Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
8 جولای
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 8 جولای
ايران
ایران و گرجستان در سه رویدادِ «یکم جولای» ازجمله دوبار لغو خودمختاری
مطالعه تاریخ و در رابطه ایران و گرجستان سه رویداد مشاهده می شود که محاسبات تقویمی وقوع آنهارا در یکم جولای نشاه می دهد، از این قرار:
    ـ برکناری مِهرداد دوم آخرین پادشاه محلی (دست نشانده ـ Vassal) اشکانیِ ِ گرجستان به تصمیم شاپور یکم ـ شاه ساسانی ایران و انتصاب هامازاسپ ـ بزرگزادهِ کرمانی ـ به سمت مرزپان (مرزبان = فرماندار ساتراپی های مرزی و معمولا یک ارتشي) گرجستان و اعزام شماری بیشتر موبد زرتشتی برای آموزش این آیین به گرجیان و ترویج آن در آن منطقه که از قرن ها پیش از آن وجود داشت در یکم جولای 260. (مبلغان مسیحی در سال 303 وارد گرجستان شدند).
    ـ امپراتور موقت روم یکم جولای 363 و پنج روز پس از کشته شدن ژولیان امپراتور این کشور به دست یک سرباز ایران ـ درجریان جنگ دو امپراتوری، گرجستان را به ایران بازگردانید و از دعاوی روم بر گرجستان غربی (که رومیان هر دو قسمت را ایبریا می گفتند و ایرانیان گُرگیا ـ گورگیا) صرف نظر کرد. در آن زمان غرب گرجستان تنها چند سال و در زمان کودکی شاپور دوم که از شکم مادر شاه ایران شده بود در اشغال نظامی رومیان بود.
    ـ هرمز چهارم شاه ساسانی ایران در فرمان مورخ یکم جولای 580 خود سلطنت محلی (دست نشانده) گرجستان را که باردیگر برقرار شده بود لغو کرد و ساتراپ (مرزبان = فرماندار منطقه مرزی) به آن منطقه اعزام داشت.
    ... و می توان برقراری مجدد روادید ورود (ویزا) اتباع ایران به گرجستان از یکم جولای 2013 را رویداد چهارم بشمار آورد که به تصمیم یکجانبه این دولت و احتمالا به اشاره غرب گرفته شده است. از گزارش های رسانه ای چنین برمی آید که ایرانیانی که هدف مهاجرت داشته، در دو دهه گذشته به هر کشوری که تسهیلات ورودی داشته وارد شده اند.
    حكمران وقت گرجستان در سال 1783 خود را تحت حمايت تزار روسيه قرارداد كه آغامحمدخان قاجار در سال 1795 به تفليس لشكر كشيد و حكمران متمرّد و همدستانش را تنبيه كرد.
    گرجستان (اینک 4.5 میلیونی 70 هزارکیلومتری) در پی لشکرکشی سال 1795 شاه قاجار و مجازات سخت گرجی ها که به روسیه متمایل شده بودند و آسیب زدن به شهر تفلیس، در سال 1801 خودرا تحت الحمایه تزار روسیه قرار داد که يکي از علل جنگ ايران و روسيه بود. گرجستان طبق موافقتنامه گلستان ـ مورخ 24 اکتبر 1813 که به دور اول جنگهای روسیه و ایران پایان داد به روسیه واگذار شد. بزرگان صفویه و قاجاریه دختران گرجی را وارد حرمسراهای خود می کردند و از این طریق فامیل می شدند و مقام می گرفتند و نفوذ همین مقامات گرجی دربار صفویان باعث سقوط اصفهان و فروپاشی دولت آنان در سال 1722 شد و از عوامل فروپاشی شوروی در 1991 نیز تا حدی همین مقامات گرجی دولت مسکو بودند. مسکو پس از روی کارآمدن استالین ِ گرجی، به گرجیان مقامات دیپلماتیک متعدد داده بود. ادوارد شواردنادزه آخرین وزیر امور خارجه شوروی یک گرجی بود که بعد هم رئیس جمهوری گرجستان شد که اعلام استقلال کرده بود. واژه تفلیس ـ اینک شهری یک میلیون و چندصد هزار نفری به معنای بخار آب گرم (آب معدنی) است که نوشته اند «تَف به فتح ت» به معنای بخار آب گرم، واژه ای پارسی است. این شهر، 15 ـ 16 قرن پیش در منطقه چشمه های جوشان آب معدنی و در کنار یک رودخانه بنا شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
حمله ناوگان عثماني به جزيره هرمز!
دولت عثماني (تركيه) كه از زمان جنگ چالدران (آگوست سال 1514) به دليل داشتن اسلحه آتشين (توپ و تفنگ) و از اين لحاظ برتري نظامي، به حملات زميني خود به قلمرو ايران ادامه مي داد، در سال 1552 (زمان سلطنت شاه طهماسب صفوي) تصميم به حمله به جزاير ايراني خليج فارس گرفت. بهانه اين حمله دريايي، اخراج پرتغالي هاي مسيحي از جزيره ايراني «هرمز» بود!. عثماني در سال 1546 ميلادي يمن را تصرف كرده بود و بر درياي سرخ و تنگه كليدي آن «باب المندب» مسلط شده بود و براي توسعه اين متصرفات، قدرت دريايي پرتغال را در برابر خود مي ديد.
    درياسالار پرتغالي آلفونس آلبوكرك (آلبوكركي) در سال 1506 جزيره «سكوتره Socotra» در جنوب شبه جزيره عربستان و در سال 1507 جزيره هرمز در مدخل خليج فارس را متصرف شده بود. پرتغالي ها علاوه برمنطقه گوا در هند، در سال 1511 در «مالاكا» مستقر شده بودند و در هرجا كه مستقر مي شدند ميسيون هاي مسيحي هم به تبليغ و ترويج اين دين مي پرداختند.
    حمله دريايي عثماني به جزيره هرمز هشتم جولاي (17 تيرماه) 1552 و با کمک پاشاي مصر (كارگزار عثماني) آغاز شد، ولي با شكست رو به رو گرديد و پيشروي عثماني در جزيرة العرب، به حجاز و يمن محدود ماند. بايد دانست كه پيش از حمله عثماني به هرمز، سليمان پاشا حكمران عثماني مصر در سال 1538 ميلادي براي بيرون راندن پرتغاليها از منطقه «ديو Diu» در گجرات هند، از طريق دريا به اين منطقه نيرو فرستاده بود كه اين نظاميان كاري از پيش نبرده بودند.
    جزيره هرمز و ساير مناطق ايراني متصرفي پرتغاليها در خليج فارس در سال 1621 ميلادي- دوران پادشاهي شاه عباس- آزاد و به قلمرو ايران بازگشت داده شدند.
    
دريا سالار«آلبوكرك» عامل سلطه پرتغال بر چند نقطه درخليج فارس و هند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
صلح سال 1555 ایران و عثمانی، در پی 3 جنگ در زمان شاه طهماسب (مرشد کامل)
سازش شاه طهماسب صفوی و سلطان سلیمان عثمانی که در پی سه جنگ حاصل شد از هشتم جولای 1555 میان ایران و عثمانی صلح برقرارکرد ـ صلحی که طولانی نبود. این سه جنگ از سال 1533 آغاز شده بود و یکی پس از دیگری تا سال 1553 ادامه داشت و مذاکرات صلح تا انعقاد قرارداد سال 1555 دو سال طول کشیده بود. در دو جنگ از این سه، ایران شکست خورده بود. دو شکست ایران عمدتا به سبب رقابت و دشمنی سران ایلات تشکیل دهنده نیروی قزلباش با یکدیگر و توطئه و دسیسه بود. همین نزاع داخلی سران ایلات بر سر قدرت و کنترل امور و منافع سبب شده بود که در نخستین جنگ، شاه طهماسب نتواند بیش از چند هزار (کمتر از ده هزار) نیرو وارد میدان کند و در نتیجه تبریز پایتخت وقت و بخشی از غرب و شمال غربی ایران به تصرف عثمانی درآمد. آن چند هزار نیرو هم از صوفیان (درويشان) بودند که شاه طهماسب را «مرشد کامل» و اطاعت از او را واجب محض می پنداشتند. سلطان سلیمان برای این جنگ نزدیک به دویست هزار نظامی و سیصد توپ فراهم آورده بود.
     دو دولت در سازشنامه 1555 ارمنستان را میان خود قسمت کردند، دولت ایران بغداد و مناطق غربی بین النهرین را به عثمانی داد و به این ترتیب دولت عثمانی به مناطق جنوب شرقی جزیرة العرب دسترسی یافت. این سازشنامه، علویان (شیعیان) آناتولی شرقی که بخشی از آنان را مهاجران دیلمی (گیلانی) تشکیل می دادند و هوادار صفویان بودند دلسرد کرد و همچنین کُردهارا. شاه طهماسب برای دور ساختن پایتخت از دسترس عثمانی آن را از تبریز به قزوین منتقل کرد.
    شاه طهماسب یکم که در فوریه 1514 به دنیا آمده و در می 1676 درگذشت در طول نیم قرن سلطنت خود نه تنها با مشکل خودخواهی سران ایلات قزلباش بلکه شاهزادگان صفوی رو به رو بود و برادرش القاص میرزا بر ضد او با عثمانی متحد شده بود!. رقابت و کشمکش داخلی سران ایلات و شاهزادگان و ازجمله شاهزاده خانم ها که تا زمان شاه عباس یکم ادامه یافت، یک ضعف بزرگ دولت صفویان در آن زمان بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پیمان سعدآباد سرپوشی بر قرارداد واگذاری هرات ـ توطئه ديگر لندن برضد تهران
هفدهم تیرماه 1316 (هشتم جولای 1937) ميان ايران، تركيه، عراق و افغانستان يك پيمان عدم تجاوز امضاء شد كه چون دركاخ سعد آباد (تجريش) امضاء شده بود به پيمان سعد آباد معروف شده است. وزيران امور خارجه افغانستان، تركيه و عراق براي اين منظور به تهران آمده بودند. [در آن زمان هنوز پاكستان تاسيس نشده بود كه وارد اين پيمان شود].
     رسانه هاي آلمان دو سال و چند ماه بعد و پس از آغاز جنگ جهاني دوم مدعي شدند كه اين پيمان طبق نقشه انگليسي ها منعقد شده بود تا رضاشاه پهلوی در اجراي انديشه «احياء ايران زمين»، با كمك گرفتن از آلمان و احیانا سازش با مسكو و آنکارا، در صدد ضميمه كردن افغانستان، همه بلوچستان و شرق رود دجله به ايران برنيايد. قرارداد پاریس که به جنگ انگلستان با ایران پایان داد و دولت تهران مناطق تاجیک نشین افغانستان ازجمله شهر هرات را که از زمان کوروش بزرگ بخش اصلی ایران بود واگذار کرد (در شرایطی) دست دولت تهران برای لشکرکشی به افغانستان و استقرار نظامی در آنجارا بازگذارده است. به گمان دولت لندن، پیمان سعدآباد می توانست شرایط مندرج در قرارداد مورخ چهارم مارس 1857 پاریس را منتفی و دست کم کمرنگ کند!.
     مورخان معاصر در تاليفات خود، نزديك شدن بعدي افغانستان به دولت مسکو را هم يك نقشه لندن به منظور رهانيدن خود از كابوس وحدت ايران و تاجیکهای افغانستان ذكر كرده اند. هرگونه الحاق تاجیک ها به ایران باعث وحدت پشتون های دو سوی خط مرزي لندن ساخته ِ «دورَند = دوراند»، پیدایش کشوری تازه (پختونستان) و احتمالا از میان رفتن افغانستان و پاکستان خواهد بود که هر دو کشور با نقشه لندن ساخته شده اند. سياست هاي انگلستان در آسياي جنوبي عامل اصلي تجزيه ايران زمين و جدا شدن تدريجي افغانستان بود. بيش از دو قرن است که انگلستان نسبت به افغانستان حساسيت ويژه از خود نشان داده است!. به باور برخي از مفسران، تلقينات و نظرات دولت لندن در اجراي سياست هاي دولت واشنگتن بويزه از سال 2001 بي تاثير نبوده است. نظر اين مورخان بر اين است که دولت تهران به افغانيان که به صورت آواره و پناهنده وارد ايران مي شوند تابعيت بدهد زيرا که ايراني هستند و سياست هاي لندن آنان را از وطن قديمي جدا کرده نه اراده خودشان. تهران با دادن تابعيت به اين افغانيان به هدف هاي متعدد دست خواهد يافت ازجمله برنامه افزايش جمعيت و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که سرمایه بانک ملی ایران 3 میلیون تومان شد ـ اشاره ای به تاسیس بانک مرکزی و تکالیف آن
14 تیرماه 1324 سرمایه بانک ملی ایران از 2 میلیون تومان به 3 میلیون تومان افزایش یافت. این افزایش برابر ذخیره طلا به بهای وقت بود که در حد یک میلیون افزایش یافته بود. ایران در آن زمان بانک مرکزی نداشت.
    بانک مرکزی ایران از یکم دی ماه 1339 آغاز بکارکرد و ناشر اسکناس، سیاست گذار امور بانکداری و وضعیت پول شده است و همچنین تضمین کننده حساب ها و سپرده ها در بانک های کشور ـ بانک های دولتی و غیر دولتی ـ تا مردم با خاطری آسوده حساب بازکنند و پس انداز داشته باشند. پس از تاسیس، ذخایر طلا و ارز کشور به این بانک منتقل شد که در آن روز (یکم دی ماه 1339) برابر با 360 میلیون تومان (پول آن روز) بود. همچنین اعلام شد که در جوار بانک مرکزی، یک شورای پول مرکب از کارشناسان با اختیارات لازم ایجاد خواهد شد.
    بانک مرکزی با 540 کارمند و عمدتا کارشناس امور مالی آغاز بکار کرده بود و اعلام شده بود که یک مجله تخصّصی خواهد داشت که جزئیات مسائل مالی ـ داخلی و خارجی ـ اقدامات و تصمیمات و طرح های بانکی کشور در آن انتشار خواهد یافت و روابط عمومی این بانک، آماده پاسخگویی به پرسش های شهروندان و مطبوعات در زمینه امور و مسائل بانکی است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زمانی که قوام السلطنه حزب دمکرات تأسیس کرد و مؤتلف حزب توده (کمونیست) و حزب ایران (ناسیونالیست) شد! و ...
احمد قوام (قوام السطنه) نخست وزیر وقت که نهم تیرماه 1325 اعلام کرده بود تصمیم گرفته است یک حزب سِنتریست (میانه رو) به نام حزب دمکرات تاسیس کند با بیان خلاصه ای از ایدئولوژی حزب، روز آغاز بکار و ثبت نام داوطلبان عضویت در آن حزب را از شنبه بعد اعلام داشت. این حزب در محلی که اینک پارک دانشجو است (چهارراه خیابان انقلاب ـ ولیعصر، محلی که بعدا در آنجا یک تئاتر ساخته شد) آغار به فعالیت کرد و چند اجتماع و راهپیمایی به راه انداخت و ....
    حزب ایران با تمایلات ناسیونالیستی (ناسیونال دموکراسی) و حزب مطرح وقت، پس اینکه خودرا با چنین رقیبی رو به رو دید درصدد ائتلاف با حزب توده برآمد و الهیار صالح و غلامعلی فریور ـ دو تَن از بزرگان خودرا مأمور گفت و گو با سران حزب توده ساخت و این حزب دکتر فریدون کشاورز و ضیاء الدین الموتی را برای مذاکره معرفی کرد. مذاکرات به نتیجه رسید و ائتلاف دو حزبِ با ایدئولوژی متفاوت اعلام شد!. (یک حزب؛ ملی گرا و دمکرات و دیگری؛ جهان وطن و سوسیالیست).
    قوام که چنین دید و خودرا با یک رقیب نیرومند رو به رو دید بهتر آن دید که به این ائتلاف نزدیک شود و رقابت را به بعد و پس از جان گرفتن حزب اش موکول کند.
    در اجرای این اندیشه، قوام درست یک ماه پس از اعلام ایجاد حزب دمکرات که در افواه به حزبِ دمکراتِ قوام السلطنه معروف شده بود، در نهم اَمُرداد 1325 الهیار صالح از حزب ایران را وزیر دادگستری کابینه خود کرد و دکتر مرتضی یزدی، ایرج اسکندری و دکتر فریدون کشاورز از حزب کمونیستی توده را به ترتیب وزیران بهداری، «پیشه و هنر و بازرگانی» و فرهنگ.
    قوام در یک سخنرانی رادیویی دلیل این کار خود را برای مردم توضیح داد و گفت که می خواهد دست به اصلاحات بزند و مصلحت نبود که اصلاحات یکجانبه و کابینه اش یک صدایی باشد.
    قوام در طول این دور از نخست وزیری خود، تا توانست وزیرانش را مجبور به استخدام اعضای بیکار حزب خود (حزب دمکرات) کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اخطار مسکو به تهران و دريافت يک پاسخ مبهم
هشتم جولاي 1954 (ده ماه پس از براندازي 28 امُرداد)، دولت مسكو ضمن تسليم يادداشتي به دولت وقت ايران و يادآوري معاهدات في مابين منعقده در دهه 1920، تهران را از پيوستن به اتحاديه هاي نظامي غرب و ترتيبات مشابه كه ماهيت ضد شوروي دارند و مآلا به سود ايران نخواهند بود برحذر داشت.
     چند روز بعد دولت تهران به اين يادداشت پاسخي مبهم داد و اشاره كرد كه هنوز وارد چنين اتحاديه هايي نشده است و اگر بخواهد بشود اين کار به صورت محرمانه نخواهد بود و چگونگي را اعلام خواهد داشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تلفات سیل اوشان، فشم و میگون در تیرماه 1349
هفدهم تیرماه 1349 و در پی یک بارندگی شدید در ارتفاعات شمال شرقی تهران، در این مناطق از لواسان تا فشم، اوشان و میگون سیل جاری شد و زیان فراوان به خانه ها، باغ ها و مزارع وارد ساخت.
    تلفات انسانی این سیل در اوشان و فشم و میگون؛ چهار کشته و بیش از 20 مجروح گزارش شده بود.
    منطقه تهران نه تنها روی کمربند زلزله قراردارد بلکه به علت قرار گرفتن در دامنه ارتفاعات البرز، در معرض خطر سیل.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مخالفت شاه با منطقه ای شدن ایران طبق فرمول آموزش و پروش ـ ایجاد مدارس پولی به رغم اصل 30 قان اساسی!
در پی موفق بودن آزمایش منطقه ای کردن آموزش و پرورش ایران از تیرماه 1349 (جولای 1970 میلادی)، در تیرماه 1355 (جولای 1976 میلادی) به شاه پیشنهاد شده بود؛ ازآنجا که طبق افکار فلاسفه و اصحاب عِلم حکومت، اداره یک کشورِ دارای وسعت زیاد و یا بیش از 30 میلیون جمعیت به صورت متمرکز، دشوار و ناراضی ساز، مسئله ساز و موّلد فساد اداری است ـ ایران برپایه مناطق ده گانه ـ استان های پیش از دهه 1340 (نَه، استان های تازه) منطقه ای اداره شود، و بمانند تجربه آموزش و پرورش که شش سال از عُمر آن می گذشت، بودجه مصوّب پارلمان به هریک از مناطق برحسب سهمیه اش داده شود و تمشیت امور داخلی در دست شورای منطقه باشد (شورای انتخابی استان، نَه به صورت انجمن استان که ظاهرا وجود داشت) که آن را میان شوراهای تخصّصی منطقه خود تقسیم کند و ابتکار عمل را به آنها بدهد که از مسائل محل آگاهتر هستند و اِشراف دارند. شاه پذیرفته بود که پیشنهاد بررسی شود، ولی پس از اینکه برخی مشاوران نزدیک به او گفته بودند که منطقه ای شدن مساوی است با آغازی برای فدراسیون شدن کشور و بعدا کنفدراسیون و احیانا تجزیه شدن ـ همان را که کمونیست ها می خواهند و تبلیغ می کنند، مخالفت کرد و به نظر برخی از اصحاب نظر، بخشی از مشکلات امروز نتیجه منطقه ای نشدن (به شکلی محدود) است که ارتباطی هم با فدراسیون شدن نداشت.
     انقلابیون پس از روی کار آمدن، همان منطقه ای بودن آموزش و پرورش را هم عملا نادیده گرفتند که پولی شدن مدارس از سال 1371 به رغم صراحت اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی و نیم قرن رایگان بودن بخش اول تعلیمات عمومی را به دنبال داشته است. آموزش و پرورش در ایران از سپتامبر 1974 (شهریور 1353) در همه سطوح ازجمله در دوره تعلیمات عالی (دانشگاه) رایگان شده بود و مدرسه پولی و غیر دولتی وجود نداشت. قرار بود نوجوانان ساکن محله های تازه ساخت حاشیه تهران با اتوبوس رایگان (بمانند شهرهای آمریکا که کلِ هزینه شهرهای آمریکا از محل دریافت عوارض و مالیات از ساکنان هر شهر تامین می شود) به مدارس داخل شهر ـ مدارس ساخت دوران رضاشاه پهلوی و تقریبا با دست خالی ـ برده و آورده شوند. ناآرامی های منجر به انقلاب مانع از دنبال شدن این اندیشه شد. قرار بود نوجوانان هر محله خارج از بافت قدیمی تهران هر بامداد در محله خود در یک میدان و یا چند چهارراه جمع شوند و در ساعت معیّن با چند اتوبوس شهری به مدرسه مورد نظر در داخل شهر منتقل و در پایان کار به همان میدان و چهارراه بازگردانیده شوند و در این فاصله، اتوبوس ها به کار عادی خود بازگردند. از گزارش رسانه های تهران که معمولا به سابقه اخبار اشاره و متون قوانین موضوعهِ مربوط توجه نمی کنند چنین برمی آید که در خردادماه 1392 (ژوئن 2013) قانونی در مجلس تصویب شده است که به وزارت آموزش و پرورش اختیار داده است اموال غیر لازم! خودرا بفروشد. احتمالا (ممکن است) که ساختمانهای دولتی مدارس داخل بافت قدیمی شهر معروف به مدارس رضاشاهی و ساختمانهای دهه های بعد بویژه در دهه 1340 و عمدتا از محل 3 درصد درآمد شهرداری (ساختمانهای با سردر کاشی کاری) مشمول این اموال غیر لازم! قرارگیرند. اطراف این مدارس که قبلا مسکونی بود اینک عمدتا محل کسب و کار (تجاری) شده است و راه حل، انتقال دانش آموزان با اتوبوس رایگان به این مدارس است که اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی، امر آموزش و پرورش را در ایران ـ همچنانکه بود ـ رایگان اعلام کرده است و اعلام نقض قانون اساسی به دادگاه که مجری این قانون رئیس جمهور است برعهده دادستان کل مستقیما، و هر یک از اتباع کشور از طریق دادستان کل و یا کمیسیون عرایض مجلس (کمیسیون اصل 90) است. رسیدگی قضایی به نقض قانون اساسی مشمول مرور زمان نمی شود. این اصل قانون اساسی از آغاز دهه 1370 (دوران ریاست هاشمی رفسنجانی بر قوه مجریه) با شروع پولی شدن تدریجی تعلیمات عمومی ـ آن هم در کشور نفت و درآمد دهها میلیارد دلاری سالانه ناشی از آن [و به گزارش روزنامه اقتصادی «جهان صنعت»، تنها در دوران دولت احمدی نژاد 720 میلیارد دلار] ـ عملا نقض شده است. (کُپي صفحه اول روزنامه جهان صنعت در زير آمده است.).
    قانون منطقه ای شدن آموزش و پرورش ایران و سپردن امور آن به شوراهای انتخابی در هر منطقه در زمان وزارت بانو فرخ رو پارسای به اجرا درآمده بود که در سال 1359 به حکم قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی تیرباران شد. پدر او ـ فرخ دین، زمانی سردبیر روزنامه اطلاعات بود و فرخ رو مترجم زبان فرانسه این روزنامه و در عین حال دبیر زیست شناسی دبیرستان ها و بعدا رئیس دبیرستان. وی تحصیلات پزشکی داشت.
    
تيتر صفحه اول روزنامه اقتصادي جهان صنعت چاپ تهران درباره درآمد 720 ميليارد دلاري ايران در دوران رياست احمدي نژاد بر قوه مجريه (از 2005 تا 2013)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
لادن و لاله هم تاريخ شدند
لادن (سمت چپ) و لاله
هشتم جولاي 2003 لادن و لاله دو خواهر دوقلوي ايراني كه از ناحيه سر «به هم چسبيده» به دنيا آمده بودند در يك بيمارستان سنگاپور در سومين روزي كه تحت عمل جراحي قرار داشتند يكي پس از ديگري جان سپردند. نخست لادن (سمت چپ در عكس) درگذشت و ساعتي بعد هم لاله .
     جدا كردن دوقلوهاي به هم چسبيده كه از سال 1952 آغاز شده است اگر در سنين كودكي باشند در حال حاضر امري دشوار نيست، ولي لادن و لاله در بيست و نهمين سال عمر خود زير عمل جراحي قرار گرفته بودند كه در اين سن ترميم سلولهاي عصبي همانند سنين كودكي آسان نيست.
    مغز اين دو خواهر در لحظه تولّد از هم جدا بود، اما به سبب زندگي طولاني باجمجمه مشترك، به مرور زمان به هم چسبيده بود.
    دشواري عمل جراحي در اين بود كه سرهاي دو خواهر علاوه بر عصب هاي مشترك داراي يك وريد بزرگ مشترك بودند كه خون را از سر به قلب باز مي گردانيد و دو تا كردن آن از طريق پيوند زدن باعث ادامه خونريزي و مرگ لادن و لاله شد.
    جراحان كشورهاي مختلف از جمله آلمان چنين وضعيتي را قبلا پيش بيني كرده بودند. در جريان عمل، يك گروه بزرگ كارشناس و جراح حضور داشتند و جراح اصلي از آغاز كار قول موفقيت آميز بودن عمل را نداده بود. ولي دو خواهر از ادامه وضعيتي كه داشتند خسته شده بودند و ريسك را پذيرفته بودند.
    اين رويداد از لحظه انتقال دو خواهر از تهران به سنگاپور به دليل بي سابقه بودن كار، توجه رسانه ها همه كشورها را به خود جلب كرده بود و پخش آخرين جملات لادن به زبان انگليسي بارها از شبكه هاي تلويزيوني تكرار و باعث توجه جهانيان به اين موضوع شده بود و به همين سبب گزارش در گذشت آنان به صورت يك خبر فوق العاده پخش شد و مردم را در گوشه و كنار جهان متاثر ساخت. بسياري هم بر مرگ آنان كه موفق به داشتن استقلال از يكديگر نشدند گريستند و اين رويداد جايگاهي در تاريخ يافت.
    لادن و لاله در فيروز آباد فارس به دنيا آمده بودند، اما عمدتا در تهران زندگي كرده بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دنياي هنر
زادروز هنرمند نقاش سوررئاليست مکزيکي
فريدا

فريدا کاهلوFrida Kahlo هنرمند نقاش سوررئاليست و اکسپرسيونيست مکزيک ششم جولاي سال 1907 به دنيا آمد و 47 سال عمر کرد. او در همان ماه (13 جولاي) در سال 1954 در گذشت و آثار فراوان و جويدان از خود برجاي گذارد. فريدا مدتها به بيماري سرطان مبتلا بود ولي اين بيماري تا آخرين ماههاي پايان عمر مانع از کار هنري او نشده بود. فريدا يک چپگرا بود که کوشش داشت در هر شرايطي در تظاهرات و راهپيمايي هاي چپگرايان و کمونيستها شرکت جويد، حتي با ويلچر. فريدا که از 1926 به کار کشيدن تصوير پرداخته بود با يک نقاش ديگر ازدواج کرده بود. وي گفته بود که براي کشيدن تصوير ،قبلا طرح تهيه نمي و پس از نشستن در برابر تابلو سفيد هرچه را که از واقعيات به ذهنش برسد ترسيم مي کند. يکي از تصاوير معروف او، فردي را نشان مي دهد که دستش قطع شده و در حال خونريزي است. فريدا پس از تصادف با اتوبوس و در دوران بستري بودن در بيمارستان هم به کار ترسيم ادامه داد و مناظر راهرو بيمارستان و اطاق بيماران را کشيد و مشکلات را عيان ساخت. دو نمايشگاه موفقيت آميز از کارهاي فريدا در طول حياتش در نيويورک و مکزيکو سيتي ترتيب داده شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دانش
نخستين گرماسنج
«دانيل فارنهايت» فيزيكدان آلماني مقيم هلند هشتم جولاي سال 1714 ميزان الحراره جيوه يي را ساخت و عرضه داشت كه به «فارنهايت» معروف شده است.
    در اين ميزان الحراره که در بسياري از کشورها از جمله ايالات متحده امريکا رايج است، درجه 4/98 برابر 37 درجه سانتيگراد معادل حرارت طبيعي بدن انسان است.
    
Fahrenheit

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
و به این سان Jeff Widener عکس تاریخی میدان صلح آسمانی! را گرفت که پاک شدنی نیست
جف وایدنر Jeff Widener متولّد لانگ بیچ کالیفرنیا در 11 آگوست 1956 یک فتوژورنالیست (خبرنگار عکاس) حرفه ای است که پس از اتمام رشته مربوط در دانشکده، این کار را پیشه خود ساخته و تا کنون برای دو خبرگزاری AP و UPI و چند روزنامه ماموریت عکس خبری داشته و عمدتا پوشش رویدادهایی از قبیل جنگ، انقلاب و تظاهرات طولانی. عکسی که وی را برنده جایزه پولیتزر کرد و یکی از چند عکس مورد توجه قرن بیستم است که نه تنها در کتب تاریخ جای گرفته بلکه هر سال و در پنجمین روز ماه ژوئن به مناسبت سالروز تهیه آن در رسانه ها انتشار می یابد و به رغم تلاش برخی مقامات چین پاک شدنی هم نیست.
    وایدنر که مامور تهیه عکس خبری برای اسوشییتدپرس و درنتیجه مشترکان آن ـ رسانه های جهان از تظاهرات بهار سال 1989 پکن (معروف به تظاهرات میدان تیانانمِن) شده بود که 7 هفته طول کشیده بود شاهکار عکاسی خودرا در پنجم ژوئن آن سال بدست داد. تظاهرات صدها هزار نفری پکن که داشت به سایر شهرهای چین گسترش می یافت با بسیج دهها هزار نظامی در سه روز منتهی به چهارم ژوئن پایان یافته بود. تلفات این تظاهرات ضد دولتی 241 تا 2600 کشته و نزدیک به ده هزار مجروح گزارش شده است. پس از قلع و قمع تظاهر کنندگان و استقرار نظامیان در میدان تیانانمِن پکن (میدان صلح آسمانی)، روزنامه نگاران نیز ممنوع از نزدیک شدن و ورود به این میدان شده بودند و چون وایدنر پیش بینی وقایعی را می کرد، در یک اطاق هتل مُشرف به میدان مستقر شد و در تمام ساعات دوربین به دست با لنز، میدان را نظاره کرد تا اینکه روز پنجم ژوئن 1989 یک مَرد تنها به خود دل شیر داد و یک تنه راه را بر دسته ای از تانک های ارتش چین بست و وایدنر فرصت یافت عکس صحنه را از فاصله دور و از پشت پنجره اطاق هتل بگیرد که ماندنی و وارد تاریخ شده است، عکس زیر:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پُرسش یک مخاطب از مؤلف این تاریخ آنلاین درباره ضدیت رسانه های آمریکا با ترامپ
پرسش يک مخاطب که هفتم جولاي 2017 واصل شد:
    
    نظر حرفه ای شما به عنوان یک روزنامه نگار با بیش از 60 سال تجربه در این حرفه، درباره درگیری جاری شماری بسیار از رسانه های آمریکا با دانالد ترامپ رئیس جمهوری این کشور [رئیس وقت] چیست که کاری بی سابقه است؟.
    
     پاسخ:
    
    ژورنالیسم بمانند هر پیشهِ دیگر، اصول و قواعد دارد و خروج از این قواعد یعنی بیرون رفتن از دنیای ژورنالیسم اصیل و دیگر، نمی شود نام عضوی از «مَس میدیا» بر آن رسانه و یا آن گروه از رسانه ها گذارد. قانون اساسی آمریکا، آزادیِ پرِس [نَه شامل رادیو ـ تلوزیون] را تضمین کرده است. این قانون «حمل اسلحه» را هم آزاد کرده است ولی آیا می شود با سلاحی که حمل آن آزاد است فردی را کشت و یا زخمی ساخت و یا در خیابان و ملأ عام با آن عَربده کشی، قدرت نمایی و تهدید کرد؟. پاسخ منفی است و اگر از سلاحی که حمل آن آزاد است سوء استفاده شود جرم است و مجازات سنگین دارد، ولی می بینیم که میدیای آمریکا جز شماری کم، از دایره این حرفه و اصول و قواعد آن خارج شده اند، حتی صدای آمریکا (بخش انگليسي زبان آن) که دولتی است و رادیو تلویزیون عمومی که قسمتی از هزینه های آن را دولت تأمین می کند.
     ابراز نظر به صورت مصاحبه، گفتار، مقاله، رساله و تفسیر با اسم و امضاء، بله ولی، در قالب خبر، نَه. گزینش غیر حرفه ای خبر برای انتشار نیز نوعی خودسانسوری و محروم کردن مخاطب از دانستن همه واقعیات به زبانی ساده و روان است. قرار دادن نظر شخصی و یا نظر کمپانی و صاحب رسانه ـ رسانه ای که خودرا حرفه ای معرفی می کند ـ در متن خبر، نوعی جعل و ساختگی خوانده می شود و به اظهار ترامپ؛ فِیک Fake و فِیک نیوز، که این اصطلاح معانی متعدد دارد. افشاء گری و کار اینوستیگیتیو ِ روزنامه نگار چیز دیگری است که باید در چارچوب روش و اصول خاص تهیه، تنظیم و عَرضه شود.
    ادامه این کار رسانه های آمریکا که روزگاری به لحاظ دقّت و وسواس در درست نویسی و درست گویی و مطابق قاعده ژورنالیسم بودن، سرمشق ژورنالیست های کشورهای دیگر بودند نه تنها باعث سَلب توجه مخاطبان از آنها و گرایش کامل به سوشِل میدیا خواهد شد بلکه در این دوران که قدرت های دیگری در حال طلوع هستند ضربه بزرگی است و مآلا به خودشان. روشی را که یک دسته از رسانه های آمریکا از زمان انتخاب دانالد ترامپ در پیش گرفته اند کار رسانهِ حرفه ای نیست ـ کار رسانه اختصاصی (حزبی ـ جناحی، نشریه داخلی یک مؤسسه و ...) است.
     این کارِ دسته ای مشخّص از میدیای آمریکا به نظر من (مؤلف این تاریخ آنلاین)، آتش بیار نوعی جنگ سرد داخلی شدن و تداوم ایجاد دو دستگی است. مسئله از اینجا ریشه گرفته که در سال های اخیر، افراد و کمپانی های خارج از حرفهِ روزنامه نگاری، بسیاری از رسانه های آمریکا را خریده و مال خود کرده اند تا نه تنها تبلیغ، بلکه از منافع آنها دفاع و نظرشان را در تصمیم گیری های دولتی اِعمال کنند. بنا براین، آمریکا دارد یک شهرت خود ـ داشتن رسانه های حرفه ای (وفادار به اصول و قواعد ژورنالیسم) را از دست می دهد.
     مشاهده می شود که سرچ انجین ها که نانِ ایجاد اینترنت با سرمایه آمریکا را می خورند، مطالب همان روزنامه ها و تلویزیون هایی را نقل می کنند که بر ضد ترامپ هستند و در صدر این رسانه ها، مطالب واشنگتن پُست و .... همچنین دیده شده است که میدیای کشورهای ناراضی از اظهارات ترامپ ازجمله آلمان و انگلیس دست به اقتباس از میدیای آمریکا زده و ضدیّت تلویحی می کنند.
    آمریکا یک فدراسیون و بزرگترین مهاجرنشین جهان است و در چهارصد و ده سال گذشته (تا جولای 2017)، بویژه در 70 و چند سال اخیر، افراد به این فدراسیون آمده اند تا زندگانی بهتری داشته باشند و نیاز به میدیایی دارند که مطابق قواعد ژورنالیسم کار کند و آنان را در جریان واقعیت هایِ روز بگذارد تا برنامه های آینده و پیشرفت خودرا تنظیم کنند و نه اینکه در ابهام و بعضا دلواپسی باشند.
    آمریکا برخلاف کشورهای دیگر، قانون مطبوعات ندارد ـ قانون برای مشخّص کردن خلاف مطبوعاتی و مؤاخذه کردن، ولی می تواند از این حقِ مخاطبان که همانا «دانستن واقعیات به صورت خبر رسانه ای» است دفاع کند و اخلال در رساندن واقعیت ها و به قول ترامپ فِیکی ها را به دستگاه قضایی جهت رسیدگی گزارش کند تا حقی سلب نشده و تخلّفی صورت نگرفته باشد.
    این نخستین بار در 60 و چند سال گذشته است که می بینم در یک کشور، شماری زیاد از رسانه ها علنا در ضدیت با رئیس کشور خود هستند، بدون نگرانیِ از دست دادن مخاطب، زیراکه هر مقام انتخابی دارای هوادارانی است که او را برگزیده اند..
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گافِ سردبير «نيويورك پُست»



    روزنامه (در اِدیشِن چاپی اش) برخلاف راديو ـ تلويزيون از خبرهاي آخرين لحظه، ساعت ها عقب است. برخي سردبيران اجرايي (سرانِ تحريريه ـ اطاق خبر) ريسك مي كنند و انجام احتمالي برخي رويدادها و اتخاذ تصمیمات قریب الوقوع را به صورت امر انجام شده مي نويسند كه اگر درست از آب در نيايد، خودكشي روزنامه خواهد بود و اعتماد مخاطبان از آن سلب خواهد شد.
    پنجم جولاي 2004، آخر وقت شب ، سردبير اجرايي روزنامه «نيويورك پست» مرتكب چنين ريسكي برای شماره ششم جولای این روزنامه شد و بر حسب قرائن، صفحه اول شماره روز بعد (ششم جولای) روزنامه خود را به عكس جان كري و «گپارد» اختصاص داد كه چهره به چهره ایستاده و خُرسند در چشمان یکدیگر می نگریستند که نگاهی پُر معنا بود و تيتر زد كه كري «گپارد» را به عنوان معاون خود در انتخابات دوم نوامبر 2004 رياست جمهوري آمريكا برگزيد. [اصطلاحا قرادادن نام او در تیکِت خود ـ تیکت رای گیری].
     چند ساعت پس از توزيع آن شماره روزنامه با آن تیتر و عکس که تمامی صفحه اول را اشغال کرده بود و به این ترتیب اطمينان مخاطبان از معاونت گپارد، راديو ـ تلويزيونها خبر دادند كه جان كري «سناتور جان اِدواردز» را به عنوان نامزد معاونت خود برگزيده است. اين گافِ سردبير، ضربه بزرگي به روزنامه اش زد.
    جان کري در انتخابات آن سال از جورج بوش شکست خورد و به سناتوري ماساچوست تا ژانويه 2013 ادامه داد و از اين زمان وزير امورخارجه کابینه «اوباما» شد.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درباره ايجاد وال استريت جرنال ـ اشاره اي به اهميت وفاداري مخاطب ـ ملاک تازه نشريه برتر
سه خبرنگار فعال در بورس نيويورك و در عين حال معامله گر سهام به نامهاي ادوارد جونزEdward Jones، چارلز دوCharles Dow، و چارلز برگسترسر Charles Bergstresser با هدف رسانيدن تغييرات روزانه سهام به همگان، از هشتم جولای سال 1889 بولتن خبري خود را به صورت روزنامه منتشر كردند. بولتن آنان به نام نيوزلترِ بورس سهام از سال 1882 در هر بعد از ظهر براي مشتريان بورس ارسال مي شد. اين سه تَن براي ادامه كار خود شركت «دو ـ جونز و شريك» را تاسيس كردند. آنان ضمن انتشار اخبار بورس در روزنامه خود كه بعدا «وال استريت جُرنال» نام گرفت به منظور سهولت مطالعه و آساني درك، براي سهام يك شاخص به وجود آوردند كه به نام خودشان «دو ـ جونز» معروف شده و باقي مانده است.
     ناشران «وال استريت جُرنال» براي مشتريانِ اخبار بورس نيويورك كه در نقاط دوردست بسر مي بردند يك آژانس تلگرافي (اصطلاحا؛ وَیِر سیستم) هم تاسيس كرده بودند. با اينكه روزنامه وال استريت زمينه اقتصادي داشت به تدريج به انتشار مطالبي با زمينه هاي ديگر دست زد ولي كوشش بسيار داشت كه مطالب منتشره درست و دقيق و به دور از ايجاد جنجال باشند. تيراژ اين روزنامه كه با 7 هزار نسخه آغاز شده بود ظرف 13 سال به 50 هزار نسخه در روز رسيد. این روزنامه در سال 1902 به مبلغ 130 هزار دلار به «كلارنس بارون» فروخته شد.
    وال استريت جُرنال كه بیش از یک قرن در مالكيّت خانواده «بارون» باقي مانده بود مَشي قديم خود را تغيير نداد و از چاپ عكس و تيتر جنجالي در صفحه اول خود (فرانت پيج) اجتناب كرد. اصحاب نظر دليل موفقيت اين روزنامه را ادامه يك روش ثابت، انتخاب سردبير خوب و حرفه ای (وفادار به اصول و قواعد ژورنالیسم) و حفظ وي براي سالها در اين سمت، و بكارگيري روزنامه نگاران زبده و معروف بيان كرده اند.
    اين روزنامه كه در سال 2008 هر روز دو ميليون نسخه فروش داشت و این فروش در سال 2013 به حدود 2 میلیون و 400 هزار رسیده بود در سال 2016 دو میلیون و 600 هزار (شامل 900 هزار آنلاینی) تیراژ داشت. پس از آن، «يو اس اي ـ تودي» دومين روزنامه پُرتيراژ امريكا بشمار رفته است با یک میلیون 700 هزار نسخه در روز در سال 2016.
    وال استریت جُرنال از آغاز كار شيوه اي محافظه كارانه داشته و اين روش را تَرك نكرده است.
     وال استریت جُرنال در 118 سالگي خود و پس از ماهها چانه زني، در 13 دسامبر 2007 به «كمپاني خبر» متعلق به روپرت مورداك استراليايي (که در آمریکا، مالک فاکس نیوز است) فروخته شده است. پيش از آنكه معامله قطعي شود شماري چشمگير از نويسندگان وال استريت جرنال اين روزنامه را تَرك و عمدتا جذب روزنامه هاي رقيب و به ويژه «تايمز اقتصادي» شدند. مورداك وعده داده بود كه در مشي روزنامه و سياست قديمي آن تغييري به وجود نياورد و چون مخاطبان، هنوز تغييري محسوس در وضعيت عَرضه مطالب نديده اند، اُفت تيراژ مشاهده نشده است.
     «وال استريت جرنال» يكي از چند نشريه در جهان است كه اِديشن آنلاين آن رايگان نيست و با وجود اینکه اشتراك سالانه اين اديشن، نسبتا بالا است، اديشن آنلاين وال استريت جرنال داراي 900 تا 930 هزار مشترك پولي است.
     نظر سنجي از مشتركان «وال استريت آنلاين» بود كه باعث شد در سراسر جهان نشريات خوب (اصطلاحا «Fair = مُنصف، بي طرف» كه معمولا داراي سردبير با تجربه و نويسندگان معروف هستند) دفعتا نرخ تكفروشي خود را بالا ببرند. طبق آمار منتشره؛ نشرياتي كه به اين ترتيب و از اكتبر 2008 (پس از انتشار نتايج نظر سنجي مورد بحث) نرخ تكفروشي را تا دو برابر افزايش داده اند نه تنها تيراژ از دست نداده اند بلكه بر ميزان فروش آنها هم افزوده شده و به باور اصحاب نظر؛ اين توجه و وفاداري مخاطب ـ به رغم قرار گرفتن اخبار روز در وبسایت ها و آنلاین ها، نشانه ارتقاء سطح معلومات مردم و بها دادن به محتوا و مطلب (متاع) خوب و مورد انتظار است. همین صاحب نظران گفته اند که افزايش نرخ تكفروشي و ازدست ندادن تيراژ، دارد ملاكي براي اهميت يك نشريه و از اين لحاظ «شاخص سنجش» مي شود و بنابراين ملاك پيشين اعتبار خود را از دست خواهد داد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
اعلام رسمي شدن سکه دينار و زبان عربي در بلاد اسلامي در جولاي 696 ميلادي
اين سكه دينار هشت سال پس از نخستين دينار نقره، بسال 705 ميلادي از سوي حكومت امويان ضرب و در سراسر سرزمين هاي اسلامي به جريان گذارده شد
هشتم جولاي سال 696 ميلادي ـ دوران خلافت امويان به پايتختي دمشق ـ نخستين سکهِ دينار اسلامي كه در اندک مدتي پس از آن، پول رايج سراسر جهان اسلام قرار گرفت در حجاز ضرب شد و سال به سال بر میزان خلوص این سکه نقره ای افزوده شد. واژه «دينار» لاتين است و روميان واحد پول خود را «دينار» و يونانيان؛ دراخما (دِرهم) مي ناميدند.
    در همين روز و همين سال، «عربي»، زبان و االفباءِ آن خط الرسم همه بلاد اسلامي اعلام شد. از ميان كشورهاي اسلامي آن زمان، ايرانيان تنها ملتي بودند كه زبان خودرا حفظ کردند،ولي نَه الفباءِ آن را.
    تركيه نيز در اواخر دهه 1920 خط (الفباء) عربي را تَرك گفت و الفباي لاتين را جايگزين آن ساخت كه به دليل داشتن حروف صدادار (واول) تلفظ ها در اين كشور يكسان شده و لهجه هاي محلي كاهش يافته اند.
    ایرانیان پس از Two Centuries of Silenceو پیدایش چند قهرمان ملّی بویژه یعقوب لیث، مکاتبات دولتی را هم «فارسی» کردند و به سبک خط الرسم (سکریپت) عهد ساسانیان، الفباء عربی را هم به اصطلاح امروز، ایتالیک ـ شکسته ـ کردند (نسخ + تعلیق) و حروفی را هم که در عربی نیست (پ، چ، ژ، گ) با تغییراتی در حروف مشابه بر آن افزودند تا 32 حرف شد و برای خواندن سریع تر؛ تَنوین (فَتحه، ضَمّه و کَسره) بر آن اضافه می کردند. از قرن چهاردهم میلادی فارسی نویسی زیباتر شد و نستعلیق نام گرفت و خوشنویس و مشّاق به وجود آمد که معروف ترین آنان در آغاز کار (قرن چهاردهم)، میرعلی تبریزی بود و در عهد صفویه، شماری بسیار.
    این طرز نوشتن ایرانیان و به اصطلاح تاریخ نگاران؛ Perso-Arabic alphabet از طریق سلجوقیان به آناتولی (ترکیه امروز) نیز انتقال یافت و تا سال 1928 در آنجا رایج بود که آتاتورک و عمدتا با هدف یکسان سازی تلفظ، حل مسئله غلط نویسی (مثلا؛ نوشتن ط به جای ت و ز به جای ذ و ...)، تصمیم به لاتین کردن خط الرسم جمهوری ترکیه کرد و در این راه، یک استاد ارمنی به نام هاکوپHakop Martayan نیز کمک کرد و الفبای لاتین با اندکی تغییر و تطبیق با لهجه تُرکی تنظیم شد و واژه ها به همان صورت که تلفظ می شد نوشته شد و .... الفباء ترکیه شامل 29 حرف است.
    
پس از اين كه تصميم گرفته شد الفباي لاتين در تركيه جاي الفباي عربي را بگيرد، اين كشور تا مدتي تبديل به يك مدرسه عمومي بزرگ شده بود و هركس كه قادر به تدريس الفباي لاتين بود داوطلبانه به اين كار پرداخت. از اين كار كه به صورت يك وظيفه ملي درآمده بود حتي اتاتورك رهبر اين جمهوري مستثني نبود و به همان گونه كه در عكس ديده مي شود سرگرم تدريس الفباي لاتين است. با تغيير الفبا در تركيه، كلمات به همان گونه كه تلفظ مي شدند نوشته شدند و از تلفظ بعضي از صدا ها هم صرف نظر شد. در ايران هم عده اي پيشنهاد تغيير حروف را به پهلوی یکم (رضاشاه) دادند كه به مرحله عمل نرسيد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تأسيس نخستين داروخانه به شکل امروز در سال 707 ميلادي در بغداد ـ اشاره اي به وضعيتِ امروزِ داروفروشي در آمريکا
نخستين داروخانه عمومي به مفهوم امروز (مغازه) هشتم جولاي (روزي چون امروز) در سال 707 ميلادي در شهر بغداد كار خود را آغاز كرد.
     تأسيس داروخانه در جهان غرب مربوط به قرن هجدهم است. پيش از تأسيس داروخانه، پزشكان ـ خود دارو به بيمار مي دادند.
     نخستين دانشكده داروسازي جهان در سال 1821 در شهر فيلادلفيا (ايالت پنسيلوانياي آمريکا) داير شد.
     در آمريکا بر اثر فشار انجمن هاي پزشکي، از دهها سال پيش قرار شده است که فروش بسياري از داروها تنها با نسخه دكتر، مجاز باشد و دارو زير نظر دكتر به مصرف برسد. با اين اقدام، مراجعه به دکترها افزايش يافت و در نتيجه درآمدشان بيشتر شد. قبلا بسياري از بيماران براي خريد دارو مستقيما به داروخانه مي رفتند. امر درمان در آمريکا غيردولتي است و افراد عمدتا بيمه درماني هستند و خودشان حق بيمه (پريميوم) را پرداخت مي کنند مگر افراد کم درآمد و پس از اثبات آن که تا رفع مشکل، دولت اين پرداخت را برعهده مي گيرد. افراد بالاي 65 سال نيز مشمول مِديکِر هستند.
    کمپاني هاي داروسازي آمريکا که تا حدي در قيمت گذاري دارو، اصطلاحا دست باز دارند گرانفروشي مي کنند. در ماه ژوئن 2019 شبکه سي بي اس در برنامه سيکستي مينيتس خود پرده اين کمپاني ها روي آب انداخت و اصطلاحا مچ آنها را باز کرد. ولي، چه حاصل؟!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزگاري که آمريكاي شمالي يك ايالت انگلستان بود
هشتم جولاي 1623 (17 تیرماه)، پادشاه وقت انگلستان 16 سال پس از استقرار مهاجران انگلیسی در آمريکاي شمالي، منطقه مسکونی آنان را، يك ايالت انگلستان خواند و فرمان مربوط صادر شد. انگليسي هايي که در سال 1607 پا به آمريكاي شمالي گذارده و در دهانه خلیج چساپیک و اطراف آن و امتداد جيمز ريور مستقر شده بودند اين منطقه را به افتخار اليزابت اول، ملكه باكره (ویرجین) و بدون شوهر انگلستان «ويرجينيا» نامگذاري كرده بودند.
     مورخان نوشته اند پس از آنكه ارزش محصول توتون (تنباكو) صادراتي ويرجينيا در سال 1618 (11 سال پس از استقرار انگليسي ها) به پنجاه هزار ليره طلا رسيد، کينگ جيمز پادشاه وقت انگلستان که نام او بر نخستين آبادي ساخت مهاجران گذارده شده بود و هنوز «جيمزتاون» خوانده مي شود به فكر ضميمه كردن آن منطقه به خاك انگلستان، به عنوان يک ايالت دوردست آن کشور افتاد ولي بهانه در دست نداشت. درگيري خونين بوميان (اصطلاحا سرخپوست ها) که از اراضی نیاکان در برابر تعرض مهاجران دفاع می کردند با این مهاجرين در سال 1623 اين بهانه را به کينگ جيمز داد و به پارلمان انگلستان اطلاع داد كه قتل سه هزار انگليسي در طول 15 سال به دست سرخپوستان غيرقابل تحمل است و بنابراين ويرجينيارا يك ايالت آن کشور اعلام مي كند. [همه ايالات متحده امروز در آن زمان ويرجينيا خوانده مي شد]. مهاجرنشين امريكا و بعدا مرکب از 13 منطقه از آن تاريخ تا سال 1776 كه اعلام استقلال كرد متعلق به انگلستان و پايتخت آن شهر ويليامزبرگ بود. مهاجران تصمیم به جدایی از انگلستان نداشتند و دلیل این جدایی عمدتا این بود که لندنی ها حاضر نبودند آنان را که از محل صدور توتون و پنبه و ... ثروتمند شده بودند در حکومت با خود شریک کنند و با حضور نمایندگان آنان مالیات وضع کنند و عوارض و مالیاتی بیش از اتباع مقیم کشور تحمیل نکنند. دو قرن و چند دهه پس از اعلام استقلال، هنوز رسانه های آمریکا اخبار مربوط به خاندان سلطنتی انگلستان را وسیعا منتشر می کنند. بيشتر روسای جمهوری آمریکا تبار انگلیسی داشته اند.
باقيمانده ساختمان كليسايي كه مهاجران انگليسي 32 سال پس از استقرار در آمريكاي شمالي، بسال 1639 در جيمزتاون براي خود ساختند. مهاجران انگليسي كه در آغاز، همگي مَرد بودند 14 مي 1607 با ساختن قلعه اي براي محافظت خود در كنار جيمز ريور، سكونت در آمريكاي شمالي را آغاز كردند. آنان در زمستان 1606 انگلستان را با سه كشتي به مقصد آمريكا ترك كرده بودند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پيروزي نظامي روسيه بر سوئد و کشته شدن 18 هزار و 500 سوئدي
هشتم جولاي در سال 1709، ارتش روسيه به فرماندهي پتر يکم ( پيوتر بزرگ) در جنگي، به قدرت نظامي سوئدي ها كه در منطقه بالتيك و شمال اروپا اقتدار داشتند پايان داد.
     اين نبرد يك روزه، در تاريخ به جنگ poltava معروف شده است. در اين نبرد 18 هزار و پانصد نظامي سوئدي جان خودرا از دست دادند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تصميم لندن به تقسيم فلسطين و تولّد مسئله اي به نام عرب و اسرائيل
هفتم جولاي سال 1937 دولت انگلستان تصميم بر تقسيم سرزمين تحت الحمايه خود، فلسطين، ميان اعراب و يهوديان آن سرزمين گرفت و اين تصميم را پس از تصويب آن در شوراي وزيران آن کشور اعلام داشت. طبق اين تصميم، قرار شده بود كه دو سوم فلسطين متعلق به اعراب باشد و يك سوم آن به يهوديان داده شود و شهرهاي قدس (اورشليم)، بيت لحم و ناصره (نازارت) تا مدتي در كنترل انگلستان باقي بماند تا درباره سرنوشت آنها اتخاذ تصميم شود. يهوديان از اين تقسيم بندي دولت لندن كه سهم آنان يك سوم بود استقبال نكردند.
    کابینه انگلستان قبلا و در آخرین جلسه اکتبر 1917 خود (دوران جنگ جهاني اول که نيروهاي انگليسي وارد فلسطين شده و عثماني ها را شکست داده بودند و زد و خورد هنوز ادامه داشت) فکر ایجاد یک کشور برای یهودیان در فلسطین را تایید کرده بود که آرتر جیمز بالفور وزیر امور خارجه وقت انگلستان سه روز بعد (دوم نوامبر 1917) این اقدام را به صورت یک اعلامیه به رئیس انجمن یهودیان انگلیسی ابلاغ کرد که به «اعلامیه بالفور» معروف است. در آن زمان، هنوز فلسطین اسما بخشي از خاک امپراتوری عثمانی بشمار می رفت. هدف دولت لندن از «اعلاميه بالفور» جلب حمايت يهوديان جهان بود.
     با اين اقدام انگلستان مسئله اي به وجود آمد که هنوز ادامه دارد و اين مسئله تاکنون منجر به سه جنگ تمام عيار ميان اعراب و اسرائيل شده است. نزاع مشاجره طرفين از دهه 1980 عمدتا ميان فلسطيني ها و اسرائيل بوده است، زيرا از اتحاديه عرب تنها نامي بر كاغذ باقي مانده و بيشتر دولتهاي عربي در قبال مسئله فلسطين فعاليت و تعصب سابق را ندارند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اخطار خروشچف به آمريكا به حمایت از کوبا؛ ارتش سرخ را بکمک کوبا خواهم فرستاد
هشتم جولای 1960 نیکیتا خروشچف نخست وزير وقت شوروي به آمريكا اخطار كرد كه اگر در صدد دسيسه جويي و توطئه در كوبا برآيد، ارتش سرخ را به كمك كوبا خواهد فرستاد.
    طبق اسنادي كه دهها سال بعد علني شد، متعاقب اين اخطار، به ارتش سرخ آموزش داده شده بود كه چگونه از تنگه «برينگ» بگذرد و از طريق آلاسكا و كانادا خودرا به فدراسیون آمریکا برساند و به چه ترتيب زيردريايي هاي شوروي آمريکا را محاصره كنند، بمب افکنهای دورپرواز آسمان را ترک نکنند و .... حتی بمباران اتمی آمریکا از طریق فضا طراحی شده بود زیرا که برای روس ها تردید نبود که هرگونه درگیری نظامی بر سر کوبا به جنگ اتمی منجر می شد. با همين تفکر، روس ها تسريع گسترش پناهگاههاي زيرزميني محافظت اتباع از خطرات بمباران اتمي را در برنامه کار خود فراردادند.
     با این حمایت صریح، فیدل كاسترو يك ماه بعد و در (هفتم آگوست 1960) دارايي هاي آمريكاييان در كوبا از جمله پالايشگاه هاي نفت آنان را ملّي اعلام كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دو بانو در آرژانتين بر جاي شوهران خود نشستند و رئيس جمهوري شدند ـ هر دو ناسيونال سوسياليست
Kristina Fernandez de Kirchner
هشتم جولاي 2007 رسانه هاي بوئنوس آيرس گزارش کرده بودند كه در انتخابات آتي آرژانتين، كريستينا فرناندز دو كرچنر Kristina Fernandez de Kirchner بانويِ نستور كرچنر رئيس جمهوري وقت نامزد احزاب مؤتلفه حاكم خواهد بود. پيش بيني رسانه ها درست بود و بانو كريستينا که عضو سناي آرژانتين و يك سناتور بنام و فعّال بود در انتخابات 28 اكتبر 2007 رياست جمهوري آرژانتين به پيروزي رسيد و برجاي شوهر نشست. نستور كرچنر 4 ماه پيش از انجام انتخابات (در جولاي 2007) گفته بود که تصميم دارد پس از انقضاي آن دوره رياست جمهوري اش، در چارچوب احزاب پرونيست يك جناح نيرومند ملي ـ چپگرا (ناسيونال سوسياليست) به وجود آورد. نستور کرچنر در سال 2010 درگذشت و کریستینا بیوه شد.
    كريستينا در انتخابات اکتبر 2011 بار ديگر و با بيش از 54 درصد آراء به آن مقام دست يافت. احزاب مؤتلفه آرژانتين؛ عموما ناسيوناليستِ چپگرا (پرونيست Pronist) هستند. دو دوره ریاست جمهوری کریستینا در دسامبر 2015 پایان یافت و Mauricio Macri پنجاه و هفت ساله بر جای او نشست. قبلا و در دهه 1970 هم ايزابل پرون Isabel Peron برجاي شوهرش خوان پرون (ناسيونال سوسياليست) نشسته و رئيس جمهوري آرژانتين شده بود.
Isabel Peron

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستین زن که قاضی دیوان عالی آمریکا شد ـ ترکیب قضات این دیوان ـ ایراد به چکونگی تعیین قضات آن ـ رای به ازدواج همجنس ها
Sandra Day
براي نخستين بار در تاريخ آمریکا یک زن در سال 1981 قاضي ديوان عالي اين كشور شد كه سمتي مادام العمر است و 25 سال در این مقام بود (تا سال 2006 که در این سال خودرا بازنشسته کرد). وي بانو «ساندرا دي اوكانر Sandra Day O’Connor» است كه قبلا قاضي يك دادگاه استیناف (Appeals Court) بود. رونالد ریگن رئیس جمهوری وقت هفتم جولای 1981 ساندرا را به عنوان قاضی دیوان عالی انتخاب و به سنای آمریکا معرفی کرد تا انتصاب اورا تأیید کند.
     ساندرا متولّد مارس 1930 که قبلا علاوه بر سمت قاضی دادگاه استیناف (تجدید نظر)، سال ها قاضی دادگاههای بَدوی، معاون دادستان ایالتی و مدتی نیز وکیل دعاوی بود، کار خودرا در سمت قاضی دیوان عالی آمریکا از سپتامبر همان سال (سال 1981) آغاز کرد. او که دو دوره هم سناتور ایالتی آریزونا بود در ژانویه 2006 و در پی تشدید بیماری شوهرش که به آلزایمر (بیماری نسیان ـ کم حافظه شدن) مبتلا بود خودرا بازنشسته کرد. [درایالت های 50 گانه آمریکا، قاضی دادگاه های بَدوی یک مقام انتخابی است ـ در برخی ایالت ها برای دوره 4 ساله و در پاره ای 7 ساله. قضات دادگاههای استیناف را پارلمان ایالت ها انتخاب می کنند. تعیین قضات دادگاههای فدرال که به جرم های خاص مثلا مواد مخدر، جعل اسکناس و ... رسیدگی می کنند که محدود به یک ایالت نیست ترتیب دیگری دارد.].
     ديوان عالي آمريكا كه در صدر قوه قضايي اين كشور قرار دارد داراي 9 قاضي است که اینک (سال 2017) سه تن از آنان از بانوان حقوق دان هستند. سه تن از این 9 قاضی یهودی اند و پنج نفر دیگر کاتولیک. قاضی Neil Gorsuch که در سال 2017 منصوب شده است در یک خانواده کاتولیک به دنیا آمده است ولی پس از ازدواج با یک بانوی انگلیسی با بانوی خود به کلیسای پروتستان می رود. وی رسما نگفته است که پروتستان شده است. اینک (سال 2017) اکثریت قضات دیوان عالی آمریکا از محافظه کاران (حزب جمهوریخواه) هستند.
    اکثریت این دیوان به رغم این ترکیب مذهبی ـ که قاضی پروتستان نداشت، در ژوئن 2015 رای به قانونی شدن ازدواج همجنس ها داد (مرد با مرد و زن با زن ـ در کشوری که یک مرد قانونا نمی تواند دو زن داشته باشد، هرچند که هر دو زن با آزادی و رضایت کامل بخواهند زوجه یک مرد باشند، ولی رابطه داشتن یک مرد با بیش از یک زن، بدون امضای قرارداد ازدواج، عملا منعی ندارد!).
    سه بانوی عضو دیوان عالی آمریکا اینک (سال 2017) 84 ساله، 63 ساله و 57 ساله هستند. بانو Elena Kagan یکی از این 3 بانوی عضو دیوان عالی آمریکا که در سال 2010 منصوب شده، تا کنون ازدواج نکرده و فرزند ندارد و بانوی دیگر عضو دیوان عالی، مطلّقه است.
     ايراد وارده، همين مادام العمر بودن سمت اين قضات است و ایراد ديگر؛ انتخاب قضات اين ديوان توسط رئيس جمهوری آمريکا (قوه مجريه) و تأييد اين انتصاب در سناي اين کشور (قوه مقننه) است، حال آنکه طبق تعریف، سه قوه بايد مُنفَک از هم باشند. همين انتخاب قضات دادگاه عالی (صدر قوه قضائیه) آمریکا از سوي «رئيس جمهوری» سبب شده است که بعضي اوقات براي سالهاي طولاني ديوان عالي آمريکا يک سویه (عملا يک حزبي) شود. در بيشتر کشورها، قاضي دادگاه عالي توسط کانون حقوقدانان معرفي مي شود و سالهاي اشتغال قاضی دوره ای است و تجدید انتخاب بلامانع.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
رای دیوان عالی آمریکا به قانونی شدن ثبت ازدواج همجنس ها در اين فدراسیون، به رغم مغایر طبیعت و آموزش ادیان بودن آن
دیوان عالی آمریکا سرانجام جمعه 26 ژوئن 2015 رای داد که ازدواج همجنس ها (مرد با مرد و زن با زن) مغایر قانون اساسی این فدراسیون نیست و با این رأی، دولت های ایالتی 50 گانه از این پس نمی توانند با ثبت چنین ازدواج هایی مخالفت کنند. قبلا هم شماری کم از این ایالت ها مخالفت نداشتند. ایالت ماساچوست از سال 2004 ثبت ازدواج همجنس ها را تحمّل و قانونی کرده بود.
    از 9 قاضی دیوان عالی تنها پنج نفرشان رای موافق به ازدواج همجنس ها داده بودند. اوباما رئیس جمهوری وقت آمریکا همان روز از تصمیم دیوان عالی استقبال کرد. وی نخستین رئیس جمهوری آمریکا بوده که با چنین ازدواج هایی مخالفت نداشته است ـ ازدواج با همه مزایای حقوقی زن و شوهری و حق طلاق.
    رسانه های آمریکا بدون توجه به نظر مخالفان، تصمیم اکثریت دیوان عالی را خبر اول خود کرده بودند. هنوز بسیاری هستند و در جامعه، در اکثریت که ازدواج همجنس هارا عملی مغایر طبیعت و آموزش های ادیان می دانند. ازدواج همجنس ها در کشوری قانونی شده است که در آن ازدواج بستگان نزدیک (دختر خاله با پسر خاله، پسر عمو با دختر عمو و ...) هنوز مکروه و به آسانی پذیرفتنی نیست، کشیش های کاتولیک نمی توانند ازدواج کنند و دو زن حتی با تمایل و توافق قلبی خود و آزادانه نمی توانند با یک مرد که در جامعه اسلامی بیش از یک میلیارد نفری شرعی و قانونی است ازدواج کنند ولی رابطه بدون ازدواج (یک مرد متأهل با چند زن)، بله!.
    در اینجا (ذیل مطلب) تیتر یک روزنامه آمریکا که رای دیوان عالی را خبر اول خود کرده بود مشاهده می کنید. در پی اعلام رای دیوان عالی آمریکا، هجوم همجنس ها به ثبت ازدواج مشاهده و گزارش شده است.
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
رابرت مکنامارا: مردی با فرضیه های متعدد نظامي و سياسي ازجمله استراتژی پول و قدرت وسیع ناشی از بازی با اعتبارات مالی و ...
مکنامارا از 1960 تا 2006

رابرت مکنامارا Robert McNamara که «تاریخ» از او به عنوان معمار جنگ ویتنام نام می برد ششم جولاي 2009 (15 تیرماه 1388) در 93 سالگی درگذشت. وی در 16 ژوئن 1916 در سانفرانسیسکو به دنیا آمده و از دانشگاه کالیفرنیا در بِرکلی دو مدرک دکترا در اقتصاد و ریاضیات گرفته بود. مکنامارا از 1961 تا 1968 به مدت هفت سال وزیر دفاع آمریکا بود که تاکنون هیچکس به این مدت بر وزارت دفاع آمریکا ریاست نکرده است. وی پیش از انتصاب به وزارت دفاع آمریکا، رئیس کمپانی خودروسازی فورد بود و قبل از آن استاد درس «کسب و کار» در دانشگاه هاروارد. وی پس از رفتن از وزارت دفاع آمریکا رئیس بانک جهانی شده بود که مرکز آن در واشنگتن و عملا در کنترل دولت آمريکا است.
    علت انتصاب مکنامارا که یک جمهوریخواه بود از سوی جان اف. کندی رئیس جمهور آمریکا از حزب دمکرات و یک لیبرال، این بود که وی در دوران استادی اش در هاروارد در چند میز گرد مطبوعاتی ـ تلویزیونی نظرات جان فوستر دالس وزیر امورخارجه کابینه آیزنهاور مبنی بر انتقام گیری سریع و وسیع اتمی برضد هرگونه حرکت نظامی مخالف آمریکارا رد کرده بود و گفته بود: از آنجا که دیگر انحصار سلاح اتمی در دست آمریکا نیست، وقوع جنگ اتمی و جنگ جهاني از نوع دو جنگ قرن بيستم نامحتمل است زیرا که نوعی خودکشی و پایان دادن به بشریت و تمدن خواهد بود. سلاح اتمی از این پس یک نماد قدرت و یک عامل بازدارنده خواهد بود و کشور دارنده آن مصون از تعرض مستقیم نظامی. این نظریه مکنامارا به عنوان فرضیه تازه ای پذیرفته شده است که اعتبار خودرا همچنان حفظ کرده است. وي اين فرضيه خودرا در سال 1962 و در جريان بحران موشکي کوبا آزمايش کرد و نتيجه مثبت گرفت. در نیم قرن گذشته براین فرضیه حاشیه نویسی های متعدد صورت گرفته است ازجمله اینکه نباید اجازه داده شود که شمار دولت های دارنده سلاح اتمی افزایش یابد تا بر تعداد قدرت ها در جهان افزوده شود مخصوصا کشورهای دارنده مواد خام و کارگر ارزان (که اگر قدرت اتمی شوند کنترل آنها دشوار خواهد بود). این حاشیه بعدا به صورت میثاقی تحت عنوان جلوگیری از گسترش سلاحهای اتمی درآمده است.
    نظریه دیگر مکنامارا که اورا وزیر دفاع کرد این بود که آمریکا (و به همین ترتیب دولتهای دیگر) به حساب داشتن سلاح اتمی (و یا وجود سلاح اتمی در دست دیگران و بی خاصیت بودن سلاحهای متعارفی) نبايد از فکر تقویت ارتش معمولی (متعارفي) خود منصرف شوند که این هم یک خودکشی است. این فرضیه مکنامارا وسیعا عملی شده ولی یک عکس العمل داشته و آن توجه ملل به جنگ غیر منظم (گریلایی) و ایجاد میلیشیای ملی است و همین میلیشیا و در مواردي از طریق جنگ منظم آمریکا را در ویتنام ناموفق ساخت ـ درگيري مسلحانه اي که در تاریخ جنگها بی سابقه بوده است.
    يک فرضیه دیگر مکنامارا الکترونیک کردن ارتش ها و توجه به دفاع به موازات تعرّض است (تجهیز همزمان به سلاحهای دفاعی و تعرضی). این فرضیه مکنامار است که امروزه تعرض و دفاع الکترونیک (ماهواره و اینترنت ـ ديجيتالي سايبري) را در درجه اول قرارداده و عمل می شود. این فرضیه مکنامارا هم حاشیه نویسی بسیار شده و شبکه های تلویزیونی، سازمانهای بزرگ خبررسانی و اهل قلم (عمدتا مفسران، تحلیلگران و نظرگویان) وارد شبکه تعرض و دفاع هر کشور شده و مشمول این اصل کلازوویتس آلمانی قرارگرفته اند که جنگ (سخت و نرم) اجرای سیاست است به طریقی دیگر.
    محاسبه دقیق هزینه ها و جلوگیری از ولخرجی و حیف و میل به این بهانه که چون برای تقویت بنیه نظامی کشور است مانعی ندارد نظر دیگر مکناماراست.
    یک فرضیه دیگر مکنامارا استراتژی پول و قدرت وسیع ناشی از بازی با اعتبارات مالی و ... است و همین فرضیه باعث شد که اورا را رئیس بانک جهانی کنند و 12 سال در این سمت بود.
    مکنامارا در سال 1967 متوجه شده بود که پیروزی آمریکا در جنگ ویتنام (نبرد نظامي با گریلا) تقريبا محال است و ادامه این جنگ به ملل دیگر خواهد آموخت که میلیشیا تشکیل دهند و به مردم آموزش جنگ غیر منظم دهند و ...، لذا به اشتباهات خود اعتراف و رئیس جمهور وقت آمریکا چند ماه بعد (19 فوریه 1968) اورا بازنشسته کرد (میان کناره گیری و برکناری ـ راه سوم).
    مکنامارا که یک کتاب خاطرات پرفروش تالیف کرده است در سال 2003 در یک رشته مصاحبه های طولانی تلویزیونی در مورد وضعیت عراق به دولت وقت آمریکا هشدار داد و ضمن برشمردن 11 درس که از تعرض به خلیج خوک ها (لشکرکشی اپريل 1961 فراریان کوبایی به این کشور و شکست کامل آنان) و جنگ ویتنام گرفته بود گفت که پيش از آغاز جنگ و يا در جریان آن ـ تعقل، مشاوره با افراد آگاه با نظرات متفاوت و مطالعه تاریخ لازم است و پيش از هراقدام در خاورمیانه باید تاریخچه ايستادگي ها در اين منطقه را خواند، ازجمله کارهای حسن صبّاح ایرانی را که در قرن 21 هر فرد در خاور ميانه و هر گوشه ديگر جهان می تواند یک حسن صباح شود.
    همه فرضیه های مکنامارا نظامی و اقتصادی نیست، وی درباره زندگانی خانوادگی عقیده داشت که یک مرد نباید بدون زن (بانو ـ زوجه) زندگی کند، فرزندان در همنشینی جای زوجه را نخواهند گرفت و برپایه همین فرضیه در 88 سالگی (پس از فوت همسر قبلی) زن دیگر گرفت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
يک کاريکاتور سياسي جولاي 2004 رسانه هاي آمريکا



    در پي انتشار شايعاتي در ژوئن 2004 مبني بر احتمال حمله نظامي آمريکا به کوبا ت طبق فرمول عراق و افغانستان، اين کاريکاتور سياسي دوم جولاي 2004 در برخي روزنامه هاي آمريکايي به چاپ رسيده بود. در قسمت راست کاريکاتور، جورج بوش که کلاه تکزاسي به سر دارد از ديک چني معاون خود که به نظر پاره اي، مغز متفکر او بود و در کنار نقشه مدور کره زمين ايستاده است مي پرسد: عمو ديک، گام بعدي ما (پس از افغانستان و عراق) چه بايد باشد؟.چني در حالي که انگشت روي نقشه کوبا گذارده مي گويد: خوب، پسرم؛ کوبا، جزيره کمونيست هاي خدا نشناس!.
    سمت چپ کاريکاتور، يک نظامي آمريکايي در عراق در حال خواندن تقدير نامه اي است که دريافت کرده و در آن نوشته شده است: ماموريت (عراق) به طور موفقيت آميز پايان يافت، تبريک و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 8 جولای
  • 1792:   انقلابيون فرانسه به دولت پروس (آلمان) كه به آنان اخطار كرده بود نسبت به پادشاه فرانسه فرمانبردار باشند اعلان جنگ دادند.
        
        
  • 1833:   طبق معاهده «خونكار اسكله سي» كه در اين روز ميان روسيه و عثماني بسته شد، سلطان عثماني متعهد شد كه تنگه هاي بسفور و داردانل را به روي كشتي هاي جنگي ساير كشورها، جز روسيه ببندد. قدرت هاي اروپاي غربي بر ضد اين پيمان بپاخاستند و ....
        
        
  • 1889:   روزنامه «وال استريت جرنال» كه موضعي محافظه كارانه دارد انتشار خود را در آمريكا آغاز كرد که در جولای 2019 یکصد و 29 ساله شده است. این روزنامه تا سال ها، تنها اخبار اقتصادی را منتشر می کرد و اینک انواع اخبار، و یک روزنامه کامل است. اِدیشن آنلاین این روزنامه هم پولی است.
        
        
  • 1920:   سرزمين افريقايي كنيا از اين روز تا 12 دسامبر 1963 که استقلال یافت يك مستعمره (كلني) انگلستان شد. تا سال 1890 آلمان در مناطق ساحلی کنیا حضور داشت که از این سال جای خودرا به انگلیسی ها داد ولی تا سال 1920 مستعمره رسمی انگلستان خوانده نمی شد. کنیای 581 هزار کیلومتری 47 میلیونی در 12 دسامبر 1964 (یک سال پس از کسب استقلال) نظام جمهوری انتخاب کرد. کنیایی ها برای کسب استقلال دست به یک شورش مسلحانه طولانی زده بودند.
        
        
  • 1960:   لومومبا نخستين نخست وزير كشور جديد الاستقلال كنگو كه با دسيسه اروپائيان و نافرماني برخي نظاميان اين كشور و اعزام نظامی از بلژيك به كنگو رو به رو شده بود براي حل مسئله به شوراي امنيت سازمان ملل متوسل شد.
        
        
        
        
  • 1993:   كشورهاي صنعتي هفتگانه اجازه دادند كه روسيه هم در كنفرانسهاي سران آنها شركت كند!. روسیه که تا چند سال عضو این گروه بود از این عضویت نصیبی نبُرد. گروه پس از بازگردانده شدن کریمه به روسیه، این کشور را از عضویت خود کنار گذارد و دوباره شد؛ گروه 7.
        
        



  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com