Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
17 مي
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 17 مي
ايران
سالگشت درگذشت نوح ساماني كه پاي غزنويان را به حكومت باز كرد
هفدهم ماه مي سال 954 ميلادي را روزي ذكر كرده اند كه نوح ساماني پس از 12 سال حكومت درگذشت. «تاريخ عمومي» نوح را با اين كه بمانند سلاطين قبلي دودمان ساماني به تقويت زبان فارسي و احياء هرچه بيشتر فرهنگ ايراني كمك كرده بود، به نيكي ياد نمي كند، زيرا كه برضد پدرش «نصر» كودتا كرده و او را به زندان افكنده بود.
    مورّخان روس نوشته اند كه نصر به اشاره پسرش نوح در زندان به قتل رسيده بود و مرگ او، آن طور كه نوشته اند، طبيعي نبود. ناسيوناليست هاي ايراني نيز از نوح ساماني به عنوان دولتمردي ياد كرده اند كه باعث شده بود پاي غزنويان كه از تبار غير ايراني بودند به حكومت باز شود. نوح از ميان تبار غزنويان (مهاجران غُز) براي خود افسر گارد و فرمانده نظامي انتخاب كرده بود و باعث عدم رضايت برخي از ايرانيان شده بود كه اورا متهم به برتري دادن خارجي بر ايراني كرده بودند و يكي از اين ايرانيان ناراضي، ابو منصور محمد بود كه برضد نوح دست به قيام مسلحانه زده بود.
     پس از مرگ نوح، پسرش عبدالملك برجاي او نشست كه نتوانست غزنويان را از اطراف خود دور سازد و مجبور شد كه الپتكين يكي از سران آنان را به اميري هرات (يكي از شهرهاي بزرگ خراسان وقت) منصوب كند كه دست به شورش زد و باني سلسله غزنويان بشمار مي آيد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساخت تونل کَندوان با دست خالی در 3 سال و پايان کار در ارديبهشت 1317
كار ساختن تونل كَندوان 27 اردیبهشت سال 1317 (هفدهم ماه می1938) به پايان رسيد. ساختن اين تونل به طول 1883 متر، عرض 5 و نیم و ارتفاع 6 متر در ارتفاع 3030 متري كوههاي البرز 3 سال طول كشيده بود. در آن زمان ابزار ساخت تونل در حد بیل و کلنگ بود و سردی هوا در زمستان و ریزش برف، کارکردن در منطقه را به 6 ـ 7 ماه در سال منحصر کرده بود.
    اين تونلِ «پُر ـ ترافيك»، فاصله رفت و آمد تهران با ساحل درياي مازندران را كوتاه كرده است. در زمان ساختن تونل کندوان، درآمد ايران از نفت، رقمی بسیار ناچيز بود و کشور، پیش از سال 1310 رو به رو با انبوه مشکلات داخلی و عمدتا ناشی از مداخلات دولت لندن و تحریک سران ایل ها، خان ها و سرکردگانِ باقی مانده از عهد قاجاریه به گردنکشی. گفته شده است که نام یک روستای منطقه «اسکو» آذربایجان بر تونل گذارده شده است زیراکه کارگران ساختِ تونل عمدتا از آن منطقه بودند. برخی هم گفته اند که مشابهت منطقه گَچسَر با منطقه روستای کَندوان آذربایجان. در سال 1347 که رسانه های تهران به مناسبت 30 ساله شدن تونل، فیچر تهیه کرده بودند، یک طالقانیِ تحصیلکرده توضیح داده بود که از قدیم، کوهستان منطقه تونل را کندوان می گفتند!.
     با وجود گذشت دهها سال از زمان ساختن این تونل، تا سال 1380 تغییر چشمگیری در وضعیت فیزیکی آن داده نشده بود و برای حل مسئله ترافیک، برخی روزها عبور از آن یکطرفه می شد. در سال 1374 تصمیم به تعریض آن گرفته شد که شش سال و چندماه طول کشید.
     سالهاست که یک راه سوم میان تهران و سواحل دریای مازندران در دست ساختمان است، قطعه ای از آن آماده شده ولی تا تکامل آن راه درازی درپیش است. در ساخت این راه از خارجی نیز استفاده شده است. در اردیبهشت 1392 گزارش شده بود که برای ساختن یک قطعه نسبتا کوتاه این راه به میلیاردها تومان پول نیازاست!.
رضاشاه پهلوی و ولیعهد او در مراسم آغاز کار تونل کندوان در اردیبهشت 1317


    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تهران 531 هزار نفری سال 1318 ـ مسئله جمعيت تهران ـ مهاجرت های داخلی و خارجی ایرانیان و تاریخچه و علل آن
دولت وقت در ارديبهشت سال 1318 (ماه مي سال 1939، دوران پادشاهی رضاشاه پهلوی و سال آغاز جنگ جهاني دوم در اروپا) نتايج سرشماري شهر تهران را اعلام كرد كه به موجب آن، پايتخت ايران در آن سال 531 هزار جمعيت داشت و از پایتخت شدن آن 15 دهه گذشته بود. در پی انتشار این رقم، دولت وقت (رضاشاه) مهاجرت به تهران را مشروط و محدود کرده بود که دو سال بعد با اشغال نظامی ایران، کان لم یکن شد. جمعيت تهران و حومه اش اينك حدودا 25 برابر شده است. مجلس، دهم خرداد آن سال (سال 1318) با استقبالي که از سرشماري تهران شده بود قانون سرشماري خانه به خانهِ در کشور، هرچند سال يک بار را تصويب کرد. آمار جمعيت کشور، بدست آمده از این طریق، بر حسب گزارش اداره ثبت احوال چندان دقيق تشخيص داده نشده بود. در کشورهاي ديگر ازجمله آمريکا نيز سرشماري، خانه به خانه صورت مي گيرد.
    نظام پادشاهی در نيمه دوم دهه 1340 (دهه 1960) براي جلوگيري از گسترش بي رويه تهران طرح «محدوده 25 ساله» تهيه، تصويب و به اجرا درآورده بود كه از لحظه پيروزي انقلاب در فوريه 1979 (بهمن 1357) مردمي كه آمادگي تصرف اراضي دیگران و خانه سازي بدون مجوز داشتند شبانه هجوم بردند و مرزهاي محدوده را نقض كردند و «طرح محدوده شهر» عملا لغو شد و بعدا هم جانشين پيدا نكرد و تهران كه در دامنه كوه و روي کمربند زلزله قرار گرفته هر دم بزرگ و بزرگتر مي شود به گونه اي كه دیگر جاي نفس كشيدن در آن باقي نخواهد ماند.
     از دهه 1370 (از زمان رئیس جمهوربودن هاشمی رفسنجانی) 5 تا 7 میلیون شهرنشین ایرانی و ازجمله برخی از مقامات و کارکنان دولت جمهوری اسلامی که بازنشسته شده اند از کشور مهاجرت کرده اند و جای آنان در شهرها را روستائیان گرفته اند و به این لحاظ در برخی نقاط، روستاهای ایران کم جمعیت شده و رو به کاهش آبادانی نهاده اند و به نظر می رسد که با همین مهاجرت های داخل و خارج سطح تمدن شهری (فرهنگ) و رفتار (روانشناسی) نیز در سراشیبی قرار گرفته باشد که نتیجه اش افزایش ارتکاب جرائم، فساد و اشتیاق به پورشه و لامبورگینی سوارشدن و ... است.
     اصحاب نظر تسهیل گسترش مهاجرت طبقه متوسط و بالاتر و چنین تفکری را عمدتا به سبب بالارفتن درصد تورّم پول، درنتیجه بهای مستغلات و نبود دقیق و منطقی مالیات بردرآمد سرمایه (کَپیتال گِین) می دانند. این صاحبنظران کاهش نسبی مهاجرت و حتی مسافرت از ایران از نیمه 1390 را که دلیل آن افزایش نرخ برابری ارزهاست، یک سند و دلیل درستی نظریه خود بیان می دارند.
    ایرانیان در طول تاریخ هزاران ساله خود و تا پیش از انقلاب سال 1979 تنها یکبار مهاجرت انبوه کرده بودند و آن، در اواخر قرن هفتم و عمدتا در قرن هشتم میلادی به هند بود و از دست عرب. موج دوم مهاجرت ایرانیان از نیمه سال 1978 (سال انقلاب) آغاز شده و از 1989 وسعت به خود گرفته است. کوچ داده شدن ایرانیان شمال غربی (کُردهای امروز عراق، ترکیه و سوریه) به منطقه «آشور ـ نشین» طبق سیاست دولت وقت صورت گرفت، نه مهاجرت آزاد. دولت وقت به پایتختی همدان، این ایرانیان را به منطقه آشور ـ نشین (شمال عراق امروز) که مغلوب شده بود کوچ داد تا آشورِ ستمگر دیگری پانگیرد.
    ایرانیانی كه در قرون هفتم و هشتم میلادی به هند مهاجرت كردند عمدتا از مازندران بودند كه به پارسیان معروفند و همچنان به ايراني بودن و نياكان خود مباهات مي كنند و فرهنگ و منش آنان را محفوظ داشته و آن را در سراسر جهان تبليغ كرده اند. این پارسیان بوده اند که هندوستان را صنعتی، تکنولوژیک و اتمی کرده اند. یک پارسی بود که هواپیمایی هند (ایر ایندیا) را تاسیس کرد.
گوشه هایی از تهران متراکم، پردود و پُرجمعيت (سال 2010)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زادروز آيت الله خميني به روايت کرونيکل تاريخ عمومي و جملاتي از اعلاميه او مبني بر ندادن مجال به فرصت طلبان، نفتخواران و چپاولگران
روزنگارهاي تاريخ عمومي (کرونيکلز آو دِ ورلد) 17 ماه مه (27 ارديبهشت) را زادروز آيت الله روح الله خميني بنيادگذار جمهوري اسلامي ايران ذكر كرده و نوشته اند كه در سال 1900 ميلادي چشم به جهان گشوده بود. [ويکيپديا روز ديگري را درج کرده است.].
    در کرونيکل رويدادهاي جهان آمده است که آيت الله خميني در پي سركوب شدن بپاخيزي ژوئن 1963 (خرداد 1342) تحت تعقيب دولت وقت قرار گرفت و در مارس 1965 (اسفند 1343) از وطن تبعيد شد. وي در طول تبعيد در تركيه و عراق از مبارزه با شاه و روش حکومتي او دست نكشيد و اين مبارزه از ژانويه سال 1978 (دي ماه 1356) شدت گرفت كه درست يك سال بعد، در پي اعتصاب ها و تظاهرات ممتد منجر به خروج شاه و خانواده اش از ايران و متعاقب آن بازگشت خميني به وطن و پيروزي انقلاب در فوريه 1979(بهمن 1357) شد و 50 روز بعد، ايرانيان در يك رفراندم راي به تغيير نظام دادند.
    باامضاي آية الله روح الله خميني دوازدهم فروردين 1358 هجري (یکم اپریل 1979) اعلاميه رسميت يافتن نظام جمهوري اسلامي در ايران انتشار يافت و در روزنامه هاي تهران به چاپ رسيد حاوی اين جملات بود:
     "جمهوري اسلامي را اعلام مي كنم. شما با راي قاطع خود؛ حكومت عدل الهي را اعلام كرديد ـ حكومتي كه در آن اقشار ملت به يك چشم ديده مي شوند و نور عدالت الهي بر همه و همه به يك طور مي تابد و باران رحمت قرآن و سنّت بر همه كس به يكسان مي بارد. مبارك باد برشما كه در آن اختلاف نژاد مطرح نيست و همه برادر و برابرند. مبارك باد بر شما نظام اسلامی كه در آن، تمام اقشار ملت به حقوق حقه مي رسند. كشور از دست چپاولگران و غارت پيشگان نجات يافت. مقدّرات خودرا به دست گيريد. مجال به فرصت طلبان ندهيد. نگذاريد نفتخواران و مفتخواران به صفوف فشرده شما رخنه كنند.".
    تفسیرنگاران، بویژه در دهه هاي اخیر (از سال 1368 هجری به این سوی) با هر فساد دولتی و سوء استفاده خواص، خبر از نابرابری مردم، نقض حقوق، مفتخوری و چپاول در جمهوری اسلامی، جملات بالا را بازنویسی می کنند و آخرین بار در جریان رسیدگی به پرونده سوء استفاده بانکی دهها میلیاردی و نیز مصرف 630 میلیارد دلار پول نفت در 7 سال!.
    آيت الله روح الله خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران 14 خرداد 1368 (مصادف با سوم ژوئن 1989) وفات يافت و همان روز مجلس خبرگان آیت الله علی حسینی خامنه ای را به رهبری جمهوری اسلامی برگزید. آيت الله خامنه اي قبلا به مدت هشت سال رئيس جمهور بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قطعنامه استانداران ايران، سه ماه پس از انقلابِ 1357
نخستين نشست عمومي سراسري استانداران ايران پس از انقلاب، در اين روز در سال 1358 به رياست احمد صدر حاج سيدجوادي وزير وقت كشور آغاز بکار کرد و در قطعنامه 31 ارديبهشت خود اين موارد را توصيه، و تاكيد كرد كه اجراي آنها ضروري است:
    ـ اموال لوكس همه ادارات و سازمانهاي دولتي فروخته شود و اين سازمانها از آن پس اجازه نيابند چنين اشيائي را (که غير ضروري هستند) به نام ملزومات اداري خريداري كنند.
     ـ استخدام كارمند براي دولت محدود شود و تنها به جاي هر كارمند كه بازنشسته و يا مستعفي و يا اخراج قطعي شود يك كارمند تازه از ميان داوطلبان (پس از انتشار آگهي استخدامي) از طريق مسابقه (امتحان معلومات و استعداد) بكار گرفته شود.
    ـ راديو ـ تلويزيونهاي هر منطقهِ كشور دارای يك هيات امناي انتخابي مرکب از افراد همان محل شوند.
    ـ تنها به كساني كه ثابت كنند داراي خانه نيستند و استطاعت خريد زمين نقدی ندارند (مستضعفان) از زمين هاي باير دولتي داده شود و اگر ظرف يك سال آن را براي بهره برداري شخصي آماده نكنند، اين زمين (که غير قابل فروش بودن آن به فرد دیگر بايد در سند آن قيد شود) از آنان پس گرفته شود.
     ـ زمين هاي باير دولتي ترجيحا براي ساختن مدرسه و موسسات دولتي استفاده شوند. ساختمانهای مدارس دولتی به بهانه کاهش دانش آموز در یک محل نباید واگذار شوند. باید ترتیب انتقال دانش آموزان از نقاط دیگر شهر به آنجا داده شود (تامین اتوبوس).
    گذشت زمان نشان داد که اجراي اين توصيه هاي مفيد پس از مدتي کوتاه متوقف شد!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
توصیه مهم آيت الله خميني به اصحاب مطبوعات ـ مشكلات مطبوعات ایران
ارديبهشت 1358 (نيمه ماه مي 1979) آية الله خميني خطاب به گروهي از كاركنان روزنامه كيهان که در قم به ديدارش رفته بودند گفت كه اصحاب مطبوعات بايد خودشان روزنامه ها را اصلاح كنند و در مسير خواست و آرزوهاي ملت قرار دهند و آن چه را كه ملت مي خواهد و مي طلبد منعكس سازند. وي افزود: انقلاب دست چپاولگران را قطع كرد و مطبوعات نبايد كاري كنند كه به بازگشت آن وضعيت كمك شود.
    در آن سال، از لحظه انتشار اين مطلب در رسانه ها، روزنامه نگاران خواهان سپرده شدن امور مطبوعات كه طبق اصول ـ قوه چهارم يك دمكراسي بشمار مي آيند و جدا از سه قوه ديگر بايد باشند ـ به سنديكا (سنديکاي وقت) و اتحاديه هاي صنفي شدند. روزنامه نگاران وقت همچنين خواهان تنظیم یک آیین نامه حرفه ای برای مطبوعات ازجمله تعریف نشریات (جامع، تخصّصی و حزبی) و سازمان تحریری یک نشریه (سلسله مراتب در اطاق خبر)، داشتن باشگاه و مراکز توزیع مقالات و مطالب «فری لنس» ها میان نشریات شدند. با وجود اين، هنوز امور مطبوعات در چارچوب وزارت ارشاد قرار دارد و از ميان اعضاي هيات نظارت بر آنها، تنها يك عضو منتخب مديران نشريات است و بقيه از سوي سه قوه و موسسات ديگر معرفي مي شوند. تهران اينك بيش از 30 روزنامه يوميه دارد كه روزنامه نگاران حرفه اي ناشران هيچكدام از آنها نيستند (ديده نشده است كه در دهه هاي 1980 و 1990 و دهه اول قرن 21 پروانه نشر روزنامه به روزنامه نگاران حرفه اي قديمي داده شده باشد!). اين روزنامه ها كه تيراژ بسياري از آنها به نسبت جمعيت تهران و ايران كم است از كمكهاي دولتي نيز برخوردار هستند (ادامه حياتشان بستگي به اين كمكها دارد) و مطالب تقريبا مشابهي را منتشر مي كنند (زيرا كه توسط منابع و خبرگزاري هاي معيني تغذيه مي شوند).
    به رغم تاکید آیت الله خمینی و گذشت چند دهه از آن روز، مطبوعات ايران هنوز آئين نامه اي كه سه نوع روزنامه «جامع، تخصّصي و حزبي» را تعريف و سازمان تحريري يك روزنامه (نيوز پيپر اسمبلي) را مشخّص كند از جمله چه كسانی مي توانند خبرنگار، دبير ميز و سردبير اجرايي و «پروف ريدر» باشند با چه مدرك تحصيلي و ميزان تجربه ندارد كه يكي از علل عدم رشد آنها بشمار آمده است. [در استاندارد بین المللی، سردبیر کل مقامی سیاسی و سیاستگزار روزنامه و متفاوت از سردبیر اجرایی ـ رئیس اطاق خبر ـ است. سردبیر کل که رئیس شورای سردبیری نیز خطاب می شود از سوی ناشر منصوب می شود و انتصاب او شرایط خاص ندارد]. بيشتر روزنامه هاي تهران دبير عمومي (پابليك اديتور) ـ فردي كه رابط مخاطبان با روزنامه و دائما درجريان نظرات آنان بايد باشد ندارند. تفاوت دبير صفحات مقالات (دبیر تفسیرها و نظرها و نامه های مردم) با دبير خبر مشخّص نيست. «روزنامه نگار» تعریف نشده، مثلا با چه میزان تجربه حرفه ای می توان یک فردرا روزنامه نگار خواند. در استاندارد جهانی، روزنامه نگار نمی تواند شغل دیگری جز تدریس، تالیف و پژوهش داشته باشد. (نبود همین تعریف است که هر فرد با نوشتن چند مقاله و یا داشتن یک وبسایت خودرا روزنامه نگار معرفی می کند، احیانا پناهنده سیاسی یک دولت دیگر می شود و عنوان روزنامه نگار ناراضی به دست می آورد و .... در استاندارد بین المللی، «روزنامه نگار» فردی است که مراحل تحریری از خبرگیری، خبرنگاری، دبیری خبر و نوشتن مقاله، تفسیر، تحلیل و فیچر را پشت سر گذارده باشد. «ژورنالیست» در سطح جهان عنوانی است بسیار مهم و احترام آور). هنوز در ايران، روزنامه نگار «فري لنس = حق التحریری = مستقل، و متعهد نبودن به کار کردن در یک رسانه معیّن» بايد خودش راه بيفتد و به اين و آن روزنامه سربزند و مطلبی را که تهیه کرده است و یا تهیه خواهد کرد بفروشد. در كشورهاي ديگر، مراکزی برای این کار وجود دارد که در آمریکا «سندیکا» گفته می شوند و امروزه نقش نوعی خبرگزاری صرفا «ایمیلی» را ایفاء می کنند. وطن ما هنوز يك باشگاه مطبوعات و يك مركز توزيع مقالات و تحليل و فيچر و سفرنامه روزنامه نگار ندارد و .... دیده شده است که روزنامه حزبي در ایران درست شبيه يك روزنامه جامع منتشر مي شود. (روزنامه حزبی در سالهای اخیر در بسیاری از کشورها، صرفا به صورت آنلاین درآمده اند تا هزینه چاپ صرفه جویی، اعضای حزب مجبور به فراگرفتن طرز کار با رایانه و استفاده از اینترنت شوند و همچنین سریعا و لحظه به لحظه در جریان فعالیت ها و بخشنامه های حزب قرارگیرند).
     توزيع مطبوعات در ایران كامل نيست. ما هنوز «هوم دليوري = توزیع خانه به خانه»، توزيع پستي ارزان و سريع (قراردادن انبوه روزنامه های آدرس نویسی شده یک محله در گونی مخصوص در مدخل پستخانه محل، پیش از ساعت پنج بامداد برای توزیع در آن روز)، توزيع با چهارچرخه تاشو (سیّار) و فروش درخواربارفروشي ها(بمانند یک کالا) نداريم. كيوسك ها كه به اين صورت درجاي ديگري در دنيا ديده نمي شوند دارند به شكل سالهاي 1331 و 1332 درمي آيند (خيلي شلوغ و محل فروش سیگار، آدامس و ...) و در آن زمان سرانجام اميني شهردار وقت (استاندار فارس پس از انقلاب و متوفی در سال 1388) مجبور شد براي برچيدن آن کیوسکها و جايگزيني شان با ميز مسطّح غير مسقّف به نيروي پليس و دسته هاي سپور متوسل شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سرکوب و انحلال حزب توده برای دومین بار (در سال 1362)
در ماه مي سال 1983 در پي پخش مصاحبه تلويزيوني تَني چند از سران ارشد حزب توده ايران (حزب ماركسيست ـ لنينيست ها) و اخراج 18 تَن از ديپلماتهاي سفارت شوروي از ايران، آن حزب كه در جريان انقلاب سال 1357 فعالانه شركت داشت و تا اين زمان به فعاليت ادامه مي داد سركوب و منحل شد. نظام پادشاهی هم اين حزب را در بهمن ماه 1327 (فوریه 1949) پس از تيراندازي به سوي شاه در دانشگاه تهران، غيرقانوني كرده بود. اتهام وارده به حزب توده در سال 1362 (ماه می 1983) انتقال اطلاعات نظامي ـ سياسي جمهوری اسلامی ايران به مسكو بود.
     حزب توده که پس از اشغال نظامي ايران در نيمه دوم سال 1320 تاسيس شده بود همواره در مظان اين اتهام بود که عامل دولت مسکو است. انشعاب اين حزب در نيمه اول دهه 1320 نيز به همين سبب بود. حزب توده که زمانی یک سازمان نظامی با صدها افسر، چندین نماینده در مجلس و وزیر درکابینه داشت و فرماندار تهران یک کمونیست بود و ايادي آن در سال انقلاب (سال 1357 = 1978) اعتصاب 61 روزه رسانه هارا راه اندازی کرده بودند اینک در حد نامی بر کاغذ است. برخی از ایرانیان برون مرز (مهاجر) آنان را مسئول در بدری خود می دانند و ایرانیان داخل جز بدگویی چیزی از آنها نشنیده اند.
نورالدين کيانوري از رهبران حزب توده که 14 آبان 1378 و در 84 سالگی درگذشت در چند مرحله از عُمر

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اديان و روحانيون
انتقال ده فرمان مسيح از چمن شهرداري شهر «دولوت» آمريکا به حُکم دادگاه
در پي برداشتن سنگ حاوي «ده فرمان مسيح» از مقابل يك اداره دولتي در جنوب آمريكا به حكم دادگاه، 15 ماه مي 2004 يك دادگاه در شمال اين كشور حُكم داد كه قرار دادن ستون سنگي حاوي «ده فرمان مسيح» در چمن شهرداري «شهر بندري دولوتDuluth» ـ استيت مينه سوتا نقض قانون اساسي است و بايد از آنجا برداشته شود.
     قانون اساسي آمريكا در اصلاحيه اول خود، دولت و كليسا را از هم جدا ساخته و دولت اين فدراسيون را از حمايت از يك مذهب در برابر مذاهب ديگر منع كرده است.
     در اجراي حُكم دادگاه، هفدهم ماه مي 2004ستون مورد بحث با جراثقال از چمن شهرداري «دولوت» به يك گاراژ منتقل شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
درباره گسترش انديشه «ماني» در چين باستان ـ اشاره اي به انديشه و اندرزهاي «ماني»
سالنامه رسمي چين عهد باستان سال توقفِ گسترش آيين مانوي را در چين گزارش كرده است كه پس از تطبيق تقويم قمري چين با تقويم تازه ميلادي، سال 694 به دست آمده و روز ثبت اين واقعه 17 ماه مي آن سال بوده است. عقايد ماني از ايران و از طريق آسياي ميانه، در چين گسترش يافته است. اين سالنامه علت توقف گسترش آموزشهاي مانوي را در چين روشن نساخته و احتمال داده مي شود كه به دستور حكومت وقت، گسترش آن منع شده بود.
     «ماني» انديشمند بزرگ ايراني قرن سوم میلادی و باني مكتب «مانيكيسم» كه افكار او به تدریج از شرق تا چين و در غرب، تا اروپا را فراگرفت عقيده داشت كه معنويت و ماديت هميشه در تضاد هستند و همه مشكلات جهان و مسائل بشر از ماديات و ماديگري سرچشمه مي گيرد. ماني مكتب (ايسم) خودرا برپايه معنويت، خوبي، راستگويي، دفاع از حقيقت و نيز اعتدال و ميانه روي در زندگاني روزمره قرارداده بود. «ماني» مي گفت كه دلبستگي مطلق به ماديات و پيروي از «نفس اماره» است كه بشر را به دروغگويي، ارتكاب جنايت و انواع بدي كردن وادار مي كند. وي تاكيد داشت كه ماديات انسان را اسير و برده نفس خود مي كند، و خودخواهي و جاه طلبي فردي را به وجود مي آورد. ماني در زندگي شخصي با خوردن گوشت و خوراكيهايي كه از مواد غير خالص تهيه مي شدند موافقت چندان نداشت و انسان را ذاتا گوشتخوار نمي دانست.
     فلاسفه اروپايي هنوز در گفته و نوشته هاي خود از انديشه هاب «ماني» نقل و به آنها استناد مي كنند. مانی تا 26 فوريه سال 277 ميلادي در قید حیات بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
نگراني سردبيران روزنامه هاي تهران در سال 1966 (اردیبهشت 1345): محدود کردن کار روزنامه ها، به گونه اي ديگر ـ کنترل با خبرگزاری دولت
اواخر اردیبهشت سال 1345 (نیمه ماه مي سال 1966) سردبيران روزنامه هاي بزرگ تهران در نشستي كه به ابتكار غلامحسين صالحيار (روزنامه نگار ارشد وقت) برگزار شده بود، نگراني خودرا از تمايل دولت كه برخي از خبرهاي داخلي بايد عينا از بولتن آژانس پارس (خبرگزاري دولت ـ تنها خبرگزاري وقت کشور و اينک به نام اختصاري؛ ايرنا) نقل شود ابراز داشتند و گفتند كه دولت از طريق اين خبرگزاري كه دست به گسترش آن زده است مي خواهد روزنامه ها را به طريقي تازه كنترل كند و متعهد شدند و به يكديگر قول دادند كه جز تحت فشار و اصرار، از خبرهاي آن خبرگزاري ـ بدون اِدیت و تنظیم ژورنالیستی ـ استفاده نكنند و به دولت يادآور شوند كه چون خبرهاي خبرگزاري، همان اطلاعيه هاي وزارتخانه ها است و تنظيم ژورناليستيك (ژورنالیستی) نمي شود، ناقص است و براي مخاطب جاي سئوال باقي مي گذارد و از خواندن روزنامه رویگردان و حتی بیزار می شود و لذا این خبرها را تنها پس از دوباره نويسي و تكميل منتشر خواهند كرد زيرا كه رسالت رعايت اصول خبرنويسي را برعهده دارند. آنان همچنين متعهد شدند كه منابع ديگري وراي سازمانهاي دولتي براي توليد و کسب خبر بيابند و خبرنگاران را با دادن پاداش و امتياز (پواَن) تشويق به اين كار كنند. همچنین تدابیری بکار برند که ميان تحريريه هاي روزنامه ها رقابت برقرار شود تا مطبوعات پيشرفت كنند.
    نتايج اين جلسه بعدا به اطلاع تحريريه هاي روزنامه ها رسيد و خبرگزاري پارس (که پس از انقلاب به خبرگزاري جمهوري اسلامي ـ ايرنا ـ تغيير نام داده و در کنار خود روزنامه ایران را منتشر می کند) از چشم آنها افتاد و تاكيد شد كه هر گزارش خبرگزاري تا به تاييد خبرنگار مربوط در تحريريه هر روزنامه نرسد قابل چاپ كردن نيست و در غير اين صورت خبرنگار حق خواهد داشت به سنديكاي خود شكايت كند و سردبير احيانا مواخذه شود.
    در دهه يكم قرن 21، جمهوری اسلامی ایران با استفاده از امکانات و تسهیلات اینترنت داراي بيش از 20 خبرگزاري و بعضا كوچك و چند نفره شده است و به نظر نمي رسد كه اين خبرگزاري ها از استفاده كنندگان حق اشتراك بگيرند. به گفته آگاهان، برخي ازآنها جاي دفاتر روابط عمومي مؤسسات را گرفته اند و گویا از کمک های مالی دولت و موسسات عمومی برخوردار هستند. اخبار این خبرگزاری ها که عموما تنظیم ژورنالیستی ندارند و فاقد بیشتر عناصر خبر (کِی، کی، کجا ـ چی، چرا، چگونه) هستند و بدون سابقه نویسی و شکل هرم معکوس در وبسایت آنها قرار می گیرد، بدون تفاوت چشمگیر با وبلاگ های شخصی.
    روزنامه های منتشره در جمهوری اسلامی به دلایل متعدد ازجمله صرفه جویی در هزینه و گریز از اعتراض و شکایت احتمالی منبع خبر، عمدتا از اخبار این خبرگزاری ها استفاده مي کنند و همين تشابه اخبار روزنامه ها و يکسان بودن منابع آنها سبب شده است که تيراژها متناسب با افزايش جمعيت و درصدِ باسوادها بالا نرود و توجه به روزنامه خواني در ايران چشمگير نباشد.
    طبق پژوهش های انجمن ها و اتحادیه های دست اندرکار ژورنالیسم در طول قرن 20 و دهه یکم قرن 21، مخاطبان رسانه های چاپی به نشریات و مطالبی توجه می کنند که درک آسان داشته، ساده و کامل و انتخاب واژه های عمومی و قابل فهم نوشته شده باشد و برایشان جای سئوال باقی نگذارد.
    چندي پيش از يکي از سردبیران روزنامه های تهران پرسيده شده بود که چرا بمانند سابق اخبار واصله و پرینت گرفته از خبرگزاری هارا دوباره نویسی و تکمیل نمی کنند و چرا اخبار خبرگزاری ها بويژه مصاحبه ها و نطق ها، محاوره ای و با جملات ناقص است؟. جواب داده بود که عينا از نوار (ضبط صوت) پیاده می شود و اگر اظهارات یک مقام و حتی فرد معمولی اِدیت شود و بعد به آن ایراد گرفته شود به گردن خبرنگار می اندازد و ای بسا که کار به دستگاه قضایی بکشد.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
پايان جداگانه بودن مدارس دانش آموزان سياه و سفيد درآمريکا به حکم ديوان عالي اين کشور - نگاهي به استدلال قضات اين ديوان
هفدهم ماه مي سالروز صدور حكم ديوان عالي آمريكا مبني بر لغو جدايي دانش آموزان مدارس در اين كشور است. تا ماه مي 1954 سياهپوستان به مدارس سفيد پوستان راه نداشتند؛ حال آن كه قانون اساسي آمريكا صريحا تاكيد بر آموزش و پروش يكنواخت، رايگان و اجباري در دوره هاي ابتدايي و متوسطه دارد، ولي دهها سال مدارس سياهپوستان را با اين استدلال كه دوگانه بودن به يكنواخت و برابر بودن آموزش و پرورش آسيب نمي رساند از مدارس سفيد پوستان جدا كرده بودند. تا اين كه در سال 1950 جماعتي در شهر «توپكا» واقع در ايالت كانزاس به دادگاه شكايت كردند كه دوگانگي مدارس، يكنواخت بودن آموزش و پرورش و برخورداري برابر افراد را از آن كه هدف قانون اساسي است نقض كرده و كودكان مدارس سياهپوستان از لحاظ آموزش، عقب تر هستند و اين دوگانگي مدارس از لحاظ روانشناسي هم باعث مي شود كه سياهپوستان در طول عمر تصور كنند كه با سفيد پوستان تفاوت و از آنان چيزي كم دارند، عقب مانده و حقير هستند و در نتيجه اعتماد به خودرا از دست بدهند و رشد نكنند.
     اين پرونده كه «براون Brown (شاكي) بر ضد شوراي آموزش و پرورش شهر توپكا» عنوان داشت تا ديوان عالي كه در آمريكا در عين حال مرجع رسيدگي ماهوي به نقض قانون اساسي است پيش رفت. در اينجا، ديوان عالي راسا دست به آزمايش درسي دانش آموزان زد و برايش مسلم شد كه سياهپوستان به علت جدايي مدارس سياه و سفيد از هم، از آموزش و پرورش يكنواخت و برابر نمي توانند برخوردار شوند كه در پي آن روز 17 ماه مي 1954 حُكم معروف خود را مبني بر غير قانوني بودن جدايي دانش اموزان و مدارس اعلام داشت و در آن نوشت: «جدايي مدارس ذاتا ايجاد نابرابري مي كند» و ناقض قانون اساسي است.
     از آن پس در آمريكا، دانش آموزان، صرف نظر از محل سکونت آنان، ميان مدارس شهر تقسيم و شهرداري ها مكلف شده اند كه براي رساندن رايگان دانش آموزان به مدارس، اتوبوس تامين كنند و كتاب رايگان در اختيار دانش آموز قرار گيرد كه مبادا يكي از آنها استطاعت خريد نداشته باشد و نتواند «يكنواخت و برابر» تحصيل كند و دادن غذا در مدارس نيز رايج شد تا همه با شكم سير در كلاس شركت جويند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انقلاب فرهنگي چين که به هدف های مورد نظر نرسید ـ گزارشِ 8 صفحه ای شماره 14 مي 2012 مجله تايم درباره چین وقت
ژيانگ چينگ زن مائو با دستبند در دادگاه که به اعدام محکوم شد و در 77 سالگی در 14 می 1991 خودرا در زندان حلق آویز کرد

يک روز پس از انتشار اطلاعيه مورخ 16 ماه مي سال 1966 حزب كمونيست چين ـ حزب حاکم ـ مبني بر لزوم زدودوه شدن هرگونه رفتار و تفکّر غير سوسياليستي از جامعه و افشاء و برکناريِ بدلي ها، نفوذي ها و جاه طلبان از مقام دولتي و حزبي، انقلاب فرهنگي اين كشور آغاز شد كه مائو رهبر وقت، آن را براي دو سال پيش بيني كرده بود.
    پاكسازي چين از بوروكراسيِ بد، فسادِ احتمالی اداري و همچنين تصفيه حزب كمونيست اين كشور از كساني بود كه بدون وفاداري صمیمانه به اين عقيده، صرفا به خاطر داشتن سهم و مقام و برخورداري از قدرت و امتيازات، زياده خواهي و جوياي نام بودن خودرا در آن جا زده بودند از اهداف این انقلاب بود. هدف ديگر انقلاب فرهنگي؛ زدودن باقيماندهِ رسوم و علائق و تفكّر و رفتار (فرهنگ) بورژوازي از جامعه چين، محو روش هاي وارداتي زندگاني و افاده، تفکر برتري داشتن بر همنوع و لوکس گرايي و اسراف و زياده طلبي و نيز پايان داده شدن به ارتکاب هرگونه جرم و تفکّر مجرمانه بود. مائو خواسته بود كه اين انقلاب به دست دانشجويان و كارگران داوطلب انجام شود.
     انقلاب فرهنگي چين با اين هدف ها، پس از آغاز از كنترل خارج شد و به سوزانيدن خشك و تَر پرداخت و به جاي دو سال، ده سال طول كشيد و نتایج مورد نظر حاصل نشد. در پی درگذشت مائو و پایان انقلاب فرهنگی، آنانکه که معرض اتهام انقلاب فرهنگي قرارگرفته بودند به قدرت بازگشتند و حتي زن مائو، بانو «ژيانگ چينگ Jiang Qing» را بازداشت و به اعدام محکوم کردند که این مجازات به حبس ابد کاهش داده شد، ولی او ـ مادر دختر مائو، بانو Li Na خود را در زندان حلق آویز کرد و کُشت.
     دولت چین از دهه 1980 با حفظ حاکميت حزب ـ حزب کمونيست ـ عملا و به نوعی راه کاپيتاليستي در پيش گرفته، کشور داراي ميلياردرهاي متعدد و رستورانهاي آنچناني شده، از مساواتِ وعده داده شده در آغاز انقلاب سوسياليستي، ديگر اثر چندانی ديده نمي شود و تا حدّی جرم و جنايت به جامعه اين کشور باز گشته و ... بگونه اي که مجله تايم پشت جلد شماره 14 ماه مي 2012 خود را به وضعيت چين وقت (چین سال 2012) اختصاص و نام چين (جمهوري خلق) را جمهوري دروغ، فساد و ... نوشته بود (عکس زيرين). اين مجله هشت صفحه از اين شماره خود (از صفحه 24 تا 32) را به تشريح اين وضعيت (از دیدگاه خود) اختصاص داده بود که به قلم حنا بيچHannah Beech نوشته شده بود. «تايم» نموداري از نوه هاي انقلابيون اوليه و سران چين انقلابي را تحت عنوان شاهزادگان سرخ چاپ کرده که کپي آن صفحه نيز در زير آمده است. شش ماه بعد Xi Jinping قدرت را در چین بدست گرفت و دست به نوعی اصلاحات زده است و وطن خودرا قدرت اقتصادی دوم جهان کرده و در مسیر پیشرفت همه جانبه قرار داده است.
    
دختران و زنان جوان چینیِ وقت، يکي از دو ستون انقلاب فرهنگي


    
دانشجويان جوان با خواندن جزوه نکات مهم مائو، انقلاب فرهنگي چين را آغاز کرده بودند. بايد رفت و ديد که آيا آنان اينک به آن گفته هاي خود (آنچه را که گفته بودند) عمل مي کنند؟، حالا چه مي کنند و صاحب چه مقام و مصدر چه کاري هستند ـ «هو» زمانی رهبر چين يکي از همين جوانان گارد انقلاب فرهنگي بود


    
کُپي پشت جلد مجله تايم، شماره 14 ماه مي 2012 که چين وقت را جمهوري قتل، دروغ و فساد نوشته بود!


    
نمودار مصوّر صفحه 29 شماره 14 مي 2012 مجله تايم که مشاغل، ثروت و امتيازات نوه هاي تني چند از انقلابيون نخستين چين که مساوات را ندا مي دادند! نشان مي دهد ـ تايم در اين نمودار نوه هاي چند معاون سابق نخست وزير، يک نخست وزير، يک مارشال ارتش خلق! و يک وزير داخله پيشين را به عنوان مثال درج کرده و نوشته که يکي از آنان خانه 32 ميليون دلاري در سيدني استراليا دارد، ديگري تحليلگر موسسه مالي و سرمايه گذاري آمريکايي مورگن ستانلي مستقر در نيويورک، سومي مدير يک شرکت بين المللي توسعه شبکه برق است و چهارمي بر اتومبيلFerrari سوار مي شود و پنجمي جواهرفروش است و ... و همگي هم از دانشگاههاي آمريکا و انگلستان فارغ التحصيل شده اند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
جنگنده عراقي به جاي ناو ايراني به کشتي جنگي آمريکا موشک زد و تلفات وارد ساخت
ناو «ستارک» پس از اصابت موشک

يك جت نيروي هوايي عراق هفدهم مي 1987 در آبهاي خليج فارس اشتباها به جاي ناو ايراني، كشتي جنگي آمريكايي «ستاركStark» را هدف موشك قرار داد كه ضمن اين حمله به ناو آمريكايي آسيب رسيد و 37 تن از افراد آن كشته و 21 تن ديگر مجروح شدند و دولت عراق از آمريكا عذرخواهي كرد و غرامت پرداخت.
     اين ناو از نوع «فري گيت ـ ناوشکن سبک» بود و در خليج فارس ماموريت حمايت از نفتکش هاي کويتي را داشت که با پرچم آمريکا حرکت مي کردند. آمریکا بعدا استقرار خود در خلیج فارس را دائمی کرد و بحرین را مرکز این فرماندهی قرارداده، با عراق پيمان استراتژيک امضا کرده است، در قَطَر داراي پايگاه است و ....
    ناو «ستارک» در آن روز هدف دو موشک عراقي قرار گرفته بود. هر دو موشک به يک نقطه از بدنه ناو برخورد کرده و از زره آن گذشته بودند. در آن زمان، صدام حسين و دولت او از دوستان آمريكا بشمار مي رفتند و به همين جهت، اعتراض دولت آمريكا به موشك خوردن ناو خود خفيف بود و به جنجال منتهي نشد.
     نام درياسالار «هارولد ستارک» براين ناو گذارده شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ازدواج همجنس ها در 14 کشور و 12 استیتِ آمريكا ـ حمايت ناگهاني «اوباما» از ازدواج همجنس ها در جريان کمپين انتخاباتي سال 2012
دادگاه عالي استیتِ مشترك المنافع ماساچوست در جلسه خود در هفدهم ماه مي 2004 حاضر نشد مانع ازدواج همجنس ها (مرد با مرد و زن با زن) در اين استیتِ عضو فدراسيون آمريكا شود كه فرماندار پيشين آن «ميت رامني Mitt Romney» در انتخابات نوامبر 2012 رقيب بارَک حسين اوباما بود. اين دادگاه به دادخواستي رسيدگي مي کرد که از آن دادگاه خواسته بود ازدواج همجنس ها را منع و عملي خلاف قانون و نظم طبيعت اعلام کند.
    با اين تصميمِ دادگاه عالي ماساچوست، از 17 مي 2004 ثبت اين نوع ازدواج كه مورد اعتراض كليساها و برخي از مردم است در اين استیتِ ليبرال منع قانوني نداشته است.
    گي Gay بودن (همجنس بازي) و ازدواج همجنس ها در فدراسیون آمریکا و چندين کشور ديگر در دو دهه اخير يک مسئله و موضوع بحث بوده است. در کشورهاي مسيحي که اين مسئله مطرح است مذهبي ها مي گويند که «مسيح» تصريح کرده است که ازدواج تنها ميان يک زن و يک مرد بايد صورت گيرد و خلاف آن نه تنها نبايد انجام بلکه ترويج و تبليغ شود و اين موضوع در انجيل نيز مندرج است. طبيعت شناسان (زيست شناسان) ازدواج همجنس ها و حتي بيان علني ـ بدون احساس شرم ـ Gay بودن را عملي خلاف نظم طبيعت خوانده اند، اقتصاديون مي گويند که «پول» عامل اين کار است ازجمله ميراث، امتيازات مالياتي، مزاياي ديگر و ... و جامعه شناسان ترس از فرزندداشتن را از عوامل اين گرايش بيان داشته و نيز ضعف آموزش و پرورش (مدارس) را.
    در اين ميان، بارَک حسين اوباما رئيس وقت فدراسیون آمريکا ـ نهم ماه مي 2012 (ارديبهشت 1391) که سرگرم تبليغات انتخاباتي بود ضمن بيان مطلبي، ناگهان از ازدواج همجنس ها حمايت کرد. وي نخستين رئيس جمهوری شاغل آمريکا بوده که چنين حمايت علني از آن عمل کرده بود. همزمان، ميت رامنيMitt Romney رقيب او از حزب جمهوري خواه (سناتور کنونی) ـ و يک مورمون مذهب ـ چنين عملي را رَد کرد و گفت که امر ازدواج تنها ميان زن و مرد بايد واقع شود. به اين ترتيب، مسئله ازدواج همجنس ها وارد سياست شد.
     طبق گزارش رسانه ها، بانویِ اوباما گفته بود که از نظر شوهرش حمايت مي کند. در آن زمان، رسانه هاي آمريکا اظهارات اوباما و رقيب انتخاباتي وقت او و موضوع ازدواج همجنس ها را خبرِ روز و سوژه تفسير کرده و برخي از روزنامه ها (عکس پايين) روز دهم ماه مي تمامي نيمه بالايي صفحه اول خودرا به آن اختصاص داده بودند.
    تا ماه می 2013 در 14 کشور و 12 استیت از 50 عضو فدراسیون آمریکا (درایران ـ اصطلاحا؛ ایالات متحده) ازدواج همجنس ها (مرد با مرد و زن با زن) قانونی شد که ادامه دارد. حال آنکه ازدواج ثبتی یک مرد با دو زن در بسیاری از کشورها که با رضایت و خواست آنان انجام بگیرد غیر قانونی است ولی می توانند بدون ثبتِ خواست خود با هم زندگانی مشترک داشته باشند (یک مرد با دو و يا چند دوستِ زن و حتي داشتن زندگی و فرزندان مشترک و ...).
    اسپانیا، آرژانتین، پرتغال، دانمارک، سوئد، کانادا، نروژ، هلند و ... از کشورهایی هستند که ازدواج همجنس ها در آنجا قانونی است. در استیت های آیوا، دلِه وِر، رودآیلند، کانِه تی کِت، ماساچوست، مین، مریلند، مینِه سوتا، نیو هُمشایر، نیو یورک، واشینگتُن، وِرمانت و نیز شهر واشنگتن در فدراسیون آمریکا نیز چنین ازدواج هایی قانونی است و شمار این استیت ها ممکن است باز هم افزایش یابد. دانشمندان زیست شناس این نوع ازدواج ها و روابط جنسی را خلاف قانون طبیعت می دانند.
The Virginian - pilot يکي از روزنامه هايي بود که دهم ماه مي 2012 بالاي صفحه اول خودرا تماما به خبر«حمايت اوباما از ازدواج همجنس ها» اختصاص داده بود. اين روزنامه قديمي بيش از صدساله ايالت مشترک المنافع ويرجينيا که بيش از 400 هزار تيراژ دارد در شهر نورفک مقر بزرگترين پايگاه دريايي جهان و نه چندان دور از پايگاه هوايي لانگلي چاپ مي شود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اظهارات عراقیِ شكنجه شده ـ سوء ظن، بازداشت و شکنجه به خاطر داشتن پول نقد!
صدام صالح با کلاه بوقي و لباس و سيم برق در ابوغريب

صدّام صالح ـ عراقي 29 ساله كه جهانيان عكس او را با كلاه بوقي و دست روي سر، ايستاده روي يك جعبه فلزي (در زندان ابوغريب) مشاهده كرده بودند پس از آزادشدن از زندان «ابو غريب»، 16 ماه مي 2004 در يک مصاحبه مطبوعاتي گفته بود:
     "چند ماه پيش با مبلغي پول نقد براي خريد مُبل جهت عروسي ام از خانه خارج شده بودم. مانند بسياري از همسايگان به اتومبيلي كه از چند روز پيش در نزديكي خانه متوقف و صاحبش مشخص نبود ظنين شدم و به خواست همسايگان به ايستگاه پليس رفتم تا جريان را خبر دهم كه در آنجا مرا بازرسي بدني كردند و با ديدن آن همه پول نقد در جيب هايم، به من ظنين شدند و به آمريكاييان تحويل دادند و به زندان ابوغريب منتقل شدم. در آنجا سئوالات درباره منبع پول و اصرار بر اين بود كه بگويم عضو القاعده هستم و پول ها را از آنان گرفته ام. من با زندان ابوغريب آشنا بودم. در زمان صدام حسين، چون از رفتن به خدمت سربازي طفره رفته بودم مرا به آنجا فرستاده بودند. در آن زمان «كتك» و «تشر» زدن تنها شكنجه هايي بودند كه من به چشم خود ديدم، ولي شكنجه آمريكاييان از برهنه كردن، به بدن ادرار كردن، سگها را به جان زنداني انداختن، گرسنگي دادن، ارعاب، بيدار نگهداشتن، عكس گرفتن با بدن كاملا برهنه و ... تا نگهداشتن به حالت ايستاده و دستها بالاي سر براي مدتي طولاني و تهديد اينكه اگر دستت پايين افتد تير مي زنيم و يا اينكه سيم هايي كه به دستت بسته ايم به برق متصل مي شوند و تو را مي كشند و ... بود.".
    وي افزود: "در دوران تازه، پس انجام اين گونه شکنجه و بعد از آن كه شكنجه شده بي طاقت مي شد و به التماس كردن مي افتاد بازجويي از او را آغاز مي كردند. همين شكنجه ها كه هفته ها طول كشيد مرا از عُمر خود بيزار كرد به گونه اي حاضر شدم بگويم از عوامل القاعده هستم. منتظر مجازات بودم ولي نمي دانم كه چطور شد ناگهان آزادم كردند. پس از آزاد شدن متوجه شدم که انتشار عکس من با آن وضعيت و اعتراض افکار عمومي سبب شده بود که آزادم کنند.".
عکس ديگري از صدام صالح که اين چنين به ميله ها دستبند زده شده بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
یک نمونه خودنمایی ناسیونالیسم روس پس از فروپاشي اتحاد شوروي و فریادِ روسیه پیشین احیاء باید گردد
گوشه اي از تظاهرات در خيابان لنين در پانزدهم ماه مي 2005

پانزدهم ماه مي 2005 دهها هزار تَن از جوانان روس با تي شِرت هاي سفيد و قرمز و با پرچمهايي مركب از اشكال پرچم شوروي، روسيه تزاري و جمهوري روسيه فدراتيو در خيابان لنينِ شهر مسكو راهپيمايي كردند و شعارهاي ميهني دادند. اين راهپيمايان جوان ضمن شعارهاي خود فریاد می کشیدند: "در جنگ دوم، پدران و مادران ما 27 ميليون كشته دادند تا از تماميّت و آزادي و استقلال سرزمين نياكان دفاع كرده باشند و اينك نوبت ماست؛ توطئه خارجي موقوف، روسیه پیشین [روسیه زمان تزارها] احیاء باید گردد و ....
    سازماني كه اين راهپيمايي بي سابقه را راه اندازي كرده بود «ناشي» به معناي «مال ما» عنوان داشت كه عبارتي ناسيوناليستي است. برخي از اصحاب نظر، اين راهپيمايي را پديده اي تازه در روسيه پس از فروپاشي اتحاد شوروي خوانده ولي ترديد کرده بودند که تا فساد مالي ـ اداري ادامه داشته باشد، از اين احساس عمومی براي بازگشت روسيه به جايگاه قبلي استفاده شود. رسانه هاي خارجي شمار جواناني را كه در راهپيمايي ميهني مسكو شركت كرده بودند بيش از پنجاه هزار تَن گزارش كرده و مطبوعات روسيه اين رقم را نزديك به يكصد و پنجاه هزار تن نوشته بودند.
    يک مفسر آلماني در اين زمينه نوشته بود: غرب بايد در قبال قلمرو شوروي سابق با احتياط بيشتر قدم بردارد زيرا كه تاريخ نشان داده است روس هاي ناسيوناليست ده بار سختگيرتر و پابرجاتر از روس هاي كمونيست هستند. روس ها به خاطر فراگیری كمونيسم دهها سال تحمل محدوديت معيشت كردند و دم برنياوردند و به خاطر وطن (احیاء روسیهِ پیش از تقسیم بندی بلشویک ها) آماده اند صد سال مشقّت تحمل كنند. ناسیونالیست های روس می گویند که جهان وطنی بلشویک ها [کمونیست ها] وطن ما روسیه بزرگ را جماهیریه کرد که ما باید آن را به حالت اول بازگردانیم و سرزمینی واحد کنیم.
    مرور زمان نشان داد که همچنانکه پيش بيني شده بود، ماديگري و فساد مالي شماری کم مانع از آن شد که آن احساسات که هنوز زنده است سریعا به هدف برسد، ولی تحولات بعدی نشان داده است که ناسیونالیسم روس همچنان زنده و پایدار است، در آرزوی احیاء روسیه پیشین و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و بالاخره دولت آمريکا کار نظارت بر معاملات سهام، اوراق بهادار و پس اندازها را به بانوان سپرد
دولت آمریکا در سالروز آغاز کارِ New York Stock Exchange که هفدهم ماه مي 1792 در زير درختان خيابان وال استريت فعاليت خودرا شروع کرده بود سرانجام برای حل مسائل مربوط به بورس سهام (وال استریت)، سرمایه گذاری و اوراق بهادار (انواع باوند) که قبلا تقلبّات متعدد در این امور دیده شده بود به بانوان متوسل شد و در اين روز در سال 2010 سه زن را مامور این کار کرد. بانو مری شاپیرو رئیس کمیسیون معاملات سهام و اوراق بهادار (اس. ای. سی.)، بانو «شیلا بایر» رئیس بیمه پس اندازها (اف. دی. آی. سی.) و بانو الیزابت وارنر رئیس سازمان نجات دارایی های مسئله دار (تی. ا. آر. پی.) شدند. تا اين زمان این مشاغل به زنان داده نشده بود.
    مفسران آمریکایی دلیل انتصاب زنان به این سمت های بسیار حساس را دوری گزیدن ذاتی زنان از آلودگی و ساخت و پاخت نوشته بودند که این آلودگی ها از عوامل بحران مالی دهه يکم قرن 21 (سال 2008) تشخیص داده شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
استراتژيک شدن پالايشگاههاي نفت
در پی استراتژیک شدن هرچه بیشتر «پالایشگاه نفت»، دولت های پُرمصرف درصدد ساخت پالایشگاه و پیشگیری از سوء استفاده سیاسی ناشی از کمبود آن در کشورهایشان برآمده اند. در این راستا دولت فدرال نیجریه که یک صادرکننده نفت است نيمه ماه مي 2010 ساخت سه پالایشگاه در این کشور را به مناقصه بين المللي گذارد. هزینه ساخت این سه پالایشگاه 23 میلیارد دلار پيش بيني بود.
     استراتژیک شدن پالایشگاه ها، درپی تهدیدشدن ایران از سوی غرب که مانع فروش بنزین خواهند شد پُررنگتر شده بود. ایران ـ یک صادرکننده نفت ـ سالها دچار کمبود پالایشگاه بود و این کمبود، از ديدگاه ديگران یک ضعف بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
تصاویر دور از انتظار از نگاه رسانه های آمریکا



    تصاویر استقبال دونالد ترامپ از «سرگی لاورُف» وزیر امورخارجه اَرمَنی تبار روسیه هنگام ورود او به تالار مربوط در کاخ سفید واشنگتن بیش از اصل مطلب، مورد تفسیر قرار گرفته بود. این دیدار که در آن، اطلاعات ـ ازجمله اطلاعات محرمانه و قول و قرارهای متعدد رد و بدل شد، چهارشنبه دهم ماه می 2017 صورت گرفت و گفته شده بود که چنین استقبال ظاهرا صمیمانه و خودمانی کمتر سابقه داشت. استقبال اين چنيني یک رئیس جمهوری آمریکا از یک وزیر امورخارجه و رئیس دیپلماسی کشورِ ظاهرا رقیب ـ به گونه ای که در عکس دیده می شود بی سابقه بودن آن را منعکس می کند.
    رسانه های خارج از آمریکا در تفسیرهای خود، این گونه استقبال را نشانه نياز دو دولت به يکديگر ـ در جهانی که چند قدرت دیگر در حال طلوع هستند بیان کرده بودند. ترامپ وعده بازگردانیدن قدرت به آمریکا را داده و پوتین فروپاشی شوروی را یک مصیبت بزرگ خوانده و آن را غیر قانونی بیان کرده است.
    پاره ای از روزنامه های آمریکا که عکس و زیرنویس چاپ شده یکی از آنها در بالا آمده است نوشته اند که قرار نبود این عکس ها که ارتباط نزدیک داشتن و احتمالا سازش های احتمالی دو دولت را منعکس می کند منتشر شود که رسانه های روسیه آنهارا منتشر کردند. این عکس ها را یک عکاس روس که در میان هیأت لاورُف بود گرفته است.
    برخی از نشريات آمریکا نوشته بودند؛ اطلاعات محرمانه ای که ترامپ به لاورُف داد مربوط به تروریست ها و فعالیت های تروریستی و داعش بود و عمدتا اسرائیل آنها را در اختیار آمریکا گذارده بود و روس ها با بررسی آنها ممکن است به روش جمع آوری این اطلاعات پی ببرند و ....
    ترامپ در واکنش خود به این نوشته ها گفته بود که این، از اختیارات اوست.
    از آغاز کارِ چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا، یک دسته از رسانه های این کشور بویژه شبکه های بزرگتر تلویزیونی، سی ان ان و نشریاتی ازجمله واشنگتن پست، نيويورک تايمز و نيوزويک آنلاين منتقد او (ترامپ) شده بودند که پس از پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ انتقاد از او همچنان ادامه دارد، زیراکه ترامپ به فعالیت سیاسی ادامه می دهد و می کوشد که اکثریت قوه مقننه آمریکا در انتخابات نوامبر 2022 در دست جمهوریخواهان (هم حزبی های او) قرار گیرد.
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 17 مي
  • 1727:   كاترين اول رئيس كشور روسيه در 44 سالگي درگذشت.
        
  • 1729:   سميوئل کلارک فيلسوف انگليسي در 54 سالگي درگذشت.


  • 1792:   بورس نيويورک ويژه معاملات سهام تاسيس شد. واسطه ها در اين روز کار خودرا به صورت ايستاده و در زير درختان خيابان وال استريت آغاز کردند، مشابه ارز فروش هاي سرپايي خيابان منوچهري تهران. بعدا در همان خيابان شهر نيويورک ساختمان براي معاملات سهام ساخته شد. مسئله معاملات سهام که تجربه شده است اين است که با پايين رفتن ارزش سهام، در جامعه ايجاد التهاب مي شود که روي ساير معاملات تاثير منفي مي گذارد.
        
  • 1809:   ناپلئون امپراتور فرانسه سرزمين هايي را که پاپ تا آن زمان بر آنها فرمانروايي داشت ضميمه امپراتوري فرانسه کرد.
        
  • 1814:   ناپلئون به استقلال موناكو پايان داد. موناكو 32 هزار نفري كه اينك يك شاهزاده نشين مستقل و عضو سازمان ملل است نواري از ساحل فرانسه در نزديكي «نيس» را در برگرفته و محافظت نظامي از آن همچنان با فرانسه است. موناكو در قديم توسط دولت جنواي ايتاليا اداره مي شد. درآمد موناکو عمدتا ار قمارخانه داري (کازينو) است.
        
  • 1838:   شارل موريس تاليران سياستمدار و دولتمرد معروف فرانسه در 84 سالگي فوت شد.
        
  • 1934:   بيمارستان صد تختخوابي رازي در تهران به مديريت دکتر عباس لقمان ادهم کار خودرا آغاز کرد.
        
  • 1940:   ارتش آلمان با تصرف بروکسل، اشغال بلژيک را تکميل کرد.
        
  • 1942:   شوراي وزيران ايران با تصويب يک آيين نامه، صدور غلّات، حبوبات و دام (گوشت) را از کشور ممنوع اعلام کرد.
        
  • 1967:   جمال عبدالناصر رهبر وقت مصر از سازمان ملل خواست كه نظاميان خود را از خط آتش بس مصر و اسرائيل احضار كند. اين نظاميان حافظ صلح در پي ملي شدن آبراه سوئز در 1956 و احتمال جنگ، طبق قطع نامه 1001 شوراي امنيت مستقر شده بودند. با اين اقدام ناصر، راه براي جنگ اسرائيل و اعراب (جنگ شش روزه 1967) باز شد که در آن اعراب شکست خوردند و نوار غزه و صحراي سيناي مصر به تصرف اسرائيل درآمدند. در اين جنگ، غرب رود اردن و بيت المقدس قديمي که توسط اردن اداره مي شدند نيز به تصرف اسرائيل در آمدند و مسئله اعراب و اسرائيل پيچيده تر شد. نوار غزه در آن زمان درکنترل مصر بود.
        
  • 1995:   ژاك شيراك پس از اين كه 18 سال شهردار پاريس بود رئيس جمهوري فرانسه شد.
        
  • 1996:   بيل کلينتون قانونِ معروف به Megan,s Law را که به تصويب کنگره آمريکا رسيده بود امضا کرد که به اجرا درآمد. طبق اين قانون، مردم محل اگر متوجه شوند که يک متجاوز جنسي (سِکس) ساکن محله آنها شده است مکلّف هستند که به پليس خبر دهند.
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    تحقُّق پیش بینی های مؤلف این تاریخ آنلاین درباره مسأله سوریه در مقاله ای که در تابستان 2013 در روزنامه شرق منتشر شد و دگرگونی های در شرف وقوع
    به خاطر دارم که تابستان 2013 که مسأله سوریه وارد مرحله پیچیده تر خود شده بود و بمانند تمامی ادوار 3 هزار ساله، آسیای غربی داشت به دنبال آن به این مسأله کشانده می شد، نسرین رضایی از روزنامه شرق [چاپ تهران] از من خواست که نظر و پیش بینی خودرا در این باره بنویسم که نوشتم و همان زمان در صفحه اول این روزنامه به چاپ رسید و موجود است.
        نسرین رضایی درباره انتخاب من برای نوشتن آن مقاله توضیح داد و گفت: نظر به اینکه شما تاریخدان و تاریخ نگار هستید و شش دهه نیز رویدادهای جهان را برای انتشار در رسانه ها دنبال کرده و دبیر اخبار بین الملل در روزنامه، خبرگزاری و رادیوتلویزیون بودید نوشتن این مقاله را که روشنگر خواهد بود و مورد قضاوت قرار خواهد گرفت از شما خواسته ایم.
        مقاله به این شرح، درج شد:
        "مسئله سوریهِ 186 هزار کیلومتریِ 23 میلیونی و گهواره یک تمدن باستانی، جهان را در یک نقطه عطف قرار داده است. این مسئله برای کشورهای ذینفع و منطقه و هریک به شکلی «فرصت» نیز ایجاد کرده است تا تلاش برای رسیدن به هدف خاص خود، اجرای برنامه کنند و به نظر مي رسد که یکی از برندگان، دولت مسکو خواهد بود که غرب پس از فروپاشی جماهیریه، تلاش کرده است با استفاده از عقده های روانی گردانندگان وقت و آینده، آن را وارد فساد اداری ـ اقتصادی کند تا کمر راست نکند زیراکه به رغم فروپاشی غیر متعارف، همچنان یک قدرت نظامی و دارای وسعت خاک است.
         دولت واشنگتن (فدراسیون آمریکای شمالی و در آن زمان به رياست بارَک اوباما) در تعقیب سیاستی که ریشه در سال 1944 [مذاکرات محرمانه در مونترآل کانادا] دارد و با فروپاشی آسان و کم هزینه جماهیریه شوروی ـ رقیب خود که در دسامبر 1991 صورت گرفت و نفوذ در اقمار آن بویژه در میان اسلاوهای اروپای مرکزی و جنوبی، به تجزیه کنفدراسیون یوگوسلاوی (اسلاوهای جنوبی) کمک کرد. روسیه از دیر زمان ـ بزرگ اسلاوهای همنژاد ـ بشمار می آمد که به خاطر آنان با عثمانی جنگها کرد و برای دفاع از صربستان وارد نبرد با اتریش و آلمان شد و در نتیجه، جنگ جهانی اول به راه افتاد و در جریان جنگ جهانی دوم با تحمل بیش از 27 میلیون کشته، سرزمین های خود و مناطق اسلاونشین اروپا را زیر بال خود آورد و به ایجاد کنفدراسیون یوگوسلاوی کمک کرد. روسیه در دهه 1990 به رغم تضعیف سیاسی و تنزّل قدرت و مقام جهانی، در ماجرای کوزوو مختصر ایستادگی نشان داد و ناو موشک انداز به دریای مجاور آن فرستاد ولی رهبر وقت آن (يلتسين) نخواست که این ایستادگی از مرحله نمایش فراتر رود. روسیه قبلا با تنها گذاردن متحد خود ـ عراق ـ در جریان لشکرکشی مؤتلفین به کویت سکوت کرده بود. دولت وارث روسیه تزاری (امپراتوری) و جماهیریهِ اسما سوسیالیستی به انهدام دولت دکتر نجیب در کابل و سپس ورود آمریکا به افغانستان اعتراض نکرد و در ماجرای لیبی ـ متحد دیگر خود ـ با غرب سازش کرد و مورد تحقیر توده ها در سراسر جهان قرار گرفت. ولی، به نظر می رسد که مسکو با پیدایش مسئله سوریه ـ مطابق الگوی لیبی، به خود آمده، فرصت به دست آورده و ایستادگی و سرسختی نشان می دهد. سوریه از سال 1963 و هفت سال پس از گرفتن استقلال از فرانسه که به دست حزب سوسیالیستی بعث افتاد متحد مسکو شد و تسهیلات بندری به ناوگان روسیه داد. روسیه برای ورود و استقرار در مدیترانه، دو قرن با عثمانی جنگید و پس از ورود به مدیترانه، (طبق قرارداد خونکار اسکله سی و اصلاحیه های بعدی آن) رقابت غرب را برانگیخت. روسیه پس از فروپاشی جماهیریه شوروی، از مدیترانه خارج شد که مسئله جاری سوریه باعث بازگشت آن شده و اعلام کرده است که در این دریا باقی خواهد ماند. مخالفت مسکو (دولت وقت) با مداخله نظامی غرب به بهانه بکار رفتن سلاح شیمیایی در 21 آگوست 2013، در آغاز کار آرام و با بکاربردن افعال غیر مستقیم و مجهول در جملات بود که رفته رفته سخت، صریح و خشن شده است [شده بود]. همین سرسختی، مخالفت جهانی ازجمله پارلمان انگلستان و تردیدهای مجلس نمایندگان آمریکا با حملات نظامی به سوریه را گسترش داده است [داده بود]. نشست گروه اقتصادی جی ـ 20، موافقان و مخالفان حمله نظامی به سوریه را عیان ساخت و معلوم شد که ژاپن ِ بمبارانِ اتمی شده! و همچنین دولت سعودی (یک عرب!) هم خواهان تعرّض نظامی به سوریه (قتل عرب) هستند و رئیس جمهوری [وقت] فرانسه ـ یک سوسیالیست! ـ آتش بیار معرکه.
        کوبیدن بر طبل جنگ [زمان درج این مطلب در روزنامه شرق] ادامه دارد و همه چشم ها به مسکو دوخته شده است و هر حرکت آن می تواند تاریخ ساز شود؛ اگر کنار بکشد و از مرحله حرف و حتی توجه به «وتو» قطعنامه غرب بالاتر نرود ـ اگر نه برای همیشه، دست کم برای یکی ـ دو دهه، قدرت به حساب آورده نخواهد شد و اگر ایستادگی کند، نتیجه به دو صورت خواهد بود: جنگ و یا انعطاف غرب که در این صورت، مسکو قدرت از دست رفته را ـ دست کم در مدیترانه شرقی ـ به چنگ خواهد آورد و ای بسا که مقدمه اي براي احياء امپراتوری روسیه شود و مسیر تاریخ تغییر کند. مسکو قبلا با کمک به ایجاد سازمان شانگهای و اتحاد بریکس کوشید که در برابر غرب و دلار آمریکا قدرت بتراشد که به نظر می رسد تاکنون موفقیت نداشته اند. اگر غرب در صورت انعطاف احنمالی روسیه و بدون توجه به قطعنامه شورای امنیت ـ در جریان مسئله سوریه، ایر پاور (سلاح موشکی ـ هوایی) بکار برَد، تلفات و زیان ها چندان سنگین نخواهد بود و حمله از حالت سمبولیک فراتر نخواهد رفت. می دانیم که با نیروی هوایی و موشک ـ به تنهایی نمی شود کشوری را گرفت و غرب نیروی زمینی آنچنانی در منطقه ندارد. اما، اگر اسرائیل و نیروی زمینی آن مداخله کند، توده های عرب بپا خواهند خاست و تغییرات وسیع در منطقه روی خواهد داد ـ تغییرات انفجارآمیز و دگرگون کننده در منطقه نفت. مي دانيم که آمريکا از ديرزمان روي کُردها حساب مي کند.
         مداخله نظامی غرب در سوریه و پیش کشیدن هرگونه بهانه و ... ـ در صورت سکوت مسکو، درعین حال نظامات جهانی را تضعیف خواهد کرد که بازگشتی به دوران پیش از ایجاد جامعه ملل و «گان بوت دیپلماسی» خواهد بود.
        نگاهی به تاریخ سوریه نشان می دهد که این سرزمین و پیرامون آن همواره صحنه رقابت قدرت های وقت بوده است. زمانی میدان قدرت نمایی آشور، سپس و به مدت دو قرن و اندی وابسته به امپراتوری ایرانیان ـ اَبَرقدرت جهان باستان، آنگاه در دست مقدونی ها و نزدیک به هشت قرن صحنه نبرد دو اَبَرقدرت ایران و روم، سپس مرکز یک امپراتوری اسلامی (امويان) و مدتی صحنه جنگ صلیبیون و پس از آن در دست دولت عثمانی تا سال 1918 (عملا 1917). این سرزمین (شام ـ لِوانت) تا سال 1946 تحت قیمومت فرانسه بود، مدتی با مصر از اعضای جمهوری متحد عرب و ... و کشور معروف به کودتا پشت کودتا.".
        می دانیم و بررسی های آزمایشگاهی نشان داده است که ارتش ایران در نبرد سال 256 میلادی (دوران پادشاهی شاپور یکم) با رومی ها از سلاح شیمیایی استفاده کرده بود. یگانهای مهندسی ارتش ایران برای ورود به دژ «دورا ـ درعا» چنین سلاحی را بکاربرده بودند.
        در اینجا باز می گردیم به «فلسفه تاریخ» یعنی پیدایش شرایط برای تکرار رویدادها و نتایج آنها؛ دگرگونی ها.
        در حال حاضر (تابستان 2013) آمریکا، ایران، ترکیه، روسیه، اردن و فرانسه مستقیما، اسرائیل، سعودی، قطر، امارات و مصر غیر مستقیم درگیر مسئله سوریه هستند. واشنگتن می خواهد که مخالفان مسلح دولت بشار اسد قدرت را به دست گیرند و با این نتیجه؛ علویان سوریه از قدرت کنار زده شوند، قدرت حزب الله لبنان محدود به منطقه ای در این کشور گردد، اسرائیل امنیت بیشتری یابد، سوریه و عراق زیر نفوذ آمریکا باشند، سعودي و امارات به هدف خود که جلوگیری از اتحاد شیعیان و قدرت گرفتن است برسند، کُردهای آرین نژاد دارای کشوری از آن خود شوند که مي تواند تا اژه و مدیترانه امتداد داشته باشد و سوریه، دیگر عملا مرز مشترک با ترکیه که دارد به سوی مذهبی شدن ـ بمانند عهد عثمانیان ـ باز می گردد نداشته باشد و روسیه پایگاه دریایی خود در سوریه و به زبان دیگر در مدیترانه را از دست بدهد. ولی، اگر مسأله سوریه به درازا بکشد، بازیگران دیگری پا به میدان خواهند گذارد [داعش]، فرصت های تازه برای طرف های درگیر و دیگران پدید خواهد آمد و در نتیجه، وضعیت و نتایج آن، خلاف انتظار دست اندرکارانِ نخست [ازجمله آمریکا] خواهد بود.".
        ***
         [دیدیم که دولت مسکو از فرصت تشدید درگیری و پیدایش داعش استفاده کرد، پایگاه دریایی خود در تَرتوس را قانونی و دائمی ساخت، رسما وارد میدان سوریه شد. دستاویز قراردادن آوارگان سوری و تبلیغات پیرامون آن به جایی نرسید. دولت واشنگتن با استفاده از فرصت هایی نظیر مبارزه با داعش و بکار رفتن سلاح شیمیایی از سوی نیروهای سوریه، ابعاد حضور خود در میدان را برای مدتی گسترش داد، حمله موشکی کرد و پای ناتو را به میدان کشاند. ترکیه نیز وارد عمل شد. حضور ایران در صحنه ادامه یافت. به نظر می آمد، عامل کُرد که چشمگیر شده بود بتواند به تغییر عمیق نقشه های جغرافیایی و تحقق نظریه وودرو ویلسون بیانجامد که طرح «سایکس ـ پیکو» و تقسیم آسیای غربی به کشورهای تازه مانع از آن شد و واشنگتن تا اواسط جنگ جهانی دوم راهی برای ورود به آسیای غربی نداشت. مسئله سوریه از اواخر دهه دوم قرن 21 کمرنگ شده، ولی هنوز پایان نیافته است و ....].
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    پيام‌هاي تازه
    پاسخ به پرسش مربوط به نقائص روزنامه هاي ايران
  •   در پيامي توسط اي ميل که در 17 ماه می 2005 (اردیبهشت 1384) دريافت شد از نگارنده اين تاريخ آنلاين و وبسايت روزنامك سئوال شده بود كه چند نمونه از نقائص كار روزنامه هاي فعلي ايران را ذكر كند.
        
        پاسخ اين است كه ايرانيان، هيچگاه روزنامه کامل به مفهوم واقعي کلمه نداشته اند. تا شهريور 1320 كه روزنامه هاي ايران دولتي نگار بودند و از اصول و روشهاي درست روزنامه نگاري هم آگاهي نداشتند. بعد از شهريور 1320 تا پايان جنگ دوم كه ايران تحت اشغال نظامي و مقررات زمان جنگ بود و سپس كشمكش جناحهاي سياسي آغاز شد و در دوران حكومت دكتر مصدق هم كه مطبوعات آزادي عمل داشتند مسئله نفت آنها را به خود مشغول كرده بود. پس از براندازي 28 امرداد وضعيت تازه اي حكمفرما شد و سختگيري تا نيمه دوم سال 1356 كه شاه در ديدار از واشنگتن تحقير شد هر روز بيشتر مي شد. در اين دوره، ايران روزنامه نگار خوب داشت ولي دستشان بسته بود. لذا حادثه نويسي، ورزشي نويسي، هنري نويسي و ترجمه از منابع خارجي به ويژه از زبان انگليسي در اين زمينه ها رونق يافت. از اواخر سال 1356 روزنامه هاي ايران با اينكه به چند خانواده و افرادي معيّن تعلق داشتند كه به خاطر حفظ سرمايه خود احتياط را از دست نمي دادند به تدريج آزادي عمل به دست آوردند و همين آزادي به پيروزي انقلاب كمك بسيار كرد. اگر اين روزنامه ها تظاهرات قم را در صفحات اول خود منتشر نكرده بودند كه تبريزي ها بپا نمي خاستند و انتشار تظاهرات تبريز باعث تشويق اصفهاني ها، شيرازي ها، كرماني ها و مشهدي به بپاخيزي شد و ... و محدويت اين آزادي از ارديبهشت ماه 1358 (سه ماه پس از انقلاب) با مداخله گروههاي مختلف (نه دولت موقت به رياست مهدي بازرگان) آغاز شد و به اخراج تدريجي دسته ـ دسته روزنامه نگاران منجر و به مصادره و تعطيل شدن برخي از روزنامه ها انجاميد. آغاز جنگ عراق و ايران در شهريور 1359 جّو تازه اي را به وجود آورد و قانون سال 1364 مطبوعات كه در چنين جّوي تدوين شده بود اين وضعيت را تثبيت كرد و عملا عده اي از اتباع ايران از داشتن نشريه محروم شدند. در دهه 1370 دولت هم روزنامه نگار شد و دولتي نويسي بار ديگر از سر گرفته شد و از آن پس، دولتي نويسي (اخبار فعاليت هاي سه قوه حکومتي و اظهارات مقامات آنها) به صورت يك عادت درآمده است.
        براي مثال: اگر خبرنگاران كه هر روز نرخ ارز و سكه را بدون سابقه نويسي و کسب نظر آگاهان منتشر مي كنند در زير آن مقايسه اين نرخ با 10 سال، 20 سال و 50 سال پيش را هم بنويسند، و اضافه كنند كه درآمد نفت كمتر نشده جمعيت كشور هم كه نسبت به سال 1357 بيش از دو برابر نشده و بسياري هم مهاجرت کرده اند، پس چرا بايد بهاي دلار كه در سراسر جهان پايين مي رود در ايران (سال 2005 = 1384) 130 برابر آن سال (1357 = 1978) شده باشد كمك به حل مسئله مي كند. يا اينكه اگر هنگام ثبت نام مدارس به جاي نقل خشک و خالي اطلاعيه هاي وزارت مربوط، در كنار آن بنويسند كه پولي شدن مدارس خلاف قانون اساسي و قانون تعليمات اجباري و تصميمات سال 1353 است، كار خرابتر نمي شود. يا چنانچه در زير خبر خصوصي شدن اداره امور بيمارستانهاي صد ساله دولتي که به نقل از منابع رسمي درج مي کنند اشاره به قول هايي كه پس از انقلاب درباره درمان رايگان داده شده و در روزنامه هاي سالهاي 1358 و 1359 به چاپ رسيده بود اشاره كنند مسائل درمان پيچيده تر نمي شود. يا اينكه اگر بروند ببينند بر سر اراضي دولتي كه دولت موقت به ديپلمه هاي بيكار بخشيد چه آمده است؛ بذل و بخشش اراضي ملي (متعلق به جامعه) پايان خواهد يافت، و همين طور مسئله گمركات، سيگار فروش بودن دولت (انحصار دخانيات) و .... اينها را «سابقه خبر» مي گويند و نوشتنشان در روزنامه نگاري حرفه اي اجباري است و به يادآوري و به حل مسائل كشور كمك مي كند. تا مسائل علني و شكافته نشود، تأملي در كار نخواهد بود و راه حلي به دست نخواهد آمد. چرا روزنامه هاي ايران بمانند جرايد ساير كشورهاي داراي صفحات مقالات و نظرات ديگران (مخاطبان) نيستند؟. چرا روزنامه ها به مانند سابق (پيش از انقلاب) نمي روند هر ماه از محاضر ازدواج بپرسند که بالاترين مَهر زنان در آن ماه چه ميزان بوده است تا جامعه متوجه شود و کنترل کند که اين همه زنداني ناشي از به اجراي ثبت سپردن مَهر نداشته باشد و صدها چراي ديگر. كار خبرنگار نشستن در تحريريه و تلفن كردن به منابع رسمي و گرفتن خبرهاي قرار داده شده در اينترنت و دريافت «اي ميل» هاي خبري و فاكس نيست، بايد در خيابانها و در ميان مردم باشد، به همان گونه كه ما بوديم. اينها اشاره كوچكي است به چند مورد كمبودهاي حرفه اي روزنامه هاي ايران ـ کشوري که هنوز يک نظام روزنامه نگاري جامع ندارد، آيين نامه اي که بگويد روزنامه نگار کدام است و چه شرايطي بايد داشته باشد، روزنامه حزبي و حرفه اي چيست و چه فرقي بايد باهم داشته باشند و ... و مانع کمک مالي دولت به روزنامه و روزنامه نگار شود و ....




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com