Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
3 ژانويه
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 3 ژانويه
Translation instructions from Farsi to another language

    
Chrome: Click the “Translate this page” button at the top of the window at the end of the address bar - icon next to the star
Internet Explorer and Firefox require a translation extension
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ايران
اخراج هنديان از قندهار در زمان شاه عباس دوم
شاه عباس دوم سوم ژانويه سال 1649 هنديان را از قندهار بيرون راند. اين نخستين اخراج نظاميان هندي از قندهار در دوران شاه عباس دوم بود كه شخصا اقدام كرد. دومين اخراج هنديان از قندهار در دسامبر 1650 صورت گرفت. در سالهاي 1652 و 1653 نيز ارتش ايران دو بار ديگر به تجاوز هنديان به آن شهر پايان داد. در بيرون راندن دوم، سوم و چهارم هنديان از شهر قندهار تنها از واحدهاي نظامي مستقر در پادگانهاي هرات و كرمان و نيروهاي ضربتي مستقر در ارگ بم استفاده شده بود، زيرا هنديان آن چنان توانمند نبودند كه لازم باشد سپاه مرکزي مستقر در اصفهان فرستاده شود. پس از لشكركشي سال 1649 كه شاه عباس دوم سپاه اصفهان را با خود برده بود، دو واحد توپخانه از اين سپاه من باب احتياط در هرات و ارگ بم باقي مانده بودند. پادگان هرات محل استقرار سپاه خراسان بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستین تجدید سازمان ارتش ایران در قرن چهاردهم هجری (قرن 20) ـ اشاره به کار قهرمانی چند ژاندارم کرمانی
ژنرال رضاخان پهلوي سردارِ سپه 13 دي ماه سال 1300(3 ژانويه 1921) سازمان ارتش ايران را كه خود تنظيم كرده بود به اين شرح اعلام داشت و تاكيد کرد كه از روز بعد به اجرا درخواهد آمد:
    لشكر مركز (تهران)، لشكر آذربايجان (تبريز)، لشكر غرب (همدان)، لشكر جنوب ( شيراز ) و لشكر شرق (مشهد). ضمنا قرار شده بود كه براي آموزش افسر براي اين لشكرها يك مدرسه عالي نظام (دانشكده افسري) در تهران تاسيس شود و علاوه بر ایجاد چند دبیرستان نظام که برای دانشکده افسری دانشجو آماده کند، بر برنامه هفتگی دبیرستانهای پسران درس آموزش نظامی اضافه شود. [پس از اشغال نظامی ایران در شهریور 1320، به تصمیم دولت های اشغالگر، این دبیرستانهای نظام منحل و برنامه آموزش نظامی دبیرستانها نیز لغو شد].
    در دی ماه 1300 ضمن تجدید سازمان ارتش، ژنرال رضاخان [با درجه سرتیپي = میرپنج] خود، فرماندهي لشكر مركز را برعهده قرارگرفته بود که چهارسال بعد به نام رضاشاه پهلوی شاه ایران شد.
    اين نخستين سازماندهي ارتش ايران پس از لغو مناطق نفوذ انگلستان و روسیه و خروج نيروهاي خارجي از كشور بود. بعدا اين واحدها افزايش يافته و ده لشكر شدند كه انضباطي سخت بر آنها حاكم بود. پایگاه لشکر هفتم، شهر کرمان تعیین شده بود. ایران از همان دهه به صف کشورهای دارای قانون نظام وظیفه اجباری پیوست تا همه مردان کشور آموزش و تجربه نظامی یابند و پس از احضار، در اندک زمان آماده دفاع از وطن و دفع تجاوز باشند. با وجود اين، در شهريور 1320 چند خيانتكار به اين نظاميان فرصت ندادند كه توان و از جان گذشتگي خودرا در راه ميهن به منصّه ظهور بگذارند تا ملت مباهي و مفتخر شود و از حالت خمود طولاني به در آيد. لشکرهای کرمان و اهواز و نیز نیروی هوایی در شهریور 1320 از اجرای دستور مرخص کردن سربازان خودداری کردند و یک تیپ انگلیسی که از مرز بلوچستان وارد ایران شده بود از ترس لشکر کرمان که یک نیروی پیاده بود چند هفته در جلگه رایِن (یکصد کیلومتری جنوب کرمان) متوقف بود. فرمانده وقت لشکر هفتم پیاده از معتمدان محله ها، کدخدایان روستاها و سران ایلات استان کرمان [در آن زمان؛ استان کرمان و مکران، شامل بندرعباس و ...] خواسته بود که داوطلبان دفاع از وطن را به پادگان سرآسیاب بفرستند تا آنان را مسلح سازد. در طول توقف تیپ انگلیسی در جلگه رایِن، چند ژاندارم سوار (وابسته به پاسگاه نِی بید) که در جریان یک ماموریت قضایی با مشاهده نظامیان انگلیسی تحت تاثیر احساسات میهنی قرارگرفته بودند شبانه به اردوگاه تیپ سه هزار و ششصدنفری انگلیسی حمله بردند و آن را به آتش کشیدند و تلفات وارد ساختند و سپس به کوه هزار زدند و در آنجا پنهان شدند و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که در حمله هوایی آمریکا سردار سلیمانی از دست رفت ـ پیام رهبر جمهوری اسلامی ـ تهدیدها و نگرانی ها ـ سرآغاز فصلی تازه از تنش ها
سردار قاسم سلیمانی فرمانده 62 ساله نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ساعت یک و 20 دقیقه بامداد جمعه 13 دیماه 1398 (سوم ژانویه 2020) به وقت عراق در یک حمله هوایی آمریکا در حاشیه فرودگاه بغداد جان سپرد. تلویزیون دولتی عراق گزارش کرد که در این حمله هوایی، ابومهدی المهندس نایب رئیس «حَشد الشَعبی»، محمد الجابری مدیر روابط عمومی این سازمانِ شبه نظامی و هفت تن دیگر و در دو اتومبیل کشته شده‌اند و چهار نظامی ایرانی و هر چهار تن افسر سپاه در میان این کشته شدگان هستند.
    گزارش بعدی حکایت داشت که سردار سلیمانی و همراهان با هواپیما و گویا از سوریه وارد فرودگاه بغداد شده بودند و ابوالمهدی و همراهان به استقبال آنان رفته بودند.
    ساعتی بعد وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که دونالد ترامپ رئیس جمهوری دستور این حمله هوایی را داده بود و ترامپ نیز اعلام کرد که به دستور او، آن حمله انجام شده است.
    این حمله پنج روز پس از حمله هوایی آمریکا به 5 پایگاه کتائبِ وابسته به حشد الشعبی در شمال غربی عراق (منطقه القائم) و جنوب شرقی سوریه که ضمن آن بیش از 20 تن کشته شدند صورت گرفته بود که مقامات آمریکایی گفته بودند؛ حمله به پایگاههای کتائب به انتقام حمله راکتی به یک محل استقرار آمریکاییان در کرکوک صورت گرفت که در آن یک پیمانکار آمریکایی کشته و 4 نظامی آمریکایی نیز مجروح شدند.
    در پی حمله هوایی به پنج پایگاه کتائب، شماری از افراد حشد الشعبی به حالت اعتراض به ساختمان سفارت آمریکا در منطقه سبز بغداد حمله کردند و به در و دیوارهای بیرونی ساختمان آسیب زدند و تابلوهای ساختمان را پایین کشیدند و بر دیوارهای آن شعار ضد آمریکایی نوشتند که دولت عراق خواست که محوطه را ترک کنند.
    خبر ازدست رفتن سردار سلیمانی همان روز و روز بعد به دلیل شهرت جهانی او، خبر اول رسانه ها در گوشه و کنار جهان قرار گرفت، تفسیرهای متعدد انتشاز یافت و سران روسیه، فرانسه، سوئد، دانمارک، دبیرکل و ... از پیامدهای آن ابراز نگرانی کردند. مقامات و بزرگان عراق اقدام آمریکا را محکوم کردند. عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر مستعفی عراق، سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس را «شهید» خواند و آنها را نمادهای بزرگی از پیروزی علیه داعش توصیف کرد. نخست‌وزیر عراق گفت ترور یک فرمانده عراقی [ابومهدی المنهدس] که مسئولیت رسمی داشت یک «اقدام خصمانه» است. آیت‌الله علی سیستانی، مرجع تقلید شیعیان عراق، حمله هوایی آمریکا به مسیر خروج از فرودگاه بغداد را «نقض حق حاکمیّت عراق» دانست. کنسولگری های آمریکا در عراق تا اطلاع ثانوی دست از کار کشیدند، سفارت آمریکا در بغداد از اتباع این کشور در عراق خواست که عراق را ترک کنند و دولت آمریکا اعلام کرد که نیروی نظامی بیشتری به منطقه خواهد فرستاد و گارد سفارت خود در بغداد را با شمار بیشتری تفنگدار تقویت کرد. بعضی کشورها ازجمله اردن پروازها هواپیماهای خود به بغداد را متوقف ساختند. سخنگوی شبکه اجتماعی فیسبوک در باره علت حذف برخی پُست های مرتبط با قتل قاسم سلیمانی در اینستاگرام، گفته بود؛ ما موظف به رعایت مقررات تحریم های دولت آمریکا علیه ایران هستیم. (اینستاگرام متعلق به فیسبوک است). طبق گزارش های رسانه ای، در پی حمله هوایی بامداد سوم ژانویه آمریکا، نیروهای مسلح اسرائیل به حالت آماده باش درآمده بودند، دولت سعودی و امارات دست به اتخاذ تدابیر احتیاطی زده بودند و نخست وزیر اسرائیل دیدار خود از یونان را ناتمام گذارده بود.
    آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی پیام داد و سه روز عزای عمومی اعلام کرد.
     متن پیام رهبر جمهوری اسلامی ایران به گزارش خبرگزاری مِهر:
    بسم الله الرحمن الرحیم
    ملت عزیز ایران
    سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه‌ی شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سال‌ها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدان‌های مبارزه با شیاطین و اشرار عالم، و سال‌ها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیة‌الله‌ارواحنافداه و به روح مطهر خود او تبریک و به ملت ایران تسلیت عرض می‌کنم.
    او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید.
    شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت، خونخواه اویند. همه‌ی دوستان - و نیز همه‌ی دشمنان - بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است، فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.
    ملت ایران یاد و نام شهید عالی مقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام می‌کنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت می‌گویم.
    سیدعلی خامنه‌ای
    ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۸

    کُد خبر 4814496
    به گزارش خبرگزاری مِهر، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیانیه‌ای، با تسلیّت شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، بر تداوم راه او و انتقام سخت از مرتکبین تاکید کرده است.
    روابط عمومی سپاه اعلام کرده است که تشییع جنازه قاسم سلیمانی طی چند روز آینده و پس از انتقال از عراق در شهرهای مختلف ایران برگزار خواهد شد.
    بنا به اطلاعیه وقت سپاه پس از انتقال جنازه قاسم سلیمانی به خاک ایران، او روز یکشنبه (15 دیماه 1398) در مشهد و در اطراف آرامگاه امام هشتم شیعیان تشییع می‌شود. روز دوشنبه هم مراسمی در تهران برنامه‌ریزی شده است. قرار است سه‌شنبه قاسم سلیمانی در کرمان (استان زادگاه او) تشییع و در گلزار شهداء کرمان خاکسپاری شود.
    مجید تخت روانچی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد در یک گفت و گوی تلویزیونی در آمریکا در واکنش به حمله هوایی آمریکا به دو اتومبیل حامل سردار سلیمانی و همراهان گفت: "پاسخ به یک اقدام نظامی، یک اقدام نظامی است. این که کِی، کجا و توسط چه کسی انجام شود، باید منتظر ماند و دید.".
    تفسیرنگاران، حمله هوایی به اتومبیل های حامل سردار سلیمانی و همراهان و مستقبلین او در مسیر فرودگاه بغداد را سر آغاز فصلی تازه در تنش های خاورمیانه خوانده بودند و گفته بودند که به این ترتیب، سازش و پایان تحریم ها قابل پیش بینی نیست. فیلیپ گوردون هماهنگ کننده امور آمریکا در خاورمیانه و حوزه خلیج فارس در دوران حکومت «باراک اوباما» گفته بود که کشته شدن ژنرال قاسم سلیمانی در حمله هوایی، ایران و آمریکا را در یک قدمی جنگ قرار داده است. لئون پانه‌تا، وزیر دفاع پیشین آمریکا نیز در مصاحبه تلویزیونی گفته بود که از نظر او، کشته شدن ژنرال قاسم سلیمانی در حمله هوایی آمریکا، تنش میان واشنگتن و تهران را به اوج خود رسانده، و خطر درگیری نظامی میان دو کشور را به بالاترین حد خود.
    
    پیام رهبر جهوری اسلامی ایران تیتر و مطلب اول روزنامه های ایران شماره های شنبه 14 دیماه 1398:
    



    
    
نقشه محل حمله هوایی (از: بی بی سی)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کیهان: مدیران 18 بانك ايران، با 42 ميليارد دلار ارز دولت چه كرده اید؟! و چرا جلسات «ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي» تعطيل است؟! ـ نظرات واصله
کیهان ـ روزنامهِ وابسته به دفتر رهبری ـ در شماره 20388 (سوم دیماه 1391) و در صفحات اول و سوم خود، خبر یک افشاگری بزرگ را منتشر ساخته بود که قسمت هایی از آن با اندکی اِدیت ژورنالیستی از این قرار است:
     كمتر از يك سال پیش که بازار ارز به تدریج دستخوش ناآرامي شد، دولت با اختصاص 42 ميليارد و 300 ميليون دلار به 18 بانك خصوصي و دولتي، درصدد كنترل وضعیت معاملات ارز برآمد. اینک این پرسش مطرح است: این ارز كه بايد در راههای ضروری و برای حل مسائل مربوط به مصرف می رسید ازجمله واردات داروی بيماران، چرا و چگونه صرف وارد كردن لوازم آرايشي، زين اسب و غذاي سگ، دادن جایزه به خوش حساب ها و ... شده است؟!. و بالاخره اين 42 ميليارد دلار چگونه و كجا هزينه شده است؟.
     كليد سوالاتي از اين دست نزد بانك مركزي است و بانك مركزي هم تمايل چنداني به پاسخگويي از خود نشان نمي دهد!.
     بانك ها در ايران غالبا در معرض اتهام بوده اند ـ اتهاماتي كه البته چندان هم بي دليل نبوده است، و هرگاه که تخلّف اقتصادي بزرگي فاش مي شود، پاي يك و يا چند بانك هم در ميان است. آخرين نمونه اش هم تخلف 3000 ميلياردي بود كه پاي خيلي از مديران بانكي را به میان كشيد و البته برخي هم پا به فرار گذاشتند!.
     اينجاست كه نگاه همگان به سوي دستگاه ها و نهادهاي نظارتي معطوف مي شود و در صدر همه آنها «ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي»ـ ستادي كه هفته ها بلكه ماههاست جلسه اي نداشته. چرا؟!. به گفته يكي از اعضای آن، زیراکه هنوز اعضاي جدید از سوي دستگاه هاي مسئول معرفي نشده اند!. آيا «مفسدان» منتظر معرفي اعضاي جديد و تشكيل جلسه ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي مي مانند؟!. گویا آخرين جلسه اين ستاد مهرماه [مهرماه 1391] تشکیل شده بود!.
    
     نماينده آمل در مجلس شوراي اسلامي و يكي از 4 نماينده مجلس در «ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي» دوم دیماه 1391 [یک روز پیش از انتشار این مطلب در کیهان] در مصاحبه ای با «ايسنا» درباره ماجرای 42 ميليارد دلاري كه بانك مركزي به 18 بانك داده بود، گفت: ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي در آخرين جلسه خود كه با اعضاي دوره قبل در مهرماه برگزار شد به راهكارهايی براي رسيدگي به تخلفات ارزي 18 بانك مورد بحث دست یافت ولي بنا بر دلايلي! (دلایلی که اعلام نشده اند) برگزاري جلسات ستاد متوقف شد!.
     این نماینده مجلس در این مصاحبه با ابراز تأسف از تداوم نيافتن جلسات «ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي»، گفت: "قرار بر ارائه گزارش نهايي مديريت بانك مركزي از تخلفات ارزي بانك هاي دولتي و خصوصي 18 گانه از نحوه فروش 42 ميليارد دلار به ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي بود، ولي بنابر دلايل اعلام نشده، اين گزارش (تا به امروز = 2 دیماه 1391) ارائه نشد.
     این نماینده مجلس افزود که بر اساس شنیده ها، گويا بخش زيادي از آن دلارهاي دولتي توسط بانك ها فروخته شده و يا به جايزه «خوش حسابي» اختصاص يافته است. به عبارت دیگر؛ بانك ها با مشتريان «خوش حساب!» خود تماس گرفته و به آنان جايزه خوش حسابي 50 هزار دلاري پرداخت كرده اند!.
     نماینده آمل با انتقاد به عملكرد بانك ها در نحوه مصرف كردن دلارهاي دولتي، گفت که این 18 بانک ارز دولتی را به آن صورت دادند، حال آنکه بيماران خاص براي تهيه داروهاي مصرفی چاره اي جز رفتن به خيابان ناصر خسرو نداشته و به دليل قيمت هاي بسیار بالای دارو (در این خیابان و فروش آزاد)، در بستر مرگ قرار دارند. در این وضعیت باید پرسید که اين 18 بانك، ارز چه كسي را و طبق چه موازینی جايزه خوش حسابي پرداخت كردند.
     نماینده آمل در مصاحبه با ایسنا با تاکید گفته بود که مديران عامل این 18 بانك دولتي و خصوصي آگاه باشند که قطعا و حتما عملكرد آنان بررسی و حسابرسی خواهد شد و اگر جلسات ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادي هم تشكيل نشود از یکایک آنان به دادسراي مربوط شكايت خواهد شد. ما از یک دلار این پول هم نخواهیم گذشت
.
    - - - - -
     اظهار نظری کوتاه در اين باره: ـ اگر اصل 44 قانون اساسی جمهوری اسلامی به همان صورت مصوّب «در مجلس مربوط و رفرندام سراسری» رعایت می شد و «مجمع تشخيص مصلحت نظام» سیاست اجرایی بر آن نمی نوشت و بانک غیر دولتی تاسیس نمی شد شاید چنین کارهایی که در خبر کیهان آمده است به این صورت انجام نمی گرفت. این مجمع باید نتایج خصوصی سازی در روسیه، کشورهای اروپای شرقی و آمریکای لاتین را قبلا مطالعه می کرد. برای مزید اطلاع، مطلبی را که درباره ملی شدن بانکها در سال 1358 و اصل 44 در این تاریخ آنلاین ـ در میان مطالب 8 ژوئن درج شده است عینا نقل می کنیم:
     "ضمن مصوبه اي، شوراي انقلاب از 18 خرداد 1358 (هشتم ژوئن 1979) بانكهاي غير دولتي ايران را ملّي اعلام كرد. اين تصميم 24 بانك غير دولتي و بانك مختلط را شامل شد. به علاوه، اعلام شد كه اين بانكها با هم ادغام و بانكهاي بزرگتري را به وجود خواهند آورد. در همان سال قانون اساسي جمهوري اسلامي در اصل 44 خود تاسيس بانك و بيمه غير دولتي را ممنوع ساخت. اين همان اصل مهمي است كه به موجب آن در ايران باید همه صنايع بزرگ، صنايع مادر، بازرگاني خارجي، معادن بزرگ، بانكداري، بيمه، تامين نيرو، سدها و شبكه هاي آب رساني، راديو ـ تلويزيون، پست و تلگراف و تلفن، هواپيمايي، كشتيراني، راه و راه آهن و ... مالكيّت عمومي داشته و دراختيار دولت (نه حتی موسسات خیریه و...) باشند. موسسات دولتي را قانون تعريف کرده است. رئيس جمهور به رعايت اصول قانون اساسی سوگند ياد مي كند و شوراي نگهبان مكلّف است مصوباتي را كه مغاير قانون اساسي باشند ردّ كند. مصوّبه شورای انقلاب سریعا به اجرا درآمد.
     به رغم پابرجا بودن اصل 44 و بازنگری نشدن آن که در صورت بازنگری، قاعدتا هرگونه تغییر در آن باید در یک رفراندم عمومی به تایید ملت برسد از اواخر دهه 1990 (دهه 1370 هجری) سر و کله بانک ها و موسسات مالی غیر دولتی [بمانند مدارس غیر دولتی که تاسیس آنها مغایر اصل 30 و بند 3 از اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی است] در جمهوری اسلامی ایران پیداشده و قارچ وار افزایش یافته اند" و ....
    
     ضعف ژورناليسم ايران و نبود روزنامه حرفه ای واقعی نيز در چگونگي خرج شدن اين 42 ميليارد دلار دولتي [که کیهان در مطلب خود به آن اشاره کرده] و پیدایش و تداوم ضعف های اداری ـ اقتصادی دیگر بي تاثير نبوده است. در جمهوری اسلامی ایران، نشریه ای وجود ندارد که منحصرا (به صورت تخصّصی) کار رسانه ها ازجمله روزنامه ها را نقد کند و از همان نخستین لحظه صدور مجوّز برای یک روزنامه تازه بنویسد که ناشر آن کیست، چه مشاغلی داشته، مهارت و تجربه او کدام است و چرا می خواهد روزنامه بدهد و هدف او چیست، سردبیران و دبیرانش چه کسانی هستند و .... اگر مطبوعات قضيه آمده در بالا را که کوچک هم نيست از همان لحظه اختصاص دادن اين پول و مصرف کردنش ـ روز به روز ـ دنبال کرده بودند مسئله به وجود نمي آمد.
     براي مثال: من (مؤلف اين تاريخ آنلاين) در سالهاي 1335و 1336 که خبرنگار میز اقتصادي روزنامه اطلاعات بودم ـ یک خبرنگار 20 ـ 21 ساله ـ مانع از گران شدن بهاي نمک و پنير در تهران شدم و با ايجاد ستون هاي تازه در صفحه اقتصادي اين روزنامه به مزايده ـ مناقصه هاي عملا پنهاني و تاسيس شرکت هاي جعلي پايان دادم که قضيه آنها را در خاطرات خود نوشته ام. به نظر می رسد که امروزه خبرنگاران، عمدتا «پشت ميزنشين» شده اند.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    مطلبی که به نقل از روزنامه کیهان در بالا آمده است، سوم دیماه 1391 در این تاریخ آنلاین درج شده بود که چون در ساعات پس از درج، چهار اظهار نظر درباره آن واصل شد و منعکس گردید، وصول اظهار نظر و پیشنهاد که نشانه علاقه مندی میهنی به اصلاح این امور است ادامه یافت که 20 مورد از آنها در زیر آمده است. اظهار نظرهایی که بعدا رسیده و یا برسد در بخش پیام ها و نامه به مؤلف (پایین تر) درج خواهد شد.
    
    
نباید گذاشت که بر این ریخت و پاش 42 میلیارد دلاری سرپوش گذاشته شود

     1 ـ (24 دسامبر2012) ـ من (مخاطب) از دیماه 1356 ـ در ماهی که نامه ساختگی رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید و انقلاب آغاز شد به استخدام دولت درآمدم و هفت سال پیش، پس از سی سال کار (با احتساب دو سال خدمت نظام وظیفه) بازنشسته شدم، و چون داماد و دخترم در آمریکا بودند و به تابعیت این کشور درآمده بودند مرا هم به اینجا آوردند ولی تا 3 سال پیش نیمی از سال را در ایران می گذراندم. در سال 1388 خانه ای را که در 1359 به 240 هزار تومان خریده بودم به 543 میلیون تومان فروختم که شد 500 هزار دلار و در آمریکا سه آپارتمان کوچک خریدم و از محل اجاره آنها و همچنین تبدیل دریافتی بازنشستگی ام به دلار، امرار معاش و زندگی می کنم و در این سه سال دو بار به ایران رفتم. در آمریکا (منطقه لس آنجلس) تنها نیستم. از هر ده نفر همکار و آشنا که در تهران داشتم هفت نفرشان در اینجا هستند با پولهایشان، و در میان ایشان چهار مدیر کل بازنشسته که در تهران همکار بودیم. وارد جزئیات و زمزمه هایی که پشت سر بعضی از آنها می شد نمی شوم. به هر حال روزی که روابط ایران و آمریکا تجدید شود، خیلی از پرده ها به کنار خواهد رفت و ....
     غرض از نوشتن این نامه خواندن مطلب کیهان در این تاریخ آنلاین بود [مطلب بالاتر]. وبسایت روزنامه کیهان را هم خواندم تا ببینم که زیاد خلاصه نکرده باشید که دیدم متن شما هم کامل بود. تعجب من در این است که چرا پس از اجرایی شدن تشدید تحریم ها، 42 میلیارد دلار در اختیار بانک های 18 گانه گذارده بودند که این چنین ریخت و پاش شود. دولت می دانست که این تحریم حتی اگر از خیر تاسیسات اتمی هم بگذرد (که نقض بند «ج» اصل دوم قانون اساسی خواهد بود که سلطه پذیری را نفی کرده است) به این زودی لغو نخواهد شد و هر بار ایراد دیگری گرفته خواهد شد. بنابراین، باید قدر باقیمانده ذخایر ارزی را می شناخت و با امساک تمام خرج می کرد. ما همه ایرانی هستیم و خودمان را خوب می شناسیم. وقتی که چشممان پول ببیند همه چیز را فراموش می کنیم. بنابراین، هرکس که در ایران مسند قدرت باشد باید جملات قصار «توماس هابز» را بر تابلو بنویسد و بر دیوار اطاقش آویزان کند و ملاحظه را کنار بگذارد.
     به هر تقدیر، آن 42 میلیارد سوخت شده و برای اینکه عمل تکرار نشود باید دستگاه پلیس و قضاء و مجلس و همه و همه دست به دست هم دهند و قضیه را آنقدر دنبال کنند و بشکافند که درسی برای افراد مستعد به ولخرجی و اسراف و سوء استفاده باشد. ببینید رسانه های آمریکا با رئیس پیشین سیا ـ ژنرال پترائوس ـ چه کردند. هیچکس انتظار ندارد که در جمهوری اسلامی و نظام اسلامی چنین کارهایی مثلا سوء استفاده بانکی 3 میلیاردی صورت گیرد. اسلام هرگونه فساد، اسراف و بی عدالتی را نهی کرده است نباید گذاشت که بر این ریخت و پاش 42 میلیارد دلاری سرپوش گذاشته بود که ریخت و پاش های دیگری را به دنبال خواهد داشت. باید این را در نظر آورد که این سرپوش اگر امروز برداشته نشود سالها بعد توسط مورّخان برداشته خواهد شد و ....
    
    
اشتباه بود آنچه ما پنداشتیم

     2 ـ (24 دسامبر2012) ـ از فرانسه می نوسم. مرجع اطلاعات من (مخاطب) درباره چگونگی اوضاع در جمهوری اسلامی وبسایت های خبری تهران است. 22 سال است که به ایران نرفته ام ولی وقتی خبر از سوء استفاده ها و یا سهل انگاری ها و ... می بینم و می شنوم دچار اندوه ـ اندوهی جانکاه ـ می شوم. مردم و یکی از آنها خود من، انقلاب کردیم تا فساد و جرم و این قبیل کارهای ناشی از فقرِ تمدن، انسانیت و اخلاق حسنه و مغایر با آموزش های اسلام از میان برداشته شود که با این خبرها می بینم که اشتباه بود آنچه ما پنداشتیم. من ایرانی هستم و ایرانی خواهم ماند و احساس می کنم که درآمد نفت، درآمد مشترک همه ما ایرانیان است که نمی توانم اسراف در آن را اغماض و فراموش کنم. به نظر من، برای خاتمه دادن به این کارها که چند ماه است آفتابی و رسانه ای شده است باید سختگیری شود و هرکس که سوء مدیریت دارد برکنار و هر سوء استفاده گر مجازات و رسوا شود. کیهان نوشته است که بعضی به خارج فرار کرده اند. هیچ دولتی در جهان، به یک فاسد ـ آن هم مختلس اموال عمومی متعلق به توده مردم و حیف و میل کننده آنها پناه نمی دهد. وکیل حقوقی از همان کشور بگیرند تا قضیه را همانجا طرح و بررسی و دنبال کند. گمان نمی کنم که دولت هایی همچون کنفدراسیون کانادا از مختلس حمایت کنند.
    
    
عیب از روزنامه نگاری ایران است

     3 ـ (24 دسامبر2012) ـ تاریخ آنلاین شما را هر روز می بینم و کسب معلومات می کنم، یک دائرة المعارف است و آموزشکده همگانی و رایگان. من (مخاطب) در «ونکوور» کانادا زندگی می کنم و 34 ساله ام. در نیمه دهه گذشته برای دو سال در یک روزنامه تهران کار کردم. همان طور که نوشته اید عیب از ژورنالیسم مان است که موضوع هارا دنبال نمی کند. مالکیّت روزنامه ها در برابر علامت سئوال است و همچنین هدف واقعی از تاسیس آنها. اولین سفارش سردبیر روزنامه ای که در آنجا کار می کردم این بود که ضبط صوت همراهتان باشد و گفتار مقامات را عینا و بدون دست بردن پیاده کنید. غافل از اینکه مخاطب روزنامه این گفتار را که تحت اللفظی است پس از چاپ شدن درک صحیح نمی کند. یک معنای دیگر این سفارش این است که قضیه را دنبال و سابقه نویسی نکنید و فقط دیکته را بنویسید. در اینجا (کانادا) خبرنگار یک خبر را هر روز دنبال می کند تا همگان در مسیر آن باشند و در نتیجه فساد و عبور از قانون صورت نمی گیرد. روزنامه های تهران خبرنگار بانک و پول در سرویس اقتصادی خود دارند. اگر یکی از این خبرنگاران پس از واریزشدن 42 میلیارد دلار به حساب بانک ها که کاری محرمانه هم نبود آن را دنبال می کرد و هر روز می نوشت که در کجا مصرف شده کار به اینجا نمی کشید. ممکن است بانک به خبرنگار نگوید که پول را در کجا مصرف کرده است. این خودش خبر است که بنویسند فلان بانک امروز به ما خبری از مصرف این پول نداد. این خبر همه را آگاه می کند و دولت و مجلس و ... به موقع وارد عمل می شوند. به نظر من، تا جمهوری اسلامی به رسانه های خود سر و سامان حرفه ای ندهد، تکرار مسائلی همچون مسئله 42 میلیارد دلار قابل پیش بینی خواهد بود.
     موضوع دیگر، تعجب من از رادیوهای چند دولت مشخّص به زبان فارسی است. من وبسایت همه آنهارا هرشب نگاه می کنم. ندیدم که خبر کیهان را نقل کرده باشند. این بی اعتنایی این تردیدرا در من به وجود آورده است که شاید این رادیوها بی میل به ادامه تهی شدن سریع ایران از ارز و تضعیف کشور نباشند.
    
    
لزوم خانه تکانی

     4 ـ (24 دسامبر 2012) ـ مخاطب ديگر که ننوشته است در کجا زندگی می کند و بدون اینکه توضیح بیشتری درباره خود بدهد نوشته است: اخبار مربوط به سوء استفاده های بانکی و ارزی و ... و سوء مدیریت ها در طول این یک سال، هشدار می دهد که زمان خانه تکانی فرا رسیده است.
    
    
استعلام بلامانع بودن خروج مقامات دست اندر کارِ پول، بانک و بيمه پيش از فروش بليت مسافرت خارج

     5ـ (25 دسامبر2012) ـ مخاطب دیگر: کیهان نوشته است که بعضی از متهمان پرونده سه هزار میلیاردی از کشور گریخته اند. برای اینکه از این پس چنین اتفاقی روی ندهد، خوب است همانند دو سال اول بعد از پیروزی انقلاب، اسامی تمامی دست اندرکاران ردیف اول پول و بانک و بیمه و از این قبیل امور به اداره گذرنامه و یا هر سازمان دیگر داده شود و بلامانع بودن مسافرت این افراد یک هفته پیش از مسافرت، از طریق آژانس هوایی مربوط از آن سازمان استعلام شود تا بلیت صادر گردد. در سال 1358 و چند ماه از سال 1359، هرکس که قصد مسافرت خارج داشت باید چند روز پیش از پرواز، گذرنامه خود را به دفتر شرکت هواپیمایی مورد نظر برای خرید بلیت می داد و این شرکت آخر وقت هر روز گذرنامه ها را به اداره مربوط می فرستاد و این اداره پس از بررسی کامل که نباید از سه روز تجاوز می کرد، اگر مانعی نبود گذرنامه را مستقیما به فرودگاه می فرستاد و جریان را تلفنی به آژانس اطلاع می داد تا به مسافر خبر دهد. دو ماه آخر سال 1357 مسافرت از ایران به خارج ممنوع بود، مگر در مورد اتباع کشورهای دیگر. این کار نه تنها از خروج دست اندرکاران امور پولیِ مورد سوء ظن جلوگیری می کند بلکه یک هشدار قبلی است که ایشان مرتکب خطا نشوند و احتیاط کنند. برای پیروزی انقلاب و برقراری نظام اسلامی خون نثار شده و نباید از نتایج آن سوء استفاده مالی شود. این سوء استفاده ها ایمان مردم را تضعیف می کند.
    
    
لزوم وضع قانون منع مقامات از داشتن حساب بانکی، انتقال پول و خرید مستغلات در خارج

    6 ـ (25 دسامبر2012)ـ مخاطب: مجلس شورای اسلامی همین کاری را که دومای روسیه کرد بکند و با تصویب یک قانون، مقامات دولتی و وابسته به دولت و امور مالی و بانکی را از بازکردن حساب در بانکهای خارج و انتقال پول بدون تصویب دولت و خرید مستغلات و سهام و هرگونه سرمایه گذاری در خارج را ممنوع کند و مجازات جرائم مالی را افزایش دهد و از دولت های دیگر (که بدشان نمی آید در کشورشان سرمایه گذاری شود، خواه این پول حلال باشد و یا حرام) بخواهد که همکاری کنند.
    
    
«تحریم» نوعی جنگ است ـ در کشور حالت فوق العاده اعلام شود

     7 ـ (25 دسامبر2012)ـ من (مخاطب) خودم یک زمانی با یک شرکت دارویی وارد کننده کار می کردم. در روزنامه ها خواندم که دولت برای واردات دارو بیش از دو میلیارد دلار اختصاص داده است. به نظر من که این مبلغ زیاد است. واردات دارویی چند کشور هم جمعا به این مبلغ نمی رسد. ما خودمان کارخانه دارو سازی داریم. آمریکا مواد اولیه داروهای خود را از هند، جمهوری چِک و ... وارد می کند. ما که با این کشورها معامله و روابط حسنه داریم و می توانیم نفت بدهیم و دارو و مواد اولیه ساخت دارو بگیریم. در سابق که دولت در اسفند هر سال سهمیه واردات و صادرات معیّن می کرد و اعلام می داشت، خودش شرکت معاملات خارجی هم داشت. در دوران جنگ [دهه 1360] خود من یک اتومبیل قراضه را که ده سال بود سوار نمی شدم تعمیر کردم و تا 5 سال بعد که اتومبیل کره ای وارد شد [پراید] آن را سوار می شدم و عیبی هم نداشت. باید به خود آییم و اصلاحات اداری کنیم و دورنگری داشته باشیم. در مورد خبر کیهان، به نظر من اشتباه از آنهایی بوده که در این دورانِ تحریم ها، 42 میلیارد دلار زبان بسته را به بانک ها داده بودند. به نظر من باید دولت در کشور حالت فوق العاده ـ وضعیت زمان جنگ ـ اعلام کند برای اینکه درحال جنگ اقتصادی است. «تحریم» نوعی جنگ است و تلفات دارد، از جنگ سرد بدتر.
    
    
درس عبرت از سرنوشت «ویرجینیاسیتی» که معادن طلا داشت و ...

     8 ـ (25 دسامبر2012) ـ مخاطب: در آمریکا با یک گروه توریستی به تماشای دیدنی های غرب این کشور رفته بودم. در ایالت «نوادا» ما را به شهری بزرگ، معمور با ساختمانهای زیبا، هتل، رستوران، زندان، مجتمع قضایی و ...، خیابانهای آسفالته، میدان و ... ولی «بدون سکنه» بردند و گفتند که اینجا «ویرجینیاسیتی» است که روزگاری از شهرهای بزرگ و معروف غربِ میانه ایالات متحده بود. این شهر با درآمد حاصل از معادن طلا که در مجاورت شهر قرار داشتند گذران می کرد و وقتی معادن، تهی از طلا شد، سکنه خودرا از دست داد و از دهها هزار جمعیت حتی یک نفر در شب اینجا نیست و روزها چند نفری برای پذیرایی از توریست ها به این شهر می آیند. به نظر من (مخاطب) که سرگذشت این شهر باید درس باشد. نباید تنها امروز و فردا را در نظر داشت و به فرداهای دور نیاندیشید.
     پول حاصل از فروش نفت نباید صرف واردات موز و ... شود و آنچه را که در ایران ساخته و تولید می شود و یا اینکه می تواند بشود. امروز وقتی درس عبرت ویرجینیا سیتی را برای یک دوست گفتم، گفت که سالها پیش هم خود شما [مؤلف این تاریخ آنلاین] چنین مطلبی را در روزنامه اطلاعات نوشته بودید.
    
    
در ایران باید پارتی بازی، رانت، توصیه و تشبّث جرم شناخته شود، درست بمانند ارتشاء ـ توصيه مدیریت شورائی سازمانها

     9 ـ (25 دسامبر2012) ـ من (مخاطب) یک مدرّس تاریخ و آنتروپولوژی هستم، در ایران «تاریخ» درس می دادم و در کانادا هم همین طور ـ به علاوه آنتروپولوژی. شما در تاریخ آنلاین خود که شکل کرونیکل ژورنالیستی دارد، ایرانیان را خیلی بزرگ کرده اید ـ شاید هم در عهد باستان چنین بودند. ایرانیان از آغاز هزاره دوم میلادی و از زمان ورود یکی پس از دیگری؛ سلجوقیان، قره ختائیان، خوارزمشاهیان، مغول و تیموریان که همه مهاجم بودند و رفتار تهاجمی و زورگویانه داشتند تحت فشار و سلطه، نظام ارباب و رعیتی و از این قبیل بودند که رفتار و منش خاص به وجود می آورد. باید از قتل نادرشاه، اعدام امیر کبیر، برکناری و تبعید رضاشاه و براندازی مصدّق درس گرفت. بنابراین، تا زمانی که رفتار و مِنتالیته مردم اصلاح نشود باید دستگاههای اداری ایران مدیریت گروهی داشته باشند یعنی شورایی اداره شوند و نظر امام خمینی هم همین بود که من آن را در روزنامه های آن زمان خوانده ام و سی. دی. آن روزنامه ها موجود است. اگر وزارت دارایی ـ اقتصاد، بانک مرکزی، وزارتخانه ها و دستگاههای مربوط دیگر در ایران زیر نظر یک شورای عالی اقتصاد کار می کردند و اعضای این شورا از میان کارشناسان و انتخابی بودند کار به اینجا کشیده نمی شد که در طول شش سال و در حالت تحریم 600 میلیارد دلار در آمد ارزی نفت و دهها میلیارد صادرات مواد دیگر خرج شود و در بحبوحه جنگ اقتصادی که وخیم تر از جنگ نظامی است و طولانی تر، 42 میلیارد دلار که باید این پول «در احتیاط» نگهداری می شد، نه در جریان مصرف. در قرن 21 سوء مدیریت امری بخشوده شدنی نیست و در برخی از کشورها نوعی جرم است. نمی توان تنها به زبان گفت که سهل انگاری شده است. باید دستگاه قضایی کشف کند که چرا؟. طبق حساب سرانگشتی من، محال است ایران، پس از این ـ یک درآمد ارزی سالانه صد میلیارد دلاری داشته باشد حتی اگر همین فردا تحریم ها لغو شود که بدون دادن انواع امتیاز نخواهد شد. چطور جمهوری اسلامی توانست از دهه 1370 تا نیمه دهه 1380 با نفت بشکه ای ده ـ 12 دلار زندگی کند و نرخ دلار به هزار تومان نرسد و در هفت سال گذشته (سال های منتهی به 1391) با بشکه ای 70 تا 100 دلار، نه و دلار آمریکا از سه هزار تومان بالاتر رود. هزینه های این هفت سال باید حسابرسی شود و حسابدار بی طرف از خارج استخدام کنند. من در آنلاین روزنامه های تهران حرف ها و انتقادات اعضای مجلس را می خوانم که باعث امیدواری است ولی عمل به آنها را نمی بینم. «عمل» وظیفه دستگاه اجرایی است. به نظر من، بسیاری از ادارات دولتی ایران زائد هستند، از آغاز انقلاب که خود من به عنوان دانشجو در آن شرکت داشتم بازاری ها در دولت رخنه کردند و به گسترش واردات غیر ضروری و «خودمانی کردن» اقتصاد دامن زده اند.
     برای اصلاح کار، نه تنها شورایی شدن مدیریت های اداری از سطوح پایین تا بالا لازم است بلکه تشکیل یک سازمان ملی (سراسری) انتصابات و گزینش و آیین نامه پیش شرط های احراز هر مدیریت و یک سازمان قضایی رسیدگی به ولخرجی های اخیر که به صورت ضربتی و انقلابی عمل کند و نه مطابق روال عادی. انقلابی عمل کردن در جمهوری اسلامی ایراد ندارد زیراکه پایان حالت انقلاب در ایران هنوز اعلام نشده است. در ایران باید پارتی بازی، رانت، خاصه خرجی و توصیه و تشبّث جرم شناخته شود، درست بمانند ارتشاء و هر دو طرف (توصیه گر و برخوردار از توصیه) تعقیب قضایی و مجازات شوند تا کشور اصلاح گردد.
    
    
قطع اسراف

     10 ـ (25 دسامبر2012) ـ مخاطب: همه می دانیم که ولخرجی ها از سال 1371 آغاز شد و دامنه و گسترش یافت و کشور از شعارهای انقلاب فاصله گرفت. بانک مرکزی باید از دولت جدا باشد و در بیشتر کشورها جدا است و در دست یک شورای انتخابی (شورای پول و ذخائر) و در معدودی از کشورها، نمایندگان سه قوه و یک روزنامه نگار (قوه چهارم) در جلسات شورا شرکت مي کنند و در اينجا سیاستگزاری هاي مربوط انجام می شود.
    
    
باید پلیس مبارزه با جرائم بانکی داشته باشیم

     11 ـ (26 دسامبر 2012) ـ مخاطب: من تا سال 1358 در دادگستری ایران کار می کردم که مستعفي شدم و پس از یک سال اقامت در سویس به آمریکا آمدم و پس از تکمیل زبان و دیدن یک دوره آموزشی قانون [قضایی] در سطح دکترا، در یک موسسه مشاوره و وکالت قضایی مشغول بکار شدم. تجربه طولانی من در کار قضاء می گوید که تا ضابط (پلیس) نباشد، دادسرا کاری نمی تواند بکند. در آمریکا، پلیس شهر و ایالت جدا از پلیس دولت فدرال است و وظیفه محلی دارد. معاملات بانکی از قبیل دادن اعتبارات و وام از امور سراسری (ملّی ـ همه کشور) است و محدود به یک شهر و ایالت نیست. آمریکاییان برای جرم های سراسری که به همه ملت و کشور آسیب می زند، اوایل قرن گذشته (قرن بیستم) یک سازمان پلیس فدرال (سراسری) تاسیس کردند به نام «اف. بی. آی.» که یکی از وظایف آن تعقیب و کشف جرائم پولی (سرمایه گذاری، کلاهبرداری در اعتبارات بانکی، جعل اسکناس، و معاملات غیر قانونی پول = مانی لاندری و از این قبیل) و تسلیم مجرمان مربوط و اسناد جرم به دادگاه است. ماموران اف. بی . آی. یونیفورم (لباس متحد الشکل) ندارند و تحصیلات آنان دست کم لیسانس از دانشگاه و دیدن دوره آموزشی ویژه است. آنان در صورت لزوم از 14 سازمان اطلاعاتی آمریکا هم کمک می گیرند و این سازمانها و همچنین پلیس محلی در صورت وقوف بر جرائم پولی به «اف بی آی» خبر می دهند زیرا که پرونده های سازمان های اطلاعاتی معمولا محرمانه است و مستقیما با دادگاه ارتباط ندارند و نمی خواهند فعالیت خودرا علنی کنند.
     با این توضیحات، اگر قرار است که دادسرای مستقل رسیدگی به جرائم پولی و بانکی و اعتبارات دایر شود باید در فکر ایجاد یک پلیس ویژه برای آن بود. «سازمان آگاهی» دوران نظام سابق که یک واحد از پلیس بود چنین وظایفی داشت ولی مامورانش تحصیلات کافی و تخصّص نداشتند. دادگستری وقت در آگاهی پلیس، دادیار و بازپرس مستقر کرده بود که این قضاتِ تحقیق، در گفتگوی خصوصی با همکاران، از بی اعتمادی به آن ماموران می نالیدند.
    
بانک مسکن و معاملات ارزی؟!

     12 ـ (26 دسامبر2012) ـ یک نظر واصله با اندکی اِدیت عبارتی: بانک مسکن که همان بانک رهنی سابق است در عرف جهانی یک بانک اختصاصی یعنی وظیفه خاص در ارتباط با مسکن و مستغلات دارد. آیا می دانید که این بانک هم معاملات ارزی انجام می دهد و از همان بانک های هجده گانه ای است ـ که بدون ذکر نام بانک ها ـ در خبر کیهان آمده است؟. این بانک هم عامل ارز مبادله ای در ارتباط با ثبت سفارشات در«اطاق مبادلات ارزی» است!.
     در هر کشور، رابطه نباید جای ضابطه را بگیرد که سودمند نخواهد بود. به نظر من که تشدید تحریم ها تاکنون این منفعت را داشته است که برخی ضعف ها آشگار شود و وقتی ضعفی آشگار و مسئله ای پدیدار شود؛ همگان باید برای رفع آن بپا خیزند و کشور بدون مسئله شود و پیشرفت کند.
    
    
آن تحوّل انقلابی در بانکداری، پول و تجارت خارجی ایران چه شد؟

     13 ـ یک مخاطب ضمن اشاره به موضوع مصرف 42 میلیارد دلاری (آمده در بالای مطالب)، در پیامی به تاریخ 26 دسامبر 2012 خواسته است که روزنامه های سوم دیماه 1358 تهران (11 ماه پس از پیروزی انقلاب) را مرور کنیم و اعلام برنامه «تحول انقلابی در امور مالی ایران» را (که سالها اجرا و رعایت می شد) ببینیم و اظهارات وزیر دارایی و اقتصاد وقت در مصاحبه عمومی اش را بخوانیم و برای آگاهی نسل نوین و مقامات برنگاریم تا یادآوری شود و پژوهشگران بررسی کنند که آن تحوّل انقلابی در بانکداری، پول و تجارت خارجی ایران چه شد و چرا از میان رفت؟.
     مخاطب نوشته است: آن تحوّل از شعارهای انقلاب، خواست امام، و آرزوی دیرین مردم نشأت گرفته بود. محدود شدن بانکها و تخصّصی شدن برخی از آنها و در انحصار دولت قرارگرفتن بازرگانی خارجی در سرلوحه این تحوّل بود.
     مخاطب افزوده است: وزیر دارایی و اقتصاد وقت در مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی خود از معامله مشکوک 30 میلیارد و ششصد میلیون تومانی اواخر حکومت شاه سخن گفته بود که از لابلای پرونده های ارزی بانک ها به دست آمده بود و نیز نامحدود و نامشروط بودن گشایش اعتبار برای واردات که ایران را به جامعه ای مصرف کننده به جای تولیدکننده تبدیل کرده بود و این همان چیزی بود که کشورهای تولیدکننده (صادرکننده) در جستجویش بودند تا تولیدات خودرا به ایران بفروشند ـ ایرانی که می توانست با حمایت دولت و کمی تلاش، تولیدات مرغوب تر و بهتر داشته باشد. قدرت های وقت نیز می خواستند که دلارهای نفتی ایران بازگشت به همان جایی کند که از آنجا آمده است.
     *از آنجاکه تنها دوره های پیشین روزنامه اطلاعات در دسترس فوری مؤلف این تاریخ آنلاین است که خود او ربع قرن در آنجا قلم می زد، شماره سوم دیماه 1358 این روزنامه (شماره 16034) ملاحظه شد، آن قسمت که مربوط به تحولات بانکی و پولی بود کُپی شد که در زیر آمده است. مصاحبه وزیر دارایی و اقتصاد وقت تقریبا نیمی از صفحه دوم این شماره روزنامه را اشغال کرده بود که از موارد بسیار و ازجمله معامله مشکوک 30 میلیارد و ششصد میلیون تومانی (به دلار 7 تومان = چهار میلیارد و سیصد و هفتاد میلیون دلار) و مصرفی شدن کشور و ... سخن گفته بود.



    
    مسائل بانکداری و پول پنهان کردنی نیست ـ گرفتن پند از سرنوشت خوش کیش
    14 ـ (27 دسامبر2012) ـ یک مخاطب نوشته بود: در رسانه ها آمده بود که یک عضو ناظر شورای پول و اعتبار [با ذکر نام این عضو] گفته است که طبق استنباط او، رئیس جمهور [وقت] به رئیس بانک مرکزی اجازه نداده است که به مجلس شورای اسلامی برود و درباره چگونگی مدیریت بازار پول و بانکداری توضیح و به پرسش های نمایندگان که در روزنامه ها مطرح است پاسخ دهد.
     مخاطب اضاف کرده بود: "اگر این خبر رسانه ها به همین گونه درست باشد باید گفت که به فرض باقی ماندن مسئله در ابهام برای چند ماه دیگر، رئیس جمهور بعدی و روسای جمهور پس از او قضیه را فاش خواهند ساخت و اگر آنها هم نگویند، «تاریخ» خواهد گفت. مسئله پول و بانکداری یعنی زندگی مردم و چنین موضوعی نمی تواند برای مدتی طولانی پنهان بماند و رسیدگی نشود و مقصر اعلام و احیانا تعقیب قضایی نشود. مگر از «خوش کیش» ـ آخرین رئیس بانک مرکزی دولت شاه گذشتند؟. نخست به حبس ابد محکوم شد و پس از به دست آمدن اسناد دیگر به اعدام. کانادا برای همیشه پناهگاه فراریان نخواهد بود، برای کانادا، «کشور» مهمتر است از «فرد» و روزی که روابط، حسنه شود ... .".
    
    
نان و نیازمندی های مردم باید از داخله تامین شود ـ روی نفت نباید حساب کرد

    15 ـ (28 دسامبر2012) ـ مخاطب: "کُپی کردن صفحات روزنامه های سابق برای یادآوری و روشنگری باید کار هر روزنامه در جمهوری اسلامی باشد مخصوصا کپي کردن روزنامه های دهه 1350، سال انقلاب تا آغاز جنگ عراق و ایران. سخنان و اقدامات دو سال اول انقلاب داروی شفابخش دردهای دهها ساله ایران و قطع فساد اداری و مالی بود، ولی نمی دانم که چرا این تحوّل، نخست متوقف و از سال 1371 عقب گرد کرد و عقب گرد آن از نیمه دهه 1380 شدت و شتاب گرفت. آن تحول مطابقت با حکومت اسلامی ـ حکومت صداقت، انسانیت و عدالت (مساوات) ـ داشت. درست در بیستمین زادروز من، انقلاب پیروز شد و درست در سی و سومین زادروز خود از ایران خارج و مقیم ایالت تکزاس آمریکا شده ام. در آن 13 سال پس از انقلاب جز در سه سال اول که چپها و راستها و ... با هم جنگ و دعوا داشتند، اوضاع عادی و از گرانی و کمبود [به رغم جنگ] اثری ـ جز کوپن و صف ـ نبود. مسائل موجود مخصوصا در سالهای اخیر، چرا و چگونه به وجود آمدند؟، نمی دانم. باید بررسی و تحلیل شوند و پایان یابند. این، شق القمر نیست. ایران به رغم مهاجرت گسترده تحصیلکردگان و تجربه داران، هنوز مردان و زنان کاری بسیار با تفکر مدیریت و خدمت دارد. وقتی که وطن را ترک کردم (برای تحصیل در دکترای مهندسی)، شهر تهران یک ویرانه بود و چهار سال بعد که بازگشتم؛ یک گلستان. این بهبود نتیجه مدیریت است. وقتی در روزنامه های آمریکا می خوانم که ششصد بیلیون دلار در شش سال تمام شد! سرگیجه می گیرم که این پول کجا رفت، چه شد و به جایش چه آمد. پذیرفتنی نیست که یک کشور یک میلیون و ششصد هزار کیلومتری نتواند نان 70 و چند میلیون نفر را از داخله تامین کند. روی نفت نباید حساب کرد. سالها بود که از کنار چاههای مسدود شده نفت در تکزاس می گذشتم که خاک می خوردند. سه چهار ماه است که همه را دوباره فعال کرده اند و سخن از صادرکننده نفت شدن آمریکاست. تا سه سال پیش اتومبیلی داشتم که هرماه 80 تا 100 گالن (حدود 400 لیتر) بنزین مصرف می کرد و امروز اتومبیل برق ـ بنزینی ام حد اکثر 5 گالن در ماه. اتومبیل های تازه ساخت به جای هر 15 مایل یک گالن، شده اند هر 37 مایل یک گالن و این، یعنی کاهش نیاز به نفت. اینها اخطار به دولت هایی است که روی درآمد نفت برای تأمین نیازمندی های مردم و کشور حساب می کنند. وقتی از تلویزیون آمریکا شنیدم که چین با یک رشته بازی ماهرانه 31 بیلیون دلار پول نفت ایران را به دست گرفته نزدیک بود که از غصه دق کنم. می نویسند که در دوران تحریم های تازه، با پول نفت از خارج بیل و کلنگ وارد شده!.
    
    
تحقیقات اتمی حق ملت است و تکلیف دولت، دفاع از حق ملت

    16 ـ (28 دسامبر) ـ مخاطب: 33 سال در شهرستان و تهران در دوره های تربیت معلم و دبیرستان تدریس کردم، بازنشسته شدم و 69 ساله ام. همین امروز [هشتم دیماه 1391] در جایی خواندم که به گفته اسدالله بادامچیان، محمد خاتمی برای حضور دوستانش! در انتخابات آتی، در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی متوسل شده است. می خواهم که از این آقای خاتمی بپرسید که بگوید در طول 8 سال ریاست دولت چه کار مثبتی برای پیشرفت کشور و چه اصلاحات «اداری ـ اقتصادی ـ اجتماعی» کرده بود که بخواهد همان همکاران به قدرت بازگردند. اگر ثابت کند که یک قدم کشور را به جلو برده و اصلاحاتی صورت گرفته، من تنها خانه ای را که دارم به او پیشکش می کنم. برای او درباره موضوعی 5 نامه نوشتم که بدون جواب بود. وقتی که پاسخ یک فرهنگی را ندهند که در طول 33 سال تدریس 28 هزار شاگرد داشته که با فرزندان و نوه هایشان از دویست هزار متجاوز اند چه انتظاری باید داشته باشند. ایرانِ امروز و ایران فردا جای افراد خواهان قدرت و کُرسی نیست جای افراد مشتاق خدمت است. دیدیم که برخی از همکاران دولت اصطلاحا اصلاحات به کشورهای دیگر رفتند و بعضا همدست دولت های بیگانه شدند؟. کار مهم دولت وقت، تعطیل کردن فعالیت های اتمی بود، ولی چه حاصل؟. تحقیقات هسته ای در راستای فعالیت های علمی و «حق» یک ملت هستند و تکلیف دولت دفاع از حق ملت است و از انجام تکلیف نمی توان شانه خالی کرد. اگر همکاران آن دولت دوباره برسر کار آیند باز همان کار را خواهند ولی حاصلی ندارد. این پیشنهادِ تعطیل شدن فعالیت های اتمی، یک بهانه است، مگر قذافی نکرد؟. نتیجه اش را که همگان دیدند. مگر صدام حسین به دبیرکل سازمان ملل ننوشت که درهای عراق به روی بازرسان باز است؟. مگر میلوشویچ تسلیم نظر ناتو در کوزوو نشد، دیدیم که به چه روز سیاهی افتاد؟، مگر گورباچف تسلیم نظر غرب نشد، کجاست آن اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی؟، و .... پاکستان و کره شمالی تسلیم نشدند. جمهوری اسلامی برای ریاست قوه مجریه خود «مدیر» لازم دارد، نه سخنران. مجلس جای سخنرانی است نه دستگاه اجرایی. پاسخ ندادن به ارباب رجوع و نخواندن نامه ها، پیشنهادها، اظهار نظرها مسئله ساز است که در کشورما مشاهده می شود. همین مطالبی را که ما می فرستیم و شما درج می کنید جز خود ما «بی سمت ها» کسی دیگر نمی خواند. اگر می خواندند که به خود می آمدند. در کشورهای دیگر، دولت ها پول می دهند و اندرز می خرند. لنین که نتایج انقلاب فرانسه و انقلابات 1948 اروپا را خوانده بود، پس از پیروزی انقلاب [انقلاب بلشویکی1917] یک سازمان گسترده را مامور دریافت، بررسی و توجه به نامه ها، نظرها و انتقادها کرده بود که پس از او، استالین این سازمان را عملا تعطیل کرد و نتیجه اش را دیدیم. کار عمده «مائو» خواندن نامه های مردم بود و در میدان های شهرها تخته سیاه کار گذاشته بودند که مردم بروند و درد دل و پیشنهاد خودرا بنویسند و دهها کارمند کارشان این بود که از این نوشته ها رونویسی کنند و برایش ببرند تا ضمن آگاه شدن از اوضاع، دستور رسیدگی دهد. از 1375 تا 1385 برای حل یک مسئله به دهها اداره و مقام تهران نامه نوشتم و مراجعه کردم، بدون نتیجه. این مقام ها و ادارات برای چه هستند؟، هزینه کردن.
    
    
لزوم رسانه ای شدن همه بررسی های کمیسیون اصل 90، دیوان محاسبات و ...

     17 ـ (28 دسامبر2012 = ديماه 1391) ـ مخاطب: افشاگری ها و انگشت گذاردن روی ضعف ها را که از دو سه ماه پیش در جمهوری اسلامی آغاز شده است به فال نیک می گیرم و این، طبق تجربه من که روزگاری صاحب مقام بودم، مقدمه یک حرکت انقلابی حکومت برای پایان دادن به همه ضعف های 23 سال و چند ماه اخیر (دوران سه رئیس جمهور) است. تردید نیست که ضعف ها نتیجه مدیریت ناکارآمد، تسلیم خواست خواص شدن و بی توجهی به ضوابط، در مواردی؛ نبود ضابطه، نبود روزنامه واقعی به مفهوم کلمه و همچنین تا حدّی کم صدا شدن کمیسیون اصل نود مجلس است که می تواند منشأ اصلاحات شود. اگر روزنامه های 5 ـ 6 دهه پیش را مرور کنید و نیز در سایر کشورها، دست کم 20 درصد مطالب آنها مربوط به شکایات و قضایای مطرح شده در کمیسیون های عرایض پارلمان ها است. طرح این رسیدگی ها در رسانه ها مردم را تشویق به مراجعه و افشاگری می کند و اشتباهات باقی نمی مانند تا ریشه بگیرند و مسئله ساز شوند و .... به نظر من که راه حل مسائل و پیشگیری از مسائل دیگر، ایجاد چند روزنامه حرفه ای است که ناشران آنها شرکت هایی باشند که برای روزنامه داری تاسیس می شوند نه افراد که هرکدام سودایی بسر دارند و نیز رسانه ای شدن تمامی فعالیت های کمیسیون اصل 90، کمیسیون تحقیق و تفحص، دیوان محاسبات و بازرسی کل کشور است. به نظر من (مخاطب) نباید از تحوّل دیماه 1358 بانکداری و تجارت خارجی عدول می شد.
    
    
با تداوم تورّم، ما با وضعیتی مشابه آلمان پس از جنگ جهانی اول رو به رو خواهیم شد

    18 ـ (29 دسامبر2012) ـ مخاطب: اگر کارها و تصمیمات 20 ماهه پس از انقلاب ادامه می یافت، تحریم های جاری اگر صد سال هم ادامه یابد نمی تواند آسیب وارد کند. باید هیأتی برود بررسی کند که چرا آن تصمیمات و اقدامات که همانا شعارهای انقلاب و دستورهای اسلام بود ناگهان متوقف و بعضا معکوس شدند. راهی جز بازگشت به نوعی تحوّل و تغییر ریشه ای در امور اقتصادی کشور نیست. تغییر روی کاغذ است، مجری تغییر (مدیر اجرا) مهم است. در صورت تداوم تورّم و بويژه تورم پول ـ چاپ کردن اسکناس و خرج امور دولتي کردن، ما با جوّی مشابه آلمان پس از جنگ جهانی اول رو به رو خواهیم شد و .... طبق یک قاعده کلی، تحریم ها هنگامی لغو خواهند شد که تحریم کننده احساس کند که بی اثر و بی نتیجه بوده اند. گزارش های منتشره نشان می دهد که بانکها، بازرگانان و ... کمک عملی نکرده اند. از دولت [دستگاه اجرایی] نمی توان انتظار داشت زیرا که با مصرف کردنِ ـ طبق شنیده ها ـ 600 میلیارد دلار در 6 ـ 7 سال، عادت به این کار کرده است و در اینجاست که [برای سرعت حل مسئله] دستور باید از رهبری کشور برسد. باید قبول کنیم که در 6 ـ 7 سال گذشته در مصرف ارز حاصله ولخرجی شده و بعضی از تصمیات خالی از اشتباه نبوده است. از طرفی، نمی توان دست روی دست گذاشت ـ برای اقتصاد، یک روز تأخیر هم زمانی است طولانی.
    
    
مسئله قاچاق کالا

    19 ـ (29 دسامبر2012 = ديماه 1391) ـ مخاطب: مسئله، تنها کم دقتّی در مصرف ارز حاصله و یا ذخیره در شرایط تحریم نیست، در خبری خواندم که یک عضو کمیسیون اصل 90 از قاچاق کالا سخن گفته بود و یادم هست که چند ماه پیش در خبری دیدم که ابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضائیه (معاون وقت) در نشست مبارزه با قاچاق کالا با اشاره به اینکه درصد بسیار کمی از کالایِ قاچاقِ وارد شده کشف می‌شود گفته بود که تازه این مقدار کالای قاچاق هم از آدم های خُرده پا به دست آمده است تا از «جریان‌های سازمان یافته» که قاچاق، عمدتا توسط آنها صورت می‌گیرد.
     به نظر من [مخاطب و فرستنده نظر] که باور نمی کردم در نظام اسلامی و حکومتی به روش حضرت علی (ع) چنین اوضاعی مشاهده شود، برایم قابل هضم نیست که چگونه می شود کالای پُرحجم مثلا سیگار از مرز بگذرد و به صورت قاچاق وارد کشور شود. می دانیم که عوارض گمرکات پس از مالیات بر درآمد، دومین ممر درآمد دولت ها است.
    
    
واردات کفش و لباس از چین، چرا؟

    20 ـ (29 دسامبر 2012)ـ مخاطب: این همه واردات از چین ـ آن هم کفش و لباس و اجناس پیش پا افتاده، چرا؟. مگر ما خودمان کفشدوز و خیاط نداریم؟. در مورد یارانه نقدی به شهروندان باید از سرنوشت کشورهای سوسیالیستی سابق درس عبرت آموخت. آنها با انواع يارانه ها تنبلخانه ساخته بودند. با تقویت احساس وطندوستی میان شهروندان بر همه مشکلات می توان فائق آمد. کمک به افراد بی بضاعت باید به صورت کوپنِ خوار و بار، کمک درمانی، پرداخت پول آب و برق مصرفی آنان، دادن بلیت مجانی اتوبوس و از این قبیل باشد و نه پول نقد و بدون رسیدگی قبلی به نیاز افراد به کمک. در کشورهای دیگر این کمک های غیر نقدی پس از رسیدگی های سوشِل سرویس ها (مددکاران اجتماعی) و ... صورت می گیرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
7 مآموریت تحول قضایی که در دیماه 1399 ابلاغ شده است
مشرق نیوز ـ ششم دیماه 1399: سند تحوّل قضایی بر مبنای هفت ماموریت اصلی قوه قضاییه برگرفته از تکالیف تعیین شده در قانون اساسی و سیاست های کلی نظام، از سوی رئیس قوه قضاییه ابلاغ شد. این مأموریت های هفتگانه به این شرح ابلاغ شده است:
    مأموریت 1. «رسیدگی به تظلمّات، تعدیّات، شکایات، حل ‌و فصل دعاوی و رفع خصومات»
    مأموریت 2. «احیاء حقوق عامه، گسترش عدل و آزادی‌های مشروع»
    مأموریت 3. «نظارت بر اجرای صحیح قوانین و حُسن جریان امور»
    مأموریت 4. «کشف جرم، تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدوّن جزایی اسلام»
    مأموریت 5. «پیشگیری از وقوع جرائم و دعاوی»
    مأموریت 6. «اصلاح مجرمان»
    مأموریت 7. «حمایت از حقوق مالکیّت اشخاص»
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي داستان نويسي
مجموعه داستانهای پُرفروش «برهنه در مُرداب» نوشته محمدسعید حبشی به زبان انگلیسی هم انتشار یافت
چهارم دسامبر 2014 (13 آذرماه 1393) مجموعه بیست و یک داستان کوتاه زیر عنوان Naked in the swamp نوشته محمدسعید حبشی روزنامه نگار و داستان نویس ایرانی مقیم لُس آنجلس به زبان انگلیسی هم به توزیع جهانی داده شد و موسسات
    Amazon،
    Barnes and Noble ،Book – A- Million و گوگل از جمله توزیع کنندگان این مجموعه داستان در سطح جهان هستند. موسسه معروف Xlibris این مجموعه را چاپ و به توزیع داده است. به گفته نقدنگاران، از این کتاب بویژه نسخه eBook آن در سطح جهان استقبال شده است. این مجموعه به 3 شکل: جلد مقوّایی، جلد کاغذی، دیجیتالی و قابل خواندن در Kindle انتشار یافته است.
    محمدسعید حبشی که در ایران در زمینه داستان نگاری و نمایشنامه نویسی فعالیّت داشت و با خبرگزاری پارس (ایرنا ـ خبرگزاری ملّی 80 ساله)، سازمان رادیوتلویزیون ملی ایران و روزنامه اطلاعات همکار بود، پس از خروج از ایران و اقامت در آمریکا به کارهای مطبوعاتی و قلم ادامه داده و پس از ساختن یک فیلم ویدیوئی یک ساعت و نیمه با بازیگران ایرانی و آمریکایی به نام «برخورد فرهنگها» که با استقبال روبرو شد و رادیو آمریکا نیز در باره آن گزارشی تهیه و پخش کرد، به نوشتن کتاب روی آورد و دومین کتاب خودرا بعد از اولین کتابش که در ایران به نام «بوسه روی شنهای ساحل» سه بار تجدید چاپ شده است، به نام «برهنه در مُرداب» در آمریکا به زبان فارسی به چاپ رساند که با استقبال روبرو و پُرفروش اعلام شد که ماه گذشته شرکت معروف انتشاراتی اکسلیبریز، ترجمه انگلیسی آن را منتشر ساخته است. این موفقیت بزرگ برای حبشی، نتیجه تلاش چندین ساله او در عرصه ادبیات و مطبوعات است. داستانهای کتاب او که مورد توجه ناشر آمریکایی قرار گرفته در میان خوانندگان ایرانی نیز طرفداران زیادی داشته و همین امر سبب شده است تا حبشی از بار فعالیت های مطبوعاتی اش بکاهد و بیشتر وقت خودرا در داستان نویسی بکار برَد.
    مجموعه «برهنه در مُرداب» را از طریق آیفون، آی پَد و لَپ تاپ نیز می توان سفارش داد و خواند.
    تازه ترین کتاب «محمدسعید حبشی» زیر عنوان «عشق گمشده» به زبان فارسی که اخیرا در آمریکا به توزیع داده شده یک مجموعه ده داستانی است که به زودی به زبان انگلیسی نیز چاپ و منتشر می شود.
    
محمدسعید حبشی

و اما درباره حبشی که معروف ترین کار خبری او در تهران (روزنامه اطلاعات)، پوشش حریق سینما رِکس آبادان با دهها کشته در سال انقلاب بود:
    محمدسعید حبشی 12 اسفندماه 1322 (3 مارس 1944) در شیراز به دنیا آمده است.
     حبشی در همه بخش های ژورنالیسم ـ از روزنامه و مجله تا رادیوتلویزیون و خبرگزاری ـ مهارت و تجربه دارد. وی که از نوجوانی اشتیاق به «نوشتن» داشته هنوز دوران تحصیلات متوسطه را به پایان نرسانده بود که وارد دنیای ژورنالیسم شد. حبشی همزمان با تهیه مطلب برای مطبوعات استان فارس، به نوشتن نمایشنامه برای رادیو شیراز دست زد. انتشار «بوسه روی شن های ساحل» که یک مجموعه داستانهای کوتاه است و نيز دو نمایشنامه بر شهرت او افزود که هر سه در تهران [انتشارات آسیا] تجدید چاپ شدند. با این شهرت، حبشی وارد کار فیلمنامه نویسی شد و در عداد سناریست های حرفه ای قرارگرفت.
     شهرت ژورنالیستی حبشی باعث شد که مدیر عامل وقت خبرگزاری پارس ـ خبرگزاری ملّی ایران و اینک معروف به «ایرنا» ـ از او دعوت به همکاری کند و تا ریاست دفتر این خبرگزاری در شیراز ارتقاء یابد.
     با اینکه «روزنامه نگاری» حرفه ای است تجربي و ارتباط به استعداد، هوش، اشتیاق، ظرفیت و دانش عمومی دارد، حبشی برای دیدن دوره روزنامه نگاری دانشگاه تهران به پایتخت نقل مکان کرد. وی در اینجا، همزمان با تحصیل در دانشگاه، در روزنامه اطلاعات و سازمان رادیوتلویزیون ملی سرگرم بکار شد بگونه ای که در شبانه روز، تنها 4 ـ 5 ساعت فرصت استراحت داشت. از آنجاکه داستان نگار بود، در اطاق خبر روزنامه اطلاعات ـ قدیمی ترین روزنامه پایتخت ـ میز حوادث شهری (مسئول پوشش رویدادهای پلیسی ـ قضایی) را انتخاب کرد و طولی نکشید که به معاونت دبیر این میز ارتقاء یافت و بر جای احمد سروش داستان نگار بنام ایران که در دهه 1330 همین مقام را در میز حوادث روزنامه اطلاعات داشت نشست. حبشی به دلیل تجربه در کار خبرگزاری، در سازمان رادیوتلویزیون ملی، عمدتا در خبرگزاری اختصاصی این سازمان [اینک معروف به دفتر مرکزی خبر] که غلامحسین صالحیار ـ ژورنالیست بزرگ ایران ـ آن را در نیمه دوم سال 1350 ایجاد کرده بود فعالیت داشت. این فعالیت ها، مانع از تداوم داستان نگاری و فیلمنامه نویسی حبشی نشد که همه اینها ـ از روزنامه، رادیوتلویزیون، کتاب، فیلم و عکس ـ
    mass media و به فارسي «رسانه های گروهي» خوانده می شوند. حبشی با این فعالیت ها یک بار دیگر درستی فرضیه «دیوید هیوم David Hume» فیلسوف انگلیسی را به اثبات رسانید که گفته است اشتیاق (Desire) حاکم بر کِردار انسان است تا دلیل و منطق (Reason) و مسیر حرکت اورا تعیین می کند.
     پس از انقلاب، حبشی نیز بمانند بسیاری از روزنامه نگاران، نویسنگان و هنرمندان ایران جلای وطن کرد و به آمریکا نقل مکان و ساکن لس آنجلس (اصطلاحا تهرانجلس) شده و به فعالیت ژورنالیستی، داستان نگاری و فیلم ادامه داده است. فیلم «برخورد فرهنگها ـ قصه عشق» یک محصول کار حبشی در آمریکاست. وی در این کشور یک نشریه هفتگی به نام «تلاش» را منتشر کرد که زمین لرزه سال 1994 کالیفرنیا به دفتر نشریه او در لس آنجلس آسیب سخت وارد ساخت و در نتيجه، حبشی به انتشار آن پایان و سردبیری دو نشریه «هنرمند» و «تهران» را برعهده گرفت و مدتی نیز همکار مجله جوانان بود. حبشی در روزنامه «عصر امروز» چاپ لس آنجلس نیز مقاله می نویسد و برای تلویزیون کانال یک (لس آنجلس) تفسیر سیاسی.
    
نیمی از روی جلد مجموعه داستانی محمدسعید حبشی به زبان انگلیسی

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
پارلمان و دمکراسي از ديدگاه موسوليني - سوء استفاده از دمکراسي همچنان ادامه دارد
مجله لايف در سال 1939 اين عكس
موسو ليني را پشت جلد خود چاپ كرد
موسوليني رهبر وقت ايتاليا سوم ژانويه سال 1925 پارلمان اين کشور را منحل كرد و آن را به آن صورت که بود، مجمع صاحبان منافع ؛ پايگاه تشنگان قدرت و شهرت؛ بازیگران تئاتر زد و بند و نيز جايي خواند که به اتلاف وقت ملت و عقب انداختن پيشرفتهاي ميهن تبديل شده است. وي گفت كه امروز و فردا كردن و بازي با كلمات و عبارات، دمكراسي نيست اتلاف عمر يك ملت و بزرگترين خيانت است. پارلمان جاي فداكاري براي ملت و عامل پیشرفت و رفع مسائل جامعه [مردم] باید باشد، نه پلكان قدرت، نفوذ و راهي براي دستيابي به پول. نماينده پارلمان بايد يك فدايي ميهن و سرباز مردم باشد. اين پارلمان هايي كه من در بعضي كشورها سراغ دارم بزرگترين عامل سوء استفاده از دمكراسي هستند. «دمکراسي» در اين ربع قرن [25 سال اول قرن 20] از تعريف خود دور شده و پارلمانهاي اروپايي، ديگر بازتاب دمکراسي واقعي نيستند و دستگاههايي هستند مغاير با آن چه که در ذهن مردم از دمکراسي نقش بسته است؛ دکان و مغازه هستند. من به كارآيي و مفيد بودن اين پارلمانها و اين طرز انتخابات ترديد دارم. دمکراسي هدفي است عالي و واژه اي است زيبا که از نو بايد تعريف و چگونگي اجراي آن دوباره نويسي شود تا بشود اطمينان يافت که دربست در خدمت ملت و کشور است.
     از آنجا که «قلم در دست فاتحان جنگ بوده است»، اين عمل موسوليني را آغاز ديكتاتوري وي نوشته اند. موسولینی دوستدار ایران و ایرانی بود و نیروی دریایی نوین ایران با کمک او ساخته شد و این نیرو بود که انگلیسی ها را از چند پایگاه خلیج فارس و ازجمله «باسعیدو» بیرون انداخت.
    مروري بر انتخابات در طول قرن 20 و دهه يکم قرن 21 درستي اظهارات موسوليني در بيشتر کشورها و جوامع را نشان مي دهد و انتخاب شدگان عمدتا از همان دسته اي بوده اند که موسوليني در سوم ژانويه 1925 بيان و تشريح کرده بود. ابزارهاي تازه از جمله اينترنت به سوء استفاده از دمکراسي کمک کرده است. خروج رسانه ها که ديگر، بسختي مي توان عنوان ژورناليسم بر آنها نهاد باعث شده است که دمکراسي ستون محافظ خودرا از دست بدهد و به اين ترتيب، ديگر اميدي به بازگشت به دمکراسي واقعي و ادامه آن وجود ندارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو ادبيات
سالمرگ علیشیر نوایی شاعر بزرگ قرن 15
تصویری از علیشیر نوایی
عليشير نوايي شاعر معروف قرن پانزدهم سوم ژانویه 1501 در 60 سالگی در شهر هرات درگذشت. عليشير (نظام الدين ميرعليشير هروی) که نهم فوریه 1441 در همان شهر به دنیا آمده بود به زبان فارسي و تركي جغتايي (نزديك به ازبكي) شعر سروده است. وی که در مشهد و هرات تحصیل کرده بود در عین حال یک صوفی و از مریدان «جامی» بود. علیشیر که یک بزرگ زاده وقت و پدرش از مقامات دولت تیموری بود در شهر هرات [شهر بزرگ خراسان و پایتخت امپراتوری تیموریان] مي زيست و مورد توجه خاص سلطان حسين ميرزاي تيموري بود. علیشیر همچنین یک آبادگر بود و ابنیه متعدد ساخته ازجمله گورگاه عطّار را در نیشابور. از علیشیر 50 هزار بیت شعر باقی مانده است که در عین حال زبان حال ادوار مختلف زندگانی اورا منعکس می کنند. معروفترين ديوان عليشير، «خمسه» عنوان دارد كه آن را به سبك نظامي گنجوي سروده است. علیشیر در اشعار فارسی خود، تخلّص «فانی» بکار برده است. ملل منطقه فرارود عليشيررا شاعر ملي خود مي دانند. وی در یکی از کتابهایش آیین شاعری و روش سرودن شعر را آورده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
سازمانهاي روزنامه نگاري آمريكا و دسترسي روزنامه نگار به کاويدن فعاليت سازمانهاي دولتي
گزارش شده بود که سازمانهاي روزنامه نگاري آمريكا ـ از انجمن سردبيران تا گروههاي آموزش روزنامه نگاري دانشگاههاي و اتحاديه هاي صنفي ژورناليستها تصميم گرفته بودند كه اگر مقامات دولتي به محدود كردن اجراي قانون دسترسي به اطلاعات ( Freedom of Information Act) ادامه دهند از 13 مارس (23 اسفند) 2005 به مدت يك هفته با انتشار خبر، مقاله و كاريكاتور دست به اعتراض بزنند. روزنامه نگاران آمريكايي گفته بودندكه رويداد 11 سپتامبر سال 2001 بهانه اين محدوديت قرار گرفته كه خلاف قانون موضوعه است. اين قانون دسترسي به هرگونه اطلاعات و نيز كاويدن فعاليت سازمانهاي دولتي را كه ملي و متعلق به مردم هستند آزاد كرده است مگر اينكه اين اطلاعات به دلايلي كه قانون به وضوح به آنها اشاره كرده است (اطلاعات دفاعي) مستثني شده باشند. اراده مقامات دولت و خواست دادستان كل نمي تواند مانع از ادامه اجراي قانون شود. به علاوه، تا سه سال پيش از آن (سپتامبر سال 2001)، بي اعتمادي نسبت به روزنامه نگار كه پياده نظام دفاع هر کشور است در آمريكا ديده نشده بود.
    برخي از سران انجمن هاي روزنامه نگاري آمريكا گفته بودند كه مانع دسترسي روزنامه نگار به اطلاعات شدن، درعين حال عملي مغاير دمكراسي آمريكا است و به اعتماد ملت كه مي خواهد بداند دولتش چه مي كند آسيب مي رساند ـ «دانستن» حق است.
    اين اعتراض موثر واقع شد و اجراي قانون دسترسي به اطلاعات به روال عادي خود بازگشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
... و به اين سان ژاندارك قهرمان را براي مجازات به اسقف کاتوليک تحويل دادند و آتش زده شد!
ژاندارك، دختر ارلئان، كه فرانسويان مايوس و افسرده را به پيروزي رسانيد سوم ژانويه سال 1431 براي مجازات شدن به يك اسقف کاتوليک (كشيش بزرگ منطقه) در شمال فرانسه سپرده شد كه به دستور اين كشيش كه او هم فرانسوي بود به جرم جادوگري و پوشيدن لباس مردانه در يک محکمه مذهبي محكوم به اعدام شد و سي ام ماه 1431 مه (چهارماه پس از اینکه تحویل اسقف شده بود) در يك بازار باز (بدون سقف) در برابر چشم مردم آتش زده شد. ژاندارك هنگام آتش زده شدن 19 ساله بود. انگلیسی هایی که در مراسم اعدام حضور داشتند استخوانهای نیمسوخته ژاندارک را جمع آوری و دوباره آتش زدند تا چیزی باقی نماند که وسیله تحریک فرانسویان علیه انگلستان شود (اصطلاحا پيراهن عثمان شود).
    ژاندارك دوران خردسالي را در محيطي گذرانيده بود كه ارتش فرانسه از انگليسي ها شكست خورده بود و تمامي شمال رود «لوار» از جمله پاريس به تصرف انگليسي ها در آمده بود. در جريان اين جنگ پاره اي از فرانسويان هم به انگليسي ها كمك مي كردند. از اين جنگها در تاريخ به عنوان جنگهاي صدساله اروپا نام برده شده است.
    ژاندارک هنگامي كه نيروهاي دشمن از روستاي محل اقامت او كه دختر يك كشاورز بود گذشتند و خرابي فراوان به بار آوردند و سپس دست به محاصره بندر ارلئان در همان نزديكي زدند به خشم آمد و به مدافعان نااميد ارلئان پيوست. لباس سربازي بر تن و نظاميان فرانسوي را تشويق به ضد حمله كرد که موفق شدند. ژاندارک سپس با درجه سرواني به هدايت نظاميان فرانسوي ادامه داد و دشمن را از بسياري از نقاط بيرون راند.
    در اثناي اين پيروزي ها، در جريان يک نبرد محلي فرانسويان متحد انگلستان اورا گرفتند و بعدا به انگليسي ها فروختند و انگليسي ها (به اشاره پادشاه وقت انگلستان) وي را به يك اسقف فرانسوي هوادار خود تحويل دادند و گفتند كه او جادو گر است كه صدايش اين چنين هيجان و دلاوري در سربازان فرانسه به وجود مي آورد كه بدون ترس دست حمله به نيرويي به مراتب بزرگتر از خود مي زنند. انگليسي ها نخواستند، خود ژاندارك را بكشند و براي هميشه دشمني فرانسويان را بخرند. پادشاه وقت فرانسه با اينکه مي توانست براي نجات ژاندارک اقدام کند کاري نکرد.
    در سال 1456 و بيست و پنج سال پس از قتل ژاندارك، اسقف هاي فرانسه در يک نشست خود از وي اعاده حيثيت كردند كه بعدا عنوان قهرماني فرانسه را به دست آورد و پاپ در سال 1920 اورا تقديس كرد.
    از قرن 15 به بعد ضمن اشاره به اعدام دلخراش ژاندارك اندرز داده مي شود كه نبايد اشتباه و يا بدنيّتي يك و يا چند نفر باعث شود كه ديگران از ميهندوستي رويگردان شوند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاسیس حزب کمونیست افغانستان و ...
یکم ژانویه 1965 و در سالروز پیروزی انقلاب سال 1958 کوبا، کمونیستهای افغانستان تاسیس حزب «حزب دمکراتیک خلق افغانستان» را اعلام داشتند که بعدا در درون خود به دو شاخه خلق و پرچم تقسیم شد و اتحاد مجدد این دو شاخه به برانداختن دولت سردار محمددواودخان در سال 1978 و حکومت چهارده ساله کمونیستها بر افغانستان انجامید. شاخه خلق حزب کمونیست افغانستان به رهبری نور محمد تره کی [یک پشتون و متولد غزنه و روزنامه نگار] وفادار به مارکسیسم ـ لنینیسم و خواهان سوسیالیست کردن افغانستان در کوتاهترین مدت بود و شاخه پرچم [که رهبران این شاخه هم پشتون بودند] جامعه سنتی، قبیله ای و فقرزده افغانستان را آماده برای پذیرفتن فوری سوسیالیسم نمی دانست و خواهان پیاده شدن آن در طول دست کم نیم قرن و از طریق آموزش عمومی مردم و فراهم شدن شرایط بود. به این ترتیب، این دو شاخه ماجرای منشویک و بلشویک روسیه دهه 1910 را زنده کرده بودند. مرور زمان ثابت کرد که استدلال اقلیت [منشویک و شاخه پرچم] درست بود و نظام کمونیستی توأم با جهش هر دو کشور فروپاشید. روی کارآمدن حزب کمونیست افغانستان مسئله ای را در آسیای جنوبی بوجود آورده که ادامه دارد و هر روز ابعاد تازه ای می یابد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دفاع بَبرَک کَرمَل از ورود نیروهای نظامي مسکو به افغانستان ـ نگاهي به عمق مسائل افغانستان و ترديد در اجراي قراردادهاي استراتژيک
Babrak Karmal
ببرک کرمل رهبر شاخه پرچم حزب کمونیست افغانستان و رئیس جمهور وقت این کشور سوم ژانویه 1980 اعتراض جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا به ورود چند واحد نظامی شوروی به کابل را رد کرد و گفت که این نیروها به خواست دولت افغانستان و طبق قرارداد دوجانبه دو ملت و با هدف رفع تهدید خارجی و جلوگیری از هرگونه مداخله وارد شده اند. وی حفیظ الله امین را که دست به کودتا زده ولی موفق نشده بود یک عامل آمریکا خواند. کارتر گفته بود که نیروهای شوروی پس از استقرار در افغانستان، یک تهدید جدّی برای دو کشور ایران و پاکستان خواهند بود. ببرک کرمل که دو ماه پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران در مصاحبه عمومی شرکت کرده بود کارتر را به دروغگویی و تحریک متهم و گفته بود شما که چشم دیدن ایران را ندارید و علنا و رسما این دولت را تهدید به تحریم و احیانا مداخله نظامی کرده اید چرا برایش اینقدر دلواپس شده اید. ما با ایرانیان برادریم.
    نیروهای شوروی که بتدریج شمار آنان در افغانستان به 115 هزار تن رسید با دادن 13هزار و 900 کشته 15 فوریه 1989 آن کشوررا ترک کردند و چند گروه با نامهای مجاهد، طالبان و ... که طبق طرح «برزینسکی» به هزینه آمریکا در نقاط مرزی پاکستان و افغانستان ایجاد شده بودند پس از خروج روسها یکی پس از دیگری بر کابل مسلط شدند. القاعده در جوار طالبان رشد کرده بود که بعدا بهانه شد که آمریکا نیرو به افغانستان بفرستد و .... با اینکه از این استقرار سالهاگذشته است، روس ها به سکوت خود ادامه می دهند. ناتو هم که حوزه عملیات آن باید اروپا و آمریکای شمالی (اتلانتیک شمالی) باشد وارد افغانستان شده است ـ کشوری که به اظهار غرب در باتلاق فساد اداری و فقر و قاچاق مواد مخدر دست و پا می زند. اواخر سال 2011 لويه جرگه (شوراي سنتي افغانستان) به پيشنهاد دولت کابل و با شرايطي پذيرفت که ميان افغانستان و آمريکا يک قرارداد امنيت استراتژيک امضا شود. متعاقب انتشار اخبار مربوط به نتيجه اين راي گيري، چند دولت اروپاايي ازجمله فرانسه و ايتاليا هم اشاره کردند که خواهان امضاي قرارداد استراتژيک با دولت کابل هستند.
    اصحاب نظر ضمن طرح اين سئوال که افغانستان [لاک لند = بدون داشتن دسترسي مستقيم به دريا] چه اهميت استراتژيک فرضا براي ايتاليا! دارد، گفته بودند اروپا با اين کار خودرا وارد درد سري عظيم خواهد کرد زيراکه افغانستان ليبي نيست، و نه تنها در همسايگي روسيه، هند، چين و ايران قراردارد بلکه در داخله هم ميان پشتونها و تاجيکيان و شيعه و سنّي اختلاف وجود دارد، و ازبکهاي شمال ساز ديگري مي زنند. دعاوي همسايگان نسبت به افغانستان پايان نيافته است ـ اين کشور به اين شکل بمانند عراق و ... دست ساخت دولت لندن در دو قرن گذشته است. بيشتر پشتونها در قلمرو پاکستان قرارداده شده اند و تاجيکان در فرصت هاي متعدد تمايل به اتحاد با ايراننشان داده اند. مرزهاي شمال و غرب افغانستان ساخت دولت لندن است که فارسي زبانان دو سوي دو مرز زا ازهم جدا کرده است و در شمال شرقي افغانستان اينک کشوري به نام تاجيکستان و جود دارد. دولت نظام پادشاهي کابل با روسيه قرارداد استراتژيک داشت و .... اگر در آينده مسئله اي مغاير منافع اروپا! در افغانستان روي دهد و پاکستان و قرقيزستان اجازه انتقال کمک از طريق خودرا ندهند، مثلا ايتاليا چگونه کمک خواهد فرستاد؟!. چند قدرت در همسايگي افغانستان دارند طلوع مي کنند لذا بايد با واقعيت هاي تازه و دقّت در تاريخ و جغرافياي افغانستان و انسانشناسي اين سرزمين و روانشناسي مردم با اين دولت تعامل کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
فقر در افغانستانِ سال 2003
روزنامه هاي آمريكا اول ژانويه2003 با چاپ اين عكس نوشته بودند كه فقر در افغانستان بيداد مي كند، ولي علت آن را ننوشته اند. اگر اين روزنامه ها تاريخ دويست سال اخير افغانستان را مرور كنند خواهند ديد كه سياست هاي انگلستان در قبال آن سرزمين و رقابت با روسيه، افغانها را گرفتار اين مشكلات كرده است كه هنوز هم معلوم نيست كه چه زماني پايان يابند.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 3 ژانويه
  • 106:   سيسرو Marcus Tullius Cicero فيلسوف، خطيب، نويسنده و سياستمدار روم باستان سوم ژانويه سال 106 پيش از ميلاد به دنيا آمد و تا هفتم دسامبر سال 43 پیش از میلاد زنده بود.
    تصویر مجسمه سیسِرو

  • 303:   حكمران رومي انگلستان به مردم يک شهر اين کشور که امروز ليچفيلد خوانده مي شود اخطار كرد كه انجيل ها را تحويل دهند و يا تخريب كنند و چون به اين اخطار توجه نشد، همه مردم از كوچك و بزرگ را سَربريد.
        
        
  • 1833:   انگلستان جزاير فالكلند در اقيانوس اطلس جنوبي را كه آرژانتين از آن خود مي داند تصرف كرد.
        
        
  • 1852:   نخستين چينيان وارد مجمع الجزایر هاوايي شدند.
        
        
  • 1921:   ميان ايران و افغانستان مناسبات سياسي بر قرار شد.
        
        
  • 1934:   دولت عراق براي حل اختلافات مرزي خود با ايران به جامعه ملل شكايت برُد.
        
        
  • 1939:   دولت انگلستان که متوجه طرح محرمانه هیتلر برای اخراج آن دولت از خاور میانه بویژه مناطق نفتدار آن شده بود در این روز دستور داد که یک لشکر هندی آماده اعزام به ایران و استقرار در آبادان و مناطق چاههای نفت و بنادر صدور آن شود. در آن زمان، هندوستان در قلمرو دولت لندن بود و انگلیسی ها نظامیان هندی را در جنگ ها بکار می بردند و به همین جهت بود که هندیان در جریان جنگ دوم جهانی بیش از دو میلیون کشته تلفات تحمل کردند.
        
        
  • 1961:   دولت آمريكا مناسبات خود را با كوبا كه در اين كشور برقراری نظام سوسياليستي اعلام شده بود و منافع آمریکاییان را ملی اعلام کرده بود قطع كرد که تحریم اقتصادی را به دنبال داشت که ادامه دارد.
        
        
  • 1980:   بهای جهانی طلا هر اُونس به 634 دلار رسيد. در همين روز در سال 2010 (30 سال بعد) هر اونس حدود 1200 دلار بود.
        
        
  • 2015:   بوکو حرام (جمعیت اهل سُنه) در این روز برای دومین بار در دهه دوم قرن 21 شهر باگا Baga واقع در شمال شرقی فدراسیون نیجریه را ویران و کشتار کرد. در این عملیات حدود دو هزار تَن کشته شدند. نخستین حمله «بوکو حرام» به باگا در 2013 صورت گرفت که حدود 200 نفر کشته شدند و سومین حمله در 2018. بوکو حرام (به عربی؛ جماعة أهل السنة للدعوة والجهاد) در شمال شرقی نیجریهِ 232 میلیونی و نیز کشورهای چاد، نیژِر، کامِرون و مالی فعالیت دارد و منطقه ای در شمال نیجریه در کنترل آن است. این گروه در سال 2002 بدست محمد یوسف ایجاد شده است و هدف آن گسترش تسنُّن بوده است. بیش از نیمی از نیجریه ای ها مسلمان هستند (بیش از 60 میلیون سٌّنی، حدود 10 میلیون شیعه و میلیونها تن احمدی، صوفی و قرآنیون). شیعیان نیجریه عمدتا در ایالت سوکوتو Sokoto واقع در شمال غربی نیجریه زندگی کنند.
        
        
  • براي اطلاع



     

    روزنامک


    اِدیشن(نسخه) آنلاین مجله جهانی «روزنامک» که به شماره ثبت 25178/92 ثبت شده است حاوی «دستچینِ رویدادهای روز و گذشته - تاريخ» و چشم انداز فردا از دیدگاه اصحاب نظر و شخص ناشراست.
     همچنین نظرات، تجربه، مشاهدات و خاطرات (کارنامک) نوشیروان کیهانی زاده ـ روزنامه نگار و تاریخ نویس 78 ساله ـ با هدف ارتقاء دانش مخاطبان، سطح آگاهی ها و مدنیّت برای داشتن دنیایی بهتر و کمک فرهنگی به کاهش مسائل جوامع، بشریّت و پیشگیری از اشتباه با این شعار: توانایی محصول دانایی است و «دانستن» حق انسان.
    «روزنامک» که از نوامبر 2003 (21 آبان 1982) به صورت یک وبسایت، با هدف آموزش عمومی و خبر و نظررسانی ایجاد شده بود. شماره یکم نسخه چاپی روزنامک نيز در اپريل 2014 (ارديبهشت 1393) در تهران منتشر شد و انتشار آن ادامه يافته است.

    نسخه آنلاين: www.rooznamak.com

    نسخه چاپی: www.rooznamak-magazine.com


     




     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com