Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
19 نوامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 19 نوامبر
ايران
بي كفايتي شاه سلطان حسين، شورش قندهار و سقوط اصفهان
«ميرويس» بزرگِ قندهاري ها كه براي تظلّم از جور و ستم عبدالله خان حكمران اعزامي دولت صفويان رنج سفر به اصفهان را بر خود هموار كرده بود، ولي موفق به ديدار شاه سلطان حسين نشده بود 19 نوامبر سال 1699 (1078 هجري خورشيدي) با دست خالي به قندهار بازگشت و سران طوايف ناحيه را به باغ خود دعوت كرد و مشاهدات خود ازجمله وجود ضعف در اركان دولتي و رواج فساد اداري و چاپلوسي در دربار صفويان را برايشان بيان داشت و گفت كه شاه در محاصره عده اي كوته نظرِ آزمند قراردارد و كسي نمي تواند، حتي براي تظلّم به او دسترسي يابد و اَحكامِ انتصابات خريد و فروش مي شود و دلسوز وجود ندارد. در اين شرايط راه ديگري جز اين كه خودمان بپاخيزيم وجود ندارد.
     با اين سخنانِ «ميرويس»، بذر شورش در همان روز كاشته شد و ظرف دو سال از زمين سر بَر آورد. پشتونها و بویژه قندهاریها تا آن زمان سابقه نافرماني و ضديت با دولت متبوع، ايران، را نداشتند.
     شاه سلطان حسين مسئله قندهار را با يک انتصاب نابجا پیچیده تَر کرد. وي به توصيه درباريان ناآگاه و مُغرِض خود و بعضا گرجستاني ها، گرگين خان گُرجي را بدون توجه به اين كه وي با آداب و رسوم پشتون ها ناآشناست و كار را خرابتر خواهد كرد و بر وخامت اوضاع منطقه خواهد افزود به حكومت قندهار برگزيد تا اوضاع منطقه را آرام كند. به اسلام گرويدن گرگين خان دليل عمده گماردن او به حكمراني قندهار بود. گُرگين خان پیش از انتصاب تازه، بلوچ ها را سرکوب کرده بود كه خطّهِ كرمان را ناآرام كرده بودند. باید دانست كه لهجه پشتونها (که در پاكستان آنان را پاتان مي نامند) و بلوچها ترکيبي از پارسي باستان است و همانند ساير برادران پارسي خود از نژاد آرين هستند.
    گرگين خان كه پس از اسلام آوردن از شاه سلطان حسين كه جماعتي گُرجي زاده بر دربار او سلطه يافته بودند و جز منافع شخصي به چيز ديگري توجه نداشتند لقب «شهنوازخان» گرفته بود پس از استقرار در قندهار آتش شورش را با خشونت تمام خاموش و ميرويس را به عنوان عامل فتنه به اصفهان تبعيد كرد.
    ميرويس در طول اقامت در اصفهان بيش از پيش بر ضعف نَفس شاه سلطان حسين واقف شد. وي با اين استدلال كه نمي شود حتي يك مسلمان تبعيدي را از اجراي واجبات ديني كه زيارت خانه خدا از جمله آنها است مانع شد اجازه حَج گرفت و در مكّه از برخي روحانيون سُنّي فتواي جنگ با حاكم شيعه را به دست آورد.
     ميرويس در بازگشت به اصفهان چنان رفتاري از خود نشان داد که توجه همگان و ازجمله شاه سلطان حسين نسبت به او جلب شد و طولي نکشيد كه تبعيد او لغو و اجازه بازگشت به قندهار به دست آورد.
     در قندهار، ميرويس فتاوي روحانيون سُنّي را كه به دست آورده بود به سران طوايف كه تا آن زمان حاضر به اين درجه از تمرّد نبودند نشان داد و قتل گرگين خان را مباح دانست. ميرويس سپس با بكار بردن نيرنگ، گرگين خان را به باغ خود دعوت كرد و در آنجا او را بكشت.
     شورش ميرويس موفق شد زيرا كه شاه سلطان حسينِ بي كفايت قبلا طايفه َابدالي را از خود رنجانده بود تا از آنان كمك گيرد و ملك محمود سيستاني حاكم «فراه» را هم كشته بود و مردم آن ايالت ناراضي بودند.
    پس از مرگ ميرويس درسال 1711 ميلادي، برادرش ميرعبدالله (پدر اشرف افغان كه سكه هاي اشرفي يادگار زمان اوست) جايش را گرفت كه ميرمحمود پسر ميرويس عموي خود را كشت و به كرمان حمله بُرد. لطفعليخان حاكم فارس به كمك كرمان شتافت و ميرمحمود را به قندهار فراري داد. شاه بي خَرَد اندكي بعد لطفعليخان را معزول ساخت. اين خبر كه به گوش ميرمحمود رسيد در سال 1725 ميلادي با 25 هزار تَن به كرمان حمله آورد و اين شهررا متصرف شد و از آنجا از طريق يزد عازم اصفهان گرديد. وي موفق به تصرف يزد نشد، ولي اصفهان را در 12 اكتبر سال 1722 ميلادي تصرف كرد و عملا به عُمر اقتدار صفويان پايان داد.
     ميرمحمود، خود در سال 1724 به دست پسر عمويش اشرف که در لشکرکشي به اصفهان با او بود كشته شد. اشرف با قتل محمود انتقام خون پدرش را از او گرفت. بساط اشرف نيز ضمن سه جنگ به دست نادر برچيده شد.
     نادرشاه در سال 1737 قندهار را كه عادت به ياغيگري كرده بود تصرف كرد و در مجاورت آن، شهري به نام نادر آباد ساخت و آن دسته از بزرگان شهر را كه در شورش ميرويس و ميرمحمود مشاركت كرده بودند به مازندران تبعيد كرد. در جريان عمليات خارج ساختن قندهار از دست شورشيان، احمدخان ابدالي (دُرّاني) از افسران ارتش نادر بود. احمدخان اَبدالي پس از قتل نادر در کودتاي زوئن 1747 قوچان، به قندهار رفت و در آنجا اعلام استقلال كرد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
امروز و فردا کردن دولت مسکو با ايران پس از جنگ جهاني دوم ـ مسئله آذربايجان
در پي رفع ممانعت شوروي، در اين روز در سال 1325 (19 نوامبر 1946) واحدهاي اعزامي از تهران براي حل مسئله آذربايجان از قزوين وارد زنجان شدند و ظرف 23 روز مسأله پايان يافت.
     مدت ها بود كه واحدهاي نظامی شوروي كه از زمان جنگ جهاني دوم در مناطق شمال غربی ایران مستقر بودند، مانع حركت نيروهاي اعزامي دولت، فراتر از قزوین مي شدند. دولت مسکو به رغم تعهدي كه سپرده بود حاضر به تخليه نظامیان خود پس از جنگ جهانی دوم، از ايران نبود که دولت تهران متوسل به شکايت از آن دولت به مراجع مربوط جهاني و سایر فاتحین جنگ شده بود.
    دولت مسکو همانند سایر دولت های اشغالگر ایران وقت متعهد شده بود که در پایان جنگ جهانی دوم نیروهای خودرا از ایران خارج سازد، اما امروز و فردا می کرد تا نقشه هایی را که در سر داشت ـ تجزيه ايران ـ به اجرا درآیند.
    به باور شماری از تاریخ نگاران، «امروز و فردا کردن» عادت و روش کار دولت مسکو شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتراض شوروي به سياست يك بام و دو هواي ايران
19 نوامبر سال 1947 (28 آبان 1326) دولت وقت شوروي (مسکو) نسبت به ردّ طرح قرارداد امتياز نفت شمال ايران به آن دولت در مجلس شوراي ملي، به دولت ايران اعتراض كرد.
     دولت شوروي در يادداشت اعتراضيه خود سياست خارجي ايران را قضيه يك بام و دو هوا خوانده بود و با ادامه اعتبار قرارداد نفت ايران و انگلستان مخالفت كرده بود.
     قوام السلطنه ـ از سياسيون نزديک به دولت لندن ـ در زمان نخست وزيري خود وعده نفت شمال را به شوروي داده بود تا اين دولت راضي به خارج ساختن نيروهايش از ايران شود.
     شماري اين عمل قوام را كه نوعي نيرنگ سياسي بود حَمل بر ميهندوستي او كرده اند و عده اي ديگر، اين اقدام قوام را خدمتي ديگر به انگلستان دانسته اند. مي دانيم كه دكتر مصدق رسما قوام را عامل خارجي و مجري سياست انگلستان خوانده بود. 
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پالايش دستگاه قضايي ايران، ايجاد ديوان عالي تازه و بيانات دکتر مصدق در زمينه عدالت، آزادي و دمکراسي
29 آبان 1331 ديوان عالي ايران با تركيب تازه آغاز بكار كرد. لطفي وزير دادگستري وقت كه سرگرم پالايش دستگاه قضايي بود با استفاده از اختيارات قانوني دكتر مصدق، پنج روز پيش از اين تاریخ، ديوان عالي كشور و دادگاه انتظامي قضات را منحل ساخته بود زيرا كه بركناري قاضي نشسته امكان پذير نبود، جز با انحلال واحد قضايي او. در طول اين پنج روز، قضات تازه شعب ديوان عالي جز شعبه نهم تعیین شده بودند. محمد سروري رئيس شعبه اول درعین حال رئيس ديوان عالي بود.
     ديوان عالي ايران در آن زمان 48 قاضي داشت به اين ترتيب: هر شعبه يك رئيس، سه مستشار و يك داديار. سه قاضي ديگر؛ دادستان ديوان عالي و معاونان او بودند. براي تعيين اعضاي تازه ديوان عالي، از قضات بازنشسته نيز كه شهرت پرهيزگاري و بي نظر بودن داشتند استفاده شده بود. «لطفي» براي باز گرداندن آنان به شغل قضاوت، حتي به منازلِ شان رفته و از آنان استدعاي بازگشت كرده بود. تا اين روز ( 29 آبان 1331 ) هنوز تعيين قضات پنج گانه دادگاه انتظامي قضات كه نقش اساسي در حفظ دستگاه قضاوت از هرگونه آلودگي باید داشته باشد تكميل نشده بود.
    دكتر مصدق رئيس دولت وقت در آستانه فساد زدايي از قوه قضايي گفته بود كه برقرار كردن دمكراسي واقعي در يك جامعه و تداوم آن و نیز پیشرفت همه جانبه، بدون وجود عدالت و آزادي در آن جامعه امكان پذير نيست و عدالت عمومي و آزادي بدون داشتن يك دستگاه قضايي كار آمد و بي نظر به دست نمي آيد و تنها قاضي عادل است كه مي تواند در يك جامعه عدالت ريشه دار برقرار كند. دستگاههاي اداري ـ قضایی ما از ديرزمان شهرت آلودگي يافته اند و از اينجاست كه جامعه آلوده مي شود و در چنين وضعيتي نمي توان انتظار وجود عدالت و آزادي را داشت كه قاضي عادل و نظام قضاییِ از هرجهت خوب، مي تواند فساد و كژي را از دستگاههاي عمومي بزدايد و بالطبع جامعه تميز و آزاد شود و پيش بتازد و .... دكتر مصدق، خود استاد رشته حقوق در دانشگاه تهران بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خبری که تهيه و چاپ آن منجر به تراشیده شدنِ سر ِ نوشیروان کیهانی زاده (مؤلف این تاریخ آنلاین) در آذرماه 1339 شد
چند مخاطب خواسته بودند که خبر اصلی که به خاطر چاپ آن در شماره ششم آذرماه 1339 روزنامه اطلاعات ـ صفحه 18، و دو خبر کوچکتر در شماره های دیگر این روزنامه، سپهبد نعمت الله نصیری رئیس شهربانی (پلیس) وقت (و پس از آن رئیس ساواک) نوشیروان کیهانی زاده مؤلف این تاریخ آنلاین را سر تراشید و کتک زد در اینجا کُپی و کلیشه کنیم که در آن زمان یک انعکاس جهانی یافته بود، در گوشه و کنار جهان صدای اعتراض بلند کرده و روزنامه نگاران ایران در آستانه اعتصاب قرارگرفته بودند که شاه در نیمه شب مداخله و نصیری را مجبور به آمدن به موسسه اطلاعات و عذرخواهی کرد. در آن شب روزنامه نگاران در موسسه اطلاعات اجتماع کرده و درحال تنظیم برنامه اعتصاب از روز بعد بودند که شاه مداخله کرد. وضعیت و نیز شکایت نامه مربوط نیمه شب آن شب توسط رئیس وقت انتشارات و رادیو (اینک وزارت ارشاد) که سمت معاونت نخست وزیری را هم داشت، در کاخ اختصاصی (واقع در چهاراه پاستور) به اطلاع شاه رسانیده شده بود. مضمون دستخط شاه در زیر شکایت نامه این بود که دادرسی ارتش ـ در صورتی که نصیری عذرخواهی و جلب رضایت نکند، اقدام و وی را تعقیب قضایی کند. این رویداد درعین حال به آغاز تلاش برای تاسیس سندیکای روزنامه نگاران ایران منجر شد و نقطه عطفی در ژورنالیسم ایران بود. در زیر کپی خبر مورد بحث با تیتر: دخترها ... از سرنوشت من عبرت بگیرید درج شده است:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دنياي هنر
روزي كه شوبرت خاموش شد ـ تيم يک آهنگساز
Franz Schubert
فرانتس شوبرت Franz Schubert موسيقيدان شهير اتريشي ساعت 3 بعد از ظهر 19 نوامبر سال 1828 درگذشت و نزديكِ گور بتهوون مدفون شد.
     شوبرت که 31 ژانويه 1797 به دنيا آماده بو از نوابغ موسيقي جهان بشمار مي رود. پدرش كه مسئول مدارس حومه شهر وين بود و از كودكي استعداد فرزندش را به موسيقي تشخيص داده بود اورا به مدرسه موسيقي سپرد. شوبرت مدت كوتاهي هم معلم مدرسه بود ولي همواره آهنگ مي ساخت و براي خود يك تيم مركب از يك شاعر، يك خواننده و دو نوازنده تشكيل داده بود. آهنگسازان و اصحاب موسيقي در سراسر جهان تشكيل چنين تيمي را از شوبرت فراگرفته اند.
    شوبرت که لحظه اي از فكر نوشتن يك آهنگ تازه غافل نبود علاقه فراوان به بتهوون داشت و در مراسم تدفين بتهوون وصيت كرده بود كه وي را پس از مردن در مجاورت وي مدفون سازند.
     شاهكارهاي شوبرت و آهنگهاي معروف او از جمله سمفوني هايش پس از مرگ او از گوشه و كنار خانه اش و از داخل انباري به دست آمده است. شوبرت که 31 سال عُمر کرد جمعا 600 آهنگ و 9 سمفوني ساخته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
19 نوامبر ـ روزِ «فرصت هاي مساوي» در آمريكا
در آمريكا، 19 نوامبر «روز فرصت هاي برابر» است كه از دهها سال پيش برگزار مي شود و در اين روز بود كه اصل فرصتهاي برابر که در قانون تامين حقوق مدني آمده است به اجرا در آمد. قانون تامين حقوق مدني مصوب سال 1964 است.
    هدف از گنجانيدن اين اصل در قانون تامين حقوق مدني اين بوده است كه هركس مطابق استعداد و مهارت و علاقه خود از فرصتهاي شغلي ، تحصيلي و حرفه اي و ايجاد كسب و كار؛ بدون تبعيض و مانع و اشكالتراشي برخوردار شود. اين قانون راه را براي اجراي ابتكارات، طرح ها، برنامه ها و تحقّق آرزوهاي هر فرد و گروه باز گذارده، وسائل كار را تسهيل و فراهم ساخته و هرگونه سد و اشكالتراشي اداري را برداشته و ايجاد مانع بر سر راه پيشرفت را غير قانوني ساخته است.
     اين اصل صراحت دارد كه براي استخدام و انتصاب، پرداختن به حرفه مربوط، يا گشودن كسب و كار و موارد پيشرفت ديگر؛ توجه كردن و برتري دادن به جنس، سن، نژاد. مليّت اصلي، مذهب، عقيده و شرايط جسماني، مردود و خلاف قانون است و براي پرداختن به هر حرفه، محدوديت ـ جز شرايط عِلمي، فنّي، تخصّصي و حدِّ (نصاب) مهارت ـ نمي تواند وجود داشته باشد. هر گونه استخدام بايد از طريق آگهي در رسانه ها و سازمانهاي عمومي مشاغل انجام گيرد، به گونه اي كه همه علاقه مندان به آن اطلاع قبلي داشته باشند ، سپس مصاحيه و سنجش قابليت انجام گيرد و هركس حق اعتراض به روش را به دستگاههاي مربوط از جمله دادگاه صالحه دارد زيرا كه هدف قانون، انتخاب ماهرترين متقاضي و رعايت انصاف و بي طرفي در اين زمينه و خدمت به جامعه است.
    براي نظارت بر اجراي اين اصل از قانون تامين حقوق مدني، در هر شهر آمريکا به تناسب جمعيت، كميسيون هاي ويژه به همان نام ايجاد شده است. اين كميسيون ها به شكايات افرادي كه مدعي نقض اين قانون درباره خود شده اند رسيدگي مي كنند و اگر نتوانند مسئله را حل كنند پرونده را تكميل و به دادگاه مربوط مي فرستند و تا اخذ نتيجه آنرا دنبال مي كنند. همين قانون است كه اجازه نمي دهد مثلا در اجاره دادن خانه و انجام كارِ ارباب رجوع و... تبعيض قائل شوند.
     بسياري را عقيده بر اين است كه عمدتا همين اصل موجب اشتياق اصحاب حرفه و هنر و دانش به مهاجرت به آمريكا و انتقال سرمايه به اين كشور و در نتيجه پيشرفت ايالات متحده شده است
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
احمد سخاورز ژورنالیست ـ کاریکاتوریست، نقاش و مجسمه سازِ ایرانیِ بنام که می خواهد همچنان در این 3 حرفه باشد

     متن تایپی دریافتیِ مصاحبه تلویزیونی امیر مهیم در تورنتو با احمد سخاورز:
    
    احمد سخاورز هنرمند و روزنامه نگاری ایرانی است که چندی پس از انقلاب به کانادا مهاجرت کرده و در سه دهه گذشته به فعالیت های هنری خود در تورنتو ادامه داده است. سخاورز سابقه طولاني فعالیت در زمینه های کاریکاتور، نقاشی، طراحی و روزنامه نگاری را در کارنامه خود دارد.
    او فعالیت خود را در نوجوانی با هفته نامهِ طنزنگارِ «توفیق» شروع کرد و سپس تا چندی پس انقلابِ سال 1357 و به مدت دهها سال با مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات و نشریات دیگر همکاری داشت و به موازات ترسیم کاریکارتورِ ژورنالیستی برای روزنامه اطلاعات و سایر نشریات، دو سال هم سردبیر اخبار بین الملل رادیو ایران بود (زمان مدیریت تورج فرازمند که در لُس آنجلس فوت شده است). سخاورز تحصیلکرده ادبیات انگلیسی در دانشگاه است. کاریکاتورهای ژورنالیستی سخاورز عمدتا در صفحه ششم هر شماره روزنامه اطلاعات (صفحه نظرات و اندیشه ها) درج می شد، زیر عنوان «از نگاه سخاورز». ژورنالیست کاریکاتوریست نظر خودرا به صورت ترسیم بیان می دارد. احمد سخاورز پس از مهاجرت به کنفدراسیون کانادا به نقاشی از طبیعت و مجسمه سازی رو آورده است. سخاورز در نمایشگاهی در شهر تورنتو آثار خود را در زمینه نقاشی و مجسمه سازی به نمایش گذاشته و به این مناسبت [امیر مهیم] با او گفت و شنودی تلویزیونی داشت که «پیاده شدهِ تایپی آن» در زیر آمده است:
    پرسش: آغاز کار هنری ـ روزنامه نگاری خود را بگویید؟
    سخاورز: آغاز کارم با طرّاحی بود. نشریاتی چون «توفیق» و «حاجی بابا» باعث شدند که من به ترسیم و طراحی روی آورم و از طرح ها و ترسیم های منتشره آنها، پیش خود کُپی می کشیدم. این، باعث مهارت و بالارفتن سطح علاقه مندی من شد. پس از چندی به نشریه توفیق مراجعه کردم و کارهایم را نشان دادم. آنها که علاقه و مهارت مرا دیدند این امکان را به من دادند تا در آنجا حاضر شوم و در جریان کار باشم. به این ترتیب، کار من در نشریه توفیق به عنوان کارآموز آغاز شد، پیشرفت نشان دادم، طرح هایم مورد توجه و تشویق قرار گرفت، به گونه ای که پس از گذشت اندک مدتی، مصوّر ساختن مقداری از آگهی های نشریه را به من واگذار کردند. این همکاری من یک سال طول کشید. گردانندگان نشریه توفیق خیلی وارد به کار بودند و همچنین دلسوز، من هم از همکارشدن با «توفیق» بود که با نحوه و تکنیک کاریکاتور بویژه کاریکاتورِ ژورنالیستی آشنا شدم و می توان گفت که در این حرفه و هنر، زمینه کاری من در مجله توفیق پی ریزی شد.
    پرسش: شما یک دوره بسیار طولانی هم کاریکاتوریستِ ژورنالیستی روزنامه اطلاعات بودید، از چه وقت شروع کردید؟
    سخاورز: پیش از این که با مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات همکاری کنم، با نشریات متعدد و به صورت پراکنده و اصطلاحا؛ فری لَنس و نیمه وقت کار کردم. برای مثال؛ دوست و همکار من آقای پورثانی که از طنزنویسان نشریهِ توفیق بود، از آنجا بیرون آمده بود و برای مجله «امید ایران» می نوشت و نیاز به کاریکاتوریست داشت برای قراردادن کاریکاتور مربوط در کنار نوشته هایش بود که به سراغ من آمد. از طریق او به مجله پُرتیراژ «امید ایران» رفتم، معروف تر شدم و رفته رفته شروع بکار با نشریات مؤسسه عظیمِ مطبوعاتی اطلاعات ازجمله مجله اطلاعات هفتگی کردم و همچنین مجله فردوسی. این همکاری ها بر پختگی در کار و شهرت من افزود و در جامعه به عنوان یک کاریکاتوریست مستقل ـ ناوابسته در عرضهِ نظر و خبر به زبان کاریکاتور ـ شناخته شدم و مدیریت روزنامه اطلاعات به من پیشنهاد کرد به عنوان کاریکاتوریست رسمی آن روزنامه در آنجا شروع به کار کنم. کارهایی که به مسایل روز ربط پیدا می کرد و مخاطبان به کاریکاتور مطبوعاتی (ژورنالیستی) ارزش و بها می دادند.
    پرسش: پس از گذشت سه دهه از مهاجرت، آیا کارِ کاریکاتوریست هایِ جوانِ وطن را دنبال می کنید؟
    سخاورز: مسلما. من ارتباط دورادوری با صحنه هنر کاریکاتور میهن عزیز و بزرگوار دارم و بر خلاف آن چیزی که تصوّر می شد، شمار کاریکاتوریست هایی که الان در ایران داریم واقعا چشمگیر است و هنرمند هستند و با ذوق. صدها کاریکاتوریست جوان در ایران مشاهده می شوند که کارشان به لحاظ تکنیک خیلی خوب است. در گذشته و زمانی که ما در آنجا کار می کردیم، تعدادِ مان از انگشتان دست تجاوز نمی کرد. در ایرانِ امروز، همه آنان جوانند و بعضی از آنان تا آنجایی که من می دانم کارشان ارزش بین المللی دارد. چیزی که برای من باعث خوشحالی است، این است که با تلاشی که کاریکاتوریست های نسل نو در ایران می کنند سطح کار را بالا نگهداشته اند. این کاریکاتوریست ها بیشتر کارشان را در گالری ها عرضه می کنند تا در رسانه ها.
    پرسش: چه اطلاعی از سرانجام نشریاتِ طنزنگار چلنگر و آهنگر دارید؟
    سخاورز: «چلنگر» دیگر منتشر نشد، ولی «آهنگر» پیش از انقلاب و در جریان انقلاب شروع به انتشار کرد. قراربود که چلنگر آغاز به کار کند، ولی به دلیل مشکلاتی که از نظر ارتباط مستقیم آن با حزب توده بود، حزب توده مایل نبود چلنگر آغاز به کار کند چون نمی توانست کنترلش کند و نشریه ای مشابه به نام آهنگر منتشر شد، و به مدت دو سال هم در خارج.
    پرسش: آثار شما برنده دو جایزه بزرگ شده است. یکی؛ جایزه مسابقه بین المللی مونترال و دیگری جایزه تمبر، در این باره بگویید؟
    سخاورز: اولی یک جایزه نقدی بود و پیش از انقلاب برنده آن شده بودم. عملا همان جایزه راهگشای کار هنری و همکاری من با بعضی از نشریات کانادا مانند «تورنتو سان» شد و مدت محدودی با این نشریه همکاری کردم. جایزه بعدی به دوران نقاشی من مربوط می شود. چون فعالیت کاریکاتوری من از دهه 1980 که به اینجا آمدم تقریبا کم شد و کار نقاشی من شتاب بیشتری گرفت. این جایزه که شما [مصاحبه کننده] اشاره کردید، مسابقه ای سالانه است که در سراسر کانادا برگزار می شود و نقاشانی که به آنها تصویرگرانِ حیات وحش (نقاشی از جانوران و طبیعت) می گویند، در این مسابقه شرکت می کنند. از طرحی که برنده می شود، به عنوان تمبرِ کانادا استفاده می شود و از محل فروش آن تمبر، به حفاظت از محیط زیست کمک می شود. کار من در این زمینه، در سال 1996 برنده شد و بر تمبر کانادا نقش بَست.
    پرسش: چطور شد شما که یک کاریکاتوریست ژورنالیستیِ بنام بودید، گرایش به نقاشی و مجسمه سازی پیدا کردید؟
    سخاورز: دلیلش، در اینجا (کانادا) نبودن عرصه مناسب برای من در ترسیم کاریکاتور ژورنالیستی بود. یعنی نشریه ای که بتوانم با آن همکاری کنم در دسترس نبود. به دلیل آشنا نبودن کامل به وضعیت سیاسی و اوضاع کانادا که در آن وارد شده بودم، مشکل بود بتوانم جایگاهی ماندنی به عنوان کاریکاتوریست مطبوعاتی در یک روزنامه محل پیدا کنم. ولی کار نقاشی برای من به آن صورت مشکلی نداشته چون من همیشه نقاشی می کردم و در این کار، طبیعت گرا بوده ام یعنی سبکی که همیشه دنبال کرده ام، سبک رئال بوده است ـ سبکی در ارتباط با سوژه هایی است که فرد می تواند به چشم ببیند و با آن ارتباط برقرار کند. چیزی که بیشتر از همه توجه مرا به خود جلب کرد؛ طبیعت زیبای کانادا بود و خوشبختانه اواسط دهه 1980 دوره شکوفایی حمایت از محیط زیست در شمال آمریکا بود.
    پرسش: از چه زمانی مجسمه سازی کرده اید؟
    سخاورز: مجسمه سازیِ من عُمری طولانی ندارد. حدود ده سالی است که با این هنر از طریق شرکت در نمایشگاهها آشنا شدم و از آن برای تکمیل کار نقاشی استفاده کردم. من نیاز داشتم حیوانات را به لحاظ ترسیم، به صورت سه بُعدی در اختیار داشته باشم تا بتوانم در نورهای مختلف آنها را مطالعه کنم. رفته رفته گرایش من به طرف مجسمه سازی بیشر شد تا جایی که این نیاز را احساس کردم که باید قضیه را جدّی دنبال کنم و به کالج هنر اُنتاریو رفتم و دو سالی مجسمه سازی را از نظر تکنیکی فراگرفتم و این، وارد بخشی از کار من شد.
    پرسش: شما در شهرهای کانادا و چندین استیت آمریکا نمایشگاه داشته اید، این (نمایشگاه تورنتو) چندمین نمایشگاه شماست؟
    سخاورز: من، بیشتر در نمایشگاه های گروهی شرکت کرده ام. سال های اول که به کانادا آمده بودم، دو ـ سه نمایشگاه انفرادی داشتم که کارهایم را در آنجا عرضه کردم ولی بعد در آمریکا به چندین گروه مثل نقاشان دنیای جانوران پیوستم و در نمایشگاه های آنها شرکت کردم و از طریق همان نمایشگاه ها کارهای من در تعداد زیادی از موزه های شمال آمریکا به نمایش گذاشته شد. علاقمندان گله داشتند که هر وقت می خواهیم کارهای شما را ببینیم همیشه به صورت پراکنده در گالری های دیگر است. این بود که کارها را از منزل به این استودیو منتقل کردم. سعی بر این است که فضایی داشته باشم که همیشه مقداری از کارهایم قابل رؤیت همگان باشد.
    پرسش: شما که در چند رشته تبحر دارید. کدام را ترجیح می دهید؟
    سخاورز: فکر می کنم همیشه کاریکاتوریست بوده ام و هستم و بیشتر از همه در این زمینه کار کرده ام و بیشتر از همه خودم را یک کاریکاتوریستِ رسانه ای می دانم. اما نقاشی درهای تازه ای را بروی من باز کرده و می توانم بگویم؛ اول کاریکاتوریست هستم، بعد یک نقاش و مجسمه ساز.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    نقل از مجله روزنامک شماره 95 صفحه 44
    www.rooznamak-magazine.com

    
دو نمونه از کاریکاتورهای ژورنالیستی سخاورز، درج شده در صفحه ششم روزنامه اطلاعات 5 ماه پیش از تغییر نظام ایران و دو ماه پس از تغییر نظام


    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ترور یک روزنامه نگار اینوستیگیتیو 69 ساله آمریکایی در شهر لاس وگاس


سوم سپتامبر 2022 (12 شهریور 1401) یک روزنامه نگار اینوستیگیتیو آمریکایی به نام Jeff German در شهر لاس وگاس (معروف به شهر قمارخانه ها) در خیابان، با چاقو مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. ترور در ساعت ده و نیم بامداد صورت گرفت. مدیر روزنامه ای که جِرمَن در آنجا کار می کرد گفت که جرمن به رغم نوشته های انتقادی و افشاگرانه اش مورد تهدید نبود و از این بابت نگرانی نداشت ـ یا ابراز نمی کرد. جِرمَن 69 ساله بود و نزدیک به نیم قرن روزنامه نگار و معروف به طلای روزنامه نگاری ـ
    The gold standard of the news business بود. جِرمَن تا سال 2010 (12 سال پیش از کشته شدن) حادثه نویس بود و اخبار پلیس و دادگاه (جرم و جنایات) را پوشش می داد که از آن پس وارد کار اینوستیگِیتیو (روزنامه نگار در نقش کارآگاه) شده بود و عمدتا ناکارآمدی دولتی ها را افشاء می کرد و نیز جنجال های سیاسی را. او همچنین مقالات متعدد درباره ماجرای کم سابقهِ لاوس وگاس در سال 2017 و قتل 60 تَن و جرح بیش از 400 نفر در فستیوال موسیقی را نوشته بود که شخصی مسلّح که در یک اطاق هتل بود و مُشرف به محل فستیوال دست به این کار زده بود. وی پرسیده بود چطور شده که یک مسافر توانسته بود این همه اسلحه و مهمات به اطاق هتل ببرَد.
    جِرمَن که تحصیلات روزنامه نگاری تا فوق لیساس داشت همچنین مؤلف چند کتاب انتقادی از مشاهدات و تجربیات حادثه نویسی خود بود ازجمله کتاب «قتل در شهر گناه»، «مرگ صاحب کازینو در لاس وگاس»، «ماجرای مرگ وارثِ ثروتِ ...» و ...
     ـ ـ ـ ـ ـ
    
    نقل از مجله روزنامک شماره 95 صفحه 11
    www.rooznamak-magazine.com

    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
یک روزنامه نگار دیگر در مکزیک کشته شد
سوم آگِست 2022 (12 اَمُرداد 1401) یک روزنامه نگار دیگر در مکزیک کشته شد. او سیزدهمین روزنامه نگار بود که در سال 2022 در مکزیک کشته شده بود. این روزنامه نگار در شهر مرکزی مکزیک ـ شهر سن لویز دلا پازـ جان خود را از دست داد. او «اِنرِستو مِندِز» نام داشت که علاوه بر کار در یک رسانه عمومی در سمت اقتصادی نگار، یک وبسایت ژورنالیستی بنام «صدای شما» هم از آن خود داشت. او در یک رستوران هدف گلوله قرار گرفت. در آن میز رستوران چهار نفر دیگر نشسته بودند که سه نفرشان گلوله خوردند و مردند. سازمان محافظت از روزنامه نگاران در مکزیک که در حال بررسی قضیه است هنوز روشن نساخته که علت تیراندازی چه بوده است
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    نقل از مجله روزنامک شماره 95 صفحه 11
    www.rooznamak-magazine.com
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
زادروز چارلز يکم كه به حُکم پارلمان انگلستان که او را به اتهام درخواست کمک توطئه گرانه از خارجي محاکمه کرده بود، در ملاء عام گردن زده شد
چارلز يکم
چارلز اول پادشاه انگلستان ــ از سال 1625 تا 1648 ــ كه در 30 ژانويه 1649 در ملاء عام گردن زده شد 19 نوامبر سال 1600 ميلادي به دنيا آمده بود.
     چارلز از آغاز سلطنت با مسائلي از جمله تشديد اختلافات مذهبي با اسكاتلندي ها و نافرماني ايرلندي ها رو به رو بود و براي مقابله قطعي با اين مشكلات به پول بيشتري نياز داشت، زيرا كه موجودي خزانه را صرف تقويت نيروي دريايي كرده بود كه انگلستان از سالها پيش از او وارد مسابقه دريايي شده بود.
     چارلز چون موفق نشد پارلمان را كه بيشتر اعضاي آن از ثروتمندان و ماليات دهندگان عُمده كشور بودند به افزايش ماليات ها راضي كند خود به وضع ماليات تازه مبادرت كرد و دستور بازداشت كساني را كه خودداري ورزند صادر كرد و چون نوبت به بازداشت چند نماينده پارلمان رسيد، مجلس به دليل مصونيّت پارلماني مانع اين كار شد و با وضع قانون ايجاد ميليشيا براي دفاع از پارلمان، چارلز را به مبارز ه طلبيد و سرانجام دو نيرو با يكديگر وارد جنگ شدند و در نبرد 14 ژوئن 1645 نيروهاي پادشاه از ميليشياي پارلمان به فرماندهي «اليور كرمول» نماينده مجلس عوام شكست خوردند.
     چارلز سپس به توطئه هاي متعدد از جمله تماس با پاپ و قول آشتي دادن كليساي انگلستان با او را داد و وعده هاي ديگري به اسكاتلندي ها و ايرلندي ها داد كه به كمك او آيند كه موفق نشد ولي اين كارها باعث شد كه پارلمان وي را متهم به خيانت بر ضد وطن كند و به محاكمه پارلماني (ايمپيچمنت) بکشاند و به اعدام محكوم سازد.
    پيش از اعدام كه هزاران تَن شاهد آن بودند به چارلز اجاره صحبت داده شد و او جرائم وارده به خود را ردّ كرد. سپس گردنش را روي تخته اي كه آماده شده بود گذاشت و با تبر، گردن زده شد.
     سپس پارلمان مجلس لُردان را منحل و سلطنت را ملغي ساخت و «كرمول» مرد اول انگلستان شد كه فردي موراليست بود و نظم را برقرار كرد و براي انگلستان ارتشي نوين به وجود آورد و چون پارلمان را مانعي بر سر راه اصلاحات خود مي ديد ان را منحل كرد و تا سوم سپتامبر 1658 كه درگذشت بر انگلستان ـ بدون اين كه خود را پادشاه و يا رئيس جمهور بخواند تحت عنوان «لُرد سرپرست ـ يا محافظ» حكومت كرد. پس از او اين لقب را به پسرش «چارلز» دادند كه او علاقه اي به حكومت كردن نداشت و شش ماه بعد، دوباره انگلستان سلطنتي شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زادروز بانو ایندیرا گاندی که سه بار رهبر هند شد
19 نوامبر زادروز بانو اينديرا گاندي دختر نهرو است كه سه بار نخست وزير هند يک ميليارد و سيصد و پنجاه ميليوني شد ـ كشوري كه حكومت کردن بر آن آسان نيست. وي كه در 1917 به دنيا آمده بود در سال 1984 به دست محافظانش كشته شد.
    اينديرا در 1942 با يك روزنامه نگار پارسي (ایرانی تبار) به نام «پيروز گاندي» ازدواج كرد و از او داراي دو پسر شد. پيروز كه بعدا نماينده مجلس هند شد در 1960 درگذشت.
    بانو اينديرا از منتقدان سياست خارجي آمريكا بود و نه تنها با كمك شوروي براي هند يك ارتش نيرومند به وجود آورد بلكه اين كشور را در سال 1974 با کمک پارسیان هند اتمي و در 1980 فضايي كرد. يکي از هدف هاي اتمي کردن پاکستان، مهار شدن قدرت هند بوده است. پاکستان ـ متحد غرب ـ از تجزيه هندوستان در نیمه قرن 20 به وجود آمده است. با ايجاد پاکستان، دهها ميليون پشتونِ جدا کرده شده از افغانستان با ترسيم خط مرزي «دوراند ـ دورَند»، و نيز مناطقي از بلوچستان ايران به پاکستان انتقال يافتند. اين مناطق را دولت لندن در زماني که حکمران هندوستان بود جدا کرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که يک بانوي سياهپوست وزير امور خارجه آمريكا شد ـ تفسيرهايي که تحقق يافت ـ اشاره اي به نقش وزارتخانه ها در آمريکا
Condoleezza Rice

در پي كناره گيري ژنرال سياهپوست ـ كولن پاول، شانزدهم نوامبر 2004 بانو «كاندو ليزا رايس» و در آن زمان 50 ساله به سمت وزير امور خارجه آمريكا تعيين شد. با اعلام اين خبر، روزنامه ها عموما اين کلام اورا که در سمت مشاور ويژه امور امنيت ملّي حكومت جورج دبليو بوش و پس از بلند شدن صداي اعتراض برخي از اروپاييان به عمليات نظامي آمريكا در عراق بيان کرده بود يادآور شده بودند که گفته بود: فرانسه را مجازات كنيد، به آلمان (دولت سوسيال دمکرات) اعتناء نكنيد و روسيه را ببخشيد. اين سه دولت از اعتراض کنندگان به تصرف عراق از سوي آمريكا بودند.
    برخي از مفسران اروپايي «رايس» را بانويي با داشتن روش «ماكياولي» توصيف كرده و نوشته بودند كه گمان نمي رود در زمان او به عنوان رئيس ديپلماسي آمريكا، روش سياسي و برخورد آمريكا با دولت هاي ديگر نرم تر شود. به نوشتهِ وقت اين مفسران، روشها و طرز تفكر بوش و رايس از هم جدا نيست و مي توان گفت فلزي يكپارچه اند كه به هم جوش داده شده اند. رايس كه از دانشگاه «دِنوِر در كلرادو» دكتراي مطالعات بين الملل گرفته است در سال 2000، در جريان مبارزات انتخاباتي آمريکا، مشاور امور جهاني و سياست خارجي بوش و اندرز دهنده او در اين زمينه ها بود.
     به نوشته مطبوعات وقت، كاندوليزا رايس از حاميان درجه اول لشکرکشي به عراق و برکنار کردن دولت صدام حسين بود. بانو رايس مدتي هم مدرّس دانشگاه ستَنفورد بود و در مركز مطالعات امنيت بين المللي و كنترل تسليحات اين دانشگاه كار مي كرد. بانو رايس قبلا در ستاد ارتش آمريكا سمت هاي جانبي داشت و در دوران حكومت جورج بوش (پدر) مديريت مشاوران امور اروپاي شرقي و شوروي وي را عهده دار بود و در دوره اول حكومت جورج بوش (پسر) مشاور ويژه امنيت ملي رئيس جمهوري شد و نخستين زني در آمريكا بود كه داراي اين سمت شده بود. روزنامه ها از وي به عنوان كارشناس امور روسيه و اروپاي شرقي نام برده بودند.
     پاره اي از رسانه هاي آمريكايي ضمن بحث از انتصاب بانو رايس اشاره كرده بودند كه اگر او در سياست خارجي و رفتار با ساير دولت ها بازهم يكدنگي كند، باعث احياء حس مقاومت در اين دولت ها خواهد شد كه مآلا دودش به چشم ملّت آمريكا خواهد رفت.
    ريچارد آرميتاژ معاون وقت وزارت امورخارجه آمريكا در همان لحظه اعلام انتصاب رايس، از آن سمت كناره گيري کرد.
    از آنجا كه آمريكا به صورت فدراسيون اداره مي شود، نقش وزارتخانه هاي امورخارجه، دفاع و خزانه داري اين كشور بيش از وزارتخانه هاي مشابه در ممالك ديگر است زيرا كه در آمريكا امور ديگر، عمدتا بر عهده استيت ها قرار دارد كه قوانين متفاوت دارند و هركدام عملا يك كشورند و به همين دليل است كه بيشتر فعاليت هاي دولت فدرال متوجه سياست خارجي، امور دفاعي و پول (دلار) است و عمدتا پيرامون آنها دور مي زند. ساير وزيران كابينه دولت فدرال آمريكا، جز دادستان كل (برابر وزير دادگستري در ساير كشورها كه بازپرسها و پليس فدرال زير نظر او عمل مي كنند) وظايف برنامه ريزي و مشورتي دارند.
    مروري برکارهاي بانو رايس تا پايان وزارتش نشان مي دهد که تفسيرها و اظهار نظر هايي که در نوامبر 2004 شده بود درست بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
باجگيري دريايي پس از بی نظم شدن سومالی ـ تصرف هفت کشتي بزرگ در 11 روز و بيخ گوش کشتي هاي نظامي آمريکا و «ناتو»!
منطقه باجيگري دريايي (شاخ آفريقا)، آخرين کشتي هاي تصرف شده نوامبر 2008 و دو بندري که محل فعاليت باجيگران است

در طول 11 روز (از هفتم تا 18 نوامبر2008) در آبهاي شاخ آفريقا، هفت كشتي به تصرف باجگيران دريايي درآمده بود ازجمله يك سوپر تانكر كه دو ميليون بشكه نفت خام به بهاي يكصد ميليون دلار از كشور سعودي حمل كرده بود و نيز يك كشتي باري هنگ كنگي كه در كرايه يك شركت ايراني بود.
    اين باجگيران كه عمدتا در بندر حرارظهر سومالي فعاليت داشتند افرادي مسلح به آر پي جي، تيربار و تفنگ خودكار بوده و با قايق هاي موتوري معمولي حركت مي کردند. آنان پس از نزديك شدن به يك كشتي به ناخداي آن اخطار مي دادند و پس از متوقف ساختن كشتي كه قاعدتا بايد غير مسلح باشد از آن بالا مي رفتند و كاركنان كشتي را به گروگان مي گرفتند و تقاضاي باج مي کردند كه صاحبان كشتي ها پس از چانه زني، اين پول را پرداخت كرده اند. اين باجگيرها کوشش داشتند که حتي المقدور رفتار شان با كاركنان كشتي ها بَد نباشد.
    
پرنس فيصل در جریان مصاحبه خود در آتن

تصرف كشتي ها در ماه نوامبر 2008 در حالي صورت گرفته بود كه سه ناو نظامي «ناتو» و چند كشتي وابسته به ناوگان پنجم آمريكا (كه پايگاهش بحرين است) در آبهاي خليج عدن و شاخ آفريقا حضور داشتند!. قبلا در اين آبها 36 كشتي به همان صورت تصرف شده بودند. در ميان كشتي هاي تصرف شده يك كشتي اوكرايني حامل اسلحه و تانك هم وجود داشت. برخي از اين دستبردها در آبهاي دور از ساحل و در اقيانوس هند و حتي در فاصله 450 مايلي صورت گرفته است. باجگيران به تدريج در كار خود مهارت يافته بودند.
     كشتي هاي تصرف شده يا عازم غرب از طريق آبراه سوئز بودند و يا از اين آبراه گذشته و راه مقصد خود در شرق را درپيش داشتند. همان زمان اصحاب نظر گفته بودند که ادامه اين باجگيري نه تنها باعث گسترش احتمالي اين كار به ساير مناطق جهان خواهد شد بلكه عملا آبراه سوئز را از اعتبار خواهد انداخت. يك شركت نفتكش نروژي كه 90 تانكر در اختيار داشت 18 نوامبر 2008 اعلام كرد كه به كشتي هايش دستور داده است به جاي آبراه سوئز، راه جنوب آفريقا (دماغه اميدِ نيك) را كه هزاران مايل دورتر است در پيش گيرند و اين، يك عقب گرد به سالهاي پيش از دهه 1860 تلقي شده است.
     در نوامبر 2008 شمار باجگيران دريايي سوماليايي حدود 80 تَن برآورد شده بود. تعجب در اين بود كه چرا دولت هايي كه مدعي هستند پَشه را در آسمان نَعل مي زنند نتوانستند که به اين وضعيت، و فعاليّت اين هشتاد نفر در مدتی کوتاه پايان دهند.
    هفدهم نوامبر 2008 پرنس فيصل وزير امورخارجه وقت دولت سعودي كه در آتن بود در يك مصاحبه عمومي، باجيگري دريايي نوامبر 2008 را پديدهِ نمونه دیگری از تروريسم قرن 21 خواند و در باره ادامه انواع تازه فعالیت های تروریستی ازجمله انفجارهای انتحاری و ... به جهانيان اعلام خطر كرد.
    مفسران چپگرا در واكنش به انتقاد از باجگيري دريايي و نظاير آن گفته بودند كه اين كارها عكس العمل هايي در برابر بي عدالتي است و براي قطع آن؛ بايد به بي عدالتي ها پايان داده شود.
چند باجگير مسلح با قايق خود در آبهاي شاخ آفريقا

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
«شاد زیستن» حق بشر است ـ نتایج نظرسنجی سال 2013 سازمان ملل درباره ملل شاد و دَه ملت شادتر جهان در 2018
بسیاری از آموزشگران، انساندوستان، فلاسفه، اصحاب نظر و همچنین زرتشت و مزدک «شاد زیستن» را حق بشر دانسته اند ـ یک حق طبیعی که نباید سلب شود، و گفته اند که یک انسان که عُمری محدود دارد ـ به دنیا نمی آید که زجر بکشد و در بدبختی و سیه روزی بسر برَد. هیچ زن و مردی برای زجر کشیدنِ فرزند، اورا به وجود نمی آورند که نفرین و خشم به جان بخرند. خوب زیستن و راضی بودن نتیجه داشتنِ قانون جامع که حقوق انسان را نقض نکند و بر پایه منافع برخی و سیاست روز وضع نشده باشد و اجرای دقیق آن و نیز داشتن مدیران اجرایی دلسوز است که بدانند اتباع، شادی و بی نیازی می خواهند نه دغدغه و هراس و زندگی در جامعه ای که کم و بیش فساد، تباهی، ظلم و تبعیض در آن وجود دارد.
    قبلا سالی نبود که موسسات نظر سنجی گزارش از شادترین مردم (ملل) جهان The happiest people in the worldندهند، ولی این ایراد هم وجود داشت که آن گزارش ها نادقیق است تا اینکه از سال 2007 سازمان ملل ـ به رغم ایرادهای متعدد که به آن وارد است ـ انجام این کار را برعهده گرفت و هر سال و عمدتا در فصل پاییز نتایج نظرسنجی و تحقیق خودرا در این باره منتشر می کند که عنوان (تیتر) نظرسنجی آن (سال 2013) از این قرار بود:
    World,s Happiest Nations 2013
    طبق این نتایج رسمی، 15 کشور ردیف بالا در این زمینه در آن سال از این قرار بودند:
     1 ـ دانمارک، 2 ـ نروژ، 3 ـ سویس، 4 ـ هلند، 5 ـ سوئد، 6 ـ کانادا، 7 ـ فنلاند، 8 ـ اتریش، 9 ـ ایسلند، 10 ـ استرالیا، 11 ـ اسرائیل، 12 ـ کوستا ریکا، 13 ـ نیوزیلند، 14 ـ امارات عربی متحده و 15 ـ پاناما.
    این نظر سنجی در 156 کشور انجام شده بود. در آمار منتشره، ایالات متحده آمريکا در ردیف 17، ونزوئلا در ردیف 20، انگلستان در ردیف 22، برزیل در ردیف 24، فرانسه 25، آلمان 26، قطَر 27، کویت 32، سعودی 33، ایتالیا 45، مالزیا 56، روسیه 68، ترکیه 77، لیبی 78، بحرین 79، پاکستان 81، اوکراین 87، فیلیپین 92، چین 93، عراق 105، هند 111، جمهوری اسلامی ایران 115، تاجیکستان 125، ارمنستان 127، مصر 130، گرجستان 134، افغانستان 143، سوریه 148 و توگو در رديف 156 بود.
    ناشادهای ردیف پایین ملل آفریقای مرکزی (جنوب صحرا) بودند. از این نظر سنجی چنین بر می آید که ثروتمند بودن یک کشور دلیل شادی اتباع نمی شود ـ کشور سعودی در ردیف سی و دوم، کویت 32 و قطر 27 بودند.
     در این نظر سنجی ـ برحسب جمعیت کشور، از هزاران تَن استعلام نظر شده بود.
    نتیجه آخرین بررسی در این زمینه، 10 ملت شادتر جهان در سال 2018 را و به ترتیب چنین نشان می دهد:
    فنلاند، نروژ، دانمارک، ایسلند، سویس، هلند، کانادا، نیوزیلند، سوئد و استرالیا.
    مردم شاد کمتر از مردمان دیگر بیمار می شوند، مهربان و متبسّم هستند، گِرد فساد و تباهي نمي گردند و متوسط طول عُمر آنان بیشتر است.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دولت سوئد در دست راستگرایان و نگرانی «مِهرنوش دادگستر» دبیرکل حزب سوسیالیستی سوئد از این رویداد
مِهرنوش دادگستر (نوشی)

بانو Magdalena Andersson پانزدهم سپتامبر 2022 از نخست وزیری سوئد کنار رفت. وی رهبر حزب سوسیال دمکرات سوئد است که چپگرایان در انتخابات اخیر سوئد جمعا 176 کرسی از 349 کرسی پارلمان ـ Riksdag را بدست آوردند و اکثریت را از دست دادند. احزاب راستگرا و میانه رو ازجمله حزب دمکرات مسیحی، حزب لیبرال و حزب دمکرات های سوئد اکثریت بدست آوردند.
    مِهرنوش دادگُستَر (نوشی) یک بانوی ایرانی سوئدیِ 37 ساله دبیر کل حزب چپگرای 105 ساله سوئد (حزب سوسیالیستی Vansterpartiet) و از اعضای پارلمان این کشور است که از افتادن دولت بدست راستگرایان و میانه روها و نخست وزیر این ائتلاف ـ Ulf Kristersson انتقاد کرده و گفته است: من فرزند دو مهاجر هستم که پدر و مادرم هرگز باور نمی کردند که حکومت سوئد بدست ائتلاف راستگرایان افتد، نگرانی آور است. راستگرایان خواهان محدود شدن مهاجرت هستند و از حامیان عضویت سوئد در ناتو هستند.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    نقل از مجله روزنامک شماره 95 صفحه 10
     www.rooznamak-magazine.com
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
در دنیای دیجیتال، عکس ها هم دروغ می گویند!
از قرن نوزدهم و پیدایش فن عکاسی، تاریخنگاران و روزنامه نگاران تلاش می کرده اند که مطالب خودرا با عکس ـ عکسهایی که واقعیت را منعکس کند و ماجرا را بیان دارد، ارائه دهند و از دیدگاه قضات دادگاهها عکس یک سند بوده است، ولی در دنیای دیجیتال آن اصل را باید از میان رفته تلقی کرد. ایجاد تغییر الکترونیک در عکسها و اصطلاحا اِدیت، چند سال بود که صورت می گیرد ولی تا نوامبر 2011 صدایش در نمی آمد و جنجال نمی شد. آگهی یک کمپانی بین المللی پوشاک به نام بنه تون Benetton در نوامبر 2011 باعث اعتراض و کشانده شدن کار به رسانه ها و «خبر روز» شد. این کمپانی تحت عنوان نفیِ تنفّر Unhate و ظاهرا برای تبلیغ کالای خود و جلب مشتری عکس های چند رئیس کشور (رئیس وقت) و شخصیت را که ظاهرا با هم میانه خوب نداشتند با استمداد از فنون اِدیت دیجیتالی، دو به دو در حال بوسیدن یکدیگر ساخته و منتشر کرده بود.
    بی احتیاطی این کمپانی این بود که عکس پاپ را هم در حال بوسیدن رئیس جامعه الازهر ساخته بود که باعث اعتراض واتیکان شد و همگان متوجه شدند که از این پس به واقعیت داشتن مناظر و صحنه ها در عکس ها هم باید تردید کرد.
    
برخی از عکس های دستکاری شده دیجیتالی کمپانی بنه تون Benetton در اعلان خود. در این عکسها سران آمریکا و چین ، سران دولتهای فرانسه و آلمان، اوباما و هوگو چاوز و نیز سران دو کره (شمالی و جنوبی) صمیمانه در حال بوسیدن یکدیگرند حال آنکه طبق اخبار، در معارضه بودند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 19 نوامبر
  • 401:   Visigoths ويزيگوت ها (از طوايف ژرمن) به فرماندهي آلاريک يکم پس از عبور از آلپ وارد ايتاليا شدند و پس از تصرف شهر رُم آن را غارت کردند. اين حمله به انتقام دهها سال تعرّض روميان به آنان بود. روم غربي بعد از اين شکست نظامي، کمر راست نکرد. ويزيگت ها بعدا جنوب فرانسه و نيز اسپانيا را تصرف کردند و در اينجا مستقر شدند. گُت Goth در لغت به معناي «خوب» است و به اين سبب دو دسته از ژرمن نژادها به گُت ها معروف شدند که مردمي ارزشمند و کارآمد بودند. آنان از نژاد آرين بوده اند. گُت در زبان فارسي هم به مفهوم بزرگ و پُرصدا است که هنوز در برخي از نقاط کشور بکار مي رود.
        
        
  • 1820:   ناتانيل پالمر Nathaniel B. Palmer آمريکايي (کاپيتان نات) در جريان صيد ماهي هاي بزرگ از جمله Seal به منطقه منجمد جنوبي رسيد و آن را قاره Antarctica ناميد.
        
        
  • 1874:   کلارنس دي Clarence Day نويسنده آمريکايي به دنيا آمد و 79 سال عُمر کرد. 13 کتاب از او چاپ و توزيع شده است ازجمله کتاب «دنياي کتاب»، «زندگي با پدر» و .... وي در عين حال قادر به ترسيم کاريکاتور بود.
        
  • 1912:   در جريان نخستين جنگ بالکان، صِرب ها شهر بيتولا Bitola را تصرف کردند و با اين رويداد، مقدونيه (مقدونيه شمالي) پس از 5 قرن از دست امپراتوري عثماني خارج شد.
        
        
  • 1919:   سناي آمريكا قراردادهاي پايان جنگ جهاني اول معروف به پيمان ورساي را رد كرد.
        
  • 1929:   دولت وقت ايران پادشاهي محمدنادرخان بر افغانستان مستقل را به رسميت شناخت. افغانستان بيش از دو هزار و 300 سال بخش خاوري ايرانزمين (پرشيا) را تشکيل مي داد. دولت لندن اين بخش را از ايران جدا کرد و نامش را افغانستان گذارد. نخستين دودمانهاي پادشاهي ايران ـ کياني ها ـ از آن منطقه برخاسته اند که رستم زال از ژنرال هايشان بود و ژنرال پرويز کياني فرمانده پيشين ارتش پاکستان از نسل آنان است. يعقوب ليث قهرمان استقلال ايران از همان منطقه (افغانستان امروز) بپاخاست، همچنين بسياري از اديبان و دانشمندان ايراني.
        
  • 1942:   (1321 هجري خورشيدي و در جريان اشغال نظامي ايران) بر اثر فشار اشغالگران، به هيات نظارت بر اسكناس اجازه داده شد كه تا هر مقدار كه لازم باشد (اشغالگران بخواهند) اسكناس تازه (بدون توجه به ميزان ذخاير طلاي موجود در دست دولت که بايد پشتوانه پول چاپي مي بود) منتشر كند!! كه متعاقب آن، و به علت افزايش حجم نقدينگي، قيمت ها سريعا بالا رفت و ايران سالها گرفتار تورّم پول بود تا اين كه دولت مصدق اسكناس هاي درشت تر از 20 توماني را جمع آوري كرد. اشغالگرانِ ايران در آن زمان مي خواستند که با آن پول هاي کاغذي غلاّت ايران را بخرند و به شورويِ در حال جنگ با آلمان بفرستند.
        
  • 1946:   افغانستان عضو سازمان ملل شد.
        
  • 1977:   انور سادات رئيس جمهوري وقت مصر وارد اسرائيل شد و روز بعد در پارلمان اين كشور سخنراني كرد. وي نخستين رئيس يك كشور عربي بود كه به دعوت دولت اسرائيل به اين كشور رفت و بالاخره جان خود را هم بر سر اين اقدام از دست داد.
        
        
  • 1987:   کميسيون ويژه کنگره آمريکا معروف به کميسيون «ايران - کونترا» گزارش نهايي خود را صادر کرد و نهايتا رونالد ريگن را مسئولِ اَعمال خلاف قانون دستيارانش در اين زمينه اعلام داشت.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    استاد سعید نفیسی: وظیفه روزنامه نگار کشف و برملأ ساختن تلقین ها و بازی های بیگانگان است ـ بسياري از مسائل ايران نتيجه اِعمال نفوذ لندن
    استاد نفيسي
    در اَمُردادماه 1335 (آگوست 1956) از سعید نفیسی استاد زبان فارسی و نویسنده بنام دعوت شده بود که به دانشجویان نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران که کلاس درس آنان در ساختمان مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات (واقع در خیابان خیّام) تشکیل شده بود ساده نویسی بیاموزد و از خاطرات خود در این زمینه ها برایشان بگوید.
        وی ضمن آموزش ساده نویسی که خود او روش تازه ای برایش یافته بود و اینکه راه جلب مخاطب برای نشریات ازجمله کتاب است گفت که در دوران رضاشاه (پهلوی یکم) فرهنگستان به وجود آمده بود که واژه یابی و واژه سازی و پالایش زبان کند تا خواندن و نوشتن فارسی آسان گردد و دوره سوادآموزی کوتاه شود. ولی، اعضای فرهنگستان اول که همان اشخاص دوران قاجاریه و در ارتباط با دولت لندن بودند به جای انجام این وظایف، می آمدند دور هم می نشستند، چای و میوه می خوردند، درد دل می کردند و می رفتند. رضاشاه که متوجه قضیه شده بود فرهنگستان را بَست تا از شرّ ایشان آسوده شود و سپس فرهنگستان دیگری تاسیس کرد که کار ِ بسیار انجام داد و قرار بود که بعدا به دلیل اینکه الفبای عربی (رایج در ایران) حروف صوتی ندارد و تلفّظ ایرانیان یکسان نمی شود و لهجه های محلی باقی می مانَد و شاخص مناطق می شود الفبای لاتین را جانشین آن کنند که سرایت جنگ جهانی دوم به ایران و تبعات آن ازجمله رفتن رضاشاه آن اندیشه بایگانی کرد.
        استاد نفیسی گفت که بسیاری از مسائل ایران نتیجه سیاست ها و اِعمال نفوذ انگلستان در ایران بوده است ازجمله مخالفت با ملی گرایی های رضاشاه در اواخر دوران پادشاهی اش و همین خالص سازی زبان فارسی و .... ما ـ ایرانیان نباید بیش از این دیکته دیگران را بنویسیم و تحت تاثیر تلقین آنان قرارگیریم و راهی را که به ما نشان می دهند دنبال کنیم. وظیفه و تکلیف روزنامه نگار کشف این «خط دادن ها و زمینه سازی ها و برملأسازی ـ مستقیم و صریح و یا غیر مستقیم سیاست ها و برنامه های خارجی ها» است. این بازی ها و لفّاظی های آنان به خاطر رعایت حال ما نیست بلکه اجرای سیاست های جهانی و منطقه ای خودشان است ـ دل خارجی که برای ما نسوخته!. روزنامه نگار پس از کشف قضیه باید آن را به صورت مقاله درآورد و منتشر کند تا دولت و ملت روشن شوند. ممکن است یک مقام دولتی و یا یک متنفّذ عامل و یا متمایل به فلان دولت خارجی باشد، ولی وقتی که مردم از قضیه آگاه شوند، دیگر نمی تواند کاری انجام دهد و همان همکارانش نخواهند گذاشت که خط خارجی را تحمیل کند.
        شادروان نفيسي که يك ايراندوست تمام عيار بود در انتقاد از تصميم دولت پيشين (دوران پهلوي يکم) مبني بر منع خارجيان از بكار بردن واژه «پرشيا» به جاي ايران گفته بود که اين مصوّبه که دولت هاي ديگررا از بكار بردن «پارسوا، پرسه، پرسان، پرژيا (پرشيا)، پرسيانا و ... » در ناميدن ايران منع مي كرد یک اشتباه بود. تردید ندارم که انگلیسی ها عوامل خود در دولت وقت را وادار به آن مصوّبه کرده بودند تا ایرانیان امپراتوری از دست رفته خودرا فراموش کنند و در صدد احیاء آن برنیایند. اين نام ها در سراسر جهان، امپراتوري ايران با همه عظمت و فرهنگ آن را در اذهان تداعي مي كند. غربي ها «پرشيا» را از يونانيان و روميان عهد باستان ياد گرفته و بكار برده اند. نفیسی با تاکید گفت که تا دولت لندن از سر ایران دست برندارد، ایرانیان روز خوش نخواهند داشت. سعید نفیسی معتقد بود که ناسیونالیسم در خون ایرانیان است و به هرجا که بروند ـ حتی در گور ـ آن را با خود می برند.
        [استاد سعيد نفيسي 23 آبان 1345 = 14 نوامبر 1966پس از پنج دهه تدريس و به يادگار گذاشتن بيش از يكصد تاليف، در 73 سالگي فوت شد. وي که در فرانسه تحصيل كرده بود فرزند علي اكبر ناظم الاطباء كرماني و از خاندان حكيم ِ كرماني بود.
        استاد نفيسي درباره هر موضوعي كه به نظرش مي رسيد قادر به نوشتن مقاله، رساله و كتاب بود ـ از نمايشنامه تا داستان و از تاريخ تا واژه نامه و تصحيح متون قديمي و همين طور درباره سياست. بسيار روان و زيبا و بدون تكلّف مي نوشت و نوشته هايش خوانندگان فراوان داشت. مردي فروتن و دوست داشتني بود. فهرست تحريرات او طولاني است از جمله فرهنگ فرانسه به فارسی، تاريخچه ادبيات ايراني، بيهقي، نظاميه بغداد، ماه نَخشَب، نظامي گنجوي، فرهنگنامه پارسي، يزدگرد سوم و ....]
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    چشم انداز مولف
    نتایج عملیات نظامی اُکراین نشان خواهد داد که دولت مسکو همان است که در 1987 بود و یا نَه

        ... و یک جوان 19 ساله آلمانی با فرود آوردن این هواپیمای کوچک در میدانی در شهر مسکو، اتحاد جماهیر شوروی را با آن دندان های اتمی ـ موشکی اش و سلطه بر نیمی از اروپا و بدست داشتن سکان سوسیالیسم تحقیر کرد و ...:
        
        



        
        Mathias Rust نوزده ساله و یک آلمانی (متولّد شلِزویگ هُلشتاین) این هواپيماي کوچک سِسناي ـ 172 را پس از 640 کيلومتر پرواز در آسمان اتحاد جماهیر شوروی!، در كنار ديوار كرملين و در حاشيه ميدان سرخ و در پايتخت كشوري فرود آورده بود كه چرچيل بر آن نامِ ترس آورِ «پشت پرده آهنين» گذارده بود و نخستین کشوری بود که ماهواره در مدار زمین قرار داده بود و یکی از دو ابر قدرت وقت در جهان که نیمی از اروپا را درکنترل داشت. پرواز اين هواپيما از مرز (مرز شوروی در بالتیک) تا کنار ديوارهاي کرملين که در ظاهرِ امر، ضعف شوروي را منعکس کرده بود باعث شگفت زدگي جهانيان شده بود که با به يادآوردن موضوع ساقط کردن هواپيماي جاسوسي «يو- 2» آمريکا و جت مسافربر پرواز 007 کره جنوبي، دفاع هوایی شوروي را خلل ناپذير مي پنداشتند. ضعف شوروي در آن روز ناشي از نداشتن وسائل ره گيري و دفاع هوايي نبود، بلکه سوء نظر و «ندانمکاری» مقامات کرملين و ضعف قضاوت آنان بود. جهانيان که از ضعف اندیشه کرملین نشینان بي اطلاع بودند رسيدن يک هواپيماي کوچک از مرز بالتیک تا مسکو را حمل بر ضعف نظامي تلقي کرده بودند. گورباچف بعدا و پس از اینکه تعجب جهانیان را از این رویداد دید، آن را بهانه قرارداد و بسياري از فرماندهان نظامي را که سدّ راه او بودند ازجمله مارشال سرگي سوکولف Sokolov وزير دفاع شوروي، و همچنين فرمانده نيروي دفاع هوايي آن اتحاديه ـ ژنرال کولدونوف Koldunov را که از مخالفان برنامه هايش! بودند برکنار ساخت و «ياسف» از دست پروردگانش را وزير دفاع کرد. با برکنار شدن سوکولف راه بر گورباچف براي اجراي برنامه هايش باز شد که نهایتا به فروپاشي شوروي (از درون!) انجامید.
         «ماتياسِ» جوان که سهم چشمگير در فروپاشي يک قدرت جهانی بزرگ دارد و عمل او صفحه ای از تاریج جهان را به خود اختصاص داده است پس از محاکمه در مسکو به جرم نقض حريم شوروي به 4 سال زندان! محکوم شد که پس از 14 ماه و 14 روز، مشمول آزادي مشروط! قرار گرفت و رها شد و به وطن بازگشت و طبق گزارش ها، تحليلگر سرمایه گذاری يک بانک است و در 2022 پنجاه و چهار ساله، و زمانی گزارش شده بود که می خواهد با یک دختر هندی (دختر یک تاجر چای) ازدواج کند. ماتیاس پس از بپرواز درآمدن از فنلاند با هواپیمایی که به عنوان تمرین پرواز کرایه کرده بود 28 ماه مي 1987 در مسکو فرودآمده بود (3 سال و چند ماه پیش از فروپاشی جماهیریه شوروی) و در دوم سپتامبر سال 1987 محاکمه شد.
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        نقل از شماه 95 مجله روزنامک ـ صفحه 17
        www.rooznamak-magazine.com

        
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com