Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
23 نوامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 23 نوامبر
ايران
«آرتمیس» 2 هزار و 503 سال پیش دریاسالار ایران و مشاور خشایارشا شد ـ نگاهی به کارهای این زن که نام او در 1967 بر ناوشکن ایران گذارده شد
نقش تصویر خشایارشا بر سنگ ـ نقش رستم (استان فارس)

دو ماه پس از جنگ دریایی سالامیس که 29 سپتامبر سال 480 پیش از میلاد (مهرماه) روی داد و ایران در آن موفقیتی نداشت، خشایارشا = Xerxes the Great «بانو آرتمیس Artemisia 1 = Artemis» از افسران نیروی دریایی ایران را به درجه اَدمیرالی (دریاسالاری) ارتقاء داد، او را مشاور نظامی خود کرد و عنوان تشریفاتی «کاپیتان کشتی اختصاصی شاه» داد.
    آرتمیس از بزرگان شهر بندری هالیکارناسوس (امروزه؛ بُدروم) در ساحل جنوبی آناتولیا (ترکیهِ امروز) بود که این بندر و جزیره ای در مجاورت آن، بخشی از ساتراپی کاریا Caria از قلمرو ایران را تشکیل می دادند. پدر و پدربزرگان آرتمیس قبلا فرمانداران محلی هالیکارناسوس بودند. آرتمیس که مهارت ویژه در جنگ دریایی داشت و اصطلاحا؛ یک استراتِژ بود پیش از لشکرکشی خشایارشا به یونان برای سرکوب کردن اتحادیه کشور ـ شهرهای یونانی به ریاست آتن، فرماندهی یک یکان دریایی کوچک و مرکّب از 5 کشتی جنگی را برعهده داشت و با کشتی های خود به ناوگان ایران که از یکانهای دریایی سرزمین های تابعه؛ فنیقیه، ایونی، قبرس و ... تشکیل شده بود پیوست و در جنگ دریایی آرتمیسیوم Artemisium در ساحل جزیره بزرگ Euboea = Evia قهرمانی و ابتکار از خود نشان داد. در این نبرد، ناوگان ایران پیروز شد. [این جزیره به طول 180 کیلومتر و وسعت 3684 کیلومتر مربع در دریای اژه و شرق ساحل مرکزی یونان قرار گرفته است و اینک 200 هزار تَن جمعیت دارد.].
    پس از این پیروزی، نیروی دریایی ایران و طبق نوشته هرودوت، مرکب از 1207 کشتی! و 36 هزار سرباز دریایی، فراریان یونان را تا جزیره سالامیس در نزدیکی آتن دنبال کرد. نیروی زمینی چند صد هزارنفری ایران به موازات ناوگان خود در خشکی در حرکت بود و شهرهای یونانی واقع در سر راه را یکی پس از دیگری تصرف می کرد. اسپهبد مَردونیوس (مَردونیا) فرمانده یکانهای زمینی بود و آریابیگنِس و به نوشته مورّخان یونانی پسر خشایارشا فرمانده واحدهای دریایی.
    
تصویری از بانو آرتمیس

خشایارشا پیش از نبرد دریایی سالامیس، فرماندهان یکانهای خودرا به جلسه مشورتی فراخواند و نظر آنان را درباره عبور ناوگان ایران از تنگه باریک سالامیس و حمله به ناوگان کوچکتر یونانی ها (271 کشتی) جویا شد. شنیده بود که یونانی ها قصد عقب نشینی به بنادر و جزایر جنوب غربی را دارند که باید راه بر آنان بسته می شد. در این جلسه، جز آرتمیس و در آن زمان زنی در دهه چهارم عُمر خود، همگان با ورود ناوگان ایران به تنگه سالامیس موافقت داشتند. آرتمیس گفته بود که:
     1 ـ تنگه باریک است و جای مانور و تحرّک این همه کشتی را ندارد.
     2 ـ شایعه قصد رفتن یونانی ها به مناطق جنوب غربی یک دام است و می خواهند که ناوگان ایران وارد تنگه شود و در اینجا راه را بر کشتی های ایرانی ببندند و در این تنگه باریک، ایران را شکست دهند و بهتر است که به جای جنگ دریایی، تصرف بقیه شهرهای یونان و یکسره کردن اتحادیه کشور ـ شهرها به نیروی زمینی سپرده شود.
    در این جلسه، چون آرتمیس تنها مخالف نبرد دریایی بود، طرح حمله تأیید شد و به اجرا درآمد و آرتمیس هم با کشتی هایش وارد نبرد شد. پیش بینی او درست بود و تنگه، جای آن همه کشتی را نداشت. یونانی ها که قبلا همه چیز را پیش بینی کرده بودند، کشتی های ایران را به دام انداختند که نه راه پیشروی داشتند و نه راه بازگشت به گونه ای که کشتی فرماندهی آریابیگنس غرق شد و آرتمیس که شاهد افتادن این شاهزاده ایرانی به دریا بود خود را به آب افکند تا او را نجات دهد. خشاریارشا که از فراز تپه مُشرف به تنگه (تپه ای که آن سوی آن، شهر آتن واقع شده بود) صحنه را می دید، شجاعت آرتمیس را تحسین کرد.
    در پی نبرد سالامیس، خشایارشا آرتمیس را برای مشاورهِ دو به دو دعوت کرد و نظر اورا به ادامه کار خواست. آرتمیس نظر داد که بهتر است شاه به پایتخت خود بازگردد و بقیه کار را به اسپهبد مَردونیوس بسپارد. آرتمیس گفته بود که پس از آسیب دیدن ناوگان ایران در تنگه سالامیس، ممکن است که بی نظمی هایی در باقی مانده ناوگان ایران بویژه در میان افسران ایونی (یونانی زبان های منطقه لِوانت و جزایر اژه) روی دهد و بازگشت اورا ناامن کند.
    خشایارشا اندرز آرتمیس را گوش کرد و انجام بقیه کار یونان را به مَردونیوس سپرد و از همان راهی که آمده بود به ایران بازگشت و آرتمیس با او تا آناتولیا همراه بود و در اینجا و تقریبا دو ماه پس از نبرد سالامیس به درجه دریاسالاری ایران و فرمانداری هالیکارناسوس و عناوین تشریفاتی دیگر ارتقاء یافت. آرتمیس یک واژه مخلوط ایرانی ـ یونانی به معنای بزرگ است. [آرتا = آرته در پارسی قدیم به معنای بزرگ و عالی است].
    هرودوت (هرودوتوس) همشهری آرتمیس شرح کارهای او را نوشته و مورّخان دیگر آن را تکمیل کرده اند. هرودوت که به پدر تاریخ نگاری معروف شده است چهار سال پیش از نبرد دریایی سالامیس به دنیا آمده بود. یکی از مورّخانِ پس از هرودوت نوشته است که آرتمیس علاقهِ عاشقانه به خشایارشا داشت که از 485 تا 465 پیش از میلاد بر ایران سلطنت کرد. [به مدت 20 سال ـ وی نوه کوروش بزرگ از دختر او آتوسا بود و 518 سال پیش از میلاد مسیح به دنیا آمده بود.].
     آرتمیس چند سال پس از نبرد سالامیس و در جریان پرش از صخره بر زمین افتاد و درگذشت، امّا نام او در تاریخ ایران باستان باقی مانده است و پهلوی دوم پس از خریده شدن ناوشکن 355 متری و 3 هزار و 360 تُنی Sluys از انگلستان در ژانویه 1967، نام آرتمیس را بر آن نهاد تا از آن دریاسالار ایرانِ باستان قدردانی شده باشد. این ناوشکن در بازگرداندن سه جزیره ایرانی به قلمرو وطن در نوامبر 1971 شرکت داشت، دو بار در آفریقای جنوبی و روسیه نوسازی و تعویض اسلحه شد، در سال 1985 به دماوند تغییر نام داد و چند سال بعد بازنشسته شد.
    
ناوشکن آرتمیس (دماوند) ـ برخی از واژه شناسان را نظر بر این است که ریشه واژه «ناو و نیروی دریایی = Navy» از ایران باستان است نه از یونان که بعدا جهانی شده است. ناو و ناودان اجسامی تقریبا متشابه الشکل هستند و در ارتباط با آب

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
با فرار خسروپرويز و در پي آن رويدادهاي ديگر، مسير تاريخ جهان يك بار ديگر تغيير كرد ـ نگاهي به عوامل تغييرهاي جهاني و ملي بزرگ تا به امروز
تصوير خسروپرويز بر سكه نقره اي اش
خسروپرويز هنوز بر جاي پدر ننشسته بود كه وارث دشواري هاي او و ضديت ژنرال بهرام چوبين شد كه با شاه متوفا درگيري پيدا كرده بود. خسروپرويز كه در تاريخ عمومي (جهان) به خسرو دوم معروف است چون ياراي ايستادگي در برابر ژنرال بهرام (زاده منطقه ري) را نداشت 23 نوامبر سال 589 ميلادي به قسطنطنيه (استانبول) فرار كرد تا از موريس امپراتور روم شرقي (بیزانتین) كمك بخواهد.
     موريس كه در انتظار چنين فرصتي بود يك سپاه كامل در اختيار خسرو دوم قرار داد. اين سپاه رومی با كمك هواداران داخلي خسرو، در جنگ سال 591 ميلادي بهرام را شكست و به شمال خاوري ايران (خراسان بزرگتر) فراري دادند و خسرو دوم بر تخت نشست. موريس كه بهترين سپاه خود را همراه خسرو دوم كرده بود، خودِ او از عهده اقوام «آوار» كه به قلمرو روم شرقی تعرّض كرده بودند بَرنيامد و با شورش نظاميان پادگان قسطنطنيه رو به رو و 27 نوامبر سال 602 ميلادي هنگام فرار به سوي تيسفون (20 مایلی جنوب بغداد) براي گرفتن كمك از خسروپرویز كشته شد و «فوكاس» بر جاي او نشست.
     با مرگ موريس، خسروپرويز نه تنها از زير بار تعهداتي كه در قبال كمك موريس، به او سپرده بود بيرون آمد بلكه به اجراي طرح هاي خود كه رساندن قلمرو ايران به زمان داريوش بزرگ بود افتاد و كشته شدن موريس را بهانه قرار داد و در سال 605 ميلادي به خونخواهي او از دو سوي، قلمرو روم را مورد حمله قرار داد، سوريه و فلسطين و همچنین آناتولي (ترکیه امروز) را تا دروازه هاي قسطنطنيه (استانبول) تصرف کرد. خسرو دوم به این پیروزی قانع نشد و «شهربراز» ژنرال مشهور ايران را مامور تصرف مصر كرد كه وي موفق به اين كار شد، تا اسكندريه پیش رفت و این شهر را تصرف كرد. اين پيشروي كه جهان آن زمان را دچار شگفتي كرده بود سبب شد كه هراكليوس يك حاكم محلي روم در شمال آفريقا بر فوكاس شورش كند و از آفريقا به قسطنطنيه برود و فوكاس را بگيرد و اعدام كند. انتقال صليبِ اصل كه مسيح بر آن مصلوب شده بود از سوي نيروهاي ايرانيِ فاتح اورشليم (بيت المقدس) به تيسفون، باعث خشم مسيحيان جهان شده بود و هراكليوس از اين احساس استفاده كرد و با ذوب كردن طلاهاي كليساها و ضرب سكه، خزانه خود را پُر كرد و به جمع آوري نظامی دست زد و با پرداخت پول و دادن انواع وعده، اقوام پراکنده شده خزر را با خود همدست كرد و در سال 622 ميلادي به سوي ايران به حركت در آمد و اين سال مصادف با هجرت پيغمبر اسلام (ص) از مكه به مدينه بود.
     در جنگ 9 دسامبر سال 622 ميلادي، ارتش خسته ايران پس ازآن همه فتوحات که تاریخ نگاران، آن جنگ ها را «غیر ضروری» توصيف کرده اند، از هراكليوس شكست خورد و به تيسفون عقب نشيني كرد. بزرگان كشور كه نيروهاي رومي را نه چندان دور از دروازه هاي شهر ديدند و از سوي ديگر از خسروپرويز كه يك ژنرال ايران را اعدام و چند ژنرال ديگر را رنجانده و فراري داده و يا خانه نشين كرده بود بيزار شده بودند او را گرفته و به زندان افكندند و پسرش را به نام قباد دوم بر جايش نشاندند كه بعدا خسرو در زندان كشته شد و اين بود آغاز پايان كار امپراتوري 1200 ساله ايران باستان. جنگ های ایران و روم شرقی در دوران سلطنت خسروپرویز جمعا 30 سال طول کشیده بود و ذخایر و توان دو امپراتوری (دو ابرقدرت وقت) را به تحلیل برده بود.
     قباد دوم با دادن امتيازهاي فراوان از جمله دست كشيدن از سوريه و فلسطين و حتي بخشي از شمال غربي عراق امروز و پس دادن صليبِ اصل، صلح را از هراكليوس خريداري كرد.
     اين جنگها هر دو امپراتوري را به حدّی تضعيف كرد كه ارتش روم در آگوست 636 در یَرموک (مرزِ امروز سوریه و اردن) و ارتش ايران در نوامبر همان سال در نبرد قادسيه از مسلمانان عرب كه از لحاظ شمار، كمتر و تجهيزات و تداركات كامل هم نداشتند شكست خوردند. در پی شکست نظامی ایران در قادسیه، طولي نكشيد كه امپراتوري ايرانيان از ميان رفت. ولی، روميان تنها فلسطين و سوريه را از دست دادند و بخشی از جنوب غربی آناتولی را. با شکست های بعدی، قلمرو رومیان محدود به اطراف قسطنطنيه شد و تمامی قلمرو امپراتوری ایران و بخش های جنوبی و جنوب غربی امپراتوری روم شرقی ـ از سوریه و فلسطین تا مصر و سراسر شمال آفریقا در دست اسلامیون قرار گرفت. استقلال طلبان ایرانی نزدیک به 3 قرن بعد موفق به کسب حاکمیت ملّی شدند و بغداد را هم تصرف کردند و .... امپراتوري عثماني نیز بعدا جانشين روم شرقي شد. امپراتوری عثمانی تا اواخر جنگ جهانی اول ادامه داشت، ولی امپراتوری رومیان ـ چه در شرق و چه در غرب ـ احیاء نشد. رومیان در غرب (شبه جزیره ایتالیا) تا اواسط قرن 19 كه ايتالياي متحد به وجود آمد، تماميّت و حاکمیّت ملی هم نداشتند و در کنترل سایر قدرت های اروپایی بودند.، اما ايرانيان خيلي زود با يك رشته بپاخيزي هاي مسلحانهِ ميهني که فصل درخشاني از تاريخ عمومي (جهان) را تشکيل مي دهد استقلال وطن و حاکميّت ملّي را به دست آوردند و زبان و فرهنگ خود را زنده كردند. ايرانيان پس از پايان دادن به غائله مغول ها و تاتارها بار ديگر امپراتوريِ شان را تشكيل دادند، سرداراني چون نادر و اصلاح طلباني همچون کريمخان را به وجود آوردند ولي در قرن نوزدهم به علت ضعف مديريت و سياست و ناآگاهي از اوضاع و تحولات جهان، قرباني مطامع استعماری اروپاييان و رقابت هاي آنها شدند. نداشتن رجال وطندوست و آگاه مزيد بر علت شد و قطعات بزرگي ازجمله ايران خاوري (افغانستان)، منطقه فرارود (خراسان شمال شرقي و شمالي)، قفقاز، منطقه شيعه نشين شرق دجله، بيشتر منطقه مکران، بسياري از جزاير خليج فارس و ... از دست رفت و ايران، كوچك و حدود يک سوم دوران امپراتوری شد.
     در قرن 20 با رويدادهاي مشابهي سه بار مسير تاريخ عمومي (جهان) تغییر یافته است؛ پس از جنگ اول و بعد از جنگ دوم جهاني و در سالهاي 1989 تا 1991 بدون جنگ و با انحلال بلوک شرق (اتحادیه کشورهای عضو پيمان ورشو) و جماهير شوروي.
    جنگ جهاني اول به عُمر امپراتوري هاي اتريش و عثماني پايان داد، از تجزيه آنها چندين کشور تازه و مسئله دار به وجود آمد، نقشه هاي جغرافيايي تغيير يافت و آمريکا وارد باشگاه قدرت ها شد. جنگ دوم، دو بلوک رقيب در جهان به وجود آورد با دو قدرت بزرگ (مسکو و واشنگتن) در صدر آنها، قدرت ژاپن به پايان رسيد، چين و هند از دست قدرت هاي پيشين رها شدند، مستعمرات سابق و بعضا با شرايطي استقلال يافتند ولي نظام پولي جهان تغيير يافت و عملا در دست يک قدرت قرارگرفت، فاتحان هر دو جنگ براي ديکته کردن سياست هاي خود دست به ساخت سازمانهاي جهاني زدند؛ جامعه ملل، سازمان ملل و ....
     ورود سلاح اتمي به زرّادخانه چند کشور مانع وقوع جنگ جهاني ديگري شده است ولي نه جنگ هاي منطقه اي و عمدتا پراکسي (نيابتي). ورود بدون بازگشت روسیه به مسائل شرق مدیترانه (لِوانت، سوریه و ...) و آسياي غربي را باید یک عنصر تازه تلقی کرد.
     با فروپاشي معمّاگونه جماهير شوروي، بیشتر کشورهای جهان خصلت حکومتی تازه یافته و به دوران قدرت گرفتن اصحاب منافع، خواص و کمپاني هاي بزرگ بازگشته اند که طبیعتِ این وضعیت، همراه با گسترش فساد اداري ـ اقتصادي است و در نتیجه، به همان شکلِ اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم هم، آنارکيسم و اين بار خشن تر و با قیافه و روش های نوين ازجمله انفجارهاي انتحاري، ترور، ايجاد گروههاي مسلح و ... پا به میدان گذارده است.
     در عين حال، جهان اينک طلوع قدرت هاي تازه اي را تجربه مي کند و نيز تلاش روسيه را براي بازگشت به دوران قدرت. همچنين مغزشويي ها و تحريکات با ابزارهاي اينترنتي، سلفون ها، سوشل نِت وُرک ها و ... که در عين حال وسائلي ارزان جهت جمع آوري اطلاعات و درد سر سازي هستند (به علت جعل، نادرست و نادقيق بودن مطالب مطرح شده و تحلیل ضعیف آنها) و ....
     بنابراين، تغيير مسير تاريخ نسبت به گذشته سريعتر شده است و با كوچكترين حركت نادرست، همه چيز تغيير خواهد كرد و به همين دليل سران دولت ها اينك هركدام داراي چند مشاور تاريخدان، جامعه شناس، روانشناس و روزنامه نگار هم شده اند تا ضمن استفاده از فرصت هاي پيش آمده، مانع کوچکترين اشتباه شوند و .... قدرت هاي جهاني همچنين تجربه تازه اي را آغاز کرده اند و آن، کمک به احزاب، تفکّر و تبليغات و جناح هاي موافق سياست خود در کشورهاي مورد نظر تا بر کرسي بنشينند و به قدرت برسند، متحد آنها باشند و تغييرات خواست آنهارا به عمل آورند و اين ـ به نظر آنها ـ راهي است کم خطر و کم هزينه و تا حدّي نامرئي!.

    به نظر جامعه شناسان، ناراضي شدن مردم (توده ها) در دگرگوني ها نقش مؤثر دارد زيراکه بشر نسل نو، فساد و بوروکراسي، تباهي ها، تبعيض و خاصه بازي ها را که از عوامل ناراضي ساز هستند به اندازه نسل پيش از خود بر نمی تابد و تحمل نمي کند و همه تلاش دولت ها صرف اين مي شود تا ناراضي سازي ها را در جامعه خود به حد اقل برسانند که بپاخیزی صورت نگیرد که در عصر انتقال سریع درد دل ها میان افراد و تبادل نظرهاي خودماني و همدلی ها، گسترده خواهد بود. به علاوه، ورود آنارکیست ها به آن، محتمل است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نتيجه يک اشتباه: يزدگرد سوم پیشنهاد انتقال پایتخت از تیسفون به شیراز را نپذيرفت و امپراتوری ساسانيان از ميان رفت
23 نوامبر 636 میلادی و چهار روز پس از شکست نظامی امپراتوری ایران در نبرد قادسیه (معرکة القادسیه) و عقب نشینی باقیمانده یگانها از پل عتیق و به مخاطره افتادن تیسفون (پایتخت)، جلسه بزرگان کشور برای چاره جویی در کاخ سلطنتی (ایوان مدائن ـ طاق کسرا) تشکیل شد. حاضران در جلسه پس از شنیدن گزارش جنگ پیشنهاد کردند که پایتخت به شهر استخر (شیراز) منتقل شود زیرا که عرب مهارت جنگ صحرایی دارد نه کوهستانی و رسیدن به استخر مستلزم عبور از کوهستان است. یزدگرد سوم (شاه وقت) این پیشنهاد را نپذیرفت و رد این پیشنهاد به باور مورخان، نقطه پایان برعمر امپراتوری ایران در عهد باستان گذارد. امپراتوری ایران در قرون وسطی و جدید چندبار احیاء شد و آخرین بار در دوران نادرشاه بود. تیسفون در مارس 637 به دست اعراب مسلمان افتاد. این نیرو سپس در جلولا و سال 641 میلادی در نهاوند واحدهای نظامی یزدگرد سوم را شکست داد و ....
    پیش از نبرد قادسیه (قادسیه شهرکی در جنوب غربی کوفه ـ نجف)، میان نیروهای اسلامی و یگانهای منطقه ای ایران مستقر در حیره و انبار در طول سه سال (از سال 633 تا 636 ميلادي) 14 برخورد روی داده بود که نخستین برخورد؛ نبرد زنجیر و آخرین آنها نبرد پل بود. در نبرد پل، اسلامیون شکست خوردند، فرمانده آنان کشته شد و از قلمرو ایران عقب نشینی کردند. همین شکست باعث شد که همه نیروهای اسلامی جمع آوری و با لشکر مدینه به فرماندهی سعد ابن ابی وقّاص به جنگ با ایران فرستاده شوند. برای تقویت این نیرو، از خالد ابن ولید فاتح نبرد «یرموک» و مستقر در سوریه (شام) خواسته شده بود که مردان خودرا به کمک بفرستد. در نبرد قادسیه، چهار لشکر پیاده و یک لشکر سوار ایران جمعا 60 هزار نفر و 33 فیل جنگی شرکت داشتند. اسپهبد رستم فرخزاد فرمانده این نیروها بود. چهار ژنرال دیگر ازجمله هرمزان، مهران و برزن با او بودند. نبرد 16 نوامبر (25 آبان) آغاز شده بود و برتری تا نیمروز 19 نوامبر (28 آبان) با نیروهای ایرانی بود که توفان شن شدت یافت؛ اسپهبد فرخزاد و دو ژنرال دیگر کشته شدند و درفش کاویان (پرچم ارتش) به دست اسلامیون افتاد. نظامیان ایران و حتی آنانکه که در جناح چپ جبهه در حال پیشروی بودند پس از ناپدید شدن پرچم عجولانه دست به عقب نشینی و عبور از پل عتیق زدند و این، آغاز پایان کار امپراتوری ایران باستان بود که 12 قرن عمر کرده بود. این نخستین بار بود که درفش کاویان (منسوب به کاوه آهنگر نخستین انقلابی در تاریخ) در اثنای جنگ از دست می رفت.
    24 نوامبر سال 636 میلادی و در ششمین روز پیروزی اعراب مسلمان در نبرد قادسیه، افراد این نیرو عنوان «اهل القادسیه» دریافت کردند که تا پایان عمر از مزایای آن برخوردار بودند.
    
تصوير يزدگرد سوم بر سکه اش

مولفان تاریخ جنگها (مورخان نظامی) علل متعدد برای شکست ایران در قادسیه به دست داده اند ازجمله اینکه نظامیان ایران در این نبرد سرباز تازه کار بودند، همه ارتش به این جبهه فرستاده نشده بود، شمار نیروهای مستقر در پایتخت از صدهزار تن تجاوز می کرد حال آنکه تنها 60 هزار نفر به جبهه فرستاده شده بودند. باوجود اين، اسپهبد رستم فرّخزاد پرچم کل ارتش را با خود برده بود که از دست رفتنش باعث فرار سربازان ایرانی شد. تاکتیک فرمانده نیروهای ایرانی هم از عوامل شکست ایران شد که سواره نظام خود را در احتیاط قرار داده بود و پیاده نظام را به خط حمله فرستاده بود و افراد پیاده که از طبقه سوم جامعه و ناراضی از وضعیت بودند موثر واقع نشدند. در آن زمان طبقه سوم جامعه ایران راهی برای عضویت در نیروی سواررا نداشت که افراد آن از طبقات بالاتر انتخاب می شدند. به علاوه، چون یزدگرد سوم تجربه نظامی نداشت سواره نظام زره پوش ایران را به قادسیه نفرستاده بود و افراد لشکر سوار اعزامی به جبهه عمدتا بدون زره (جوشن) بودند. عرض خط محاربه چهار کیلومتر بود و با این وسعت، جنگ به صورت تن به تن درآمده بود و این، یک اشتباه دیگر فرمانده ایرانی بود. اسپهبد رستم که منتخب پوراندخت ـ شاه پیشین بود از حمایت همه مقامات ارشد در تيسفون برخوردار نبود. دعوت از دولت ايران به قبول اسلام و مذاکرات سه ماهه طرفين درباره آن بر روحيه افسران ارشد و برخي از مقامات تاثير گذارده و نسبت به جنگ دچار ترديد و تزلزل شده بودند. وجود تفرقه میان بزرگان ایران و سه ماه مذاکره (از ژوئيه تا نوامبر) به اسلاميون امکان داده بود که نيروهاي خودرا در قادسيه تقويت کنند. نیروهای اسلامی در نبرد قادسیه قبلا در جنگهای متعدد بویژه نبرد با رومیان در «یرموک» تجربه به دست آورده و ورزیده شده بودند. شخصیت ضعیف و قاطع نبودن یزدگرد سوم (بيست و نهمين شاه دودمان ساسانيان) و عادت او به تعلل و امروز و فرداکردن عامل اصلي شکست نظامي و اضمحلال امپراتوری ايران باستان بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه درويش خان يكي از پدران موسيقي معاصر ايران فوت شد
درويش خان

غلامحسين درويش (درويش خان) از پدران موسيقي معاصر ايران 22 نوامبر سال 1926 (يكم آذر 1305 خورشيدي) در يك رويداد رانندگي در خيابان اميريه تهران مجروح و چند ساعت بعد پس از انتقال به بيمارستان درگذشت. وي هنگام وفات 54 ساله بود.
    درويش خان موسيقي را در دارالفنون تحصيل كرده بود و نه تنها يك نوازنده تار و سه تار بود بلكه دستگاههاي موسيقي سنتي ايران را به هفت دستگاه تبديل كرد و آهنگهاي فراوان ساخت كه 22 آهنگ آن به جاي مانده است. درويش خان در عين حال يك تكنواز هنرمند بود و بيش از دستگاههاي ديگر به «ماهور» علاقه داشت.
     وي از نخستين كساني است كه در ايران كلاس آموزش موسيقي داير كرد و شماري از نامداران موسيقي ايراني شاگردان او بوده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مصوبه خريد نسخه اصل «صورتجلسه انتخاب نادر به شاهي ايران در اجتماع دشت مغان» براي موزه ملي، به هر بها
در اين روز در سال 1331 شوراي وزيران به رياست دكتر مصدق تصويب كرد كه دولت مكلف است به هر بها، نسخه اصل صورتجلسه انتخاب نادر شاه افشار به پادشاهي ايران در سال 1735 (1148 هجري قمري) از سوي نمايندگان ولايات و بزرگان كشور در اجتماع دشت مغان را خريداري كند و به موزه ايران باستان (ملي) بسپارد.
     پاي اين سند مهر و امضاي نمايندگان 35 گانه ولايات و برجستگان كشور وجود دارد و ميرزاي قزويني عبارت «الخير في ما وقع» را كه نشانه ارقام 1148 (تاريخ انجام راي گيري در مغان) بود به دست داده بود كه قرار شده بود بر يك طرف سكه رسمي قرار گيرد و در طرف ديگر سكه عبارت «نادر ايران زمين».
     در پي مصوبه دولت، اصل صورتجلسه انتخاب نادر شاه كه در اختيار «محمد دانش بزرگ نيا» بود ابتياع شد. وي آن را كه در ساختماني در خراسان به دست آمده بود خريداري كرده بود و دلالان عتيقه و موزه هاي لندن و نيويورك درصدد خريد آن بودند كه دولت متوجه شد و مصوبه فوري شوراي وزيران هم به همين سبب بود. از اين صورتجلسه كه ترجمه متن آن در تاريخ دمكراسي جهان آمده است دو نسخه تهيه شده بود. اين ترجمه از متن ارمني بوده است كه نماينده ارمنستان در اجتماع دشت مغان آن را براي خود و اطلاع ارمنيان (در آن زمان اتباع دولت ايران) تهيه كرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انعکاس بسیار گسترده و بیش از حدّ معمول ماجرای قتل جان اف. کندی در رسانه های تهران ـ نظرات کِنِدی نسبت به ایران
رسانه های ایران قتل اسرارآمیز جان اف کِنِدی سي و پنجمين رئيس جمهوری آمريكا در يكهزار و سي امين روز زمامداري اش را که در 22 نوامبر سال 1963 (ساعت 12 و 30 دقیقه به وقت تکزاس ـ ساعت ده شب به وقت تهران در آذرماه 1342) روی داده بود پس از وقوع این رویدادِ تأمل برانگیز وسیعا ـ و بیش از حد معمول! ـ انتشار و انعکاس داده بودند ـ کِنِدی در اثناي عبور، باخودرو روباز از خيابانهاي شهر پُرجمعيت دالاس (تكزاس) از داخل ساختمان يك مدرسه هدف گلوله قرار گرفته و كشته شده بود. «لي هاروي اسوالد» متهم به قتل وي نيز پس از بازداشت، به دست فردي ديگر به نام «جَک روبي» در راهرو ساختمان محافظت شده! به قتل رسيد و جَک روبي هم بعدا در زندان درگذشت!. ليندن جانسون معاون [تکزاسي] کِنِدی همان روز ـ و در هواپيمايي که وي و خانواده کِنِدي را به واشنگتن باز مي گردانيد ـ سوگند يادكرد و رئيس فدراسیون آمريكا شد. در جریان تیراندازی به جان اف کندی، زنش ژاکلین در کنار او در اتومبیل روباز نشسته بود. كِنِدي نخستين كاتوليك ايرلندي تبار بود كه به رياست جمهوري آمريكا انتخاب شده بود. قبلا سران اين كشور از پروتستانهاي انگليسي تبار بودند. وي ـ از حزب دمكرات ـ قبلا نماينده مجلس و سناتور بود و در زمان خود جوانترين رئيس جمهوري آمريكا نيز به شمار مي رفت.
    جان اف کِنِدی از برقراري يك صلح جهانی پايدار و رعايت تمام عيار حقوق بشر جانبداري مي كرد و آماده يك سازش بزرگ واقعي و همه جانبه با دولت مسکو بود كه انجام آن را طبق برخي نوشته ها، به دوره دوم (!) رياست جمهوري خود موكول كرده بود.
     واداركردن پهلوی دوم به انجام اصلاحاتِ طرحِ علي اميني در ايران كه بعدا شاه به آن عنوان «انقلاب سفيد» داده بود در همين راستا بود. جان اف کِنِدي با دکتر علي اميني آشنايي قبلي داشت. کِنِدي در یک ملاقات، همچنين به شاه گفته بود که راه پيشرفت ايران اين است که مواردي از اصلاحيه قانون اساسي آمريکا معروف به «بيل آو رايتز» را به صورتي در قوانين ايران بگنجانيد که عملي نشد و به باور برخي از صاحبنظران، مشکلات بعدي ايران نتيجه همين بي اعتنايي شاه به توصيه کِنِدي (آزادي تأسيس احزاب و انتشار نشریه، تشکيل اجتماعات و ...) بود. گویا نظر منفی جان اف کندی بود که برگزاری مراسم دو هزار و پانصد ساله شدن ایران 7 ـ 8 سال عقب افتاد. کِنِدی نگران بود که ناسیونالیسم ایرانی، بازگشت قطعات ازدست رفته این اَبَرقدرت قدیم را فریاد کشد و درگیری با دولت مسکو پیشامد کند و آمریکا ـ متحد وقت ایران ـ درگیر قضیه شود که شتافتن نظامی به کمک ایران از آن راه دور بسیار دشوار خواهد بود و نیاز به یک برنامه ریزی چندین ساله دارد. طبق برخی ابرازنظرها، شاه در دهه بعد (دهه 1970)، پس از اعلام طرح «تمدن بزرگ» و انتشار نوشته هایی که به نام او و زیر عنوان: به سوی تمدن بزرگ در مطبوعات تهران چاپ می شد و برداشتن نخستین گام های دورشدن از غرب، باعث شد که قدرت های غربی درصدد سلب حمایت خود از او برآیند. مشاوران سران قدرت های بلوک غرب نظر داده بودند که هرگونه «پیشرفت ایران»، ایجاد کنفدراسیون ایرانی تبارها را تحت نام جامعه مشترک المنافع منطقه نوروز و یا مهرگان به دنبال خواهد داشت، درنتیجه پیدایش یک قدرت جهانی تازه و ....
     کِنِدي در زمينه سياست داخلي تا توانست با فقر و نااميدي در جامعه آمريكا مبارزه كرد. اين جمله پُرمعنا هم از او باقي مانده است: "همه اش نگوييد كه دولت براي ما چه كرده است، گاهي هم از خود بپرسيد كه خودتان براي كشور چه كرده ايد؟.".
    عقب نشینی نیکیتا خروشچف رهبر وقت کرملین در جریان بحران موشکی کوبا در اکتبر 1962 که آغاز پایان کار آن جماهيريه دانسته شده است بر اثر ایستادگی جان اف کندی بود. اگر خروشچف به آن سرعت عقب نشینی نکرده بود اینک تاریخ جهان در مسیری دیگر قرارداشت.
    
کُپی صفحه اول شماره دوم آذرماه 1342 روزنامه اطلاعات


    
تیترهای شماره بعدی روزنامه اطلاعات درباره قتل کِنِدی

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز درگذشت انور خامه ای روزنامه نگار ِ ایراني و آخرین بازمانده گروه 53 نفری دکتر ارانی در 102 سالکی ـ نگاهی به خدمات و تألیفات او
انور خامه ای قدیمی ترین روزنامه نگار ِ ایران که 29 اسفند 1295 (20 مارس 1917) در تهران به دنيا آمده بود و در کرج زندگي مي کرد 29 آبان 1397 (20 نوامبر 2018) و در 102 سالگی درگذشت. در اسفند 1395 به مناسبت 100 ساله شدن او مراسم چشمگیری در تهران برگزار شده بود. وی با اینکه در آلمان و سویس درس اقتصاد و جامعه شناسی خوانده و دکترا گرفته بود راضی نبود که او را «دکتر خامه ای» بخوانند.
     انور خامه ای که تدریس و روزنامه نگاری را جدا از هم نمی دانست به هر دو کار اشتغال داشت. وی سالها در بلژیک و تهران در دانشگاه تدریس کرد.
     پيش از انتشار روزنامه مردم كه بعدا ارگان حزب توده عنوان گرفت و کار انتشار آن در تهران از يازدهم بهمن 1320 (31 ژانويه 1942) آغاز شد، انور خامه ای در روزنامه هاي «رهبر» و «سياست» قلم مي زد و مدت ها سردبير روزنامه رهبر بود. انور خامه ای از نخستين نويسندگان روزنامه مردم بود. اين روزنامه كه زماني به پراوداي ايران معروف بود در طول عُمر خود چند بار زير زميني شد. حزب توده دهم مهرماه 1320 (29 سپتامبر 1941) در ايران آغاز بكار كرد و در پي تيراندازي به شاه در محوطه دانشگاه تهران در 15 بهمن 1327 (4 فوريه 1949) غيرقانوني اعلام شد و .... حزب توده هنگام تاسيس، اشاره به ايدئولوژي اشتراکي نکرده بود تا به استناد قانون مصوّبه دهه 1310 مانع از فعاليت آن شوند. اين قانون، تاسيس و فعاليت حزب و گروه با مسلک اشتراکي را ممنوع کرده بود.
     انور خامه اي در نيمه دهه 1320 به نمايندگي از سوي روزنامه نگاران ايران در کنگره جهاني مطبوعات که در پاريس برگزار شده بود شرکت کرد. وي در آن دهه ديدارهاي حزبي و مطبوعاتي متعدد از اروپاي شرقي؛ يوگوسلاوي، چک اسلواکي و جماهیریه شوروی به عمل آورده بود. دیدار او از شوروی و مشاهده تفاوت مقامات دولتی و حزبی با توده ها و نبود انگیزه در مردم و بی حالی، بر تردید او نسبت به بقاء مارکسیسم افزوده بود، ولی تفکر سوسیالیسم معتدل را از دست نداد.
    دکتر انور خامه اي که یک مجتهدزاده بود در دهه 1320 رشته مهندسي شيمي خوانده و دبير دبيرستان صنعتي تهران شده بود. او از جواني تفکّر سوسياليستي داشت و خواهان رفاه و برابري انسانها بود. با همين تفکّر در دهه 1310 به جمع اصحاب اين انديشه که دکتر تقي اراني «بزرگ انديشمند» آنان بود پيوست. این جمع (دكتر تقي اراني، دكتر بهرامي، عباس آذري، ضياء الحوتي، انور خامه ای، عبدالصمد کامبخش قزوینی و ...) در سال 1316 به نام گروه 53 نفري دستگير، زنداني و محاکمه شدند و انور به 6 سال زندان محکوم شد و تا پايان کار رضاشاه در زندان بود. وي از تحسين کنندگان دکتر تقي اراني به دليل ميهندوستي اش و داشتن شخصيتي مستقل و بي باک بود.
    دکتر خامه اي چند سال پس از تاسيس حزب توده و عضویت در آن، وقتي که ديد این حزب دارد «دَربَست» ابزار دست مسکو و استالين مي شود و از خود اراده ندارد و «مسکو دوستاني» همچون عبدالصمد کامبخش قدرت را در حزب قبضه مي کنند که خاطرات خوبي از او در دوران زندان نداشت که به پليس، اطلاعات مي داد و نيز در ديدار از مسکو مشاهده کرده بود که آنچنان مساواتي که در آروزيش است در شوروي تامين نشده و مقامات دولت و حزب زندگاني لوکس و عالي دارند به انتقاد از کميته مرکزي و گردانندگان حزب توده دست زد و در سال 1326 (1947 میلادی) با شماري ديگر ازجمله خليل ملکي از حزب جدا شد و به دنياي معلمی و نگارش مستقل بازگشت. ولي، عشق به روزنامه نگاري اورا آرام نگدازد و با تنی چند از همفکران، نشريه «جهان ما» و «حَجّار» را تاسيس و منتشر کرد و به دفاع از جنبش ملي کردن صنعت نفت به رهبري مصدق و تامين حاکميت ملي پرداخت. باوجود انشعاب خامه اي از حزب توده، پس از تيراندازي به شاه در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران وي را هم از تعقيب مصون نگذاشتند. به صورت قانون درآمدنِ ملی شدن نفت ایران در زادروز انور خامه ای (29 اسفند) برایش یک شادی پایدار بود.
     انور پس از کودتاي 28 اَمُرداد 1332 نیز دستگير و باردیگر زنداني شد. او پس از رهايي از اين زندان به اروپا رفت و در آلمان و سويس به تحصيل اقتصاد و جامعه شناسی پرداخت و دکترا گرفت و به وطن بازگشت و ضمن از سرگرفتن کار آموزش و پرورش به عضويت تحريريه روزنامه اطلاعات درآمد و در سال 1336 براي اين روزنامه به سبک روزنامه هاي اروپا، «صفحه گزارش روز» ايجاد و فيچِر نويسي (گزارش مشروح با ذکر جزئيات و سابقه و توأم با نظر ديگران ازجمله مردم کوچه و بازار) را وارد مطبوعات ايران کرد و صفحه 5 روزنامه اطلاعات اختصاص به اين کار داده شد. يکي از فيچرهاي اين صفحه انتشار ادعاي مردي به نام هراتي [ساکن کوچه چاله حصار ـ چهار راه گلو بندک و نه چندان دور از بازار تهران] به کشف داروي سرطان با مطالعه تألیفات دانشمندان ایرانی قرون وُسطی بود که در شهريور 1336 انتشار يافت و در جامعه وقت صدا کرد و دولت مجبور شد که در اختيار هراتی، زير نظر بيمارستان لقمان الدوله ادهم به ریاست دکتر حسین معرفت بيمار بگذارد.
     انور خامه اي سالها از دبيران تحريريه روزنامه اطلاعات و مدتی سردبير مجله اطلاعات هفتگي و در دوران نخست وزیری دکتر علی امینی يكي از سران آموزش و پروش تهران بود ــ رئيسي كه با بودن اتومبيل سرويس دولتی، با اتوبوس شهري سر كار مي رفت، سمت «فرمانبر» را در دفتر اين اداره حذف، تعيين مديران مدارس را انتخابي كرده بود و توزیع معلمان تازه میان مدارس با قرعه کشی صورت می گرفت تا اِعمال نفوذ درکار نباشد. وي مديران مدارسي را كه انجمن خانه و مدرسه نداشتند مواخذه مي كرد و صورتجلسات اين انجمن ها را شخصا مي خواند و دستور رفع نقائصي را كه در صورتجلسات آمده بود مي داد. ابتکار او در نصب مدیر برای مدارس بعدا وارد آیین نامه مدارس شد و انتخاب مدیر پس از مصاحبه با داوطلبان و احراز شرایط به رای شورای آموزش و پرورش هر منطقه موکول شده بود. محمد درخشش وزیر فرهنگ کابینه دکتر علی امینی، خامه ای را رئیس آموزش و پرورش منطقه سراسری غرب و جنوب غربی تهران کرده بود.
     دكتر خامه اي پس از خروج مجدد از ايران در دهه 1340 و به گفته خودش؛ دورشدن از جامعهِ امنیتی وقت، سالها نماينده و كارشناس سازمان ملل در قاره آفريقا بود و به روي پاي خود ايستادن كشورهاي تازه استقلال يافته اين قاره كمك بسيار كرد. نام او بر مدارس و تالارها و خيابانهاي بسياري از شهرهاي اين ممالک گذارده شده است (ولي، نه در وطن خود او).
     خامه اي درجريان انقلاب سال 1357 (1978 و 1979 ميلادي) به همکاری با یونسکو پایان داد، به ايران بازگشت، حقوق بازنشستگي خودرا در وزارت آمورش و پروش احياء كرد و کار قلم و پژوهش را از سر گرفت. وی که در سال انقلاب، تقریبا هر روز به خیابانها و به میان تظاهرکنندگان می رفت، مشاهدات خود، نظرات و پیش بینی هایش را در اختیار روزنامه نگاران بویژه محمد حیدری از اعضای وقت شورای سردبیری روزنامه اطلاعات قرار می داد. خامه ای که مقیم کرج شده بود همچنان بكار پژوهش و نوشتن کتاب ادامه می داد. او پس از انقلاب عمدتا براي مجله ها ازجمله مجله های گزارش، بخارا و ... مقاله می نوشت و با روزنامه ها مصاحبه می کرد و به اطاق های خبر سر می زد. دیدار او از روزنامه ایران در نیمه دهه 1970 و اظهارات و اندرزهایش بسیار جالب خوانده شده است. او در یکی از مصاحبه هایش اوضاع جهان در دهه های نخست قرن 21 ازجمله پیدایش قدرت های تازه ای در جهان و افزایش وسعت آگاهی های توده ها را پیش بینی کرده بود. قبلا و در سال 1985 حذف حزب کمونیست از حکومت کردن بر شوروی را پیش بینی کرده بود که پنج سال بعد تحقق یافت.
    خامه ای مؤلف کتابهاي متعدد به زبان هاي فرانسه و فارسي ازجمله کتابي در تحريف و سوء اجراي سوسياليسم است که ترجمه فارسي آن «تجديد نظر طلبي از مارکس تا مائو» عنوان دارد و نیز کتاب «اقتصاد بدون نفت». خاطرات او زیر عنوان «خاطرات روزنامه نگار» در 3 جلد انتشار یافته است و نیز تألیفات دیگر وی؛ «فرهنگ سیاست»، «فلسفه برای همه»، «سالهای آشوب» و ....
     خامه ای در 60 سالگی ازدواج کرد که محصول آن یک دختر است به نام ملیحه. یک حادثه اتومبیل به عُمر بانویِ دکتر انور خامه ای پایان داد.
     ايران تاکنون روزنامه نگاري نداشته است که 75 سال به کار قلم اشتغال داشته باشد. خاطرات سياسي، آموزش و پرورشی و روزنامه نگاری انور خامه ای بسيار ارزشمند و آموزنده است و جا داشت که تا در قید حیات بود اُرال هيستوري (تاريخ شفاهي) از اين خاطرات تهيه می شد.
     دهم اكتبر 2011 به مناسبت هفتادمين سالگرد روزنامه نگاري انور خامه اي مراسمی برگزار شده بود که در آن بسیاری از نویسندگان و روزنامه نگاران کشور شرکت داشتند و در جریان همین مراسم، اندیشه تأسیس یک انجمن از روزنامه نگاران قدیمی ایران بمیان آمد.
    
دکتر انور خامه ای در کنار دخترش ملیحه در مراسم صدساله شدن ـ دکتر خامه ای در عکس بالاتر در دهه ششم عُمر و در عکس پایین در دهه چهارم بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
سالگشت درگذشت «آندره مالرو» و به اين مناسبت نگاهي كوتاه به انديشه ها و كارهاي او
آندره مالرو
آندره مالرو نويسنده، هنر شناس و انديشمند فرانسوي 23 نوامبر 1976 در 75 سالگي درگذشت. وي سوم نوامبر 1901 به دنيا آمده بود.
     مالرو در طول تحصيل در پاريس با زبانهاي مشرق زمين آشنا شد و به آسيا سفر کرد و در هندوچين به مخالفان استعمار که اروپاييان اعمال مي کردند پيوست و جنبش جوانان «آنام» را سازمان داد و روزنامه اي تحت عنوان «هندوچين در زنجير» منتشر ساخت كه عمدتا از استعمار فرانسه (دولت وطن خود) انتقاد مي كرد.
     وي در بازگشت به فرانسه چهار کتاب برضد استعمار نوشت که عناوين آنها از اين قرار است: فاتحان، راه و روش امپرياليستها، سرنوشت انسان، فريبکاري غرب.
     مالرو سپس به حمايت از جمهوريخواهان اسپانيا برخاست و به دولت فرانسه اصرار کرد که به آنها که سرگرم جنگ با سلطنت طلبان به رياست ژنرال فرانکو بودند هواپيماي نظامي بفروشد. پس از اين که تعداد هواپيماهاي فروخته شده به 20فروند رسيد به يافتن داوطلب براي خلباني آنها سرگرم شد و 20 خلبان داوطلب به دست آورد و روانه اسپانيا ساخت. آنگاه به آمريکا رفت و به جمع آوري اعانه براي جمهوريخواهان اسپانيا پرداخت. وي کتاب تازه خود «اميد بشر» را به اين موضوع اختصاص داده است که فيلم سينمايي شده است.
     مالرو در جريان جنگ جهاني دوم وارد سازمانهاي مقاومت فرانسه شد. يک بار توسط آلماني ها دستگر و نزديک بود اعدام شود.
     پس از پايان جنگ به سمت وزير اطلاع رساني و سپس وزير امور فرهنگي فرانسه منصوب شد. کتابهاي معروف ديگر او عبارتند از: صداي سکوت، روانشناسي هنر و .... مالرو از حاميان بزرگ دمكراسي و رعايت كامل حقوق بشر و آزادي بود و اين سه را عوامل پيشرفت جامعه و فرد و آسوده و بي دغدغه زيستن افراد مي دانست. او هميشه با ظلم وتبعيض و هرگونه سلطان مبارزه مي كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درباره فلسفه «پرگماتيسم»
Pierce

در نوامبر سال 1909 ميلادي و طبق برخي نوشته ها بيست و سوم اين ماه، «پرگماتيسمPragmatism » به عنوان يك فلسفه آمريكايي وارد دائرة المعارف فلسفه شد. صاحب اصلي اين فلسفه چارلز پيرس دانشمند و فيلسوف آمريكايي (1839 ــ 1914 ) است و دو فيلسوف ديگر آمريكايي ويليام جيمز و «جان ديوي» نيز همين عقيده را داشتند. ناميدن آن به فلسفه «اصالت نتيجه» روشن ترين تعبير است و كسي را كه اعمال و افكار او با اين فلسفه مطابقت دارد و يا اين كه پيرو آن است «نتيجه گرا» مي خوانند.
     پرگماتيستها برخلاف ساير روشهاي فلسفي از تحقيق و بررسي در كل عمل اجتناب مي ورزند و به جاي آن به آزمايش نتايج مي پردازند يعني پس از عملي شدن فكر، نتايج به دست آمده را مي سنجند. به نظر آنان «نتيجه» اصل است نه اصول لايتغير و رفتن از راههاي انعطاف ناپذير معين براي رسيدن به «نتيجه مطلوب» ؛ و به اين ترتيب مقيد به لايتغير بودن اصول نيستند.
     پرگماتيستها نظرات و عقايدي را مي پذيرند كه عملي باشند. از نظر آنان يك عقيده بايد نخست تجربه شود و اگر نتايج تجربه مفيد و قانع كننده بود به صورت نظام در آيد و بر آن ضابطه اجرايي نوشته شود و عملي گردد. به عبارت ديگر فرضيه اي بمانند ماركسيسم بايد نخست در گوشه اي تجربه مي شد و با توجه به نتايج حاصله و اعمال تغييرات و اصلاحات لازم، سپس در سطح وسيع به اجرا در مي آمد .
     بسيار ديده شده است روزنامه نگاران آمريكايي كه با اين فلسفه و تعريف واژه «پرگماتيسم» كاملا آشنا هستند آن را در خبرها و مقالات خود به مفهوم درست بكار مي برند كه در برخي از كشورها كه با اين فلسفه آشنايي ندارند آن را «واقع گرايي» ترجمه مي كنند كه دقيق نيست .
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي داستان نويسي
سالمرگ نویسنده فیلمنامه زورو Zorro
Johnston Mcculley
23 نوامبر سالروز درگذشت جانستون مک کالی Johnston Mcculley داستان نویس و نمایشنامه نگار پُرکار آمریکایی است که 75 سال عمر کرد و در سال 1958 در لس آنجلس فوت شد. وی که در جوانی خبرنگار حوادث شهری و در حوزه پلیس بود صدها داستان کوتاه، پنجاه ناول (داستان طولانی) و دهها نمایشنامه تلویزیون و فیلمنامه سینمایی نوشته است. معروفترین فیلمنامه او زورو Zorro عنوان دارد که در زمان خود یکی از پرفروشترین فیلمهای سینمایی شده بود. قهرمان این فیلمنامه مردی نقابدار بود که با لباس سیاه و مسلحانه با ظلم به افراد مبارزه می کرد. جانستون در بیوگرافی خود نوشته است که حادثه نگاری برای روزنامه اورا داستان نگار کرد. داستان نگار هرچه بیشتر بنویسد قدرت خیال او بیشتر و قلمش روانتر می شود. داستان نگاری ایجاد دشمنی نمی کند و نویسنده به پلیس و دادگاه کشانده نمی شود و بنابراین خیالی آسوده دارد و نگرانی و استرس ندارد. داستان نگاري پندآموز بزرگترین خدمت به بشریت است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
مبارزه با سانسور ـ راهی که جان میلتون برای ازمیان رفتن سانسور کتاب و نشریات دیگر بکار گرفت
John Milton
امروز ـ 23 نوامبر سالروز انتشار نشریه Areopagitica در انگلستان در سال 1644 است که هدف از انتشار آن مبارزه با سانسور (Censorship) بود و در آن زمان عمدتا سانسور کتاب و سخنراني و ابراز نظر. این نشریه شکل و شمایل بروشورهای امروز (پامفلیت Pamphlet) را داشت.
    جان میلتون John Milton شاعر و مقاله نویس انگلیسی این نشریه را برای درج سخنرانی ها و استدلالهای خود و دیگران که سانسور، عملی ناقض اصل آزادی بیان و عقیده است و مانع رشد و پیشرفت جامعه می شود اختصاص داده بود. به زعم جان میلتون، آزادی بیان و عقیده یک حق طبیعی انسان و لازم الرعایه باید باشد. خود وی نوشته است که چون احساس کرد که صدایش در جلسات سخنرانی به گوش همه نمایندگان پارلمان نمی رسد و نمي گذارند که برسد این نشریه را بوجود آورد تا حاوی آن اعتراض ها و خواستها باشد و آن را به دست پارلماني ها و دولتمردان برساند که بخوانند. نام نشریه را Areopagitica گذاشت که از نوشته آيسکراتيس Isocrates خطيب يوناني قرن چهارم قبل از ميلاد گرفته شده که آزادی بیان و عقیده را لازمه زندگانی بشر و رشد جوامع خوانده و از رفتن افراد به تپه آرس Ares در آتن و بیان هرچه را که می خواهند بگویند دفاع کرده بود و کلمه Areopagus را که در نوشته اش بکار برده از نام تپه آرس گرفته شده است. [آيسُکراتيس با سقراط اشتباه نشود].
     میلتون ضابطه Pre – Publication Censorship (ممنوعیت انتشار نشریه ازجمله کتاب بدون قبلا دریافت پروانه = سانسور شدن) را خلاف منطق و آزادی انسان می دانست و منطق خودرا در این زمینه استدلال می کرد. همین مبارزات میلتون بود که به لغو آن ضابطه و هرگونه سانسور منتهی شد و در آمریکا به صورت تضمین آزادی مطبوعات Press Freedom و بیان و اظهار نظر Freedom of Expression وارد قانون اساسی این فدراسیون شده و یک الگوی جهانی است. [براساس همین اصل، در ایالات متحده آمریکا برای انتشار روزنامه و هر نوع نشریه نیاز به دریافت پروانه نیست]. بنابراین، نام میلتون در همه جا مترادف است با مبارزه با سانسورCensorship وی این مبارزه را پس از تصویب ضابطه اجباری بودن دریافت پروانه قبل از انتشار هر کتاب در انگلستان (Unlicensed Printing) در سال 1643 آغاز کرده بود.
    جان میلتون که 9 دسامبر 1608 متولد و 8 نوامبر 1674 درگذشت بر ده زبان ازجمله آرامی (زبان سوریه قدیم، زبان مسیح و پدر عربی و عبری) مسلط بود. مجموعه اشعار او «بهشت گمشده» عنوان دارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه «لايف» منتشر شد و اهميت تصوير براي نشريات آشگار گرديد
تمبر پُستي آمريکا با تصوير هنري لوس
23 نوامبر سال 1936 (روزي چون امروز) هنري لوس Henry Luce متولد اپريل 1898 و متوفي در فوريه 1967 ـ روزنامه نگار آمريكايي و بنيادگذار مجله خبري تايم Time که نشريه لايف Life را از صاحبانش خريداري کرده بود آن را به صورت يک مجله هفتگي عكس خبري (فتو ژورناليسم) منتشر ساخت كه تا دسامبر سال 1972 به همين صورت منتشر مي شد، سپس ماهنامه و فصلنامه شد و بارديگر از سال 2004 به انتشار هفتگي بازگشت كه هر هفته در 12 ميليون نسخه چاپ و با 71 روزنامه از جمله لس آنجلس تايمز به صورت ضميمه توزيع مي شد. لايف از 2009 آنلاين شد و از ژانويه 2012 «فتو کانال» مجله تايم. انتشار لايف به سال 1883 باز مي کردد که يک نشريه سرگرم کننده بود با مطالب طنز.
    
همينگوي پشت جلد لايف (1961)

هنري لوس كه از هوادارن اين اصل بود كه در بسياري از مواقع «دوربين» بهتر از قلم مي تواند جزئيات يك داستان را بيان دارد و يك عكس خوب (عكسي كه شخصيت يك فرد و جزئيات يك صحنه را نشان دهد) براي هميشه باقي خواهد ماند و زيور صفحات تاريخ مي شود، تصميم به انتشار يك مجله تمام عكس با كاغذ اعلاء گرفت. وي در همان زمان پيش بيني كرده بود كه نسل آينده حوصله خواندن مطالب طولاني را ندارد و عكس، كاريكاتور و طنز را بهتر مي پسندد. او در همان زمان كه جهان روزنامه رنگي نداشت، توصيه به چاپ رنگي روزنامه ها كرده و گفته بود كه روزنامه هاي سياه و سفيد، ظاهر نشاط آور ندارند.
    به همان گونه كه لوس پيش بيني كرده بود، شماره هاي گذشته لايف تا دهها برابر قيمت خريداري مي شوند و كپي عكسهاي آنها در هر آرشيوي وجود دارد و عكس صحنه هاي جنگها و آشوبها و شخصيت هاي گذشته كه در كتب بويژه کتابهاي تاريخ و نشريات چاپ مي شود، توسط عكاسان لايف گرفته شده و در اين مجله به چاپ رسيده بودند. چند پشت جلد لايف براي نمونه:
در جبهه جنگ ويتنام، منظره دو نظامي مجروح (سال 1965)


    
منظره يک ملاقات اتفاقي ليندن جانسون رئيس جمهور وقت آمريکا با کوسيگين نخست وزير دولت وقت مسکو ـ کاسيگين براي حضور در سازمان ملل و شرکت در جلسه سران در 1967 به آمريکا سفر کرده بود ـ ميان دو مقام وقت، مترجم قرارگرفته است


    
سمت راست ژنرال آمريکايي Claire Chennanly است که در جريان جنگ جهاني دوم مامور کمک به جمهوري ملي چين به رياست چيان کاي شک شد و با بکار بردن نيروي هوايي ژاپني ها را که بر شمال و شرق چين مستولي شده بودند به شکست کشاند و مجبور به عقب نشيني کرد ـ سمت چپ يک نظامي آمريکايي پس از پياده شدن در نُرماندي (فرانسه) در آگوست 1944 ديده مي شود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
روزي که روس ها هم موشك (راکت) با سوخت مايع ساختند
23 نوامبر سال 1933 در شوروي نوعي موشک (راکت) ساخته و آزمايش شد که با سوخت مايع کار مي کرد. آمريکاييان (مهندس گدارد) 15 سال پيشتر و آلمانيان ده سال پس از روس ها موشك سوخت مايع ساختند.
     در شوروي آن زمان كه از انقلاب بلشويكي 1917 فاصله اي زياد نگرفته بود، به كساني كه اختراع و اكتشاف مي كردند و از خود خلاقيت نشان مي دادند و يا اينكه بازده بيشتري داشتند و نسبت به همنوع فداكاري از خود نشان مي دادند عنوان «قهرمان سوسياليست»، «قهرمان خلق» و مدال مربوط داده مي شد كه دلگرمي و تشويق بزرگي بود و در همه ايجاد انگيزه به پيشبرد جامعه و خدمت عمومي مي كرد كه بعدا اين تشويق هم به صورت تشريفات و ظاهري در آمد و انتخاب قهرمانان خلق و سوسياليست هم با پارتي بازي و با توصيه صورت مي گرفت و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ماجراي بي سابقه يك هواپيماربايي ـ بنزين هواپيماي ربوده شده تمام شد و به دريا افتاد و 128 تن كشته شدند
يك هواپيماي ربوده شده اتيوپيايي 23 نوامبر 1996 به علت تمام كردن بنزين به آبهاي اقيانوس هند، در كنار ساحل جزيره اصلي از مجمع الجزاير «كومور» برخورد كرد كه 128 تن از 178 سرنشينان آن (163 مسافر، 12 خدمه پرواز و 3 رباينده) كشته شدند و 50 تن ديگر که برخي از آنان مجروح شده بودند نجات يافتند. اين هواپيما از نوع بوئينگ 767 بود.
    هواپيماي اتيوپيايي پرواز 961 در مسير از آديس آبابا به نايروبي پايتخت كنيا اندكي پس از آغاز پرواز، توسط سه جوان كه خودرا از مخالفان دولت اتيوپي و زنداني سياسي سابق معرفي كردند ربوده شد. ربايندگان كه گفته بودند داراي مواد منفجره هستند، و تبر و دشنه با خود داشتند از خلبان خواستند كه هواپيما را به استراليا ببرد. آنان به مسافران هواپيما كه از 35 كشور بودند اطمينان داده بودند كه اگر آرامش خودرا حفظ كنند آسيب نخواهند ديد و افزوده بودند كه چون جانشان در وطن در خطر بود، راهي جز ربودن هواپيما و رفتن به كشوري ديگر را نداشتند. آنان همچنين از سرخلبان هواپيما خواستند كه مسير جنوبي را از فراز سواحل آفريقا پرواز كند و سپس وارد آسمان اقيانوس هند براي پيمودن مسير شرقي شود. خلبان در مسير جنوب به آنان اطلاع داد كه بنزين كافي براي رسيدن به استراليا ندارد و خواست كه اجازه دهند در نزديكترين فرودگاه بنزين گيري كند ولي ربايندگان باور نكردند و گفتند كه چنين هواپيمايي قبل از ترك فرودگاه خود بايد 11 ساعت بنزين گيري كند و اين بنزين براي رسيدن به استراليا كافي است. خلبان، ديگر راهي جز ادامه پرواز نداشت تا اينكه يكي از موتورها براثر تمام شدن بنزين از كار افتاد و هواپيما ارتفاع خود را از دست داد. در اينجا، هواپيماربايان موافقت كردند كه هواپيما براي سوخت گيري در فرودگاه اصلي پايتخت «كومور» كه در همان نزديكي بود فرودآيد و جريان به برج مراقبت فرودگاه اطلاع داده شد ولي سوخت موتور ديگر در 15 مايلي فرودگاه پايان يافت و خلبان تلاش خودرا آغاز كرد تا شايد بتواند هواپيمارا بدون موتور و با روش «گلايد» به فرودگاه برساند. سه رباينده كه باور نداشتند هواپيما، سالم در فرودگاه قرارگيرد ناگهان تصميم گرفتند كه آن را بر يك هتل ساحلي ويژه سياحتگران بكوبند و تصميم خود را به خلبان گفتند. خلبان مقاومت كرد و كشمكش آغاز شد كه هواپيما در پانصد متري ساحل به دريا اصابت كرد و درهم شكست و سه قسمت شد. سياحتگراني كه در دريا شنا مي كردند، ماهيگيران و قايقرانان به كمك شتافتند ولي تنها 50 تن از جمله سرخلبان و كمك خلبان که برخي از آنان مجروح شده بودند نجات داده شدند. سه هواپيماربا به دليل اينكه تا آخرين لحظه ايستاده بودند و كمربند نجات نداشتند كشته شدند. اين رويداد كه تا آن زمان به اين صورت سابقه نداشت تا چندين روز خبر بزرگ و مخاطب رسانه ها بود.
هواپيماي اتيوپيايي پس از اصابت به آبهاي ساحلي «كومور» به اين صورت درآمده بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستين بانو كه در دوران معاصر در قاره آفريقا رئيس كشور شد
بانو «آلن جانسون سيرليف Ellen Johnson Sirleaf» متولد 1938 بيست و سوم نوامبر 2005 برنده انتخابات كشور آفريقايي «ليبريا» اعلام شد و از 16 ژانويه 2006 پس از اداي سوگند كار خودرا در اين سمت آغاز کرد و تا سال 2018 در این سمَت بود. در دوران معاصر، وي نخستين بانويي است كه در قاره آفريقا رئيس يك كشور شده بود.
    بانو آلن جانسون قبلا وزير دارايي ليبريا بود. وي در ليبريا رشته اقتصاد و در آمريكا (دانشگاههای كلرادو و هاروارد) رشته مديريت مالي تحصيلكرده است. پدر او از اعقاب بردگان سياهپوست آمريكايي بود كه به آفريقا بازگردانيده شدند و برايشان كشور ليبريا را به وجودآوردند. مادر بانو اِلِن یک زن آفریقایی ـ آلمانی بود. انتخابات ليبريا پس از يك دوره حكومت كودتا و جنگ داخلي ازسرگرفته شده بود.
Ellen Johnson Sileaf

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و سرانجام، بانو آنگلا مركلِ راستگرا صدراعظم آلمان شد و پس از او، یک سوسیال دمکرات (چپگرا)
بانو آنگلا مرکل
22 نوامبر2005، پارلمان فدرال آلمان با397 راي موافق در برابر 202 راي مخالف و 12 غايب، بانو «آنگلا مركل Angela Merkel» متولد 17 جولای 1954 و دختر یک کشیش پروتستان را به سمت صدراعظم دولت ائتلافي آلمان برگزيد.
    مركل كه در هامبورک به دنیا آمده و در آلمان شرقي (در آن زمان دارای دولتی کمونیست) بزرگ شده و يك محافظه كار وابسته به حزب دمكرات مسيحي است نخستين زني است كه صدر اعظم آلمان شد و بر كرسي بيسمارك تكيه زد. هيتلر نيز، نخست از سوي پارلمان فدرال، صدراعظم آلمان شده بود كه بعدا لقب «پيشوا» بر خود نهاد.
    گرهارد شرودر صدراعظم وقت از حزب سوسيال دمکرات در پي راي گيري 22 نوامبر 2005، نخستين مقامي بود كه به مركل تبريك گفت و زمام امور بزرگترين كشور اتحاديه اروپا را به او سپرد.
    در انتخابات سپتامبر 2005 آلمان فدرال، هيچيك از احزاب اكثريت نيافته بودند. بنابراين، كابينه آلمان كه از 22 نوامبر 2005 كار خود را آغاز كرد يك دولت ائتلافي چپ و راست بود كه چنین کابینه هایی با كوچكترين اختلاف احزابِ عضو فرو مي پاشند. به عبارت ديگر، مركل نمي توانست (در امور داخلي) زياد راستگرايي كند. برای رسیدن به ائتلاف، چپها قبول كرده بودند كه دست اتحاديه هاي كارگري باز گذارده نشود و راستها قول داده بودند كه ماليات بر درآمدهاي بالا را كه تصاعدي است كاهش ندهند تا در جامعه آلمان ايجاد طبقه نشود. در نخستین كابينه مرکل، وزارت امور خارجه در دست حزب سوسيال دمكرات (چپ) باقي ماند. بانو مرکل در پاییز 2018 که با چند مخالفت رو به رو شد گفت که ازدوره بعد، نمی خواهد که صدر اعظم باشد و هشتم دسامبر 2021 کنار رفت و Olaf Scholz سوسیال دمکرات متولد 14 ژوئن 1958 صدراعظم آلمان شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نشست 21 رئيس كشور با نتيجه اي اندك و يك عكس يادگاري ديدني
نشست دو روزه نوامبر 2008سران كشورهاي 21 گانه منطقه اقيانوس آرام كه يك گروه همكاري هاي اقتصادي را تشكيل داده اند (APEC) كار مهمي انجام نداد و شركت كنندگان در نشست تنها قول دادند كه در جريان بحران مالي وقت، و دست كم در يك سال پس از آن، اقدام به حمايت از محصولات داخلي (پروتكشنيسم= Protectionism) در برابر واردات نکنند و امکان دهند که رقابت ميان کالا برقرار باشد و مرغوبيت و پسند خريدار حرف آخر را بزند. در اين نشست كه از 21 نوامبر 2008 در شهر ليما پايتخت كشور «پرو» برگزار شده بود همچنين اظهار اميداري شد كه بحران مالي جهاني از نيمه سال 2010 فروكش کند. همچنين قرار شد كه هيچكدام از دولت هاي شرکت کننده در نشست از جمله دولت آمريکا تسليم فشار براي حفاظت از آن دسته از صنايع که رو به زياندهي و ورشكستگي هستند نشود و حتي الامكان به صندوق بين المللي پول كمك كنند كه ژاپن وعده يك كمك يكصد ميليارد دلاري داد ولي رژيم پکن كه داراي ذخيره ارزي چشمگيري است در اين زمينه به سكوت خود ادامه داده بود.
سران 21 گانه 21 نوامبر 2008 در شهر «ليما» با لباس محلي كشور « پرو Peru» موسوم به پونچوس Ponchos در كنار هم اين عكس يادگاري را گرفتند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
تظاهرات ضد جورج بوش با عکس چه گوارا در خیابانهای شهر لیما پایتخت کشور Peru
در جريان نشست دوره اي سران كشورهاي مجاور اقيابوس آرام ـ APEC كه 21 و 22 نوامبر 2008 در شهر ليما پايتخت «پرو» با شركت سران ايالات متحده، روسيه، برزيل، ژاپن، كانادا، مكزيك و ... برگزار شده بود در خيابانهاي آن شهر، عليه جورج دبليو بوش رئيس وقت فدراسیون آمريكا كه زمامداري اش دو ماه بعد و در بيستم ژانويه 2009 پايان يافت تظاهرات صورت گرفته بود. (دو عکس زير).
    همراهان جورج بوش گفته بودند که راه اندازي اين تظاهرات کار چپگرايان و بقاياي کمونيست ها است و تازگي ندارد و اين کمونيست ها هميشه بر ضد سران ایالات متحده شعار داده اند.
     همانطور که در عکس ديده مي شود؛ تظاهركنندگان تصويرهاي «چه گوارا» را با خود داشتند. خبرهای رسانه ای چند دهه گذشته نشان داده است که چپگرایان آمریکای لاتین در هر تظاهرات، عکس هاي چه گوارا را با خود حمل کرده بودند.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 23 نوامبر
  • 1709:   امپراتوري سوئد تجزيه و مناطقي از آن به لهستان، دانمارك و اميرنشين ساكسوني آلمان داده شد. سوئد در قرن 16 با در دست داشتن همه منطقه اسکانديناوي، بخش هايي از آلمان، لهستان، ليتواني، فنلاند و روسيه؛ سومين قدرت اروپا بود که بعدا در سه جنگ شکست خورد و به 450 هزار کيلومتر مربع محدود شد و از آن پس راه مسالمت در پيش گرفته است.
        
        
  • 1783:   در لندن اعلام شد كه در پي پيروزي انقلاب استقلال آمريكا تا آن روز، بيش از يكصد هزار تن از مهاجران انگليسي ساكن مهاجر نشينان 13 گانه كه وفادار به كشور مادري بودند به انگلستان بازگشته و يا به مهاجرنشين كانادا نقل مكان كرده بودند.
        
        
  • 1910:   در پی اعدام «یان آلفرد آندر J. A. Ander» در سوئد به جرم قتل هنگام سرقت و انتشار جزئیات خبر آن و تفسیر و اظهار نظر درباره آن، مجازات اعدام در کشور 11 میلیون نفری سوئد ممنوع شده و اعدام دیگری صورت نگرفته است. یان آندر که یک هتلدار بود ورشکست شده بود و برای امرار معاش تصمیم به دزدی گرفته بود و در اثنای نخستین سرقت از یک صرّافی، مجبور به کشتن تنها کارمند صرّافي شده بود که یک بانوی میانسال بود. «یان» هنگام فروش ارزهاي مسروقه مورد سوء ظن قرار گرفت و دستگیر شد، زیراکه روی برخی از اسکناس ها لکه خون دیده شده بود. میزان سرقت معادل شش هزار کرونا بود.
        
        
  • 1930:   اِليجاه محمد در شهر ديترويت (استیت ميشيگان آمريكا) جمعيت «ملت مسلمان» را تاسيس كرد.
        
        
  • 1933:  


    علی شریعتی جامعه شناس ایرانی و دارای مدرک دکترا از دانشگاه سوربون فرانسه در مزینان سبزوار به دنیا آمد و 41 سال عُمر کرد و در انگلستان درگذشت.
  • 1940:   دولت روماني همانند ساير کشورهاي اروپاي شرقي از جمله مجارستان و بلغارستان به قدرت محور Axis Powers (آلمان و ايتاليا) پيوست. آن کشورها پس از شکست هيتلر، متحد شوروي شدند و پس از انحلال پيمان ورشو و فروپاشی شوروی از درون، به عضويت «ناتو» در آمده اند! و قاعدتا در آينده هم به يک قدرت وقت خواهند پيوست!!. ناسيوناليست هاي روسيه به قانونگزاران اين کشور اصرار مي کنند، حال که کشورهاي اروپاي شرقي به «ناتو» ـ دشمن بالقوه روسيه پيوسته اند با تصويب قانون، خونبهاي ميليون ها نظامي روس را که در جريان جنگ جهاني دوم براي خارج ساختن آن کشورها از دست هيتلر کشته شدند مطالبه کنند و همچنين از آلمان. روس ها در جنگ جهاني دوم 27 ميليون کشته دادند تا هيتلر شکست خورد و روزي که واحدهاي ارتش شوروي وارد برلين شدند خودکشي کرد.
        
        
  • 1946:   ناوگان فرانسه بندرِ هاي فونگ Hai Phong را در ويتنام گلوله باران کرد که طبق گزارش هاي متعدد، در اين تيراندازي نزديک به شش هزار ويتنامي کشته شدند. علت تيراندازي، ردّ استعمار فرانسه از سوي ويتنامي ها بود. پيش از تامين وحدت، «هاي فونگ» از بنادر ويتنام جنوبي بود.
        
        
  • 1959:   شارل دوگل رهبر وقت فرانسه خواستار وحدت اروپا شد و گفت که وقتي از اروپا سخن مي گوييم هدف مان از اقيانوس اطلس تا کوههاي اورال است و نمي توان روسيه را از نقشه اروپاي متحد جدا ساخت و در غير اين صورت، اتحاد پايدار نخواهد ماند.
        
        
  • 1971:   دولت پکن (بيژينگ) بركرسي قدرت هاي فاتح جنگ جهاني دوم در شوراي امنيت نشست. مجمع عمومي سازمان ملل در 25 اکتبر 2005 راي به انتقال کرسي چين در آن سازمان، ارکانهاي مربوط و ازجمله شوراي امنيت به دولت پکن داده بود. اين کرسي از سال 1945 (زمان تأسیس سازمان ملل) در اختيار دولت مستقر در تايوان بود (به نام جمهوري ملي چين که در طول جنگ جهاني دوم با ژاپن در نبرد بود). دولت مستقر در تايوان که در جنگ داخلي، از مائوئیست ها شکست خورده و پکن را از دست داده و به تایوان رفته بود همچنان خودرا نماينده همه چينيان معرفي مي کرد. مرور زمان نشان داد که دولت پکن در شوراي امنيت ـ بازوي اجرايي سازمان ملل ـ روشي سازشکارانه داشته است و اين روش را در سال 2011 هنگام طرح غرب درباره ليبي به نام قطعنامه «پرواز ممنوع» به شماره 1973 به وضوح عيان ساخت. اين طرح که برخلاف انتظار جهانيان، از سوي دولت خلق چین «وتو» نشد پرواز هواپيماهاي ليبيايي را در آسمان کشورشان ممنوع کرد، نه پرواز جنگنده ـ بمب افکنهاي ناتو را که به انهدام بسياري از شهرهاي ليبي استراتژيکِ صاحب نفت و تغيير دولت آن انجاميد و تلفات سنگين ببار آورد. طبق اساسنامه سازمان ملل، شوراي امنيت براي مداخله در امور و مسائل داخلي کشورها اختيار ندارد.
        
        
  • 1980:   ارزش طلا به بالاترين سطح خود تا اين روز يعني هر اونس850 دلار رسيد. چند سال پيش از آن هر اونس طلا 161 دلار بود.
        
        
  • 1980:   يك رشته زمين لرزه در جنوب ايتاليا، بيش از چهار هزار و هشتصد تن از ساكنان منطقه را بي جان ساخت.
  • 1985:   كماندوهاي مصري در فرودگاه بين المللي جزيره «مالت» به يك هواپيماي مسافربر ربوده شده آن کشور که فرود آورده شده بود حمله بردند تا مسافران را نجات دهند كه در زد و خورد آنان و هواپيماربايان 60 تن و بسياري از ايشان مسافران هواپيما كشته شدند. اين هواپيما از آتن عازم مصر بود که در آسمان ربوده و به کشور مالت واقع در مديترانه برده شده بود.
        
        
  • 2001:   کنواسیون بین المللی بوداپست تشکیل و نخستین میثاق جهانی جرائم اینترنتی Cyber Crimes را تصویب کرد. این میثاق که در سال 2006 تکمیل و اصلاح شده است جرائم کامپيوتری و اینترنتی را تعریف و تعیین کرده است. کنوانسیون بوداپست که به پیشنهاد شورای اروپا تشکیل شده بود نخستین کنوانسیون از این دست بوده است.
        
        
  • 2006:   در این روز و در سومین سال اشغال نظامی عراق به دست نیروهای نظامی آمریکا، در یک رشته انفجار بمب در محله شیعه نشینِ صدر در بغداد (اصطلاحا؛ صدر سیتی) 215 تن کشته و بیش از 250 نفر دیگر مجروح شدند.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    سه رویداد مشابه اختلاف زن و شوهری در تهران در اسفندماه 1346
    در هفته اول اسفندماه 1346 در تهران سه رویداد زن و شوهری مشابه روی داده بود که علاوه بر درج در صفحه حوادث روزنامه اطلاعات که در آن زمان دبیر آن میز بودم، آنها را در دفتر خاطرات خود یادداشت کردم که بعدا با ذکر جزئیات وارد مجموعه داستانهای کوتاه کنم.
        یکی از این رویدادها از این قرار بود: زنی خانه شوهرش را آتش زده بود و به پلیس گفته بود که نمی خواست زنی دیگر در آن زندگی کند.
        او ضمن شرح ماجرا گفته بود: 20 سال با این مرد (شوهرش) زندگی کرده و با زحمت زیاد و با صرف ارثیه اش این خانه را ساخته بود. چون زمین متعلق به شوهرش بود، سند مالکیّت به نام او است. شوهرش فرزند می خواهد و او حامله نمی شود. شوهرش درصدد ازدواج با زنی دیگر برآمده است که نیاز به رضایت او و حکم دادگاه داشت که او نپذیرفت. شوهرش دادخواست طلاق داد و حُکم گرفت و او خانه را آتش زد تا زن آینده شوهرش در خانه ای که در واقع ساختمان آن متعلق به اوست زندگی نکند.
        رویداد دیگر را نیز یک بانو به وجود آورده بود. شوهر او که با پدرزن و برادرزنش اختلاف دیرپای و مشاجره داشت درصدد فروش خانه اش در تهران برآمده بود تا به شهر خود برود و در آنجا با آن پول، خانه بخرد که زنش در غیاب او خانه را آتش زده بود و با دو فرزندش به خانه برادرش پناه برده بود.
        در رویداد سوم، یک شوهر اتومبیل زنش را که دو هفته پیش از آن خریده بود آتش زده بود. زن این فرد، یک معلم دبستان بود و با پول اهدایی پدرش اتومبیل (یک پیکان، از نخستین پیکان های ساخت ایران) را خریده بود. شوهر این «بانومعلم» به عمل خود اعتراف کرد و گفت که اتومبیلدارشدن زنش، افاده اورا بالا برده بود و بمانند سابق به خانه و خانه داری نمی رسید و هر روز با دوستان و بستگانش به گردش و مهمانی می رفت و او اتومبیل را آتش زد تا زندگی خانوادگی اش را نجات دهد!.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com