Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
24 اوت
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 24 اوت
ايران
كاخ سلطنتي قزوين (پايتخت وقت ايران) قتلگاه خاندان صفوي! ـ اشاره اي به اين دوران توطئه و دسيسه
24 آگوست 1577 ميلادي، شاه اسماعيل دوم از سلسله صفوي كه نوشته اند مردي سفّاك بود و شهر قزوين را به قتلگاه خاندان صفوي و رجال وقت تبديل كرده بود، ناگهان درگذشت. در توطئه هاي وقت، يک شاهزاده خانم صفوي به نام پريخان خانم دست داشت. اسماعيل دوم که پيش از شاه شدن در زندان بود دو سال سلطنت کرد. وي جانشين شاه طهماسب شده بود كه 43 سال سلطنت كرده بود. شاه طهماسب بود که پايتخت را به شهر قزوين منتقل ساخته بود.
    كاخ سلطنتي قزوين (پايتخت وقت ايران) در سالهای 1576 و 1577 به صورت لانه توطئه هاي مرگبار «پريخان خانم» در آمده بود كه طبق برخي روايات، پدرش شاه طهماسب را هم در 1576 مسموم كرده بود. همين پريخان خانم كه زني جاه طلب بود تنها یک روز به حيدر ميرزا برادر خود كه برجاي پدر ـ شاه طهماسب، نشسته بود امكان سلطنت داد و در نخستین شب سلطنت او را مسموم كرد تا شاه بعدي، فرد مورد نظر او باشد. پس از مرگ حيدر ميرزا، اسماعيل ميرزا پسر ديگر شاه طهماسب را كه به دستور پدر به زندان افكنده شده بود (به اشاره پریخان خانم) آوردند و به نام شاه اسماعيل دوم بر تخت نشاندند. چون ابراهيم ميرزا (پسر شاه اسماعيل اول) و عموي اسماعيل دوم و پريخان خانم كه از شاعري و هنرهم بهره داشت مخالف انتصاب اسماعیل دوم به سلطنت بود، طبق توطئه پريخان خانم و تاييد شاه اسماعيل دوم 20 ژوئن 1576 كشته شد. قتل ابراهيم ميرزا كه زماني حاكم خراسان بود و در شهر هرات مي نشست، خراساني ها را خشمگين ساخت.
     اسماعيل دوم كه تعادل رواني نداشت كمر به قتل شاهزادگان صفوي كه قلبا او را قبول نداشتند بست و پريخان خانم در اين برنامه قرار گرقت و از ميان برده شد. به لحاظ اهميتي كه صفويه براي خراسان قائل بود، يكي از پسران شاه وقت بايد در شهر هرات، مركز حكومتي خراسان، مي زيست. مي دانيم که شاهرخ میرزا پسر چهارم امیر تیمور (متولد 30 آگوست 1377 و متوفی در 20 آگوست 1447 میلادی) در طول سلطنت خود شهر هرات را پایتخت ایران کرده بود.
    شاهان صفوي در عين حال خود را، ولو اسما، رئيس مذهبي كشور و صوفي بزرگ نيز مي پنداشتند؛ زيرا شاه اسماعيل اول (رئيس وقت صوفيان) شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ايران اعلام كرده بود و شاهان بعد از او خودرا پاسدار اين مذهب مي دانستند.
     پس از مرگ ناگهانی و مشکوک شاه اسماعيل دوم مقامات دولت و فرماندهان واحدهاي قزلباش برادرش محمد را كه قبلا به دستور شاه اسماعيل دوم كور شده بود به سلطنت برداشتند تا كسي مانع سوء استفاده آنان از قدرت نشود. كار خودمختاري قزلباش به جايي رسيده بود كه زن شاه وقت (مادر شاه عباس) را که مانع ادامه فساد اداري مي شد کشتند و جسدش را در بيابانهاي قزوين قطعه ـ قطعه كردند و به همين سبب، شاه عباس كه در هرات بود با لشكر خراسان به قزوين آمد و بر ضد پدر كودتا كرد و سپس دست به اصلاحات اداري و نظامي زد و با ايجاد يك ارتش ملّي براي ايران، قزلباش را كه يك قشون متعلق به چند ایل و طایفه بود مرخص كرد. شاه عباس بعدا پايتخت را از قزوين كه در آنجا مادرش را كشته بودند به اصفهان انتقال داد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
يك روز پيش از تعرض نظامي، تهران هنوز در بي خبري و ابهام بود! ـ اشاره اي به تطميع رجال و مقامات و جنگ رواني
دو بازيگر اصلي صحنه: ريدرز بولارد سفيرلندن و آندره اسميرنوف سفير مسكو در تهران

دوم شهريور 1320(24 آگوست 1941)، يك روز پيش از تعرض نظامي انگلستان و شوروي به ايران كه طراح آن انگليسي ها بودند، تهران هنوز در بي خبري و ابهام بود؛ تنها ريدرز بولارد سفير انگلستان در تهران و آندره اسميرنوف سفير شوروي (که به تازگي به اين سمت منصوب شده بود) و چند نفري از رجال سياسي و مقامات نظامي كه با انگلستان مربوط بودند و يا اين كه در طول چند هفته پيش از آن تطميع شده بودند از نقشه تعرّض خبرداشتند. اسميرنوف حتي شايعه تعرّض نظامي را رسما تكذيب كرده بود.
    در اين روز (دوم شهريور) واحدهاي نظامي شوروي پشت خطوط مرزي ايران در شمال، و نيروهاي انگليسي در عراق (در مجاورت مرزهاي غربي ايران) مستقر و آماده دريافت دستور حمله بودند. نگراني چرچيل نخست وزير وقت انگلستان از اين بود كه اگر برنامه همکاري مقامات «تطميع شده» ايران ـ طبق نقشه عملي نشود از چند هزار نظامي عمدتا هندي در حمله به ايران كاري ساخته نخواهد بود و در اين صورت، آلماني ها همه تلاش خود را بكار بخواهند بُرد تا با گرفتن قفقاز، به كمك ايران برسند. در آن روز نيروهاي آلمان در پيشروي در خاك شوروي به اواسط اوكراين رسيده بودند. آلمان به نقشه انگلستان و شوروي مبني بر حمله به ايران پي برده بود، ولي اين دولت هم نمي خواست با انتقال اين خبر از مجاري رسمي به تهران، مقامات ايران را دچار ترس و شتابزدگي كند. آلماني ها كه شناخت كمتري از روانشناسي و شرح احوال رجال وقت ايران داشتند باور نمي كردند كه چند مقام نظامي بتوان بدون اطلاع و نظر شاه (فرمانده کل قوا)، ارتش ايران را مرخص كنند و وجدان را زير پا نهند و وطن را بي دفاع رها سازند!.
    در اين ميان چشم مردم ايران به ارتشِ بود كه درباره انضباط و روحيه آن داستانها شنيده و زَرق و بَرق لباس و نشان و واكسيل افسران و مراسم سان و رژه ها را به چشم ديده بودند، ولي ....
     به نظر برخي از مورخان، «خيانت» به وطن به مفهوم همكاري با بيگانه در اجراي برنامه ها و سياست هاي آن و نيز نان به نرخ روز خوردن، از اواسط حكومت شاه سليمان صفوي در ايران مشاهده شده است كه با يك وقفه در دوران افشاريه و زنديه، از زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار ادامه يافته بود. اروپاييان پس از يافتن راههاي دريايي شرق، از اين تعبير منظوم در فارسي که ترجمه آن در کتب اروپا آمده بود؛ «به دو چيز گيرند مَر مملكت را ؛ يكي پول و رشوه (خريدن طرف با زر و پرنيان = پارچه گرانبها) و ديگري شمشير آبديده يماني (جنگ)» بارها استفاده كرده و چون برنده شده اند هنوز هم تلاش به استفاده از آن دارند و در دهه هاي اخير نيز جنگ رواني (سخنراني، انتشار گزارش و مقاله در رسانه ها). زيرا که در جنگ سرد با شوروي با همين ابزار پيروز شده اند و درگيري با نطق و نوشته برايشان يک تجربه شده است.
يك دسته از ژنرالهاي ايران در زمان تجاوزنظامي، كه وطن انتظار جانبازي از آنان داشت!


    
و دسته اي ديگر از ژنرالها، كه پس از اشغال نظامي وطن هم مقام و منزلت را از دست ندادند!

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتراف بانو «آلبرايت» ـ تاييد مداخله دولت واشینگتن در براندازي دولت دمکراتیک دکتر مصدق در 28 اَمُرداد 1332!
بانو آلبرايت وزير امورخارجه آمريكا در دوران حكومت كلينتون كه تا يك قدمي عذرخواهي از ملت ايران به خاطر براندازي 28 امُرداد جلو آمده بود. آلبرایت از آن رویداد ابراز تاسف کرد ولی از ملت ایران پوزش نخواست
پس از بركناري و حذف حكومت دمکراتيک دكتر مصدق و بازگشت شاه به ايران، 24 آگوست 1953 (دوم شهريور 1332) سرلشكر زاهدي تصميمات سختي را بر ضد كمونيست ها (حزب توده) كه فعاليت هايش از پنج سال پيش از آن غير قانوني شده بود، ولي دكتر مصدق عملا آن را آزاد گذارده بود اعلام كرد و ژنرال آيزنهاور رئيس جمهوري وقت آمريكا (از حزب جمهوري خواه)، يك كمك مالي 45 ميليون دلاري به وي داد. حال آن كه قبلا حاضر نشده بود كه موافقت كند يك وام بين المللي ده ميليون دلاري به دولت دكتر مصدق داده شود. تنها بهانه دولت آمريکا براي مشارکت با دولت انگلستان در براندازي حکومت دکتر مصدق، تشديد فعاليت حزب توده بود.
    چهل و هفت سال طول کشيد تا يک وزير امورخارجه آمريکا به طور ضمني اعتراف کند که دولت آمريکا در براندازي حکومت دکتر مصدق در سال 1953 دخالت داشت و در اين توطئه، از شرکاء انگلستان بود. مادلين آلبرايت Madeliene K. Albright وزير امور خارجه وقت در دولت کلينتون (از حزب دمکرات ) 24 آگوست 2000 و در آخرين سال وزارت اش در مراسمي گفت که دولت انگلستان در سال 1952 اصرار فراوان کرد که دولت دکتر مصدق برانداخته شود ولي هري ترومن (رئيس جمهوري وقت آمريکا) نپذيرفت و پيشنهاد انگلستان را ردّ کرد و دولت آيزنهاور (رئيس جمهور بعدي آمريکا) که به اين کار تن داد بعدا استدلال کرد که اين مداخله به دلايل استراتژيک لازم بود، حال آنکه به نظر من (بانو آلبرايت) براندازي دولت دکتر مصدق يک عقب نشيني از تحوّل و تکامل دمکراسي و ايجاد بنيادهاي سياسي (حزب و روزنامه حرفه اي و مستقل) در ايران بود. آلبرایت از آن رویداد ابراز تاسف کرد ولی از ملت ایران پوزش نخواست. [آلبرايت بعدا استاد دانشگاه جورج تاون و نيز رئيس يک گروه مطالعات استراتژي جهاني براي دادن اندرز و مشاوره ازجمله درباره سياست و بازار انرژي ـ نفت که در 15 ماه مي 1937 در شهر پراگ و در يک خانواده از يهوديان چِک به دنيا آمده در دور دوم رياست جمهوري بيل کلينتون وزير امور خارجه کابينه او بود و تا بيستم ژانويه 2001 اين سمت را به عنوان شصت و چهارمين وزير آن وزارتخانه برعهده داشت. وی بیست و سوم مارس 2022 درگذشت].
    يکي از نتايج براندازي دکتر مصدق براي دولت آمريکا اين بود که کمپاني هاي اين کشور در فعاليت هاي نفتي ايران به ميزان 40 درصد شريک شدند ـ 40 درصد هم انگلستان و 20 در صد ديگر سهم بقيه کشورهاي عضو کنسرسيوم.
    شوروي واکنش خود نسبت به رويداد 28 امُرداد را كه دو دولت بزرگ غرب با هدف ضديت با آن انجام داده بودند تنها با تاييد (افشاء) آزمايش بمب هيدروژني اش (كه چند روز پيش از عمل براندازي در تهران انجام شده بود) نشان داد!. اين کوتاه آمدن دولت وقت مسکو به زيان موجوديت خودش تمام شد. از نيمه دوم دهه 1980 تا آگوست 2008 دولت مسکو «کوتاه آمدن هاي بسيار از آن دست در برابر غرب» در کارنامه خود دارد. به نظر مي رسد که اين کوتاه آمدنهاي به صورت «اپيزمنت» از سال 2008 به تدريج دارد فروکش مي کند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سه گورستان تهران در سه دهه
دوم شهریور 1343 شهردار وقت تهران اعلام کرد که بهره برداری از گورستان تازه تاسیس هاشم آباد (شرق تهران ـ جاده خراسان) با گنجایش دفن 600 هزار مرده آغاز شده است و وعده داده بود که گورستان دیگری در نزدیکی کهریزک ساخته خواهد شد.
    گورستان هاشم آباد درست ده سال پس از ایجاد گورستان مسگرآباد و در 4 کیلومتری شرق همین گورستان ایجاد شده بود. بهره برداری از گورستان مسگرآباد که ظرفیت دفن پانصدهزار مرده داشت در سال 1323 آغاز شده بود.
    بهره برداری از گورستان بهشت زهرا که شهردار وقت وعده ایجاد آن در نزدیکی کهریزک را داده بود از هشتم تیرماه 1349 آغاز شده است. گفته شده بود این گورستان (که در آغاز کار سه میلیون و 140 هزار متر مربع وسعت داشت) برای دفن مردگان در طول 25 سال کافی خواهد بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاکید «بروس لینگن» کاردار وقت سفارت آمریکا در تهران بر منافع حياتي و استراتژیک آمریکا در خلیج فارس و حفظ امنیت گذرگاه نفت (تنگه هرمز)
Laingen در 2004 در جريان يک مصاحبه تلويزيوني
24 آگوست 1979 «بروس لینگِن Bruce laingen» کاردار (شارژدافر) وقت سفارت آمریکا در تهران (آخرین مسئول سفارت، دو ماه و 11 روز پیش از تصرف ساختمان سفارت و گروگانگیری کارکنان آن به مدت 444 روز) در مصاحبه با خبرگزاری پارس (ایرنا) گفت که ایالات متحده در منطقه خلیج فارس دارای منافع ملّی، حیاتی و استراتژیک است و در نتیجه خواهان ثبات و آرامش این منطقه و حفظ امنیت گذرگاه نفت (تنگه هرمز) است که اقتصاد بسیاری از کشورها وابسته به آن است.
    «لینگن» در عین حال گفته بود که دولت واشنگتن تحولات ایران (نتايج انقلاب و تغيير نظام) را درک می کند و در تلاش است تا روابط نوين و تازه ای میان دو دولت برقرار شود.
     72 روز پس از انتشاز اظهارات لینگن در آن مصاحبه، سفارت آمریکا در تهران به تصرّف دانشجویان پيرو خط امام درآمد و لینگِن به ساختمان وزارت امور خارجه ایران پناهنده شد و عملا 444 روز در آنجا در گروگان بود.
    وی در آن مصاحبه وعده تسهیل صدور ویزا و احترام به گذرنامه های صادره جمهوری اسلامی [در آمریکا] و تحویل لوازم یدکی جنگ افزارهای ساخت این کشور را به ایران داده و ابراز امیدواری کرده بود که وضعیت انقلابی وقت سریعا به دوران رعایت حقوق بشر، حکومت قانون و آرامش بازگردد که خواست جهانی است.
    
Laingen در مراسم پس از رهايي با حضور ريگن

لينگن ـ متولد ششم آگوست 1922 و متوفي در 15 جولاي 2019 در 97 سالگي که از سال 1949 وارد کار ديپلماتيک شده بود چند هفته پس از براندازي 28 امُرداد 1332 ماموريت در ايران يافته بود و سه سال در تهران و مشهد براي سفارت آمريکا کار ديپلماتيک انجام مي داد. وي تا حدودي به زبان فارسي آشنا بود. او مدتي نيز در سفارت آمريکا در افغانستان کار مي کرد. لينگن در سفارت آمريکا در پاکستان هم ماموريت ديپلماتيک داشت. او که تحصيلات امور بين الملل داشت از دانشگاه جنگ آمريکا هم فارغ التحصيل شده و چند سال افسر نيروي دريايي آمريکا بود.
    لينگن که مدتي سفير آمريکا در کشور مالت بود پس از رهايي از گروگان بودن در تهران، با ريگن رئيس جمهوری وقت آمريکا ملاقات کرد، مدال گرفت و در سال 1987معاون دانشگاه دفاع ملي آمريکا شد. وي در مصاحبه هاي متعدد و نيز به صورت تاريخ شفاهي مطالب فراوان درباره ماموريت هاي خود در ايران گفته است. لينگن درباره منش ايرانيان نظرات تقريبا مشابهي با سِر جان ملکم دارد ازجمله Egoist (خودخواه) بودن و معتاد به scape goat syndrome (کوتاهي و اشتباه خودرا به گردن ديگران انداختن) و نيز دست خارجي را در هر ضعف و مسئله اي ديدن. وي در مصاحبه هايش ضمن اشاره به نقش «سيا» در براندازي دولت مصدق، در عين حال تأیید کرده بود که مصدق مردي محبوب ايرانيان بوده است. وي گفته بود: "با اينکه طرح براندازي مصدق از انگليسي ها بود، پس از اين رويداد، نفوذ دولت لندن در تهران رو به کاهش گذاشت". در جريان افشاي برخي مکاتبات ديپلماتيک آمريکا توسط Wikileaks (به مديريتJulian Assange)، يک تلگرام لينگن از تهران به سايرس ونس وزير امور خارجه وقت که سه ماه پيش از گروگانگيري مخابره شده بود نيز بر ملاء شده است. وي در اين تلگرام محرمانه به يکدنده بودن مقامات انقلاب و داشتن سوء ظن به واشنگتن اشاره کرده بود.
    لينگن که از مدرسين آکادمي علوم ديپلماتيک بود مدتي هم رئيس اين آکادمي شده بود. لينگن در سال هاي آخر عُمر از بيماري لَقوه (پارکينسونز Parkinson,s) رنج مي بُرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
گاس دبير كل حزب كمونيست آمريكا ـ مردي كه «مزدك پارسي» را بنيادگذار سوسياليسم مي دانست ـ ايرادهاي او به سوسياليسم شوروي


بيست و چهارم آگوست 1966 اعضاي كميته مركزي حزب كمونيست آمريكا «گاس هال Gus Hall» را به سمت دبيركلي اين حزب انتخاب كردند. وي كه در كتابش «مزدك پارسي» را بنيادگذار سوسياليسم در جهان اعلام داشته است با رهبران وقت شوروي روابط دوستانه داشت.
    در شوروي و ساير كشورهاي سوسياليستي از «گاس هال که 13 اکتبر 2000 در نود سالگي فوت شد» همانند رئيس يك كشور استقبال مي كردند. با وجود اين، گاس هال عقيده داشت كه در پياده كردن سوسياليسم در روسيه عجله شده بود، جهش ضرورت نداشت زيرا اين كشور آمادگي و شرايط آن را نداشت. پیش از انقلاب بلشویکی سال 1917 چون تردید به پیروز شدن بود، از قبل برنامه برای اداره کشور تدوین و مدیر برای اداره امور و اجرای برنامه آماده نشده بود. هرکس که در خیابان شعار داده بود جویای مقام بود و تبدیل به بوروکرات شد و .... سران انقلاب بلشویکی اشتباهات انقلاب فرانسه را یا نمی دانستند و یا از آن درس نگرفتند در نتیجه همان اشتباهات را مرتکب شدند. نخست، مردم باید سوسیالیست شوند بعد کشور (نظام و دولت) و این کار میسر نیست مگر با آموزش و پرورش و اصلاح رفتار و پندار.
     ايراد دیگر گاس هال که چهار بار در انتخابات رياست جمهوري آمريکا نامزد شده بود به رهبران شوروي اين بود كه صدور كمونيسم را سرلوحه سياست هاي خود قرارداده بودند كه اين كار نه تنها خصومت آمريكا را برانگيخت بلكه خزانه آن دولت را تهي ساخت و ناچار شد به جاي اقدام، همه اش به مردم وعده زندگاني بهتر بدهد.
    گاس هال يک نويسنده بود و 15 کتاب تأليف کرده است از جمله کتاب «امپرياليسمِ امروز»، «طبقه کارگر»، «دمکراسي عامل صلح و پيشرفت»، «وال استريت و کاپيتالسم آمريکا».
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعدام دو آنارشيست در آمريكا و نگاهي کوتاه به نظرات آنان
نيكلا (نيکولو) ساكو ـ بارتلمو وانزتي


     23 آگوست 1927«نيكلا ساكو» و «بارتلمو وانزتي» در يك زندان ايالت ماساچوست آمريكا با صندلي الكتريك اعدام شدند. اين دو كه از مهاجران ايتاليايي و پيرو مكتب آنارشيسم بودند متهم به حمله مسلحانه به يك بانك شده بودند كه به باور آنان، بهره ظالمانه بانك ها و بنگاههاي معاملات پول بر بدبختي طبقه كارگر مي افزايد. بنا براين، اتهام سرقت را نپذيرفتند و آن را به مفهومي که داشت رد كردند.
    عقيده اين دو همانند آنارشيست هاي ديگر، انهدام نظام هايي بود كه به برقراري عدالت اجتماعي توجه نداشتند. آنارشيست هاي وقت با هرچه كه سلطه و ظلم و حرف بدون منطق بود مخالفت مي كردند. آنان خواهان اقتصاد تعاوني (نوعي سوسياليسم) بودند. اختلاف نظر آنان با كمونيست ها در اين بود كه مي گفتند كه اينان مي خواهند با زور و اجبار مردم را به قبول سوسياليسم وادار كنند حال آن كه پذيرش هر نظام بايد داوطلبانه و از صميم قلب باشد. برخلاف كمونيست ها، آنارشيست ها براي رسيدن به عدالت اجتماعي معتقد به خشونت انقلابي بودند و در زمينه عواطف انساني مي گفتند انسانِ خوب كسي كه نگران وضعيت ديگران باشد و براي تامين منافع جامعه، اولويت قائل شود و نفع جمع بر منافع فردي را ترجيح دهد.
    خاطره خشونت هاي آنارشيست هاي آن زمان است كه غربي ها را از گروههايي نظير القاعده ترسانيده است زيرا كه تقريبا روش هاي مشابهي را اِعمال مي كنند. آنارشيست هاي اروپايي در اواخر قرن 19 و اوايل قرن بيستم بسياري از سران غرب از جمله پادشاه ايتاليا، رئيس دولت فرانسه و رئيس جمهوري آمريكا را ترور كردند.
    نيکلا (نيکلو) و بارتلمو در لحظه پيش از اعدام گفته بودند كه به آنارشيسم وفادار هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
تاثير اقتصاد و اوضاع جغرافيايي در تكوين تاريخ - اگر يک انسان ناکامل رئيس دولت شود ... ـ روش تازه تاريخنگاري: Annales School
Fernand Braudel
امروز زادروز فرناند (فرنان) برودل Fernand Braudel تاريخ نگار فرانسوي است كه 24 آگوست 1902 به دنيا آمد و 27 نوامبر 1985 درگذشت. بسياري از اصحاب نظر وي را بزرگترين مورخ قرن 20 فرانسه مي دانند. وي معتقد به تاثير اقتصاد و اوضاع جغرافيايي و وضعيت اجتماعي در تكوين تاريخ بود. در تاريخ نگاري تاكيد بر انعكاس كامل و روشن شرح هر رويداد و گزارش علل و نتايج وقايع داشت تا از آن پند گرفته شود. برودل مي گفت كه دمكراسي پس از تكامل، جامعه را به سوسياليسم گرايش مي دهد. [نه، سوسياليسم مارکسيستي]. به عبارت ديگر؛ دمكراسي واقعي به سوسياليسم (سويال دمکراسي) ختم مي شود.
    وي ثابت کرده است كه اكثريت مردم، صرف نظر از اين كه در كدام كشور زندگي مي كنند، شناخت كامل و درست از دمكراسي و موهبت آن ندارند و طوطي وار در انتخابات شركت مي كنند و رسانه ها كه عمدتا در كنترل اصحاب قدرت و يا پول هستند تلاش لازم براي روشن ساختن مردم و آشنا كردن آنان با دمكراسي به عمل نياروده اند. رسانه ها تنها ظاهر رويداد را منعكس مي كنند و واقعيت ها را علني نمي سازند.
     به باور برودل، بدون داشتن مورخ و روزنامه نگار حرفه اي، شجاع و انساندوست نمي شود اطمينان به حل مسائل، پيشگيري از تکرار اشتباهات و در نتيجه تكامل انسان و جوامع داشت و همه مسائل و مشكلات، ساخت و دسپخت انسان ناقص است، مخصوصا كه اگر يك «انسان ناكامل» رئيس يك دولت شود.
    Braudel سبک تاریخنگاری قرن 20 فرانسه را که به نام مجله آنان ( Annales. Histoirs Ssciens Socials) و معروف به Annales Schoolبود تکمیل کرد. وی سالها سردبیر این مجله تخصّصی تاریخ و تاریخ نگاری بود که این مجله در طول انتشار خود چند بار تغییر نام داده است. در این روش تاریخ نگاری، به جای صرفا توجه به وضعیت سیاسی ـ نظامی و رویدادها و دگرگونی های ناشی از آنها به وضعیت اقتصادی و اجتماعی و تاثیر آن بر زندگانی روزمره، روانشناسی و منتالیته افراد و نتایج آن (تحولات و دگرگونی ها) بررسی می شود. بنابراین، مورّخ روش تحقیقات اجتماعی را در پیش می گیرد و به تحلیل اوضاع اجتماعی وقت می پردازد و علل دگرگونی هارا به دست می آورد که نتیجه گیری او نوعی هشدار است تا اشتباه تکرار نشود.
    Braudelکه عوامل Socioeconomic را محرک دگرگونی ها و رویدادها (ساخت تاریخ) به دست داده با نظر «کارل مارکس» که معارضات طبقاتی جامعه را قوه محرکه تاریخ و پدید آورنده رویدادها می دانست موافقت نداشت و تضاد طبقاتی را تنها یک مورد از مسائل اقتصادی ـ اجتماعی جوامع می خواند. وی که به رفتار فرهنگی Cultural Practices انسان توجه داشت می گفت که «رفتار فرهنگی» میراثی است کهن و نمی شود آن را سریعا و یا با وضع قانون و زور پلیس تغییر داد، تحقق این تغییر در طول زمان و نسلها امکان پذیر است و اصرار در تسریع تغییر، نظم اجتماعی را برهم می زند و رویداد ناخواسته می سازد که تاریخ می شود.
    Braudel که 18 کتاب نوشت از دولتی شدن روزنامه نگاری و تاریخنگاری انتقاد کرده و عدم رشد بشر و پیشرفت جوامع و عاری شدن آنها از مسائل و مشکلات را نتیجه آن می داند. وی گوید: جامعه ای که به حد کافی دارای تحلیلگر و تفسیرگر وضعیت اقتصادی و اجتماعی و محیط زیست (هرگونه امنیت و آسایش ازجمله پاکیزگی آب و هوا و غذا ـ بهداشت) باشد که مسائل را کشف و راه حل بدست دهند سعادت خواهد داشت و وارد مشکلات نخواهد شد. وی عوامل جغرافیایی و رویدادهای طبیعی (زلزله، سیل و توفان) را هم در ایجاد تغییر و در نتیجه تکوین تاریخ بی تاثیر نمی داند. وی درباره World-System هم نظر داده است. ملتی که نتواند خودکفا باشد و یا مدیریت واجد شرایط (کاردان و دلسوز) نداشته و تولیدات ملی رشد نکند و به میزان کافی (خود کفایی) نرسد راهی جز افتادن به دام «ورلد سیستم» نخواهد داشت که در دست قدرت های بزرگ است.
    مهمترين تاليفات Braudel زمينه «تاريخ اقتصاد ـ و تاريخ اجتماعي Social History و تحليل تحولات اقتصادي، اجتمامي و فرهنگي» دارند و عبارتند از: كتاب سه جلدي تمدن و كاپيتاليسم در قرون 15 تا 18 (پيش از دوران صنعتي شدن)، دنياي مديترانه باستان، دنياي مديترانه در قرون جديد (برتري اسپانيا ـ دوران فيليپ دوم)، عوامل موثر در ساختار حيات، چرخهاي بازرگاني، دورنماي جهان (چشم انداز آينده جوامع)، درباره تاريخ، خارج از ايتاليا، تاريخ تمدن، هويت فرانسه، مردم و توليدات، تاثير محيط زيست در تکوين تاريخ و ....
پشت جلد دو کتاب از تاليفات برودل


    
کاريکاتوريست آمريکايي فاکتور اقتصاد در ساخت رويدادهاي تاريخ را نشان مي دهد:



    
    «دبلیو تایلور» کاریکاتوریست آمریکایی هشتم آگوست 2012 که اخبار مربوط به ادامه بحران جهانی اقتصاد، تشدید تحریم اقتصادی غرب (آمریکا و اتحادیه اروپا) علیه جمهوری اسلامی ایران و نیز افزایش دوباره بهای بنزین در آمریکا تا هرگالن 4 دلار (هر لیتر بیش از دو هزار تومان) باردیگر خبر اول رسانه ها شده بود، به استناد نظریه پرفسور اسکات نیرینگ Scott Nearing که در 108 کتاب او درباره اقتصاد منعکس است و نیز فرضیه مورخ نامدار فرانسوی Fernand Braudel که وضعىت Socioeconomic را عامل عمده رویدادها و دگرگونی ها (ساخت تاریخ) به دست داده، این کاریکاتور را که در روزنامه ها چاپ شده بود ترسیم کرده است.
    طبق نظريه استاد «نیرینگ»، وضعيت اقتصاد است که مسیر رویدادها را روشن می سازد و دگرگونی به وجود می آورد. اقتصاد است که هدف ها و برنامه ها را کنار می زند و مسیر دیگری انتخاب می کند که از هدف اولیه به دور است و ....
     امروز (24 آگوست) در عين حال سالروز درگذشت استاد «Scott Nearing» است که در سال 1983 فوت شد. به باور او، «ثبات عمومي» نسبت مستقیم با وضعیت اقتصادی هر جامعه دارد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
نتيجه بررسي «نیاز و کشش مخاطبان روزنامه ها به مطالب» و به عبارت دیگر؛ «متاع نشريات»
نتيجه بررسي «نیاز و کشش مخاطبان روزنامه ها به مطالب» و به عبارت دیگر؛ «متاع نشريات»، که هر ده سال یکبار در ماه آگوست انتشار می یابد تغییرات شگرفی را نشان می دهد. این وسعت تغییرات نتیجه قرارگرفتن اخبار روز و تفسیرها در وبسایت ها و آنلاین ها اعلام شده است که برایگان و آسانی در دسترس همگان است. در دهه نخست قرن 21، وسعت تغییرات در توجه به اعلان های کلاسه شدهِ کوتاه (نیازمندی ها، نه اعلان های تجاری و تبلیغ کالا) بیشتر بود. این توجه (انگیزه خرید روزنامه و مجله) به اعلان های کلاسه شده در بررسی سال 1980 که نتایج آن 24 آگوست آن سال انتشار یافته بود شانزده درصد، در سال 1990 نوزده درصد، در سال 2000 سي و چهار درصد و در سال 2010 شصت و یک درصد گزارش شده بود که به نظر می رسد از این سال به سرعت پایین آمده است زیراکه موسسات متعدد اینترنتی (آنلاین) این اعلان ها (نیازمندی ها) را به رایگان در دسترس می گذارند و در نتیجه صفحات آگهی های معروف به نیازمندی (اعلان های کلاسه بندی شده چند سطری) کاهش یافته و در بسیاری از جوامع به یکی دو صفحه در هر شماره روزنامه و در اواخر دهه دوم قرن 21 و دو سال اول دهه سوم این قرن به یکی ـ دو ستون در هر شماره محدود شده است.
     در سال 2010 مخاطبانی که با آنان مصاحبه شده بود گفته بودند که آگهي هاي کلاسه شده، کم و بیش در اينترنت قرار دارند ولي دسترسي به اين اعلانات در روزنامه ها برايشان آسانتر است.
     در بررسی سال 2010، پس از آگهی های کوتاه ـ آگهی های ترحیم و شرح حال مردگان، فیچر، تصویرهای خبری، مطالب حاشیه ای، مصاحبه های خیابانی پیرامون یک مسئله روز، تفسیر (مقالات) نویسندگان معروف و اصحاب نظر و خاطرات افراد قرار داشته و سهم خبرهای روز (نه گزارشهای اینوستیگیتیو) کمتر از همه بوده است. مخاطبان قرون نوزدهم و بيستم (تا دهه 1990) از روزنامه ها انتظار «خبر» داشتند که اينک ارائه خبر توسط ابزارهاي ابنترنتي جاي نشريات را گرفته است و مطالب همه خبرگزاری ها، وبسایت های خبر ـ نظررسان و وبسایت های رسمی و مطالب و نظرات افراد در اینترنت قرار دارند. اين ابزارها (آنلاين ها، وبسايت ها و سوشل نِت ورک ها) سريع تر از نشريات خبررساني مي کنند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که ابراهیم گلستان نویسنده، اندیشمند و فیلمساز بنام در صد و یکسالگی فوت شد
ابراهیم گلستان (ابراهیم تقوی شیرازی) نویسنده، اندیشمند و فیلمسازِ بنام سی و یکم اَمُردادماه 1402 (22 آگِست 2023) درگذشت. وی بیست و ششم مهرماه 1301 در شیراز و در خانواده ای از روحانیون فارس بدنیا آمده بود. پدر او ناشر روزنامه گلستان، و از معاریف وقت بود. ابراهیم که در نوزده سالگی برای تحصیل در دانشگاه تهران ـ تنها دانشگاه وقت در ایران، به تهران آمده بود در دوران تحصیل به صف کمونیست ها پیوست و در روزنامه های حزب توده فعّال بود. ابراهیم شش سال بعد با مشاهده برخی کارهای بدور از مسلک سوسیالیسم در میان گردانندگان حزب توده، از این حزب خارج شد و در همان سال یک کتاب پُرمعنا تألیف کرد و وارد کار قلم و همچنین فتوژورنالیسم و ترجمه مطلب از زبان انگلیسی شد و از 35 سالگی وارد کار فیلمسازی و در آغاز کار؛ فیلم مستند و از 43 سالگی فیلم سینمایی و همزمان دست به داستان نگاری زد و در همه این رشته ها به شهرت رسید.
    ابراهیم گلستان پس از انقلاب سال 1357 به انگلستان رفت و مقیم این کشور شد و در همین کشور در صد و یکسالگی فوت شد. او دارای یک دختر و یک پسر شد. پسر او ـ کاوه حرفهِ پدر را دنبال کرد و تا استادی دانشگاه ارتقاء یافت که در جریان تهیه عکس و فیلم خبری از وضعیت عراق، در این کشور کشته شد و دختر او ـ لیلی، تحصیلکرده فرانسه یک نویسنده و از اعضای کانون نویسندگان ایران است و بکار قلم ادامه می دهد.
    درگذشت ابراهیم گلستان خبر صفحات اول شماره پنجشنبه دوم شهریورماه 1402 بسیاری از روزنامه های ایران بود. کُپی صفحات اول شماری از این روزنامه ها در زیر درج شده است تا در تاریخ بماند:
    



    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
3 شهر ايتاليا زير مواد آتشفشان مدفون شدند
كوه وزوويوس
24 آگوست سال 79 ميلادي كوه وزوويوس Vesuvius در جنوب ايتاليا ناگهان دست به آتشفشاني زد و سه شهر آباد پمپيPompeii، هركولائوم Herculaneum و ستابيائه Stabiae را با همه آثار تمدن و دهها هزار سكنه در زير مواد مذاب و خاكستر آتشفشاني مدفون كرد. ايتاليا آن سال تابستان بسيار گرمي داشت و پيش بيني يك فاجعه طبيعي مي رفت.
    اين کوه بعدا هم چندين بار دست به آتشفشاني زده است.
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زوال امپراتوري روم در غرب
تصويري از مجسمه تئودوسيوس
24 آگوست سال 410 ميلادي ويزيگت ها (Visigoth دسته اي از ژرمن ها) شهر رم را تصرف كردند و ويران ساختند و با اين رويداد عُمر امپراتوري روم در قلمرو غربي آن پايان يافت، ولي قسمت شرقي (قسطنطنيه) تا چندين قرن بعد از آن (تا سال 1453) به حيات خود ادامه داد. پ
    س از ويزيگت ها، وندال ها Vandals به رُم حمله بردند و دوباره آنجا را خراب کردند. رومي ها قرنها به ويزيگت ها و وندال ها زور گفته و حتي ايشان را وحشي خوانده بودند تا تعرّض خود را به آنان توجيه کنند.
    شهر رم كه روزگاري پايتخت يك امپراتوري بزرگ بود بعدا به مقر پاپ تبديل شد و بازهم مركز قدرت بود، ولي ايتاليا تا قرن نوزدهم يكپارچه نشد.
     از تئودوسيوس به عنوان آخرين امپراتور روم غربي که با ويزيگت ها و وندال ها ـ هردو جنگيد نام مي برند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خونين ترين قتل عام مذهبي يكروزه در طول تاريخ - روز "Bartholomew"
كاترين دو مديسي
24 آگوست 1572 ميلادي كه در فرانسه به روز "Bartholomew" معروف است كاتوليك هاي اين كشور كه داراي اكثريت مذهبي هستند از بامداد تا شامگاه اين روز در شهر پاريس هفتاد هزار پروتستان ـ مرد، زن و كودك ـ را سر بريدند؛ زيرا كه شاهزاده پروتستان به نام «هانري ناوار» با خواهر شاه كاتوليك فرانسه ازدواج كرده بود و كاتوليك ها از آن بيم داشتند كه سلطنت به دست پروتستان ها افتد و سرانجام در يک شامگاه «هانري ناوار»را دستگير كردند و او را مجبور ساختند كه از پروتستانيسم دست بكشد و كاتوليك شود و وي كه بعدا شاه فرانسه شد از ترس جان همان لحظه كاتوليك شد!.
    به نوشته پاره اي مورخان، اين قتل عام به دستور شارل نهم شاه وقت فرانسه صورت گرفت. بعضي ديگر نوشته اند كه شارل به توصيه مادرش، كاترين دو مديسي، دستور داده بود كه رهبر پروتستان ها مقتول شود و با اين عمل، قتل عام شروع شد. قتل عام از سپيده دم آن روز آغاز شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
امضاي اسناد نهايي تاسيس «ناتو» - آغاز کار اين اتحاديه نظامي، گسترش آن و ...
هري ترومن درحالي که بزرگان کنگره و مقامات برجسته آمريکا در دو طرف او ايستاده اند دارد اعلاميه اجرائي شدن ناتو را امضا مي کند که با ايجاد ناتو، جنگ سرد دو بلوک شدت يافت

بيست و چهارم آگوست 1949 هري ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا اسناد نهايي تاسيس سازمان پيمان اتلانتيك شمالي North Atlantic Treaty Organization (ناتو) را امضاء كرد (عکس بالا) و اين سازمان دفاع جمعي غرب، اجرايي = Effective شد. مقدمات ايجاد اين سازمان از پيش به صورت محرمانه فراهم شده بود و کار تنظيم اصول آن از هجدهم مارس اين سال آغاز و چهارم اپريل 1949 مورد تصويب قرار گرفته بود كه در يكي از اين اصول تصريح شده است كه حمله نظامي به يك كشور عضو به منزله حمله به همه اعضاء تلقي خواهد شد. دولت بلژيک و همسايگان يک سال پيش از اين، متحد نظامي شده بودند. ناتو با عضويت آمريکا، انگلستان، فرانسه، کانادا، هلند، بلژيک و لوکزامبورگ از 27 ژانويه 1950 آغاز بكار كرد و يکم اپريل همين سال وزيران كشورهاي عضو در لاهه اجتماع و طرح مقابله با گسترش اتحادِ شوروي را تصويب كردند. سازمان پيمان ورشو که مبتکر آن دولت مسکو بود براي مقابله با ناتو، در سال 1955 به وجود آمد.
    
ترومن اعلاميه اجرايي شدن پيمان را نشان مي دهد

ترومن 19 دسامبر 1950 ژنرال آيزنهاور را به سرفرماندهي نيروهاي نظامي ناتو تعيين كرد. اين اتحاديه در جريان تاسيس با مخالفت ها و تظاهرات متعدد در كشورهاي عضو رو به رو شد، ازجمله در هفتم ژانويه 1951 كه آيزنهاور [و در آن زمان 60 ساله] فرمانده كل نيروهاي ناتو وارد پاريس شد با تظاهرات خياباني گسترده اي رو به رو گرديد. با وجود اين، وي در بارگشت به آمريكا در جلسه اول فوريه كنگره اين كشور حضور يافت و خطاب به نمايندگان گفت كه اگر نمي خواهند جنگ سرد جاري به جنگ گرم مبدل شود در اعزام نيروي نظامي به اروپا و اختصاص بودجه امساك نكنند. نخستين دبيرکل ناتو رسما اعلام کرد که هدف اصلي از تاسيس ناتو، خارج نگهداشتن و محدود کردن روسيه [به جاي شوروي کلمه روسيه را بکار برد] و نيز مانع پيدايش ناسيوناليسم نظامي ديگري است.
    نخستين مقرّ «ناتو» پاريس بود. اتحاديه اعلام كرده بود كه درهايش به روي ايتاليا، نروژ، دانمارك، ايسلند و پرتغال باز است. در 1952 دو کشور معارض با هم؛ ترکيه و يونان، در سال 1955 آلمان غربي و در سال 1982 اسپانيا به ناتو پيوستند. قبلا دولت هايي که گفته شده بود درهاي اين اتحاديه به رويشان باز است وارد اتحاديه شده بودند. اين اتحاديه پس از فروپاشي بلوک شرق و شوروي گسترش يافت و با اينکه قراربود پس از انحلال سازمان پيمان ورشو (شرق سابق) منحل شود و يا به صورت يک انجمن سياسي درآيد دست به تقويت خود زده و تا بالتيک سابق شوروي را به خود ملحق ساخته، به انحلال يوگوسلاوي کمک کرده و در افغانستان که خارج از محدوده آن است وارد مداخله شده بود. قصد ناتو مبني بر جلب عضويت گرجستان و اوکراين بود که چهره روسيه را در ماه آگوست 2008 تغيير داد و متعاقب آن معارضه تازه اي ـ گرچه نا آشگار ـ در جهان آغاز شده است که معلوم نيست تا کي و کجا ادامه يابد. ناتو در آگوست 2012 داراي 28 عضو بود و تا سال 2022 این شمار به 30 عضو (27 اروپایی، دو عضو در آمریکای شمالی و یک عضوِ آسیایی ـ اروپایی؛ ترکیه. دولت های سوئد و فنلاند در بهار سال 2022 درخواست عضویت در ناتو کرده اند. دولت واشینگتن (آمريکا) از آغاز کار تا به امروز زعيم ناتو بوده است. نزدیک شدن اوکراین به ناتو بود که پوتین رهبر روسیه در زمستان 2021 به غرب اولتیماتوم داد و چون توجه نشد از 24 فوریه آن سال دست به عملیات نظامی ویژه در اوکراین زده است و چند دولت عضو ناتو نیز دست به ارسال کمک نظامی و مالی به دولت اوکراین زده اند و وضعیت را حساس تر کرده اند. ناتو از زمان فروپاشی شوروی در دسامبر 1991 رقیبی نداشت که از دهه دوم قرن 21 روسیه و چین و پس از این دو، هند و چند کشور دیگر در صدد ایجاد یک قدرت اوراسیایی برآمده اند تا جهان از صورت یک قطبی خارج شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
به رغم هشدار اصحاب نظر، ناتو و اتحاديه اروپا به قلقلک دادن روسيه ادامه دادند تا ...؟!
اعتراض 23 آگوست 2004 دولت روسيه به جمهوري خيلي كوچك «استوني» كه تا دهه 1990 گوشه اي از اتحاد شوروي (قلمرو دولت مسکو) بود و مسكن يك اقليت بزرگ روس است در برخي روزنامه ها به صورت طنز انتشار يافته بود كه نوشته بودند: روسيه امروز به مصداق فردي شده است كه خانه اش را بخشيد و وقتي شنيد در آن خانه بر ضد او توطئه مي كنند به همسايه بغل دستي كه رهبري توطئه را به دست دارد متوسل شد!.
    ماجرا از اين قرار بود كه در استوني كه پس از جداشدن از شوروي به عضويت اتحاديه اروپا و نيز پيمان نظامي ناتو در آمده است كه هر دو عمل، دهن كجي غرب به روس ها تلقي شده بود، يك بناي يادبود هم براي بزرگداشت آن دسته از استونيايي ها ساختند كه در جريان جنگ جهاني دوم و در طول اشغال نظامي منطقه بالتيك توسط آلمان نازي، به ارتش هيتلر بر ضد شوروي كمك مي كردند!، كه عملي بسيار تحريك آميز از نوع دهن کجي و نشانه ضدیت با روسيه تلقي شده بود.
    وزارت امورخارجه روسيه در همان روز گشايش بناي يادبود نسخه اي از اعلاميه اعتراض آميز خودرا به صورت يادداشت و يادآوري به مقرّ ناتو در بروكسل ارسال داشته بود که اصطلاحا؛ اشک کباب تلقي شده بود که باعث طغيان آتش است.
    برخي از اصحاب نظر اين اقدام استوني را كاري مستقل و بدون اشاره ديگران ندانسته بودند و گفته بودند كه نمي دانند كه چرا ناتو و اتحاديه اروپا كه برخلاف توافق سال 1989، تا مرزهاي روسيه پيش رفته اند به صوَر گوناگون اين كشور را قلقلك مي دهند؛ چه هدفي را دنبال مي كنند و چه ضعفي در روسيه ديده اند؟!. ادامه اين کار به ظهور مجدد ناسيوناليسم روس خواهد انجاميد که براي غرب به مراتب خطرناکتر از کمونيسمِ آن است. تحولات از فوریه 2021 و عملیات ویژه نظامی در اوکراین، همانا تحقق پیش بینی آن اصحاب نظر است. عملیات ویژه نظامی که ناتو هم در آن دست دارد رشته ای است که سر دراز خواهد داشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برزیل دچار تورّم و مسائل دیگر بود ژنرال ها از وارگاس رئیس جمهوری خواستند که کناره گیری کند و او خودکشی کرد
وارگاس

بیست و چهارم آگِست 1954 وارگاس G. D. vargas رئیس جمهوری برزیل خودکشی کرد. وی که از سال 1930 در چند دوره رئیس کشور برزیل شده بود در سال 1954 با چند مشکل ازجمله تورّم بالا رو به رو و بر شمار مخالفان و منتقدان او افزوده شده بود. روز پیش از خودکشی، تنی چند از ژنرال های ارتش از او خواسته بودند که کناره گیری کند. وی اعضای کابینه اش را به تشکیل جلسه فراخواند و اولتیماتوم ژنرال ها را مطرح ساخت و در پایان جلسه به خانه اش رفت و خودکشی کرد. وارگاس، پیش از خودکشی با شلیک گلوله، یادداشتی برجای گذاشت که در آن نوشته بود: "خونم فدای ملت. هرچه توان داشتم در راه وطن بکار بردم و توان بیش از این را ندارم.". متن این یادداشت همان روز چند بار از رادیو برزیل پخش شد. وی در این یادداشت همچنین مشکلات اقتصادی برزیل را شرح داده بود.
    گفته شده است که وی پس از نشست هیأت وزیران و آگاه ساختن آنان از اخطار ژنرال ها، کناره گیری کرده و یکراست به خانه شخصی اش رفته بود، ولی در گزارش های دیگر (گزارش های وقت) اشاره ای به کناره گیری او که در برزیل به «پدر تهیدستان» شهرت داشت نشده بود. وارگاس 62 ساله بود. انقلاب سال 1930 برزیل او را بر سر کار آورده بود و بعدا رای مردم در انتخابات. وی یک ناسیونالیستِ ضد کمونیست بود. وارگاس تلاش بسیار کرد تا رفاه طبقه کم درآمد برزیل تأمین شود، ولی در سه سال دوره آخر ریاست جمهوری خود نتوانست مسائل اقتصادی برزیل را حل کند.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
جنجال کشيش هاي «پسرباز» در آمريکا :يک كشيش بچه باز در زندان كشته شد!
John Geoghan
جان گيگان كشيش سابق كه به جرم «پسر بازي» به ده سال زندان محكوم شده بود و در يك زندان ايالت ماساچوست آمريكا نگهداري مي شد ظهر روز 23 آگوست 2003 هنگام صرف ناهار مورد حمله يك زنداني ديگر كه از شنيدن اعمال او خشمگين شده بود قرار گرفت و كشته شد.
    گيگان به مدت 30 سال در ناحيه بوستون كشيش كليساهاي كاتوليك بود. وي بر اثر شكايت يك پسر كه در ده سالگي در استخر شنا مورد تعرض وي قرار گرفته بود دستگير شده بود. انتشار خبر دستگيري گيگن در رسانه ها جنجال بزرگي بپا كرد به گونه اي كه در سال 2003 در سراسر آمريكا از 325 كشيش كاتوليك شكايت و متهم به «بچه بازي» و همجنس بازي شده اند. تعداد شكايات از گيگان به 130 مورد رسيده بود.
    سران منطقه اي كليسا ها نيز متهم به پرده پوشي از اين اعمال شده اند؛ زيرا شاكيان گفته بودند كه جريان را قبلا به روساي مناطق خبر داده بودند ولي اقدامي نشده بود. سر كشيش منطقه بوستون كه متهم به پرده پوشي شده بود از سمت خود كناره گيري كرد و جانشين او اعلام كرده است كه حاضر است 65 ميليون دلار بدهد تا شاكيان شكايات خود را پس بگيرند زيرا با هر محاكمه و انتشار اخبار در رسانه ها به اعتبار كليسا لطمه بيشتري مي خورد و مردم نسبت آن و دين دلسرد مي شوند.
    آسيب ديگري كه در طول سال 2003 به كليسا وارد آمده فرار يك كشيش از صحنه تصادف منجر به مرگ در ايالت نيومكزيكو آمريكا بود. اين كشيش كه رانندگي اتومبيل را برعهده داشت پس از تصادف منجر به مرگ از محل فرار كرده بود!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آغاز انتقاد از «سيا» ـ يک سازمان اطلاعاتي بايد منافع ملي را در نظر بگيرد، نه اينکه ديکته قوه مجريه را بنويسد
از اين روز در سال 2004 انتقاد علني از سازمان اطلاعات مركزي آمريكا - سي. آي . اِ. و ازجمله گزارش نادقيق آن سازمان درباره وجود اسلحه كشتار جمعي در عراق و ارتباط اين دولت با القاعده كه دليل حمله نظامي سال 2003 به اين كشور قرار گرفت آغاز شد و از آن پس در گوشه و کنار ادامه يافت.
     اين انتقادها سرانجام منجر به تغييرات اداري در C. I. A و ايجاد يک مديريت واحد براي سازمانهاي اطلاعاتي 14 گانه آمريکا شد.
     انتقادهاي سال 2004 باعث شد که C. I. A بسياري از مدافعان خود در کنگره آمريکا را از دست بدهد زيرا (به زعم برخي از اعضاي کنگره و نيز مقاله نگاران آمريکايي)، يک سازمان اطلاعاتي در يک کشور بايد منافع ملي را درنظر بگيرد نه اينکه بله قربان گو و مطيع قوه مجريه و يا دو قوه ديگر باشد، ديکته هاي آنها را بنويسد و هرگونه گزارشي را که بخواهند تهيه کند و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
وضعيت پينوشه در سال 2004 - جستجوي جهاني براي يافتن پول و دارايي او! ـ درسي عبرت براي اصحاب قدرت و سوء استفاده گران
دولت شيلي، برخي از احزاب و گروهي از مردم اين كشور تا 24 آگوست 2004 دهها اعلام جرم عليه ژنرال آگوستو پينوشه (پينوچت) ديكتاتور سابق شيلي كه پس از كودتاي سال 1973 به مدت 17 سال با استبداد بر اين كشور حكومت كرده بود تسليم دادگستري كرده ولي او كه 88 ساله و به ضعف حافظه دچار بود قادر به حضور در دادگاه و دفاع از خود نبود. پينوشه (متولد نوامبر 1915) که دهم دسامبر 2006 و در 91 سالگي و در جريان حبس خانگي درگذشت متهم بود كه با كمك سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا ـ «سيا» كودتا كرده بود. طبق اين پرونده ها، قتل مرد محبوبي چون دکتر سالوادور آلنده را به پاي او نوشته اند. پينوشه اواخر عمر و پيش از بازداشت خانگي به هرجا که سفر مي کرد و ازجمله لندن آرام و آزاد نبود و به دليل پرونده قضايي و شکايت و اعتراض مردم زير نظر پليس قرار مي گرفت. سرنوشت يينوشه، شاه ايران، معمر قذافي، چائوشسکو، ساموزا، زين العابدين بن علي (تونس)، چارلز تيلور (ليبريا)، صدام حسين، عيدي امين، حسني مبارک و ... و کساني که دارايي وطن خودرا خارج مي کنند که از راه نادرست به دست آورده اند بايد درسي عبرت قراربگيرد.
    مخالفان پينوشه پس از اينکه، او مقام خود را ازدست داد نه تنها فرزندان مقتولان (قربانيان) زمان اورا برسر کار آوردند و بر جاي وي نشانيدند بلکه در بانکهاي سراسر جهان به جستجوي پولهاي او پرداختند و در بورسها به دنبال سهامش گشتند و .... آنان ضمن اين جستجوي جهاني در بانك «ريگز» در شهر واشنگتن و نه چندان دور از كاخ سفيد حسابي با هشت ميليون دلار موجودي به نام وي كشف کردند كه اداره ماليات بردرآمد آمريكا هم آن را تاييد كرده بود. از نيمه آگوست 2004 دولت شيلي و مخالفان پينوشه تلاش کردند تا بدانند كه اين پول را چه عاملي در دو نوبت به حساب پينوشه كه در زمان قدرت با ارسال وكالتنامه آن را باز كرده بود واريز كرده بود. پينوشه كهنسال در آن زمان به علت ضعف شديد حافظه متوجه سئوالات نمي شود كه پاسخ گويد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کهنسالترین مَرد روی زمین، پس از 116 سال و 106 روز زندگی درگذشت ـ خلاصه ای از مصاحبه های رسانه ای با او
به گزارش رسانه ها، بیست و دوم آگوست 2020 مردی که در هشتم ماه می 1904 در یک منطقه کوهستانی در کِیپِ شرقیِ فدراسیون آفریقای جنوبی به دنیا آمده در 116 سالگی درگذشت. او 116 سال و 106 روز زندگی کرده بود. قبلا در گزارش رسانه ها، از این مرد به عنوان کهنسال ترین مَرد بر سطح کره زمین نام برده شده بود. وی Fredie Blom نام داشت، در جوانی کشاورز بود و بعدا تا زمان بازنشسته شدن یک کارگر ساختمانسازی در شهر کِیپ تاون. فرِدی علاقه به رقص داشت و سرگرمی او در ساعات بیکاری؛ رقصیدن بود و با بانویی از هَم رقص های خود ازدواج کرده بود.
    فرِدی در هشتم ماه می 2020 که رسانه ها به مناسبت 116 ساله شدنش با او مصاحبه کرده بودند از سختگیری های دولتی به خاطر شیوع جهانی ویروس کووید ـ 19 گلایه کرده و گفته بود که نمی تواند بدون ماسک از خانه اش خارج و بکاربردن ماسک او را دچار تنگی تنفس و احساس گرم شدن بخشی از صورت می کند. او در مصاحبه های قبلی گفته بود که سیگاری است ولی یک سیگاری ملایم نه افراطی. او همه ساله در مصاحبه های پس از عبور از 106 سالگی گفته بود که خودش هم نمی داند که چرا زنده مانده و احساس پیری هم نمی کند، خودش خرید روزانه انجام می دهد و تقریبا نیمی از آشپزی های روزانه را شخصا انجام می دهد، او از خوردن غذا در رستوران لذت نمی برَد.
     او همچنین گفته بود که از 88 سالگی در انتظار مرگ بود و خانه تکانی و وصیت هایش را کرده بود و هرچه را می خواست انجام داده بود و آمادگی داشت. در چهل و پنج سالگی یک کَف بین هِندی به او گفته بود که خطوط کف دستش حکایت از طول عُمر او دارد، ولی او در آن زمان، آن گفته را سَرسری گرفته بود که اینک می داند درست بود. او گفته بود که در طول حیات و در هر شرایط، اندوه به خود راه نداده بود. به علاوه، عُمر دست خدا است.
    فرِدی چند روز به پایان حیات، دچار بیماری تنگی نفس شد، به بیمارستان Tygerberg در کِیپ تاون انتقال یافت و در اینجا فوت شد.
شناسنامه دولتی فرِدی که در 1999 تجدید صدور شده است

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 24 اوت
  • 1349:   در اين روز در ماينز Mainz آلمان، مردم به جان يهوديان منطقه افتادند و نزديک به شش هزار تن از آنان را کشتند. قبلا شايعه کرده بودند که بيماري طاعون از طريق يهوديان وارد شهر شده است!. در همين روز در سال 1391 (42 سال بعد) در منطقه پالماي اسپانيا به بهانه اي ديگر، يهوديان منطقه کشتار شدند.
        
        
  • 1608:   استعمارگران انگليسي پاي بر خاک هند، در منطقه سورات urat گذاردند. پيش از آنان پرتغالي ها با همين هدف وارد هند شد و در گوا Goa (جنوب غربي هند) مستقر شده بودند. دولت لندن در پي پيروزي در نبرد دريايي تابستان 1588 بر اسپانيا وارد گروه قدرت هاي اروپايي شده و به تدريج ابرقدرت شده بود که اين قدرت از پايان جنگ جهاني دوم رو به افول گذارده است.
        
        
  • 1814:   در جريان جنگ انگلستان با مهاجرنشینان استقلال یافته خود در آمریکای شمالی که با تعرض نيروهاي نظامي انگليسي آغاز شده بود، اين نيروها شهر واشنگتن را تصرف كردند و كاخ سفيد ـ مقر رئيس جمهوری را آتش زدند.
        
        
  • 1912:   كنگره آمريكا با تصويب يك قانون اجازه داد كه كاركنان ادارات بدون ترس از انتقام گيري بتوانند بر ضد مقامات بالادست خود به دادگاه شكايت و يا افشاگري كنند.
        
        
  • 1927:  


    در این روز در سال 1927 هَری مارکویتس Harry Max Markowitz اقتصاددان و برنده جایزه نوبل سال 1990 در علوم اقتصادی به دنیا آمد (در سال 2022 ـ 95 ساله). وی صاحب فرضیهِ Modern portfolio theory درباره سرمایه گذاری است و ثابت کرده است که سرمایه گذار از ریسک کردن گریزان است و این فرار از ریسک؛ منش، رفتار و حالت روانِی سرمایه گذارشده است ـ هرقدر که سرمایه او چشمگیر نباشد و دشوار است که با وضع ضابطه بشود او را کاملا کنترل کرد و سرمایه گذار با این عادت (خصلتِ فرار از ریسک) به نوعی در کار خود دورنگر می شود. احساس ریسک در سرمایه گذاری در وضعیت تورّم بیشتر است.
        [پورتفولیو در عنوان این فرضیه به معنای سرمایه گذاری است. پورتفولیو معانی دیگری از قبیل پوشه، وظیفه ـ مثلا وظیفه فلان مقام و ... دارد]. مارکویتس کارشناس اقتصاد پول،مدیریت پول، امور مالی و سرمایه گذاری است. وی که در چند دانشگاه ازجمله دانشگاه کالیفرنیا تدریس کرده است تألیفات متعدد در باره پول و نقدینگی دارد.
        
        
  • 1931:   ميان روسيه شوروي و فرانسه پيمان عدم تعرض و هرگونه معارضه نظامي امضا شد.
        
        
  • 1940:   لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) لندن را بمباران کرد و تلفات و ویرانی وارد ساخت.
        
  • 1954:   قانون كنترل كمونيست ها که به تصويب كنگره آمريكا رسيده بود از چنين روزي در اين کشور به اجرا درآمد و بر پايه همين قانون ورود كمونيست ها به آمريكا ممنوع شد. طبق همين قانون، فعاليت کمونيستي در فدراسیون آمریکا نيز غير مجاز شد. از خارجياني که بخواهند کارت اقامت دائم در آمريکا بگيرند و يا بعدا به تابعيت نچرالايزد (غير بومي) اين کشور درآيند به قيد سوگند سئوال خواهد شد که سابقه عضويت در احزاب کمونيستي نداشته باشند.
        
        
  • 1966:   دانشمندان شوروي سفينه لونا ـ 11 را در مدار ماه (قمر زمين) قرار دادند.
        
        
  • 1968:   فرانسه بمب اتمی آزمایش کرد و پنجمین کشور دارای سلاح اتمی شد.
        
  • 1991:   گورباچف كه با استفاده از پلكان حزب كمونيست شوروي صاحب مقام شده بود، هنگامي كه اين حزب وارد دوران ضعف خود شده بود از رياست آن كنارگيري كرد. اعمال گورباچف باعث تضعيف اين حزب و در نتيجه فروپاشي شوروي شد.
        
        
  • 1991:   مقامات وقت کی اِف با استفاده از شکست کودتای مسکو، کنار رفتن حزب کمونیست شوروی از قدرت و مسائل دیگر، استقلال اوکراین را که قرن ها پاره ای از روسیه بود اعلام کردند. کمونیست های حاکم بر روسیه تزاری پیشین، برپایه ایدئولوژیِ جهان وطنی خود روسیه را به قطعاتی، اسما به نام جمهوری داخلی تقسیم کرده بودند. این قطعات در سال 1991 به اراده سران خود که آرزوی قدرت بیشتری و ماندن بر کرسی مقام داشتند و بعضا رفراندم داخلی اعلام استقلال کردند، نَه رفراندم سراسری که یک استاندارد است زیرا که اکثریت شهروندان شوروی (روسیه پیشین) باید با تجزیه وطن نیاکان موافقت داشته باشند.
        
        
  • 1992:   یک توفان دریایی در جنوب فلوریدای آمریکا 35 تن را کشت. درست صد سال پیش از این رویداد، یک توفان در استیت های جورجیا و کارولینای جنوبی بیش از هزار نفر را کشته بود.
        
  • 1995:   مایکروسافت در این روز ویندو 95 را به بازار داد.
        
  • 2008:   در این روز یک هواپیمای شرکت هواپیمایی ایرانی آسمان ـ پرواز 6895 هنگام فرود اضطراری در فرودگاه شهر بیشکِک پایتخت قرقیزستان دچار حادثه شد و 65 تن سرنشینان آن جان باختند.
        
  • 2014:   در منطقه سانفرانسیسکو استیت کالیفرنیا (بِی اِریا) زمین لرزه روی داد و 86 تن زخمی شدند و زیان مالی سنگین وارد آمد.
        
  • 2016:   در مناطق مرکزی ایتالیا زمین لرزه ای به شدت 6 و دو دهم در مقیاس ریشتر روی داد و بیش از 300 تن کشته شدند.
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    پای سخن برون مرزی ها در فرودگاه فرانکفورت در آگوست 2016 ـ مسئله دیجیتال شدن اسناد مالکیّت، الزام ویزا برای ایرانی آمریکایی ها، ازدواج ندید و ...
    در آگوست 2006 گزارش نتایج سرشماری آن سال کانادا به نقل از آمار رسمی دولت این کنفدراسیون را در این «تاریخ آنلاین ـ در ردیف مطالب 21 آگوست» منتشر کردیم که توضیح پشت توضیح واصل شد و مطلب را پس از تحقیق درباره توضیحات اصلاح کردیم. آخرین توضیح را یک ایرانی ـ کانادایی در دهم ژوئن 2016 در فرودگاه فرانکفورت به این نگارنده داد.
        ما در آن روز با هواپیما از تهران به فرودگاه فرانکفورت رسیده بودیم. مقصد نهایی مسافران کانادا و آمریکا با دو گِیت مجزا بود و زمان پرواز متفاوت. ولی، چون توقف ما ـ ایرانیان مسافر آمریکا و کانادا در فرودگاه فرانکفورت چندین ساعت بود، عمدتا در یک محل و دور هم جمع شده بودیم و به اصطلاح گَپ می زدیم که دورِ هم بودن و گَپ زدن عادت و رسم دیرین هر ایرانی است. توقف مسافران عازم آمریکا در فرودگاه فرانکفورت، 7 ساعت بود. در این گَپ زدن ها موضوع های تأمل برانگیزی مطرح شد که انتشار آنها درخور توجه است.
         شماری بیشتر از این ایرانیان از الکترونیک شدن کارها در ایران ـ کشوری که هنوز میلیون ها بی سواد و کم سواد دارد تعجب داشتند. امروزه «سواد» تنها خواندن و نوشتن نیست، استفاده از ابزارهای الکترونیک هم بخشی از سواد است. این شمار از دیجیتال شدن اسناد مالکیّت ابراز ناخرسندی می کردند و می گفتند که باید اسنادِ مُهر و پلُمپ شده را داد و چند هفته ـ یک ماه و حتی بیشتر منتظر شد تا سند دیجیتالی به آدرس همان خانه و زمین (ملک) فرستاده شود و برای ما برون مرزی ها که خانهِ مان در ایران در اجاره است نگرانی آور. اگر مستاجر بعدا سند دیجیتالی را به ما ندهد و یا تحویل نگیرد و یا بگوید که دریافت نشده، یک درد سر بزرگ و آن هم در این آخر پیری برایمان خواهد شد و نیاز به چند سال دوندگی ـ با این بوروکراسی پیچیده. اصلا چرا باید سند ملک را دیجیتال کنند، مگر در «آمریکایِ پیشرفته» کرده اند؟. این الکترونیک کردن برای این است که جیب مردها و کیف زنها، دیگر جای برای این همه اسکناس کم ارزش ندارد و دریافت و برداشت پول از حساب های بانکی را کارتی کرده اند مانند کارت های «دِبیت» در آمریکا که آمریکاییان هم ترجیح می دهند در معاملات و خرید و فروش ها، چک و یا پول نقد (کَش) بدهند. اگر در انتقال کارتی پول از یک و یا بسیاری از حساب ها تقلّب و جعل شود درد سر بزرگی خواهد بود و .... ما که آنجا نیستیم که از کارت انتقال پول استفاده کنیم ولی همین دیجیتال شدن اسناد ملکی نگرانی آور است و بیم مسئله سازی دارد. اگر بگویند که دیجیتال کردن اختیاری است، حرفی دیگر است و قابل قبول و یا بگویند که پس از دیجیتالی شدن، مالک شخصا برای دریافت (بدون تعیین مهلت) به سازمان مربوط مراجعه کند.
        یکی از میان آن جمع گفت که پس از انقلاب، بالا کشیدن املاک امری عادی بود و احتمالا با دیجیتالی کردن می خواهند که اسناد مالکیت این املاک با دست به دست و یا دیجیتالی شدن تثبیت شوند. اما، اگر روزگاری مالکین اصلی و یا ورثه آنان امکان اعتراض و رسیدگی به دست آورند، از این دیجیتال بازی ها کاری ساخته نخواهد بود.
        یکی دیگر از مسافران گفت باید رفت و دید که کدام کنتراتچی الکترونیکِ کردن امور اداری، پشت صحنه با کدام مقام ارتباط دارد. معلوم نیست که با این الکترونیک کردن ها تکلیف مدارک و پرونده های سابق و قدیمی چه می شود، امضاهارا که نمی شود دیجیتالی کرد لذا احقاق حق دشوارتر می شود.
        مسافر دیگر گفت: سخن از اسکناس ها بمیان آمد. پیش از سال انقلاب که من [مسافر] 26 ساله بودم، دلار آمریکا 7 تومان و امروزه 3500 تومان، سکه طلا 80 تومان و امروزه یک میلیون و صد و خُرده ای هزار تومان، اجاره یک خانه 3 اطاق خوابه در یک محله متوسط تهران حدود دو هزار تومان و اینک با احتساب بهره مَبلغ رَهن حدود سه میلیون تومان، بهای خانه یک میلیون تومانی بیش از یک میلیارد تومان، کرایه تاکسی دو ـ سه تومانی 12 تا 20 هزار تومان و ... شده اند، ولی از حقوق ها و دستمزدها چه بگویم؟!، حقوق های 5 تا 10 هزار تومانی آن زمان، فقط شده اند یک تا 3 میلیون تومان. چرا؟. کسی نمی رود تحقیق کند و علّت را به دست آورد تا راه حل پیدا شود. افزایش جمعیت بهانه است، جمعیت 36 میلیونی سال انقلاب شده است 78 میلیون که 5 ـ 6 میلیون آن هم مهاجرت کرده اند یعنی که شده است دو برابر ولی در شهرها جمع شده اند و جمعیت تهران بیش از 4 برابر شده است.
         در میان مسافران عازم آمریکا، پنح نفر گفتند که برنده قرعه کشی سالانه مهاجرت شده اند ـ هر پنح نفر 50 ـ 60 ساله به نظر می آمدند و یکی از آنان با دست های لرزان (ابتلاء به بیماری لقوه). یک بانوی جوان که پی در پی از این و آن درباره آمریکا و کارت اقامت سئوال می کرد بالاخره اشاره کرد که وکالتی و اصطلاحا «ندید» شوهر آمریکایی (ایرانیِ آمریکایی) کرده و عازم خانه شوهر در آمریکا است.
        این ایرانیان در عین حال از سختگیری و دقّت بیش از حد در بازرسی لباس و کیف و کفش مسافران در فرودگاه فرانکفورت گله مند بودند و می گفتند که این سختگیری و دقّت، بیشتر از فرودگاههای آمریکاست.
        در این میان یک مرد میانسال ایرانی ـ آمریکایی که خشم از چهره او پیدا بود از ته راهرو آمد و گفت که بدون ویزا، حتی با گذرنامه آمریکایی به او اجازه یک دیدار سه ـ چهار ساعته از فرانکفورت را ندادند زیراکه به ایران رفته است و این قانون و قاعده تازه، ظلم است و یک تبعیض نسبت به ایرانیان دو تابعیّتی که قانون آمریکا هرگونه تبعیض را جرم تعریف کرده است. او گفت که در سفرهای قبلی، به جای نشستن در فرودگاه و نگاه کردن به سقف، دیدار چند ساعته ای از شهرهای محل تعویض هواپیما داشت و مشکل ویزا نبود. در بازگشت به آمریکا در این باره با وکیل خود مشورت خواهد که آیا این قانون مصوّب کنگره، ناقض قانون ضد تبعیض است و یا نه و اگر باشد از او خواهد خواست که دادخواست غرامت به دادگاه بدهد و لغو قانون را بخواهد.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    مشکل مسافران یک پرواز هواپیمایی اتریش در فرودگاه وین ـ تداوم بوروکراسی یک عامل مهاجرت ـ اتوبوس های شهری تهران ـ پُل های هوایی خیابان ها
    هر فرد در هر زمان حرف های دارد که می خواهد بزند درباره یک کار جالب، در مورد یک یا چند مسئله عمومی، در زمینه اشتباهات خود و یا دیگران و ... که طبق تجربه، انتشار آنها مفید و مؤثر واقع شده است و درس و سرمشق داده است.
        این نگارنده طبق روال دهها ساله، در جریان هر مسافرت، فرصت به دست می آید تا از این تجربه و درد دلِ «هَم ـ سَفَران» آگاه شود و آنها را برنگارد.
         از زمان آنلاین شدنِ «اخبار مطلق» و گسترش نفوذ اصحاب منافع در رسانه های عمومی و گزینشی شدن مطالب ژورنالیستی و در نتیجه کاهش مخاطبان نشریات خبری، توجه ژورنالیست ها به جمع آوری و انتشار مطالب حاشیه ای و گفت و شنیدهای اصطلاحا میدانی جلب شده است.
        این نگارنده در سفر کوتاه نیمه اول ماه آگوست 2017 به ایران ـ رفت و بازگشت، در چهار فرودگاه مبدأ و مقصد و نیز داخل هواپیماها موفق به شنیدن مطالب متعدد شد.
         مشکل پیش آمده در فرودگاه وین را که برایش باورکردنی نبود قبلا قلمی کرد که چگونه شرکت هواپیمایی اتریش در فرودگاهِ هاب خود (وین) نتوانست تا 24 ساعت، یک هواپیما جای هواپیمایِ «مشکل ِ فنی دار» خود قرار دهد و مسافران پرواز Os 0093 با تأخیر 24 ساعته به مقصد نرسند و برخی از آنان برنامه و دِدلاین خودرا از دست ندهند و متحمل زیان و ضرر نشوند. بسیاری از این مسافران، ترانسفری بودند. این مشکل و در حقیقت مسئله در سایت 16 آگوست این تاریخ آنلاین و نیز در روزنامک
        www.rooznamak.com و همچنین در شماره 40 مجله روزنامک
         www.rooznamak-magazine.com درج شده است.
        در پی انتشار این مطلب در تاریخ آنلاین، در این زمینه دو تماس با مؤلف گرفته شد. یکی از این مخاطبان گفت، خواستم نظر انتقادی خودرا تلفنی به نمایندگی این شرکت هواپیمایی در تهران بگویم. در وبسایت این شرکت، تلفن نمایندگی های آن در همه کشورها درج شده بود جز در ایران! که هر روز صدها مسافر از آنجا دارد.
         مخاطب دیگر که خود از مسافران آن پرواز بود گفت: پس از تحمّل آن تأخیر 24 ساعته و رسیدن به مقصد، به مرجع مربوط در ایران که ناظر بر امور هواپیمایی ها است تلفن کردم، فردی که طرف مکالمه بود کاملا بی اطلاع از موضوع بود حال آنکه درباره اش، مطالبی در تاریخ آنلاین ایرانیان و ... درج شده بود. روابط عمومی هر دستگاه دولتی باید همه مطالب مربوط را بخواند و به وزیر خود گزارش کند. ادارات روابط عمومی وزارتخانه ها برای انجام همین وظیفه به وجود آمده اند. وقتی که یک مؤسسه دولتی به یک شرکت مجوّز فعالیت در ایران می دهد باید بر کار آن نیز نظارت داشته باشد. به آژانس فروش بلیت خود در تهران تلفن کردم، ولی جواب درستی نشنیدم. این آژانس شماره تلفن دفتر لوفت هانزا در تهران را به من داد و گفت چند سال پیش لوفت هانزا هواپیمایی اتریش را خریده، به دفتر آنها که مشترک است و رو به روی پارک ساعی (خیابان سراسری ولی عصر) است تلفن کنم. با این وضعیت برایم راهی جز گرفتن وکیل و دادن دادخواست به یک دادگاه آمریکا باقی نمانده است. دوستم گفت که اگر در ایران به دادگاه دادخواست غرامت بدهم هزینه وکالت قضایی کمتر است. [اگر نظر و نظراتی دیگر واصل شود درج خواهد شد.].
        - - - - -
        در جریان این رفت و آمد کوتاه، در فرودگاه بین راه به صحبت یک همسفر ـ ظاهرا 75 ساله ـ با مسافر دیگر که به نظر می آمد آشنای هم بودند گوش فرا دادم، از تداوم بوروکراسی در ایران سخن می گفت. وارد صحبت آنان شدم،گفت: از سال 1340 تا 1342 دوران کارآموزی خود را در اداره ثبت اسناد گذراندم، به آنچه را که مشاهده کردم کاری ندارم ولی هر تحصیلکرده و اهل اندیشه را که دیدم و مشکلی با اداره ثبت داشت می گفت که چرا و به دلیل و منطق باید اداره ثبت اسناد ضمیمه قوه قضایی باشد که تکلیف آن رسیدگی به تظلمّات و جرائم و اختلافات است. ثبت اسناد چه ارتباطی به این قوه از قوای سه گانه دولت دارد، به نظر من [مسافر] تشکیلات ثبت اسناد باید یا وابسته به وزارت کشور باشد و یا یک سازمان مستقل. در دهه 1330 یک بار بر در آن قفل زدند و موقتا تعطیل اش کردند، ولی ... ـ چه حاصل.
        این هَمسَفَر اضافه کرد: سی و چند سال است که در آمریکا زندگی می کنم. هر یکی ـ دو سال یک بار به زادگاه سر می زنم و گاهی در آنجا چند ماه می مانم. برای اینکه سربار دیگران نباشم، چندی پیش در تهران یک آپارتمان یک اطاق خوابه تقریبا 45 متری به 200 میلیون تومان خریداری کردم. دفترخانه ثبت معامله گفت که سند معاملات تازه مستغلات باید دیجیتالی شود، پرونده را به اداره ثبت اسناد منطقه خواهیم فرستاد تا سند دیجیتالی یک برگی (به جای سند دفترچه ای پلمپ شده) را صادر کند. بیش از چند هفته تا یک ماه طول نمی کشد. گفتم بنویسید به آدرس شما بفرستند زیراکه ممکن است، من در تهران نباشم. 5 ـ 6 ماه بعد که به ایران بازگشتم و سراغ دفترخانه (مَحضَر اسناد رسمی) مربوط رفتم، گفتند که سند دیجیتالی من هنوز نیامده است و نامه ای هم در باره آن به ما نرسیده است، خودت به اداره ثبت منطقه شرق تهران برو ببین قضیه از چه قرار است. با اضطراب و نگرانی به اداره ثبت اسناد آن منطقه رفتم. در آنجا با صف های انتظار رو به رو شدم و در یک مورد صدای اعتراض یک مراجعه کننده بلند شد که مامور حفاظت ساختمان مداخله کرد. ساعت ها گذشت تا نوبت به من رسید. پرونده را در بایگانی یافتند و نگاه کردند و گفتند که دفترخانهِ فَک رَهن (دفترخانه دیگر، نه دفترخانه ثبت معامله) یک رقم را اشتباه تایپ کرده است. به این دفترخانه رفتم، رقم را در کامپیوتر اش اصلاح کرد و اینترنتی به شعبه مربوط ثبت اسناد فرستاد. به همان شعبه ثبت بازگشتم و پس از ایستادن در صف و رسیدن به کارمند متصدیِ و به قول خودشان متصدی مکانیزه، گفت که هنوز پاسخ نرسیده است، با تعجب گفتم که ارسال اینترنتی آنی است، گفت که اینجا این طور نیست!. چهارشنبه بود، گفت که پنجشنبه ها اداره تعطیل است برو و شنبه و یا یکشنبه بیا، شاید که تا آن وقت برسد. با این پاسخ و مشاهده آن همه ارباب رجوع و وضعیت از خیر قضیه گذشتم و به دفترخانه تلفن کردم و گفتم که خودشان دنبال کنند و ....
        این هَمسَفَر گفت که در آمریکا چون بازنشسته است و کاری ندارد، اغلب به محافل ایرانیان می رود و برخلاف آنچه که گفته شده است، همه ایرانیان به دلایل اقتصادی تَرک وطن نکرده اند، شماری عمدتا از دست بوروکراسی و مشاهده کارهایی ازجمله پارتی بازی و انتصابات غیر استاندارد دست به مهاجرت زده اند که یک مورد این بوروکراسی را برایتان گفتم. یکی از شعارهای انقلاب سال 1357 همین پایان داده شدن به کاغذبازی ادارات دولتی و پارتی بازی بود و در چند سال اول پس از انقلاب هم این مسائل دیده نمی شد که دوباره به همان وضعیت سابق بازگشته است. راه حل مسئله بوروکراسی بسیار ساده است. من در آمریکا خانه خریده ام. نه از سند دیجیتال خبری است و نه از دفترخانه و اداره ثبت اسناد، همان بنگاه معاملات املاک و وکیل او کارها را انجام می دهند و از شهرداری سند می گیرند و برای خریدار پُست می کنند. این اداره بازی ها را عوامل خارجی در دهه های 1300 و 1310 به ایران تحمیل کردند. انقلاب یعنی ریختن شالوده ای دیگر و بهتر، نه دنبال کردن همان وضعیت که عمدتا اقتباس از اروپای قرن 19 بود.
        - - - - -
        در همین انتظارنشینی پُشتِ گِیتی، یک هَمسَفَر دیگر گفت: حالا که انتخاب شهردار تازه تهران در جریان است، خوب است کسی را انتخاب کنند که از قشر اتوبوس سوار باشد. انقلاب 1357 ایران، انقلاب مستضعفان اعلام شده بود و هنوز هم در هر سخنرانی، این کلمه به میان می آید. شهردار تهران اگر هم از قشر اتوبوس سوار نباشد، پس از انتخاب به این سمت باید هفته ای چند بار و دست کم یک بار مسافر اتوبوس های شهری شود.
        این هَمسفر افزود: چون اقامت من در تهران در هر سفر بیش از چند روز نیست و به شهر خودم می روم، در تهران با اتوبوس شهری رفت و آمد می کنم. در بیشتر ساعات، مسافران اتوبوس ساندویچ وار و چسبیده به هم می ایستند به گونه ای که پیاده شدن در ایستگاهِ مورد نظر دشوار است. برخلاف همه شهرهای کوچک و بزرگ جهان، اتوبوس های تهران نوارِ خودکار اعلام ایستگاه ندارد و مسافران که اغلب سالخورده و یا شهرستانی هستند، ایستگاه را از یکدیگر می پرسند. روی شیشه های بعضی از اتوبوس ها هم توری فلزی کشیده اند! و از داخل اتوبوس طرفین خیابان به خوبی دیده نمی شود تا مسافر ایستگاه مورد نظر را بیابد. ضمنا طبق مشاهدات من، مسافران اتوبوس های شهری تهران سال به سال افزایش می یابند، موردی که باید دید چرا؟. مسئله دیگر که من [این هَمسَفَر] دیدم، پُل های هوایی روی خیابانهای تهران است و بیشتر آنها بدون پلکان برقی. هر پُل دهها پله دارد. با توجه به اینکه درصد بزرگی از رهگذران سالخورده هستند، این پُل ها یک وسیله ناراضی سازی است. با چند دقیقه ایستادن کنار یکی از این پُل ها ـ پُل هایی که در کشورهای دیگر دیده نمی شود ناراحتی سالخوردگان از بالا رفتن از پلکان این پُل ها احساس می شود.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    پيام‌هاي تازه
    مخاطب: چند روز است که اثری از نرخ ارزها در خبرگزاری های داخلی ندیدم!
  •   دیشب (23 آگوست 2020 = دوم شهریور 1399) پیامی از یک مخاطب این تاریخ آنلاین مقیم خارج از کشور واصل شد که نوشته است:
        
        "هر شب اخبار وطن را در سایت یکی و گاهی دو خبرگزاری داخلی می خوانم که اخبارشان مشابهت زیاد باهم دارند. چند روز است که از نرخ ارزها که هر روز آن را داشتند اثری ندیدم، یا اینکه به چشمم نخورد. امروز در سه خبرگزاری دیگر که دریچه جستجو دارند، واژه ارز را تایپ و کلیک کردم، در دو تای آنها در طول یک هفته گذشته اثری ندیدم و در سومی، مربوط به 22 تیرماه بود. خواستم موضوع را برایتان بنویسم تا درج کنید که اگر خبر تغییرات روزانه ارز را همچنان در وبسایت خود قرار می دهند، در جای مشخصی قرار دهند که یافتن و دسترسی به آن آسان باشد. با تشکر.".
        
        [فقط نام خبرگزاری ها از نوشتهِ ارسالی مخاطب حذف شده است]

  • پاسخ یک مخاطب به پیام درج شده در بالا
  •  
        مخاطب [دریافتِ پیام در ساعت 22 سوم شهریورماه 1399]: پس از خواندن پیام مخاطبِ تاریخ آنلاین [پیام درج شده در بالا] سراغ وبسایت خبرگزاری تَسنیم رفتم، در ستون پربیننده ترین اخبار آن، عناوین بهای ارزها و طلا را دیدم، کلیک کردم و گزارش را خواندم که در زیرِ خبر نیز جدول سبزرنگ نرخ ارزها درج شده بود به این شکل؛ دلار آمریکا در صرافی های بانکی 22 هزار و 480 تومان و در بازار آزاد 22 هزار و 950 تومان. در این گزارش، بهای سکه ده میلیون و 650 هزار تومان نوشته بود. این نرخ ها مربوط به روز دوشنبه سوم شهریور99 است. خواستم مستحضر باشید.




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com