Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
21 اوت
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 اوت
ايران
انتقالِ موقّتِ پايتخت ايران به شهر نيشابور ـ هون ها در یک نگاه ـ دکترین «اوگوستوس» و یکه تاز شدن ایرانِ اَبَرقدرت
21 آگوست سال 441 ميلادی (آخر اَمُردادماه)، يزدگرد دوم شاه وقت ايران از دودمان ساساني تصميم گرفت كه براي نزديك بودن به شمال خاوري كشور و جلوگيري از ورود باقيمانده هون ها به فرارود (بخش شمال شرقي خراسان بزرگتر) موقتا پايتخت را از تيسفون (نزديك بغداد) به نيشابور (از شهرهاي خراسان) منتقل کند. شهرهاي بزرگ و معروف ديگر خراسان وقت عبارت بودند از سمرقند، بخارا، مَرو، خُجَند، بلخ و هرات.
    يزدگرد دوم كه 18 سال حكومت كرد در سال 438 ميلادي پس از مرگ پدرش ـ بهرام گور، شاه شده بود. همين هون هاي رانده شده به اروپا، كشور هونگري (هنگري – مجارستان) را به وجود آوردند كه «آتيلا» يكي از رهبرانشان بود.
    رنگ پوست و قيافه هون ها بر حسب دوري و نزديكي شان از سرزمين مغول ها با هم تفاوت داشت و آن دسته كه به شمال درياي مازندران نزديكتر بودند پوستي سفيدتر داشتند و ايرانيان ايشان را هون سفيد خطاب مي كردند. ايرانيان همه هون ها را «بدقيافه ها» مي خواندند و اين، براي هون ها عُقده شده بود. به گونه اي كه پس از رسيدن به اروپا و فتوحات متعدد، بر هر نقطه اروپا، از روسيه امروز و سواحل دانوب تا آلمان و فرانسه كه استيلا مي يافتند زنان زيبا را به ازدواج خود در مي آوردند تا فرزندانشان تغيير قيافه بدهند و زيبا شوند و زيبايي نسبي مردم مجارستان به همين سبب است. شماری از هون های سفید در فنلاند و استونی امروز و مناطق مجاور مستقر و با مردم این نواحی مخلوط شدند. مشابهت زبان مردم این مناطق با مجارستانی ها به همین سبب است. هون ها پس از همسايه شدن با ايرانيان شيفته رعايت حق و قانون و نظام قضايي ايران شدند و به همين دليل در مناطق متصرفي خود، كمتر به كشتار مغلوبين و تسليم شدگان و تجاوز به عنف به زنان دست مي زدند.
     پريسكوس Priscus مورخ نوشته است هون ها به هر تدبير و نقشه جنگي كه دست زدند تا وارد قلمرو ايران شوند موفق نشدند. يك بار به مدت 15 روز از كوهها عبور كردند تا از حاشيه درياي کاسپيان (درياي مازندران) وارد ايران شوند كه به محض سرازير شدن از كوه با سوار نظام ساساني كه در دنياي آن زمان نظير نداشت رو به رو شدند و همين وضعيت باعث شد كه روانه اروپا شوند و آنجا را مورد تاخت و تاز قرار دهند. از زماني كه هون ها در ساحل دانوب استقرار يافتند، امپراتوري روم، ديگر روي آرامش نديد.
     امپراتوران رومي پس از شكست هايي كه در دوران اردشير و پسرش شاپور يکم و نيز شاپور دوم از ايران خوردند به سياست تعرّضي شان پايان دادند. «اوگوستوس» دكترين تازه اي ارايه داده بود و آن پايان يافتن سياست جهانگيري روميان و قناعت كردن به آن چه كه تا آن زمان داشتند بود و اين دكترين از زمان تيبريوس به صورت يك قانون نانوشته درآمد و از اين تاريخ، اين ايرانِ اَبَرقدرت بود كه روحيه تعرضي به خود گرفته بود به گونه اي كه روميان از ترس مجبور شدند، نخست يك پايتخت شرقي (قسطنطنيه) براي خود به وجود آورند و سپس به تجزيه امپراتوري تَن دردهند و آن گاه در غرب تسليم مهاجران مهاجم شوند و از ميان بروند.
    برتري ايرانيان در عهد ساسانيان عمدتا اين بود كه از دست يافتن به سلاح هاي تازه و تاكتيك جنگي نوین باز نمي ايستادند. نظام اداري و قضايي پيشرفته و خوبي داشتند. تلاش براي بهسازي تسليحات و تقويت روحيه سربازان امري روزانه بود كه متوقف نمي شد. ساسانيان به سواره نظام توجه كامل داشتند. دست سرباز در مصرف تير باز بود و مانند روميان و هون ها به 30 «تير» محدود نبود. هر سوار دو اسب ذخيره و يك يدك داشت و ارتش ايران داراي يك نيروي ضربتي هميشه آماده بود و روميان پس از استقرار در قسطنطنيه ابتكار نظامي ايران را تقليد كردند.
     روميان پس از اين كه خود را زير فشار آتيلا (سَرکرده هون ها) ديدند او را هنگامي كه در ساحل درياي سياه سرگرم تاخت و تاز بود فريب دادند كه به قلمرو ايران وارد شد، ولي ايرانيان در مرز شمالي ارمنستان چنان گوشمالي به او دادند كه براي هميشه نام ايران را هم نبرَد. تاخت و تاز هون ها در قلمرو روم با مرگ آتيلا در 453 ميلادي به تدريج پايان گرفت و سلطه ايشان تا مدتي محدود به قسمتي از مجارستان شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
كشته شدن ماكانِ كاكي (گیلانی) از سرداران احياء استقلال ايران و رساندن این خبر با کبوتر نامه بَر
ماكان كاكي يكي از سرداران احياء استقلال ايران كه بر شمال كشور حكومت داشت 21 آگوست سال 940 ميلادي (329 هجري قمري) در جنگ با افراد سردار ديگر ايراني از دودمان سامانيان كشته شد و خبر كشته شدن او بوسيله كبوترِ نامه بَر كه بر پايش جمله «ماكان كاسمه ـ ماکان بمانند اسمش شد يعني ديگر زنده نيست» را بسته بودند تا سَبُك باشد به نصر ساماني در شهر بخارا رسانده شد و اين، روزي غم انگيز در تاريخ وطن ما است كه يك ايراني به دست ايراني ديگر كشته مي شد. حال آن كه در اصل هر دو سردار، يك هدف مقدس را كه تحقّق استقلال وطن و حاکمیّت ملّی بود دنبال مي كردند. نبرد اين دو سردار در منطقه ري روي داد.
    ماکان از اشکورِ گيلان، نخست بر منطقه ديلمانِ گیلان حکومت داشت و سپس تبرستان (مازندران)، گرگان و غرب خراسان ازجمله نيشابور را بر قلمرو خود افزود. وي سال ها از ياران مرداويز بود. ماکان که هدف خود را مشترک با سامانيان ديد که بر خراسان بزرگتر و خاور ايرانِ وقت حکومت داشتند و تلاش براي زنده کردن فرهنگ ايراني و زبان پارسي مي کردند به آنان نزديک شد و حکومت کرمان را هم به دست آورد.
    ماکان پس از نزديک شدن به وُشمگير، يک سردار ايراندوست ديگر، خشم پادشاه ساماني وقت را نسبت به خود که با وشمگير دشمني داشت برانگيخت که اين تيرگي روابط، به جنگ طرفين منجر شد و در اين نبرد، ماکان کشته شد.
    پس از مرگ ماکان، حسن فيروزان از بستگان نزديکش بر جاي او نشست و حاکم ديلمان و ... شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دو وعده مشابه محمدرضاشاه با فاصله 25 سال از هم ـ هر انقلاب لزوما به دمکراسي منتهي نمي شود
محمدرضاشاه پهلوي كه پس از شكست مرحله نخستِ برنامه براندازيِ حكومت دكتر مصدق در 25 اَمُرداد 1332، به عراق و سپس ايتاليا فرار كرده بود 21 آگوست 1953، و دو روز پس از انجام كودتاي 28 اَمُرداد [اَمُرداد 1332] در پيامي كه از رُم فرستاده بود و از راديو تهران پخش شد به مردم وعده تداوم دمكراسي [دمکراسی مصدق] داد.
     وي اين قول را كه به آن عمل نكرد درست 25 سال بعد (2 شهريور 1357 ـ سال انقلاب) در نطقي با هدف آرام كردن مردم تكرار كرد و گفت كه فقط اوست كه مي تواند در كشور دمكراسي واقعي برقرار كند، تظاهرات از اين دست (که آن زمان در ايران جريان داشت) به دمکراسي منتهي نمي شود، كه كسي به حرف او توجه نكرد.
     هدف پهلوی دوم از بيان اين مطلب اين بود كه به مردم بگويد هر انقلاب لزوما به دمکراسي منتهي نمي شود و به وعده هاي انقلابيون در اين زمينه توجه نكنند. محمدرضاشاه اظهارات آن روز خودرا به همانگونه که عادت وي بود به صراحت و ذکر جزئيات و مثال (استدلال) بيان نکرد.
    راهپیمایان در واکنش به اظهارات شاه شعار می دادند: «دروغِ تکراری»، «ما دمکراسی و انتخاباتِ به سَبک غرب و پُر از تقلّب و کلَک نمی خواهیم»، «دمکراسیِ ایرانی ـ اسلامی».
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازداشت و تصفيه در سراسر ايران در پی به اجرا درآمدن برنامه براندازی 28 اَمُرداد 1332
21 آگوست (30 اَمُرداد) 1953 اعلام شد كه بازداشت هواداران دكتر مصدق و مقامات منصوب از جانب او در سراسر كشور ادامه دارد و تا بامداد اين روز بيش از دويست تَن بازداشت شده اند [شده بودند] و بسياري از مقامات دولتي بركنار شده و تصفيه ادارات ادامه خواهد داشت.
    پس از اجرا شدن برنامه براندازی، بسياري از مقامات نيز خود كناره گيري كرده بودند از جمله الهيار صالح از سمت سفيري ايران در آمريكا.
    به گزارش رسانه ها كه در روزشمارهای تاریخ (کرونیکل ها) هم نقل شده است، در اين روز (30 اَمُرداد 1332) سرلشكر زاهدي به ديدار آيت الله كاشاني به منزل وي رفت كه در جريان اين ديدار دكتر بقايي، شمس قنات آبادي، حائري زاده و نادعلي كريمي هم آنجا بودند. در همه شهرها حكومت نظامي برقرار بود. نشريات چپگرا و ملي گرا از دو روز پيش از آن تعطيل شده بودند.
    
سروان داورپناه و سروان فشاركي دو افسر محافظ دكتر مصدق كه در سال 1358 جزئيات و چكونگي براندازي 28 مرداد را كه خود شاهد آن بودند براي درج درتاريخ بيان كردند


    
طبق اظهارات سروان داورپناه، دكتر مصدق كه به حمايت قاطع مردم از خود و ايستادگي آنان در برابر زور اطمينان كامل داشت اجازه نداد كه 26 مرداد هواپيماي حامل شاه كه از كشور فرار مي كرد از سوي نيروي هوايي سرنگون شود و با درخواستهاي آخرين روز سرتيپ رياحي درمورد عدم تغيير رئيس شهرباني و نيز استقرار واحدهاي تيپ زرهي در اطراف خانه خود و همچنين تقاضاي حزب توده مبني بر تحويل اسلحه به افراد آن حزب موافقت نكرد


    
چهار تن از كساني كه به براندازي حكومت دكتر مصدق كمك كردند: ژنرال دادستان، ژنرال باتمانقليج، حائري زاده و دكتر بقايي


    
سرتيپ رياحي رئيس ستاد
ارتش، منصوب دكتر مصدق
از نخستين كساني كه
بازداشت شد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نوشته ويليام بلوم درباره رويداد براندازی 28 اَمُرداد
ويليام بلوم
ويليام بلوم W. Blum نويسنده و محقق انگليسي در كتاب خود درباره سيا، در يك جا نوشته است كه اواخر نوامبر سال 1952 مطابق آبان 1331 (پس از انتخاب ايزنهاور به عنوان رئيس جمهور بعدي امريكا) دولت انگلستان با كرميت روزولت (كيم) كه رئيس دائره سازمان اطلاعات مركزي امريكا در خاورميانه بود تماس گرفت و از او براي ساقط كردن دولت دكتر مصدق استمداد كرد كه روزولت پاسخ داد كه گمان نمي كند دولت انگلستان (چرچيل) براي جلب نظر ترومن براي براندازي دكتر مصدق شانس داشته باشد، بايد منتظر آغاز كار دولت تازه امريكا به رياست ژنرال ايزنهاور شود كه دو ماه ديگر حكومت را به دست مي گيرد. مولف كه جزئيات رويداد 28 مرداد را به رشته تحرير كشيده در جايي ديگر از كتاب خود نوشته است: در يكي از روزهاي ژوئن 1953 (دو ماه پيش از براندازي 28 مرداد) جان فاستر دالس وزير خارجه كابينه آيزنهاور وارد يك جلسه كاخ سفيد شد كه قرار بود در آن درباره وضعيت حكومت دكتر مصدق و خطر كمونيستهاي ايران بحث شود. دالس در اين جلسه به ذكر يك جمله اكتفا كرد كه ضمن اشاره به پوشه اي كه با خود آورده بود گفت: ما با اجراي اين طرح از شر مصدق لجوج و يكدنده آسوده خواهيم شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
وضعیتِ ایرانِ 6 ماه و 9 روز پس از پیروزی انقلاب با نگاهی بر صفحه اول شماره 30 اَمُرداد 1358 روزنامه اطلاعات که «تاریخ» شده است

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دو خبر کُپی شده از صفحه 12 شماره سی ام اَمُرداد 1358 روزنامه اطلاعات (6ماه و 9 روز پس از پیروزی انقلاب)

    



    
    - - - - -
    * فروش ارز در صرّافی هایِ دارای پروانه و مجوّز را «فروش بازرگانی» می گفتند و خرید و فروش ارز توسط افراد و معامله گران خیابانی (اصطلاحا؛ ارزفروش های خیابانیِ میدان فردوسی، چهارراه استانبول و سه راه منوچهری) را بازار آزاد می خواندند. فروش رسمی یعنی فروش ارز در شعب بانک ها با نرخ تعیین شده از سوی بانک مرکزی.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درباره مهاجرت ایرانیان به کانادا ـ کانادا کشور مولتي کالچرال ـ مهاجرت روشنفکران و نويسندگان ـ نگاهی کوتاه به کنفدراسیون کانادا
Jason Kenney وزير پیشین مهاجرت و تابعيت

در آگوست 2006 سازمان سرشماری کنفدراسیون کانادا اعلام کرد که 121 هزار و 510 ایرانی، آن کنفدراسیون ده میلیون کیلومتری (دومین کشور جهان از لحاظ وسعت، پس از روسیه فدراتیو)را به عنوان اقامتگاه دائمی خود برگزیده و در اینجا زندگی می کنند. چند روز بعد کنگره کاناداییان ایرانی توضیح داد که این رقم از 200 هزار هم بیشتر است و تقریبا 255 هزار (در آن سال ـ سال 1385 ه. ش.)، و استدلال کرده بود که در سرشماری انجام شده، بسیاری از ایرانیان فُرم های مربوط را پُرنکرده و یا تبار خودرا ننوشته اند، [در آن سال] تنها در شهر 5 میلیونی تورانتو و حومه اش بیش از 65 هزار ایرانی زندگی می کردند و .... در آن سال (سال 2006) و تا ماه آگوست (اَمُردادماه)، هفت هزار و 324 ایرانی به کانادا مهاجرت کرده بودند (هرماه حدود یک هزار نفر) و از این لحاظ در ردیف هفتم قرار داشتند. ایرانیان عمدتا در مناطق تورانتو، وَنکوور و مونترآل (مناطق پُرجمعیت کانادا) زندگی می کنند.
    در سال 2006 هشت هزار و 750 آمریکایی از فدراسیون آمریکا به کنفدراسیون کانادا مهاجرت کرده! و از این لحاظ در ردیف پنجم قرارداشتند. چینیان با 28 هزار و 896 مهاجر در ردیف اول بودند. هندیان، پاکستانیان، انگلیسی ها، فرانسویان، کره ای ها و روس ها سایر مهاجران 7 ماه اول آن سال را تشکیل می دادند.
    جمعیت کنفدراسیون کانادا در سال 2011 سی و سه میلیون و 530 هزار تَن بود و در سال 2016 از 36 میلیون بالاتر رفت (9 درصد همسایه جنوبی اش؛ فدراسیون آمریکا) و در نیمه سال 2021 جمعیت کانادا از 38 میلیون و 135 هزار فراتر رفته بود و گفته شد که هر سال حدود 12 هزار ایرانی به کانادا مهاجرت می کنند. بررسی آماری نشان می دهد که در نخستین دهه قرن 21، هرسال حدود 500 هزار تن بر جمعیت کنفدراسیون کانادا اضافه شده است. 77 درصد جمعیت کانادا از تبار اروپایی و یا سفیدپوست هستند و تنها 3 درصد سیاهپوست. بیش از 4 درصد جمعیت از بومیان (اصطلاحا سرخپوستان) و 14 درصد از تبار زردپوستان. تلاش شده است که ایرانی تبارانِ کنفدراسیون کانادا (مهاجران ایرانی، افغان، تاجیک و ...) که فرهنگ و زبان واحد دارند، خودرا پِرژیَن (پارسی) معرفی کنند. با اینکه انگلیسی و فرانسه دو زبان رسمی کنفدراسیون کانادا هستند، مهاجران 50 دهه اخیر زبان مادری خود را نیز بکار می برند.
     پارلمان کانادا 15 فوریه 1977منع تابعیت مضاعف را لغو کرد. کانادا تنها کشور جهان است که مهاجرت اهل قلم، اندیشه و هنر را به آن کشور تشویق می کند و یکی از پیش شرط های مهاجرت است،[نه فقط اصحاب سرمایه و افراد دارای مهارت در کسب و کار]. از این رو، پیش بینی شده است که در آینده ای نزدیک، آن کنفدراسیون اقامتگاه نویسندگان، روزنامه نگاران، کاریکاتوریست ها و هنرمندان ملل جهان شود.
    در قرن 20 مهاجرت به کانادا در پنج موج صورت گرفت و پیش بینی شده است که با تداوم مهاجرت، در سال 2031 نیمی از زیر 15 ساله های این کنفدراسیون، متولد کشورهای دیگر باشند. جیسون کنی Jason Kenney از 30 اکتبر 2008 تا سال 2015 وزیر امور مهاجرت و تابعیت کانادا بود.«کنی» که در رشته فلسفه تحصیل کرده است قبلا پنج دوره نماینده پارلمان کانادا و نیز رئیس کمیسیون فرعی پارلمان کانادا مربوط به حقوق بشر و همچنین مسئول مولتی کالچرالیسم Multicultralism کانادا بود و نمایندگی پارلمان را همچنان حفظ کرده است.
     کاناتا (کانادا) یک واژه سرخپوستی (بومی) به معنای آبادی است. در کانادا برخلاف مهاجرنشینان 13 گانه انگلیسی جنوبی تر (اینک فدراسیون آمریکا) بومیان (سرخپوستان) کشتار نشدند. کانادا تنها کشور به معناي واقعي کلمه «چندين فرهنگي»جهان بشمار آورده شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مصاحبه آگوست 2004 وزير دفاع وقت جمهوري اسلامي با تلويزيون الجزيره در بارهِ واكنش ايران به هرگونه حمله نظامي اسرائيل و آمريكا
علي شمخاني

وزيردفاع وقت جمهوري اسلامي در مصاحبه با تلويزيون عرب زبان الجزيره كه از قطر برنامه هاي خود را پخش مي كند در پاسخ به اين پرسش كه اگر آمريكا به تاسيسات اتمي ايران حمله كند، شما چه پاسخي خواهيد داد گفت كه ما نخواهيم نشست و دست روي دست نخواهيم گذارد تا ديگران هرچه بخواهند بكنند. برخي از فرماندهان نظامي ما معتقدند كه تاكتيك «حمله به منظور پيشگيري از حمله طرف مقابل( پيشدستي در حمله)» در انحصار آمريكا نيست (ماهم مي توانيم از اين تاكتيك استفاده كنيم). اين تنها آمريكا نيست كه در منطقه حضور دارد، ما هم هستيم. ما در خليج فارس حضور داريم و مي توانيم در افغانستان، از خوست تا قندهار، و نيز در عراق حضور داشته باشيم.
    علي شمخاني وزير دفاع وقت جمهوري اسلامي كه مصاحبه او چهارشنبه 18 آگوست 2004 از تلويزيون الجزيره پخش شد در پاسخ به پرسش ديگر درباره امكان حمله آمريكا و اسراييل به نيروگاه اتمي بوشهر (فقط) پاسخ داد كه از نظر ما حمله به هر نقطه از كشور حمله به همه كشور خواهد بود و ما با همه توان و امكانات به آن پاسخ خواهيم گفت. اسرائيل كه ما آن را يك «عامل شرّ» مي دانيم بدون چراغ سبز آمريكا دست به اقدام نظامي نخواهد زد، بنابراين ما نمي توانيم آمريكا و اسرائيل را از هم جدا بدانيم. حضور آمريكا در عراق دليل قوت و عنصر برتري اين كشور نيست بلكه يك عامل ضعف است (مهره اي ضعيف از زنجير نظامي). زيرا كه در صورت حمله به ايران، نظاميان آمريكايي در عراق به صورت گروگاني در چنگ ما خواهند بود.
    شمخاني در اين مصاحبه به صورت اخطار گفت كه هرگونه حمله به تاسيسات اتمي ايران باعث خواهد شد كه ما به رعايت تعهدات خود در قبال آژانس بين المللي انرژي اتمي پايان دهيم.
    آژانس فرانس پرس كه اين مطلب تلويزيون الجزيره را گزارش كرده بود به عنوان سابقه خبر، نوشته بود كه فرمانده گارد انقلاب ايران (سپاه پاسداران انقلاب) نيز قبلا اخطاركرده بود كه اگر اسرائيل به تاسيسات اتمي ايران حمله كند ما رآكتور اتمي آن كشور در «ديمونا» را مورد حمله موشکي قرار خواهيم داد. ما از ظرفيت موشکي کامل برخوردار هستيم.
    اين جنگ کلمات (مبارزه رواني) آمريکا و اسرائيل از يک سوي و ايران از سوي ديگر ادامه داشته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که یک ایرانی آمریکایی فرمانده ناو هواپیمابر اتمی هَری ترومن شد
21 آگوست 2019 رسانه های آمریکا گزارش از انتصاب یک افسر 51 ساله ایرانی آمریکایی به فرماندهی ناو هواپیمابر 21 ساله هَری ترومن داده بودند که طبق همین گزارش ها، ممکن است به آن مأموریت داده شود که با اسکورت خود از پایگاهش در نورفُک (استیت مشترک المنافع ویرجینیا) به منطقه غرب آسیا برود [که چندی بعد برای مدتی در دریای عُمان مستقر بود]. بزرگترین پایگاه دریایی آمریکا در شهر بندری نورفک (360 کیلومتری جنوب شرقی شهر واشینگتن) استقرار دارد.
    به گزارش این رسانه ها، کاپیتان کیوان حکیم زاده تا 11 سالگی در ایران بود، دوره دبستان را در تهران گذراند و زبان فارسی می داند. وی نخستین ایرانی آمریکایی است که فرمانده یک ناو هواپیمابر اتمی آمریکا شده است.
    تیتر و چهار پاراگراف از گزارش یک روزنامه آمریکا ـ چاپ نورفک که عکس کاپیتان حکیم زاده را هم درج کرده است:
    
    
This aircraft carrier skipper left Iran as a child. Now, he is preparing to deploy amid heightened tensions

    
    
By Brock Vergakis
    
    The new skipper of one of America,s aircraft carriers left Iran as a child. Capt. Kavon Hakimzadeh took command of the USS Harry S. Truman in July 2019. Now, he is preparing for a deployment that could take him back to the region at a time of heightened tensions between the two countries. His journey from Tehran to enlisted sailor to an officer in command of the ultimate symbol of American sea power.
    Hakimzadeh (pronounced Ha-Keem-za-day) was born in Texas to an American mother and an Iranian father, but moved to Iran when he was still a baby. He fondly remembers his childhood there during the 1970s.
    He and his family left Iran when he was 11, his sister was 9 and his mother was seven-months pregnant. They were rushed onto an airplane as the airport was about to close, destined for a small town near Hattiesburg, Miss.
    Hakimzadeh is now preparing for the possibility that he could be called to return to the Middle East. His carrier strike group has already completed its last major pre-deployment exercise.

    
کاپیتان کیوان حکیم زاده

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کُپی چند تیتر خبر و نظر از صفحات اولِ چند روزنامه تهران، منتشره در سی ام اَمُرداد 1401

    



    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دانش
محمدآقا کرمانی 276 سال پیش درباره بهداشت دهان و دندان کتاب نوشت

    درکتابخانه ملّی پزشکی آمریکا، کتابی رساله مانند به قلم «محمدآقا کرمانی» قرار دارد که به تقویم میلادی، تألیف سال 1747 است و درباره بهداشت دهان و دندان. محمدآقا در این تألیف، راههای محافظت از دهان و دندان را بدست داده و نوشته است که مشکلات دندان و بی دندانی در دهه های آخر عُمر، لذت را از انسان سلب می کند و به علت نداشتن دندان و یا برخی از دندان ها، جویدن دشوار خواهد بود و فرد کاهش وزن پیدا می کند و دچار انواع بیماری های ناشی از ضعف تغذیه می شود.
    وی شاید نخستین دانشمندی باشد که به رابطه خرابی طولانی دندان با بیماری و نارسایی قلب پی برده و آن را قلمی کرده است. این رساله که نسخهِ ـ گویا منحصر به فرد آن در کتابخانه ملی پزشکی آمریکا وجود دارد در بخش تألیفات دندانپزشکی و قفسه کتاب ها و رسالات به خط عربی نگهداری می شود و مطالعه آن وسعت معلومات مؤلف را نشان می دهد. برچسب عنوان عربی رساله که کتابخانه بر آن نهاده چنین است: «رساله فی الحکم المسواک». از محمدآقا کرمانی دو رساله دیگر در دست، ولی درباره خود او اطلاعات زیادی در دست نیست.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
مبتكر Photo Essay (مقاله و رساله تصویری) در 97 سالگي درگذشت
Carl Mydans در نيمه عُمر

«كارل مايدنز Carl Mydans» فتو ژورناليست معروف 18 آگوست 2004 در 97 سالگي درگذشت. ابتكار تهیه گزارش، مقاله، فیچر و حتی رساله با دوربین به جای قلم (فوتو اسي Photo Essay) از اوست. وي بود كه نوشت؛ يك عكس به گونه اي بايد گرفته شود كه برابر با يك كتاب، مطلب بيان دارد.
    كارل، متولد روسيه، كه در 1930 از دانشگاه بوستون آمریکا ليسانس روزنامه نگاري گرفته بود كار خود را با تهيه مطلب از دشواري آمريكاييان در جريان ركود اقتصادي بزرگ آغاز كرد، از مزارع پنبه در جنوب و از مشكلات مردم در يك شهر در شمال شرقي آمريكا عكس گرفت و تاريخ مستند و مصوّر آن دوران سخت را ثبت كرد تا آمريكاييان فراموش نكنند و خود را وارد چنان وضعيت سختي نسازند.
     او سپس بكار در مجله هاي لايف و تايم پرداخت. 36 سال براي لايف کار کرد ـ در تمامي دوره اي كه این مجله به صورت هفتگي منتشر مي شد و شهرت آن به عكس هايش بود. با بانوی خود «شليShelley» كه يك خبرنگار بود صحنه هاي جنگ جهاني دوم در اروپا، چين، فيليپين و ... را پوشش داد. در جبهه اروپا، کار خود را از حمله شوروي به فنلاند و اشغال مناطق آلماني نشين چك اسلواكي توسط ارتش هیتلر آغاز كرده بود. در فيليپين با زنش ـ «شلي» به اسارت ژاپني ها در آمد و دو سال در بازداشت بود. عكس هاي كارل از خروج (فرار) مك آرتور از فيليپين، كشتار چينيان به دست نيروهاي نظامی ژاپني كه منحصر به فرد (اختصاصي) است در كتاب هاي تاريخ چاپ شده و هر روز در رسانه ها تجديد چاپ مي شود زيرا تنها، وي اين عكس ها گرفته بود.
    كارل از مراسم تسليم شدن ژاپن به متفقین در عرشه ناو ميسوري و آزمايش بمب هيدرژني نیز عكس گرفت. دو كتاب مصوّر از كارل باقي مانده است يكي «صلح با تنش» و ديگري «از نگاه من» عنوان دارند. كارل اواخر عُمر براي موزه ها عكس مي گرفت و دوربين خود را متوجه آثار باقي ماندني كرده بود.
    وي يك دفترچه راهنما نيز براي خبرنگاران عكاس ـ فتو ژورنالیست ها ـ تأليف كرده كه حاوي اندرزهاي اوست. از جمله اين كه در صحنه هاي حساس، فورا فيلم را از دوربين خارج و از خود دور كنند تا اگر دستگير و يا بازرسي شوند، فيلم از دست نرفته باشد [در آن زمان هنوز دوربين ديجيتال ساخته نشده بود]. همچنين سعي كنند كه در صحنه عكس بگيرند، نه ساختگي و با عكس ساختگي و صحنه اي كه عموميّت نداشته باشد به ژورناليسم خيانت نكنند. به علاوه، بيش از يك دوربين و به حد كافي فيلم با خود همراه داشته باشند و از هر كس و هرجا كه عكس مي گيرند اسامي و صحنه ها را در دفترچه ای يادداشت كنند كه فراموش نكنند چه بوده اند.
     كارل كه بیستم ماه مي 1907 به دنيا آمده بود پس از مرگ بانویش «شليShelley» که در سال 2002 اتفاق افتاد، ديگر دست به دوربين نبُرد و دو سال از خانه خارج نشد تا درگذشت.
     پسر اين دو ژورناليست هم روزنامه نگار است و در نيويورك تايمز قلم مي زند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نمونه چند ابتکارِ مؤلفِ این تاریخ آنلاین زمانی که خبرنگار میز اخبار اقتصادی روزنامه اطلاعات بود (از شهریور 1335 تا نیمه اَمُرداد 1336)
چند مخاطب (روزنامه نگار و دانشجوی روزنامه نگاری) که یک خاطره مؤلف این کرونیکل ژورنالیستی آنلاین (نوشیروان کیهانی زاده) از زمان خبرنگاری اش در میز اخبار اقتصادی روزنامه اطلاعات را خوانده بودند پرسیده اند که این ابتکارها چه بود و آیا پس از انتقال از میز اقتصادی، توسط دیگران دنبال شد، یا نَه؟. این پرسش ها در طول اَمُرداد 1401 دریافت شده است:
    
    پاسخ:
    
    نَه. این ابتکارها که تا آن زمان در روزنامه ها به صورت ستون های ثابت مشاهده نشده بود عبارت بودند از:
    ـ ستون اخبار شرکت ها با مراجعه روزانه به بخش ثبت شرکت ها در اداره ثبت اسناد و کسب اطلاع از تغییراتِ روز و انتشار در صفحه اقتصادی روزنامه در روز بعد. هدف این بود که همگان بدانند و اظهار نظر کنند و ...
    ـ بازنشرِ خلاصه و تنظیم ژورنالیستی اعلانات مناقصه، مزایده و حرّاج های دولتی و سپس در روزِ اعلام شده ـ حضور در محل و گزارش وضعیت تا نتایج برکسی پوشیده نباشد.
    ـ وضعیت روزانه بازار تهران ـ عرضه (زمینه) و تقاضا (مشتری) و تغییرات قیمت ها.
    ـ ارز و طلا و وضعیت پول و بانک ها (کم و زیاد شدن مراجعه برای سپرده گذاری، وام گیری و ...).
    ـ رفت و آمد کشتی های تجاری به بنادر کشور و چه کالایی می آورند و می برند و از کجا و به کجا.
    ـ نظر مشتریان نسبت به کالای وارداتی از لحاظ بها و مرغوبیت بویژه اتومبیل که در آن زمان وسیعا از شوروی (مسکویچ و پابدا) و آلمان شرقی وارد می شد.
    ـ سفر بازرگانان و دست اندرکاران امور اقتصادی (اصطلاحا؛ ورود و خروج) و درج آن در ستون مربوط و در برخی موارد مصاحبه با تازه واردین و از سفر بازگشتگان و فعالیت بازرگانی آنان در طول سفر و شرح مشاهدات.
    در آن زمان، مؤلف این تاریخ آنلاین یک خبرنگار تازه کار 20 ساله بود و پس از انتقال از میز اخبار اقتصادی؛ نخست به میز سردبیری (به عنوان خبرنگار آماده و در دسترس سردبیر اجرایی) و سپس میز اخبار پلیسی و قضایی (اصطلاحا؛ حوادث شهری)، آن ستون ها به آن صورت ادامه نیافتند. ستون های شرکت ها، مناقضه ـ مزایده ها، رفت و آمد کشتی ها ادامه نیافتند واخبار بازار تهران به صورتی دیگر (نَه جمع آوری میدانی و تماس با بازرگانان و مغازه داران و مشتریان) متناوبا ادامه یافت و ستون ارز و طلا تنها با دریافت گزارش از منابع رسمی.
    در زیر کُپی سطوری از برخی از ستون های ابتکار مؤلف این تاریخ آنلاین در 20 سالگی و نخستین سال آغاز روزنامه نگاری که موفق به یافت آنها شده ایم در زیر درج شده اند تا سرنخ آموزشی برای دانشجویان رشته روزنامه نگاری باشد و نیز پاراگرافی در تاریخ روزنامه نگاری ایران:
    



    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
زد و خورد هندوها و مسلمانان با 3 هزار كشته ـ سياست ايجاد تفرقه
21 آگوست 1946، پس از سه روز زد و خورد ميان هندوها و مسلمانان هند در كلكته اعلام شد كه بيش از سه هزار تن كشته شده بودند. نزاع براي اين بود كه انگلستان را متوجه كنند كه اگر درصدد دادن استقلال به هندوستان است وضع هر دو دسته (هندو و مسلمان) را جدا از هم در نظر بگيرد.
     به باور برخي از مورخان، اشاره لندن هم در ايجاد برخورد خونين 21 آگوست هند دخيل بود زيرا که سياست دولت انگلستان برپايه تقسيم هندوستان قرارداشت (ايجاد تفرقه).
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ترور دولتي «بنينو اكينو» و پيامدهاي آن در فیلیپین ـ دمکراسی عاطفی!
جسد آکينو پس از ترور او بر سطح فرودگاه مانيل

بنينو آكينو Benigno Aquino» پنجاه و یک ساله سناتور پیشین فیلیپین، بنیادگذار یک حزب سیاسی و از مخالفان سياسي فردیناند ماركوس رئيس جمهوري وقت آن كشور (رئیس دهم) كه مدتي به حالتِ خود ـ تبعيدي در آمريكا بسر مي بُرد به دولت فيليپين اطلاع داد كه قصد بازگشت به وطن را دارد و متعاقب آن، بيست و يکم آگوست 1983 به فيليپين بازگشت، ولي در فرودگاه مانيل ترور شد که گفته شد (و بعدا به اثبات رسید) توطئه مارکوس بود و طبق نقشه او صورت گرفته بود. مارکوس قبلا آکینو را به زندان افکنده بود، ولی پس از رهایی از زندان به او اجازه رفتن به آمریکا جهت درمان بیماری قلب داده بود.
     آکینو در آمریکا دست از مخالفت نکشید و در اجتماعات فیلیپینی های مقیم آمریکا که بیش یک میلیون نفرند و در ملاقات با مقات دولتی و پارلمانی و روزنامه نگاران آمریکایی مارکوس را متهم به فساد مالی و دیکتاتوری می کرد و می گفت که بحران اقتصادی وقت فیلیپین ناشی از فساد و سوء مدیریت اوست.
     ترور اکینو اعتراضات خیابانی فیلیپینی ها و واكنش جهانیان را در پی داشت که مآلا به ساقط شدن حكومت ماركوس انجامید. رئیس جمهوری وقت آمریکا که فیلیپین حدود نیم قرن (پس از شکست اسپانیا در جنک با آمریکا تا چندی پس از پایان جنگ جهانی دوم) وابسته به آن دولت بود و هنوز هم متحد دولت واشینگتن است به مارکوس اشاره کرد که بهتر است فیلیپین را تَرک کند تا تظاهرات و اعتراضات به انقلاب و پیوستن برخی از نظامیان به آن نیانجامد که مارکوس که در عین حال گرفتار بحران اقتصادی فیلیپین و عمدتا به خاطر انتصابات نادرستش بود این اندرز را شنید و به هاوایی (یک استیت از فدراسیون 50 عضوی آمریکا) رفت و در اینجا در 79 سالگی درگذشت و جسد او جهت دفن شدن به فیلیپین انتقال یافت.
     در پی سقوط مارکوس، فيليپيني ها در انتخابات بعدی بانوی سناتور آكينو ـ Corazon Aquino را كه تجربه سياسي هم نداشت و عملا زنی خانه دار بود به رياست کشور برگزيدند! و در سال 2010 نیز پسر این زوج را. این طرز رای دادن از دیرزمان (از زمان انتخاب بانو باندرانایکه در سریلانکا) دمکراسی عاطفه ها عنوان گرفته که عنصری سوای اصول دمکراسی (انتخاب بهترین و شایسته ترین) است و مورد انتقاد.
    بانو «کورازُن آکینو» که از 1986 تا 1992 رئیس جمهوری فیلیپین بود (یازدهمین رئیس جمهوری این کشور) یکم آست 2009 و در 76 سالگی از بیماری سرطان درگذشت. بانو آکینو که درس حقوق خوانده بود بر زبانهای اسپانیایی، انگیسی و ژاپنی مسلط بود.
    
بِنينو آكينو (سیاستمدار مقتول)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تصویر آکینو و بانویش کورازُن (مطلب بالا):


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نام سناتور وقت ادوارد كندي در فهرست «تروريست هاي بالقوه»! - پيچيدگي بوروکراسي معاصر در همه جا براي مردم مسئله ساز است
Ted Kennedy

در آمريكا مثالي است به اين مفهوم كه «قرارگرفتن نام افراد در فهرست هاي «مورد سوء ظن ـ واچ ليستWatch List » سازمانهاي دولتي آسان است ولي پاك كردن اسم از اين ليست ها كاري آسان و سريع نيست و گاهي هم ابدي مي شود.».
    اين مثال براي سناتور وقت ادوارد (تِد) كندي چهره سرشناس و از معروفترين شخصيت هاي سياسي آمريكا (در زمان حيات خود) هم صادق بوده است.
    وي (که در سال 2008 تحت عمل جراحي تومور مغز قرار گرفت و چندي بعد درگذشت) 19 آگوست 2004 در كميسيون امور قضايي سناي آمريكا گفت: در ماه مارس (آن سال) پنج بار مرا كه چهاردهه است، هر هفته يكي ـ دو بار ميان واشنگتن و شهر بوستون رفت و آمد مي كنم و مسئله اي نبوده است از سوار شدن به هواپيماي مسافربر جلوگيري كردند و وقتي از ماموران مربوط دليل اين كار را پرسيدم گفتند كه نام من در فهرست «پرواز ممنوع = نو ـ فلاي» است و نام كساني ـ از سوي وزارت امنيت ـ در اين ليست قرار مي گيرد كه براي امنيت سفر هوايي «خطر» شناخته شده باشند.
    سناتور کندي اضافه کرد: مي دانيم كه اين فهرست شامل تروريست هاي بالقوه و كساني است كه شديدا در معرض سوء ظن دولت آمريكا قرار دارند. در آن لحظه (لحظه ممانعت از سوارشدن بر هواپيما) تشابه اسمي و اشتباه اداري نخستين چيزي بود كه به ذهن من خطور كرد و پيش خود گفتم كه هنگام تهيه ليست به مشخصات كامل «اين اسم» توجه نشده است. لذا شخصا با وزارت امنيت تماس گرفتم و تقاضاي اصلاح اشتباه را كردم و قول اصلاح آن را گرفتم، ولي بارديگر در فرودگاه مانع سوار شدنم به هواپيما شدند و من باز با آن وزارت تماس گرفتم و درخواست خود را تکرار کردم. سرانجام، پس از بار پنجم به «تام ريج» وزير امنيت (وزير وقت از حزب جمهوريخواه آمريکا) تلفن كردم و گفتم: ممكن است براي جمهوريخواهان يك خطر باشم ولي براي پرواز هوايي خطر نيستم. او دستور داد و اسم مرا از ليست حذف كردند.
    اين كه امروز در اين كميسيون اعتراض خودرا مطرح و درخواست رسيدگي دارم به خاطر مردم است ـ مردمي كه نمي توانند بمانند من به شخص «وزير» و هر مقام ديگر تلفن كنند، درد سر برايشان باقي مي ماند و عُقده مي شود، به صف ناراضيان مي پيوندند و .... برخي براي انجام كارهاي حياتي قصد پرواز دارند و رفتن به هر نقطه كه با اتومبيل ميسر نيست. اين مسئله كه مي دانم بسياري را گرفتار خود ساخته بايد ريشه اي حل شود. سئوال من اين است كه چرا به درخواستهاي مكرر من ترتيب اثر داده نشد؛ چه مشكل اداري در كار بود. مي گويند اشتباه از كارمند مربوط بوده است، چرا چند بار؟!. خوب، اين اشتباه براي اتباع معمولي هم اتفاق مي افتد. بايد پس از وصول اطلاع و درخواست، مسئله را حل كنند. بنابراين تقاضا مي كنم وزير امنيت بيايد و توضيح بدهد تا اين مسئله عمومي (و وسيله ناراضي کردن مردم) حل شود.
    اين مطلب كه پنجشنبه شب (19 اگوست 2004) به همين صورت از شبكه تلويزيوني سي. بي . اس. آمريکا پخش شد، در روزنامه هاي اين کشور نيز به تفصيل به چاپ رسيده بود. شبكه سي بي اس جمعه شب ( 20 آگوست 2004) گزارش كرد كه چنين اتفاقي براي «جان لوئيس» نماينده ايالت جورجيا در كنگره آمريكا هم اتفاق افتاده بود، بايد براي مسئله تشابه اسمي راه حل پيدا شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
فشار وجدان - اعتراف «بروتر» به اشتباه خود؛ «حمایت از جورج بوش در تعرُّض به عراق» و کناره گیری از نمایندگی کنگره آمریکا
Doug Bereuter

«داگلاس بروتر Doug Bereuter» نماينده جمهوريخواه وقت ايالت نِبراسكا در كنگره آمريكا كه 13 دوره (25 سال) اين سمت را برعهده داشت در نامه اي براي موكّلان خود (آن دسته كه از او پرسيده بودند چرا از تعرّض نظامی آمریکا به عراق در سال 2003 حمایت کرده بود) ضمن اعتراف به اشتباه خود، تاكيد كرده بود كه به نظر او جنگ عراق و اشغال نظامي اين كشور يك اشتباه بود و گمان نمی کند که نظم و نسق پیشین به عراق بازگردد. وی نوشته بود که گزارش نادقیق منابع اطلاعاتی سند توجیه تصمیم جورج بوش به آن تعرّض قرار گرفته بود. مفاد نامه بروتر در تاريخ 19 آگوست 2004 در روزنامه هاي نبراسکا و سپس به نقل از آنها در ساير رسانه ها انتشار يافته بود. وی ضمن آن اعتراف، از سمت نمایندگی مجلس ـ از 31 آگوست، 12 روز بعد ـ کناره کرد.
    بروتر متولّد اکتبر 1939 كه نايب رئيس كميسيون اطلاعات مجلس نمايندگان آمریکا و عضو ارشد كميسيون روابط خارجي اين مجلس بود اضافه كرده بود: من به استناد گزارش سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا كه صدام حسين داراي اسلحه كشتار جمعي است و با القاعده در ارتباط است به درخواست رئيس جمهوری كه از کنگره مجوّز جنگ خواسته بود راي موافق دادم كه اينك ثابت شده است كه آن گزارش خلاف واقع بوده است. اگر اين گزارش نبود من راي به جنگ کردن نمي دادم. من از پایان همین ماه (آگوست 2004) از نمايندگي مجلس كنار مي روم. شما بايد از نماينده بعدي خود بخواهيد كه تحقيق كند كه آيا گزارش خلاف واقع سازمانهاي اطلاعاتي تعمّدي بوده است [دولت دستور چنين جعلي را داده بود] و يا صرفا از روي اشتباه و سهل انگاري بود.
    بسياري از رسانه ها و مقامات سياسي آمريكا از «بروتر» كه چنين نامه اي را ارسال داشته و اين گونه عريان و بدون ملاحظه اعتراف به اشتباه خود كرده بود به عنوان عنصري شجاع و دلير ياد كرده بودند ولي برخی از همکارانجمهوريخواه او گفته بودند كه وي صرفا نظر شخصي اش را بيان داشته است. بروتر با انتشار آن اعتراف نامه، تاریخساز شده است.
    در تحقيقاتي که در طول چهار سال بعد صورت گرفت، خلاف واقع بودن آن گزارش تاييد شد و ديويد ساسکايند در کتابي که در سال 2008 منتشر ساخت نوشته است که به دستور شخص جورج بوش چنين گزارشي تهيه شده بود تا از کنگره مجوز تعرض نظامي به عراق را به دست آورد!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دشواري هاي کنونی دولت مسکو نتيجه بذل و بخشش هاي ندانسته استالين و خروشچف! ـ نشست 19 آگوست 2008 بروكسل كوهي بود كه موش زاييد
Stalin -- Khrushchev
تصميم 19 فوريه 1954 نيكيتا خروشچف مبني بر وابسته كردن جمهوري سوسياليستي كريمه به اوكراين (که اوکراین و بلاروس و ... از تقسیمات ساختگی پس از سوسیالیست شدن امپراتوری روسیه بود)، پس از تصويب در شوراي عالي شوروي از بيستم آگوست همين سال به اجرا درآمد. تا آن زمان كريمه (شبه جزيره اي در درياي سياه) يك منطقه خودمختار وابسته به جمهوري روسيه بود. برخي از مورخان اين اقدام خروشچف را كه زاده يك روستا در مرز اوكراين و روسيه (بزرگ شده در اوكراين) و از 1953 دبير يكم حزب حاكم اتحاد شوروي بود «پارتي بازي خروشچف به سود اوكراين» عنوان داده اند زيرا كه كريمه (به زبان روسي: كروم) از دو قرن پيش از آن وابسته به روسيه بود و اكثريت ساكنان آن نيز روس بودند و شماری هم تاتار.
     اين دسته از مورخين نوشته اند كه خروشچف با اين كار خواسته بود كه از پارتي بازي استالين تقليد كند زيرا كه استالين در زمان خود، «اوستيا» را به جنوبي و شمالي قسمت و بخش جنوبي را ضميمه گرجستان (زادگاه خود) كرده بود حال آنكه اوستيايي ها «گرجي» نبوده اند. در آن زمان، حتي تصوّر آن هم نمي رفت كه روزگاري اتحاد شوروي فروبپاشد و بنابراين تقسيمات جغرافيايي آن ساختگي (مصنوعي، الگويي براي زمان جهاني شدن حكومت و به لحاظ تسهيلات اداري) بود و واقعيت نداشت. در همان زمان كه خروشچف پيشنهاد وابسته كردن كريمه به اوكراين را به شوراي عالي شوروي داد، چند تني بودند كه مخالفت كردند ولي به آنان گفته شده بود كه روس ها از زمان تامين وحدت (قرن پانزدهم) هميشه امپراتوري داشته اند و «امپراتوري بودن» در ذهن روس ها نقش بسته و بخشي از روحيه آنان شده است و بنابراين، جدايي اوكراين و روسيه از هم قابل تصوّر هم نيست (بنابراين ضميمه سازي واقعي صورت نمي گيرد که مستلزم مخالفت با تصميم باشد). با اين استدلال و با توجه به سرشت روس ها (سپاه وري و اعمال اراده به هر بها)، مخالفان الحاق كريمه ساكت شدند. اما كاري كه در آن زمان «شدني» به نظر نمي رسيد در دو سال اول دهه 1990 عملي شد و ....
    
Yulia Tymoshenko

پس از گذشت يك دوره نسبتا كوتاه، و از سال 2004 «دشواري هاي ناشي از تقسيم مناطق» آغاز كه همان دو مورد بذل و بخشش به خاطر پارتي بازي همشهريگري در كانون آن قرار گرفت. مسئله اوستياي جنوبي در آگوست 2008، جهان را وارد فصل تازه اي از تاريخ خود ساخت و در گير و دار مسئله اوستياي جنوبي، اگر بانو «يوليا تيموشنكو» نخست وزير وقت اوكراين 46 ميليوني به حرف ويكتور يوشچنكو رئيس جمهور وقت آن كشور گوش كرده بود، كريمه 2 ميليوني و 26 هزار كيلومتر مربعي، گرجستان دوم مي شد. در آن زمان گفته شد که شيراك در فرانسه و «شرودر» در آلمان برای همیشه حكومت نمي كنند كه ميان روسيه و آمريكا تعادل و موازنه برقرار كنند. مركل كه تخليه شرق آلمان (زادگاه او) از نيروهاي روسيه در دهه 1990، فرصت به قدرت رسيدن را برايش فراهم ساخت سیاست دیگر دارد.
Eka وزير امور خارجه وقت گرجستان


     مسئله گرجستان در سال 2008 دولت هاي اروپايي را عملا دو دسته كرده بود و نشست فوق العاده وزيران ناتو در 19 آگوست 2008 در بروكسل ميزان اختلاف نظر اروپاييان در قبال روسيه را به دست داد و به رغم حضور بانو Eka Tkeshelashvili وزير امور خارجه وقت گرجستان در بروكسل و تماس با شركت كنندگان در نشست، موضوع عضويت احتمالي گرجستان و اوكراين در «ناتو» به آينده (ظاهرا آينده اي دور) موكول شد. نشست بروكسل ضمن اعلام حمايت از گرجستان، تنها از روسيه خواست كه نظاميانش را از آن كشور خارج سازد تا تماس ها و تبادل نظرهاي ناتو و مسكو به صورت عادي ادامه يابد. تهديد گرجستان به خروج از جامعه مشترك المنافع روسیه هم براي اتخاذ يك تصميم شديد در نشست بروكسل موثر واقع نشد. نماينده روسيه در مقر ناتو در اظهارنظر خود درباره اين نشست فوق العاده گفت: كوه موش زاييد و لاوروف وزير امور خارجه روسيه در اين زمينه گفت كه مذاكرات نشست بروكسل سازنده نبود. او افزود: اين نشست به اين نكته توجه نكرد كه اين گرجستان بود كه با زدن شبيخون به شهر اصلي اوستياي جنوبي و كشتن 1492 نفر، درگيري را باعث شد. وي همچنين نسبت به اصالت دمكراسي گرجستان ترديد كرد.
     از بررسي مذاكرات و اعلاميه پاياني و مصاحبه هاي شركت كنندگان در نشست بروكسل چنين برمي آمد كه اين نشست محدوديت هاي آمريكا و نگراني اروپا از احتمال قرارگرفتن در آستانه يك دوره ديگر ميليتاريزاسيون را روشن ساخته است. مسئله وقت گرجستان نشان داد كه حركت حساب نشده يك دولت كوچك هم مي تواند همه چيز را درجهان دگرگون سازد. برگزاري نشست بعدي سران سازمان شانگهاي در شهر دوشنبه باعث شد اجلاس بروكسل احتياط را ازدست ندهد. باوجود اين، دولت روسيه همكاري خودرا با «ناتو» تا اطلاع ثانوي به حالت تعليق درآورد.
    اروپاييان معتدل، تغيير نقشه هاي جغرافيايي (استقلال اوستياي جنوبي و آبخازيا) را تابو نمي دانند و از جدايي اسلواك ها از چك ها، جدايي اعضاي كنفدراسيون يوگوسلاوي از هم، كوزوو در سالهاي اخير را مثال مي آورند. به باور اين دسته، روسيه از اوستياي جنوبي و آبخازيا تا اطمينانهايي به دست نياورد بيرون نخواهد رفت (تغيير عنوان نظامي به صلحبان مسلح؛ تخليه واقعي به حساب نخواهد آمد).
    نتايج نشست فوق العاده 19 آگوست 2008 بروكسل نشان داد كه اروپا پي برده است كه به تنهايي اراده و وسيله (ابزار) درآويختن با روسيه را ندارد و آمريكا هم با مشكلات متعدد داخلي دست به گريبان است. اگر اروپا درصدد تهيه ابزار برای اِعمال اراده برآيد و به دوران صلح مسلح بازگردد، اقتصاد خود را فدا خواهد ساخت. آمريكا از پيشرفت اقتصادي چين، آلمان و ژاپن درس گرفته و به اقتصاد خود كشور توجه بيشتري خواهد كرد.
مرکل 18 آگوست 2008 و در جريان بحران گرجستان به اين کشور رفت تا حمايت خود را از ساکاشويلي رئيس جمهور متمايل به غرب گرجستان اعلام دارد. اين دو مقام در عکس در کنار هم در شهر تفليس درحرکتند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
غرّش سال 2008 مسکو و رونق بازار كاريكاتوريست ها
در آگوست 2008 مسئله گرجستان، دست به اسلحه بردن ولاديمير پوتين، سرشاخ شدنِ دوباره مسکو و واشینگتن و قرار گرفتن اروپا در یک اضطراب ديگر، بازار كاريكاتوريست ها را گرم كرده بود.
    در اين ميان، كاريكاتوريست هاي آمريكايي، جنگ سرد تازه را به حساب جورج دبليو بوش و اينكه بيش از حد نگاهش به دهان مشاورانش است گذارده بودند. براي مثال: در يك كاريكاتور خواسته بودند نشان دهند كه حرف چند سال پيش جورج بوش درست نبود كه گفته بود: «با يك نگاه، عُمق روح و نيّات پوتين را خواندم و او مردي روراست و اعتمادبخش است»!. حالا كه خَرِ پوتين از پل گذشته و اقتصاد روسيه کمي رونق گرفته، ارزش برابري روبل نسبت به زمان انحلال شوروي بالا رفته و ... به او تيپا مي زند.
    در كاريكاتور ديگر، ترسيم كننده آن پوتين را درقالب خروشچف قرارداده كه لنگه كفش خودرا بر تريبون سازمان ملل كوبيد، و آنگونه خشمگين جلوه گر ساخته كه جورج بوش همانند يك كودك كه به مادرش پناه مي برَد به بانو «رايس» وزير امور خارجه اش مي گويد: «پوتي! شروع كرده به ترسانيدن من».
    در يك كاريكاتور هم روسيه در قالب «خرس قطبی» درحالي كه پا بر گرجستان گذارده به جورج بوش كه كلاه تكزاسي به سر و «روِلور» به كمر دارد غرّش مي كند و بوش به او مي گويد: مگر خودت دشمن و دعواگر نداري؟، برو سراغ اونها (به گرجستان ما كارنداشته باش ـ گرجستان از اوایل قرن هفدهم وابسته به روسیه بود)!.
    در زير، اين سه نمونه كاريكاتور كه در روزنامه هاي آمريكا به چاپ رسيده بود با ذكر نام كاريكاتوريست كُپي شده اند:
    
كاريكاتور مايك لوكوويچ (پوتين اردنگ مي زند)


    
كاريكاتور «بوش از كفش كشي پوتين به هراس افتاده است» کار «جيم بورگيمن»


    
كاريكاتور غرّش خرس (روسيه)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
يک موتور هواپيما آتش گرفت و 153 تن جان باختند - مشکلات مالي شرکت مالک اين هواپيما و ...


بيستم آگوست 2008 يك جت دو موتوره 15 ساله شركت Spanair سپان اير (كمپاني اسكانديناويايي ثبت شده در اسپانيا) از نوع «MD_82» ساخت آمريكا هنگام بلند شدن از فرودگاه مادريد (اسپانيا) براثر آتش گرفتن موتور سمت چپ آن از ارتفاع 50 متري، در حاشيه باند به زمين برخورد كرد و در اين حادثه 153 تن از 172 سرنشين آن كشته و بقيه مجروح شدند. اجساد برخي از مقتولين به حدي سوخته بودند كه تشخيص هويت آنان حتي براي بستگان نزديكشان امكانپذير نبود. مسافران اين هواپيما عمدتا خانواده هايي بودند كه براي گذرانيدن تعطيلات تابستاني خود رهسپار جزاير كاناري (قناري) اسپانيا بودند. اين هواپيما قبلا به سبب اشكال فني به فرودگاه بازگشته بود. كارشناسان فنون هواپيمايي گفته بودند كه خلبانان در صورت روبه رو شدن با چنين مسائلي مي توانند هواپيما را متوقف و اگر در آسمان و نزديك به فرودگاه باشد با يك موتور، بازگردانند و بر زمين بنشانند. خلبان هواپيما وجود اشكال فني را به برج مراقبت اطلاع داده بود. رسانه هاي اسپانيايي ضمن گزارش اين رويداد به مشكلات مالي «سپان اير» اشاره كرده و گفته بودند كه اين شركت (در آن زمان) 12 ساله و داراي 65 جت مسافربر ـ درپي گران شدن بنزين مقروض شده و مديران آن به كاهش هزينه و كاركنان دست زده و حتي يك بار درصدد فروش شركت برآمده بودند؛ لذا احتمالا در تعمير هواپيماي مورد بحث كوتاهي شده بود.
    عكس بالا، پس از خاموش شدن آتش، از قسمت باقيمانده اين هواپيمايِ متلاشي شده ـ در خارج از باند فرودگاه برداشته شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
مقایسه قیافه، زیبایی و آرایش 3 هزار و 350 سال پیش با امروز ـ تغییری مشاهده نمی شود



    ششم دسامبر 1912 (110 سال پیش) یک گروه از باستانشنان آلمانی در العمارنهِ مصر (و در قرن چهاردهم پیش از میلاد، پایتخت مصر و عمدتا در زمان فرعون آخِناتِن) و در محل کارگاه مجسمه سازِ دربار فرعون وقت ؛ مجسمه نیمتنه «نِفِرتی تی Nefertiti» ملکه قرن چهاردهم پیش از میلادِ مصر را بدست آوردند و به برلین منتقل کردند و در موزه قراردادند که در طول دهها سال انواع المثنای آن ساخته و توزیع شده و تصاویر آن در سراسر جهان انتشار یافته است که به لحاظ قیافه، زیبایی و آرایش با زن امروز مقایسه شده و برخلاف تصور تغییری مشاهده نشده است. نفِرتیتی طبق محاسبات متعدد، از 1330 تا 1370 می زیست. نِفِرتیتی به زبان وقت یعنی زیبا. این مجسمه او از سنگ خاصی ساخته شده است و در پی چند محاسبه، تخمین زده شده است؛ زمانی که نفرتی تی 20 ساله بود این مجسّمه از قیافه وقت او ساخته شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 21 اوت
  • 1541:   سپاه اعزامی سلطان سلیمان امپراتور عثمانی مجارستان (هنگری) را تصرف کرد که حدود 150 سال در تصرف دولت استانبول بود.
        
        
  • 1680:   قبيله بوميان آمريکايي پوئبلو pueblo که بر ضد اشغالگری اسپانيايي ها قیام کرده بود در این روز با شکست وارد آوردن به نظامیان اسپانیا، شهر سانتافه را از چنگ اینان خارج ساخت. قبیله پوئبلو از بومیان جنوبی و جنوب غربی آمریکا است. پوئبلو نامی است که اسپانیایی ها آنان را با آن واژه خطاب می کردند به مفهوم روستانشین. افراد پوئبلو پس از بدست آوردن تفنگ، جنگ با اسپانیایی ها را آغاز کردند. بومیان قاره آمریکا همه چیز داشتند جز تفنگ و نداشتن تفنگ بود که سبب شد اروپاییان قاره غربی را از دست آنان خارج کنند. انتشار کتاب خاطرات مارکو پولو که در آن اشاره به باروت و ساخت آن کرده بود که چینیان از آن برای آتشبازی در جشن ها استفاده می کردند، سبب شد که اروپاییان باروت ساز شوند، تفنگ بسازند و سرزمین های بدون دفاع (بدون تفنگ) را تصرف و استثمار کنند و در آمریکای شمالی بومیان را کشتار، و باقی ماندگان را در اراضی محصور قراردهند. گفته شده است که تجربه قیام پوئبلوها برضد اسپانیا سبب شده است که به رغم گذشت بیش از سه قرن از جنگ پوئیلوها با اسپانیا، دولت واشینگتن از سیاست وجود رزرویشن های بومیان دست برندارد. سانتافه اینک حکومت نشین استیت نیومکزیکوِ فدراسیون آمریکا است.در جریان نبرد «سانتافه» چهارصد تن کشته شده بودند.
        
        
  • 1878:   انجمن وکلاي دادگستري آمريکا (A. B. A) تشکيل و در شهر نيويورک آغاز بکار کرد. کشورهای دیگر به تدریج این ابتکار را اقتباس و کانون وکلاء ایجاد کردند. این کانون ها دارای نشریه اختصاصی هستند و تجربه اعضای کانون را درج می کنند تا قوای مقنّنه بر پایه این تجربیات، ضوابط آیین دادرسی و قوانین حقوقی و جنایی را اصلاح کنند.
        
        
        
        
  • 1914:   (1293 ه. ش.) مستوفی الممالک نخست وزیر جدید (رئیس الوزراء) که 4 روز پیش از این، وزیران کابینه خودرا انتخاب و اعلام کرده بود کار خودرا با این بیان که چون دولت ایران در قبال جنگ اروپائیان اعلام بی طرفی کرده، درگیری نخواهد داشت کار خودرا آغاز کرد. از آغاز جنگ سه هفته گذشته بود، ولی دیری نگذشت که به رغم اعلام بی طرفی، ایران هم میدان جنگِ طرفین درگیر قرار گرفت.
        
        
  • 1921:   (1300 ه. ش.) نیروی قزاق با جنگ و وارد آوردن دهها تن تلفات و گرفتن بیش از صد اسیر، شهر لنگرود را از احسان الله خان پس گرفت. احسان الله خان فقط دو روز لنگرود را در کنترل داشت.
        
        
  • 1938:   دولت موسولینیِ ایتالیا ـ متحد هیتلر تدریس یهودیان در مدارس دولتی آن کشور را ممنوع کرد.
        
        
  • 1940:   تروتسکي که در مکزيک در يک توطئه ترور شديدا مجروح شده بود در بيمارستان درگذشت.
        
        
  • 1945:   انقضاي برنامه قرض و کرايه (lend - lease program) اسلحه که در جريان جنگ جهاني دوم به اجرا در آمده بود به تصميم هري ترومن رئيس جمهوری وقت آمريکا اعلام شد. این برنامه در جریان مذاکرات آگوست 1941 چرچیل با روزولت در نیوفاوندلندِ کانادا طرح و از سوی آمریکا که هنوز وارد جنگ جهانی دوم نشده بود به اجرا درآمد و بدون اینکه نسبت به آلمان و ژاپن دشمنی نشان دهد به دولت های در حال جنگ با آلمان بویژه انگلیس اسلحه به صورت کرایه و قرض می داد و ازجمله 50 ناو جنگی به انگلستان و بعدا به روسیه و ....
        
        
        
        
  • 1947:   (1326 ه.ش.) 8 ماه پس از پایان مسئله تجزیه طلبی در آذربایجان و کردستان، فرمان عفو عمومی صادر شد.
        
        
  • 1956:  


    کيم کاترال Kim Cattrall بازيگر انگليسي فيلم هاي سينمايي از جمله «جنگ ستارگان» در ليورپول به دنيا آمد.
        
  • 1959:   مجمع الجزاير هاوايي واقع در اقيانوس آرام که هزاران کيلومتر از خاک اصلي آمريکا فاصله دارد استیت پنجاهم آن فدراسیون اعلام شد. مراحل ضميمه شدن هاوايي به آمريکا، نزديک به يک قرن طول کشيده بود.
        
        
  • 1963:   در ويتنام جنوبي حکومت نظامي بر قرار شد که تشديد زد و خوردها را که تا 12 سال بعد از آن طول کشيد به دنبال داشت.
        
        
  • 1991:   کودتاي نيم بند مسکو بر ضد گورباچف که به يک بازي شبيه بود پايان يافت.
        
        
  • 2013:   بر اثر بکاربردن سلاح شیمیایی، شماری چشمگیر از ساکنان «غوطه» واقع در حومه جنوب شرقی دمشق جان خودرا از دست دادند.
        
        
  • 2018:   در این روز اعلام شد که یک ماهواره هِندی، در سطح کره ماه (قمر زمین) توده های یخ (آب یخزده) کشف کرده است.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    خاطره ای از استعمار، استقلال و جنگ داخلی کنگو ـ زمانی که خبرگزاری پارس خبر و عکس به تلویزیون غیردولتی می داد

        آخرین روز سپتامیر 1960 (مهرماه 1339) بود و مسئله کنگو (دومین کشور بزرگ قاره آفریقا به لحاظ وسعت ـ 2 میلیون و 345 هزار کیلومتر مربع و بزرگترین کشور فرانسوی زبان جهان) درگیر اختلافات داخلی و همچنان خبر اول جهان که خبر از تظاهرات تازه در پایتخت آن رسید که باید نام «لئوپلدویل» از روی آن شهر [اینک شهری چند میلیونی] برداشته شود و در خبرهای مربوط به صورت مبهم آمده بود که این نام را در سال 1881 یک انگلیسی به نام هِنری ستانلی بر این شهر گذارده است.
         توجه به اخبار کنگو از ماه می 1960 (اردیبهشت 1339) و آغاز انقلاب استقلال به رهبری پاتریس لومومبا آغاز شده بود و در بسیاری از روزها خبر اول روزنامه ها بود، زیراکه انقلاب مخالفان داخلی یافته و ایالت کاتانگا اعلام تجزیه کرده بود و کشور در آستانه جنگ داخلی. کنگو که قبلا یک کشور سلطنتی بود از سال 1877 طبق توافق های اروپاییان به لئوپلد دوم پادشاه بلژیک داده شده بود و این پادشاه آن را ملک شخصی خود اعلام کرده بود و Henry Morton Stanley کاشف و گردشگر انگلیسی ـ آمریکایی (متولد 1841 و متوفی در 1904) که بسیاری از مناطق مرکزی آفریقا را دیدار و رصد کرده بود محدوده کنگو را برای پادشاه بلژیک تعیین و ترسیم کرده بود و با هدف جلب رضایت او [خوشامد] یک آبادی بزرگ را به نام او «لئوپلدویل = شهر لئوپلد» گذارده بود که کارکنان لئوپلد دوم از این شهر بر سراسر سرزمین الماس دار و حاصلخیز کنگو [و در سال 2020 یکصد و 8 میلیونی] نظارت می کردند و ده سال طول کشید تا شهر لئوپلدویل [که از 1966 به کینشازا تغییر نام داده است] یک شهر واقعی شود. لئوپولد دوم در سال 1908 کنگو را به دولت بلژیک واگذار کرد و یک مستعمره بلژیک شد و سران قدرت های اروپایی در نشست برلین، مستعمرهِ بلژیک بودنِ کنگو را تأیید کردند. انقلاب استقلال کنگو در ژوئن 1960 پیروز شد و سی ام این ماه با استقلال آن موافقت گردید و نام «جمهوری کنگو» بر آن گذارده شد [اینک جمهوری دمکراتیک کنگو] و کاسا ووبو رئیس جمهور و لومومبا رئیس دولت آن، ولی جنگ داخلی ادامه داشت و سرانجام به قتل لومومبا انجامید.
         و اما خاطره: در خبرگزاری پارس تنظیم اخبار برای تلویزیون غیر دولتیِ وقت برعهده یک روزنامه نگار با تجربه گذارده شده بود که صبح ها در روزنامه کیهان کار می کرد و عصرها و شب ها در خبرگزاری پارس (ایرنا). تلویزیون غیر دولتی گاهی هم عکس های اخبار را مطالبه می کرد که ارسال می شد. آن شب از تلویزیون تماس گرفتند که نه تنها عکس «هِنری ستانلی» را می خواهند بلکه توضیحاتی درباره او. دبیر تنطیم خبر برای تلویزیون [که تحصیلات حقوق داشت و اینک در لُس آنجلس رئیس کانون وکلای قضایی اختلافات خانوادگی است] در پایان کار، رفته بود و کلید آرشیو که کتاب های رفرنس نیز در آنجا نگهداری می شد سریعا یافت نشد تا درباره «ستانلی» تحقیق شود و تلویزیون همچنان اصرار به عکس و شرح قضیه داشت که مدیرعامل خبرگزاری از من که یکی از دبیران وقت اخبار بین الملل (تنظیم برای پخش از رادیو) بودم خواست که به روزنامه اطلاعات بروم و در آرشیو آنجا، شاید بتوانم مطلب را بیابم که رفتم و یافتم [و همانست که مضمون آن در دو پارگراف اول این مطلب آمده است] و تلفنی به خبرگزاری دادم. عکس پیدا شد، ولی به موقع به محل فرستنده تلویزیون (تپه های بالای خیابان گاندی) نرسید و روز بعد آن را به اضافه دنباله خبر پخش کردند. مسافت خبرگزاری پارس از درِ خروجیِ خیابان خیام (نزدیک چهار گلوبندک) تا ساختمان روزنامه اطلاعات چندصد متر بود و با اتومبیل، دو ـ سه دقیقه.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    نامه به مولف
    دلیل بکاربردن تاریخ میلادی و نوشتن لاتین اسامی و موضوعات در نوشته های این کرونیکل ژورنالیستی
  •  
        یک مخاطب ضمن ارسال پیام پرسیده است: چرا زمان وقوع رویدادها را به «میلادی» می نویسیم و همچنین نام های افراد، اماکن و اتفاقات را به لاتین و بعضا؛ فارسی و لاتین؟.
        
         پاسخ:
        
         1 ـ بیش از یک قرن و در مواردی مشاهده شده است که از زمان انقلاب فرانسه ـ سال 1789 که در تقسیم بندی دوره های تاریخ، آغاز دوره معاصر است، تاریخ نگاران رویدادهای هر کشور را به تاریخ میلادی جدید (اصطلاحا؛ تقویم بین المللی) نوشته اند و در پرانتز تاریخ ملّی آن کشور را و این، در تاریخ نگاری روال شده است و ما نیز دنبال می کنیم. به علاوه، در دو دهه اخیر مطالبِ قرار گرفته در آنلاین ها را می شود با استفاده از دستگاه ترجمهِ گوگل به هر زبان و آنأ ترجمه کرد و اگر تاریخ میلادی ذکر نشود، برای مخاطب دشوار خواهد بود که زمان وقوع رویداد را محاسبه کند که ابراز نظرات و طرح قواعد نیز در ردیف رویدادهای تاریخی است.
         2 ـ لاتین نویسی اسامی به دو منظور است:
         ـ تلفظِ درست، زیرا که الفبای عربی که ما ایرانیان از حدود 14 قرن پیش بکار می بریم «واوِل ـ حروف صدا» ندارد و در نوشته ها هم بکار بردن کَسره، فَتحه و ضَمّه چندان مرسوم نیست و لذا ذکر نام به حروف لاتین لازم می آید.
         ـ کسانی که بخواهند درباره موضوعِ درج شده، اطلاعات بیشتر و همه جانبه بدست آورند، لاتین اسم را که در کنار فارسی آن آورده ایم کُپی کرده و در سرچ انجین و یا دائرةالمعارف های آنلاینی پِیست می کنند و اطلاعات مورد نظر را می خوانند و یا پرینت می گیرند و نیز لاتین اسم را برای بکارگیری بعدی یادداشت می کنند. همچنین گفته شده است، در اخبار آنلاینی روزانه اگر لاتین اسم نامأنوس و یا «تازه و کم بکار رفته» ذکر نشود تعبیر بر این می شود که آنلاین مربوط احتمالا نخواسته که با درج نام به حروف لاتین، مخاطب ـ خبر را از منابع آنلاینی دیگر بدست آورد تا درستی و کامل بودنش بر او روشن شود. اخبار را نباید از یک منبع خواند، بویژه از آغاز قرن 21 به این سوی.
        




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com