Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
27 جولای
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 27 جولای
ايران
شاه عباس شهر گنجه را از عثماني ها پس گرفت
تصوير شاه عباس يکم با كلاهي كه خود طرح آن را به كلاهدوز داده بود
لشكريان شاه عباس كه براي اخراج عوامل عثماني (تركيه) از چند منطقه در قفقاز ايران وارد اين منطقه شده بودند در اين روز در سال 1606 ميلادي كه در آن تاريخ مصادف با ماه محرم بود شهر گنجه (زادگاه گنجوي شاعر معروف) را كه اينك در جمهوري آذربايجان قرار گرفته است پس گرفتند. در جنگي كه روي داد بيش از دو هزار و پانصد تن از عساكر عثماني كشته شدند. شاه عباس سپس محمد پاشا فرماندار منصوب از سوي عثماني در گنجه را كه به اسارت گرفته شده بود به زندان مازندران فرستاد. اندكي بعد، شماخي نيز با جنگ پس گرفته شد كه عثماني در اين نبرد هم سه هزار كشته تلفات داد و تا آن سوي «قارص» عقب نشست. به مناسبت آزاد شدن گنجه، در همان روز اين شعر ساخته شد: (در محرم گنجه از عباس شد). عثماني ها قبلا با استفاده از منازعات داخلي شاهزادگان صفوي به قفقاز ايران تعرض كرده بودند.
    در عمليات قفقاز بود كه فرماندهان توپخانه ايران متوجه شدند كه گلوله هاي توپ بايد عينا مطابق كاليبر (اندازه لوله توپ) باشد و گرنه احتمال انفجار توپ مي رود و از همان زمان مقرر شد كه توپ و گلوله هاي مربوط بايد در يك كارخانه ريخته شده باشند.
    پس از اخراج عثماني ها از قفقاز جنوبي، شاه عباس از شهر تفليس (گرجستان) كه از متعلقات ايران بود ديدار كرد؛ دستور ترميم خرابي هاي وارده به شهر ايروان (ارمنستان) را صادر كرد، و سپس عازم پايتخت خود شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
وزيران دولت دكتر مصدق پس از بپاخيزي سي ام تيرماه 1331
27 جولاي 1952(پنجم مرداد1331 ) دكتر مصدق وزيران خود را به مجلس شوراي ملي معرفي كرد و نام وزارت جنگ را به وزارت «دفاع ملي» تغيير داد. اسامي وزيران 31 تيرماه انتشار يافته بود. مجلس پس از بررسي سوابق وزيران و اطمينان از شايستگي هريک از آنان بر انتصاب ايشان مُهر تاييد گذارد.
    در كابينه تازه، دكتر مصدق خود سمت وزارت دفاع را بر عهده گرفته بود و باقر كاظمي را به عنوان نايب نخست وزير تعيين كرده بود. در اين كابينه، دكتر غلامحسين صديقي جامعه شناس شهير ايران وزير كشور، دكتر مهدي آذر ملّي گراي بنام وزير فرهنگ (شامل فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش و ارشاد امروز)، حسين نوّاب وزير امور خارجه، عبدالعلي لطفي وزير دادگستري و مهندس طالقاني وزير كشاورزي بودند.
از راست به چپ: مهندس طالقاني وزيركشاورزي، دكتر صديقي وزير كشور، عبدالعلي لطفي وزير دادگستري، باقر كاظمي معاون اول نخست وزير و وزيردارائي، حسين نوّاب وزير امورخارجه، دكتر مهدي آذر وزير فرهنگ، دكتر عالمي وزير كار، دكتر علي اكبر اخوي وزير اقتصاد ملي و مهندس سيف الله معظمي وزير پست و تلگراف و تلفن

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خبرِ مطرح آخرین روزِ تیرماه و هفته اولِ اَمُردادماه 1357


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نگاهي کوتاه به محمدرضاشاه پهلوي به مناسبت سالروز درگذشت او ـ برخی چراهای انقلاب و سقوط او

    27 جولاي 1980 (در آن سال مصادف با پنجم اَمُرداد 1359) محمدرضا پهلوي ـ شاه بركنارشده ایران، در بيمارستان ارتش مصر از بيماري سرطان درگذشت و در مسجد الرفاعي شهر قاهره مدفون شد. وي که 26 اكتبر سال 1919 (چهارم آبان 1299) به دنيا آمده بود 59 سال و ده ماه عمر و 37 سال پادشاهی کرد.
     شاه از 16 ژانويه سال 1979 (26 دي 1357) كه ايران را ـ طبق نوشته ها، به اندرز برخی قدرت های ظاهرا دوست ـ تَرك كرده بود با در به دري بي سابقه اي رو به رو بود. كشورهاي ديگر، حتي دوستان سابقش از جمله پادشاه سابق اردن از پذيرفتن او اكراه داشتند. باهاما و مكزيك اورا موقتا (با ویزای توریستی) پذيرفته بودند و پاناما به اصرار دولت آمريكا. تازه در آنجا در سايه ترس از ربوده شدن و يا استرداد به ايران جهت محاكمه به سر مي بُرد. دولت آمريكا كه اورا براي انجام عمل جرّاحي به خاک خود پذيرفته بود با تظاهرات و تصرف سفارتخانه اش در تهران رو به رو شده بود. تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفته شدن کارکنان آن، در زمان خود به صورت یک مسئله بزرگ و پیچیده درآمده بود و حکومت جمهوری اسلامی رهایی گروگانهارا مشروط به تحویل و استرداد شاه کرده بود. مهدی بازرگان (نخست وزیر موقّت) برای حل مسئله، قبلا از شاه خواسته بود که داوطلبانه به تهران بازگردد و اطمینان داده بود که اعدام نخواهد شد که شاه به پیام او پاسخ نداده بود. زیراکه تحقیرشدنش را قطعی و دولت مهدی بازرگان را رفتنی و مستعجل می دانست و قدرت واقعی را در دست انقلابیون و کمیته ها.
     اگر تاريخ سلطنت 37 ساله پهلوي دوم را مرور كنيم آن را همراه با تلاطم ها، ضعف ها و اشتباه هاي متعدد مي بينيم كه بزرگترين اشتباه؛ فراهم نکردن زمينه تمرين و اجراي دمكراسي ـ دمکراسی واقعی و طبق اصول و فرضیه ها در ايران بود که از عوامل ثبات اوضاع يک کشور و پيشرفت همگاني اتباع آن شناخته شده است. [در يک دمکراسي، به ندرت کودتا و انقلاب سراسري - مشابه انقلاب فرانسه و روسيه و ... ديده شده است].
    شاه سابق، جز در دوره دو سال و پنج ماهه حكومت دكتر مصدق که در اين دوره در حاشیه قرارداشت، عملا مانع از پیدایش احزاب واقعي و آموزش و تمرين دمكراسي در ايران شده بود و روزنامه ها در دست و انحصار افرادي معيّن بودند و با اين دو عمل، کشور از ظهور شخصيت هاي سياسي بزرگ و تولید «دولت ـ مردان» شایسته محروم و سرانجام، قرباني اين اشتباهات خود شده بود. اشتباهات او در يک سال آخر سلطنت متعدّد بود و بيماري سرطان و ترس از مُردن و ... او را از تفکّر منطقی و انجام برخي از مسئوليت هايش بازداشته بود. همان زمان برخی از اصحاب نظر در تفسیرهای خود در رسانه های خارج گفته بودند که «رسیدن به تمدن بزرگ» که شاه وعده آن را داده جز با برقرارکردن دمکراسی تحقّق نمی یابد و تمدن یعنی دمکراسی. دمکراسی، سیستم قضایی ـ یک مسئله بزرگ ایران را هم که در ارتباط با آحاد مردم است و ناراضی ساز حل می کند.
     از رفتار شاه در سال انقلاب چنین استنباط شده است که تداوم اعتراضات و تظاهرات، وی را دچار شکست روحیه، افسردگی و انفعال کرده بود زیرا که انتظار نداشت مردم برضد او بپاخیزند. شاه تصور می کرد که مردم ـ حتی مردمی که به رغم افزایش درآمد نفت، از بازنشستگی عمومی و تعدیل توزیع درآمد برخوردار نبودند، امنیت شغلی نداشتند و ... ـ دوستدار بدون چون و چرای او هستند و به وی پشت نخواهند کرد. شاه در طول 37 سال سلطنت موفق نشده بود روانشناسی خاص [منحصر به فرد] ایرانیان را درک کند که وقتی شروع کنند و پس از شروع، متوقف نشوند ـ کار را تا پایان دنبال خواهند کرد. او انتظار نداشت که ملت به خیابانها بریزد و خواستار برکناری اش شود و متحدين خارجي اش سکوت کنند و يا به دلایلی که داشتند و تصورات و وعده ها موافق «تغيير» شوند. این وضعیت اورا افسرده و درنتیجه دچار انفعال و بی رغبتی کرده بود. داروهای مصرفی (بیماری سرطان) نیز مَزید بر علت شده و توان تصمیم گیری و کارآیی اورا عمیقا کاهش داده بود. مشاوران او در اواخر سلطنت و ماههای آخر سال انقلاب معدود و عمدتا نزدیکانش بودند که در صداقت و ميزان آگاهی ها و تدبير ِشان ترديد بود. این مشاوران تنها دو جمله بر زبان داشتند: «نگران نباشيد، اوضاع آرام خواهدشد». مشاوران و نزدیکان پیشین پهلوی دوم به تدریج تا نیمه دهه 1350 (در آن زمان؛ دهه 2530) فوت شده بودند و اطراف او خالی مانده بود. شاه در ماههای نخست انقلاب به فریاد مردم که خواستار انحلال ساواک و دوره وقت پارلمان، آزادی تشکیل احزاب با هر ایدئولوژی و انتشار نشریه، شورایی کردن رادیو ـ تلویزیون دولتی و انجام انتخابات آزاد بودند گوش نکرد. مردم که شمار تحصیلکردگان و فرنگ رفتِگانشان چند برابر گذشته شده بود به وعدهِ بدون عمل اعتناء نداشتند. آموزش تمرین دمکراسی و انتخابات آزاد، می توانست اعتراض را از خیابان به تالار پارلمان و «صفحات نامه به سردبیر نشریات» و یا به صورت قطعنامه های اجتماعات تالاری (تشکیل شده در سالن و یا محل معیّن) منتقل کند. شاه در آن ماهها به اندرزهای مقامات پیشین و سیاستمداران ملی گرا نیز توجه نکرد و راه خودش را رفت. یکی از این توصیه ها تفویض اختیارات به پسرش و قراردادن در کنار او یک شورای سلطنت مرکب از بزرگان گروههای مصدقی، ناسیونالیست، ملی ـ مذهبی، راست و چپ بود و توصیه های دیگر: بازنگری قانون اساسی و افزودن اصولی نظیر آزادی تشکیل حزب و جمعیت، تاسیس رسانه [آزادی تأسیس یعنی بدون داشتن نیاز به دریافت پروانه از دولت]، تشکیل اجتماعات، انجام محاکمات با حضور هیأت منصفه ـ انتخاب اعضای هیأت منصفه از طریق قرعه کشی از میان واجدین شرایط در مورد هر اتهام خاص، تعمیم بازنشستگی، پوشش ایام بیکاری و ازکارافتادگی و نیز تأمین درمان همگانی، اجرای قانون قدیمی و متوقف شده «از کجا آورده ای» و تعیین سقف ثروت و درآمد و ....
     شاه با اینکه از آگاهان درباره تظاهرات و راهپیمایی ها نظر خواسته بود و این نظرات جمع آوری شد به آنها اعتنا نکرد. اندرز چند نظامی (افسر ارشد) را که اعلام حالت فوق العاده ـ حالت زمان جنگ کند نپذیرفته بود. او در شرایط انقلاب هم گوش به قدرت های غرب داشت که آنهارا دوست می پنداشت و بیم از توطئه دولت لندن.
     از بررسي کارنامه پهلوي دوم چنين بر مي آيد که از همان دهه 1320 و مخصوصا در دهه های 1340 و 1350 در انتصاب مدیران ارشد ـ انتصابات خودش و یا از سوی رئیس دولت، دقت لازم به عمل نمی آورد و نیز اجازه آزادي عمل كافي به مديران تراز اول دولتي نمي داد. پس از درگذشت تدریجی چند مشاور نزدیکش، امکان کنترل کارها را بمانند گذشته نداشت. با اینکه، دولت لندن دیگر یک اَبَرقدرت نبود، شاه همچنان و همانند دهه های 1320، 1330 و 1350 از این دولت در بیم و هراس بود. ساواکِ او قادر نبود و یا اینکه می ترسید فعالیت های غیر دیپلماتیک سفارتخانه ها در تهران را تعقیب و زیر ذرّه بین داشته باشد. چند دولت دیگر در تهران مامور اطلاعاتی داشتند و کار خودرا می کردند. نفت و افزایش بهای آن از سال 1973 باعث شده بود که دوستان آمریکایی اش را عملا ازدست بدهد زیرا که اصرار بر بالابودن بهای آن داشت و همین اصرار سبب شد که دولت واشنگتن بیش از پیش متوجه دولت سعودی شود مخصوصا که شاه تهدید کرده بود که در سال 1979 [پس از انقضای قرارداد قبلی ـ قرارداد با کنسرسیوم] قرارداد نفت به اراده او تنظیم خواهد شد. بالارفتن بهای نفت، حجم ولخرجی ها را هم بالا برده بود و با ثابت نگهداشتن ارزش برابری ارزها، ایران از اواخر سال 1355 (سال 2535) دچار تورّم روزافزون شده بود و توده ها از این وضعیت ناراضی بودند. اصرار شاه بود که دلارهای حاصل از فروش نفت از هفت توان تجاوز نکند که باعث انتقال ثروت با همان دلارهاي نفتي از کشور شد و .... نزدیک شدن محدود شاه به مسکو در دهه 1970 و حل مسائل با دولت بغداد و در نتیجه رهاساختن کُردهای عراقی که مورد حمایت آمریکا و اسرائیل بوده اند سران غرب را مجبور به تجدید نظر در سیاست خود نسبت به شخص شاه کرده بود. تحولات افغانستان در سال انقلاب و افتادن حکومت این کشور به دست کمونیست ها، مشاوران دولت کارتر را به فکر قراردادن اسلامیست ها در برابر کمونیست ها انداخته بود. کثرت دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا و تشکیل اتحادیه (فدراسیون) و اتحادیهِ اتحادیه ها (کُنفدراسیون) و تماس با مقامات کشورهای محل تحصیل و بدگویی از شاه و اشغال سفارتخانه ها ایران نظر این دولت ها را تا حدّی زیاد تغییر داده بود و دست به محاسبات تازه و چگونگی بهره گرفتن از اوضاع تازه [فرصت ها] زده بودند. حزب دمکرات آمریکا از زمان جان اف. کندی با شاه میانه خوبی نداشت زیرا که وی با مجبورکردن علی امینی به کناره گیری مانع انجام توصیه های اصلاح گرانه «کِنِدی» شده بود که امینی در حال پیاده کردن آنها بود. اسناد محرمانه دهه 1970 (آخرین دهه سلطنت شاه) نشان می دهد که غرب و بویژه آمریکا از تصمیم احتمالی شاه به اتمی کردن ایران که از دهه 1950 دارای رآکتور آموزشی ِ دریافتی از آمریکا شده بود نگران شده بود.
     نگاهي کوتاه به رويدادهاي دوران سلطنت محمدرضا شاه، وي را مردي دو دل، مردّد، و در برخی از موارد در قبال بعضی دولت ها تا حدي ترسو نشان مي دهد و در 25 سال آخر، از سانسور و سركوب روشنفكران حكايت دارد. به ساواك به قدري آزادي عمل داده شده بود كه اعضاي آن برپايه منافع شخصي خود حتي براي وزيران كابينه پرونده سازي مي كردند و گزارش دروغ (مغرضانه) و بي اساس مي دادند و افراد دلسوز را از خدمت به وطن باز مي داشتند، دلزده و نا اميد مي كردند. اين گزارش هاي عمدتا مُغرضانه بود که پس از انقلاب سندِ محاکمات، اعدام ها ـ مجازات ها، اخراج ها و محروميت ها قرار گرفت و هنوز پس از گذشت دهها سال از انقلاب، در موارد خاص به اين گزارش ها استناد مي شود و چون ماهيّت محرمانه دارند، افراد نمي توانند به آنها دستيابي داشته باشند و از دادگاه ردّ آنها را بخواهند و اعاده حيثيت کنند و در نتيجه نمي توانند براي آينده خود برنامه ريزي داشته باشند و موفقيت به دست آورند و لذا هَدَر مي روند. اين پرونده سازي ها عمدتا به اين دليل بود که افراد ساواک از صلاحيّت لازم و به ويژه ملاحظات اخلاقي برخورد نبودند و استخدام آنان ضابطه دقيق و پيش شرط لازم نداشت. بررسي وضعيت دوران سلطنت محمدرضاشاه و تحليل تاريخي آن براي سياسيون و دولتمردان بسيار پندآموز می تواند باشد.
     پهلوی دوم در شهریور 1320 در شرايطي به سلطنت رسيده بود که متفقين ايران را اشغال نظامي و دولت انگلستان پدر اورا تبعيد و در اختيار گرفته بود و صحبت از تغيير نظام حکومتي بود. اين ترس از قدرت بيگانه، شاه سابق را ترک نگفت. اصلاح شتابزده قانون اساسي در پي رويداد 15 بهمن 1327 به تدريج پاي اورا به استبداد کشانيد. از رقابت دو ابرقدرت وقت به سود وطن استفاده نکرد. از دو اشتباه پدرش که عدم تغيير الفباي کتابت، و پايان ندادن به نفوذ چندين خانواده مشخّص بود عبرت نگرفت و به استفاده از مُهره هاي معيّن [احتمالا متمایل و یا در ارتباط با بیگانه] ادامه داد.
     پس از بالا رفتن درآمد ايران از نفت از پاییز 1973، از اين پول بهره برداري مفيد نشد، و به دليل داشتن دستياران نامطمئن نتوانست استقلال عمل ايران را در داخل بلوک مربوط (غرب) حفظ کند و روي حرف هايش بايستد. انعطاف شاه سابق در قبال مسئله بحرين و تغيير 180 درجه اي ناگهاني او در قبال اين مسئله ضعف وي را در برابر نفوذ ديگران در سياست ريزي ايران نشان داد و ....
     در دوران سلطنت پهلوی دوم کارهای مثبت متعدد نیز انجام گرفت ازجمله رایگان و یکنواخت شدن آموزش و پرورش در همه سطوح، احترام جهانی به گذرنامه ایران، عدم علاقه ایرانیان به مهاجرت از کشور و نبود اشتیاق به این کار، بین المللی شدن ریال ایران، توسعه و عمران در حد امکان، مقدمات صنعتی شدن، نظم و نسق اداری و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نظر ویلیام راشر درباره سقوط سلطنت در ایران ـ درآمد بادآورده نفت آغاز انقلاب ایران را به تاخیر افکنده بود
William A. Rusher
درباره سقوط سلطنت در ایران، در این چند دهه پس از آن رویداد، اظهارنظرهای متعدد انتشار یافته است. ازجمله به باور ویلیام راشرWilliam A. Rusher (1923 ـ 2011) روزنامه نگار آمریکایی ـ و زمانی سردبیر «نشنال ریویو National Review» ـ مؤلف «طلوع رایت The Rise of the Right»، کتاب «نبردی که رسانه ها در پیش دارند «The Coming Battle for the Media» و ...، شاه از نوجوانی تا پایان عمر با ترس و بیم و در نتیجه احتیاط، تردید و امروز و فردا کردن دست به گریبان بود ـ حتی در به وجود آوردن ولیعهد در دهه 1940، پیش از 30 ساله شدن که سرلوحه برنامه های او ـ بمانند هر پادشاه دیگر در نظام موروثی ـ باید می بود. وی در جوانی از پدرش می ترسید، پس از شاه شدن از متفقین که ایران را اشغال نظامی و اورا در چنگال داشتند. سپس از 2 دولت بازگرداننده او به قدرت در آگوست 1953 [براندازی 28 امُرداد 1332]، و از 1973 از سرطان و از روز قیامت و محاکمه الهی (معاد). به علاوه، در تمامی طول سلطنت از دولت لندن، رجال ایرانی وابسته و نزدیک به آن دولت و برخی از روحانیون. با وجود این، شاه از گسترش روزافزون فعالیت چریکهای شهری ـ از نیمه دهه 1960 ـ نارضایتی جامعه از وجود تبعیض، نپوتیسم Nepotism (مساعدت به بستگان و دوستان بدون توجه به استحقاق و شایستگی آنان که در بسیاری از کشورها ازجمله آمریکا جرم است و مجازات دارد)، ...، تورّم پول و گرانی های ناشی از آن نگرانی چندان نداشت. وقت گذرانی و تماشاگرشدن او در طول سال 1978 سبب شد که «ناله ها» یک سال ـ بدون پاسخ مناسب طول بکشد و فریاد شود (انقلابِ تمام عیار). از مارس و اپریل آن سال تظاهرات و اعتصابات، عادت ایرانیان و برنامه روزانه آنان شده بود و کشور به تدریج فلج. این وضعیت سبب شده بود که شاه حمایت دوستان خارجی اش را ازدست بدهد و راهها را برخود، بسته ببیند. حمایت خارجی تا زمانی است که این خارجی منافع خودرا در مخاطره نبیند.
     «راشر» همچنین گفته است؛ از آنجا که «پول» هر عیب را می پوشاند؛ درآمد بادآورده نفت، آغاز انقلاب را که از قبل قابل پیش بینی بود به تأخیر افکنده بود و پس از شروع، دوره آن را طولانی ساخت تا اینکه اعتصابات کارکنان صنعت نفت آغاز، و رفتن شاه پس از دریافت اندرز از برخی قدرت ها و اطمینان های شاپور بختیار [مقتول در فرانسه در ششم آگوست 1991 در 77 سالگی ـ نیمه اَمُرداد] قطعی شد و این، باید درسی برای دولتهایی باشد که درآمد نفتی آنها رقم درشتی را تشکیل می دهد و از این رهگذر «مشکل اقتصادی فوري» احساس نمی کنند. مردم ِ این قبیل کشورها عادت به گرسنگی خوردن، تحمل گرانی و ... ندارند لذا واکنش آنان ناگهانی و سخت خواهد بود.
    [بختیار که روز پیروزی انقلابیون در بهمن ماه 1357، از ساختمان نخست وزیری فرار کرده بود پس از چندماه مخفی بودن در ایران، با گذرنامه جعلی و قیافه تغییر داده شده، از طریق فرودگاه مهرآباد از ایران خارج و در فرانسه که در آنجا فرزند داشت مقیم شد که هادی خُرسندی در یک طنز که در روزنامه اطلاعات منتشر شده بود نوشت: بختیار از مرز بازرگان ـ مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقّت و دوست دیرین بختیار ـ گذشت ـ خارج شد].
    
شاه که به گفته «راشر» از مجازات آخرت (معاد) مي ترسيد، مي کوشيد که شعائر مذهبي را رعايت کند (عکس هاي بالا که در دوران سلطنت او در اين زمينه در نشريات درج شده بود. دو عکس، او را در مکّه نشان مي دهد)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کمک مالی میلیارد تومانی دولت جمهوری اسلامی به رسانه ها به گزارشِ دوم اَمُرداد 1395 روزنامه کيهان، روزنامهِ وابسته به دفتر رهبری
«کیهان» روزنامه وابسته به دفتر رهبری در شماره شنبه دوم اَمُرداد 1395 گزارشی از ادامه کمک مالی دولت به رسانه ها* درج کرده بود که پاراگراف اول آن از این قرار است:
    "طبق آمار اداره کل مطبوعات داخلی، 6 روزنامه اصلاح‌طلبِ شرق، ابتکار، اعتماد، آفتاب یزد، آرمان و راه مردم بیش از 4 میلیارد تومان از وزارت ارشادِ دولت تدبیر و امید [دولت حسن روحانی] یارانه گرفته اند!.".
    کیهان در همین گزارش، مقاله هفته‌نامه «9 دی» درباره تبعیض در تقسیم کمک دولتی به رسانه ها را نقل کرده بود. برای مثال، به نوشته «9 دی»؛ روزنامه دنیای اقتصاد 3 میلیارد و 151 میلیون تومان از محل یارانه مستقیم، یارانه بیمه، یارانه طرح اشتراک و آگهی‌های دولتی دریافت کرده است.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    *در کمتر کشوری در جهان امروز، دولت به رسانه های غیر دولتی کمک مالی می کند. مطبوعات قوه چهارم دمکراسی به شمار آورده شده اند و قوای یک کشور باید مُنفَک از هم باشند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
معاون وزارت بهداشت در تیرماه 1395: حمله قلبی علت ردیف اول مرگ و میر ایرانیان است
معاون وزارت بهداشت در تیرماه 1395 گفته بود که حمله قلبی علت ردیف اول مرگ و میر ایرانیان است. برخی از روزنامه های تهران این اظهار اورا تیتر صفحه اول شماره 21 تیرماه خود قرار داده بودند ازجمله روزنامه امتیاز که کُپی آن در زیر آمده است.
    حمله قلبی نتیجه مسدود شدن یک و یا چند رگ قلب بر اثر رسوبات داخل رگ ازجمله کلسترول است و گاهی رهاشدن یکی از این پلاگ ها در جریان خون.
    علل چنین پیشامدی؛ استرس، دودکردن سیگار، بالا بودن فشار خون، بالای بودن سطح کلسترول و تریگلیسرید triglycerides، چاقی بویژه در ناحیه شکم، نکردن ورزش و فعالیت های جسمانی، مواد مخدر، وراثت، بیماری قند، ضعف ایمیون سیستم و ... هستند.
کپی صفحه اول روزنامه امتیاز حاوی تیتر اظهارات معاون وزارت بهداشت

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قتل موبد «آرش کسروی»
آرش کسروی (موبد آیین زرتشت)

پنجم اَمُرداد 1399 «اَمُرداد نیوز»، گفتهِ یکی از بستگان آرش کسروی ـ موبد زرتشی 53 ساله را در آنلاین خود قرار داده بود که جزئیات بیشتری از قتل این موبد را به دست می دهد.
    این فرد گفته است: پس از دو روز بی‌خبری از موبد، پنج‌شنبه دوم اَمُردادماه با ورود به خانه‌ی وی (در شهر کرمان) با وسایل برقی روشن روبه‌رو شدیم در حالی که در آنجا اثری از وی، پرستار خانه و محافظ موبد نبود. بانوی پرستار کارهای خانه را انجام می داد و این دو (پرستار و محافظ)، زرتشتی نبودند. دوربین‌های مدار بسته شکسته و دزدیده شده بود. پلیس آگاهی کرمان را در جریان گذاشتیم که پس از بررسی شواهد، احتمال آدم‌ربایی تقویت شد. آرش برای شرکت در سالگرد درگذشت پدرش ـ داریوش کسروی و پیگیری امور حقوقیِ انحصار وراثت، از کالیفرنیا به ایران بازگشته بود و از مهرماه گذشته در آن خانه بود. وی از این جهت محافظ شخصی با خود داشت که مورد تهدید قرار گرفته بود و تهدیدها ریشه مالی و مِلکی داشت. بازپرس آگاهی پلیس از روی شواهد به دست آمده در خانه، زمان ناپدید شدن را سه‌شنبه (31 تیرماه) مشخص کرد. در این میان، همسایگان یک خانه ویلایی در ماهان (شهری 20 هزار نفری در جنوب شرقی شهر کرمان، به فاصله 30 ـ 40 کیلومتری) با استشمام بوی بَد از این ویلا، جریان را به پلیس خبردادند. پلیس جمعه شب (سوم امرداد) وارد ویلا شد و اجساد سه تن ـ دو مرد و یک زن را مشاهده کرد. با توجه به گزارش ناپدید شدن آرش و دو تن دیگر از منزل در شهر کرمان، این اجساد چهارم اَمُردادماه به بستگان آنان نشان داده شد و تأیید شد که همان ها هستند. بستگان بانوی پرستار خانه گفته اند که ضربات چاقو را بر بدن او مشاهده کردند. گفته شده است که احتمالا با بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته‌ی نهادی در همسایگی محل سکونت آرش، اطلاعاتی درباره‌ی شناسایی قاتلان به دست آمده است.
    گزارش های رسانه ای دیگر که با مقامات قضایی محل تماس داشتند، از انگیزه مالی داشتن این جنایت حکایت می کند. از گزارش ها چنین بر می آید که قتل در شهر کرمان صورت گرفته و اجساد به ماهان منتقل شده بود. این گزارش ها نشان می دهد که اسفندیار اختیاری، نماینده‌ی زرتشتیان ایران در مجلس پی گیر این ماجرا است.
    موبد «آرش کسروی» فرزند مهربانو کاویانی و داریوش کسروی متولّد کرمان بود. بانوی وی؛ گیتا نیکزاد و فرزندانشان آراد و دینا هستند. موبد «آرش کسروی» نزدیک به ده سال بود که با خانواده خود در کالیفرنیا زندگی می کرد و در «در‌مهر» کالیفرنیا به موبدی و برگزاری آیین‌های دینی و میهنی می‌پرداخت. کمبود پرواز هواپیماها به علت شیوع جهانی بیماری کرونا در توقف نسبتا طولانی آرش در ایران بی تأثیر نیود.
    آرش کسروی در سال‌های نخستینِ انتشار هفته نامه «َامُرداد» همکار این نشریه و در اینجا دبیرِ «گروه مردم» بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نعمت احمدی: منابع ملی را نمی‌توان وقف کرد، زیراکه فرد مالک آنها نیست ـ قوه قضائیه به این مسئله ورود کند و مانع کوه خواری و جنگل خواری شود
نعمت احمدی

نعمت احمدی حقوق دان، تاریخدان و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با ایسنا که ششم اَمُرداد 1399 انتشار یافت درباره درخواست سازمان جنگل‌ها از رئیس قوه قضاییه برای ورود به پرونده تملّک 5600 هکتار از جنگل‌های هیرکانی در ساریِ مازندران، گفت: در زمینه وقف باید به دو موضوع توجه شود. یکی اراضی و اموالی است که در مالکیّت افراد است و دیگری اموالی است که مالکیّت خاصی ندارد و انفال است. مالکیت انفال در اختیار دولت است.
    وی افزود: طبق اصل 44 قانون اساسی، «نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه‌ بخش دولتی‌، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح ‌استوار است‌. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ‌، صنایع مادر، بازرگانی ‌خارجی‌، معادن بزرگ‌، بانکداری‌، بیمه‌، تأمین نیرو، سدها و شبکه‌های بزرگ آب رسانی‌، رادیو و تلویزیون‌، پست و تلگراف و تلفن‌، هواپیمایی‌، کشتیرانی‌، راه و راه‌آهن و مانند این‌ها است که به‌ صورت مالکیّت عمومی و در اختیار دولت است‌. بخش تعاونی شامل شرکت‌ها و مؤسسات تعاونی تولید و توزیع ‌است که در شهر و روستا برطبق ضوابط اسلامی تشکیل می‌شود. بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی‌، دامداری‌، صنعت‌، تجارت و خدمات می‌شود که مکمل فعالیت‌های اقتصادی دولتی و تعاونی است‌. تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معیّن ‌می‌کند. بر اساس این اصل، کوه‌ها و جنگل‌ها و دریاها و... در مالکیت دولت هستند و هیچ کس نمی تواند منابع طبیعی و اموال دولتی را به مالکیت خود در آورد.
    دکتر نعمت احمدی در تعریف وقف گفت: مطابق ماده 55 قانون مدنی، وقف یعنی «عین مال، حبس و منافع آن ‌تسبیل شود». یعنی منِ مالک می خواهم ملکم را وقف کنم تا نتوانند آن را بفروشند. دو نوع وقف اعم از عام یا خاص داریم؛ وقف عام و وقف خاص. «واقف» ملک خود را وقف می‌کند. لذا، کسی نمی تواند جنگل‌ها را که از منابع ملی است به مالکیت خود در آورد. برای مثال؛ من زمانی می‌توانم وقف کنم که مال داشته باشم. یک زمان، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌خواست دانشگاه آزاد را وقف کند. بررسی کردند و گفتند که دانشگاه مال هیات امناء نیست و برخی اموالش مربوط به مردم است (عموم) و نمی‌توان آن را وقف کرد و اکنون تعجب می‌کنم که چگونه است یک فرد می‌آید و به خود اجازه می‌دهد جنگل هیرکانی را که از منابع ملی است و یا کوه دماوند را وقف کند. ما از زمین خواری و کوه خواری و جنگل خواری به وقف خواری رسیده ایم. اینها اراضی و منابع ملی است و نمی‌توان آنها را وقف کرد. مالکیت فرد باید محرز باشد تا وقف کند. ما قانون ملی شدن جنگل‌های کشور مصوب سال 1341 و بسیاری از قوانین دیگر را داریم. برابر اصل 44 قانون اساسی و نیز قانون ملی شدن جنگل‌ها، وقف اموالی که مالکیت فردی ندارد و ملی است امکان پذیر نیست. قوه قضائییه بر حسب ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری رسیدگی کند و مانع کوه خواری و جنگل خواری به بهانه وقف شود.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روایتِ تیترهایِ ششم اَمُردادماه 1399 روزنامه ها از مسائل، خبرها و نظرها

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تورّم به دنبال خود مشکلات اجتماعی خواهد داشت ـ گرفتن پول از بانک مرکزی جهت تأمین کسری بودجه همانا برداشت از جیب کم درآمدها است و ...
عباس آرگون

عباس آرگون نایب رییس کمیسیون پول و سرمایه اتاق بازرگانی تهران سوم اَمُرداد 1400 (25 جولای 2021) در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا در مورد افزایش تورم به حدود 44.2 درصد گفت: "در شرایط امروز جامعه ما، یکی از مشکلات عمده، موضوع تورم است که سطوح درآمد اقشار متوسط و کم درآمد بیشتر تحت تاثیر قرار می‌گیرند. امیدواریم که دولت بعد چاره‌ای برای این مسئله بیاندیشد.
    وی افزود: علت، رشد نقدینگی است که رابطه ای مستقیم با تورّم دارد، هرچه رشد نقدینگی بیشتر شود، به تناسب با آن تورّم نیز افزایش می‌یابد. تورم به نوعی مالیات تعبیر شده است که از جیب کم درآمدها خارج و به جیب ثروتمندان می رود [گسترش شکاف طبقاتی].
    نایب رییس کمیسیون پول و سرمایه اتاق تهران تصریح کرد: بخشی از این رشد نقدینگی به کسری بودجه دولت مربوط می‌شود، وقتی دولت برای جبران کسری بودجه از منابع مالی بانک مرکزی استفاده می‌کند به رشد نقدینگی بیشتری دامن می‌زند. امیدواریم تدابیری بکار رود تا کسری بودجه از محل دیگری تأمین شود.
    وی با اشاره به تبعات ادامه روند رشد تورّم گفت: اگر رشد تورم به همین صورت ادامه پیدا کند قدرت خرید و سطوح درآمدی مردم روز به روز کمتر می شود. با ادامه این روند، درآمد طبقه متوسط و طبقه کم‌درآمد کاهش بیشتری خواهد داشت. اگر این اقشار نتوانند هزینه‌های جاری خود را پوشش دهند، تورّم به دنبال خود مشکلات اجتماعی هم خواهد داشت. باید پیش از به وجود آمدن این مشکلات به فکر چاره باشیم و جلوی این تورم افسارگسیخته گرفته شود. ادامه روند تورم، هزینه‌های تولید را نیز افزایش می‌دهد.
    عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران در پاسخ به سوالی پیرامون راه‌‌های کنترل تورم گفت: برای حل مشکل تورّم یک راه حل خاص وجود ندارد، عوامل متعدد روی کنترل تورم و حفظ ارزش پول ملی کشور تاثیرگذار هستند. این، یک بیماری مزمن است که اقتصاد کشور از سال‌های دور درگیر آن بوده و برای آن راه حل واحد وجود ندارد، باید مجموعه‌ای از سیاست‌ها و اقدامات در حوزه‌های مختلف صورت بگیرد. امیدواریم دولت آینده با یک تیم منسجم، هماهنگ و متخصص بتوانند بر مشکل تورم فائق آید و رفاه مردم تأمین شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
نظرات ليبرتاريانيست پارسی دان آمريکايي: «دمكراسي» درهم ريخته و درکنترل پول و رسانه هاست ـ ديگر «بهترها» انتخاب نمی شوند
Robert Laurence Barr
باب بار Bob Barr) Robert Laurence Barr) صاحب نظر، سیاستمدار پارسی دان و از اعضای ارشد حزب ليبرتارين آمريكاLibertarian Party روش کنونی انتخابات را به دور و انحراف از اصول دمکراسی می داند که هدف از آن، انتخاب «بهترها، پاکدست ها و مردمدوست های بی ریای هر جامعه» بوده است. وی این انحراف را که هر روز فاصله بیشتری از اصول و تعاریف دمکراسی و مدیریت عمومی می گیرد نتیجه خودخواهی و جاه طلبی «به قدرت دست یافتگان» در طول زمان توصیف کرده است. به نظر «باب بار» که گفته های او در اواخر جولای 2009 انتشار یافت، وقتی که گزینش مقام انتخابی طبق اصول دمکراسی نباشد و شرایط لازم برای احراز مقام را نداشته باشد انتصابات دولتی نیز خارج از قواعد خواهد بود و تصمیم گیری ها و اقدامات بر پایه منافع شخصی و اصحاب ثروت و نفوذ. باید بهترین های هر جامعه قانون گذار و مدیر جامعه خود شوند تا مسئله و تبه کاری پدید نیاید. «میدیا کراسی» بزرگترین خطر برای یک جامعه است. رسانه های یک جامعه نباید در کنترل کمپانی های بزرگ و اصحاب نفوذ و قدرت قرارگیرند، بهترهای جامعه را دور برانند و از نظر بیاندازند و عوامل و اشخاص مورد نظر را تبلیغ و بزرگ کنند. چرا باید هزینه کمپین یک نامزد ریاست جمهوری از یک میلیارد دلار تجاوز کند. این پول را چه کسانی می دهند و با چه منظور؟. جامعه باید بداند. اصحاب منافع در برخی موارد فردی را که باید نامزد و انتخاب شود از سال ها پیش در نظر می گیرند و او را در مسیر کار برای انتخاب شدن قرار می دهند بدون در نظر گرفتن منافع جامعه در درازمدت.
    باب بار می گوید که تکنولوژی پیشرفته کمک کرده است که مردم آگاه و روشن شوند، در جریان امور باشند، با هم تماس داشته باشند و درباره امور سرنوشت ساز مشورت و تبادل نظر کنند. بنابراین وضعیت انتخابات و انتصابات مدیریت های عمومی و تصمیم گیری ها به صورتی که مشاهده می شود تحمل نخواهد شد و اگر دمکراسی به راه خود بازنگردد ناآرامی و انقلاب پدید خواهد آمد.
    «بار» که قبلا دادستان شهر و نيز چهار بار نماينده ايالت جورجيا (از 1995 تا 2003) در مجلس نمايندگان آمريكا بود و نامزد حزب ليبرتارين Libertarian Party ايالات متحده در انتخابات نوامبر 2008 رياست جمهوری اين فدراسيون شده بود، سهم بزرگی از گناه انحراف دمکراسی از مسیر اصلی را به گردن رسانه های همگانی می اندازد که در کنترل اصحاب قدرت قرارگرفته اند و به صورت ابزار روابط عمومی صاحبانشان و یا افراد معیّن عمل می کنند.
    «بار» مثال می آورد و می گوید: سال 2008 در انتخابات ریاست جمهوری نامزد بود ولي بسياري بودند كه تا انجام انتخابات هم برنامه كار او و نظراتش و حتي ايدئولوژي حزب لیبرتارین (لیبرتاریان) را نشنيدند. چرا؟. براي اينكه كمپاني هاي بزرگ مایل نبودند که او و اين حزب شناخته شوند و اینها و صاحبان رسانه ها روی افرادی که منافع شان را حفظ کنند تمرکز می کنند. حال آنکه در تعریف، یک رسانه عمومی باید همانند آفتاب بر همگان یکسان بتابد و همه رویدادها و نظرات را منعکس کند. دیگر، قضاوت آن با مردم است. یک رسانه عمومی نباید به جای مردم فکر و عمل کند باید رابطی کاملا بیطرف و اطمينان بخش میان آنان باشد. به علاوه در کشورهای با نظام هایی مشابهِ ایالات متحده، یک نامزد انتخابات بدون داشتن پول نمي تواند خودرا معرفی و برنامه ها و نظرانش را به گوش همگان برساند تا اندیشه کنند، اورا برگزینند که با اجرای نظرات و برنامه هایش به حل مسائل جامعه کمک شود. وضعیت نقش «حمایت و پول» در انتخاب نماینده دارد صداي اعتراض در گوشه و کنار جهان را بلند می کند. کمپانی ها و صاحبان منافع تنها به نامزدهای مورد نظر کمک مالی می دهند و حمایت می کنند. تسهیلات اينترنت که در آغاز کار امید فراوان به آنها بود تا وسیله ارتباطی بی طرفانه باشند دارند در دست کمپانی های مربوط و آژانس های آگهی قرار می گیرند و یا با تمهيداتي کنترل می شوند. امید بود که ابزارهای ارتباطی تازه ترتیبات جاری را درهم بریزد، ولی ....
     «باب بار» ضمن اشاره به سیستم دو حزبی ایالات متحده گفته بود که انتخابات رياست جمهوري تنها با دو نامزد تبليغ شده چيزي شبيه انتخاب دور دوم در ساير كشورهاست و به دور از هدف هاي دمكراسي اصيل كه دركتابهاي درسي درج شده و تصریح می کند که دمکراسی یعنی حکومت مردم و مردم اراده و خواست خودرا با انتخاب یک و یا چند «بهتر» به عنوان وکیل و نماینده اِعمال می کنند که این انتخاب بهترها به مرور زمان شده است انتخاب زرنگها، بازیگران سیاسی، ساخت و پاخت کن ها، جاه طلبان، میزدوستان و تامین کنندگان منافع کمپانی ها و ... . آن دسته از مردم دوران معاصر که روشن شده اند نامزدهای قادر به تبلیغ را به چشم کسانی می نگرند که كورپوريشن هاي بزرگ برپايه منافعشان مايل به انتخاب آنان هستند، درست مشابه انتخاب وليعهد از ميان چند پسر سلطان در عهد قديم. این دسته از مردم به تدریج نسبت به مشارکت در انتخابات بی اعتنا شده اند و این نیز به سود اصحاب منافع است.
     «باب بار» می گوید که در سطح جهان، سازش (محرمانه و يا علني) مقامات باهم، نتیجه همین انحراف دمکراسی از راه و اصول است و افرادی که به آن گونه در هرکشور انتخاب می شوند با همتایان خود درکشورهای دیگر (بدون توجه به منافع ملّت و انتظار عمومی) به توافق می رسند زیرا که این، تنها راه باقی ماندن براریکه قدرت است.
     «باب بار» نظرات خود درباره به انحراف کشیده شدن دمکراسی و اصول در بسیاری از کشورها ازجمله آمریکا را در یک برنامه تلویزیونی معروف به «تاك شو» نیز بیان داشته است. او در این برنامه به تشریح فرضیه های ليبرتريانيسم پرداخته و گفته بود که لیبرتریانیسم حلّال مشكلات جاري آمريكا و بسياري از کشورها است. حزب ليبرتاريَن در سال 1971 از سوی مخالفان جنگ ویتنام و خروج دلار آمریکا از استاندارد طلا که باعث افزایش نقدینگی و ولخرجی می شود تاسیس شده است. این حزب مخالف مداخله در امور کشورهای دیگر است و نیز مدافع سرسخت آزادی های مدنی، آزادی عمل افراد و دمکراسی اصیل.
     «باب بار» در پنجم نوامبر 1948 در ايالت آيواي آمريكا به دنيا آمده است و پدر او يك افسر آمريكايي و در دهه 1960 مستشار نظامي در تهران بود، و «باب بار» تحصيلات دبيرستاني را در سال 1966 (1345 هجري خورشيدي) در مدرسه متوسطه ميسيون مسيحيان پرسبيتريان تهران (معروف به مدرسه آمريكايي ها) كه در اين مدرسه پارسي، زبان دوم و يادگرفتنش اجباري بود به پايان برد و ديپلم گرفت. او در علم حقوق دكترا و در مطالعات بين الملل فوق ليسانس دارد.
    حزب ليبرتاريَن آمريكا داراي بيش از 400 هزار عضو رسمی است. شمار اعضاي رسمي احزاب آمریکا (که دارای کارت باشند، حق عضویت دهند و در جلسات کمیته های حزبی شرکت کنند) محدود است. این احزاب به جای عضو رسمی داراي هوادار هستند كه اين هواداران هردَم تغيير وابستگي مي دهند و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو ادبيات
شاعري كه ميهندوستي را ندا مي داد
Giosue Carducci
جيوسووي كاردوچي Giosue Carducci اديب و شاعر ميهندوست ايتاليائي 27 جولاي (روزي چون امروز) در سال 1835 به دنيا آمد و 16 فوريه سال 1909 درگذشت و در سال 1907 برنده جايزه ادبي نوبل شد.
     پدر «كاردوجي» يكي از مبارزان وحدت ايتاليا بود و در تسكاني به حرفه پزشكي اشتغال داشت. كادوچي كه در ميهندوستي پا جاي پاي پدر گذارده بود در دوران مبارزات وحدت ايتاليا شهر به شهر و روستا به روستا مي رفت و براي نوجوانان و جوانان آنجا شعر و سرود ميهني مي خواند و بيشتر آنان تحت تاثير همين سرودها داوطلب جنگ با اتريش شدند و به ارتش وحدت پيوستند و نيروهاي اتريشي را كه چند برابر آنان بودند درهم كوبيدند و پس از قرنها از ايتاليا بيرون انداختند.
     كاردوچي خطيبي زبردست بود و نفوذ كلام او روحيه ايتاليايي ها را آن چنان تقويت كرد كه آماده توسعه قلمرو ايتالياي نوپا تا مرزهاي امپراتوري روم شدند. كاردوچي در ناسيوناليسم آن چنان افراط داشت كه با همه روشني فكر از تصرف مجدد شمال افريقا، آلباني، يوگوسلاوي و يونان توسط ايتاليا علنا حمايت مي كرد كه موسوليني موقتا به قسمتي از اين آرزو جامه عمل پوشانيد.
     كاردوچي همانند فردوسي ما قسمتي از تاريخ ايتاليا را به شعر درآورد و شاعر ملي عصر خود لقب گرفت. وي اين قسمت اشعار خود را به سبك كلاسيك (روم و يونان باستان) سروده است. در همين راستا، كاردوچي كتاب نهم اشعار «همر» شاعر باستاني يونان را به ايتاليايي (لاتين جديد) ترجمه كرد.
     كاردوچي همانند فردوسي به خاطر پول و شهرت شعر نمي سرود، هدف او تنها وطنش بود. وي از دوستداران شيلر (آلماني) بود. كاردوچي كه داراي دكترا در ادبيات و استاد دانشگاه و بنياد گذار انجمن ادبي ايتاليا بود در عين حال از هواداران سرسخت دمكراسي بود، ولي مي گفت كه دمكراسي يا بايد كامل و واقعي باشد و يا اصلا وجود نداشته نباشد. او جمهوري بودن يك كشور را دليل دمكراسي بودن آن نمي دانست و عقيده داشت كه نوع رياست بر كشور سواي دمكراسي آن است. كاردوچي تاكيد داشت دمكراسي به همان گونه كه افلاتون گفته بايد در ذهن ملت نقش بندد و مردم به آن، تا حد ايمان وفادار باشند و آن را دقيقا رعايت و اجرا كنند و اين دقت را در اطاق هاي راي گيري (محل صندوق آراء) بكار برند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
روزی که دکتر حبیب لاجوردی، مدیر بنیاد تاریخ شفاهی ایران حاوی مصاحبه با 134 مقام پیشین درگذشت
دکترحبیب لاجوردی، مدیر طرح و برنامهِ «تاریخ شفاهی ایران در مرکز مطالعات خاورمیانهِ دانشگاه هاروارد»، یکشنبه ـ 25 جولای 2021 ( سوم اَمُرداد 1400) در 83 سالگی در شهر واشینگتن درگذشت. او هشتم فروردین 1317 در تهران بدنیا آمده بود. خانواده لاجوردی در اصل کاشانی هستند.
    این تاریخ شفاهی (اورال هیستری) مجموعه ای از مصاحبه با 134 شخصیت و مقام ایران است که در قرن چهاردهم هجری خورشیدی (از سال 1298 تا سال 1360) در رویدادهای تاریخ ساز ایران نقش ایفا کرده بودند و آگاه از چگونگی ها و بعضا؛ گفته نشده و نظراتشان، از جمله شاپور بختیار، دکتر علی امینی، جعفر شریف امامی، دکتر کریم سنجابی دبیر وقت جبهه ملی ایران و وزیر امور خارجه دولت موقت (دولت مهدی بازرگان)، هدایت الله متین دفتری، دکتر غلامحسین مصدق، ابوالحسن بنی صدر، دکتر علی اصغر حاج سید جوادی، ابوالحسن ابتهاج، دریادار احمد مدنی کرمانی، سپهبد پرویز خسروانی ژنرال ژاندارم، بنیادگذار باشگاه ورزشی تاج (اینک باشگاه استقلال) و نخستین معاون نخست وزیر در امور تربیت بدنی، عطاءالله خسروانی، داریوش همایون، اسدالله مبشری، فتح الله مین باشیان، فریدون جم، فریدون کشاورز از رهبران حزب کمونیست ایران، حبیب نفیسی، حسن نزیه ، هلاکو رامبد، همایون کاتوزیان، هرمز قریب، هوشنگ نهاوندی، خسرو اقبال، محمد ناصر قشقایی (صولت)، دکترمهدی آذر وزیر فرهنگ دولت مصدق، مهدی حائری یزدی، محمد درخشش وزیر فرهنگ کابینه دکتر علی امینی، محمد یگانه رئیس پیشین بانک مرکزی و وزیر دارایی در نظام سلطنتی، محسن پزشکپور، مصطفی الموتی، دکتر مظفر بقایی کرمانی، ارتشبد حسن طوفانیان ، سپهبد محسن مبصر رئیس شهربانی ایران پس از سپهبد نصیری، رحمت الله مقدم مراغه‌ای، دریارسالار کمال حبیب‌اللهی آخرین فرماندهِ نیروی دریایی در نظام پیشین، ریچارد فرای ایران‌شناس و زبان‌شناس بنام و شماری از یاران دکتر محمد مصدق و ....
    حبیب لاجوردی ـ دکتر در اقتصاد از دانشگاه آکسفورد، فوق لیسانس از دانشگاه هاروارد و مطالعات تاریخ، از دهه 1980 طرح تهیه تاریخ شفاهی ایرانِ معاصر را به اجرا گذاشته بود. همۀ مصاحبه‌ها تفصیلی است. این مصاحبه‌ها که در بیست جلد قرار گرفته، منبع دست اول برای تاریخ 60 سال اول قرن چهاردهم ایران (تا سال 1360) بشمار آورده شده است. تهیه این تاریخ شفاهی بیش از ده سال طول کشید.
    
دکتر حبیب لاجوردی (بالا) و مجموعهِ مصاحبه با سپهبد پرویز خسروانی، یکی از 134 کار او

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
آغاز جنگ اول ترياك (جنگ انگلستان و چین) ـ Opium Wars
جنگ انگلستان و چين معروف به جنگِ اولِ ترياك از روزي چون امروز در جولاي سال 1839 و در پي افكندن صندوق هاي حاوي ترياك محصول هندوستان از سوي چيني ها به دريا، وارد فاز تمام عیار شد و از آگوست این سال با ورود چند کشتی انگلیسی دیگر به صحنه نبرد و رسیدن شمار کشتی های انگلیسی به رقم 35 و نیز انتقال حدود 7 هزار نظامی هندی وابسته به انگلیس شدت بیشتری یافت. حالت جنگ از بهار این سال میان دو دولت و پس از توقیف تریاک ارسالی انگلیس از هند به کانتونِ چین پدید آمده بود. اين جنگ که تا سال 1842 ادامه داشت به شكست چين كه تجهيزات نظامي مدرن نداشت انجاميد و طبق قرارداد ترک مخاصمه (قرارداد نانکینگ) چین امتیازات متعدد به انگلیس داد ازجمله دادن کنترل هنگ کنگ و آزادی استفاده از 5 بندر چین از جمله شانگهای. باوجود این، جنگ دو کشور 14 سال بعد از سر گرفته شد.
     انگليسي ها با صدور ترياكِ محصول هند ـ که زیر نظر خودشان تولید می شد به چين، چيني ها را معتاد و خشم برخي بزرگان اين كشورِ در آن زمان سلطنتی را برانگيخته بودند. انگليسي ها نه تنها در هند، بلكه در افغانستان و ايران باعث توسعه كشت خشخاش شدند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شکست چين از ژاپن و افتادن كره، تايوان و منچوري به دست ژاپني ها
جنگ تمام عيار ژاپن با چين از 27 جولاي سال 1894 آغاز شد. دو روز پيش از آن (25 جولاي) ژاپني ها با گلوله باران كردن يك كشتي توپدار چيني جرقه اين جنگ را زده بودند.
    اين جنگ، به شكست چين و افتادن تايوان، منچوري شرقي و شبه جزيره كره به دست ژاپني ها انجاميد و ژاپن از آن پس همانند ساير قدرت هاي وقت به مداخله در امور چين پرداخت. ژاپن در دهه چهارم قرن بيستم نيز به چين تجاوز نظامي كرد و در شهرهاي چين دست به قتل فجيع صدها هزار چيني زد، موضوعي كه مردم معمولي چين آن را فراموش نکرده اند.
    سلطه ژاپن بر شبه جزيره كره تا پايان جنگ جهاني دوم (سال 1945) ادامه داشت. مسئله كره كه ريشه در اختلاف نظر و سپس سازش فاتحان جنگ در جبهه آسیا در تابستان 1945 دارد هنوز حل نشده و اين سرزمين وحدت خودرا که وعده آن داده شده بود به دست نياورده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پكن در محاصره 300 هزار مُشتزَن ميهندوست چینی، ولي ....
27 جولاي سال 1900، سيصد هزار چيني ميهندوست كه عنوان «مشت زنان ـ افراد بدون تفنگ» بر خود نهاده بودند در شهر پكن دست به محاصره سفارتخانه هاي كشورهاي بزرگ و محل سكونت خارجيان و چيني هاي ظاهرا مسيحي شده زدند و بسياري را به گروگان گرفتند. اين كار چند هفته پيش از آن از شهر Tienstin آغاز شده بود. چينيان از اين كه ميهن آنان همچون گوشت قرباني ميان قدرت هاي وقت قسمت مي شد و از حاكميّت ملّي تنها نامي باقي مانده بود خشمگين شده بودند و تحمّل آنان از آن وضعيت پايان يافته بود.
    قدرت هاي بزرگ وقت ـ انگلستان، فرانسه، آلمان، آمريكا، روسيه و ژاپن براي سركوب مشت زنان چینی نيرو فرستادند و با وجود اخطاريه (اسمي و ظاهري) امپراتور چين به نيروهاي خارجي که مداخله نکنند، اين نيروها به قلع و قمع وطندوستان چيني دست زدند، و بسياري از آنان را پس از دستگير کردن گردن زدند (عكس زير) و ....
     اين رويداد در كتب درسي دانش آموزان چيني آمده است تا آماده فداکاري و گوش بزنگ باشند.
نظاميان خارجي مُشتزنان چینیِ دستگير شده را در صف اعدام قرارداده و به دست چيني های وابسته، گردن مي زنند!

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
عنوانِ «قهرمانِ كار سوسياليستي» در شوروی که بعدا اين عنوان هم به فراموشي سپرده شد!



    استالين رهبر وقت اتحاد شوروي 27 جولاي 1938 شخصا در ازبكستان به توزيع جوائز و مدال هاي «قهرمان سوسياليستي» به ازبكهايي كه در صنعت و كشاورزي تلاش بسيار كرده و نمونه شده بودند پرداخت.
     عكس بالا، وي را با دو بانوي اُزبَك كه در جمع آوري محصول پنبه بيش از حد تلاش كرده بودند نشان مي دهد كه يكي از آنان دست خود را روي شانه استالين گذارده است.
     اين روشِ دادنِ مدال قهرمان سوسياليستي هم كه تشويق بزرگي بود در دهه هاي آخر عُمر شوروي كمرنگ شده بود. در جامعه اي كه نفع شخصي عامل تلاش در توليد نيست، بايد چيز ديگري و ازجمله دادن مدال و تقدير نامه و ... را جانشين آن ساخت تا اقتصاد دچار بحران نشود. اگر به گزارش رسانه هاي غرب از اوضاع شوروي پس از گشودن درها از سوي گورباچف به روي آنان بنگريم خواهيم ديد كه بسياري اشاره دارند كه فرضا محصول سيب زميني در مزارع، هدر رفته و كسي حوصله و اشتياق جمع آوري آنها را نداشته و .... اين گزارشها آکنده از فساد اداري، بي علاقگي مديران مياني، تنبلي کارمندان، بوروکراسي پيچيده، و دسترسي نبودن به مديران بالا و ترديد در شايستگي آنان و نشان از تضعيف ميهندوستي در همگان بود. به علاوه، ساختار اداري حکومت، منطقي و علمي نبود. بنابراين، نمي توان فرضيه سوسياليسم را به خودي خود عامل شکست و فروپاشي شوروي به حساب آورد. اِشکال کار در مديريت ها بود و انتخاب آنان بدون رعايت پيش شرط و صرفا به خاطر عضويت در حزب کمونيست و مهارت در چاپلوسي.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پايان نخستين دور از نبردهاي العَلَمِين First Battle of El Alamein (شمال مصر)
درجبهه العلمين كه آخرين حد پيشروي آلمان و ايتاليا در شمال آفريقا به سوي منابع نفت خاورميانه بود يك سرباز زرهي ايتاليا به سربازان متفقين تسليم مي شود


     27 جولاي 1942 نخستين دور نبرد العلمين (شمال مصر ـ ساحل جنوبی مدیترانه ـ نیمراه مرز لیبی و شهر اسکندریه) پس از 27 روز پايان گرفت و نيروهاي مشترك آلمان و ايتاليا مرکب از 152 هزار نظامی موفق به درهم شكستن ارتش هشتم انگلستان مركب از 150 هزار نظامیان انگلیسی، استرالیایی، هِندي و بلوچ نشدند و به اين ترتيب موسوليني رهبر ايتاليا كه به ليبي رفته بود تا در قاهره، تصرف مصر را جشن بگيرد با ناكامي به رُم بازگشت. العلمین شهرکی مصری در ساحل مدیترانه است. یکان های ارتش هشتم و عمدتا هِندی پیش از رسیدن واحدهای آلمان و ایتالیا از لیبی، در آن شهرک موضع گرفته بودند.
    ژنرال اروين رومل Erwin Rommel فرمانده نيروهاي آلمان 25 ژوئن 1942 بعد از پَس گرفتن «طُبرُق» در ليبي با نىروهاي خود وارد مصر شده بود و 96 كيلومتر در اين سرزمين پيشروي كرده بود تا به العلمین رسیده بود. هدف اين بود كه پس از تصرف مصر، آلمان به مناطق نفتخيز عربي دست يابد و دست انگليسي ها را از آبراه سوئز و بالاخره هندوستان كوتاه كند كه با دو شكست در العلمين اين نقشه، نقش برآب شد. العلمين در 106 کيلومتري غرب اسکندريه و در ساحل مديترانه قراردارد. تلفات طرفین در دور اول نبرد العلمین حدود 20 هزار کشته بود.
    
چند صحنه از نبردهاي العلمين (جولاي و اکتبر 1942)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازداشت رهبران كمونيست هاي آمريكا
در اين روز در سال 1951 شانزده تن از بيست و يك رهبر حزب كمونيست آمريكا را به زندان شهر نيويورك بردند و بازداشت كردند. دادستان (مدعي العموم) وقت به خاطر منع قانون اساسي، نتوانست «عقيده سياسي» آنها را دليل بازداشت قرار دهد و آنها را متهم به عدم وفاداري نسبت به نظام حكومتي آمريكا، تحريك مردم به ضديت كردن با دولت و قوانين آمريكا و تهيه كردن خوراك تبليغاتي براي دولت هاي مخالف آمريكا (از جمله شوروي) كرد و از قاضی دادگاهِ مربوط درخواستِ موافقت با زندانی شدن آنان کرد.
     دادگاه بعدا دستگير شدگان را مجرم شناخت و به سه تا پنج سال زندان محكوم كرد. پنج رهبر ديگر حزب كمونيست آمريكا از طريق كانادا و مكزيك از كشور خود فرار كرده بودند.
    
چند رهبر كمونيست هاي آمريكا به مركز اف. بي. آي (پليس امنيت داخلي آمريكا) در نيويورك منتقل مي شوند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و يک بار ديگر تفنگ ها در شبه جزيره کره خاموش شدند، اما ....
27 جولاي 1953 در پي امضاي قرارداد ترك مخاصمه Korean Armistice Agreement، تفنگ ها در شبه جزيره كره خاموش شدند و جنگ سه ساله اين شبه جزيره كه در آن 33 هزار و 746 آمريكايي كشته، يكصد و 5 هزار و 284 تن ديگر مجروح و 8 هزار و 177 نفر اسیر شده بودند پايان يافت. آمریکا 326 هزار و 800 نظامی به جبهه جنگ کره فرستاده بود که از 25 ژوئن 1950 تا 27 جولای 1953 طول کشد. نیروهای نظامی 16 کشور ازجمله آمریکا، انگلستان، ترکیه و ... برای مقابله با نیروهای کره شمالی که حدود 90 درصد کره جنوبی را اشغال کرده بود فرستاده شده بودند. پس از ورود نظامیان این 16 کشور، چین و شوروی نیز به کمک کره شمالی شتافتند، چین داوطلب فرستاد و شوروی اسلحه و خلبان.
    تلفات كره جنوبي بيش از يك ميليون كشته اعلام شده بود و ارقام درستي از تلفات طرف ديگر جنگ در دست نيست، اما مسأله تقسيم شبه جزيره كره همچنان لاينحل باقي مانده كه براي جهان، آتشي است در زير خاكستر، مخصوصا كه هنوز 37 هزار نظامي آمريكايي در كره جنوبي به استقرار خود ادامه مي دهند.
     هنگام امضاي قرارداد ترك مخاصمه، مالنكوف رهبر وقت شوروي قول داد كه در صورت حمله نظامي آمريكا به كره شمالي ـ در هر زمان، ما (دولت مسکو) از کره شمالي دفاع خواهيم كرد. با توجه به اين كه شوروي منحل شده است معلوم نيست كه روسيه (جانشين آن) به اين قول وفا كند که طبق ضوابط بین المللی باید وفادار باشد زیراکه پس از دریافت این قول بود، که کره شمالی حاضر به امضای قرارداد شد.
     شبه جزيره كره از اواخر قرن 19 همواره صحنه كشمكش بوده است؛ نخست ميان چين و ژاپن ، سپس ژاپن و روسيه و بعد آمريكا و چند كشور ديگر با كره شمالي، و به طور غیرمستقیم؛ چين و دولت مسکو.
    
چهار عكس از عمليات نظاميان امريكايي درجريان جنگ كره

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بي اعتمادي هوشي مين نسبت به غرب
هو
دكتر «هوشي مين» كه طبق قرارداد منعقد در 21 جولاي 1954 به عنوان رئيس قسمت شمالي ويتنام به رسميت شناخته شده بود 27 جولاي (شش روز بعد) اعلام كرد كه اين قرارداد را وسيله پايان مسئله نمي داند و يقين دارد كه از آن سوء استفاده خواهد شد و به آن آسانيِ كلمات كه در متن قرار داد آمده است اجرا شدنش آسان نخواهد بود مخصوصا كه بلوك غرب حُسن نيّت ندارد و دائما در حال توطئه برضد بقيه كشورهاي جهان است تا منافع خود را افزايش دهد.
     طبق قرارداد ژنو كه در پي شكست نيروهاي استعماري فرانسه در «ديِن بيِن فو» امضاء شده بود، مدار 17 درجه عرض جغرافيايي را خط تقسيمِ موقت ميان دو ويتنام قرار داده بودند و حكومت قسمت جنوب را به «بائو داي» امپراتور آنام سپرده بودند تا ظرف مدتي كمتر از يك سال، امر وحدت از طريق رفراندم تحقّق يابد.
     «تاريخ» نشان داد كه هوشي مين درست گفته بود و وحدت ويتنام جز با يك جنگ خونين طولاني و پیروزی ملِت ویتنام در این جنگ محقّق نشد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ناميبيا Namibia
27 جولاي سال 1978در پي سالها مبارزه مسلحانه مردم، شوراي امنيت سازمان ملل با صدور قطع نامه خلَع يَد از جمهوري فدرال آفريقاي جنوبي، راه استقلال منطقه 825 هزار کیلومتری جنوب غربي آفريقا را باز کرد كه به ناميبيا نامگذاري شد. قانون اساسی این کشور در رفراندم فوریه 1990 تصویب شد و 21 مارس 1990 (نوروز ایرانیان) روز استقلال کامل نامیبیا تعیین شد.
     اين منطقهِ واقع در ساحل اقیانوس اطلس، پيش از جنگ جهاني اول، از مستعمرات آفريقايي آلمان بود كه پس از این جنگ و شکست آلمان در آن، قيمومت موقت آن به جمهوري فدرال آفريقاي جنوبي داده شده بود كه اين دولت حاضر به تخليه نیروهای نظامی خود و دست برداشتن از آن نبود. که مردم بپاخاستند. در اين شرايط بود كه مردم ناميبيا راه ديگري جز برداشتن اسلحه و مبارزه مسلحانه نداشتند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
27 جولاي 2005 پوتين بازگشت به موازنه نظامي در جهان را ضروري اعلام کرد و 15 سال بعد در همین روز، برتری نظامی روسیه را اعلام داشت
27 جولاي 2005 «ولاديمير پوتين» رئيس جمهوري روسيه به 38 تن از فرماندهان ارشد نيروهاي مسلح اين كشور گفت كه هر ابزار نظامي كه ارتش و نيروي دريايي روسيه لازم داشته باشند برايشان بايد سريعا تامين شود.
    پوتين در اين اجتماعِ ژنرال هاي روسيه در کرملين گفته بود:
    "نيروهاي نظامی روسيه بايد آماده باشند تا به هر فشار سياسي و نظامي كه به وطن وارد شود پاسخ بدهند. بايد موازنه نظامي در جهان دوباره برقرار و حفظ شود. ما بايد مطمئن باشيم كه نيروهاي مسلح روسيه قادر به تضمين حاكميّت و تماميّت روسيه (بزرگترين كشور جهان از لحاظ وسعت) هستند. ثابت شده است كه موازنه نظامي ضامن صلح و ثبات در جهان است و ما به اين سياست باز مي گرديم. نيروهاي مسلح عنصري مهم و رديف اول در حفظ ثبات و حاكميت ملي و اقتدار هركشور هستند، از جمله روسيه. هرچه را كه ارتش و نيروي دريايي روسيه براي تقويت بنيه خود و حفظ آمادگي لازم داشته باشد بايد بي درنگ در اختيارش قرار گيرد و اين امر از اين پس در روسيه در اولويّت قرار خواهد داشت. هر جنگ افزار تازه براي نيروهاي مسلحِ وطن بايد ساخته شود تا بتواند در زمان لازم از آنها براي محافظت از ملت و صلح جهان استفاده كند.".
    پوتين در اين ديدار با اشاره به چند تجربه تازه گفت كه روسيه نيز بايد (همانند آمريكا) دست به حملات پيشگيرانه بزند و از اين پس، سياست ما بر اين اساس قرار خواهد داشت.
    15 سال بعد، پوتین یکشنبه 27 جولای 2020 در یک مراسم نظامی در سن پتذزبورگ گفت که روسیه به سلاحهای تازه دست یافته و کشور دیگری ندارد ازجمله hypersonic strike systems and underwater drones و می توان گفت که ما به برتری نظامی دست یافته ایم.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
بدهی های دولت و ....
روزنامه ابرار اقتصادی در شماره 23 تیرماه 1395 (13 جولای 2016) خود اظهارات ولی الله سِيف رئیس وقت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در باره بدهی های دولت و احتمال رکود را درج کرده بود. [سيف در اوایل اَمُرداد 1397 و در ماه پاياني دوره رياست 5 ساله اش از اين سمت کنار رفته است.].
    کُپی صفحه اول روزنامه ابرار اقتصادی برای ماندن در تاریخ و قضاوت آیندگان:



    
    و کُپی بخشی از صفحه اول شماره چهارم اَمُرداد 1397 روزنامه «عصر ایرانیان» چاپ تهران:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 27 جولای
  • 1675:   نيروهاي فرانسه در پي كشته شدن مارشال تورن فرمانده آنان، از ارتشهاي اتحاد مثلث اروپايي شكست خوردند.
        
        
  • 1795:   اسپانيا قسمتي از جزيره هيسپانيولا (سانتو دومينگو ) را كه بعدا این قسمت؛ هائيتي نام گرفته است به دولت فرانسه داد.
        
        
  • 1909:   «اورويل رايت» يكي از دو برادري كه سازنده نخستين هواپيما بودند در اين روز موفق شد يك ساعت و 12 دقيقه در آسمان پرواز كند كه قبلا سابقه نداشت.


  • 1933:   مسيحيان آسوري (آشوری) در عراق گرفتار يك كشتار جمعي شدند و شمار زيادي از آنان از ميان رفتند.
        
        
  • 1941:   نيروهاي نظامی امپراتوري ژاپن در آن قسمت از شبه جزيره هندوچين كه در استعمار فرانسه بود پياده شدند و آنجا (ویتنام، لائوس و کامبوج) را تصرف کردند و پس از تسلیم تایلند و سازش با آن، هندوچینِ انگلیس (برمه و ...) و منطقه مالزیا ـ سنگاپور را مورد حمله قراردادند و اشغال کردند.
        
        
  • 1952:   پس از بركناري فاروق از سلطنت مصر، در اين روز پسر شيرخوار او را رسما به سلطنت برداشتند!.


  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    2012 شوهر، زندانی مَهر سنگین زنانشان در ایران در 1395 ـ حادثه سازی مَهریه و بحث بر سر واژه «هَمسَر» در یک میزگرد روزنامه اطلاعات در دهه 1330
    تیرماه 1395 آمار شوهران زندانی در جمهوری اسلامی ایران که قادر به پرداخت مَهر زنانشان نبوده اند انتشار یافت. این آمار تیتر اول بسیاری از روزنامه های تهران شده بود. برخی از این روزنامه ها ازجمله شهروند وابسته به هلال احمر قضیه را دنبال کرده و در یک شماره دیگر خود علل را شرح داده بود.
        «بازداشت» به خاطر نداشتن پول برای پرداخت مَهریه زن، مشکل امروز نیست، دهها سال است که ادامه دارد، منتها، پس از انقلاب و بویژه در سال های اخیر، در ایران مَهر بانوان دهها و صدها سکه طلا شده است و هرسکه بیش از یک میلیون تومان و مَهریه های قرارداده شده پیش از انقلاب هم بر پایه تورّم پول محاسبه می شود، مثلا 20 هزار تومان سابق ـ 15 میلیون تومان امروز.
         در دوران حادثه نویسی، خاطرات متعدد از مسائل ناشی از مَهریه دارم. در آن زمان، بالاترین مَهر در ایران 10 تا 50 هزار تومان بود. مَهر از بدهی های اصطلاحا «حال» است و هر وقت که زن اراده کند می تواند آن را مطالبه کند و در صورت تعلّل شوهر به اجرا بگذارد و شوهر در صورت ناتوان بودن (عجز) از پرداخت آن، بازداشت شود و آنقدر در بازداشت بماند تا زن با وصول آن به اقساط موافقت کند و یا تعقیب قضیه را متوقف و یا اینکه از آن صرف نظر کند. یک بانویِ عقدشده حتی می تواند پیش از دریافت مَهرِ خود به خانه شوهر نرود.
        مَهریه داشتن زنان از احکام اسلامی است و دولت های ممالک اسلامی تنها می توانند سقفی برایش تعیین کنند که از آن مبلغ بیشتر نشود و اگر شود، عندالمطالبه نباشد و عندالاستطاعه باشد. (استطاعت = توان پرداخت داشتن). گویا در جمهوری اسلامی ایران، این سقفِ عندالمطالبه (پرداخت فوری در صورت تقاضا)، صد و خُرده ای سکه طلا ـ حدود 115 میلیون تومان شده است.
        در نیمه دوم دهه 1330 که احمد سروش (داستان نگار بنام) دبیر میز حوادث روزنامه اطلاعات بود، با توجه به حوادث متعدد ناشی از مشکلات دریافت ـ پرداخت مَهریه ازجمله قتل و جرح و خودکشی، یک میز گرد با شرکت چند قاضی و چند جامعه شناس و ... برای نشان دادن راه حل تشکیل داد که اکثر مدعوین گفتند که نمی شود مَهر را حذف کرد زیرا که از احکام اسلام است ولی با توجه به اینکه فرهنگستان زمان رضاشاه پهلوی در جریان فارسی سازی کلمات عربی، واژگان زوجه و عَیال را به واژه «هَمسَر» تبدیل کرده است و مَهر ناقض این واژه است یعنی که «زن + مَهر (پول) = شوهر»، می توان از مجلسین خواست که آن را به کمترین مبلغ پایین آورند و سقف قراردهند. «هَمسَر» واژه ای به معنای «برابر و معادل» است. در قدیم که در معاملات خودمانی پول بکار نمی رفت و معاملات، جنس به جنس بود مثلا می گفتند یک مَن گندم هَمسَر دو مَن سیب زمینی و یا یک مَن جو نیمسَر گندم (نیمی از یک من). به علاوه شرایط ایران امروز با گذشتهِ دور تفاوت دارد و امروزه بسیاری از زنان ایران دارای شغل و درآمد هستند و صاحبِ مقام. احتمالا فشار خانواده رضاشاه در قبولانیدن واژه «هَمسَر» که برای خواندن زوجه (در زبان انگلیسی؛ وایف) در هیچ زبانی مشابه آن نیست بی تاثیر نبوده است.
        همین حرف ها (اشاره به خانواده پهلوی در میز گرد روزنامه اطلاعات) به گوش منابع اطلاعاتی رسید و دولت مانع انتشار مذاکرات آن میز گرد شد و تاکید شد که ماحصل مذاکرات به سنای وقت ارسال شود تا اقدام کند. گمان بر این است که به همین سبب بود که احمد سروش به رغم علاقه ای که به تورج فرازمند سردبیر وقت روزنامه اطلاعات داشت از این روزنامه رفت. ولی، بکار خود در رادیو، مجلات و کتاب نویسی ادامه داد.
    کپی صفحات اول دو شماره از روزنامه شهروند

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    چشم انداز مولف
    اعمال تبعيض تازه : راه اندازي صندوق حمايت از هنرمند و نويسنده!- «نفت» ثروت و درآمد مشترك و بلا تبعيض همه ايرانيان است
    نگارنده اين تاریخ آنلاین با خواندن خبر «راه اندازي صندوق اعتباري حمايت از هنرمندان، نويسندگان و روزنامه نگاران» در شماره چهارم امُرداد 1383 روزنامه همشهري چاپ تهران به نقل از روابط عمومي يكي از سازمانهاي وزارت ارشاد اسلامي، متوجه اعمال يك تبعيض تازه در وطن شد كه انقلاب در اين کشور صورت گرفت تا تبعيض رخت بر بندد.
        در اين خبر آمده بود: ... و در نخستين مرحله عضوگيري، نسبت به ثبت نام برگزيدگان مناسبت هاي ملي در عرصه فرهنگ و هنر 25 سال اخير اقدام مي شود و ....
         اين، يعني تبعيض. اگر صندوق با هدف حمايت از هنرمند و نويسنده و روزنامه نگار تاسيس شده است، كه نبايد ميان آنان فرق گذارد كه عملي غير اسلامي و مغاير اصول قانون اساسي است. هنر يك هنرمند و خلاقيّت يك نويسنده كه احساس تبعيض كند، آن هم از جانب مقام رسمي، مي خشكد. اگر يك هنرمند و يا نويسنده نخواهد راه بيافتد و كار خود را معرفي كند تا در «مناسبت ها» بشمار آورده شود، نبايد هنر و کار اورا ناديده بگيرند. قاعدتا متصديان «مناسبت ها!» بايد بروند و خودشان؛ اثر و كار نويسنده، روزنامه نگار و هنرمند را بيابند و به داور بسپارند. ممكن است برخي از هنرمندان به دقت و منصفانه بودن «داوري» كارشان ترديد داشته باشند كه شركت نكنند. همه، اتباع اين كشور و مشتاق خدمت به ميهن و هموطنان هستند. پولي كه به صندوق ريخته مي شود عمدتا از درآمد ملي و ثروت مشترك همه ايرانيان؛ «نفت» است.
        «تاريخ» نشان داده است كه بازي با احساس نويسنده، هنرمند و روزنامه نگار به زيان پیشرفت فرهنگی وطن تمام شده است. توصيه مي شود؛ مقاماتي كه اين تصميم را به این شکل گرفته اند بروند نوارهاي محاكمات دادگاههاي انقلاب در دو سال اول را گوش كنند و ببينند كه تبعيضگران دوران نظام سابق چه سرنوشتي داشتند. «تاريخ» براي آن است كه كسي «گذشته» را فراموش نكند و به تكرار خطا و اشتباه نپردازد. بسياري از خبرنگاراني كه در اين دادگاهها شركت مي كردند مذاكرات جلسات محاكمه را ضبط كرده و نگهداري كرده اند.
         اگر قرار باشد «تاريخ» هشت سال حكومت خاتمي را بنويسند كه قطعا در آينده شروع خواهند كرد بهتر است كه از انتصابات او، تصميماتي نظير آن چه كه در بالا آمد و چگونگي مصرف درآمد نفت كه يكايك ايرانيان در آن ذينفع هستند شروع كنند. بپرسند كه چرا اين همه روزنامه نگار را دور زدند و يك ميليون دلار به اتحاديه صنفي كمك كردند.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    براي اطلاع



     

    روزنامک


    اِدیشن(نسخه) آنلاین مجله جهانی «روزنامک» که به شماره ثبت 25178/92 ثبت شده است حاوی «دستچینِ رویدادهای روز و گذشته - تاريخ» و چشم انداز فردا از دیدگاه اصحاب نظر و شخص ناشراست.
     همچنین نظرات، تجربه، مشاهدات و خاطرات (کارنامک) نوشیروان کیهانی زاده ـ روزنامه نگار و تاریخ نویس 78 ساله ـ با هدف ارتقاء دانش مخاطبان، سطح آگاهی ها و مدنیّت برای داشتن دنیایی بهتر و کمک فرهنگی به کاهش مسائل جوامع، بشریّت و پیشگیری از اشتباه با این شعار: توانایی محصول دانایی است و «دانستن» حق انسان.
    «روزنامک» که از نوامبر 2003 (21 آبان 1982) به صورت یک وبسایت، با هدف آموزش عمومی و خبر و نظررسانی ایجاد شده بود. شماره یکم نسخه چاپی روزنامک نيز در اپريل 2014 (ارديبهشت 1393) در تهران منتشر شد و انتشار آن ادامه يافته است.

    نسخه آنلاين: www.rooznamak.com

    نسخه چاپی: www.rooznamak-magazine.com


     




     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com