Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
21 فوريه
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 فوريه
ايران
زادروز شاه طهماسب صفوي و نگاهي کوتاه به وضعیت ایران در زمان او ـ رفتاری که با جِنکینسونِ Jenkinson انگلیسی شد
تصويری از شاه طهماسب يکم
شاه طهماسب یکم، دومين شاه از دودمان صفويان 21 فوريه سال 1514 در نيمه شب به دنيا آمد و به همين سبب بسياري از مورخان 22 فوريه را زادروز او نوشته اند. وي پس از درگذشت پدرش شاه اسماعيل، در ده سالگي به سلطنت ايران رسيد و پنج دهه حكومت كرد. شاه طهماسب خوي سپاهيگري نداشت و در زمان او، ايران مورد تعرض خارجي قرار گرفت، آسيب ديد و تضعيف شد. وي در عين حال يك نويسنده بود و تذكره شاه طهماسب ازوست.
     از رويدادهاي عصر شاه طهماسب يکم آمدن آنتوني جنكينسون انگلیسیAnthony Jenkinson از جانب اليزابت اول (1533 – 1603) از راه روسیه به قزوين و ملاقات او با شاه طهماسب در بیستم نوامبر 1562 و دادن نامه و هدایای پادشاه انگلستان است. طبق یادداشت های جنکینسون که در صفحات98 تا 100 کتاب «دیدار آنتونی جنکینسون از ایران (پرشیا) Journey Of Anthony Jenkinson Into Persia» تالیف ریچارد هکلویر Richard Hakluyt آمده است، شاه طهماسب به جاي بحث سياسي، از او درباره مذهبش پرسيده بود و پس از آن كه شنيد که مسلمان نیست بيرونش كرده بود. جنکینسون درباره چگونگي بیرون آمدن خود از کاخ سلطنتی قزوین نوشته است که به سبب خارج از اسلام بودنش، در طول راه بااو یک مامور حرکت می کرد که سطلی در دست داشت و خاک هرجارا که وی پای بر آن می نهاد با بیلچه برمی داشت به سطل می ریخت تا پای کافر زمین را آلوده و نجس نکند و .... جنکینسون نوشته است که هنگام ورود به کاخ و پیش از پیاده شدن از اسب، کفشهای اورا خارج و کفشی شبیه دمپایی برپایش کردند تا باآن کفشها به حضور شاه برسد. جنکینسون به جای واژه پادشاه، عنوان شاه طهماسب را در موارد متعدد «صوفی بزرگ» نوشته است. جنکینسون نوشته است که هدف ماموریت ایران برقرارکردن داد و ستد، استفاده از تسهیلات بازرگانی و گرفتن اجازه رفت و آمد و اقامت برای انگلیسی ها بود، ولی به باور مورخان مقصود اروپاییان از رفت و آمد به دربار ایران این بود که آتش خصومت و جنگ میان ایران و عثمانی را با تحریک هرکدام علیه دیگری روشن نگهدارند تا به این وسیله از جانب قدرت های شرق آسوده خاطر شوند. از زمان الیزابت یکم و پس از شکست اسپانیا در جنگ دریایی با انگلستان در دریای شمال بود که این کشور وارد قدرت های برتر اروپایی شده و سیاست استعمار درپیش گرفته بود و ... و ایران یکی از قربانیان این سیاست بوده است. جنکینسون که نخستین فرستاده یک پادشاه انگلستان به ایران بود قبلا چهاربار به روسیه سفر کرده و با ایوان چهارم (ایوان مخوف) در مسکو ملاقات کرده و میان دو دولت رابطه برقرار کرده بود.
     شاه طهماسب يکم كه مانند پدرش رئيس مذهبي ايران هم بود ترتيب درستي براي جانشيني خود نداد و ايران از این لحاظ هم، پس از وي به دردسر افتاد. در زمان او بود که جماعت دیگری از روحانیون شیعه جبل عامل لبنان، نجف، کربلا و نیز بحرین به ایران دعوت شدند تا در اینجا اقامت و در مساجد موعظه کنند. شاه اسماعیل صفوی از آغاز قرن شانزدهم میلادی شیعه اثنی عشری را مذهب رسمی ایران اعلام کرده بود. قرنها پیش از او، بوئیان (دیلمیان) که باقی مانده عرب را از ایرانزمین بیرون رانده و بغداد را متصرف شده بودند به حمايت از گسترش ترویج شیعه اثنی عشری (12 امامی) پرداخته بودند تا ایران از این لحاظ نیز ماهیت مستقل داشته باشد. پیش از آنان، مرداویز مازندرانی، یعقوب لیث سیستانی و سامانیان خراسانی زبان پارسی، فرهنگ و رسوم ایرانی را احیاء کرده بودند که با این تلاش ها، ایران در جهان اسلامی دارای یک ماهیت مستقل شده است.
    مورخان غرب با تفسیر اقدام بوئیان و صفویه، شیعه اثنی عشری را جدا از ناسیونالیسم ایرانی نمی دانند به همانگونه که در سراسر دوران ساسانیان، آیین زرتشت ستون ناسیونالیسم توفنده ایرانی بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قراردادِ سعدآبادِ سال 1315 (فوریه 1937) نتيجهِ ترس لندن از احياء ناسيوناليسم ايراني بود
21 فوريه 1937 (اسفند 1315) پيمان سعد آباد به تصويب رسيد و لازم الرعايه شد. اين پيمان با نقشه لندن و در پي پديدار شدن نخستين جرقه هاي زنده شدن ناسيوناليسم ايراني و جان گرفتن آن، و با هدف كمرنگ كردن حقوق ايران در قراردادهايي بود كه دولت تهران در جريان كوچك شدن قلمرو خود و از دست دادن اراضي و شهرهايش با همسايگان امضا كرده بود.
     قرارداد سعدآباد نوعي پيمان عدم تعرّض ميان ايران، افغانستان و تركيه بود. با امضاي اين قرارداد، خيال انگلستان از تلاش احتمالي ايران به بازگردانيدن دست كم مناطق تاجيك نشين افغانستان به قلمرو وطن آسوده شد. دولت لندن از آغاز سال 1921 و پس از مشاهده بر پاي ايستادن دولت بلشويکي روسيه درصدد برآمد که در کشورهاي جنوب روسيه، ناسيوناليست ها برسر کار آيند تا از پيشروي کمونيسم به سوي جزيره العرب و هندوستان جلوگيري شود و کودتاي سوم اسفند 1299 (فوريه 1921) در همين راستا بود ولي انتظار نداشت که اين حرکت به خيزش ناسيوناليسم ايراني و زمزمه بازگرداندن هرات و ... منجرشود که طرح پيمان سعدآبد را به ميان آورد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کُپی صفحه اول شماره دوم اسفند 1357 روزنامه اطلاعات (10 روز پس از پیروزی انقلاب) برای یادآوری گذشته و نیز سوژه برای پژوهش



    کُپی از صفحات ديگر شماره دوم اسفند 1357 روزنامه اطلاعات
    
    



    



    



    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مقاله آیت الله مکارم شیرازی در صفحه 4 شماره دوم اسفند 1357 روزنامه اطلاعات


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
فرمانده سپاه پاسداران: سیستم‌ها و روش‌های اداری کشور عوض نشده و نیاز به تحوّل دارد و بدون این تحوّل، اهداف انقلاب اسلامی محقّق نمی‌شود
به گزارش سی ام بهمن 1392 خبرگزاری فارس، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی [فرمانده وقت] در یک نشست که در ساختمان محل سابق سفارت آمریکا در تهران برگزار شده بود گفت که پیروزیِ مبارزه برای استقرار حکومت اسلامی، مراحل اول و دوم انقلاب بود و اسلامی شدن دستگاه‌های نظام و جامعه خودمان و بعد از آن، جامعه جهانی ـ اهداف نهایی انقلاب اند. اگر نگاه ما اسلامی نباشد، نگاه به انقلاب اسلامی می‌شود مانند نگاه به دیگر انقلاب‌ها. وقتی آمریکا و استکبار در دیدگاه و نظر با مخالفین راه راستین انقلاب هماهنگ می‌شوند، یک تهدید جدّی علیه انقلاب اسلامی است و همه مشکلات امنیتی و داخلی و سیاسی نیز از همین موضوع است. برخی چهرهِ [مخالف] خودشان را به مردم نشان نمی‌دهند و کار خودشان را می‌کنند که این، همان نفاق است و مشکل ما این است که اینها با دشمنان خارجی گره خورده‌اند. انقلاب اسلامی تا الان در آرمانهای سلبی مثل نفی و ایستادگی در برابر نظام سلطه و فشار اقتصادی، موفق بوده است. اما باید دید که آیا آرمانهای ایجابی مانند عدالت اجتماعی، پیاده شدن احکام الهی و اسلامی شدن جامعه و دستگاههای نظام هم صورت گرفته است؟. سیستم‌ها و روش‌های اداری کشور عوض نشده و نیاز به تحوّل دارد و بدون این تحوّل، اهداف انقلاب اسلامی محقّق نمی‌شود. مبنای انقلابی بودن، گوش دادن به حرفهای ولی فقیه است. مشکل ما با خیلی از انقلابی‌های قبلی همین است که انقلابی بودند ولی انقلابی نماندند. امیدی به نسل قبلی نباید داشت چراکه آنان یا در سنین سالخوردگی هستند و یا آموزش دیده دانشگاه‌های خارج، و از حالت انقلابی بودن خارج شده‌اند. امروز در همه کشور، از سخنان رهبری عقب هستیم. صدور انقلاب، پیش‌کش؛ کاری کنیم که داخل کشور درست شود. مشکل در ادارات وجود دارد بخصوص که عرصه های مدیریتی، به تفکر میانسالی و پیرمردها بازگشته است.
    سرلشکر جعفری درباره مذاکرات هسته‌ای گفت: دولت بر پایه نرمش قهرمانانه و با حفظ اصول وارد مذاکره شده تا یا فشار تحریم‌ها کم شود و یا مسئولین کشور از خارج ناامید شوند و بر توان داخلی تمرکز کنند، که هرنتیجه‌ای بدهد، مثبت است. البته مشروط بر اینکه کسی از خطوط قرمز عبور نکند که البته رهبری کشور هم اجازه نمی‌دهند. به دلیل مقطع حساسی که باید مذاکرات به جلو برود، تا بهانه دست کسی ندهیم، فعلا باید سکوت کنیم و بغض در گلو نگه داریم چون کار ِ بسیار حساسی است و هدف اصلی هم برداشتن فشار اقتصادی است و لذا باید با ملاحظه عبور کرد.
    این اظهارات سرلشکر جعفری و بیانات قبلی وی ـ دو روز پیش از آن ـ انعکاس جهانی وسیع داشت که گفته بود مقام های آمریکایی همچنان به مورد «روی میز بودن گزینه نظامی» اشاره می کنند. ولی باید بدانند که در صورتی که ایران مورد حمله نظامی واقع شود، مهاجمان را «از درون» هم تهدید خواهد کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زمین لرزه فوریه 2016 تایوان درس و هشداری برای شهرداری تهران



    به اشاره تنی چند از اصحاب نظر، زمین لرزه شنبه ـ ششم فوریه 2016 تایوان و بویژه مشاهده سقوط یک ساختمان 17 طبقه مسکونی (به نام اژدهای طلایی) در شهر تاینان به صورت به پهلو غلطیدن که منجر به مرگ 39 تَن شده بود باید درسی برای شهرداری تهران باشد که مجوّز برج سازی بویژه در بلندی های شمال این پایتخت 12 ـ 13 میلیونی را ندهد. تهران بمانند تایوان روی کمربند زلزله قرار گرفته و دارای گسل فعّال است. زلزله تایوان چندان شدید نبود و شدّت آن کمتر از 7 ریشتر بود. عکس های بالا، غلطیدن برج مسکونی «اژدهای طلایی» و سایر خرابی ها زلزله فوریه 2016 تایوان را نشان می دهد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در انتظار اقدام برای رفع دو مسئلهِ فساد و تبعیض
یک مخاطب این تاریخ آنلاین برای ایرانیان، بیست و سوم بهمن ماه 1396 ضمن ارسال مجموعه ای از تیترهای صفحات اول 7 روزنامه از روزنامه های تهران حاوی اظهارات مقام رهبری جمهوری اسلامی و انقلاب نوشته بود: "مقام رهبری چند روز پیش در اظهارات خود در آستانه سالروز پیروزی انقلاب و در دیدار با افسران و کارکنان نیروی هوایی که در پیروزی انقلاب سال 1357 نقش مؤثر داشتند گفتند که حرف مردم شکایت از فساد و تبعیض است.".
     وي افزوده بود:
    ما [ایرانیان] اینک در انتظار اقدام برای حل این دو مسئله هستیم
.".
    
    این مخاطب خواسته بود که نوشتهِ کوتاه او و مجموعه ارسالی اش، دست کم سه بار [در سه روز متوالی و يا متناوب] در اين تاریخ آنلاین درج شود تا بیاد بماند و فراموش نشود که فساد و تبعیض باید از جامعه اسلامی رخت بَربَندد که «اسلام» برای پاک کردن جوامع بشری و انسان ها از فساد و آلودگی ها آمده است.
    [به خواست مخاطب، مطلب و کپی های ارسالی او سه بار و از همان زمان وصول متناوبأ درج شد و این، سومین بار درج آن است.].
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نظر یک حقوقدان ایرانی درباره دستورالعمل 27 ژانویه 2017: آقای ترامپ؛ ایرانیان تروریست نمی شوند ـ شتاب در تنظیم این بخشنامه یک معمّا است
در پی متوقف ساخته شدن اجرای دستور اداری مورخ 27 ژانویه 2017 دانالد ترامپ چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا که به موجب آن و به نام حفظ امنیت این کشور از خطر تروریسم، روادید ورود اتباع 7 کشور ازجمله ایرانیان به آمریکا، موقتا و برای 3 ماه لغو می شد از سوی یک دادگاه بدوی و یک دادگاه تجدید نظر، دولت وقت آمریکا تصمیم گرفت که به جای تعقیب قضایی قضیه، دستورالعمل را برپایه ایرادات وارده و اظهارنظرهای منتشره، اصلاح و آن را هفته بعد از آن (آخرین هفته ماه فوریه 2017) اعلام دارد و به اجرا بگذارد. دلایل عمده قضات آن دو دادگاه و نیز یک دادگاهِ استیتِ مشترک المنافع ویرجینیا این بوده است که دستور العمل، استناد نداشته است (چرا فقط این 7 کشور وبه چه دلیل؟، که تبعیض است و اِعمال هرگونه تبعیض در آمریکا منع قانونی دارد). همچنین در آن دستورالعمل، مهلت های قانونی که حق افراد است داده نشده تا وضعییت خودرا تطبیق دهند، در دادگاه صالحه از حق خود دفاع کنند و ضرر و زیان نبینند و نیز اشاره به مذهب اتباع این کشورها شده که مغایر قانون اساسی آمریکا است که آزادی پیروی از مذاهب را تضمین کرده است و دولت نمی تواند حامی یک مذهب و بر ضد مذهب دیگر باشد. همچنین اشاره شده که عبارات دستورالعمل مبهم است و مجریان، می توانند از آن، تفسیر و برداشت دیگری کنند و ....
    
    اظهارنظرها و اعتراض های ایرانیان به این دستور العمل در خور توجه و تأمل برانگیز است که خلاصه یک مورد آن در زیر آمده است:
    
    نظر جامع یک حقوقدان ایرانی درباره دستور مورّخ 27 ژانویه 2017 دانالد ترامپ:
    
    ـ یک حقوقدان ایرانی درباره این دستور العمل گفته است که برای چنین اقداماتی یک بررسی همه جانبه ـ دست کم شش ماهه لازم بود، نَه 7 روز پس از آغاز کار رئیس جمهوری. جزئیات این تصمیم که 220 میلیون انسان را شامل می شود باید قبلا در کمیسیون های متعدد بررسی می شد، حقوقدانان و کارشناسان متعدد روی آن اندیشه می کردند که مغایر با حقوق انسان ازجمله اعلامیه حقوق بشر، قانون اساسی و قوانین موضوعه آمریکا و از همه مهمتر؛ انسانیت و نوعدوستی نباشد، مشکلات جهانی به وجود نیاورد، مایه انتقاد و کینه قرارنگیرد و .... جهانیان از دولت آمریکا که دست کم پس از جنگ جهانی دوم و ورود جهان به جنگ سرد، از مدافعان دمکراسی و حقوق بشر بوده و گاهی هم از این دو عامل به صورت وسیلهِ انتقاد از دولت های دیگر استفاده کرده انتظار صدور چنین بخشنامه ای را نداشتند. سفر کردن، دیدار دوستان و بستگان حق یک انسان است، منع سفر کردن، دیدار دوستان و بستگان و فعالیّت مشروع و قانونی، نوعی در بند بودن و زندانی بودن است. حق یک دولت است که بر ورود افراد به کشور خود دقّت و مراقبت کند، ولی نه اعلام دستورالعمل با آن تشريفات و سر و صدا. این بخشنامه به آن صورت «فرصت مناسب» به دست دولت های دیگر داد و یک سوژه بزرگ برای تاریخنگاران. این دستور دولتی، یک صفحه از تاریخ آمریکا را تشکیل خواهد داد که یکی از صفحات اختصاص به ماجرای دردآور «تریل آو تیِرز» دارد ـ انتقال بومیان در 1876 با پای پیاده از شرق آمریکا به اُکلاهما. یک فرد پس از به دست آوردن پروانه اقامت دائم در آمریکا (اصطلاحا کارت سبز) ـ مثلا از طریق قرعه کشی سالانه، می رود زن و فرزندان، شوهر و بچه های خودرا می آورد، در کشور زادگاه هرچه را که دارد و بتواند می فروشد و پولش را می آورد، کسب و کار راه می اندازد و یا استخدام می شود، چطور می شود چنین فردی را که برای دیدن بستگانش و یا گردش و یا مطالعه خارج شده، با یک تصمیم فوری و ناگهانی ممنوع الورود کرد؟. این فرد همه چیز خود ـ کسب و کار، سرمایه، خانه و خانواده اش را ازدست می دهد و ای بسا دست به خودکشی و یا تحصّن و اعتصاب غذا بزند و جنجال جهانی بپا شود. چنین جنجالی برای یک اَبَرقدرت خوب نیست ـ آمریکا بود که رسم «ری یونیون» را جهانی کرد یعنی دیدار سالانه همکلاسی ها و بستگان. صدور این دستور العمل فوری که ضرورت هم نداشت و با یک تلفن به کنسولگری ها می شد به همین نتیجه رسید از آقای ترامپ بعید بود زیراکه مادر او از اسکاتلند به آمریکا مهاجرت کرده و پدربزرگ پدری اش از آلمان، زن اولش از چک اسلواکی و زن سومش از اسلونیا. آیا تحمل می کند که فرضا رئیس جمهوری بعدی آمریکا، به عللی متولدین اسلونیا را به آمریکا ممنوع الورود کند؟. در وبسایت ها خوانده ام که بسیاری از همکاران آقای ترامپ درس حقوق خوانده و سابقه وکالت قضایی داشته اند، اینان باید پیش از امضای دستور العمل به او اشاره می کردند که با اجرای آن، میلیون ها نفر آسیب خواهند دید و به دادگاه دادخواست خواهند داد و اصطلاحا سو (لا سوت = لا سو) خواهند کرد و مطالبه غرامت سنگین. رسیدگی به این پرونده ها سالها طول خواهد کشید و خوراک برای رسانه ها. در بعضی کشورها ازجمله ايران، اتباع می توانند علیه دولت دیگر به دادگاه محل دادخواست دهند. دولت ها به وجود می آیند تا از جان و مال و حیثیت اتباع کشور محافظت کنند. جهان دارد وارد عصر تازه ای می شود. در این عصر، اَبَرقدرت آمریکا که رقیب و دشمن فراوان دارد، باید احتیاط کند. ببینید؛ فرزند یک خانواده که در آمریکا متولد شده و از ممنوع الورود شدن پدر و یا مادرش ـ بدون دلیلِ قاضی پسند و منطق آگاه باشد، این غم و عُقده را پس از بزرگ شدن هم فراموش نخواهد کرد و ای بسا که او هم روزی رئیس جمهوری شود و .... ایرانی سابقه رادیکال بازی و تروریست بازی ندارد، شهرت ایرانی؛ مهربان بودن اوست. ایرانی دهها سال متحد آمریکا بود و هنوز هم به آمریکاییان احترام می گذارد. قبول ندارید، این را از توریست های آمریکایی که در همین ماه های اخیر به ایران رفته اند بپرسید.
    به هرحال، در نوشتن این دستورالعمل عجله شده بود و معلوم نیست که هدف از این شتاب کردن چه بود. برای اصلاح آن هنوز دیر نشده است. به خاطر داشته باشید که اگر در ایران در سال 1332 (1953 میلادی) کودتای 28 مُرداد صورت نگرفته بود، ایران و ایرانی اینک چیز دیگری بود. ایران از قبل از میلاد مسیح (دوران حکومت پارت ها) یک دمکراسی بود، پارلمان داشت و شاه آن انتخابی بود.
     آقای ترامپ: شما کارها و حرف هایتان را تویت می کنید، رئیس کشور ایران ـ اردشیر بابکان ـ 1800 سال پیش کارها و حرف های روزانه اش را می نوشت و می داد رونویسی و تکثیر کنند و برای ادارات دولتی می فرستاد و تعدادی را هم در میدان ها و اماکن عمومی شهر نصب می کردند تا مردم بخوانند. بعدا مجموعه این نوشته ها کتاب شد، زیر عنوان «کارنامک اردشیر بابکان» و باقي مانده است. ممکن است بدانید که هزار سال پیش یک ایرانی به نام فردوسی 30 سال از جیب خود خورد و تاریخ وطن را به نظم (شعر) در آورد. بزرگترین نویسندگان، اندیشمندان و دانشمندان قرون وسطا که در اروپا دوران ظلمت خوانده می شود از ایران برخاستند. بنا براین، این مردمِ نژاد آرین و کشورشان بیش از 1000 سال یک اَبَرقدرت، تروریست نمی شوند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
روزي که نخستين نسخه هاي مانيفست کمونيست به نخبگان داده شد
مارکس و انگلس

مارکس و انگلس ـ دو اندیشمند آلمانی ـ در لندن چند نسخه از فرضیه خود ـ مانیفست کمونیستThe communist Manifestoـ را میان نخبگان جهت اظهار نظر توزیع کردند. این مانیفست که به زبان آلمانی و زير عنوان Manifesto kommunistischen نوشته شده بود روز 26 فوریه (5 روز بعد) انتشار عمومی یافت و در دسترس همگان قرارگرفت. در این مانیفست، تاکید شده است که تاریخ بشر و جوامع بشری چیزی جز رویدادهای ناشی از نبرد طبقاتی نیست، بشر خواهان برابری کامل است و لذا تبدیل جوامع کاپیتالیستی به سوسیالیستی اجتناب ناپذیر خواهد بود. [مشروح این رویداد در میان مطالب 26 فوریه در این تاریخ آنلاین آمده است]
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
«سوسياليسم آيزنر Eisner» بنيادگذار جمهوري سوسياليستي «باواريا»ي آلمان كه در اين روز كشته شد
Kurt Eisner

كورت آيزنر Kurt Eisner روزنامه نگارِ سوسياليست و انديشمند بنام آلماني و مؤسس جمهوري سوسياليستي باواريا 21 فوربه سال 1919 در 52 سالگي در مونيخ به دست يك ناسيوناليست به نام «آنتون آركو» كشته شد.
     كورت از اعضاي حزب سوسيال دمكرات آلمان بود كه پس از جدا شدن سوسياليست هاي افراطي از آن و تشكيل حزب سوسياليست (كمونيست)، به آنان پيوسته بود. وي نظراتي متفاوت از كمونيست هاي روسيه داشت و معتقد بود كه نبايد كارخانه ها و ساير منابع توليدي موجود را ملّي كرد، بلكه از اين پس هر موسسه تازه كه به وجود خواهد آمد بايد متعلق به جامعه (دولتي) باشد. تنها بايد به اسثتمار كارگران در منابع توليد فعلي پايان داده شود، در مديريت و منافع خالص مشاركت داشته باشند و سهم سود سرمايه بايد به مراتب كمتر باشد تا ارزش انسان بالا رود. وي توصيه مي كرد كه بايد با وضع ماليات سنگين بر درآمدهاي بالا، مانع افزايش بيش از حد ثروت ثروتمندان شد، ارث بردن از منابع توليد محدود شود، مالكيّت زمين و منابع طبيعي مطلقا ملّي و از طريق اجاره واگذار شوند و سوسياليسم، طبق برنامه و تدريجا طي يك قرن پياده گردد.
     Eisner صريحا گفت كه روس ها، با برنامه اي كه اعلام داشته اند و مي خواهند يكشبه و جهش وار، ره صد ساله بروند به هدف مطلوب نخواهند رسيد و به محض برخورد با مانع، به ديكتاتوري و خشونت متوسّل خواهند شد كه اين كار به شهرت سوسياليسم در سراسر جهان صدمه خواهد زد، زيرا كه خشونت نتيجه احساس شكست، ضعف، ترديد، و در پي كلافه شدن از گسترش نارضايي ها و ناآرامي هاست. در پياده كردن يك فرضيه اقتصادي نبايد شتاب كرد؛ بايد نخست آن را در گوشه اي از كشور تجربه و بعدا نتايج را سراسري ساخت. هر گونه شتاب در تغيير شكل اقتصاد يك جامعه و سوسياليستي كردن سريع آن بدون طي كردن مراحل نه تنها به كل توليد آسيب خواهد رساند بلكه خلاقيت، پيشرفت و توسعه را از ميان خواهد برد، يعني درست مثل اين است كه نوزاد چند روزه را به رودخانه اي طغيانگر و پرخروش بيندازيند و بگويند شنا كن و ... . به علاوه، در توزيع مشاغل به بازدهي و مهارت فرد بايد توجه شود نه «گذشته» وي و انديشه اقتصادي ــ سياسي او . بايد حداقل درآمد و دستمزد بالا رود تا فقير وجود نداشته باشد كه تلفات و زيان تخريب ناشي از فقر بيش از بمب و گلوله توپ است. پيش از رسيدن به سوسياليسم خالص، نبايد دستمزدها را يكسان كرد كه در اين صورت، «انگيزه» از ميان خواهد رفت و كسي رنج تحصيل، پژوهش، ابداع و اختراع را بر خود هموار نخواهد كرد. نبايد مانع كار اضافي فرد و فعاليتهاي جانبي او شد كه اين كارها به سود همه جامعه است. برخلاف تصور، گامهاي تحول در زمينه هاي اجتماعي بايد سريعتر از اقتصادي باشد تا عموم مردم آن را با گوشت و پوست خود لمس كنند و اين تحولات در نظام قضايي، آموزش و پرورش، بهداشت و تنظيم روابط مردم يك جامعه بايد سريعتر صورت گيرد و در زماني كوتاه انجام شود. دادگاه بايد توده اي و محلي باشد تا آراء آن ايجاد نارضايي نكند و بيم فساد در آن نرود. تا امور آموزش و درمان رايگان و عمومي نباشد، طبقه اجتماعي در يك جامعه كه وضعيتي مغاير شئون انسانها و انسانيت است از ميان نخواهد رفت. پارلمان و شورا و ساير دستگاههاي قانون ساز را مي توان سريعا و ظرف چند ساعت سوسياليستي كرد و از دست سياستمداران بازيگر كه دهها سال است از مردم و خواست آنان فاصله گرفته اند و چهار چشمي دنبال منافع خود هستند خارج ساخت و به دست كارشناسان و خبرگان جامعه سپرد. كورت آيزنر بود كه مطابقت كردن شرايط انتخاب شونده با نظام جامعه، وضعيت و روند آن را مطرح ساخت كه دنباله نظر فارابي است. آيزنر در اين زمينه معتقد بود كه اين وظيفه اساسي بزرگان و دلسوزان جامعه و حزب و جمعيت است كه بروند و بگردند و افراد واجد شرايط را بيابند و به عنوان نامزد به مردم معرفي كنند تا از ميان آنان كه با اندك تفاوت، شرايط برابر از نظر مهارت و وسعت ديد براي وضع قانون دارند، هركدامشان را كه مايلند انتخاب كنند و اين برگزيدگان با وضعيت مشابهي مديران اجرايي را از ميان كساني كه معرفي مي شوند منصوب كنند.
     كورت آيزنر نويسنده روزنامه فرانكفورتر زايتونگ با اين افكار توجه مردم «باواريا» را جلب كرد و در اين ايالت به وزارت رسيد و در آخرين روز حيات امپراتوري آلمان، و ساعاتي پيش از فرار ويلهلم دوم قيصر آلمان به هلند، در باواريا جمهوري سوسياليستي اعلام داشت و در نخستين اعلاميه خود تاكيد كرد كه اين نظام بر پايه افكار خود اوست و مطابق سوسياليسم روسيه (ماركسيسم) نيست كه حد نهايي سوسياليسم (سوسياليسم تمام عيار) است.
     نظام سوسياليستي «آيزنر = آيس نر» كه هنوز هواداران فراوان دارد تنها چهار ماه اقتدار داشت و با قتل وي به پايان رسيد، اما فرضيه او همچنان باقي مانده و مورد توجه است.
عکس ديگري از Kurt Eisner

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ابوریحان بیرونی یا کوپرنیک ـ نقض حقیقت حتی در تالیفات علمی! ـ قلم و ابزارِ تبليغ در دستِ غرب
کپرنيک

بيست و يکم فوريه سال 1973 به مناسبت پانصدمين سال تولد نيكلائوس كوپرنيكوس Nicolaus Copernicus (كپرنيك = کوپرنيک) رياضي دان و فضاشناس لهستاني و صاحب فرضيه «هليو سنتريك پلنتري» که 19 فوريه 1473 به دنيا آمده و 24 مه 1543 درگذشته بود در دانشگاههاي جهان غرب مراسمي برگزار شده بود و در اين مراسم، پژوهشگران نتيجه آخرين تحقيقات خودرا درباره کارهاي او مطرح ساخته بودند. کوپرنيک يکي از دانشمنداني است که ثابت كرد زمين از سيارات منظومه شمسي است و اين سيّارات در مداري به گرد خورشيد مي چرخند و در عين يك گردش هم به دور خود دارند. در مورد زمين، گردش به دور خورشيد فصول را به وجود مي آورد و به دور خود، شبانه روز را.
    ابوریحان بیرونی دانشمند ایرانی این استدلال را پنج قرن پیش از کوپرنيک و با تفصیل بیشتری ارائه داده بود. بيروني گردش خورشيد، گردش محوري زمين و جهات شمال و جنوب را دقيقا محاسبه و تعريف كرده است. خورشيد گرفتگي هشتم آوريل سال 1019 ميلادي را در كوههاي لغمان (افغانستان كنوني) رصد و بررسي كرد و ماه گرفتگي سپتامبر همين سال را در در غزنه به زير مطالعه بُرد. از آنجا که قلم و ابزار تبلیغ عمدتا در دست اروپاییان (غرب) بوده است؛ از کوپرنیک در بسیاری از تالیفات به عنوان نخستین ریاضی دانی که ثابت کرد سیارات به گرد خورشید می چرخند نام برده شده است!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
هر انتخابات خواست ها و هشدارها را منعکس مي کند ـ سالی که شعار «تغيير» در آمريكا كارساز شده بود، ولی ...
«اوباما» با این شعارهای «تغيير» پیروز شد


    سال 2008 شعار «تغيير» در انتخابات وقت آمريكا كارساز شده بود. اين شعار را مبلغّان «باراك اوباما» سناتور وقت و نامزد انتخاباتي در کَمپين آن سال بكار مي بردند كه رقابت ها تا آگوست 2008 جنبه مقدماتي و تعيين نامزد از سوي دو حزب اصلي آمريكارا داشت. مُبلّغان (مشاوران روابط عموي) اوباما مي دانستند که آمريكاييان تشنه «تغيير» اند، و با اينکه از حرف و شعار تا عمل فاصله اي بسيار طولاني است شعار «تغيير»، آنان را جلب مي کند.
     به باور بسياري از انديشمندان قرن بيستم، هر انتخابات علاوه بر تعيين نماينده ـ حقايق بسياري را كه عمدتا خواست ها و نيز اخطار و هشدارها هستند منعكس مي كند و اين خواستها و هشدارها از وضعيت روز جامعه، دشواري هاي و اشتباهات دولتمردان و ضعف سياستمداران پیشین و وقت برمي خيزد.
    اصحاب نظر گفته بودند که دوران هشت ساله حکومت جورج دبليو بوش جامعه آمريكا را روشن ساخت و سياسي كرد. عوام الناس آمريکا در طول شش دهه پس از جنگ جهاني دوم و شنيدن لاينقطع اين جملات که بزرگترين قدرت بر روي کره زمين هستند و مرفّه ترين ملت با آينده اي تضمين شده، عمدتا سياست را رها ساخته و به اصطلاح خودشان سرگرم ساختن پول و خوب گذراني شده بودند و جز به تيترهاي صفحات اول روزنامه ها و اخبار ورزشي و هنگام صرف شام شنيدن سَرسَري اخبار تلويزيون ها توجهي نداشتند که اخبار تلويزيون ها هم طبق سياست صاحبان آنها که کمپاني هاي خارج از حرفه خبر هستند تنظيم مي شود و ميان آنها رقابت بر سر خبر که نيست، هيچ؛ بلکه به نظر مي رسد که بر سر انتخاب برخي از موضوعات خبري براي پخش توافق قبلي هم صورت مي گيرد و هرکس با کمي دقت از رديف بنديِ هَمگون خبرها و چگونگي تنظيم، به اين واقعيت پي خواهد بُرد. پيدايش و روزمره شدن انفجارهاي انتحاري در عراق [که اين نوع از جان گذشتگي قبلا تا اين حد براي آمريکاييان باورکردني نبود] و مشاهده صحنه هاي فقر و بي سوادي در افغانستان و تعصبات قومي و مذهبي در پاکستان، احتمال ظهور دوباره قدرت روسيه و اين بار به صورت روسيهِ ناسيوناليست، طلوع قدرت هاي ديگر، مشاهده قدرت تکنولوژيک هند، تغيير اساسي چهره آمريکاي لاتين و ... آمريکاييان را به خودآورده و بارديگر سياسي و مراقب اوضاع ساخته است. آنان در سال 2008 چشم به «تغيير» دوخنه بودند و .... تحولات سال هاي 2009 تا 2012 نشان داد که تغيير آنچناني و مورد انتظار صورت نگرفته بود ولي وعده تغيير ادامه دارد. سال 2013 با اخبار مربوط به درگيري سايبري پکني ها و هَک بازي آنان عليه آمريکا آغاز شده و آمريکاييان را بيدار و متوجه ساخته که به دست خود يک معارض ساخته اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
افشاء و رسوا كردن نامزد انتخاباتي حزب رقيب؛ قسمتي از تمرين دمکراسي در غرب!
McCain و Vcki Iseman
در هر انتخابات و به ويژه در جهان غرب، رقيبان از هر حربه اي براي پيش افتادن و از ميدان بيرون راندن رقيب استفاده مي كنند كه يک قسمت آن «افشاگري» عنوان دارد. البته اين كارها (كلك سوار كردن ها و رسواگري ها)، تمريني درست براي دمكراسي واقعي نيست كه هدف از دمكراسي انتخاب بهتر و بهترهاي يك جامعه و دلسوزان آن براي اداره و تامين رفاه و امنيت و پيشبردن جامعه (همشهريان و هموطنان) است. رسواگري هاي انتخاباتي در عين حال، برخي از شايستگان را به گوشه مي راند و جامعه از مردان برجسته، نخبه و خبره خود محروم و عاري مي شود. از طريق اين رسواگري ها، برنده ـ نامزدي خواهد بود که پول بيشتري هم داشته و بتواند اعلان بيشتري به رسانه ها بدهد و تبليغات بيشتري کند، بر در و ديوار Poster بچسباند،پارچه نويس آويزان کند، شمار بيشتري را با Placard و براي شعاردادن، کف زدن و ... به اجتماعات و محل سخنراني ها بياورد. منبع تامين اين هزينه سنگين عمدتا اصحاب منافع و کمپاني هاي بزرگ هستند.
    از نظر مورخان و آموزشگران، افشاگري ها تا اين حد که زنگ اخطاري براي جواناني باشند كه در سر هواي نمايندگي و رياست در آینده را دارند خالي از فايده نيستند كه از همين دوران جواني مراقبت كنند كه نقطه ضعف از خود باقي نگذارند.
    در فوريه 2008 كه ديگر قطعي شده بود مك كين (سناتور آريزونا و اسير ويتنامي ها در جريان جنگ اين کشور) نامزد حزب جمهوريخواه آمريكا در انتخابات نوامبر 2008 رياست جمهوري اين كشور خواهد بود مخالفان او (از حزب رقيب) بيستم فوريه 2008 افشاكردند كه مک کين قبلا با يك بانوي «لابي گر» معاشرت ويژه داشته و نام و عكس اين بانو را به رسانه ها داده بودند و انتشار يافته بود. اين «لابي گرِ مونث» نظر برخي كمپاني هاي آمريكايي را كه مشتري او بودند به اطلاع اعضاي مجلسين آمريكا مي رساند كه هنگام تصميم گيري ملحوظ بدارند و لذا با سناتورها و نمايندگان مجلس آشنا بود. وي «ويكي آيزمنVcki Iseman » نام دارد. با اينکه «ويكي» و مك كين، هردو داشتن رابطه خصوصي را ردّ کرده بودند ولي مطلب، خبر رسانه ها و وارد اذهان عمومي شده بود.
    وابستگان حزب رقيب همچنين گفته بودند يک عيب مک کين كه در آن سال بالاي هفتاد و دو سالگي بود [و 25 آگوست 2018 بر اثر بیماری سرطان درگذشت] اين است [بود] كه عصبي مزاج است و زود از كوره دَرمي رود و حرف هايي مي زند كه رفع و رجوع كردنش دشوار است لذا در صورت انتخاب شدن به رياست جمهوري، اين وضعيت مزاجي ممکن است براي آمريکا دردِ سرساز شود. و
    بنابراين، از همان زمان روشن بود که حزب جمهوريخواه برنده انتخابات نوامبر 2008 نخواهد بود.
    این رسواگری ها در پاییز 2017 و در مورد نامزد سناتوری حزب جمهوریخواه در ایالت آلاباما به طرزی چشمگیرتر تجدید شد و چند بانو بدون ارائه سند و مدرک مدعی شدند که این نامزد سناتوری که قبلا هم در این ایالت رئیس دادگاه بود و به شدت مذهبی، در جوانی آنان را آزار جنسی! داده است. با وجود تکذیب های این قاضی و بدون وجود سند در دست رسواگران، وی در این ایالتِ جمهوریخواه آلاباما، بازنده شد. ولی، این بار چراغ این نوع رسواگری خاموش نشده و برضد بسیاری از مقامات، مطرح شده و می شود و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
صنايع و فنون
ساخت دوربین عکس فوری (پولاروید)
21 فوریه 1947 در نیویورک اعلام شد که دوربینی ساخته شده است که عکسبرداری با آن نیاز به تاریکخانه ندارد، فیلم آن کاغذ عکس است و پس از برداشتن تصویر، چند ثانیه تا یک دقیقه طول می کشد تا محصول کار به دست آید.
    با اعلام این خبر، دوربین «پولاروید» وارد بازار شد.
    از دهه آخر قرن بيستم به تدریج دوربین های دیجیتال که نیاز به فیلم و ظهور و ثبوت ندارند و تصاویرشان قابل اِدیت کردن و حتی تغییر شکل است جای دوربین های سابق را گرفته اند و چاپ عکس این دوربین ها نیز با پرینتر کامپیوتر صورت می گیرد. ولی فنون عکاسی، ازجمله مهارت در Shutter Speed (زمان باز بودن دریچه) و F. stop (میزان بازبودن دریچه) و ... تغییر نکرده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
داشتن «نام نيك» در تاریخ باید همواره مَدِ نظر دولت مَردان و سیاستمداران باشد ـ نظرات مهم كالينگوود Collingwood درباره مطالعه و فلسفهِ تاریخ
Collingwood
«رابين جورج كالينگوود Robin George Collingwood» تاريخدان و فيلسوف انگليسي كه 21 فوريه 1889 به دنيا آمد و 54 سال عُمر كرد در زمينه فلسفه عقيده دارد كه ريشه «فلسفه» را بايد در «تاريخ» جستجو كرد، نه در علوم. وي تاريخ باستان را با بررسي سكه ها، سنگنبشته ها، آثار هنري و معماري و اكتشافات تازه باستانشناسي دوباره نويسي كرده است.
    وی گفته است که با یک نگاه به تصویر سنگ تراشیده داریوش در پِرسپولیس [تخت جمشید]، لباس، کلاه و کرسی او می توان به عظمت تمدن و پیشرفت ایران باستان (پرشیا) پی برد. کالینگوود که نهم ژانویه 1943 درگذشت در زمینه فلسفهِ تاریخ (وجود نيرو و عامل واحد و يا چند نيروي مشخص حاکم بر شکل گيري تاريخ، و به عبارت ديگر؛ تکرار رویداد)، کالینگوود عقیده ای مشابه «هگل» داشت. او در مطالعه تاریخ، توجه و دقّت به تفکّرات چهره های تاریخی دارد که برانگیزاننده آنان به انجام کارهای مهم، نوسازی ها، تغییرات، اصلاحات و انتقالات بوده اند.
     به نظر كالينگوود، بهتر است هر مورّخ ضمن شرح رويدادها، به تحليل آنها از ديدگاه خود بپردازد تا كتب تاريخ متنوع باشند.
    او تعريف «آزادي كامل» را در پرداختن فرد به آن چه را كه بخواهد ارائه دهد و بگويد خلاصه كرده است و بنابراين ممانعت از خلاقيّت را عملي خلاف آزادي دانسته است. از دیدگاه کالینگوود، هرگونه خلاقیّت در هرزمینه (نه فقط در موسیقی، نقاشی، تئاتر و نویسندگی)، هنر بشمار می آید.
    كالينگوود نيز «تاريخنگاري» را ادامه «روزنامه نگاري» دانسته و تاكيد بر افزودن سابقه تاريخي يك خبر (رویداد روز) را بر آن دارد كه از آن زمان رواج يافته است و اين سابقه نويسي بر خبر نبايد به صورت تفسير آن بر آيد كه «تفسير = نظر» از «خبر که باید مطلق باشد» جداست. کالینگوود تاریخنگاران و روزنامه نگاران را «مردان فکر» لقب داده است.
     كالينگوود كه 19 کتاب و 131 رساله و مقاله از خود به جاي گذارده تاكيد بر اين دارد كه سياستمداران و دولتمردان بايد «تاريخ» را مطالعه كنند تا اشتباهات تكرار نشود و از خود «نام نيك» باقي بگذارند. قضاوت تاریخ تأثیرگذار است و تاریخ پاک شدنی نیست.
     كتاب های معروف كالينگوود عبارتند از: فلسفه تاریخ، The Idea Of History، اصول هنر (خلّاقیّت)، درباره روش فلسفی، «رومن بريتين»، درباره فن و حرفه تاريخنگاري و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درباره حقوق انسان
ادامه کُپی کردن مطالب این تاریخ آنلاین با همان تیترها و عکس ها = سرقت حاصل عُمر مؤلف و عملی خلاف وجدان و انسانیت ـ مرتکبان معرفي مي شوند
این تاریخ آنلاین که از 18 سال پیش دایر شده است نتیجه 7 دهه کار شبانه روزی مؤلف در روزنامه نگاري، تاريخ نويسي، تدريس تاريخ و 16 سال تحصیل در دانشگاههای متعدد ـ ايران و آمريکا ـ است، یعنی حاصل عُمر او است. [7 دهه روزنامه نگار ازجمله سردبیر اخبار بین الملل خبرگزاری پارس، رادیو تلویزیون دولتی و خبرنگار، دبیر اخبار و معاون سردبیر اجرایی روزنامه اطلاعات و نویسنده «فری لنَس» دهها روزنامه دیگر از همشهری، ایران و شرق گرفته تا اعتماد و ...، ناشر مجله روزنامک و نیز 22 سال مدرّس تاریخِ هزاران محصل و مولف تاریخ درسی و در نتیجه؛ بودن در جریان رویدادها و تحولات تاریخ معاصر].
    چندی پیش یک روزنامه نگار ـ تاریخدان تلفن کرد و گفت که شاید فرصت نکرده باشم به وبلاگهای فارسی که مطالب شان را گوگل و سرچ انجين هاي ديگر نقل می کنند سر زده باشم. بسیاری از آنها مطالب تأليف شما ـ تاریخ آنلاين ایرانیان را عینا و بدون ذکر منبع و برخی از آنها با اشاره ای مبهم به منبع و با همان تیترها و عکس ها نقل می کنند. این همکار گفت که اگر این کار بدون کسب اجازه صورت گرفته باشد خلاف اصول اسلام، قوانین موضوعه و میثاقهای بین المللی است. ایران یک «جمهوری با نظام اسلامی» است و چنین تقلبّات را نباید تحمّل کند ـ انقلاب شد که چنین تقلبّات و تبه کاری ها از جامعه رخت بربندد، این کار (رونويسي بدون ذکر منبع) نوعی سرقت عریان دسترنج و حاصل عُمر است ـ بدون ذکر مأخذ و نقل مطالب در حد متعارف، يک سرقت ادبی ـ فرهنگي است و اگر صرف وقت و دانش را به پول تبدیل کنیم؛ سرقت مال است و تعقیب قضایی کرد. يک دولت برای محافظت از اموال و جان اتباع به وجود می آید؛ جامعه جهانی و جامعه ملی که جنگل نیستند. دنبال کردن همین مسائل و شکافتن قضایایی از این دست است که به ضابطه مند شدن سرچ انجین های فعال در اینترنت خواهد انجامید و گرنه، در آینده سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. اینترنت را آمریکایی ها ساخته اند و باید قضیه را به کنگره آمریکا نیز اطلاع داد. در آمریکا، یک نماینده کنگره می تواند طرح قانونی بدهد، نیاز به 15 و 20 امضاء ندارد، دولت این کشور هم لوایح خودرا از طریق نماینده کنگره (طرح) به قوه مقننه می دهد.
    
    با شنیدن اظهارات این همکار، بلافاصله سراع وبلاگ هایی که نام برده بود رفتم. درست گفته بود. بسیاری از این وبلاگ ها عینا مطالب اين تأليف نگارنده را با همان عکس ها و زیرنویسها از بالا تا پایین ـ بدون ذکر منبع و اشاره به مؤلف ـ نقل می کنند که نه تنها خلاف اخلاق بلکه یک جرم عریان است. نگارنده برای درج این مطالب و تهیه عکس، تایپ و امور فنی دیگر، هزینه «سِروِر» و «هوست» تنها در ده ـ دوازده سال نخست (تا سال 2014) بیش از دویست هزار دلار هزینه کرده و از آن پس تا فروش خانه ام در پايان سال 2015 و يک بدهي 239 هزار دلاري (با بهره اش) بکار ادامه داده ام، بدون دريافت کوچکترين کمک از ديگران ـ فرد و يا دولت. پول حاصل از فروش خانه ام در ايران که در بانک سپرده گذاري شده، با اين تورّم روزافزون، دارد ارزش و قدرت خريد خودرا پي در پي از دست مي دهد، به علاوه نرخ برابري ارزها نسبت به سال فروش خانه حدود 8 برابر شده است (زيان مضاعف از فروش خانه که هدف از آن تأمين هزينه هاي اين تاريخ آنلاين براي ايرانيان بوده است) و عمل تسعير نيز آسان نيست. مقرّ اصلي دفتر این تاریخ آنلاین در آمريکا است و چند کارمند تحریری و فنی در این دفتر به کار تهیه، تدوین و تکمیل روزانه آن مشغول هستند.
    به هر حال به یک وکیل قضایی اختیار داده شده است که نه تنها مسئله را با مقامات کشور در میان بگذارد، بلکه در صورت لزوم به یک دادگاه صالحه دادخواست بدهد و از رونويس کنندگانِ بدون ذکر منبع و مأخذ (نقل مطالب بدون رعايت استاندارد) درخواست غرامت کند و یونسکو، سازمان ملل و آژانس بین المللی کاپی رایت را نیز در جریان بگذارد که گزارش آن در همین جا و نيز آنلاين هاي ديگر اين نگارنده درج خواهد شد. باور نمی کردم که «ایرانی» و «مسلمان» چنین عملی را انجام دهد. عنوان حقوقی این عمل Plagiarism است یعنی سرقت نوشته دیگران، سرقت ادبی (نوشتاری، تالیف، پژوهش و ...) . مطالب تاریخ آنلاین هر روز (و در همان روز) با توجه به اطلاعات تازه، ایرادها و توضیحات مخاطبان و استادان و تصاویر بهتر و روشنتر اصلاح و تکمیل می شود ولی وبلاگ های ناقل چون مطالب را قبلا بر می دارند به این اصلاحات توجه نمی کنند که باعث گمراهی مخاطبان آنهاست که نتیجه اش کسب اطلاعات ناکامل و سطحی است.
    از آنجا که «Domain» برخی از این وبلاگ ها ir است (Domain ایرانی) برای تعقیب قضیه در دستگاه قضایی، وزارت ارشاد، وزارت ارتباطات، کمیسیون اصل 90 مجلس و هر مقام مربوط دیگر درخواست تعقیب قضیه خواهد شد. دولت مکلّف به حفظ حقوق اتباع است. تعقیب این قضیه را دنبال خواهم کرد. اگر این وبلاگ ها از نقل برخی از مطالب و پاراگراف ها (نه تمامی سایت، عینا)، بدون ذکر کامل منبع و نام مولف آن به همانگونه که رسم بیبلیوگرافی است دست برندارند به صورت روزانه در همین جا معرفی خواهند شد. [در زير، اين اعتراضيه آمده است]:
    
    برای این نگارنده قابل هضم نیست که چرا یک موجود که خودش را انسان می خواند و متمدن می داند [که تمدن و فرهنگ ایران معروفیت جهانی دارد] دست به چنین کاری بزند مخصوصا اصحاب آن دسته از وبلاگ ها که تمامی مطالب و عکس ها را که اگر به صورت کتاب درآید 12 جلد خواهد شد بدون نگرانی از تعقیب و ترس از وجدان و کیفر آخرت نقل می کنند. می دانیم که اعلامیه جهانی حقوق بشر، انسان را موجودی دارای شعور و وجدان توصیف کرده است.
    
    منظور از نقل غیر حرفه ای مطالب دیگران (بدون ذکز مأخذ و تنها بخشی از مطلب برای استناد) چیست؟. با نقل مطالب دیگران که یک فرد شهرت به دست نمی آورد و مورّخ نمی شود، شهرت معکوس و منفی ـ بله. این مطالب را نيم قرن است که رسانه های ایران و رسانه های فارسی زبان خارج از ایران با ذکر نام مولف نقل کرده اند ـ روزنامه اطلاعات انتشار آنها را از سال 1356 = 1977 در صفحه ششم خود آغاز کرد، از بهمن 1350 = ژانویه 1972 تلویزیون دولتی (کانال 2) به پخش آن پرداخت و در طول سال 1353 = 1974 در بولتن خبرگزاری پارس (اينک به نام اختصاري ایرنا) درج شدند و مخاطبان چنین مطالبی که افراد مشخّص هستند متوجه کُپی کردن آنها می شوند و ضعف های انسانی را در می یابند.
    
مارس 2012 ـ نوشیروان کیهانی زاده

    
    ______
    
    برخی از وبسایت هایی که مطالب این تاریخ آنلاین را بدون ذکر مأخذ نقل کرده بودند:
    Vista + Arezoo + iranpardis + dariush + tarikhema + coooch + iran – goftogoo + forum.n salehi + forum . b + okey 4 u

    
    
مدير وبسايت «tarikhema» که وسيعا از تاريخ آنلاين (تاريخ ايرانيان تاليف نوشيروان کيهاني زاده ـ اين وبسايت) و بدون ذکر مأخذ نقل کرده است به حميد معين وب مستر ما (magiran.com) تلفن 77539095 (تهران) قول داده بود که حذف کند و آن عمل تکرار نشود.

    
    ـــــــــ
    ايميل زير در مارس 2013 دريافت شد:
    
    
ba doroud
    
    sayti be name>>allthatyouwant.mihanblog.com> baazi matalebe sayte shoma
    ra bedoune zekre manbaa be name xod minevisad,,xastam be shoma ettelaa bedaham.
    
    bedroud

    
این ایمیل به حروف فارسی:
    
     با درود
     سایتی به نام ... (که به رنگ قرمز در بالا آمده است) بعضی مطالب سایت شما [این تاریخ آنلاین] را بدون ذکر منبع به نام خود می نویسد. خواستم به شما اطلاع بدهم.
بدرود
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
ریشه و مناسبت واژه «Bigwig»
تصویرِ لويي سيزدهم

لویی سیزده پادشاه فرانسه از دودمان بوربون در سی و دو سالگی دچار عارضه ریزش موی سر شد و از این بابت بسی آزرده و افسرده زیرا که وی از کودکی هم الکن بود و مشکل سخن گفتن داشت، به علاوه دندانهای نیش او روی هم قرار گرفته بود و هنگام خوردن و حرف زدن دست بر دهان می گرفت تا زشتی آنها آشگار نشود.
     ریشلیو «بزرگ وزیر» فرانسه (نخست وزير) که متوجه عیب تازه شده بود 21 فوریه 1633 در جمع بزرگان فرانسه (بدون اشاره به ریزش موی سر لوئی 13) پیشنهاد کرد که پادشاه از آن پس کلاه گیس برسر بگذارد تا ابهت بیشتری داشته باشد مخصوصا که در جنگهای سی ساله با امپراتوری اتریش ـ آلمان پیروزی با فرانسه است و پادشاه می خواهد آکادمی فرانسه را بازکند و لازم است که در ملاقات با دانشمندان و ادیبان، وقار و ابهت بیشتری داشته باشد.
     این پیشنهاد تصویب شد و طولی نکشید که گیس گذاری در سراسر اروپا بویژه انگلستان تعمیم یافت و مرسوم شد. از قرن هجدهم به تدریج مقامات بالاتر کلاه گیس بزرگتر برسر می گذاردند و تداوم این کار واژه ای را وارد زبان انگلیسی کرده است به مفهوم آدمهای بزرگ، سران و ... و این واژه «بیگ ویگ» است که هر روز صدهابار در اخبار بکار می رود. این موضوع در دیکشنری های آکادميک و پژوهشي (دیکشنری دارای تاریخچه و ریشه واژه ها) نیز درج شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سازنده هواپيماهاي بلند پرواز آلمان و نخستين جت جنگنده آمريکاي لاتين که به صنایع فضایی و موشک سازی هند کمک کرد
کورت در کنار جتي که ساخته بود


    «كورت تانك Kurt Waldemar Tank» سازنده هواپيماهاي FW - 190 و FW - 200 و هواپيماهاي بلند پرواز Ta-152-I بيست و چهارم فوريه 1898 در آلمان به دنيا آمد و به تجهيز و تقويت نيروي هوايي آلمان در جريان جنگ جهاني دوم كمك بسيار كرد.
     هواپيماهاي FW - 190 ساخت Kurt Tank شکاري ـ بمب افکن، و هواپيماهاي FW - 200 حمل و نقل نظامي و بمب افکن سنگين بودند و «لوفت وافه» به آنها مجهز بود. هواپيماهاي بلند پرواز Ta-152- I ساخت کورت تانک براي پرواز در ارتفاع 14 هزار متري با سرعت ساعتي 746 کيلومتر ساخته شده بودند (T حرف اول نام خانوادگی تانک است که بر این هواپیما گذاشته شده است). کورت تانک شخصا هواپيماهاي تازه ساز را به پرواز در مي آورد و «خلبان آزمايش» آنها بود.
    كورت در لحظه سقوط آلمان در منطقه متصرفي انگليسي ها بود و جاسوسان شوروي تلاش بسيار کردند تا او را به دست آورند. دولت مسکو حتي حاضر شده بود که به او دستمزد سنگين بپردازد تا به آن کشور برود که در اين اثناء وي به آرژانتين فرار كرد و در اين کشور نخستين جت جنگنده آمريکای لاتين به نام Pulki - 2 را ساخت.
    Kurt Tank در سال 1955 به دعوت صنايع هواپيماسازي هند به اين کشور رفت. در این کشور، نخست علوم و فنون هوایی ـ فضایی تدریس می کرد و سپس به صنایع موشکی هند کمک کرد و با کمک او چند نوع موشک هندی و ابزارهای فضایی ساخته شد. کورت تانک در سال 1970 به وطن خود ـ آلمان بازگشت و پنجم ژوئن 1983 در 85 سالگی در مونیخ فوت شد و از او تجلیل فراوان به عمل آمد و از آن پس نیز مراسم بزرگداشت او، هرسال برگزار می شود.
عکس دیگری از Kurt Tank

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دیدار نیکسون از چین و نتايج آن ـ تغيير تدريجي نگرش آمريکاييان نسبت به چين ـ زمزمه معارضه اي تازه
استقبال چوئن لاي از نيکسون در شانگهاي و ديدار او با مائو در پکن

بيست و يکم فوريه سال 1972 ريچارد نيكسون رئیس جمهوری وقت آمریکا سفر خود به چين را با ورود به فرودگاه شانگهاي آغاز كرد كه يك تحوّل جهاني تازه توصيف شده بود. اين تحوّل، نتيجه جنگ سردِ دو بلوک وقت به مرکزيت واشنگتن و مسکو بود. پس از اينکه مائو رهبران وقت مسکو ـ متحد قديمي خود را تجديد نظر طلب خواند و از آنان جدا شد، دولت واشنگتن موقع را غنيمت شمرد و تماس با پکن را آغاز کرد. اين تماس با سفر محرمانه کيسينجر از پاکستان به پکن و نيز ترتيب دادن يک مسابقه پينگ پونگ ميان ورزشکاران دو کشور معروف به «پينگ پونگ ديپلماتيک» آغاز شد. دولت آمريکا از اکتبر 1949 به رغم شکست نظامی دولت جمهوري چين به رهبري «چيانگ کاي ـ شک» از افراد مسلح مائو و انتقال به تايوان، همچنان آن دولت را به عنوان نماينده همه چينيان به رسميت مي شناخت و از حفظ کرسي اين دولت در شوراي امنيت و داشتن حق «وتو» حمايت مي کرد. نيكسون نخستين رئيس جمهوري آمريكا بود كه از چين ديدن كرد.
    
کنفرانس سران وقت آمريکا، انگلستان و چين (چيانگ کاي ـ شک) در قاهره در نوامبر 1943

ديدار نيکسون از چين که تا 28 فوريه آن سال ادامه داشت، در عين حال نخستين ديدار مهم سران پکن و واشنگتن پس از ديدار روزولت و چيانگ کاي ـ شک در قاهره در سال 1943 بود. نيکسون در اين ديدار با مائو و ساير مقامات چین مذاكره كرد. با وجود اين، مدت ها طول کشيد تا ميان دو دولت مناسبات سياسي کامل برقرار شود.
     در پی دیدار نیکسون از چین، به تدریج میان واشنگتن و پکن روابط بازرگاني و داد و ستد برقرار شد و جمهوری خلق چین توانست که کرسی تايوان (در آن زمان به نام جمهوري چین) در شورای امنیت را به دست آورد که صاحب اين کرسی داراي حق «وتو» است [يکي از 5 قدرت ـ فاتحان جنگ جهانی دوم که اين کرسي ها در سالهاي اخير با مدعياني چون هند، آلمان، برزيل و ژاپن رو به شده اند و اين 4 مدعي به مراتب نيرومند تر از فرانسه و انگلستان هستند و می گویند که دهها سال پس از جنگ جهانی دوم، نباید قدرت در شورای امنیت همچنان در دست فاتحان این جنگ باشد. نظامیان هندی بودند که زیر پرچم انگلیس، آلمان و ایتالیا را از شمال آفریقا بیرون راندند و پیشروی ژاپن را در برمه ـ میانمار ـ متوقف ساختند.].
    از زمان برقراري روابط ديپلماتيک میان آمریکا و جمهوری خلق چین، دولت پکن تا ورود به قرن 21 تلاش کرده بود که سوء ظن دولت واشنگتن را برنيانگيزد و جنگ سردي که در پايان دهه 1980 از ميان رفت، در مشرق زمين از سر گرفته نشود. چين که پس از درگذشت مائو با حفظ عنوان «کمونيست» و تداوم قدرت در دست سران حزب کمونیست این کشورِ بیش از یک میلیارد و چهارصد میلیونی، راه نوعی اقتصاد کاپيتاليستي در پيش گرفته است، تا دهه دوم قرن 21 نمي خواست که دشمن تراشی کند و حتي ساخت ناو هواپيمابر را نوعي کسب تجربه فني! اعلام کرده بود. ولي، از گزارش ها و اظهار نظرهاي منابع آمريکايي در سال 2012 چنين بر مي آمد که دولت واشنگتن که به چين به چشم يک رقيب و نه يک دشمن نگاه مي کرد، دارد در نگرش خود تجديد نظر مي کند و تصميم به استقرار تفنگدار دريايي در استراليا، و ... در همين راستا بوده است. کارگر فراوان با دستمزد نسبتا پايين در چين باعث توليد کالاي ارزان تر شده است و استیت های 50 گانه فدراسيون آمريکا بازار شماره يک اين توليدات چينيان هستند و به نظر می رسد که پکن نمي خواهد اين بازار را از دست بدهد.
     اقتصاد چين از دهه 1980 با سرمايه گذاري کمپاني هاي آمريکا و انتقال کار از آمريکا به چين با هدف کاپيتاليست کردن اقتصاد اين کشور و تقويت تفکّر سرمايه داري و بازار آزاد در مسیری تازه قرار گرفته است. از سال 2012 گزارش ها و تفسيرهای رسانه ای از خطرِ در برابر آمریکا قرار گرفتن چین، و اظهار نظر مقامات و تفسیرنگاران آمریکا رو به افزايش بوده است که مقدمه يک معارضه جهانی تازه تلقي شده بود که دولت دونالد ترامپ از 2017 وارد اقدام شد و جرقه آن را زد.
    گزارشگران و تفسیرنگاران آمریکایی در سال های بعد به تقويت بنيه نظامي و تازه کردن دعاوي ارضي، نفوذ سايبري Cyberespionage چین پرداخته و نوشته اند که هکرهاي آن عمدتا نظامي و وابسته به ارتش آن کشور هستند. این گزارشگران درباره افتادن کنترل و امتياز اداره امور عملياتي بندر گوادرGwadar پاکستان به دست چین مطالب متعدد نوشته اند که باعث ایجاد نگراني در هند شده است، زيراکه علاوه بر کشتي هاي تجاري، کشتي هاي نظامي چين نيز مي توانند از اين بندر استفاده کنند و همچنين قرار است از اين بندر براي حمل و نقل کالا ميان آسياي ميانه (کاشغر و شين ژيانک) بهره گيري شود و يک راه تجاري، شين ژيانگ Xinjiang را به گوادر متصل سازد. این تفسیرنگاران نوشته اند: ... و به اين ترتيب پکن به هدفي که تزارهاي روسيه در قرون گذشته (رسيدن به آبهاي دريان عمان) داشتند و به آن نائل نشدند دست مي يابد. [انگليسي ها با ايجاد افغانستان از بطن ايرانزمين، در آن زمان راه را بر تزارهاي روسيه بستند]. به نظر تفسیرنگاران آمریکایی، دولت خلق چین با همان هدف، دست به افزايش نفوذ در تاجيکستان و افغانستان و ... زده است.
    اقدامات تازه جمهوری خلق چین برای بازآوردن تایوان به قلمرو خود، بسط نفوذ در افریقا و اتحاد با روسیه، قدرت دوم اقتصادی جهان شدن و تداوم تقویت بنیه نظامی خود دولت واشینگتن را که از دسامبر 2021 با التیماتوم روسیه و تلاش این دولت به بازآوردن اوکراین به کنار خود رو به رو شده است بیش از همیشه نگران ساخته است و رشته ای است که سر دراز خواهد داشت زیراکه غرب قدرت خود را در معارضه ای جدّی و خطر می بیند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
احساس جنسي داشتن خانم معلم نسبت به شاگرد، موضوعي كه پي در پي در جامعه آمريكا خبر مي سازد
Allenna Ward
يك خانم معلم 24 ساله كه در شهر كلينتون آمريكا در مدارس ميانه (معادل مدارس راهنمايي تحصيلي در ايران) تدريس مي كرد 19 فوريه 2008 در يك دادگاه اين كشور به جرم داشتن رابطه جنسي با دانش آموزان پسر كه شاگردان او بودند به شش سال زندان محكوم شد. اين پسران كه نام پنج تن از آنان در پرونده آمده است 14 و 15 ساله بودند.
    به گزارش رسانه هاي آمريكا، اين خانم معلم كه «آلنا واردAllenna Ward» نام دارد در يك خانواده روحاني پروتستان بزرگ شده است. داديار پرونده در دادگاه گفت كه آلنا در كلاس درس و همينطور در هتل، پارك و پاركينك (داخل اتومبیل خود) با شاگردانش ارتباط داشت!. آلنا به عمل خود اعتراف و از خانواده اين نوجوانان عذرخواهي كرده است.
    احساس و روابط جنسي (سكس) داشتن يك خانم معلم نسبت به شاگرد خود، موضوعي است كه پي در پي در جامعه آمريكا خبر مي سازد و نمونه هاي بسيار دارد. مدارس آمريكا از لحاظ دانش آموز و معلم مختلط هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
«بانو ـ نخست وزير» اوکراين از پيروزي تا شکست ـ نتيجه حرص پول و قدرت


اين عكس كه 20 فوريه 2008 از ديدار بانو «يوليا تيموشنكوYulia Tymoshenko» نخست وزير وقت اوكراين (و هوادار غرب) در كرملين با ولاديمير پوتين برداشته شده و در رسانه ها انتشار يافته بود، از لحاظ مختلف تصويري با معني تلقي شده بود.
    بانو «يوليا» بارها برضد روسيه دست به اقدام زده و حتي تظاهرات به راه انداخته بود. حال آنكه اوكراين بیش از سه قرن جزيي از امپراتوري روسيه بود و تقسيمات جغرافيايي آن امپراتوري بعد ازكمونيستي شدن، صوري بود و جدّي پنداشته نمي شد كه ناگهان جدّي از كاردرآمد و به اظهار برخي اصحاب نظر، نگراني غرب كه از شعار دمكراسي، استفاده هاي سياسي هاي متعدد كرده است از اين است كه روزي یک ناسیونالیست روس کرملین نشین شود و مصوّبه پارلمان اين كشور مبني بر غيرقانوني بودن فروپاشانيدن شوروي (بدون انجام يک رفراندم سراسري) را علَم كند و ... و غرب را در صورت اعتراض تهدید به جنگ اتمی کند.
    يانوکوويچ که هوادار اتحاد با مسکو است و در انتخابات 2004 و 2005 قرباني انقلاب مخملي شده بود، در انتخابات سال 2010 پيروز شد. يانوکوويچ در انتخابات قبلي هم آراء بيشتري به دست آورده بود و پوتين پيروزي او را تبريک گفته بود که جنجال انقلاب مخملي (نارنجي) سبب شد که کار به دادگاه کشانده شود و ورق برگردد.
    بانو يوليا بود که جنبش نارنجي را براي اعتراض به يانوکوويچ به وجود آورده بود و همين اعتراض و تظاهرات متعاقب آن، عامل برنده شدن يوشچنکو به حساب آورده شده بود.
     يوليا که در دوران رياست جمهوري يوشچنکو نخست وزير شده بود قبلا به اتهام دادن رشوه به يک قاضي تحت تعقيب قضايي قرار داشت که پس از اعلام انتصاب او به نخست وزيري، بازپرس مربوط قرار منع تعقيب صادر کرد!. بانو «تيموشنکو» در نخستين سال نخست وزيري اش هم متهم به سوء استفاده از قدرت براي جمع کردن مال شده بود.
     «یولیا» برنامه های خودرا از سازمان جوانان حزب کمونیست آغاز کرد، خودرا یک کمونیست تشنه به خون بلوک غرب (امپریالیست های نو و کهنه) نشان داد و از پلکان ترقی بالا رفت و چون این را کافی ندانست با پسر یک مقام محلی کمونیست ازدواج و از این طریق صاحب پارتی شد و چون اقتصاد خوانده بود با پول دولت موفق به تاسیس یک مرکز کرایه دادن ویدئو (فیلم سینمایی) در بخش تعاونی سازمان جوانان حزب کمونیست (کامسمول) شد که در جریان خصوصی سازی ها، آن را به تملک خود درآورد. این مالکیت هم اورا قانع نکرد و وارد کار معاملات نفت و گاز شد و با کسب ثروت به صورت یک «اولیگارش» درآمد و بمانند همه زیاده خواهان و قدرت طلبان وارد سیاست شد و به اقتضای روز خودرا در سایه نفوذ قدرت هاي غرب قرارداد و در جریان انقلاب مخملی (که از عوامل رديف اول آن بود) با استفاده از زیبایی و آرایش ویژه موهایش که جلب نظر می کرد به یک قدرت تبدیل و دارای یک مقام انتخابی و سپس نخست وزیر شد (از24 ژانويه تا 8 سپتامير 2005) و در طول اين سمَت همه تلاش او اين بود که رئیس جمهور اوکراین شود و به همین لحاظ گاهی مصلحت را در این می ديد که به مقامات کرملین هم لبخند بزند. رقابت او با ویکتور یوشچنکو Yushchenko رئیس جمهور وقت اوکراین 46 میلیونی (که شهرت هواداری از غربِ داشت) گاهی تولید سر و صدای سیاسی می کرد و اورا به جلو پیش می راند. يوليا براي دومين بار از 18 دسامبر 2007 تا 4 مارس 2010 نخست وزير اوکراين بود. ولي در انتخابات ژانويه 2010 اوکراين موفقيت نداشت. در اين انتخابات، ويکتور يانوکوويچ سياستمدار هوادار اتحاد با روسيه و مخالف يوليا رئيس جمهوری شد. يوليا بعد از اعلام نتايج انتخابات، حاضر به قبول شکست نشد و به مقامات مربوط اعتراض و سر و صداي فراوان بپا کرد و حرف هايي زد که باعث شد پرونده هاي قضایی او بازگشوده و گزارش هاي دستگاه اطلاعاتي اوکراين براي اثبات اتهامات بر آنها افزوده شود و حتي معلوم شود که در جريان معامله سوخت در سال 2009 (که براي انجام آن به روسيه رفته و با پوتين ملاقات کرده بود ـ عکس بالا) سوء استفاده مالي کرده است و .... وي به اتهام همين يک مورد در دادگاه محاکمه و 11 اکتبر 2011 به 7 سال زندان محکوم و زندانی شد که پس از مدتی مشمول آزادی مشروط قرار گرفت، ولی به نظر می رسد که جاه طلبی را از دست نداده باشد!.
يوليا در زندان

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
Dmitry Medvedev با كالاشنيكوف تازه ساز


اين تصوير، دميتري مدوديف Dmitry Medvedev رئيس جمهوری وقت روسيه فدراتيو را در كارخانه Kalashnikov كالاشنيكوف سازي واقع در شهر «ايژيفسكIzhevsk» واقع در هزار كيلومتري شرق مسكو نشان مي دهد.
    عكس، بيستم فوريه 2008 برداشته شده است. دولت روسيه اخيرا توجه بسيار به ساخت و صادرات اسلحه كرده و اين ديدارِ مدودیف احتمالا براي نشان دادن همين توجه بوده است.
     عكس، مدودیف را در حال نشانه گيري با يك كالاشنيكوف تازه ساز از نوع جديد آن نشان مي دهد. مدير كارخانه هم در عكس ديده مي شود.
    كالاشنيكوف معروفترين تفنگ حمله در جهان است و بيش از هر تفنگ ديگر ساخته شده و بكار مي رود. گفته شده است که اين تفنگ مشكل تفنگ ام ـ 16 آمريكا را از لحاظ گيركردگي فشنگ ندارد!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گدايان بغداد، پنج سال پس از افتادن عراق به دست آمریکا!


يكي از عوارض اشغال نظامي عراق توسط آمريكا؛ افزايش گدايان در آن كشور و به ويژه در شهر بغداد بود، زيرا كه اقتصاد عراق؛ خراب، فساد اداري افزايش و بي نان آور شدن خانواده ها رو به گسترش بود.
     انتشار عكس هاي گدايان بغداد در رسانه هاي جهان كه يک سند تاريخ است؛ سبب شده بود كه از نيمه فوريه 2008 دستور اكيد براي جمع آوري گدايان بغداد داده شود، ولي برداشتن سند، دليل حذف حقیقت از «تاريخ» نيست به همانگونه كه پاك كردن صورت مسئله به معناي حل آن نخواهد بود. عكس بالا، دو زن گدا را در مدخل يك كوچه در بغداد نشان مي دهد. عكس، که در فوريه 2008 گرفته شده بود در رسانه ها در گوشه و کنار جهان انعکاس یافت و وارد کتاب های تاریخ شد که مورّخان نوشته اند جورج دبلیو بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا بدون دلیل و حتی تأیید شورای امنیت، به عراقِ در آن زمان 80 ساله لشکرکشید، این کشور را متصرف شد، که تغییرات سیاسی ـ اجتماعی وسیع به وجود آمده و مسائلی پدید آورد که ادامه خواهد داشت و منحصر به عراق نخواهد بود. پیدایش داعش و مسائل سوریه دو مورد از این پیامدهاست.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ويژگي هاي يک انقلابي و فردي که از پرتو انقلاب به مقام رسيده باشد از دیدگاه اندیشمندان که اصول شده اند


بيستم فوريه 2008 و يك روز پس از اينكه فيدل كاسترو رهبر بازنشسته كوبا گفت كه هموطنان لطف كنند و او را براي يك دور ديگر به رياست شوراي كشور و فرماندهي كل قوا انتخاب نكنند كه نخواهد پذيرفت، اين عكس (عكس بالا) در بسياري از روزنامه ها در گوشه و كنار جهان انتشار يافته بود.
    در عکس، چند شعار انقلابي که مَدِ نظر انديشمندان (از عهد باستان تاكنون) بوده است ديده مي شود. اين اصول كه به گفته اندیشمندان، در وجود هرانقلابي بايد وجود داشته باشد با عكس فيدل كاسترو در شهر هاوانا قرارداده شده است تا انقلابيون و افرادي كه از پرتو انقلاب به مقام و ... رسيده اند بخوانند و از يادنبرند از اين قرار:
    
    ــ فروتني و خاكي بودن.
    ــ به دور از آزمندي (بي علاقگي به مال و مقام و ...) بودن.
    ــ خودخواهي نداشتن و جاه طلب نبودن (سِلف لِس نِس).
    ــ احساس همبستگي داشتن [با مردم].
    ــ فداكاري، دلسوزي داشتن و آماده فداکاری و قهرمان شدن در راه مردم بودن.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 21 فوريه
  • 1543:  


    احمد ابن ابراهیم معروف به الغازی فرمانده نیروهای مشترک سومالیایی ها و مسلمانان جنوب شرقی اتیوپی در نبرد با یکانهای مشترک پادشاه اتیوپی و پرتغال کشته شد و افراد او دست به عقب نشینی زدند. افراد الغازی فاقد توپ و تفنگ بودند و تاب تحمل آتش پرتغالی هارا نداشتند. اختلافات ارضی سومالی و اتیوپی از آن زمان باقی مانده است. آخرین جنگ دو طرف بر سر اراضی مورد اختلاف اواخر دهه 1970 روی داد که باز به شکست سومالیایی ها انجامید.
        عکس مقابل از مجسمه الغازي در شهر مغديشيو پایتخت سومالي گرفته شده است.
        
        
  • 1613:   مجمع بزرگان روس در این روز میخائیل فیودورویچ رومانوف Mikhail Fyodorovich Romanov را برای ریاست بر روسیه انتخاب کرد. وی به نام میخائیل یکم تا پایان عمر (سال 1645) به مدت 32 سال بر روسیه سلطنت کرد و سر دودمان رومانوف ها ـ دومین و آخرین دودمان سلطنتی روسیه بشمار می رود. پیش از رومانوف ها، دودمان روریک Rurik بر روسیه سلطنت می کرد و قبل از این دودمان، مغولها، وارلردها و گردنکشان. روس ها که از اسلاوها شرقی Eastern Slav بوده اند در قرون وسطی و آخرین دهه هزاره یکم میلادی بر گرد دوک نشین مسکو تشکیل دولت دادند و پس از فروپاشی امپراتوری روم شرقی (بیزانتیوم = بیزانس) بسال 1453 به فکر سلطنت و توسعه افتادند و از 1547 دارای تزار شدند و با منکوب کردن مغولها (تاتارها) به تدریج یک امپراتوری بزرگ تشکیل دادند که با انقلاب اکتبر 1917 سوسیالیستی شد و با پیروزی برهیتلر در جنگ جهاني دوم بر وسعت نفوذ وقلمرو آنان افزوده شد و تا 1991 یکی از دو قدرت جهان بودند که در این سال از درون فروپاشیدند و .... به باور بيشتر مورخان، فروپاشی شوروی نتیجه بوروکراسی بد و فساد دولتی بود.
        
        
  • 1842:   John Greenough آمریکایی مشخصات ماشین دوزندگی (اصطلاحا چرخ خیاطی) را که ساخته بود به عنوان اختراع خود به ثبت داد. پیش از او توماس سینت Th. Saintنگلیسی در سال 1790، برتولمی تیمونیه فرانسوی در 1830و والتر هانت W. Hunt آمریکایی در سال 1832 هرکدام نوعی چرخ خیاطی اختراع کرده بودند. پس از جان گرینو، در سال 1854 ایساک سینگر نوع کاملتر چرخ خیاطی را ساخت که به تدریج تکمیل شده است.
        
        
  • 1878:   نیو هیون (حاکم نشین استیت کانِتیکِت) نخستین شهر آمریکا بود که دارای دفترچه تلفن شد. همه شهرهای بزرگ به استثنای تهران دارای دفترچه تلفن هستند که این دفترچه ها یک رفرنس بشمار می آیند و هر کتابخانه، قفسه بزرگی از این دفترچه ها دارد. مراکز اطلاعات تلفن نمی توانند جای این دفترچه ها بگیرند که در عین حال کمک بزرگی به روزنامه نگاران و پژوهشگران و یابندگان هستند. تهران تا دهه 1340 دارای دفترچه تلفن بود.
        
        
  • 1903:  


    به موازات پيمان دو جانبه 1903 آمريکا و کوبا، دولت آمريكا 120 کيلومتر مربع از آب و خاک منطقه خليج گوانتانامو Guantanamo واقع در منتهي اليه جنوب شرقي كوبا را براي سوختگيري کشتي هايش از دولت کوبا اجاره کرد که به تدريج تبديل به يک پايگاه نظامي شده است. پيمان دو دولت 17 فوريه توسط توماس استرادا پالما Th. E. Palmaنخستين رئيس جمهور کوبا و 23 فوريه توسط تئودور روزولت رئيس جمهور وقت آمريکا امضاء شد. اجاره بهاي پايگاه، سالانه دو هزار دلار تعيين شد که بر پايه نرخ تورّم افزايش يابد. دولت آمريکا قرارداد اجاره پايگاه را دائمي مي داند ولي دولت کوبا پس از انقلاب اين کشور آن را منقضي شده اعلام داشته و از دريافت اجاره بها خودداري مي کند. گوانتانامو نخستين پايگاه خارجي آمريکا بشمار مي رود.
        در دوران جنگ آمريکا با اسپانيا بر سر کوبا در سال 1898 بود که نيروهاي نظامي آمريکا براي نخستين بار از منطقه گوانتانامو استفاده کردند. اين نيروها براي حمله به نيروهاي اسپانيايي مستقر در سانتياگو کوبا در گوانتانامو مستقر شده بودند. گوانتانامو که آمريکاييان اصطلاحا آن را گيتمو Gitmo تلفظ مي کنند به دور از منطقه توفانهاي دريايي کارائيب قرار گرفته است. کريستوفر کلمبوس در سال 1494 از اين خليج عبور کرد. زماني، انگليسي ها که مي خواستند کوبا را از چنگ اسپانيا خارج سازند نيرو وارد گوانتانامو کردند که نظاميانشان بر اثر ابتلاء به بيماري تب زرد درگذشتند.
        از سال 2002، دولت آمريکا از پايگاه گوانتانامو به عنوان بازداشتگاه متهمان به تروريسم استفاده مي کند.
        
        
  • 1916:   در جريان جنگ جهاني اول، از چنين روزي نبرد وردن Verdun در منطقه اي به همين نام در شمال شرقي فرانسه آغاز شد و تا 18 دسامبر 1916 ادامه يافت. در اين خونين ترين نبرد تاريخ بشر، 689 هزار فرانسوي و آلماني کشته و بيش از 300 هزار تن ديگر مجروح شدند (هرماه، 70 هزار کشته). جمع کشته شدگان فرانسوي 362 هزار و مجروحان اين کشور بيش از 200 هزار تن گزارش شده است. منطقه نبرد پوشيده از تپه بود. در اين نبرد بيش از 40 ميليون گلوله توپ شليک شد.
        
        
  • 1920:   یک زلزله شش و دو دهم ریشتری در گرجستان باعث مرگ 125 و جرح 345 تن شد و زیان مالی بسیار وارد ساخت. کانون زلزله، شهر گوری (زادگاه استالین و در عهد قدیم محل استقرار یک واحد نظامی ایران در دژ کوهستانی آن) بود. از انقلاب بلشویکی روسیه سه سال گذشته بود.
        
        
  • 1925:   یک زن و شوهر روزنامه نگار به نام «جین گرند» و «هارولد راس» هفته نامه «نیویورکر» را منتشر کردند. این نشریه خبری هدف های اولیه خود را همچنان حفظ کرده است که عبارت بوده اند از تفسیر، مقاله و فیچر با تصویر، کاریکاتور و طنز. گرند و راس نشریه خودرا در سالروز انتشار روزنامه اوکلند تریبیون منتشر ساختند که در سال 1874 در شهر اوکلند کالیفرنیا ـ دیوار به دیوار شهر برکلی ـ شهر روشنفکران آمریکا کار انتشار خودرا آغاز کرده است.
        
        
  • 1930:   «پلوتو» يكي ديگر از سيارات منظومه شمسي رصد شد.
        
        
  • 1937:   «جامعه ملل» قطعنامه ای را تصویب کرد که به موجب آن خارجیان از شرکت در جنگ داخلی اسپانیا منع شده بودند ولی کسی به این قطعنامه توجه نکرد، زیراکه ضمانت اجرایی نداشت.
        
        
  • 1945:  


    در جریان عملیات نظامی معروف به Battle of Iwo Jima، ناو آمريکايي «بيسمارک سي» که اسکورت Escort carrier (ناو هواپیمابر کمکي ـ کوچکتر از ناو هواپیمابر اصلی) ناو هواپيمابر ساراتوگا بود در يک حمله کاميکازي Kamikaze ژاپني ها غرق شد و 318 تَن از کارکنان آن کشته و يا ناپديد شدند. اين ناو که 13 ماه پيش از غرق شدن وارد نيروي دريايي آمريکا شده بود 27 هواپيما در عرشه خود حمل مي کرد. در اين عمليات کاميکازي (حمله انتحاري)، شش هواپيماي ژاپني شرکت داشتند و يکي از آنها نیز به ناو هواپیمابر ساراتوگا برخورد کرد و به آن آسيب زد که ضمن آن بيش از يکصد تن کشته شدند. در لحظه حمله به ساراتوگا، 78 جنگنده ـ بمب افکن بر عرشه آن قرار داشتند. ساراتوگا پس از این حمله، از صحنه خارج و برای تعمیر به آمریکا بازگردانده شد.



        
        
  • 1965:  


    «حاج مالک الشبّاز و در جامعه آمريکا معروف به ملكم ايكس Malcolm X»، يك رهبر مسلمانان آمريكا در يك جلسه سخنراني در شهر نيويورك هدف گلوله قرار گرفت و كشته شد. وي که 40 ساله و از مبارزان تامين حقوق مدني سياهپوستان بود در عين حال يک ناسيوناليست سياهپوست بود.
  • 2003:   در این شب یک باشگاه شبانه در استیت رُدآیلند آمریکا که در آن کنسرت برقرار بود آتش گرفت و حدود صد تن کشته و 230 نفر دیگر مجروح شدند.
        
        
  • 1973:   اسرائیلی ها که صحرای سینا را در تصرف داشتند یک هواپیمای لیبیایی (پرواز 114) را بر فراز حاشیه این صحرایِ متعلق به مصر سرنگون کردند که ضمن آن 108 تن جان سپردند. سال بعد (سال 1974) در همین روز و در اجرای قرارداد صلح مصر و اسرائیل، اسرائیلی ها صحرای سینا را ترک کردند.
        
        
  • 2015:  


    صادق طباطبایی از مقامات دولتی پس از انقلاب ـ معاون وزارت کشور در زمان برگزاری رفراندمِ تغییر نظام، سخنگوی دولت مهدی بازرگانی، معاون نخست وزیر و مدیر امور نخست وزیری و سفیر جمهوری اسلامی در آلمان فدرال (1982- 1986) در این روز در فوریه 2015 (در آن سال؛ دوم اسفند ـ اسفند 1393) و در 71 سالگی در دوسِلدورف آلمان درگذشت. او پنجم فروردین 1322 (مارس 1943) در قم و در یک خانواده روحانی به دنیا آمده بود، خواهرزاده امام موسی صدر بود و در آلمان تحصیل کرده بود. صادق طباطبایی برادرزن احمد خمینی و دائی حسن خمینی بود. وی از بیماری سرطان ریه درگذشت. او در دوران تحصیل و زمانی که در آلمان بود از مبارزان ضد سلطنت بود.
        
        
  • يادداشت روز
    بازهم پوشش یک رویداد حسِاس و تأمل برانگیزِ روز بدون شرح «انگیزه» آن ـ کشتار نوجوانان دبیرستانی در فلوریدا
    رویداد چهاردهم فوریه 2018 در دبیرستان 3 هزارنفری پارکلَند (شهرک پولدارنشین شمال میامی ِ فلوریدا) که انعکاس جهانی داشت یک بار دیگر ضعف روزنامه نگاری قرن 21 را نشان داد، زیراکه به رغم دستگیر شدن عامل رویداد و بازپرسی و دو بار حضور او در دادگاه و اعتراف به عمل، هنوز «انگیزه» این متهم از تیراندازی در راهروها، کلاس ها و محوطه دبیرستان و قتل 17 تَن و جرح شماری دیگر که 14 نفرشان در بیمارستان بستری شدند، گزارش نشد، حال آنکه در سال 1956 (1335 ه. ش.) در نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری در ایران، به ما تأکید می شد که گزارش چنین حوادثی بدون عنصر «چرا؟» در خبر، بی ارزش است و جای سئوال ـ سئوال عصبی کننده در مخاطب باقی می گذارد. بدون روشن ساختن «انگیزه»، خبر رویداد همان شرح عمل است که هر کودک دبستانی می تواند بیان دارد.
        در رویداد این دبیرستان ـ کشتار نوجوانان بی گناه، پی به انگیزه واقعی بردن، عنصر مهم قضیه است. عمل یک جوان 19 ساله که پس از تولّد در نیویورک، توسط یک زن و شوهر اَداپت (فرزند خوانده) شده، پدرخوانده اش چند سال بعد، از حمله قلبی فوت شده، با مادرخوانده به فلوریدا منتقل، از دبیرستان به علت کتک کاری با دوستِ پسرِ دوستِ دختر پیشین خود اخراج شده و سه ماه پیش از رویداد پارکلند هم مادرخوانده اش فوت شده، ارث نقدی مدت دار (دارای سررسید) برایش گذارده و در خانه دوستش زندگی می کرده، بعد از ظهر چهاردهم فوریه به دبیرستان رفته و به سوی هرکس که دیده تیراندازی کرده و سپس سلاح و کوله پشتی اش را در گوشه ای در طبقه سوم ساختمان انداخته، از دبیرستان خارج شده، به فروشگاه «وال مارت» رفته نوشابه خریده و خورده و از آنجا به یک فَست فود، و 50 دقیقه بعد دستگیر شده دارای یک انگیزه قابل ملاحظه است مخصوصا که جز یکی از 17 مقتول و 14 مجروح از کارکنان دبیرستان نبوده و بقیه دانش آموز 14 تا 18ساله دختر و پسر، و تیراندازی به این نوجوانان بی گناه قلبا آسان نیست، انگیزه ای قوی باید در کار باشد و تازه تنها یکی از مقتولین و مجروحین 18 ساله بود و بقیه زیر این سن. ضعف روانی به خودی خود نمی تواند باعث قتل این همه بی گناه باشد آن هم مدت ها پس از اخراج از دبیرستان.
        همین ضعف روزنامه نگاری است که مردم متوجه «سوشل میدیا و خبر رسانی بین خودمان« و آنلاین ها شده اند. شش دهه پیش زمانی که در تهران حادثه نویس روزنامه اطلاعات بودم، اگر خبر، ناقص بود مخصوصا چنانچه عناصر چرا و چگونه نداشت، سردبیر همان کاغذ خبر را به دهانمان فرو می کرد. ولی، اینک و در آمریکا ...!.
        
    نیکلاس کروز (متهم به قتل) پشت میله ها، شماری از نوجوانان مقتول در دبیرستان شهرک پارکلند، نیکلاس در آغوش مادرخوانده اش لیندا، زمانی که چند ماهه بود

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    ابوالفضل لسانی در کلاس آموزش روزنامه نگاری در تابستان 1335: درآمد نفت عامل بدبختی ایرانیان
    در نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران (نیمسال اول 1335) که اين نگارنده (مؤلف این تاریخ آنلاین) هم یکی از شاگردان آن دوره بود، علاوه بر دروس «خبرگیری»، «خبرنویسی»، «اِدیت و تیتر نویسی»، «فیچر نویسی»، «مقاله = نظر نویسی»، «صفحه آرایی»، «غلط گیری و علامات ویژه اش»، «فتوژورنالیسم»، «آشنایی به نوع و فونت حروف، چاپ و گراور سازی = لیتوگرافی»، «روابط عمومی»، «فنون مصاحبه و کسب نظر»، «تاریخچه چاپ و رسانه»، «طرز کار خبرگزاری ها و تاریخچه آنها»، «تهیه و تنظیم خبر برای رادیو ـ تلویزیون و تفاوت آن با نشريات»، «ادیت نوار و فیلم و موزیک فاصله» و «هنر و فنون انتخاب مطلب خارجی و ترجمه» که توسط استادان داخلی و خارجی تدریس می شد، حقوق دانان، اقتصاددانان، کارشناسان بهداشت و ... نیز اندرزها و هشدارهای مربوط به پوشش این نوع مطالب را به صورت تدریس یادآور می شدند با واژه ها و اصطلاحات ویژه مربوط. درسی به نام «معلومات عمومی لازم برای روزنامه نگار و روش به دست آوردن اطلاعات لازم از رِفرنس ها، امروزه؛ سرچ انجین ها» هم وجود داشت.
        فردی را که برای آشناساختن شاگردان کلاس از دستگاه قضایی و دادن احتیاط ها و تدریس واژه های ویژه انتخاب کرده بودند سناتور ابوالفضل لسانی ـ یک حقوق دان و قبلا مشاور قضایی بود.
        وی یاد داد که چه کسی مورد سوء ظن است ولی مدارک قاضی پسند در دست نیست تا اتهام بر او وارد آید، چه کسی را متهم باید بنویسیم و مجرم کیست. مراحل کار قضایی با اصطلاحات ویژه. طرز کار پلیس به عنوان ضابط دستگاه قضایی و .... وی همچنین اندرز داد که درباره مسائل در دست تحقیق در دادسرا (دادستانی و بازپرسی ها) سراغ قضات نرویم که مجاز به افشاء تحقیقات در این مرحله نیستند، ولی خودمان می توانیم که در راهروهای دادگستری و خارج از ساختمان با اصحاب دعوا و یا شهود مصاحبه کنیم و یا به محل حادثه و منازل افراد برویم و شخصا تحقیق کنیم و بنویسیم.
        لسانی سپس ملی بودن (ارث، ازدواج و ...) موارد قضایی و محلی بودن (تصادف اتومبیل، نزاع و ...) آنهارا بیان کرد و گفت که مثلا در زمینه ازدواج و طلاق هرکس در هرجا که باشد تابع قوانین وطن خود است که بخش ملّی رسیدگی قضایی را تشکیل می دهد و نمی توان اموال یک تبعه خارجه را که در ایران فوت کند برپایه قوانین ایران محاسبه و میان ورّاث قسمت کرد و بالعکس. ولي اگر یک تبعه خارجی در ایران مرتکب چاقوکشی و یا تصادف اتومبیل شود در همین جا محاکمه و طبق قانون محل مجازات می شود که بخش «محلی بودن» رسیدگی قضایی است. چنانچه رسیدگی به یک جرمِ محلی به دولت متبوع و خارجی مجرم احاله شود به این عمل کاپیتولاسیون گفته می شود و نهایت ضعف حاکمیّت ملت را نشان می دهد.
        لسانی آنگاه خواست که هرکس سئوالی دارد بپرسد. همه سئوالات درباره کتاب جنجالی او «طلای سیاه = نفت» بود که به تازگی انتشار یافته بود. او نوشته بود که اگر ایران نفت نداشت «آلمانِ آسیا» می شد و ....
        خلاصه پاسخ های لسانی در آن جلسه به پرسش ها از این قرار بود:
        تا كشورهاي خاور ميانه داراي نفت هستند بدبخت اند و آنهارا آرام نخواهند گذارد؛ و بهتر بود كه اين منطقه فاقد نفت بود تا همانند قرون قديم و وسطا به پيشرفتهاي فكري، ادبي و علمي نائل مي شد و اروپا را در فنون و صنايع پشت سر مي گذارد. درآمد بادآورده نفت مردم کشورهاي نفتدار را تنبل، ازخود راضی و مفتخور و دراین کشورها، این پول تقریبا مُفت ایجاد مبارزه برسر کسب مقام می کند و صدها مشکل دیگر ازجمله فساد دولتی، اعتیاد، ریا، تملق و تظاهر.
        سناتور لسانی گفت که درآمد حاصل از فروش نفت باید ذخیره شود نه مصرف. زیراکه نفت یک ذخیره تمام شدني است، میراث همگان است. مثل فرش خانه است که نباید آن را فروخت و پولش را خورد و سپس روی زمین نشست. آدم عاقل یک عضو بدن خودرا نمی فروشد که نان بخورد.
        لسانی در آن جلسه حرف هایی زد که در دهه هاي گذشته و مخصوصا در سال هاي اخير به تحقق پیوسته است. افزایش درآمد ایران از فروش نفت از اکتبر 1973 دگرگونی هایی به وجود آورد و کاهش و به دست انداز افتادن این درآمد از نیمسال 2012 به گونه ای دیگر تاثیر ایجاد کرده است.
        ابوالفضل لساني مولف كتاب طلاي سياه (نفت)، حقوقدان معروف، اندیشمند و سناتور، 18ديماه 1337 (8 ژانويه 1959) قرباني يك دروغ تلفني! شد، سكته كرد و درگذشت.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    گفت و شنود خواندنی و تأمل برانگیز با یک ایرانیِ آمریکایی در فرودگاه اتلانتا در فوریه 2017 و توصيف او از رنجش ایرانیان از تروریست خوانده شدن و ...
    هفته سوم فوریه 2017 [آخرین روزهای بهمن 1395] در سفری از ویرجینیا به فلوریدا از طریق فرودگاه اتلانتا، در این فرودگاه با دو ایرانی دیداری اتفاقی دست داد. این دو تَن ساعتی پیش از آن از ایران با یک ستاپ میان مسیر وارد فرودگاه بین المللی اتلانتا شده بودند تا با یک پرواز داخلی به شهر محل سکونت خود بروند.
         من در فرودگاه اتلانتا منتظر پرواز به مقصد خود در فلوریدا بودم. به طبقه بالای بخشی که گیت های F در آنجا قرار گرفته بودند رفتم تا ناهار بخورم. به پرواز من دو ساعت و چند دقیقه باقی مانده بود. در این طبقه، چند رستوران کوچک قرارداشتند و محوطه ای وسیع پُر از میز و صندلی برای نشستن و غذا خوردن. مسافران، غذای مورد نظر را از رستوران های سرپاییِ آشپزخانه مانند می گرفتند و برای صرف غذا به این محوطه بازمی گشتند. در صف فروشندهِ «تاکو»، دو مرد ـ یکی 60 ـ 70 ساله و دیگری 30 ـ 35 ساله ایستاده بودند و با یکدیگر به فارسی گفت و گو می کردند. به این دو نزدیک شدم و خودرا معرفی کردم. پس از گرفتن «تاکو» ـ هر سه سرِ یک میز نشستیم. آن دو گفتند که از مخاطبان تاریخ آنلاین تألیف من هستند. در برابر پرسش های من از سفر ایران و واکنش ایرانیان نسبت به دستورالعمل دانالد ترامپ، مرد سالخورده گفت:
        باید از اول آغاز کنم، می دانم که به عادت روزنامه نگاران حرفه ای، هرچه را که ببینید، بشنوید و احساس کنید خواهید نوشت تا همگان ـ نه تنها نسل حاضر بلکه نسل های آینده هم ببینند، بشنوند، احساس کنند و روشن شوند:
         پس از اتمام دوره داروسازی در ایران و افسری وظیفه، 41 سال پیش [سال 1975] در اَمُردادماه [آگوست] برای آشناشدن با طرز کار داروخانه های آمریکا و تکمیل تخصّصی زبان انگلیسیِ آمریکایی به آمریکا آمدم و چون با ویزای دانشجویی آمده بودم، راهی جز رفتن به دانشگاه و تکرار همان درس هایی را که در ایران دیده بودم نداشتم. سپس در داروخانه داخلی یک بیمارستان موقتا سرگرم کار شدم [که طبق مقررات آمریکا، یک فارغ التحصیل خارجی یک دانشگاه آمریکا می تواند اجازه یک ساله کار بگیرد] و در اینجا با یک پرستار بیمارستان که خانواده اش ـ زمانی که او 3 ساله بود از یونان به آمریکا مهاجرت کرده بودند آشنا و نامزد شدیم. در سپتامبر 1978 [شهریورماه 1357 ـ سال انقلاب] به من تلفن شد که پدرم دچار سکته مغزی شده و در بیمارستان است و بیهوش. با شتاب به ایران بازگشتم و از تهران که پس از تیراندازی های 17 شهریور، حکومت نظامی داشت به شهر خود در استان فارس رفتم. یک هفته بعد از ورود من، پدرم که کارمند بازنشسته اداره ثبت اسناد بود فوت شد. در پی این واقعه، مادرم را سخت مثأتر و در آستانه خودکشی دیدم و چون مجوّز اقامت و ویزای من هنوز کارورزی یک سالهِ پس از اتمام تحصیلات بود نمی توانستم اورا با خود به آمریکا بیاورم تا از وی مراقبت کنم، و تصمیم گرفتم که تا بازگشت وضعیت روانی عادی به مادرم، در ایران بمانم. چند هفته بعد با مادرم به تهران به دیدار خاله ام رفتیم. در اینجا و در کنار خواهر، احوال مادرم بهتر شد و ماندگار شدیم و شاهد راهپیمایی ها، اعتصابات، تیراندازی ها و سرانجام سقوط نظام سلطنتی بودم. این را هم بگویم که سکوت شاه، مذاکرات ژنرال هایزر با فرماندهان ارتش ـ بدون حضور شاه [فرمانده کل ارتش]، رفتن شاه از کشور، تلقینات بی بی سی فارسی، رفتار بختیار ازجمله بازگذاشتن فرودگاه برای بازگشت آیت الله خمینی برایم معمّا بود و باورنکردنی که هنوز هم معمّا است مخصوصا که در دوران افسری وظیفه، سرهنگِ فرمانده من از سرکوب چند ساعته، برق آسا و خونین قیام 15 خرداد 1342 داستانها گفته بود که خودش شاهد آن بود.
        در جریان انقلاب و آن چند ماه آخر که من در تهران بودم، آشنایان مرا هم به صف انقلابیون داخل کردند. انقلابیون از افراد و گروههای گوناگون با اندیشه ها و باورهای مختلف بودند با یک هدف واحد ـ از چند گروهِ کمونیستی جدا از هم، سوسیال دمکرات تا ناسیونالیست، ملی مذهبی و مذهبی مطلق. تا 10 ـ 12 روز پس از سقوط نظام سلطنتی همه این افراد و گروهها با هم بودند. بعد از ظهر روز 22 بهمن، پس از پخش اعلامیه تیمسار قره باغی از رادیو و خارج شدن نظامیان از خیابانها و پیروزی انقلاب، هر دسته و عمدتا گروههای مذهبی که این مذهبیون هرکدام به یک مسجد وابستگی داشتند، کمیته تشکیل دادند. آن شب و از دیروقت شب، رفت و آمد در معابر شهر عملا ممنوع بود و نیاز به دانستن کلمه رمز عبور داشت. کمیته ها تا مدتی مستقل عمل می کردند، دستگیر می کردند، مصادره می کردند و .... مذهبیون مطلق که آزادی عمل و در نتیجه قدرت بیشتری داشتند اندک مدتی پس از پیروزی انقلاب در میان خود، آن دسته را که به آیت الله شریعتمداری هم تمایل داشت کنار زدند. ملی مذهبی ها دولت موقت و ادارات دولتی را در کنترل داشتند که به نظر می رسید، اسمی است زیراکه اختیارات و توان عملکردِشان محدود بود. ناسیونالیست ها به رهبری داریوش فروهر کمونیست ها را قبول نداشتند و بی وطن می خواندند. کمونیست ها با هم اختلاف داشتند و ....
        هنوز از پیروزی انقلاب دو هفته هم نگذشته بود که با صدور یک اعلامیه، احساس کردم که طرد گروههای دیگر آغاز شده است. حزب کمونیست تازه تأسیس [نه، حزب توده] دعوت به اجتماع کرده بود و در این اعلامیه که از سوی دفتر تبلیغات امام خمینی صادر شده بود مسلمانان از شرکت در آن ممنوع شده بودند.
        با دیدن بعضی کارهای برخی کمیته ها، تصمیم به بازگشت به آمریکا گرفتم. هنوز تصمیم خودرا با مادرم در میان نگذاشته بودم که دولت موقت خروج مردها از کشور را تا اطلاع بعدی ممنوع کرد. دانشجویانِ بازگشته از خارج اعتراض کردند و مستثنی شدند و امیرانتظام معاون نخست وزیر موقت در این زمینه اعلامیه داد و مطالب دیگری را فاش ساخت.
         سه هفته بعد من به آمریکا بازگشتم. این را فراموش کردم بگویم که پدرم که پس از بازنشستگی، دو بار دچار سکته ناقص شده بود پیش از سکته سوم و وفات، خانه خود در شهرمان و یک قطعه زمین را که در شیراز داشت فروخته بود و با پولی که به دست آورده بود یک آپارتمان کوچک برای مادرم، ولی به اسم من و دو خواهرم خریده بود و با مابقی پول هم 180 سکه طلا خریده بود تا مادرم، هر وقت که صلاح بداند 80 سکه از آن را به من بدهد و 80 سکه دیگر را متساویا به دو خواهرم که از من بزرگتر بودند و دارای همسر و فرزند، و 20 سکه هم مال خودش باشد. دامادهای ما پس از فوت پدر، پیش از آغاز اعتصاب ها، ترتیب انتقال حقوق بازنشستگی پدرم را به مادرم داده بودند و جای نگرانی نبود. من پیش از بازگشت به آمریکا، مادرم را به شهرمان بردم و سکه های سهم خودم را هم به او سپردم تا در جای اَمن نگهداری کند.
        پس از رسیدن به آمریکا با نامزد خود ازدواج کردم که دارای دو پسر هستیم، اینک 35 ساله و 32 ساله. پس از ازدواج، دارای کارت سبز (کارت اقامت دائم) شدم که موضوع تصرف سفارت و قطع رابطه پیش آمد کرد و من تا پایان جنگ به ایران بازنگشتم. شش سال پس از ازدواج، به خواست زنم تبعه آمریکا شدم و دارای گذرنامه آمریکایی. در سال 1990 برای یک اقامت دو هفته ای و دیدار مادر و بستگان به ایران بازگشتم. مادرم مشکل نداشت و سکه ها همچنان محفوظ مانده بود. از آن پس هر چند وقت یک بار برای شرکت در عروسی و عزای فامیلِ گسترده چند صد نفری خود، میان آمریکا و ایران رفت و آمد داشتم و بستگان را که از دانشگاه فارغ التحصیل می شدند تشویق به ادامه تحصیل در آمریکا می کردم و برخی از آنان هم با کمک من به اینجا آمدند (و ضمن اشاره به فردی که با او بود) ازجمله این پسرِ خواهر بزرگم که 31 ساله است و از 5 سال پیش در آمریکا است، در آمریکا فوق لیسانس گرفته و 16 ماه است که با یک دختر آمریکایی ازدواج کرده و دو سال دیگر درخواست تابعیت خواهد کرد.
        در سال 1996 خواهرم تلفن زد که مادرم بیمار است. با عجله به ایران رفتم، حال مادرم خوب نبود. در همان نخستین دیدار از من خواست که بروم سکه های امانتی خودرا که پنهان کرده بود بردارم تا اگر بمیرد مدیون نباشد و ده سکه از سکه های خودش را هم به من داد و ده سکه دیگر را به دو خواهرم. در آن سال بهای سکه و دلار در بازار ایران خیلی بالا رفته بود و خانه ها داشت گران می شد. حال مادرم هر روز بدتر می شد، اورا به بیمارستان بردیم و 13 روز بعد درگذشت. آپارتمان مادر را که به اسم ما ـ فرزندان بود فروختیم و من درصدد فروش سکه ها و با پول آنها و آپارتمان، خرید یک خانه در شیراز برآمدم. هنوز چهلم مادر نرسیده بود که خانه را خریدم و به بیوه دایی ام دادم که رایگان در آنجا زندگی کند و یک اطاقش را هم برای خودم نگهدارد که اثاثه سهم خودم را به آن اطاق منتقل کرده بودم. چند ساعت پس از برگزاری چهلم مادر، خواهر کوچکترم که تمام روز را دوندگی و گریه و زاری کرده بود دچارحمله قلبی شد و فوت کرد و در آن سال من جمعا 6 ماه در ایران ماندم.
        در 20 سال پس از فوت مادر هفت بار به ایران رفته ام. وضعیت آن طور که ما در سال انقلاب انتظار داشتیم نیست. دستگاه قضایی بمانند سابق مشابه سیستم قضایی فرانسه شده، ادارات دولتی و بانک و بیمه شکل سابق و غربی به خود گرفته اند و .... به نظرمن که یک نظر شخصی است؛ مشکلات از مدیریت ها و اداره امور است. گذشته گذشت، در آینده شورای نگهبان باید در انتخاب نامزدهای انتخابات نهایت سعی و دقّت را به عمل آورد. انتخابات قریب الوقوع، برای ایران بسیار حساس و سرنوشت ساز خواهد بود. وضعیت دنیا با رئیس جمهوری آمریکا شدن آقای ترامپ کاملا تغییر خواهد کرد. تاکنون، او و اعضای تیم وی هرچه گفته اند ضدیت با ایران بوده است و باید آمادگی داشت. بسیاری از همکاران او تجربه نظامی و مأموریت در عراق و افغانستان داشته اند. آقای ترامپ که خود من هم به او رای دادم زیراکه گفته بود به فساد سیاسی واشنگتن (تصمیمات و اقدامات سیاسی ـ اقتصادی دولتی) پایان خواهد داد و گینگریچ آگاه از تاریخ ملل و با تجربه در کنار او بود. ولی چند روز پس از آغاز زمامداری، با امضای یک دستور، ایرانیان را با آن گذشته درخشان که در جهان شهرت نجابت و بزرگواری و انسانیت دارند در کنار تروریست ها قرار داد و باعث رنجش و رویگردان شدن عمیق آنان شده است. مشکلات جاری خاورمیانه نتیجه تصرف عراق و برهم خوردن نظم در این منطقه بوده است. قبلا که از این خبرها و داعش بازی و انفجار انتحاری و ... نبود. کاخ سفید باید فرقه های اسلامی را بشناسد و تاریخچه آنها را بداند تا ببیند که کدام یک رادیکال ساز هستند. ایرانیان شیعه 12 امامی هستند و این مذهب را ترویج و رسمیت دادند تا جدا از جهان عرب باشند و ناسیونالیسم خودرا زنده کرده باشند. کاخ سفید باید بداند که کودتای ضدمصدق در آگوست 1953 مسیر تاریخ ایرانیان را تغییر داده است. اگر سدّ ایران در دهه های 1950 تا 1970 در برابر بسط نفوذ دولت مسکو به سمت جنوب نبود که شوروی قدرت اول شده بود و فروپاشی نمی شد. بنابراین، باید مدیون ایرانی بود و احترام گذاشت. ایرانی سابقه مهاجرت کردن نداشت. ایرانیانی که 1300 سال پیش، از دست عرب ها به هند مهاجرت کردند، به رغم اتمی، تکنولوژیک و صنتعتی کردن این سرزمین هنوز خودرا «پارسی» می خوانند و به فرهنگ نیاکان وفادار هستند. کاخ سفید لازم است که مشاور مسلط بر تاریخ و انسان شناسی ملت ها و نیز مشاور فارسی دان داشته باشد که زبان چند کشور است و بداند که وسعت ایران تا قرن 19 تا کجا بوده و پایتخت پیشین و صدها ساله آن کجاست.
        این مرد گفت: سه هفته پیش به ایران رفتم تا خانه ام را بفروشم و با پول آن در تهران یک آپارتمان بخرم تا بستگان در دیدار از تهران و یا تحصیل در آنجا محل سکونت داشته باشند. بیوه دائی دو ماه پیش فوت کرد و خانه خالی مانده بود و بی حاصل. این خواهر زاده ام با من به ایران آمد تا با پدر و خواهرانش تجدید دیدار کند ـ مادر او دو سال پیش فوت شد. همه چیز عادی بود، قولنامه فروش و خرید امضاء شد و منتظر کارهای اداری دو شهرداری و دو اداره دارایی (شیراز و تهران) بودیم که دستورالعمل پرزیدنت ترامپ درباره 7 کشور! انتشار یافت و بستگان و آشنایان از خُرد و بزرگ، ما دو نفر را محاصره کردند با یک سئوال: حالا با اجرای این دستورالعمل چکار می خواهید بکنید؟. از من می پرسیدند که تکلیف زن، پسران، خانه و کسب و کارم در آمریکا چه می شود؟. هرچه گفتم که آمریکا قانون دارد، تفکیک قوا و حساب و کتاب، مگر یک کشور می تواند به سند تابعیت و گذرنامه و یا سند اقامت خودش بی اعتناء باشد و آنهارا بدون حکم دادگاه ابطال و انکار کند، تکلیف خانه و کسب و کار و خانواده چه می شود؟، قرن 21 که هزاره هفتم پیش از میلاد نیست. همه سیصد و سی میلیون آمریکایی ـ خودشان و یا پدرانشان به همین صورت به آنجا رفته اند، آنجا دادگاه دارد، وکیل هست، دوره ریاست جمهوری محدود به چند سال است و .... قبول نمی کردند و می گفتند: مگر سرخ پوست ها مردم آمریکا نبودند؟ و ....
        قبل از امضای دستورالعمل، خیلی ها در ایران بودند که اشتیاق به آمدن به آمریکارا داشتند مخصوصا لیسانسیه های جوان که دفعتا همه منصرف شدند. تا آن روز انتقادهایی از مقامات دولتی تهران شنیده می شد که ناگهان متوقف شد و ظاهرا همه ایرانیان یکپارچه شدند.
        هنوز دلسوزی بستگان نسبت به ما و دل بریدن از آمریکا که مردم ایران را در ردیف تروریست ها قرار داده بود ادامه داشت که دادگاه اجرای دستورالعمل را متوقف ساخت و ما دو نفر زیر فشار بستگان ایرانی از یک طرف و زن و پسران من از طرف دیگر، با پرداخت جریمهِ تغییر تاریخ بازگشت، بلیت های خودرا عوض کردیم و آمدیم و تا این لحظه هم مشکلی برایمان نبود. ولی من ناچار به بازگشت هستم تا تکلیف قولنامه معاملات فروش و خرید ناتمام دو مسکن را روشن کنم و گرنه خانه چندصد هزار دلاری ام در ایران از دستم می رود.
        در هواپیما تا ستاپ اول، در کنار من دو ایرانی بسیار آگاه و احتمالا مقام پیشین نشسته بودند. می گفتند که به پیش بینی آنان، احتمال درگیری آمریکا با ایران افزایش یافته که اگر صورت گیرد، برنده آن روسیه خواهد بود که آرزوی بزرگ آن احیاء روسیه زمان تزارها با همان ابعاد است. ایران عراق نیست، آمادگی مقابله با هر حادثه ای را دارد. اولین قربانی، امارات و قطر و شرق کشور سعودی خواهند بود. در همسایگی روسیه، سلاح اتمی نمی توان بکار بُرد. تاجیک های افغانستان و شیعیان عراق آمادگی پیوستن به ایران را دارند. اگر درگیری روی دهد، هند که با خرید اسلحه از روسیه یک قدرت نظامی شده است در آسیای جنوبی و نیز چین که در انتظار فرصت درگیری آمریکا در جای دیگر است در خاور دور دست بکار خواهند شد. اگر تاریخ 70 ساله شبه جزیره کره را بخوانیم خواهیم دید که کره شمالی عامل چین و روسیه است و آماده پراکسی شدن. کدام دولت ها در جریان جنگ کره در کنار شمالی ها بودند؟. دولت تازه واشنگتن می خواهد لاتین ها را اخراج و با مکزیک درافتد و به این صورت در قاره خودش هم بدون دوست مؤثر خواهد شد و این، در حالی است که برای نخستین بار پس از سال 1861 [اعلام کنفدراسیون جنوبی ها]، دو دستگی در داخل آمریکا به وجود آمده و بسیاری از رسانه ها به صف افشاگران و منتقدان پیوسته اند.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    نامه به مولف
    نظرات و ایرادات تأمل برانگیز یک اقتصادان ایرانی به تصمیمات ارزی، سود بانکی، عوارض خروج و ... «تورّم» ارزش ریال را پایین می آورد نه نرخ ارزها
  •   یک اقتصاددان ایرانی مقیم اروپا در نامه ارسالی خود (به تاریخ 16 فوریه 2018) به دفتر این بنیاد در آمریکا (بنیادِ تاریخ آنلاین برای ایرانیان) نوشته است:
        
        این روزها، در تهران خبر داغ، سخن از ارزها و بالارفتن ارزش برابری آنها است و برخی هم، به نظر شخصی و دلایلی!، بالا رفتن ارزش برابری ارزها در بازار آزاد تهران را «کاهش ارزش ریال!» به همان اندازه بیان کرده اند ـ بیانی با لحنی ظاهرا انتقادی!، که چنین مقایسه ای با قواعد عِلمی مطابقت ندارد.
        پول ـ هر پولی ـ یک نوع کالا بمانند پنیر، کفش و تخم مرغ است. کمبود آن در بازار (عرضه) و کثرت خریدار (تقاضا)، قیمت را بالا خواهد بُرد که نوسانی خواهد بود. ارزش پول یک کشور نسبت مستقیم با درصد تورّم پول [اینفلیشن] در آن کشور دارد. به عبارت دیگر؛ هرچه که پول در جریان (حجم آن و جا به جایی اش ـ چه به صورت کاغذ چاپی، چکِ بانکی و ماشین انتقال) زیادتر شود ـ کثرتِ عَرضه و عمدتا به سبب نیاز دولت به هزینه کردن و پرداخت هایش ـ ارزش آن پایین می رود و انواع کالا و خدمات به همین نسبت بالا می رود، این کالا می خواهد «یورو» اروپا و دلار آمریکا باشد یا پنیر، موز، گردو و گوشت. بنابراین، نباید بالارفتن بهای ارز را که در همه کشورها در نوسان است، تنها موردِ پایین رفتن ارزش ریال به حساب آورد، آب را گِل آلود کرد و ماهی گرفت. شاه [پهلوی دوم] که طبق اسناد از طبقه بندی خارج شده سال 2015 دولت آمریکا که می توان در آرشیو ملّی این کشور از آنها کُپی گرفت و کتاب کرد، «گوش به دهان» سفیران آمریکا در تهران بود، به اشتباه، اولا ریال را از استاندارد طلا خارج کرد و ثانیا تاکید و اصرار بر ثابت بودن نرخ ارزها داشت ـ بهای خانه از سال 1352 تا 1356 ده برابر شده بود ولی دلار آمریکا همچنان 7 تومان بود که شکاف اجتماعی ـ اقتصادی کم درآمد و پُردرآمد را گسترش داد که به انقلاب انجامید.
        بگذارید، بازار یعنی قانون اقتصاد، قانون عرضه و تقاضا حرفش را بزند. کنترل دولتی تاثیر موقّت دارد و در درازمدت، کار را بدتر و مسئله را لاینحل خواهد کرد. چرا می خواهند معاملات ارز و در نتیجه ارزش آن را کنترل کنند، ولی گوشت و پنیر را نَه، که همه اینها کالا هستند. مثلا به مردم بگویند که فقط هفته ای یک روز گوشت بخورید و تنها از فلان قصابی خرید کنید! ـ کاری که دارند برای ارزها می کنند!. عِلم اقتصاد و عِلم حکومت این اقدامات را که انگیزه واقعی و هدف از آنها معلوم نیست برنمی تابد. یا بِشَوید سوسیالیست بمانند دوران مائو و کنترل بر همه کالا و خدمات و یا قواعد بازار آزاد را رعایت کنید ـ در اقتصاد، هم این و هم آن نمی شود، ونزوئلای نفتدار خواست این دو را مخلوط کند که به این روز افتاده است. پیروی یک مورد از این سیستم و یک مورد از آن سیستم کار را به جایی نمی رساند. به عبارت دیگر، نمی شود هم اتومبیل داشت و هم آن را با اسب جا به جا کرد. ارز برای مردم عادی محدود و ... باشد، ولی برای واردکننده پورشه، سیگار، پیراهن، جوراب و ... و قاچاق [طبق شنیده ها] 21 میلیارد دلاری با تریلر، نه. واردات کالایی که تهیه آن در داخله امکان پذیر باشد، «ضعف» برای آینده به وجود می آورد و فرصت برای دشمن.
        در اخبار دیدم که یک مقام گفته بود که خریداران ارز را برای پرداخت مالیات به وزارت دارایی معرفی می کنیم. «مالیات» از «درآمد» گرفته می شود، چگونه می شود که ارقام دقیق این درآمد را به دست آورد؟. مگر پیش بینی شده که بهای ارز بالا می رود؟. مگر دارنده ارز، لزوما آن را به بانک و یا صرّاف رسمی [دارای پروانه] می فروشد و یا خودش می رود و می فروشد، می دهد به دست دیگران تا بفروشند. به جای کارت انتقال پول، اسکناس و یا «چک بانک» می دهد و می خرد، از مسافر می خرد. نمی دانم چرا این حرف ها را می زنند؟!. آیا می دانند که ایرانیان ـ تحصیلکرده و تحصیل نکرده ـ به لحاظ هوش و ادراک [ضریب هوشمندی]، در میان ملل جهان، یکی از ده ملت ردیف اول شناخته شده اند و باز آیا می دانید که توان تحمّل فرد هوشمند بیش از دیگران است و بنابراین، طبق یک اصل روانشناختی نباید کاری شود که کاسهِ تحمل او [اصطلاحا؛ صَبر او] لبریز شود که در سال های 1356 و 1357 شده بود. نباید با مقررات دولتی و کاغذبازی اداری (بروکراسی) ناراضی تراشید که اندیشمندان و اصحاب فکر گفته اند؛ ناراضی ـ اگر رفع مشکلِ او نشود، می شود مخالف و به همین ترتیب هم، مخالف می شود دشمن.
        اقدام ناگهانی به کاهش سود بانکی در نیمهِ امسال [سال 1396] در کشوری که دچار تورّم حدودا ده درصدی است کاری درست نبود و سپرده گذاران پول خودرا متوجه مستغلات و طلا و ... کردند که بالا رفتن بهای مستغلات، اجاره ها را بالا می بَرَد و بی خانه ها که بیشترشان جوانان هستند ناراضی می شوند. همین تصمیم ِ به پیشنهاد چند برابر کردن عوارض خروج از کشور در لایحه بودجه، نه تنها میلیون های ایرانی برون مرز را ناراضی کرده بلکه اگر تصویب و عملی شود از دفعات مسافرت آنها می کاهد که هر بار هریک معادل صدها و حتی هزاران دلار سوغات به ایران می آورد و نیز برخی از آنها ارز. سراغ ندارم که در کشوری دیگر، عوارض خروج از شهروندان بگیرند. چرا دولت «مالیات از خرید» نمی گیرد که در آمریکا دست کم شش درصد است. دولت ایران بگیرد کمتر از یک درصد. سابقا محاسبه این کار دشوار بود ولی حالا که پرداخت ها با کارت الکترونیک انجام می شود، بدست آوردن میزان فروش هر مغازه آسان خواهد بود. چرا از بنزین نمی گیرند؟. همین آمریکا، تصمیم دارد امسال مالیات بر بنزین را افزایش دهد، در اروپا که سر به آسمان می زند. هرکس بخواهد خودروسواری کند باید مبلغی هم مالیات بنزین بدهد تا جاده ها و خیابانهای خوب داشته باشد. برادر من [در ایران]، چهار فرزند دارد ـ دوتا دانشجو و 2 تا فارغ التحصیل بیکار. تا 7 سال پیش یک اتومبیل دست دوم داشت. دو سال بعد یک اتومبیل هم برای خانم خرید و اینک این خانواده دارای 6 اتومبیل است که جا برای پارک کردن آنها در مجتمع مسکونی و کوچه های اطراف وجود ندارد. آیا لازم است که یک دانشجوی 19 ساله که فاصله دانشکده از خانه اش دو کیلومتر است و اتوبوس و مترو هم دَم ِ دست، برود اتومبیل نو بخرد؟!. پول این اتومبیل ها از تفاوت فروش آپارتمان بزرگتر قبلی و خرید آپارتمان کوچکتر فعلی و در یک محله ارزانتر تهران به دست آمده است. این آپارتمان فقط دو اطاق خواب کوچک دارد و 3 پسر در یکی از این اطاق ها می خوابند و دختر در اطاق نشیمن و روی کاناپه.
        این را نوشتم که اگر درج شود شاید که برخی بخوانند، و از تصمیمات پی در پی و بعضا خلاف منطق و اصول برای مردم ـ مردمی که امروز، ابزارهای الکترونیک، انهارا به هم مرتبط و نزدیک ساخته و انتقال نظرات و خبرها را آسان تر و شخصی کرده بدون تبادل نظر با کارشناسان بی نظر و مشاهده تجربه سایر ملل دست بردارند. این نوشته را یک وظیفه میهنی و اسلامی دانستم.




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com