مهمترين رويداد ايران در طول تاريخ در اين روز  23 ژوئن مطابق با 2 تير
 
 
فكر آموزش «پيش دبستاني» از ايران است
     در بسياري از كشورهاي جهان دوره آموزش پيش از دبستان (كودكستان) را «كيندر گارتن Kindergarten» مي نامند كه يك واژه آلماني است و با وجود سختي تلفظ, اين واژه به همين صورت حتي در كشورهاي انگليسي زباني چون امريكا به كار مي رود.
     اين واژه توسط «فردريك فروبل F.Frobel» گذارده شده است.
     وي صاحب اين نظر است كه كودك در 4 سالگي براي يادگيري كاملا آمادگي دارد. او ضمن مطالعه و بررسي چگونگي و اداره كودكستانهاي ايران در دوران هخامنشي (25 قرن پيش) نظر خود را اعلام كرد كه به مورد اجرا گذارده شد و جهاني گرديد. فروبل روز 23 ژوئن سال 1844 ميلادي رساله اي درباره «آموزش دبستاني» در ايران باستان منتشر ساخت و در آن نوشت: كودكستانهاي «ايران باستان» تنها پسران خردسال را مي پذيرفتند و هزينه آنها را دولت تامين مي كرد تا همه كودكان به يك چشم نگريسته شوند. و از آموزش و پرورش يكسان (بدون تبعيض) برخوردار باشند.
     به احتمال زياد اين رساله, پايه آموزش و پرورش عمومي و يكسان رايگان در سراسر جهان قرار گرفته است كه در سال 1942 ميلادي (132) نيز قانون تعليمات اجباري و رايگان در ايران نيز به تصويب پارلمان رسيد, و در سال 1974 (1353) عموميت بيشتري يافت و در سال 1979 (1358) به صورت اصلي از اصول قانون اساسي قرار گرفت. فروبل رزو 21 ژوئن سال 1852 ميلادي (146 سال پيش در روزي چون ديروز) درگذشت.
 
قصه پرغصه روزنامه «سپيده دم»!
 


 














     22 سال پيش در چنين روزي (23 ژوئن سال  1980 ميلادي) پروانه انتشار روزنامه «سپيده دم» صادر و به شماره 3290 در روز دوم تير ماه 1359 به ثبت رسيد, ولي تا اين لحظه انتشار نيافته است!
    
از آنجا كه تاريخ يك ملت از بررسي تاريخچه هاي افراد و اجزاء آن ملت ـ هر قدر كه كوچك باشند ـ به دست مي آيد, به عبارت ديگر هر كس ـ ولو خيلي كوچك ـ داستاني دارد نگاهي كوتاه به 22 سال تاريخچه اين روزنامه كه هنوز انتشار نيافته مي اندازيم و گامهاي بعدي را به موقع به آن اضافه مي كنيم:
     نوشيروان كيهاني زاده (نگارنده اين سايت) از دوران دبيرستان و حتي پيش از آن اشتياق وافر به پيشه روزنامه نگاري داشت. همين علاقه زايدالوصف او را وادار به ورود به نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري ايران كرد و از شهريورماه 1335 (46 سال پيش) در تحريريه روزنامه اطلاعات بكار پرداخت. بعدا به موازات كار در روزنامه اطلاعات, در خبرگزاري و راديو ـ تلويزيون ملي نيز به كار پرداخت تا در همه رسانه ها مهارت اندوزد.
    
هدف نهايي او داشتن نشريه اي از آن خود بود تا اين همه مهارت را در آنجا در خدمت ميهن و هم ميهنان به كار گيرد و بمانند شمع بسوزد تا ايرانيان از روشنايي حاصل از آن برخوردار شوند.
در نظام پيشين به اين دليل كه «حقوق بگير دولت» بود, قانونا نمي توانست نشريه عمومي باشد. به همين سبب با 21 سال كار دولتي, در سال 1355 خود را بازنشسته كرد تا ديگر بهانه اي براي دريافت پروانه نباشد.
     تلاش پي گير او كه هر شبانه روز 20 ساعت با «خبر» سروكار داشت سرانجام به ثمر دادن نزديك شد و در تير ماه 1359 پروانه انتشار «سپيده دم» را دريافت داشت, اما هنوز مقدمات كار را فراهم نساخته بود كه جنگ آغاز گرديد و به او توصيه شد كه بهتر است صبر كند زيرا كه كشور دچار كمبود كاغذ است.
     هنوز جنگ ادامه داشت كه قانون تازه مطبوعات به تصويب رسيد و در آن تاكيد شد كه كساني هم كه قبلا پروانه گرفته بودند بايد دوباره درخواست كنند تا بر پايه قانون تازه, پروانه آنان تجديد شود.
      دارنده پروانه «سپيده دم» چنين كرد, كه هيات نظارت بر مطبوعات درخواست او را در جلسه 12 مهر ماه سال 1372 خود رد كرد. (تصوير راي هيات نظارت)
     وي به اين راي اعتراض و درخواست بررسي مجدد كرد و خواست كه تحصيلات و تجربه روزنامه نگاري او مورد توجه قرار گيرد. به او اشاره شد كه در روزنامه هاي موجود كار كند تا بشود بر پايه «كار تازه» در باره او قضاوت شود كه در همان سال در روزنامه «همشهري» متعلق به شهر تهران سرگرم به كار شد و به اين كار در اين روزنامه خرداد 1376 ادامه داد و در روزنامه ايران متعلق به دولت نيز تا اوايل سال 1380 قلم زد و لحظه اي هم از پي گيري تجديد پروانه «سپيده دم» دست نكشيد. نامه هاي متعدد ارسال داشت, در ستون نامه به سردبير روزنامه ها ناله سرداد ولي خبري نشد. از دكتر مهاجراني وزير وقت ارشاد چند بار درخواست ملاقات كرد كه پاسخ دريافت نداشت.
      در سال 1377 كه موفق به ديدن معاونت وقت وزارت ارشاد شد در اين ملاقات به كيهاني زاده توصيه گرديد كه تقاضاي خود را از «روزنامه» به ماهنامه تبديل كند, شايد موفق شود كه نپذيرفت.
     سال گذشته كه ديگر كارد به استخوانش رسيده بود به كميسيون حقوق بشر اسلامي شكايت برد كه وزارت ارشاد يك سال پيش به كميسيون پاسخ داد پرونده در «دستور كار هيات» است.  (تصوير پاسخ كميسيون)
    به رياست جمهور عريضه نوشت كه وزارت ارشاد عينا همان پاسخي را كه به كميسيون حقوق بشر اسلامي داده بود ارسال داشت.  (تصوير پاسخ وزارت ارشاد)
    چون از آن زمان براي ديگران دهها پروانه صادر شده است كه ظاهرا كمتر از او در نوبت بودند, روز 26 خرداد 1381 مجبور شد كه به ديوان عدالت اداري عرضحالي دهد و تقاضاي احقاق حق و رعايت قانون اساسي كند.
    وي 66 ساله است و ماندن بيش از ده سال در نوبت برايش نمي تواند منطقي و منصفانه باشد.




 

 



ساير ملل
 
نخستين اجتماع سياسي بزرگ عوام بر ضد خواص
 
     روز 23 ژوئن و طبق بعضي نوشته ها, 22 ژوئن سال 494 پيش از ميلاد طبقه عوام جامعه روم معروف به «پله بين ها Plebeians يا اختصارا Plebs» كه 90 درصد جمعيت اين كشور را تشكيل مي دادند, ولي حق دادن راي براي برگزيدن اعضاي سناي روم (پارلمان) و شوراهاي شهر را ندشتند با قرار قبلي از شهر رم خارج شدند و در دامنه تپه «آون تين Aventine» دست به تظاهرات زدند. سربازان رومي آماده بودند تا اگر تظاهر كنندگان بي نظمي, و يا به اعضاي سنا و ژنرالهاي ارتش اهانت كنند آنها را سركوب كنند. «اگريپا Agrippa» خطيب رومي كه متوجه قضيه شده بود, رهبري اجتماع را به دست گرفت و آنها را به جاي عوام (Plebs) طبقه كارگر و مولد (Working Class) خواند و دعوت به حفظ آرامش كرد. واژه «طبقه مولد» از همين زمان ا ست. «اگريپا» سپس طي يك سخنراني تاريخي, طبقه عوام را به در پيش گرفتن «راه ميان» تشويق كرد و پس از اين كه خشم اجتماع, با نفوذ كلام او فرونشست, جمهوري روم راه پيشنهادي «اگريپا» را مبني بر اين كه طبقه عوام از خود مجامع و تريبونهايي (Tribunes of Plebs) داشته باشند و درباره تصميمات دولتي اظهارنظر كنند, پذيرفت و مساله حل شد.
     پاره يي از تاريخ نگاران «اگريپا» را نماينده طبقه متوسط رو به رشد جامعه روم كه بيش از طبقه خواص ثروت داشت, ولي از تصميمات دولتي بر كنار مانده بود, مي دانند كه طبقه مولد را سپر مبارزه خود با طبقه خواص قرار داده بودند. طبقه خواص و طبقه مولد, هر دو از طبقه متوسط بيزار بودند و آنها را كساني مي پنداشتند كه از شكستها و پيروزيهاي نظامي سود مي بردند, طبقه عوام را استثمار مي كردند و خواهان ورود به طبقه خواص و طرد اين طبقه از قدرت بودند.
 




 

23 ژوئن
2 تير