Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
30 ژانويه
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 30 ژانويه
ايران
«سده» جشن باستاني و پايدار ايرانيان
دهم بهمن مصادف است با جشن سده، آيين هزاران ساله ايرانيان. در ايران باستان از آغاز آبان تا پايان اسفند را دوره سرما مي خواندند كه صد روز پس از آغاز اين دوره و پنجاه روز مانده به نوروز «سده» و جشن آتش بود. هنوز در روستاهاي جنوب شرقي ايران اصطلاح «صد به سده، پنجاه به نوروز» شنيده مي شود؛ يعني جشن سده صد روز پس از يکم آبان و 50 روز به نوروز برپا مي شود. برخي از پارسيان هند و تاجيکيان «سده» را جشن آدور (آدور = آذر، و هنوز در روستاهاي شرق ايران، افغانستان و آسياي مرکزي بوته خشک را آدور مي خوانند). از سده به بعد، از ميزان شدّت برودت كاسته مي شود.
     مراسم جشن با هزاران سال پيش تفاوت نكرده است. مردم، هركس برحسب توان خود، مقداري هيزم اهداء مي كند و در زميني باز آتش برپا مي شود و حاضران بر گرد آن به شادي مي پردازند.
    نظامي در توصيف شرکت کنندگان در جشن سده گفته است:
     رخ آراسته دستها پرنگار ـــ به شادي دويدند از هر كنار.
     آريايي ها ي آسيا و اروپا هميشه روشني و گرمي را كه خورشيد و آتش به وجود آورنده آن بوده اند مظهر عنايات خدا دانسته و احترام گذارده اند.
    فردوسي جشن سده را آتش پرستي نمي داند و برپاكنندگان آن را چنين توصيف كند:
    ..... مپندار كاتش (كه آتش) پرستان بدند (بودند - کنايه از اين که جشن سده را آتش پرستان به وجود نياورده اند)
    جشن سده را به هوشنگ پيشدادي نسبت دهند . فردوسي در اين زمينه گويد :
     به هوشنگ ماند، اين «سده» يادگار ـــ بسي باد چون او دگر شهريار
    سده را قبلا «سدك» مي گفتند. ابوريحان نوشته است كه صد روز پس از آغاز سرما (يکم آبان)، «سده» و پنجاه روز بعد از سده، نوروز است و از سده تا درو كردن جو و به دست آمدن گلابي بهاره (موسوم به «جو رس») نيز صد روز است.
    اهميت جشن سده براي ايرانيان كه آن را در رديف آيين هاي نوروز و مهرگان قرار مي دادند به حدي بود كه در دوران ساسانيان، شاهان وقت بدون تشريفات در ميان مردم در اين مراسم شركت مي كردند. پس از حمله عرب، «مرداويز» را احياء كننده اين جشن در قرون وسطا خوانده اند كه در اصفهان آن را از سر گرفت.
     چراغاني و روشن كردن شمع را به مراسم «سده» نسبت مي دهند. در افسانه هاي كهن ايران آمده است كه متهمان براي اثبات بيگناهي از روي آتش شعله ور عبور مي كردند و هزار سال پيش از ميلاد، سياوش هم كه متهم شده بود براي اثبات بي گناهي خود از آتش عبور كرد.
    
گوشه اي از جشن سده در 29 ژانويه 2005 در شهر سن حوزهِ استِیت کاليفرنيا

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ديدار ژنرال آيرونسايد با ژنرال رضاخان پهلوي و تشويق او به كودتا ـ آيرونسايد در يک نگاه
ژنرال رضاخان پهلوي
سيد ضياء طباطبايي

دهم بهمن سال 1299 هجری (30 ژانويه 1921) و در جریان بحران کابینه، ژنرال ادموند آيرونسايد Edmund Ironside فرمانده نيروهاي انگليسي در ايران با ژنرال رضاخان پهلوي فرمانده تيپ قزاق مستقر در قزوین ملاقات و به نوشته بيشتر مورخان، اورا تشويق به كودتا كرد. طبق همين نوشته ها، در اين ملاقات به ژنرال رضاخان گفته شده بود كه قرار است سيد ضياء طباطبائي يزدي كه از كسوت روحانيت خارج شده بود پس از كودتا رئيس الوزراء شود و فعلا تغيير رژيم و برکناري شاه مطرح نيست.
    درپی این ملاقات، تماس مستقیم سید ضیاء با ژنرال رضاخان برقرار شد و 29 بهمن كه يگانهاي تيپ قزاق به حومه تهران رسيدند و فرستادگان احمدشاه را كه براي مذاكره رفته بودند بازداشت كردند، سيد ضياء به نيروي قزاق پيوست و گفته شده است كه برابر سه ماه مواجبشان را به آنان پرداخت كرد. اگر اين خبر درست باشد، منبع پول قطعا خود او نبوده است، زيرا كه چنين پولي را از خود نداشت. نيروي قزاق سوم اسفند 1299 تهران را متصرف شد.
    از همان مهر سال 1299 (13 اکتبر 1920) که ژنرال آيرونسايد براي فرماندهي نظاميان تحت فرمان دولت انگلستان در ايران! وارد تهران شد بررسي و مطالعه براي انجام كودتا و ... آغاز شد ه بود.
    آيرونسايد (متولد ششم ماه مي 1880 و متوفي در 22 سپتامبر 1959) قبلا در جنگ با بوئرها در افريقاي جنوبي شرکت کرده و مدتي نيز به عنوان يک افسر اطلاعاتي مراقب فعاليت هاي آلمان در جنوب غربي آفريقا بود. وي در جريان جنگ جهاني اول، نخست فرمانده يکان چهارم کانادايي و سپس فرمانده يک تيپ انگليسي بود. آيرونسايد در سال 1919 ماموريت يافته بود تا در جريان جنگ داخلي روسيه، در جنوب اين کشور به نيروهاي ضد انقلاب (معروف به سفيدها) کمک کند و سپس در جريان فروپاشي امپراتوري عثماني مانع مداخله نيروهاي دو کشور شرقي بالکان در مسئله شود. وي اواخر آگوست 1920 و پس از انجام آن ماموريت به فرماندهي نيروها و نظاميان عامل انگلستان در ايران منصوب و در اکتبر همان سال وارد تهران شد. ماموريت او در ايران مانع شدن از رخنه بلشويک ها به اين کشور به هر ترتيب بود (و ازجمله روي کار آوردن يک نظامي قدرتمند حتي با انجام يک کودتا).
    آيرنسايد پس از انجام آن ماموريت، به شرکت در مذاکرات مربوط به مستعمرات انگلستان به قاهره دعوت شد. در اينجا چرچيل از او خواست که به بغداد برود و راه حلي براي مسائل در شرف وقوع عراق که با کشور شدنش احتمال اختلافات نژادي ـ مذهبي مي رفت بيابد که در جريان بازگشت به ايران جهت دادن اندرز به افسران خود و از آنجا رفتن به بغداد هواپيماي او فرود توام با سقوط کرد و شديدا مجروح شد که ماهها در بيمارستان بستري بود.
    آيرونسايد پس از درمان، در انگلستان به فرماندهي دانشکده ستاد منصوب و در سال 1937 فرماندار جبل طارق شد. وي در جريان جنگ جهاني دوم مدتي رئيس ستاد بود. او مدتي نيز در جبهه فرانسه فعال بود. آيرونسايد قبلا پيشنهاد کرده بود که قبل از اقدام هيتلر به لشکرکشي به اسکانديناوي، انگلستان اين منطقه را تصرف کند که مورد توجه قرار نگرفت که بعدا اين بي اعتنايي به پيشنهاد آيرونساند يک اشتباه بشمار آمده است. آيرونسايد با درجه فيلد مارشالي و لقب بارون Baron بازنشسته شد و به نوشتن خاطرات و تا پايان عمر به دادن اندرز استراتزيک سرگرم بود.
Gen. Edmund Ironside

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز درگذشت دكتر اراني از پايه گذاران احزاب كمونيستي ايران که گفته شده است به اشاره دولت وقت اورا در زندان کشته بودند
‏Taghi Arani
دكتر تقي اراني Dr. Arani كه از او به عنوان يکي از پدران احزاب مارکسیستی ايران نام مي برند دهم بهمن 1318 هجري (30 ژانويه 1940) در 36 سالگي در زندان تهران درگذشت و اعلام شد كه مرگ او از بيماري تيفوس بوده است. در برخي نوشته ها، 14 بهمن را روز درگذشت او نوشته اند.
    تقي 13 شهريور 1282 هجري خورشيدي (سپتامبر 1903 ودر آن سال مصادف با چهارم اين ماه) در تبريز به دنيا آمده بود و پدرش که کارمند دولت بود چهار سال بعد به تهران منتقل شد. تقي اراني دوران دبستان و دبيرستان را در تهران گذرانيد، حتي در اين شهر چندماهي هم به تحصيل طب پرداخت که به آلمان رفت و در شهر برلين به تحصيلات خود در رشته هاي مختلف از فيزيک تا شيمي و صنعت ادامه داد و در علم شيمي دکترا گرفت. با وجود اين، وي به کار قلم علاقه بيشتري داشت و در طول اقامت در برلين که زائد بر شش سال بود در نشريات فارسي منتشره در اروپا مطلب مي نوشت ازجمله در«آزادي شرق» و «ايرانشهر».
    دکتر اراني با توجه خاصي که به فلسفه، ادبيات، شرقشناسي و منطق داشت، در برلين با چند استاد شرقشناسي آشنا شد که کمک کردند مدرّس دانشگاه اين شهر شود. در آن زمان شهر برلين يک کانوني بزرگ براي فعاليت هاي سوسياليستي و بحث و تبليع براي شاخه هاي متعدد اين فرضيه داغ بود که اراني هم فعالانه در آنها شرکت مي جست.
    اراني با همين افکار به ايران بازگشت و [به قول آشنايانش] در اينجا، بهترين راه خدمت به مردم را روزنامه نگاري يافت تا پرداختن به شيمي و فيزيک، و پس از مدتي «مجله دنيا» را راه اندازي کرد و به آموزش عموي و طرح انديشه ها و ... پرداخت که دولت وقت از اين روش راضي نبود. اراني سپس با همفکرانش درصدد احياء جمعيت کمونيستي افتاد که دولت پس از تصويب قانون ضد مرام اشترکي ادامه فعاليت آن را ممنوع و غير قانوني کرده بود. همين تلاش که در آن 53 تن فعالانه تر شرکت داشتند دولت وقت را متوجه قضيه ساخت و در ارديبهشت 1316 (بهار 1937 ميلادي) کار دستگيري و بازداشت آنان را آغاز کرد. در آن زمان دولت وقت گرايش به دولت حزب نازي (حزب ناسيونال سوسياليست به رهبري هيتلر) را آغاز کرده بود و اين دولت ميانه خوبي با کمونيسم نداشت.
    
عکس ديگري از Dr. Arani

دکتر اراني که درجریان دستگیری 53 چپگرا بازداشت شده بود در جلسه محاکمه اش [که طبق برخي گزارش ها شش ساعت طول کشيده بود] نه تنها کوتاه نيامده بود، بلکه مطالبي گفته بود که شاه وقت را خشمگين ساخته بود. محاکمه اين 53 تن نزديک يک سال و چند ماه پس از دستگيري آنان انجام شده بود. قبلا مديران زندان گزارش کرده بودند که تقي اراني در زندان هم به آموزش مرام کمونيستي به ديگران ادامه مي دهد. بالاخره اراني به جرم ترويج مرام اشتراكي (مزدكيسم ـ ماركسيسم) و تبليغ براندازي سلطنت (حكومت غير انتخابي و موروثي) به ده سال زندان محكوم شد. پس از تعيين مجازات، طولي نکشيد که خبردادند دکتر تقي اراني درگذشته است. در آن زمان در گوشه و کنار شنيده مي شد که مخالفان سياسي دولت و دگرانديشان را در زندان و عمدتا با تزريق آمپول هوا مي کشند و بنابراين، در افواه پيچيد که اراني هم ممکن است به همين ترتيب کشته شده باشد که مقامات وقت گفتند که از بيماري تيفوس درگذشته است!.
     پس از اشغال نظامي ايران از سوي نيروهاي نظامي روسيه و انگلستان در شهريور 1320 (آگوست 1941) و آزادشدن فعاليت احزاب و نشر جرايد و نيز انتشار هرگونه مطلب در نشريات، ادعاي کشته شدن دکتر اراني در زندان علني تر و از اخبار روز شد. مطبوعات چپگرا نوشته بودند كه چون دكتر اراني حاضر به ترك عقيده خود و نيز متوقف ساختن انتقاد از دولت نشده بود اورا در زندان کشتند و اين پرونده سالها بازبود و رسيدگي مي شد.
    موسسان حزب توده که از مهرماه 1320 هجري خورشيدي به فعاليت پرداخت در آغاز کار طيفي از سوسيال دمکراتها، سوسياليست ها، مارکسيست ها و حتي ناسيوناليستها بودند که بعدا مارکسيستهاي هوادار شوروي قدرت را در اين حزب به دست گرفتند و .... شنيده نشده است که دکتر اراني در طول فعاليت خود، از رهبري حزب کمونيست شوروي بر ساير احزاب و گروههاي کمونيستي سخني به ميان آورده باشد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تیترهای صفحه اول شماره دهم بهمن ماه 1357 روزنامه اطلاعات (12 روز پیش از پیروزی انقلاب) که تاریخ شده اند:

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بسته شدن نمایندگی های 15 بانک آمریکایی در ایران در بهمن 1358 و «ابزار غارت» خوانده شدن آنها
دهم بهمن 1958 و سه ماه پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفته شدن کارکنان آمریکایی آن، علیرضا نوبری رئیس وقت بانک مرکزی جمهوری اسلامی اعلام کرد که فعالیت نمایندگی های 15 بانک آمریکایی در ایران را متوقف ساخته و این نمایندگی ها برای همیشه تعطیل شده اند.
    وی این نمایندگی ها را از عوامل خروج درآمدهای ارزی ایران و آسیب رسی به اقتصاد کشور خوانده و گفته بود که دولتِ شاه به این نمایندگی ها مجوّز فعالیت در ایران داده بود و وجود آنها در ایران، کنترل ارز را تضعیف کرده بود.
    نوبری از نمایندگی های بانکهای آمریکایی در ایران به عنوان «ابزار غارت کشور» نام برده بود و گفته بود که بانک مرکزی شکایت خود علیه «سیتی بانک» آمریکا در دادگاه پاریس را تعقیب خواهد کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
یک دختر چهار ساله ایرانی در هند مورد تجاوز جنسی (سِکس) مردی 32 ساله قرارگرفت!
یک مرد 32 ساله در گوا Goa ـ جنوب غربی هند ـ به یک دختر 4 ساله ایرانی که با خانواده اش در یک سفر توریستی در آن کشور بود تجاوز کرد. این حادثه 27 ژانویه 2014 روی داد و مرد تجاوزگر بعدا دستگیر شد. «گوا» چهار قرن یک مستعمره پرتغال در هند بود. منبع این گزارش نگفته است که با وجود کمبود ارز در جمهوری اسلامی، سفر توریستی چگونه صورت گرفته است.
    تجاوز جنسی (سِکس) به زنان در هند، ماهها است که گزارش روز رسانه ها شده است. چند هفته پیش نیز در دهلی نو یک زن 51 ساله دانمارکی مورد تجاوز گروهی مرد قرار گرفت. در دسامبر گذشته یک مرد هندی در این کشور به یک دختر دانشجوی آلمانی که در سفر توریستی بود تجاوز کرده بود. دولت های اروپایی ازجمله انگلستان و فرانسه به توریست‌های خود که می خواهند به هند بروند درباره خطر تجاوز جنسی هشدار داده اند. هنوز پرونده جنایی «تجاوز گروهی ـ چند نفره» به یک دختر دانشجوی پزشگی در هند که باعث مرگ او شد در دست رسیدگی است. این جنایت هفته ها خبر روز رسانه ها شده بود. این دختر دانشجو در اتوبوس مورد تجاوز شش مرد قرار گرفته بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
زادروز 2 فيلسوف ـ فيلسوفي که ثابت کرد اراده يك فرد در كنترل روان اوست و جسم و روان برهم تاثير ندارند
سي ام ژانويه زادروز آرنولد گولينسک Arnold Geulinck فيلسوفِ متولّد آنتوِرپ (اینک واقع در بلژیک و در آن زمان؛ هلندِ اسپانیا) است که در سال 1624 به دنيا آمد و در 1669 درگذشت. وی درباره رابطه جسم (Body) و روح = روان (Mind – Soul) نظریه ای را مطرح کرده است که به Occasionalism معروف است.
     گولينسک 8 كتاب تألیف کرده که دو کتاب او؛ کتاب «ويرچو Virtue = De Virtute» درباره خوبي و پرهيزگاري و کتاب Ethics درباره اخلاقیات و خواست خدا معروف تر هستند. به باور وی، جسم و روان از لحاظ اخلاقيات بر هم تاثير ندارند و «روان» مستقل عمل مي كند.
    گولینسک اين عقيده را مطرح كرد كه اراده يك فردِ پرهیزگار در كنترل روان است؛ بنابراين روان است كه رفتار او را كنترل مي كند.
    برخی از مورّخان، 31 ژانویه را زادروز آرنولد گولینسک نوشته اند.
    فرانسيس بردلي فيلسوف انگليسي نیز سی ام ژانویه و در 1846 به دنیا آمده بود. بردلی که در 1924 فوت شد از جمله فلاسفه ايده آليست و موراليست است و شهرت او عمدتا به خاطراندرزها و نكات كوتاه اوست.
بردلي


    
گولینسک

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
برکناری و محکوم به زندان شدن فرماندار ایلی نوی که جانشینی «اوباما» در سناي آمريکارا به مزایده گذارده بود ـ جرم او، فساد اداري اعلام شد
بلاگو دقايقي پس از برکناري در 29 ژانويه 2009 روانه خانه است

راد بلاگویویچ Rod Blagojevich (بلاگو) فرماندار ایلی نوی آمریکا 29 ژانویه 2009 در پی چهار روز محاکمه پارلمانی (ایمپیچمنت) با راي سنای ایالتی برکنار شد. برکناری بلاگو که فرزند یک مهاجر صرب است بدون رای مخالف صورت گرفت (59 رای در برابر هیچ). بلاگو متهم به فساد اداري و دسيسه و سوء استفاده از مقام و حتی به مزایده گذاردن صندلی خالی «باراک اوباما» در سنای آمریکا شده بود.
    قبلا به خواست یک دادیار در شیکاگو، پلیس امنیت داخلی آمریکا (اف بی آی) اقدام به شنود مکالمات و مذاکرات بلاگو کرده و سند کافی برای محاکمه پارلمانی وی به دست آورده بود. کمیسیون قضایی مجلس نمایندگان ایالت برپایه این اسناد و تحقیق از بلاگو و اعضای دفتر او، قرار مجرمیت صادر و پرونده را جهت محاکمه به سنا فرستاده بود.
     از سال 1988 این نخستین بار بود که یک فرماندار انتخابی در آمریکا برکنار شد. در سال 1988 فرماندار آریزونا به همین ترتیب برکنار شده بود.
     در آخرین جلسه ایمپیچمنت سنای ایلی نوی، بلاگو نزدیک به 50 دقیقه از خود دفاع کرده بود ولی موثر واقع نشده بود. در پی برکناری بلاگو، معاون او «پت کوین Pat Quinn» سوگند یاد کرد و جای او را گرفت. سنای ایلی نوی همچنین بلاگو را که قیافه و برخورد بچگانه دارد برای همیشه از تصدی مقام عمومی (دولتی) در آن ایالت محروم کرده است.
     سپس دادستان ایالت ایلی نوی و دادیار فدرال در اين ايالت به استناد رای سنای ایالت، پرونده را جهت رسیدگی به یکایک اتهامات بلاگو به دادگاه فرستادند. جزئيات اتهامات بلاگو وسیعا در رسانه ها منعکس شد.
    بلاگو متولد دهم دسامبر 1956 که از ژانويه 2003 تا ژانويه 2009 فرماندار ايلي نوي و پيش از آن در کنگره آمريکا نماينده بود هفتم دسامبر 2011 در دادگاه مجرم شناخته شد و به 14 سال زندان محکوم گرديد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دانش
26 سال پس از نابینا شدن، با حمله قلبي بينا شد!
Joyce Urch

«جويس اورچ Joyce Urch» بانوي انگليسي از ساكنان شهر كاوِنتري داراي همسر و 20 فرزند و نوه و نتيجه، از سال 1979 ـ 26 سال بود که بر اثر عارضه اي بينايي خود را كاملا از دست داده بود و معالجات پزشكان براي بازيافت بينايي به جايي نرسيده بود و كاملا مايوس شده بود كه درنيمه ژانويه 2006 و در 74 سالگی در منزل دچار حمله قلبي شد، او را به بيمارستان بردند و تحت عمل جراحي قرار گرفت.
    به گزارش وقت رسانه هاي انگلستان، جويس پس از بهوش آمدن و باز كردن چشم خود، براي نخستين بار پس از 26 سال همه چيز را ديد، درست به گونه اي كه در 45 سالگي مي ديد و اولين حرفي را كه زد خطاب به شوهرش بود كه گفت چرا اين قدر پير شده است.
    عكس بالا، پس از مرخص شدن جويس از بيمارستان گرفته شده است. مراكز پژوهشهاي پزشكي از جويس خواسته بودند كه اجازه دهد درباره او بررسي شود كه چه عاملي در مغز ازکار افتاده بود که با قطع و وصل جريان خون دوباره بکار افتاده و باعث بينا شدنش پس از 26 سال كوري مطلق شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
زادروز «بهروز بهزادي» روزنامه نگار با تجربه وطن
دكتر بهروز بهزادي

دهم بهمن، زادروز بهروز بهزادي روزنامه نگار قديمي وطن است كه در 1324 (30 ژانويه 1946) به دنيا آمده است. دكتر بهزادي كه مي توان گفت «روزنامه نگاري» در خانواده او پيشه اي موروثي است از نخستين فارغ التحصيلان دوره 4 ساله رشته روزنامه نگاري دانشگاه تهران در دهه 1340 است. او از سال 1347 و از خبرنگاري در روزنامه اطلاعات، قدم به دنياي ژورناليسم گذارد و تاكنون روزنامه هاي متعدد از جمله روزنامه ايران و روزنامه اعتماد را سردبيري كرده است. دكتر بهروز بهزادي در پايه گذاري و به راه انداختن روزنامه ايران به دكتر فريدون وردي نژاد كمك بسيار كرد. وي مدتي هم مدير مسئول و سردبير مجله «ايران جوان» بود.
     بهروز پس از تكميل تحصيلات خود در رشته هاي تهيه و تنظيم خبر براي راديو ـ تلويزيون در آمريكا و بازگشت به وطن، به سازمان راديو تلويزيون ملي رفت و مدير اخبار راديو شد. به اظهار اصحاب نظر، مهارت بهروز در حرفه خبر حرف ندارد. وي در همان نخستين سال خبرنگاري، از عباس مسعودي مدير موسسه اطلاعات عنوان «بهترين خبرنگار» را گرفت كه خود سناتور مسعودي از بهترين خبرنويسان ايران بود. مهارت و استعداد بهروز در كار خبر همين قدر بَس كه در سال 1349 هنگامي كه ميان او و دبير ميز مربوط بر سر انشاء يك خبر اختلاف نظر بروز كرد، سناتور مسعودي و شوراي سردبيران موسسه اطلاعات حق را به بهزادي دادند.
     او مدتي نيز همكار خبرگزاري ملّي (ايرنا) و ايران ديلي بود و ازجمله معدود روزنامه نگاراني است كه در همه شعب ژورناليسم؛ از مجله و روزنامه تا راديو و تلويزيون و همچنين خبرگزاري تجربه و مهارت دارند. در اوايل دهه 1970 كه از ابزارهاي الكترونيك فعلي اثري نبود، بهروز بهترين اديتور اخبار مصوّر تلويزيون بود. بهروز كه براي خود درخواست دريافت پروانه انتشار روزنامه كرده است داراي دو پسر است که هر دو در روزنامه کار مي کنند.
    بهزادی با کمک شماری از روزنامه نگاران قدیمی و بویژه حسين انتظامي بنیادگذار روزنامه جام جم و یک دوره مدیر و سردبیر همشهری و از مؤسسان روزنامه خبر و معاون امور مطبوعاتی پيشين وزارت ارشاد برای ایجاد «انجمن روزنامه نگاران پیش کسوت ایران» تلاش بسيار کرده است. حسين انتظامي يک روزنامه نگار با تجربه ايران است که در دوران مدیرکلی مطبوعات (دهه 1370) آموزش ضمن خدمت روزنامه نگاران ایران را کلید زده بود و ترتیب برگزاری نمایشگاه مطبوعات را داده بود. ایران یکی از معدود کشورهای جهان بود که فاقد انجمن یاری دهنده و یادآور کننده روزنامه نگاران پیش کسوت بود که عُمر خود را در این حرفه گذرانده اند. بزرگداشت اینان تشویقی است بزرگ برای روزنامه نگاران جوانتر و خدمتگزاران جامعه و انسان.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزنامه نگاري که گزارشگري جنگ را بنيادگذارد
Alfred Townsend


    «آلفرد تاونسند Alfred Townsend» روزنامه نگاري كه جنگهاي داخلي آمريكا (1861 تا 1865) را پوشش خبري داد سي ام ژانويه 1841 به دنيا آمده بود. در طول تاريخ، از زمان «توسيديدِس» تا جنگهاي داخلي آمريكا، جهان جنگنويسِ به اصطلاح امروزی اش ـ ژورنالیستی (شاهد عینی صحنه های نبرد بودن و گفت و شنید با رزمندگان و مردم عادی و اصحاب نظر درباره آن کردن) جز شماری کم و انگشت شمار به خود نديده بود. آلفرد که همان راه توسیدیدس را دنبال کرده بود، نخستين روزنامه نگاري بود كه حرفه گزارشگري جنگ به روش نوين (قواعد گزارشگري) را به وجود آورد و پس از او سمت «خبرنگار نظامي ـ امور دفاعي» در رسانه ها خلق شد. او بود كه نظرداد تا كسي از رموز و فنون نبرد آگاه نباشد و تاريخ و جغرافيا نداند و با سياست آشنا نباشد نخواهد توانست يك گزارش بيطرفانه و واقعي از يك فعاليت جنگي (عمليات رزمي) را كه حتي قابل استفاده براي يك ژنرال باشد تهيه كند. از زمان پيدايش گزارشگري جنگ، بيشترين تلفات نيز درميان روزنامه نگاران جنگنويس رخ داده است. توسیدیدِس گزارش جنگ های داخلی یونان باستان (اسپارت با آتن) را که خود در جریان آن بود کتاب کرده بود. امپراتوری ایران ـ تنها اَبَرقدرتِ جهان وقت آتشبیار جنگ داخلی یونانیان بود و به اسپارت کمک غیر مستقیم می کرد و با همین کمک، اسپارت به قدرت آتن پایان داد و ایران به هدف خود رسید.
     آلفرد تنها به شرح صحنه نبردها اكتفا نمي كرد بلكه جزئيات اثر جنگها بر زندگي مردم و مناطقي را كه صحنه جنگ قرار مي گرفتند به رشته تحرير در مي آورد. حاشيه نويسي هاي او درباره عمليات نظامي و افراد درگير، بسيار جالب و خواندني است. وي که عمدتا به صورت خبرگزاري عمل مي كرد داراي چند پيك سوار بود تا گزارشهايش را به روزنامه ها برساند. در پی قطع جنگهاي داخلي آمريكا، آلفرد به نوشتن خاطرات خود از اين جنگها پرداخت. بسياري از مورخان جنگهاي داخلي آمريكا در تالیفات خود به نوشته هاي او استناد كرده اند.
     از كارهاي جالب آلفرد خريد زميني است كه صحنه يكي از نبردها بود و اين زمين در استیت مريلند، اينك به نام او به صورت يك پارك عمومي در آمده و سنگرها و جنگ افزارهاي بر جاي مانده به همان صورت نگهداري مي شود. او پول اين زمين را از محل فروش كتاب خاطراتش به دست آورده بود. آلفرد كه نام مستعار «گاث» برخود گذارده بود در 73 سالگي درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روش تازه روزنامه نگاری که این زن در قرن نوزدهم ابداع کرد در قرن 21 از سر گرفته شده است ـ روش کار او در یک نگاه
نلی

الیزابت کُکران E. Cochran بانویی که اواخر قرن نوزدهم یک روش تازه در روزنامه نگاری اینوستیگیتیو ابداع کرد که از دهه دوم قرن 21 و پس از آنلان خوان شدن مردم و پیدایش صدها میلیون شهروند ژورنالیست (نیمی از کسانی که سِلفون دارند و حساب در شبکه های سوشل میدیا) از سر گرفته شده است تنها 57 سال عُمر کرد و 27 ژانویه 1922 از بیماری ذات الریه درگذشت. او پنجم ماه می 1864 بدنیا آمده بود.
    الیزابت که نام مستعار نلی بلی Nellie Bly برخود گذارده بود از جوانی وارد کار روزنامه نگاری شده و از روزنامه «پیتسبورگ دیسپَچ» آغاز کرده بود. او از همان آغاز کار، روش تازه ای را در پیش گرفت و آن بررسی و انتشار مسائل عمومی جامعه بود و از زندگی بیوه زنان آغاز کرد. با دهها بیوه زن دیدار کرد و مشکلات شان را پرسید و درس هایی را که از اشتباهاتشان گرفته بودند، و منتشر کرد. کار او نه تنها تیراژ روزنامه را بالا بُرد، بلکه برای همه زنان بویژه دختران درس و اندرز بود تا بیوه پیشرس نشوند. او که سیزدهمین فرزند پدر خود بود که از دو ازدواج 15 فرزند داشت سپس به جمع آوری مشکلات دیگر جامعه که عمدتا ناشی از اشتباهات افراد و نداشتن برنامه زندگی بود پرداخت و ازجمله مشکلات مادرانی که با داشتن فرزند مجبور به کارکردن در خارج از خانه بودند. وی با 151 بانو از این دست تماس گرفته و گفت و شنود کرده بود. وی یک بار برای انعکاس مشکلات بیماران روانی در بیمارستانها و آسایشگاههای مربوط، خودرا به دیوانگی زد و ده روز در یک آسایشگاه بود و مشکلات کار را لمس و رسانه ای کرد. او هر مسئله مکشوفه را علاوه بر درج در روزنامه، به صورت کتاب در می آورد. نلی که درباره دیکتاتوری رئیس جمهوری وقت مکزیک مطالب بسیار خوانده و شنیده بود به این کشور رفت، شش ماه در آنجا ماند و در بازگشت مشاهدات خودرا منتشر ساخت که یک مورد آن مربوط به بازداشت یک روزنامه نگار مکزیکی بود که مقاله ای نوشته بود که مطابق میل رئیس جمهوری نبود. انتشار این یک مورد نظر روزنامه نگاران را نسبت به رئیس جمهوری وقت مکزیک تغییر داد و ....
    گزارش نگاریِ اینوستیگیتیوِ سَبکِ نلی توجه جوزف پولیتزر ناشر «نیویورک ورلد» را جلب کرد و وی را بکار در این روزنامه دعوت کرد. در اینجا بود که نلی تصمیم به سفر به چندین کشور در سه قاره گرفت تا وضعیت آنجا را به چشم ببیند و بنویسد زیرا که از دیگاه او نگارش کتاب های جغرافیا جامع نبود و فایده مورد نظر را نداشت و باید ژورنالیستی نوشته شوند. وی سفر خودرا از نیویورک آغاز کرد و به انگلستان، فرانسه، آلمان و ایتالیا رفت و از طریق مدیترانه و کانال سوئز به سریلانکا، سنگاپور، هنگ کنگ و ژاپن و ... و 72 روز طول کشید و همه اش با کشتی، زیرا که هنوز هواپیمای مسافربر عمومی نشده بود. نلی که در 31 سالگی شوهر کرد و 9 سال پس از عروسی بیوه شد بعد از آغاز جنگ جهانی اول به اتریش رفت که جنگ با صربستان را آغاز کرده بود و علل شروع آن جنگ و جرقه آغاز آن را چنان با مهارت تشریح کرد که درس احتیاط برای مقامات ارشد کشورها باشد. وی پیش بینی تداوم جنگ [جنگ جهانی اول قرن بیستم]، تغییر چهره دولت های درگیر و تغییر نقشه های جغرافیایی را پیش بینی کرد. برخی از کتاب های «نلی» فیلم سینمایی شده اند.
    روش کار ژورنالیستیِ «نلی» از دهه دوم قرن 21 روال رسانه های عمومی شده است زیراکه این روش نه تنها نیازِ روزِ فرد و جامعه است، بلکه آنلاین نگاران و شهروند ژورنالیست ها نَه وقت و نَه مهارت تهیه آن را دارند و نَه حاضر به تحمل هزینه مالی آن و نَه اشتیاق به چنین کار تحقیقاتی (اینوستیگیتیو).
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
روزی که یک پادشاه انگلستان در برابر مردم با تبر، گردن زده شد
چارلز يکم
30 ژانويه 1649 چارلز یکم پادشاه انگلستان كه در جنگ داخلي اين كشور از نيروهاي هوادار پارلمان (دمکراسی) به فرماندهي «اليور كرومول» شكست خورده بود در ملاء عام با تبر گردن زده شد.
     وي پس از فرار به اسكاتلند از سوي اسكاتلندي ها به نيروهاي پارلمان تحويل داده شده بود. نمایندگان «پارلمان» چارلز را به اتهام خيانت به ملت، نقض اختيارات مجلس (قانون اساسي نانوشته) و كشتار اتباع كشور (که مسئول محافظت از جان و مال آنان بود) محاكمه كردند. در جلسه دادرسي سندي مطرح شد كه به موجب آن چارلز با پاپ تماس گرفته بود و به او قول داده بود كه اگر كمك نظامي بفرستد، بار ديگر كليساي انگلستان را تحت رياست رم (واتيکان) قرار خواهد داد. چارلز در دادگاه حاضر به ابراز ندامت و قبول حاكميت پارلمان و تن دادن به سلطنت، نه حکومت نشد و به اعدام در ملاء عام محكوم و حكم همان روز به اجرا در آمد.
     جلاد براي اين كه شناخته نشود نقاب بر چهره زده بود. واكنش تماشاگران متفاوت بود. شماري از آنان فرياد مي زدند: عمر شاه دراز باد و شماري ديگر فرياد زنده باد وطن و قانون سرداده بودند. چارلز كه متمايل به استبداد بود 24 سال سلطنت كرد و نام همسر خود «ماريا = مری» را بر يك مهاجرنشين انگليسي در آمريكاي شمالي گذارد كه هنوز به همين نام «مريلند» خوانده مي شود.
     پس از اعدام چارلز، انگلستان 11 سال بدون پادشاه توسط كرمول تحت عنوان «لرد سرپرست» اداره مي شد كه پس از فوت او، پسر چارلز یکم به سلطنت رسيد، زيرا پسر كرمول حاضر به قبول سرپرستي كشور نشده بود و پارلمان مايل نبود به نظام پادشاهي مشروطه در انگلستان پايان دهد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که «اورويل رايت» يكي از دو سازنده نخستين هواپيما درگذشت
اورويل رايت Orville Wright يكي از دو برادري كه نخستين هواپيما را در كارگاه دوچرخه سازي خود در اهايو آمريكا ساخته بودند سي ام ژانويه 1948 در 76 سالگي درگذشت.
     اورويل و برادرش ويلبر هواپيماي خود را 17 دسامبر 1903 در منطقه «كيتي هاك» واقع در ايالت كاروليناي شمالي آمريكا به پرواز در آورده و سپس دست به تكميل آن و پروازهاي طولاني تر زده بودند.
Orville Wright

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که گاندي پدر هند نوين به قتل رسيد
گاندي دو نوه اش را در برگرفته است
مهاتما گاندي رهبر انقلاب استقلال هند و نجات اين كشور از استعمار طولاني انگلستان سي ام ژانويه 1948 به دست يك ناسيوناليست هندو كه با تجزيه اين شبه قاره مخالف بود كشته شد. گاندي مبتكر مبارزه منفي براي رسيدن به هدف سياسي است. گاندي كه هنديان او را مهاتما (آموزگار بزرگ) مي نامند هنگام فوت 78 ساله بود. او براي شركت در اجتماع روزانه هوادارانش وارد اين جمع مي شد كه از فاصله نزديك هدف گلوله «ناتوران ويناياك گدسه» 36 ساله قرار گرفت و 20 دقيقه بعد درگذشت. گاندي همان روز روزه سياسي پنج روزه اش را پايان داده بود كه به خاطر شنيده شدن پيامش مبني بر تحمل پيروان اديان ديگر و دوستي انسانها ــ صرفنطر از دين و نژاد - به آن دست زده بود.
     انتشار خبر قتل گاندي سبب شد كه نزاع خونين هندو و مسلمان از سر گرفته شود. گاندي را بزرگترين منادي صلح در قرن 20 خوانده اند.
گاندي رهبري فروتن بود كه ساده زندگي مي كرد تا سرمشق قرار گيرد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اطميناني که چِني در ژانويه 2005 به يوشچنکو داد، ولي ...
يوليا تيموشنکو

بيست و ششم ژانويه 2005 ديك چني معاون وقت رياست جمهوري آمريكا و طراح اصلي استراتژي هاي دولت جورج دبليو بوش با يوشچنكو که همان ماه رئيس جمهوري اوكراين شده بود ملاقات كرد و حمايت آمريكا و شخص خودش را از او و «انقلاب به اصطلاح نارنجي = مخملي» اش اعلام داشت. انتخاب يوشچنکو با تجديد دور دوم انتخابات اوکراين صورت گرفته بود. سابقه نداشته كه در يك كشور انتخابات دور دوم با همان دو نامزد تجديد (تکرار) شود. يوشچنکو در انتخابات ژانويه 2010 [که ديگر فشار و کمک غرب در کار نبود] تنها يک بيستم آراء را به دست آورد و از دور خارج شد.
     در زمينه انتخابات سال 2005 اوکراين و برنده شدن يوشچنكو، پراوداي آنلاين در مقاله اي نوشته بود كه يوشچنكو با انتخاب بانو «يوليا تيموشنكو» - يک اوكرايني مخالف روسيه به سمت نخست وزير اوكراين ثابت كرد كه به نظرات و منافع روسيه اهميت نمي دهد و ديدار او از مسكو هم تشريفاتي و قسمتي از برنامه ديدارهاي خارجي او بود.
     بانو يوليا بود که جنبش نارنجي را براي اعتراض به نتيجه آراء دور دوم رياست جمهوري اوکراين به وجود آورده بود و همين اعتراض و تظاهرات متعاقب آن، عامل برنده شدن يوشچنکو به حساب آورده شده بود.
    يوليا به اتهام دادن رشوه به يک قاضي تحت تعقيب قضايي قرار داشت که پس از اعلام انتصاب او به نخست وزيري، بازپرس مربوط قرار منع تعقيب صادر کرد!. بانو «تيموشنکو» در نخستين سال نخست وزيري اش هم متهم به سوء استفاده از قدرت براي جمع مال شده بود.
    «یولیا» برنامه های خودرا از سازمان جوانان حزب کمونیست آغاز کرد، خودرا یک کمونیست تشنه به خون بلوک غرب (امپریالیست های نو و کهنه) نشان داد و از پلکان ترقی بالا رفت و چون این را کافی ندانست با پسر یک مقام محلی کمونیست ازدواج و از این طریق صاحب پارتی شد و چون اقتصاد خوانده بود با پول دولت موفق به تاسیس یک مرکز کرایه دادن ویدئو (فیلم سینمایی) در بخش تعاونی سازمان جوانان حزب کمونیست (کامسمول) شد که در جریان خصوصی سازی ها، آن را به تملک خود درآورد. این مالکیت هم اورا قانع نکرد و وارد کار معاملات نفت و گاز شد و با کسب ثروت به صورت یک «اولیگارش» درآمد و بمانند همه زیاده خواهان و قدرت طلبان وارد سیاست شد و به اقتضای روز خودرا در سایه نفوذ قدرت هاي غرب قرارداد و در جریان انقلاب مخملی (که از عوامل رديف اول آن بود) با استفاده از زیبایی و آرایش ویژه موهایش که جلب نظر می کرد به یک قدرت تبدیل و دارای یک مقام انتخابی و سپس نخست وزیر شد(از24 ژانويه تا 8 سپتامير 2005) و در طول اين سمت همه تلاش او اين بود که رئیس جمهوري اوکراین شود و به همین لحاظ گاهی مصلحت را در این می ديد که به مقامات کرملین هم لبخند بزند. رقابت او با ویکتور یوشچنکو Yushchenko رئیس جمهوري وقت (و هوادار غرب) اوکراین 46 میلیونی گاهی تولید سر و صدای سیاسی می کرد و اورا به جلو پیش می راند. يوليا براي دومين بار از 18 دسامبر 2007 تا 4 مارس 2010 نخست وزير اوکراين بود. ولي در انتخابات ژانويه 2010 اوکراين موفقيت نداشت. در اين انتخابات، ويکتور يانوکويچ سياستمدار هوادار روسيه و مخالف يوليا رئيس جمهوري شد. يوليا بعد از اعلام نتايج انتخابات، حاضر به قبول شکست نشد و به مقامات مربوط اعتراض و سر و صداي فراوان بپا کرد و حرف هايي زد که باعث شد پرونده هاي او بازگشوده و گزارش هاي دستگاه اطلاعاتي اوکراين براي اثبات اتهامات بر آنها افزوده شود و حتي معلوم شود که در جريان معامله سوخت در سال 2009 (که براي انجام آن به روسيه رفته و با پوتين ملاقات کرده بود) سوء استفاده مالي کرده است و .... وي به اتهام همين يک مورد در دادگاه محاکمه و 11 اکتبر 2011 به 7 سال زندان محکوم شد ولي پس از تحمل بخشي از اين مجازات در زندان، رهايي مشروط به دست آورد ولي در ژانويه 2019 اعلام کرده است که در انتخابات آينده رياست جمهوري اوکراين خودرا نامزد خواهد کرد!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دادن اطلاع نادرست به سيمون هرش براي نوشتن گزارش اصطلاحا اختصاصي در سال 2005 درباره طرح حمله نظامي به ايران ـ روزنامه نگار ابزار سياست!
سيمور هرش

«سيمور هرش» روزنامه نگار امريكايي كه در نيمه اول ژانويه 2005 در گزارشي اصطلاحا اختصاصي در نشريه «نيويوركر» از طرح يک نقشه حمله نظامي آمريكا به ايران خبر داده بود دو هفته بعد - پنجشنبه شب 27 ژانويه - در برنامه جان استيوارت در تلويزيون كانال 32 گفت كه احتمالا اين بار اين نقشه، بلوف نيست!. وي گفت كه برخي روزنامه ها گزارش اورا يك بلوف نوشته اند تا مقام هاي ايراني قضيه را جدّي نگيرند و آماده مقابله نشوند و به باور او، هدف اين روزنامه ها (آز بلوف و نآدرست خوآندن گزآرش آو) فريب مقام هاي ايراني بوده است. هرش بار ديگر گفت كه اطلاعات خود را درباره تهيه نقشه حمله نظامي به ايران از منابع كاملا موثق به دست آورده بود.
    برخى از آصحآب نظر در آىن زمىنه گفته بودند پاره اي از منابع بعضى اوقات روزنامه نگاران معروف تر را وسيله قرار مي دهند و به آنان اخباري براي اغفال هدف - ازجمله مقامات دولت هاي ديگر مي دهند و پس از خام کردن آنان، خلافش را به انجام مي رسانند و ...!.
     چند مفسر ـ هرکدام به تعبىرى نوشته بودند: گزارش قضيه زير سر پنتاگون بوده تا مقام هاي ايراني احتياط كنند و حاضر به دادن امتياز شوند، و دليل آن اين است كه وزارت دفاع آمريكا اصل قضيه را كه در نوشته هرش افشاء شده تكذيب نكرده و تنها در دقت مراحل به دست داده شده ترديد كرده بود.
    قضيهِ احتمال حمله نظامي آمريکا به ايران از اواخر سال 2006 بار ديگر به ميان آمد و در ژانويه 2007 بحث اصلي سياستمداران و رسانه هاي غرب شده بود!. در ژانوىه 2012 نىز چنىن گزارش هاىى انتشآره يافته بود و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نمونه دردناك ديگري از «بردگي سكس» ، آزمندي ها و فساد مجريان قانون و ضعف هاي ديگر در قرن 21 !
سري راث(Srey Rath) در كيوسك كوچك خود در كامبوج


    نيكلاس كريستف روزنامه نگار آمريكايي از ديدار ژانويه 2005 خود از كامبوج محصول ديگري به روزنامه نيويورك تايمز فرستاده كه لازم است مورد توجه مصلحان جهان، پژوهشگران و سازمانهاي بين المللي و انجمن هاي حامي حقوق بشر و عزت انساني قرار گيرد و قدرتهاي جهاني رسيدگي به آن مسئله را بر امور ديگر و حتي فراگير كردن فرضيه هاي دمكراسي مقدم بدارند زيرا كه بدون حل چنين مسائلي، بشر مقام انساني خود را به دست نخواهد آورد تا گام به مرحله دمكراسي واقعي بگذارد. تحقيق كريستف از فساد پليس در مالزيا هم حكايت مي كند. وي در اين نوشته بازهم از ادامه بردگي انسانها در قرن 21 ناله سرداده است که به قاچاق زن شهرت يافته و لکه ننگي بر تاريخ بشر نهاده است.
    
Kristof


    گزارش سوم كريستف درباره «بردگي سكس» در شماره 26 ژانويه 2005 نيويورك تايمز چاپ شده بود كه ترجمه ژورناليستي آن از اين قرار است:
    قاچاق زن ميان كشورها به منظور فروش سكس (سكس ترافيكينگ) نوع قرن 21 بردگي انسان است. هنوز بسياري هستند كه اين مسئله بزرگ بشر در عصر معروف به پيشرفت و مدنيت را نشنيده اند و با خواندن اين گزارش دست اول چشم گلوله خواهند کرد و آن را گزافه گويي خواهند پنداشت. اين گروه كه از وجود چنين مسائلي در زمان حاضر تعجب مي كنند، از واقعيت ها بي اطلاع مانده اند، از همه حقايق بي خبرند و تنها اطرافشان را مي بينند.
    « سري راث Srey Rath» دو سال پيش در 16 سالگي تصميم گرفت مانند ساير دختر و پسران روستايي و فقير كامبوج از مرز تايلند بگذرد و چند ماهي را در اين كشور ظرف شويي و كارهايي از اين قبيل كند و با مبلغي پول به روستاي خود بازگردد و مادرش را شاد سازد. در اجراي اين تصميم با اطلاعاتي كه قبلا به دست آورده بود با يك قاچاقچي عبور دادن افراد (بدون گذرنامه) از مرز تماس گرفت و اين فرد (قاچاقچي انسان) او و چهار زن ديگر را با گرفتن اين تعهد كه بايد تا مدتي درآمد خود بابت اين انتقال (حق الزحمه رساندن به تايلند و يافتن كار) به او بدهند، از بيراهه از كامبوج خارج ساخت ولي به جاي تايلند به مالزيا برد و در شهر كوالالامپور به مرد ديگري تحويل داد و گفت كه اين مرد مدير يك باشگاه و كارفرماي آنان خواهد بود و پولش را از او گرفت و رفت. كارفرما كه اين زنان، چند ساعت بعد فهميدند صاحب يك «خانه سكس» است آنان را در طبقه دوم يك بار باشگاه مانند (لونج) به فروش سكس به مشتريان وادار كرد. چون «سري راث» زير بار نرفت ساعتها او را به زير مشت و لگد قرار داد. اين پنج زن در آن ساختمان كه از بيرون قفل زده مي شد و پنجره هاي كوچك و ثابت داشت هر روز تحت مراقبت چاقوكش و بدون دريافت مزد بايد 15 ساعت بكار فحشاء مي پرداختند و سپس تحت الحفظ براي استراحت به يك آپارتمان در طبقه دهم ساختماني منتقل مي شدند. غذاي كافي هم به آنان داده نمي شدند كه چاق نشوند و مشتريان از دست بروند. اين زنان بالاخره يك شب كه مراقبشان در خواب بود با استفاده از طناب ويژه پهن کردن رخت در آفتاب كه به طرفين بالكن بسته شده بود و تخته اي را كه به دست آورده بودند خود را به بالكن آپارتمان مجاور رسانيدند و از طريق آن فرار كردند و به يك مركز پليس مالزيا رفتند و با گفتن قضيه از پليس استمداد كردند. نگهبان پليس نخست اعتنا نكرد و خواست كه از پاسگاه بيرون روند. اين زنان اصرار كردند و گفتند كه تامين جاني ندارند. نگهبان پاسگاه بدون توجه به شكايت ( زنداني کردن غير قانوني در ساختمان و اجبار به فحشاء و ...) ، تنها آنان را به اتهام ورود غير قانوني به مالزيا به دادگاه فرستاد و در مراحل بازجويي و دادرسي، كسي به موضوع ربوده شدن و اجبار آنان به عرضه سكس توجه نكرد و مجازات هريك به جرم عبور غيرقانوني از مرز، يك سال زندان تعيين شد(حال آن که دولت مالزيا در جهان به عنوان دولتي که شديدا با چنين اعمالي مبارزه مي كند شناخته شده است !!). «سري راث» انتظار داشت كه پس از تحمل زندان، طبق روال معمول در ساير كشورها، او را به كامبوج بفرستند كه چنين نشد و او را در انقضاي زندان آزاد كردند و در خيابان رها ساختند!! . او كه خود را سرگردان ديد به يك مامور پليس متوسل شد و اين مامور پليس وي را به نقطه اي از شهر برد و به يك راننده تاكسي فروخت!. اين راننده به نوبه خود او را از مرز عبور داد و به تايلند منتقل كرد و در اينجا به يك «خانه سكس» فروخت. از لحظه آزادي از زندان تا استقرار در اين خانه در تايلند، همه جا زير تهديد بود كه اگر صداي خود را بلند كند كشته خواهد شد. در تايلند همان رفتاري با « سري راث » مي شد كه در خانه سكس در مالزيا شده بود. وي دو ماه بعد موفق به فرار از اين خانه شد و اين بار به جاي توسل به آنان كه مسئوليت كمك به مردم و نجات آنان را دارند، با پاي پياده و با تحمل زجر فراوان از راه جنگل به كامبوج بازگشت. پس از ورود به وطن در اينجا شنيد كه انجمن هاي خيريه خارجي به زناني چون او كمك مي كنند. به يك گروه آمريكايي از اين دست مراجعه كرد و اين گروه برايش يك كيوسك كوچك فروش كمربند، جا كليدي و اشيائي از اين قبيل (دست فروشي) داير كرد كه كل سرمايه اش 400 دلار بود و اينك با فروش اين اشياء امرار معاش مي كند ولي آن خاطرات دردناك دو ساله را نمي تواند فراموش كند و دائما و حتي در خواب از برابرش مي گذرند و او را آزار مي دهند. «سري راث» ديگر نمي تواند به كسي اعتماد كند و مي گويد در جايي كه پليس آن باشد كه او تجربه كرد ، ديگران چه خواهند بود.
    كريستف در پايان گزارش كه در ستون خودش به صورت مقاله چاپ و عكس «سري راث» در كيوسك دست فروشي اش در بالاي آن قرار گرفته افزوده است كه «سري هاي» يكي از زنان شاهد ماجراي « سري راث» تمامي اظهارات او را تاييد كرد و به اين ترتيب همه اين مطلب، حقيقت و حقيقتي تلخ است.
    كريستف نوشته است: پنج سال است كه ظاهرا با ترافيك زن در گوشه و كنار جهان مبارزه مي شود و وزارت امورخارجه آمريكا هم به اين مبارزه كمك مي كند ولي هنوز نتيجه اي به دست نيامده است. بايد به اين مبارزه تقدم داده شود. قاچاق زن زخمي به چرك نشسته بر پيکر تمدن قرن 21 است. با هر سياستمدار و دولتمردي كه در اين زمينه صحبت شود اين مبارزه را تاييد مي كند ولي چون سودي براي خود در آن نمي بيند دنبالش را نمي گيرد و اين مبارزه را در برنامه اش قرار نمي دهد. مبارزه با ترافيك بين المللي زن بايد در برنامه سياست خارجي هر كشور قرار گيرد و اگر چنين نشود به زودي شمار صدها هزار زني كه به بردگي سكس كشانده شده اند به ميليونها تن خواهد رسيد. اين زنان نه تنها باعث آلودگي اجتماعي جهان بلكه عامل انتشار ايدز هستند. به علاوه ربوده شدن هر زن، بذر نارضايي و خشم را ميان بستگان او مي كارد، نارضايي از همه چيز حتي سير شدن از جان و ....
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اظهارات عبرت آموز دختر پينوشه پس از اخراج از آمريکا: پدرم در خدمت آمريکا بود و من انتظار رفتاري اين چنين بد را از آمريکا نداشتم!
يك پليس زن «لوسيا» را از فرودگاه پايتخت شيلي خارج مي كند (ماه ژانويه در شيلي فصل تابستان است)

لوسيا پينوشه Lucia pinochet كه از آمريكا به آرژانتين بازگردانده شده بود تقاضا كرد كه او را به شيلي بفرستند و گفت با آنچه را که دید؛ محاکمه شدن را بر تحقیر ترجیح می دهد.
    وي 28 ژانويه 2006 با هواپيما وارد پايتخت شيلي شد. دو پليس وارد هواپيما شدند و او را تا اطاق ترانزيت و قرارگاه خود بدرقه كردند. لوسيا به خبرنگاران گفت كه در فرودگاه دالِس (واشنگتن) به او دستبند زدند، لباس زندان پوشانيدند و رفتار خوبي نداشتند؛ حال آنکه پدرش دهها سال در خدمت آمريکا بود، به خواست آمريکا کودتا کرد و ... و اتهامات وارده به او و پدرش به همين دلايل است و او هرگز انتظار چنان رفتاري را از آمريکاييان نداشت. رفتاري که با او در فرودگاه دالِس شد بايد سرمشقي براي همه خارجياني قرارگيرد که در وطن خود ندانسته و يا از روي خوشخيالي به آمريکا خدمت مي کنند تا روزي ـ روزگاري عوض بگيرند. وي افزود: "منظور من از گفتن اين مطالب به شما ـ روزنامه نگاران اين بود که آنهارا منتشر کنيد تا چشم جهانيان باز شود.".
    لوسيا كه 25 ژانويه با گذرنامه جعلي وارد آمريكا شده و درخواست پناهندگي كرده بود دو روز بعد (27 ژانويه) پس از رو به رو شدن با آن رفتار بَد و خلاف انتظار ماموران آمريکايي درخواست خود را پس گرفت و به آرژانتين ديپورت شد.
    برخي منابع گفته بودند که شايد دولت آمريكا در شرايط جاريِ آمريكاي لاتين نمي خواسته كه با دولت شيلي و رئيس جمهوری وقت و سوسياليست آن درگيري داشته باشد. پدر بانو دکتر ميچلت رئيس جمهوری وقت شيلي که يک ژنرال بود و در پي کودتا دستگير شده بود در زندان پينوشه بر اثر شكنجه جان سپرده بود.
    لوسيا متهم بوده است كه در سوء استفاده هاي مالي پدرش (ژنرال پينوشه) مشاركت داشته و قسمتي از پولهاي پدرش را كه از راه سوء استفاده به دست آمده بود به حساب هاي شخصي خود واريز مي كرده و تازه ماليات بردرآمد اين پولها را هم نداده است. پينوشه داراي 5 فرزند بود كه لوسيا دختر بزرگ اوست. در زمان اقتدار پدر، لوسيا رئيس بنياد فرهنگ ملّي كشور شيلي بود. پينوشه که به اتهامات متعدد از جمله سر به نيست شدن سه هزار شيليايي در دوران حكومت او تحت تعقيب قضايي بود در سال 2006 و چند روز پس از 91 ساله شدن درگذشت. وي در نود و يکمين زادروزش از کارهاي خلاف خود کتبا ابراز ندامت کرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
صدايي كه همه جا شنيده شد ـ روزي که ماندلا «جورج بوش» را يک قُلدُر خواند که دورنگر نيست
N. Mandela
نلسون ماندلا شخصيت مهم جهاني كه به نظر بسياري از اصحاب نظر، صداي او تا روزی که در قید حیات بود در همه جا شنيده مي شد سي ام ژانويه 2003 در يك اجتماع در يوهانسبورگ (فدراسيون آفريقاي جنوبي) با اشاره به مسئله عراق گفته بود:
    "يك قدرت، با رئيسي كه دورنگر نيست و نمي تواند به درستي و دقيقا فكر كند، مي خواهد جهان را به يك هالوكاست (فاجعه) فرو برد. چرا رئيس دولت آمريكا اين چنين قلدري مي كند؟، فقط براي نفت!. چرا سران دولت هاي آمريكا و انگلستان به مقام و اختيارات سازمان ملل توجه و به شئون جهانيان اعتنا نمي كنند؟، شايد به اين خاطر است كه دبير كل آن سازمان [دبیر کل وقت] سفيد پوست نيست!.".
    ماندلا قبلا هم از روش دولتهاي آمريكا و انگلستان در استفاده از نيروي نظامي براي نيل به هدفهاي سياسي - اقتصادي انتقاد كرده بود، ولي نه به اين شدت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
هرج و مرج در دادگاه صدام ـ صدام قبلا دو بار فردی را که براي ریاست دادگاه مامور محاکمه او تعيين شده بود بازداشت كرده بود!
صدام در جلسه 29 ژانويه 2006 دادگاه و در حال اعتراض به قاضي

جلسه 29 ژانويه 2006 دادگاه صدام حسين و شركاء جهت رسيدگي اتهامات وارده به آنان به رياست «رئوف رشيد عبدالرحمن» قاضي «كُرد» و معاون سابق دادگاههاي كيفري اربيل تشكيل شده بود. تفسيرنگاران قبلا ابراز نظر كرده بودند كه رئوف عبدالرحمن بمانند قاضي امين، بي طرف نخواهد بود زيرا كه صدام حسين در طول حكومت خود دو بار او را زنداني كرده بود و يك بار زير شكنجه نزديك بود كه فلج شود. وي متولد حلبچه است كه در زمان صدام بمباران شيميايي شده بود.
    در آغاز جلسه 29 ژانويه 2006، وكيلان و مشاوران قضايي صدام كه به همان دلايل، به صلاحيت رئيس تازه اعتراض داشتند جلسه را ترك كرده بودند. برزان برادر ناتني صدام هم با سر و صداي زياد اعتراض به ناكافي بودن درمان بيماري خود در زندان كرد و با قاضي به مشاجره پرداخت و با الفاظ ركيك به قاضي اهانت كرد كه قاضي دستور اخراج وي را از جلسه داد. در اين هنگام صدام از جاي خود بلند شد و در حالي که عصبي و خشمناك و برافروخته به نظر مي رسيد خطاب به رئيس دادگاه، مشروعيت و صلاحيت وي را زير سئوال برد و گفت كه مي خواهد چنين دادگاهي را ترك كند كه رئيس دادگاه به او گفت: برو، محاكمه را به صورت غيابي ادامه مي دهم.
    صدام به اين طرز كلام اعتراض كرد و گفت: تو به من مي گويي: «برو». من بودم که 35 سال اين كشور را اداره كردم كه تو به اينجا رسيدي. رئوف عبدالرحمن پاسخ داد: فعلا من رئيس دادگاه هستم و تو متهم، برايت وكيل تسخيري انتخاب مي كنم كه صدام گفت نمي پذيرم و در حالي كه يك مامور پليس او را دنبال مي كرد از جلسه خارج شد و متعاقب او ساير متهمان از جمله «طه ياسين رمضان»، و جلسه تعطيل شد.
    اين دادگاه بعدا صدام و برزان را به اعدام محکوم کرد که حکم درباره صدام در سي ام دسامبر 2006 و درباره برزان در ژانويه 2007 به اجرا درآمد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
یک مامور ارشد «سیا» متهم به تجاوز جنسی به دو بانوی الجزایری در این کشور شد
مجموعه تصويرها از شبکهABC

«بریان راس Brian Ross» روزنامه نگار اینوستیگیتیو آمریکایی متولد 1948 که گزارش های او تا سال 2018 از شبکه تلویزیونی «ای بی سی» پخش می شد چهارشنبه شب (28 ژانویه 2008) از این شبکه گزارش کرد که «اندرو وارن» 41 ساله مامور ارشد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ویژه خارجیان (سیا) در الجزایر دو بانوی الجزایری را که در دو میهمانی سفارت شرکت کرده بودند به طور جداگانه و در دو زمان متفاوت به اقامتگاه خود دعوت و ضمن افزودن دو داروی تخدیر (معروف به دیت ریپ) به نوشیدنی، آنان را بیهوش و بی حس کرده و در این حالت مورد تجاوز قرارداده که دوربین مخفی ساختمان ـ گوشه ای از یکی از این دو تجاوز را ضبط کرده است. این دو بانو بعدا به مقامات سفارت شکایت برده، «اندرو» به واشنگتن احضار و در اینجا تحت تعقیب قرار گرفته و گفته بود که این عمل با رضایت هر دو زن صورت گرفته بود و خوراندن دارو در کار نبود.
    «بریان راس» گفت که «اندرو» که قبلا ماموریت مصر داشت مسلمان شده است و در عملیات ضد القاعده در الجزایر شرکت داشت.
    ماموران «سیا» در کشورهای دیگر عمدتا در ساختمان سفارتخانه های آمریکا مستقر هستند و دفتر آنان «دیپلماتیک سیکیوریتی سرویس» عنوان دارد.
    راس گفت که نگرانی دولت آمریکا از واکنش جهان اسلام پس از افشای این قضیه است. (که چنين واکنشي مشاهده نشد).
    از آنجا که عمل در الجزایر و در قلمرو و حوزه قضایی این کشور انجام شده است دستگاه قضايي الجزاير بايد درخواست استرداد «اندرو» جهت رسيدگي و احيانا محاکمه اورا مي کرد که گزارشي در اين زمينه هم انتشار نيافت!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
رائول کاسترو در مسکو از مرگ و انهدامِ «آرزوي بشر برای تأمين مساوات» سخن گفت
رائول در مسکو (26 ژانويه 2009)

رائول کاسترو رئیس جمهوری وقت کوبا بیست و ششم ژانویه 2009 برای دیدار از روسیه و مذاکره با سران این کشور و تحکیم روابط ویژه دو کشور وارد مسکو شد. این نخستین دیدار یک رئیس دولت کوبا از روسیه پس از 22 سال بود. کوبا پس از پیروزی انقلاب فیدل کاسترو، از متحدان شوروی و تا سال ها تنها متحد این کشور در قاره آمریکا بشمار می رفت. در اکتبر 1962 نزدیک بود برسر کوبا میان آمریکا و شوروی جنگ اتمی روی دهد. جان اف کندی رئیس جمهوری وقت آمریکا پس از اینکه اطمینان یافت که دولت مسکو سرگرم ساختن پایگاه موشکی در کوبا است که تا خاک آن کشور تنها 90 مایل فاصله دارد اقدام به محاصره دریایی این جزیره کرد و دستور داد به هر کشتی شوروی که بخواهد از خط محاصره عبور کند شلیک شود (Stop or Sink). خروشچف نخست وزیر وقت شوروی درست در همان لحظاتی که در خط محاصره، یک زیر دریایی این کشور خودرا برای پرتاب اژدر اتمی به سوی کشتی های آمریکایی آماده می کرد تصمیم به بازگردانیدن کشتی ها گرفت و دولت واشنگتن از این ابراز ضعف استفاده بسیار کرد. این زیر دریایی با شتاب تمام برای محافظت از کشتی هاي باری شوروی خودرا به خط محاصره رسانده بود.
    رائول که در مسکو با تشریفات و احترام فراوان مورد استقبال قرارگرفت سه شنبه شب ـ 26 ژانویه 2009 را در اقامتگاه حومه مسکو میهمان دمیتری مدودیف رئیس جمهوری وقت روسیه بود. سران کرملین معمولا از دوستان نزديک در این اقامتگاه پذیرایی می کنند.
    رائول هنگام ورود به مسکو گفته بود: می دانیم که در این دو دهه چه اتفاقاتی در این دنیا روی داد؛ «تامين مساوات» که آرزوی همه انسان ها بود منهدم شد، قُلدری از سر گرفته شده و همچنين جنگ افروزی و آدمکُشی. پیشِ چشم شگفت زده جهانیان ـ جهانیانی که درک بیشتری نسبت به گذشته دارند یک کشور اشغال نظامی شد و کشور دیگر زیر آتش و گلوله قراردارد اتباع آن در خون می غلطند. تهدید و ارعاب یک لحظه قطع نشده و مناسبات ناعادلانه همه جا به چشم مي خورد که نتیجه اش ایستادگی و خیز دولت های درمعرض تهدید بوده است. لاتین های قاره آمریکا که بپاخاسته اند، به همراه سایر ملل ـ تجدید حیات روسیه را به عنوان عاملی مثبت در جهان دنبال و ارزیابی می کنند. مناسبات ما با روسیه عالی است و من با هدف تقویت و گسترش این مناسبات و همکاری ها به مسکو آمده ام.
    سرگئی لاورف وزیر امورخارجه اَرمنی تبار روسیه (افسر اطلاعاتی شوروی سابق) به نوبه خود گفت که روسیه خواهان تحکیم وحدت ملل آمریکای لاتین است و ایستادن این ملل در کنار کوبا، به حل مسائل آن منطقه از جهان کمک خواهد کرد. مردم آمریکای لاتین تاریخ و فرهنگ مشترک دارند و همچنین مشکلات مشابه. روسیه اطمینان می دهد که در هر مسئله ای از لاتین های قاره آمریکا حمایت خواهد کرد و در کنار آنها خواهد بود و آنان را تنها نخواهد گذارد.
    از مذاکرات ژانویه 2008 رائول و سران روسیه در کرملین چنین بر می آمد که کوبا در جستجوی بستن قرارداد کشف و استخراج نفت آفشورِ کوبا در خلیج مکزیک است. تلاش نفتی روسیه در خلیج مکزیک (آبهای کوبا) از نوامبر 2008 کمپانی های نفتی غرب را نگران کرده است زیرا که در خلیج مکزیک منافع بسیار دارند. رائول همچنین در این سفر، قرارداد تولید مشترک نیکل با روسیه را امضاء کرد به علاوه امضای موافقتنامه های دیگر.
    مدودیف در پائیز 2008 از کوبا دیدن کرده بود و دسته ای از کشتی هاي نظامی روسیه چند روز را در کوبا گذرانیده بودند.
نشانه هاي دوستي در آمريکاي لاتين وقت

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در نشست ژانویه 2009 داوس: اشتهاء به مصرف، حرص سود و نبود ضابطه باعث بحران مالی است
پوتين
27 ژانویه 2009 ولادیمیر پوتین در نشست اقتصادی داوُس Davos (سویس) ضمن اشاره به بحران مالي جهاني وقت گفت: اين بحران یک توفان واقعی بود. ناپدید شدن برخی از خدایَک های وال استریت (تایتان ها) از صحنه، برخي از اشتباهات مقامات مسئول آمریکا را نشان مي دهد. «اینوستمِنت بانک» وال استریت از میان رفت و هرچه را که در طول 25 سال به دست آورده بود از دست داد. ما سال گذشته (سال 2008) از وقوع این توفان خبر داده بودیم ولی کاندولیزا رایس وزیر امورخارجه وقت آمریکا در همین نشست گفت که اقتصاد آمریکا اَمن و بی خطر است که اطمینانی نادرست بود و ایجاد سد در برابر توفان نکرد.
    در همین جلسه [جلسه 27 ژانویه 2009)، ون جیابائو Wen Jiabao نخست وزیر وقت چین نیز گفت: "اشتهای آمریکاییان به بدهی داشتن و حرص سود و منفعت زدن ـ آن هم یک حرص کور ـ به این رکود (رکود سال 2008) منجر شد که از زمان رکود بزرگ در دهه 1930 بی سابقه بوده است. این رکود بیش از 2 هزار و پانصد کمپانی بزرگ آمریکایی را تکان داده و به مخاطره افکنده است.".
     «ون» افزود: "مشکل دیگر آمریکاییان؛ افراط در مصرف و بی اعتنایی نسبت به پس انداز کردن است. همچنین نظم و قاعده نداشتن فعالیت موسسات مالی و بی ضابطه بودن بنگاههای و واسطه های سرمایه گذاری آنان و بی نظمی های متعدد در این امور و ضعف سیستم نظارت در آمریکا و احیانا نادرستی؛ از عوامل بحران اخير بوده است.".
    «ون» خواست که سریعا با انجام یک رفُرم، سرمایه گذاری و سازمانهای مالی تحت نظم و قاعده درآیند و در این زمینه یک میثاق جهانی تدوین شود و گرنه این بحران بالای سر همه باقی خواهد ماند. وی گفت که با وجود مشاهده این بحران، هنوز هم کسان و موسساتی (در آمریکا) هستند که موج خطر را که دارد بلند و بلندتر می شود نمی بینند و همچنان چشم به شیرینی (پای) دارند و دنبال آن هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 30 ژانويه
  • 661:   طبق تقویم میلادی، حضرت علی ابن ابی طالب (ع) در این روز از ماه ژانویه 661 (21 رمضان سال چهلم هجری قمری) و در 60 سالگی (59 سال و چندماه) وفات یافتند. امام علی نوزدهم رمضان آن سال در مسجد کوفه هدف سوء قصد قرار گرفته بودند. میلاد امام اول شیعیان سیزدهم رجب (مطابق 13 سپتامبر سال 601) است. روز شهادت ایشان در برخی از سال های میلادی، مصادف با 29 ژانویه می شود و در سال های دیگر سی ام ژانویه.
        
        
  • 1258:   ویتنامی ها سومین تعرّض مغول ها به میهن خود را با شکست رو برو ساختند.
        
        
  • 1800:   در این روز، دولت مهاجرنشینانِ انگلیسیِ استقلال یافتهِ آمريكا (مناطق شرقی فدراسیون کنونی) اعلام كرد كه جمعيت اين كشور عبارت است از: 5 ميليون و 308 هزار و 483 سفيد پوست و يك ميليون و 200 هزار و 37 بَرده سياهپوست. در اين ارقام، بوميان (اصطلاحا؛ سرخپوستان) که از هزاران سال پیش از آن در این سرزمین بودند و این سرزمین به آنان تعلق داشت به حساب نيامده بودند زيرا كه در آن زمان بوميان که به نوشته برخی تاریخ نگاران، دهها میلیون بودند نه تنها خود را تابع دولت آمريكا نمي دانستند و زير بار سرشماري نمي رفتند بلکه مقامات دولتی راهی به محل سکونت آنان نداشتند که در یک حالت جنگ با مهاجران بودند. شمار بومیان که از قرن نوزدهم عمدتا در نوعی حصر (رزرویشن) هستند در سال 2020 حدود 4 میلیون گزارش شده بود.
         شمار ساکنان قانوني آمريکا در سال 2006 از رقم 300 ميليون تجاوز کرد و در سال 2011 به بيش از 310 ميليون رسيد و در سال 2020 بیش از 330 میلیون تَن.
        
        
  • 1835:  
    اندرو جکسون

    در این روز و هنگام بیرون آمدن اندرو جکسون رئیس جمهوری وقت آمریکا از نشستی در ساختمان کنگره این کشور، یک مهاجر انگلیسی حدودا سی ساله درصدد سوء قصد به او برآمد ولی گلوله از سلاح کمری وی خارج نشد و دستگیر شد. در بازرسی بدنی، یک سلاح کمری دیگر در لباس او کشف شد. علت خارج نشدن گلوله، مرطوب بودن هوا به علت بارندگی تشخیص داده شد. متهم که ریچارد نام داشت در 12 سالگی با خانواده اش از انگلستان به آمریکا مهاجرت کرده بود. وی که به حبس ابد محکوم شد، سال ها از دوران محکومیت خود را در محل نگهداری بیماران روانی بسر بُرد.
        
  • 1882:  


    فرانکلین دی. روزولتِ هلندی تبار سی و دومین رئیس جمهوری آمریکا بدنیا آمد و 20 روز پیش از تسلیم آلمان و در 12 اپریل 1945 درگذشت. روزولت از سال 1933 به مدت 12 سال رئیس جمهوری آمریکا بود ـ بیش از هر رئیس جمهوری دیگرِ این فدراسیون زیرا که جنگ بود و استثناء. او 63 سال عُمر کرد و با تدابیر خود آمریکا را از رکود بزرگ نجات داد، به موقع وارد هر دو جبههِ جنگ جهانی دوم شد و آمریکا را اَبَرقدرت کرد. تئودور روزولت که در آغاز سده بیستم آمریکا را وارد باشگاه قدرت ها و حاکم بر نقاط دور دست ازجمله پورتوریکو، گوام و فیلیپین کرد از بستگان فرانگلین دی. روزولت بود. فرانکلین دی. روزولت براثر خونریزی مغزی درگذشت.
        
        
  • 1902:   در این روز دو دولت انگلستان و ژاپن یک پیمان اتحاد امضاء کردند. پس از امضای این پیمان بود که ژاپن در شرق دور به روسیه حمله بُرد، برخی اراضی و بنادر روسیه را تصرف کرد و پیروز شد. شکست روسیه در همین جنگ، اعتراض های داخلی روسیه را به انقلاب تبدیل کرد و به رغم کناره گیری تزار نیکلای دوم، انقلاب عمومی تبدیل به انقلاب بلشویکی شد و در اکتبر 1917 پیروز، و بلشویک ها (کمونیست ها) نزدیک به 74 سال حکومت را بدست داشتند که حکومت آنان از درون فروپاشی شد.
        
        
  • 1929:   رضاشاه پهلوی براي تقويت بنيه نظامي ارتش ایران شش ميليون تومان (پول وقت) اسلحه از خارج خريد.
        
        
  • 1933:   در این روز از آدولف هیتلر که حزب او ـ حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان ـ هواداران بسیار یافته بود خواسته شد که صدر اعظم آلمان شود که قبول کرد و نزدیک دو ماه بعد پارلمان سراسری آلمان انتصاب او را تصویب کرد و اجرای برنامه هایی را که اعلام کرده بود آغاز شد و در صدر آنها پایان دادن به تورّم که پول ملی آلمان را تقریبا بی ارزش کرده بود.
        
        
  • 1968:   کمونیست های ویتنام حملات ناگهانی خود به مواضع و پایگاههای آمریکا و متحدین این کشور در جنوب ویتنام را که به «تعرض تِت» معروف است آغاز کردند، تلفات وارد ساختند و پیروزی هایی هم بدست آوردند. خبر این حملات غافلگیرانه و قبلا پیش بینی نشده (باورنکردنی) که چند روز ادامه داشت تیتر اول رسانه ها در سراسر جهان شده بود.
        
        
  • 1972:   پاکستان از عضویت جامعه مشترک المنافع بریتانیا کناره گیری کرد. این تصمیم حدود یک سال پس از تبدیل پاکستان شرقی به کشور مستقل بنگلادش صورت گرفت.
        
        
  • 1989:   در دوران حکومت کمونیستی افغانستان و ریاست دکتر نجیب الله بر این کشور که در آستانه حملات طالبان قرارگرفته بود و در جریان خروج آخرین دسته های نظامیان شوروی از افغانستان، دولت آمریکا سفارت خود در کابل را بست!.
        
        
  • 1991:   در خَفجه Khafji واقع در شرق كشور سعودي، ميان نيروهاي عراقي كه از روز پيش از اين، به اين منطقه حمله ور شده بودند و نيروهاي ائتلاف نبردي سخت جريان داشت كه در چند مورد به صورت زد و خورد ساختمان به ساختمان درآمده بود. ورود نظامیان عراقی به کشور سعودی در چهاردهمین روز جنگ ائتلاف با عراق بر سر کویت صورت گرفت. در حمله عراقی ها به خَفجه 12 تفنگدار آمریکا کشته شدند.
        
        
  • 2000:   پرواز 431 هواپیمایی کِنیا با 169 سرنشین پس از بلند شدن از فرودگاهی در غرب آفریقا، در نزدیکی ساحل کشور «ساحل عاج» به اقیانوس اطلس افتاد و همه سرنشینان آن کشته شدند.
        
        
  • 2003:  
    ریچارد

    یک دادگاه فدرال مستقر در شهر بوستون (باستن) آمریکا سی ام ژانویه 2003 «ریچارد کالون رِید» را به اتهام قصد انفجار یک هواپیمای مسافربر در آسمان محاکمه کرد، مجرم شناخت و به حبس ابد محکوم کرد.
         ریچارد در کفش خود بمب پلاستیک پنهان کرده بود. وی از مسافران پرواز 63 آمریکن ایرلاین بود که 22 دسامبر 2001 از پاریس عازم میامی در فلوریدای آمریکا بود. ریچارد، زاده انگلیس از پاریس بر این هواپیما که 197 مسافر و خدمه پرواز داشت سوار شده بود. یکی از مسافران هواپیما که در کنارش نشسته بود هنگامی که وی قصد داشت بمب را از کفش خود خارج و منفجر کند متوجه عمل او شد، مسافران و خدمه وی را دستگیر و به صندلی بستند و چون هواپیما به شمال شرق آمریکا نزدیک شده بود، خلبان از برج مراقبت پروازِ فرودگاه بوستون خواست که در آنجا فرود اضطراری کند که موافقت شد و ریچارد به پلیس فدرال تسلیم گردید. تحقیق از او که سرانجام اعتراف کرد 13 ماه طول کشید و محکوم شد. وی در جریان محاکمه ضمن اعتراف به عمل خود، اظهاراتی در انتقاد از دولت آمریکا و جنگ های غیرضروری آن که به کشته شدن مردم می انجامد بیان داشت. ریچارد متهم به پیروی از افکار القاعده و همدستی با این گروه شده بود. از زمان دستگیری ریچارد بوده است که کفش و کمربند مسافران هواپیماها، پیش از سوار شدن دقیقا جستجو می شود که یک روال شده است.
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    قانون مصوّب 1312 (1933 میلادی) پارتی بازی را در ایران جرم شناخت با مجازات زندان و جریمه نقدی ـ یک نمونه خواندنی از این اتهام پارتی بازی:
    از مهرماه 1336 (66 سال پیش) که به میز اخبار حوادث شهری و قضایی روزنامه اطلاعات منتقل شده بودم و هر روز به منابع اخبار مربوط سر می زدم، هر چند روز یکبار و گاهی هر روز می دیدم که بازپرسان دیوان کیفرِ کارمندان دولت* از افرادی به اتهام پارتی بازی تحقیق می کردند. بازپرسان مربوط در مورد یک پرونده، گاهی بیش ده نفر را احضار می کردند. در اینجا (دادسرای دیوان کیفر کارمندان دولت)، کوشش بر این بود که در هر مورد، به روزنامه نگار تا صدور کیفرخواست و طرح قضیه در دادگاه خبری داده نشود، ولی منعی برای پَرسه زدن خبرنگار در راهروها و گفت و شنود با مراجعین و وکیلان قضایی و درج مطالبی که بدست آورده بود نبود. روزنامه ها هم سعی داشتند که در مراحل بازپرسیِ دیوان کیفر، بدون ذکر کامل نام افراد، تنها رویداد (اتهام و عمل جرمانه) را شرح دهند و آن هم نَه تنها برای آگاهی و اطلاع دادن به جامعه، بلکه تنبُّه کارمندان دولت و افراد در ارتباط با موسسات عمومی.
        تعقیب افراد متهم به پارتی بازی و اِعمال نفوذ بر پایه ماده 238 مکرّر صورت می گرفت که در سال 1312 تصویب و بر قوانین مربوط اضافه شده بود. ماده 238 مكرّر با يك تبصره و دو بند، در زمان تصویب، يك انقلاب اداري محدود بشمار آمده بود. طبق اين ماده هركس كه از نفوذ خود و ديگران ــ واقعي و يا كاذب ــ در ادارات و سازمانهاي دولتي سوء استفاده كند به مجازات حبس تاديبي از شش ماه تا دو سال و جريمه نقدي از صد تا هزار تومان (پول آن زمان) محكوم خواهد شد. [بعدا قوانین متعدد در این زمینه تدوین و تصویب شد از جمله قانون منع مداخله در معاملات دولتی، قانون ضدِ توصیه و تشبّث، قانون از کجا آورده ای؟ و ...].
         می گفتند که به خواست رضاشاه که دولت وقت یک فسادستیز و خواهان پاکدستی مقامات و کارمندان دولت بود این ماده تدوین و به تصویب رسیده بود. روزنامه های وقت (89 سال پیش و در زمان پیشنهاد این ماده به مجلس) آن را سرآغاز پاکسازی سازمان های دولتی توصیف کرده بودند.
        یک نمونه از موارد کوچک، ولی کم سابقه پارتی بازی در آن زمان که آن را برای روزنامه پوشش دادم:
         یک نفر برای گرفتن یک قطعه زمین 200 متری در نارمک که به اقساط و به منظور ساختن و سکونت به افراد واجد شرایط واگذار می کردند به بانک ساختمانی (بعدا سازمان مسکن) مراجعه و توصیه نامه یک شخص معروف و متنفّذ را به مقام مربوط می دهد که در آن نوشته شده بود که آقای ... (فرد متقاضی و حامل نامه) از خادمان جامعه و کارمند یک مؤسسه خدمات عمومی و فردی است پاکدامن و به همین سبب هم تهیدست و مستأجر و اگر زمینی داشته باشد تشویق به پس انداز کردن و ساختن آن می شود و سرانجام؛ صاحب خانه. این مقام با نظر موافق درخواست گرفتن زمین را به کارمند مربوط ارجاع کرده بود (یک پارتی بازی کوچک). اتفاقا دو شب بعد، آن مقام در یک مهمانی رسمی با آن شخص متنفّذ رو به رو می شود و برای جلب توجه او می گوید: دستور جناب عالی اجرا شد!. شخص بانفوذ با تعجب می گوید: کدام دستور؟. من توصیه نویس نیستم و این کارها را دوست ندارم. شاید اشتباه شنیده باشی، برو تحقیق کن و ببین موضوع از چه قرار است و مرا هم از چگونگی آگاه گردان. اگر تعقیب نکنیم ممکن است که تکرار کنند و دردِ سر سازی شود.
        روز بعد آن مقام از کارمندی که قرار بود زمین را در اختیار آن فرد بگذارد می خواهد که پس از مراجعه آن شخص، وی را در اطاق خود بنشاند و به گونه ای که تردید نکند، از اطاق خارج شود و سپس جریان را به او خبر دهد. دو روز بعد متقاضیِ زمین به کارمند مربوط مراجعه می کند و به همان ترتیب، آن مقام از حضور او آگاه می شود، به پلیس تلفن می کند و وی را دستگیر می کنند. از اراضی نارمک تا سال 1336 بیش از 10 ـ 20 قطعه باقی نمانده بود و آنهارا هم برای همین موارد استثنایی نگهداشته بودند و لذا، خرید آنها نیاز به ... ازجمله پارتی بازی داشت. بیشتر قطعات اراضی نارمک تا اواخر سال 1335 به متقاضیان و عمدتا کارمندان دولت به اقساط داده شده بود و این قطعات یا توسط بانک ساختمانی رأسا و یا با وام های آن، در دست خانه سازی بود. ابتکار خانه سازی در اراضی نارمک و فروش اقساطی زمین ها به متری 40 ریال (چهار تومان) که به قطعات 200 متری و 400 متری تقسیم شده بودند و سپس ساختن خانه دو اطاق خوابه و سه اطاق خوابه از دکتر مصدق است که حدود دو سال پس از کودتای 28 مرداد 1332 به اجرا درآمد.
        متهم سریعا به عمل خود اعتراف می کند و می گوید: چندبار مراجعه کردم، دلیل آوردم و خودم را مستحق دانستم، ولی به من زمین ندادند. فکر کردم که بروم یک پارتی بتراشم و چون پارتی پیدا نکردم تصمیم گرفتم نامه ای از قول ... که یک متنفّذ و از مشاهیر است و نام اورا بکرّات در روزنامه ها خوانده بودم جعل کنم و ....
        بازپرس برای فرد متهم، تشخیصِ جرم «جعل و تزویر» و برای مقام بانک که توصیه را پذیرفته و ارجاع کرده بود اتهام پارتی بازی بدست داده بود. دادیار مربوط پرونده را تفکیک و رسیدگی به اتهام جاعل را به دادگاه جنایی و رسیدگی به اتهام مقام بانک را به دادگاه دیوان کیفر فرستاد. دادگاه دیوان کیفر مقام بانک را چون پیشینه بَد نداشت و اعتراف به اشتباه و عذرخواهی و ابراز ندامت از عمل خود کرده بود، با رعایت تخفیف به 59 روز حبس قابل خرید و یک جریمه نقدی محکوم کرد. پیشنهاد وکیل او که اتهام پارتی بازی به سهل انگاری اداری تبدیل شود پذیرفته نشده بود.
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        * لازم به یادآوری است که با هدف مبارزه با فساد اداري از جمله اختلاس و ارتشاء و پارتي بازي كه در ایران از قرن سیزدهم میلادی آغاز و در عهد قاجارها گسترش يافته و از پيشرفت كار جلوگيري مي كرد، از سوم بهمن ماه 1307 سازمان قضايي ويژه و مختص تعقيب قضايي و مجازات مقامات و كاركنان سازمانهاي عمومي (ادارات دولتي، شهرداري ها و ...) به نام ديوان كيفر كاركنان دولت آغاز بكار كرده بود که در آغاز کار«دیوان جزای عُمّال دولت» عنوان داشت. علي اكبر داور وزير دادگستري وقت خوشنامترين قضات زمان خود از جمله عبدالعلي لطفي (سه دهه بعد، وزير دادگستري دولت مصدق)، علي حائري شاهباغ (در زمان دكتر مصدق، دادستان تهران)، الهيار صالح و ... را به عضويت در اين ديوان منصوب كرده بود كه اندكي پس از تاسيس، دست به تعقيب قضايي و توقيف مقام هايي ازجمله عبدالحسين تيمورتاش وزير دربار زد.
        دیوان کیفر کارمندان دولت در سال 1331 و در جریان تجدیدنظر در ارکان قوه قضائیه عملا منحل شد، ولی از سال 1334 فعالیت خود را به همان صورت پیشین از سر گرفت. قوه قضائیه ایران پس از انقلاب و تغییر نظام، تجدید سازمان شده است.
        
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    پيام‌هاي تازه
    درباره هوگو چاوس
  •  
    چاوس

    در ژانويه 2006 مخاطبي از تاجيکستان (شهر دوشنبه) سئوال كرده بود كه چاوس رئيس جمهوري [وقت] ونزوئلا از چه نژادي است؟.
        
        پاسخ:
        
        چاوس (تلفظ اسپانيايي اروپايي: چاوز) متولد 28 ژوئيه 1954 و فارغ التحصيل آكادمي علوم نظامي ونزوئلا در اين علوم، و دانشگاه بوليوار در رشته علوم سياسي، از يك پدر و مادر آموزگار به دنيا آمده [آمده بود] و داراي 50 درصد خون بومي (اصطلاحا؛ سرخپوست) 25 درصد افريقايي (سياهپوست) و 25 درصد اسپانيايي (اروپایی) است [بود]. او فرضیه يك سوسياليسم عَمَلی تر تحت عنوان «سوسياليسم بولیواری ـ سوسیالیسم قرن 21» را طرح ریزی کرده است. وي زماني هم كه سرهنگِ كماندو بود اين عقيده را تبليغ مي كرد و چون موفق نشد كه از راه سياسي، اين ايدئولوژي را حاكم سازد با نيروهاي تحت فرماندهي اش دست به كودتا زد كه شكست خورد و زنداني شد. پس از آزادي از زندان، دست به فعاليت سياسي و جلب نظر مردم زد و در دو انتخابات، دو دوره به رياست جمهوري برگزيده شد و به پياده كردن عقايد خود پرداخت. يك بار هم برضد او كودتا شد و تبعيد گرديد كه مردم معمولي ونزوئلا که هوادارش بودند عوامل كودتا را سركوب كردند و او را بازگردانيدند. [هوگو چاوس پنجم مارس 2013 پس از 11 سال حکومت درگذشت.].




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com