Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
28 دسامبر
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 28 دسامبر
ایران
افتادن غزه به دست ارتش ایران در دسامبر سال 526 پیش از میلاد ـ نگاهی به تاریخچه غزه
ارتش ایران (که این دولت سراسر مناطق شرق مدیترانه و مدیترانه شرقی را در کنترل داشت) در سر راه خود به مصر برای تصرف این کشور، اواخر دسامبر سال 526 پیش از میلاد شهر استراتژیک غزّه واقع در ساحل مدیترانه را تصرف کرد و در اینجا منتظر رسیدن کشتی هایی شد که حکمران قبرس و نیز «پولیکراتس» حکمران جزیره یونانی ساموس وعده فرستادن آنها را داده بودند. قرار بود که این کشتی ها و کشتی های فنیقی ها پیاده نظام ایران را به دلتای رود نیل منتقل کنند و سوارنظام پارسی هم از طریق حاشیه ساحلی صحرای سینا خودرا به آنجا برساند. در آن زمان غزّه از بنادر مهم مدیترانه شرقی بود. به علاوه، به همانگونه که از نام آن استنباط می شود به داشتن استحکامات نظامی معروفیت داشت. غزّه که تاریخی چهارهزار ساله دارد همچنین از مراکز تجارت و تبادل کالا میان شرق و غرب بود و به شهر خوشبخت هم شهرت داشت. غزّه اواخر هزاره دوم پیش از میلاد توسط یونانیان و عمدتا یونانیان جزیره «کرت Crete» تصرف شده بود و این یونانیان (Mycenaean Greece)که در اینجا ساکن شده بودند فیلیستین Philistin (مردم دریانورد) خوانده می شدند. مورخین یونان باستان این واژه را فیلیستینوی Philitinoi و مصریان باستان فالوستاPhalusta نوشته اند. ایران هخامنشی پس از تصرف غزّه، تا سال 332 پیش از میلاد به مدت 193 آن را در اختیار داشت و در این سال پادگان ایرانی غزّه در برابر اسکندر مقدونی مقاومت شدید کرد و چون نیروی کمکی نرسید شکست خورد.
     در لشکرکشی به مصر، کمبوجیه = کامبوجیا = کامبوزیا = کامبیز پسر کوروش و جانشین او فرماندهی ارتش ایران را برعهده داشت. هدف از این لشکرکشی ها تکمیل جامعه مشترک المنافع جهانی در اجرای نظرات (و به قول تاریخ نگاران معاصر؛ فرضیه) کوروش بزرگ و تأمین یک صلح پایدار و برادری انسان ها بود. کمبوجیه هنوز در غزّه بود که شنید «اماسیس دوم» فرعون مقتدر مصر درگذشته و پسر او پسامتیک، به نام پسامتیک سوم برجایش نشسته است. دو ارتش ایران و مصر چندی بعد (سال 525 پیش از میلاد) در محل «پلوسیوم» واقع در دلتای رود نیل و نه چندان دور از «پورت سعید» امروز در برابر هم قرار گرفتند و ارتش ایران به دلیل داشتن سلاحهای برتر و آموزش نظامی و تاکیک بهتر پیروز شد و ارتش مصر بادادن پنجاه هزار کشته شکست خورد و تسلیم شد و از آن روز تا سال 404 پیش از میلاد (به مدت 121 سال و چند ماه)، مصر یک ساتراپی = استان ایران بود. شرح لشکرکشی ایران به مصر و تصرف این سرزمین را «شه سیاس = که شیاس = ته سیاس» مورخ و پزشک یونان باستان که در دوران هخامنشیان سالها در ایران می زیست دقیقتر از سایر مورخان قرون قدیم و از جمله هرودوت نوشته است. این مورخ ـ پزشک یونانی در طول اقامت در ایران در سال 401 پیش از میلاد اردشیر دوم _ شاه وقت ایران را درمان کرده بود.
     کمبوجیه پس از تصرف ممفیس (پایتخت شمالی مصر) و سپس دیدار از مصر جنوبی، تصمیم به تصرف لیبی و سودان (نوبی) گرفت که سپاه اعزامی او به سوی لیبی در 50 کیلومتری مرز لیبی امروز (واحه سیوه) دچار یک توفان صحرایی شد و بسیاری از افراد آن در زیر شن مدفون شدند که اخیرا ضمن اکتشافات نفتی استخوانها، لباسها و جنگ افزارهایشان به دست آمده است. سپاه اعزامی کمبوجیه به نوبی (سودان) نیز از منطقه کوش و شهر نپاتا پیشتر نرفت. در یک سند که از "ناسته سنگ" پادشاه وقت نوبی برجای مانده و در یک موزه انگلستان است کمبوجیه را «کمباسودن» نوشته و تصرف منطقه شمالی سودان توسط ایرانیان را تایید کرده است.
    پس از کمبوجیه، داریوش بزرگ - خود به مصر رفت و به هزینه ایران دستور جمع آوری و تنظیم تاریخ مصر و ساختن آبراهی میان دریای سرخ و رود نیل را داد تا کشتی های ایران از خلیج فارس به مدیترانه بروند و نیاز به استفاده از کشتی های یونانیان نباشد که مورد اعتماد پارسیان نبودند.
    27 دسامبر 2008 و دو هزار و پانصد و 35 سال پس از افتادن بندر غزه (امروزه شهری 420 هزار نفری) به دست ارتش ایران، این شهر و سراسر نوار 361 کیلومتر مربعی غزه (با جمعیت کل نزدیک به یک میلیون و پانصد هزار نفر) مورد حملات هوایی اسرائیل قرارگرفت، آسیب فراوان دید و بیش از 250 کشته و صدها مجروح داد. نواز غزه به طول 41 کیلومتر و عرض از 6 تا 12 کیلومتر که از ژوئن 2007 توسط حماس اداره می شد در طول تاریخ خود همواره در معرض تهاجم قرارداشته است. غزه پیش از افتادن به دست ایران در دسامبر 526 پیش از میلاد، در سال 732 پیش از میلاد به تصرف آشور درآمده و در سال 586 پیش از میلاد به دست امپراتوری بابل افتاده بود. غزه درجریان جنگهای سه گانه اسکندر مقدونی از دست ایران خارج و به تصرف او درآمد که دو قرن بعد رومی ها آن را از دست جانشینان اسکندر خارج کردند. این منطقه در سال 637 میلادی به تصرف سپاه اسلام به فرماندهی عمرو عاص درآمد. در طول جنگهای صلیبی چند بار از کنترل حکومت «مصر - سوریه» خارج و به دست مسیحیان اروپایی افتاد و سپس عثمانی آن را بسال 1517متصرف شد. ناپلئون بناپارت در سال 1799 و درجریان لشکرکشی به شرق، غزه را متصرف شد که باردیگر به دست عثمانی افتاد. گاهی حکمران مصر به نام عثمانی بر آنجا حکومت می کرد. در سال 1832 محمدعلی پاشا حکمران مصر که اسما وابسته به عثمانی بود غزه را بخشی از خاک مصر اعلام کرد و .... انگلیسی ها در هفتم نوامبر 1917 پس از یک نبرد پرتلفات آن را از دست عثمانی خارج و تا سال 1948 اداره کردند. اداره امور غزه که در سال 1929 علیه یهودیان شورش دامنه دار کرده و دولت لندن را مجبور به تخلیه آن منطقه از یهودیان ساخته بود از زمان نخستین جنگ اعراب و اسرائیلی ها تا سال 1967 در دست مصر بود که در این سال در جنگ از اسرائیل شکست یافت. غزه سپس تا سال 1994 و انعقاد قرارداد اسلو در اشغال اسرائیل بود و ... و هنوز هم وضعیت آن روشن نیست و بنابراین ناآرامی و جنگ و خونریزی ادامه خواهد داشت.
    
غزه در جريان بمباران هوايي 28 دسامبر 2008 توسط اسرائيل

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اجباری شدن لباس متحد الشكل برای کارکنان دولت ایران از دیماه 1307
28 دسامبر 1928 (هفتم دی 1307) دولت وقت اعلام كرد كه از آغاز سال نو (سه ماه بعد) پوشیدن لباس متحد الشكل از سوی مقامات و كارمندان دولت ایران اجباری است و این تصمیم كه به اجرا درآمد مشابه اقدام پتر اول تزار روسیه در قرن هجدهم به منظور مدرنیزه كردن روس ها بود.
     هدف از پوشیدن لباس یورنیفورم این بود كه لباس های ایرانیان مشابه لباس های عادی اروپائیان باشد كه بعدا تعمیم داده شد و حتی با پیژاما بیرون رفتن از خانه و قدم زدن در كوچه و خیابان خلاف شناخته شد و برایش جریمه نقدی تعیین گردید.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نقل یک خاطره از دکتر هوشنگ طالع که برگی از تاریخ ایران خواهد بود: انسان‌های بی تدبیر بر جایگاه‌های رفیع ـ نتایج آن
دکتر هوشنگ طالع
دکتر هوشنگ طالع پژوهشگر، نویسنده و ناسیونالیست بنام، به مناسبتی یادداشت می نویسد و به رغم در دسترس داشتن یک مجله، یادداشت های خودرا جداگانه به شماری از افراد «ای ـ میل» می کند. به نظر می آید که منظور او از نوشتن یادداشت ها؛ دادن هشدار و اندرز با هدف اصلاح کار و حل مسائل و پیشگیری است. گاهی هم خاطره ای را برای مخاطبان خود «ای ـ میل» می کند.
    در زیر خاطره ای را که ششم دی‌ماه 1394 ای ـ میل کرده بود و برگی از تاریخ ایران خواهد شد که به احتمال زیاد تا کنون انتشار نیافته بود نقل می شود. بخش دوم یادداشت شماره 534 مورخ 23 آذرماه 1394 دکتر طالع که نقل یک قطعه شعر انتقادی و هشدار دهنده از نظامی گنجوی صاحب چند مثنوی ازجمله «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین» و مخزن الاسرار است، جداگانه در زیر بخش نخست (پاراگراف های مربوط به خاطره) زیر عنوان «وضعیت دوران سلطان سنجر سلجوقی در شعر «انتقادی ـ آموزنده نظامی گنجوی» می آید.
    
    دکتر طالع (متولد هفتم آبان 1312) در خاطره خود نوشته است:
    در سال‌های دهه‌ی 1340 و 1350 دوره ای داشتیم، خانوادگی از یاران هم‌اندیش. با توجه به ویژگی‌های زمان، و از آنجا که بانوانِ مان نیز هم‌اندیش بودند در این جلسات شرکت می کردند. بحث‌ها پیرامون مسایل روز و آینده‌ی کشور دور می‌زد. اوایل دی ماه 1357 (سال انقلاب)، دوره (گردهمایی) ما در خانه‌ی مهندس پرویز ظفری و بانو بود. ارتشبد ازهاری از نخست وزیری کناره‌گیری کرده بود و شاپور بختیار مأمور تشکیل کابینه شده بود. (بختیار یازدهم دی‌ماه 1357 مأمور تشکیل کابینه شد و شش روز بعد کابینه‌ی خود را به شاه معرفی کرد.).
    در آن روز و به دنبال گردآمدن دوستان، مهندس پرویز ظفری که از نمایندگان مجلس شورای ملی بود، ‌گفت: "امروز اعضای هیات رئیسه‌ی مجلس شورای ملی در کاخ نیاوران شرف‌یاب بودند.". (شرف یابی، اصطلاحی بود که در آن دوران بکار می رفت). مهندس حسن صائبی (منشی و عضو هیات رئیسه‌ی مجلس وقت) پس از بازگشت از آن دیدار، به من [پرویز ظفری] گفت:
    پس از آن که اعلیحضرت ـ ما، هیات رئیسه مجلس را مرخص فرمودند، از پلکان کاخ بالا رفتند اما روی پله‌ی سوم یا چهارم ایستادند، رو به ما کردند و گفتند؛ "من کشور را تَرک نخواهم کرد، اگر روی این پله‌ها کشته ‌شوم.". تفسیر ما از شنیدن این سخن این بوده است که فشارها و یا اندرزهایی از خارج و داخل در کار است که شاه با بیان این جملات خواسته است که پاسخ ردّ آنها را در حضور ما پارلمانی ها ما بگوید و ما را به بازگشت آرامش و ثبات مطمئن سازد.
    چند روز پس از نقل این تأکید شاه به ماندن و مقاومت، وی برای خروج از کشور عازم فرودگاه مهرآباد شد. در آن روز، شاه برای خروج از کشور شتاب داشت. چند بار از فرودگاه به رییس مجلس (دکتر جواد سعید) تلفن کرده بود و پرسیده‌ بود که چرا رای گیری در باره‌ی برنامه‌ی دولت (کابینه بختیار) انجام نمی‌شود؟. ‌رییس مجلس پاسخ داده ‌بود که قاعدتا تا صحبت مخالفان تمام نشود،‌ نمی‌توان رای‌گیری کرد. این تماس های مکررِ تلفنی نشان می دهد که گویا خروج شاه از کشور منوط به رای اعتماد پارلمان به کابینه شاپور بختیار بود.
    ببینید؛ کسی که چند روز پیش از آن با تأکید و در حضور هیأت رئیسه مجلس گفته بود: "من کشور را ترک نخواهم کرد، اگر روی این پله‌ها کشته ‌شوم."، ‌برای ترک وطن این چنین بی‌تابی می‌کرد و این، ‌در حالی بود که در فرودگاه مهرآباد، برخی امیران ارتش به پایش افتاده بودند تا او را از تَرک کشور منصرف کنند و این تیمساران هرکدام فرمانده یک یکان ارتش بودند.
    این حرکات محمدرضاشاه پهلوی، خاطره آخرین دیدار یزدگرد سوم ـ شاه ساسانی با سران کشور در اواخر نوامبر 636 را به ذهن می آورد. در پی شکست ارتش امپراتوری ساسانیان در قادسیه به علت ناکارآمد بودن رستم فرّخ زاد فرمانده آن که حتی پیش بینی آب آشامیدنی واحدها را در جریان نبرد نکرده بود و تاکتیک جنگ با عرب را نمی دانست و تجربه و دانش لازم را نداشت و تنها به لباس جواهرنشان و عطرزدن به خود توجه داشت، بزرگان ایران در کاخ سلطنتی شهر تیسفون با یزدگرد سوم آخرین شاه دوران آشفتگی، بی تدبیری، اختلافات داخلی و مبارزه بر سر کسب قدرت ملاقات کردند و به او پیشنهاد کردند که پایتخت را که در معرض از دست رفتن است از تیسفون (35 کیلومتری جنوب بغداد) به شیراز منتقل کند و یا خود او با باقیمانده نیروهای مسلح به مازندران و آذرپایگان (آذربایجان) برود و با جمع آوری قوا دست به مقاومت و ضدحمله بزند که نپذیرفت، ولی دیری نگذشت که از پیش عرب به خراسان گریخت و در منطقه مَرو و در بدبختی به دست یک آسیابان ترور شد. [9 قرن و اندی پیش از یزدگرد سوم، داریوش سوم ـ شاه هخامنشی ایران هم که پایتخت او دچار مبارزه بزرگان بر سر قدرت و اختلافات و انتصابات نادرست بود، در برابر اسکندر مقدونی، جا خالی کرد و به سوی شمال شرق ایران گریخت که در میان راه ترور شد. به همین ترتیب؛ نابخردی های شاه سلطان حسین، فساد دولتی و انتصابات نادرست زمان او ازجمله فرستادن یگ گرُجی تازه مسلمان شده به فرمانداری قندهار! و اتخاذ تصمیمات با توسّل به تَفأُل باعث سقوط دودمان صفویه و نظام وقت شد و این وضعیت به علاوه مداخله و نفوذ خارجی به سقوط قاجاریه منتهی شد و ... و خریده شدن چند مقام نظامی و سیاسی در تابستان 1320 توسط دولت لندن به تبعید رضاشاه و ....].
     محمدرضاشاه که گفته بود: "کشور را ترک نخواهم کرد، اگر روی این پله‌ها کشته ‌شوم."، به اشاره و اغفال خارجی، نخست به «مصر» گریخت، در اینجا بود که لندن و واشنگتن به او پیام دادند که قصد رفتن به آن دو کشور را نکند که به مراکش رفت و دوران آوارگی او آغاز شد که فصلی از تاریخ شده و نوشتن تاریخ برای پند آموزی است که گفته اند: هرکه نامُخت از گذشت روزگار ـ هیچ ناموزد ز صد آموزگار.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
وضعیت دوران سلطان سنجر سلجوقی در شعر «انتقادی ـ آموزنده» 820 ساله نظامی گنجوی (گنجه‌ای)
دکتر هوشنگ طالع در یادداشت شماره 534 مورخ 24 آذرماه 1394خود همچنین نوشته است که یکشنبه شب، 23 آذرماه 1394، بیننده‌ی خبرهای 20 و 30 از شبکه 2 سیمای جمهوری اسلامی بودم. گزارشی از «دختران فراری» پخش شد که در دام گروه‌های تبهکار، به اعتیاد و ... کشانده شده بودند و در گوشه‌ی یکی از بوستان های تهران[پارک ها]، روزگار می‌گذراندند.
    دیدن این برنامه، ناخودآگاه مرا به یاد قطعه شعر انتقادی و آموزنده نظامی گنجوی صاحب چند مثنوی ازجمله «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرن» و مخزن الاسرار انداخت. هشدارهای این قطعه شعر که 9 قرن پیش سروده شده در طول این قرون کهنه نشده است و مؤلفان و تفسیرنویسان در مطالب خود نکاتی از آن را نقل می کنند. متن این قطعه شعر در کتاب درسی فارسی دبیرستان ها درج شده بود و در دوران حکومت مصدق به دبیران انشاء (فنِ نگارش) توصیه شده بود که بیت هایی از آن را به عنوان سوژه به دانش آموزان بدهند تا تفسیر و نظرنویسی کنند و نوشته خودرا در کلاس مربوط بخوانند.
    نظامی گنجوی (1141 ـ 1209 میلادی) از مردم گنجه (شهری در قفقاز آن زمانِ ایران) بود. وی در اشعار خود، هیچ مقامی را مَدح نکرده است.
     در زیرِ یادداشت شماره 534 دکتر طالع حاوی نقل شعر انتقادی 820 ساله گنجوی آمده است. شهرت دکتر طالع با استیضاح امیرعباس هویدا که بر جدایی بحرین (استان چهاردهم وقت) مُهر تایید گذارده بود و عملا با تجزیه وطن موافقت کرده بود به اوج خود رسید. وی نماینده مجلس شورای ملّی بود. یکی از اتهامات هویدا که به اعدام او انجامید همین از دست دادن بحرین بود (تأیید تجزیه وطن که نقض قانون اساسی است):
    
    پیرزنــی را سَــتَمی درگـــرفــت / دســت زد و دامن سَنـجَرگرفت
    کای مـلک آزرم تو کـم دیــــده‌ام / وز تو همــه ســاله سَتـَـم دیـده‌ام
    شَحنِه‌ی [پلیس] مَســت آمده در کـوی مــن / زد لــگدی چنــد فــرا روی مــن
    بی‌گـنه از خانه بـــرونم کـــشــید / موی‌کشان بر ســر کویم [محلّه] کشــید
    گفت فلان نـیم‌شب ای گوژپشـت / بر سر کــوی تو فلان را که کشت؟
    خانه من جست که خونی [قاتل] کجاسـت؟ / ای شه ازین بیش زبونی کجاسـت؟
    شَحنه بوَد مست که آن خـون کند / عــربــده با پــیرزنی چــون کند
    رَطل زنــان [الکل نوشان] دَخــل (درآمد) ولایــت برند / پیره‌زنــان را به جــنایــت بــرند
    آن‌که دریـن ظــلم نظر داشــتَست / سِتر [پوشش ـ پرده] من و عَــدل تو برداشتــست
    کوفته شــد ســینه‌ی مجــروح من / هیچ نــماند از مــن و از روح من
    گر ندهــی داد مــن ای شـهریار / با تـو رود روزشــمار این شــمار
    داوری و داد نمــــی‌بیــنمَـــت / وَز ســتم آزاد نـــمی‌بیــنمَـــت
    از مَلــَکان قــوّت و یــاری رسـد / از تو به ما بین که چه خواری رسد
    مال یــتیمان ســتدَن ساز نیـست / بگذر ازیــن، غــارت ابـخاز نیست [آبخاز = آبخیز، شهر و ناحیه ای در ساحل دریای سیاه و دیوار به دیوار گرجستان و در آن زمان در قلمرو ایران]
    بنــده‌ای و دعــوی شــاهی کنی / شــاه نه‌ای چونــکه تبــاهی کنی
    شاه که ترتیـــب ولایــت کنـــد / حکم رعیـــت به رعایـــت کـــند
    تا هـــمه ســر بر خط فرمان نهند / دوستیـَـش در دل و در جـان نهند
    عالـــم را زیــر و زبـر کــــرده‌ای / تا تــویی آخــر چه هنــر کرده‌ای
    مســـکن شهـــری ز تو ویرانه شد / خرمــن دهـــقان ز تو بــیدانه شد
    زامـــدنِ مـــرگ شـــماری بکن / میرســـدت دســـت حصاری بکن
    عدل تو قــَـندیل شب افـروز تُست / مونـــس فــردای تو امــروزِ تُست
    پـــیرزنـــان را بســـخن شـاد دار/ و این ســـخن از پــیرزنی یاد دار
    دســـت بـــدار از سر بیـــچارگان / تا نخـــوری پاســخ غـم‌خوارگان
    چنــد زنـــی تیـــر بـهر گوشه‌ای / غافـــلی از توشـــه بی توشــه‌ای
    فتـــح جـــهان را تـو کلید آمدی / از پـــی بــــیداد پـــدید آمـدی
    شاه بـــدانــی که جــفا کـم کنی / گر دگــران ریـش (زخم) تـو مَرهَـم کنی
    رســم ضعـــیفان به تو نازش بود / رســم تو بــایـد که نــوازش بود
    گـــوش به دریــوزه انـــفاس دار/ گوشـــه نشینی دوـ سه را پاس دار
    سنجر کِاقلیـــم خـــراسان گرفت / کَرد زیان کاین‌سخن آسان گرفـت
    داد در ایـــن دور برانـــداختـست / در پَر سیـمرغ وطــن ساختــست
    شــرم دریــن طارمِ (گنبد) ازرق (کَبود) نــمانـد / آب دریـــن خاک مـــعلّق نـماند
    خیـــز نظـــامی ز حد افزون گری / بر دل خوناب شــده خــون گری
    
تصویری از مجسمه نظامی گنجه ای

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
عامل آتش زدن مجسمه «آریوبَرزَن» دستگیر و بازداشت شد
پنجم دیماه 1397 مهرداد کرمی، دادستان یاسوج، مرکز استان کُهگیلویه و بویراحمد از دستگیری عامل آتش زدن مجسمه «آریوبرزن» در این شهر خبر داد.
    تصاویر ویدئویی از به آتش کشیده شدن مجسمه آریوبرزن در میدان اکبر آباد شهر یاسوج در 28 آذر ماه در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده بود.
    مهرداد کرمی در این زمینه به ایسنا گفت که در پی ایجاد آتش سوزی در مجسمه آریوبرزن شناسایی عامل و یا عوامل مرتبط در دستور کار قرار گرفت و شخصی که اقدام به این عمل کرده بود شناسایی و دستگیر شد.
     در آن روز هویت این متهم اعلام نشد.
    آریو برزن از قهرمانان ملی ایرانیان است که مقاومت او در برابر لشکریان اسکندر مقدونی شهرت جهانی دارد و در کتاب درسی تاریخ دوره دبیرستانی کشورهای متعدد درج شده است و در سال های اخیر با تصویری از مجسمه او در یاسوج که در کوههای همین منطقه در برابر لشکریان اسکندر دست به مقاومت زده بود. او نگران دسترسی نظامیان اسکندر به تخت جمشید بود.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
آیت الله مکارم شیرازی: دادِ مردم از بی‌انصافی برخی تجار و کسبه در آمده است و قشر متوسط جامعه در حال تبدیل شدن به قشر ضعیف است


خبرگزاری تَسنیم ـ ششم دیماه 1397 ـ آیت‌الله ناصر مکارم‌ شیرازی از مراجع تقلید شیعیان ‌در ‌دیدار با رئیس مجلس شورای اسلامی در قم اظهار داشت: ‌به نظر من، سران احزاب و گروه‌های سیاسی از اوضاع کشور و گرفتاری‌های مردم بی‌اطلاع هستند و گرنه آنقدر به مسائل حاشیه‌ای و فرعی نمی پرداختند.
    وی گفت: از طرفی دیگر، متاسفانه برخی از کسبه (مسلمان) ملاحظهِ مردم به خصوص طبقات ضعیف را نمی‌کنند و تا آنجا که بتوانند گرانفروشی می‌کنند و ملاحظه ندارند.
    آیت‌الله مکارم‌ شیرازی با تأکید بر اولویّت حل مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم گفت که مشکلات اقتصادی، مردم را آزار می‌دهد و متأسفانه در این شرایط، برخی از مردم در تأمین مایحتاج زندگی خود با مشکل روبه‌رو شده‌اند.
    این مرجع تقلید شیعیان گفت که کُند بودن روند رسیدگی به پرونده‌های قضایی نیز یکی دیگر از مشکلات کشور است که سبب صرف‌نظر کردن برخی از مردم در مراجعه به قوه قضائیه و پیگیری شکایات خود می‌شود.
    آیت‌الله مکارم‌ شیرازی که مصاحبه ها و مقالات او در مطبوعات کشور در سال های پیش از انقلاب در انتقاد از دولت وقت «تاریخ» شده اند و اینکه تنها با رعایت کامل دستورهای دین اسلام می توان مسائل جامعه (جامعه وقت) را برطرف کرد 27 آذرماه 1397 نیز گفته بود: "قشرهای ضعیف جامعه وضعیت اقتصادی مطلوب ندارند و قشر متوسط جامعه در حال تبدیل شدن به قشر ضعیف است".
     وی 14 آذرماه 1397 نیز با اشاره به مسائل جاری کشور گفته بود: "دادِ مردم از بی‌انصافی گروهی از تجّار و کسبه در آمده است که پشت سر هم اجناس خود را گران می‌کنند". "چرا باید در یک کشور اسلامی «تعزیرات» باشد؟، یک تاجر مسلمان باید با رعایت تکالیف دین، وظیفه خود (مراعات حق، انصاف و مرُوّت) در قبال مردم را انجام دهد. برخی از کسبه می‌گویند که جریمه کنید. ما پول جریمه را با گران کردن اجناس از مردم می‌گیریم، درحالی‌که یک مسلمان نباید این‌گونه باشد. وقتی به آنان می‌گوییم چرا اجناس را گران می‌کنید بهانه می آورند که نرخ ارزها بالا رفته و وقتی ارزها پایین می‌آیند می‌پرسیم چرا باز اجناس گران است، بهانه‌های دیگر می‌آورند (که کار و رفتار یک مسلمان نباید چنین باشد.). برخی به دنبال پُرکردن کیسه‌های خود هستند، چنین جامعه‌ای عقب می‌مانَد و پیشرفتی نخواهد کرد. در زمان گذشته و پیش از انقلاب، گردن‌کلفت‌هایی که کیسه‌های خود را پُرکرده بودند (پس از پیروزی انقلاب) ابتدا به حساب آن‌ها رسیدگی کردند و سپس به مجازات رسیدند. جامعه‌ای که در آن عده‌ای به دنبال پُرکردن کیسه خود باشند این جامعه وحشی می‌شود. این افراد، آیا پیش خود حساب می کنند این اموالی را که روی‌هم انباشته می‌ کنند، سرانجام صرف چه می شود؟ ـ بیماری‌ها و یا فرزند معتاد و ... و آخر سر هم می گذارند و می روند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
بهرام بیضایی ادیب، فیلم ساز، پژوهشگر و ایراندوست بنام در87 سالگی و در زادروزش درگذشت
بهرام بیضایی نویسنده، ادیب، نمایشنامه نگار و كارگردان فیلم های سینمایی، پژوهشگر و مدرّس بنام پنجم دیماه 1404 (26 دسامبر 2025) در زادروزش در 87 سالگی در کالیفرنیا درگذشت. او که پنجم دیماه 1317 (26 دسامبر 1938) در تهران بدنیا آمده بود دهها نمایشنامه و داستان نوشته و بیش از 17 فیلم را كارگردانی و در تكامل هنر تئاتر و ادبیات ایران كوشش بسیار کرده بود.
    گروه ایران‌شناسی دانشگاه معروف استنفوردِ آمریکا که بیضایی در سال های اخیر در زمینه پژوهش و ایران شناسی با آن همکاری می‌کرد، به مناسبت وفات او در اعلامیه ای نوشته است؛ بهرام بیضایی که عشقی عظیم به ایران داشت،‌ درست در روز تولدش درگذشت. [اندیشمندان، دانشمندان و بزرگان معمولا در روز، هفته و یا ماهی که بدنیا آمده اند فوت کرده اند]. بیضایی در سپتامبر 2010 (شهریور 1389) به دعوت پروفسور عباس میلانی ـ مورخ، ایران‌شناس و مدیر مرکز مطالعات ایرانِ دانشگاه استنفورد، همکار این مرکز شده بود.
    دانشگاه استنفورد نیز اعلام کرده است که به‌زودی مراسم بزرگداشت بهرام بیضایی اندیشمند، ادیب و هنرمند ایران‌دوست و ایران‌شناس را برگزار خواهد کرد.
    دکترعباس میلانی ـ مورخ و ایران‌شناس و مدیر برنامه مطالعات ایران در دانشگاه معروف استنفورد، در پیامی بهرام بیضایی را «فخر ادب پارسی» خوانده و نوشته است که بیضایی تا واپسین لحظات حیاتِ پربارش در اندیشه و تلاش برای تکامل هنر و فرهنگ بود و یک ایراندوست فروتن.
    نیلوفر یکی از چهار فرزند بهرام بیضایی راه پدر را در پیش گرفته و نویسنده و فعال در هنر نمایش است.
    درگذشت بهرام بیضایی انعکاس گسترده داشت. تیترهای صفحات اول شماری از روزنامه ها در این باره:
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در دنیای داستان نویسی
«داستان نگاری» كه حقایق زندگی را منعكس می كرد
تئودور دریزر Theodore Dreiserداستان نویس آمریكایی كه فقر را با تمامی وجود خود لمس كرده بود و حقایق زندگی در جامعه این كشور را در داستانهایش منعكس می كرد 28 دسامبر سال 1945 درگذشت. وی داستانهای متعدد نوشت كه معروفترین آنها «خواهر كری»، جینی گرهارت، تراژدی آمریكایی، روسیه از نگاه دریزر، درباره خودم و ... هستند.
     داستان «خواهر كری» شرح زندگی دختر فقیری است كه فقط به خاطر پول با یك ثروتمند سالخورده ازدواج می كند و .... «تراژدی آمریكایی» شرح زندگی مردی است كه تلاش كرد از طبقه فقیر خود را بالا بكشد كه به اتهام قتل اعدام شد. ضمن این داستان، نویسنده ثابت كرده است كه جامعه امریكا به ارتكاب جنایت معتاد شده است .
     دریزر كه تمایل سوسیالیستی داشت به دعوت دولت مسكو از شوروی دیدن كرد و كتاب «روسیه از نگاه درزیر» را نوشت. «دریزر» در یك خانواده تنگدست در ایالت ایندیانا كه دارای ده فرزند بود به دنیا آمده بود و او فرزند نهم این خانواده بود. با وجود این موفق شد در دانشگاه تحصیل كند و روزنامه نگار شود . وی در روزنامه ها حوادث شهری را پوشش می داد كه این كار، او را به داستان نویسی كشاند . برای نوشتن كتابهایش به نیویورك رفت و ویراستار یك موسسه نشر كتاب شد تا در آمدی هم برای امرار معاش داشته باشد.
     نخستین كتاب او كه به دلیل انعكاس فقر، باب ذائقه آمریكاییان نبود در شهر بوستون ممنوع الفروش شده بود.
     وی عقیده داشت از آنجا كه «داستان» خواننده فراوان دارد و در خاطر می ماند و اندیشه و رفتار را تغییر می دهد بهترین وسیله برای انعكاس واقعیات مخصوصا واقعیات تلخ است تا جامعه، خود را اصلاح كند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
زادروز علی مسعودی روزنامه نگار، هنرمند و ناسیونالیست بنام ایران
علي مسعودي


    هفتم دی ماه زادروز علی مسعودی روزنامه نگار، هنرمند و ناسیونالیست بنام ایران است که در این روز بسال 1314 خورشیدی (28 دسامبر 1935) در تهران، محله دروازه شمیران در یك خانواده سیاسی ـ فرهنگی چشم به جهان گشود و اینک در کالیفرنیا (اِرواین) زندگی می کند. پدرش كه یك استاد ادبیات و از مجاهدان دمكراسی در دوران انقلاب مشروطیت بود بعدا (در دوران قاجاریه) به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد و چهار دوره نماینده پارلمان بود. وی ازجمله رهبران انقلاب مشروطیت بود كه در اعتراض به ادامه استبداد دست به مهاجرت زده بود. پدر علی مسعودی در دوران پادشاهی رضا شاه به تركیه تبعید شده بود كه در جریان دیدار رضا شاه از تركیه، شخص آتاتورك از وی خواست كه اجازه بازگشت مسعودی را به وطن بدهد كه موافقت شد و مسعودی در سال 1325 در وطن درگذشت. تدریس و تالیف، حرفه نیاكان علی مسعودی از قرن پنجم هجری به این سوی بوده است. این خانواده برای میهن، تاریخنگاران و ادیبان متعدد پرورش داده است.
     علی مسعودی كه از نوجوانی شور میهندوستی و رهایی وطن از بقایای استعماررا در سر داشت، در دوران تحصیلات متوسطه در تهران به جنبش های ناسیونالیستی پیوست و در همان سن كم در شمار فعالان نهضت ملی ایران قرار گرفت و چون از 15 سالگی با داریوش فروهر آشنایی نزدیك داشت، فعالیت های سیاسی خود را در چارچوب حزب ملت ایران متمركز ساخت.
     در پی رویداد 28 مرداد سال 1332 و بازداشت دكتر مصدق رهبر ملّیون ایران و در جریان سركوبی نهضت ملی ایران، علی مسعودی به فروهر و چند ناسیونالیست ایرانی دیگر در انتشار نشریات زیرزمینی «راه مصدق» و «آرمان ملت» پیوست و نه تنها برخی مقالات، بلكه همه كاریكاتورها و نقاشی های نشریات زیرزمینی ملی گرا را ترسیم می كرد و تیترنویسی و طرح و آرایش صفحات آنها از او بود. گاهی هم بمانند سایر ملّیون به كار توزیع شبانه این نشریات كمك می كرد. در آن زمان، فعالیتی دشوارتر از انداختن نشریه مخالفان دولت در منازل در ساعات شب، درحالی كه در تهران و حومه حكومت نظامی و منع رفت و آمد شبانه برقرار بود وجود نداشت و این نوع فعالیت، بازی با جان بود. علی مسعودی در جریان همین توزیع شبانه، در سال 1333 دستگیر و دو سال و هفت ماه از عمر خود را در زندان سپری كرد ـ زندانی كه خالی از شكنجه نبود. علی در طول زندان وضعیت مبارزان همبند را مشاهده كرد و از احساس و آرزوهای آنان آگاه شد و پس از خروج از زندان، منبع این اطلاعات برای مولفان و روزنامه نگاران دیگر قرار گرفت.
     علی مسعودی پس از رهایی از زندان سیاسی، ژورنالیسم را كه در طول فعالیت آشگار و پنهان دوران مبارزات ملی تجربه كرده بود پیشه خود ساخت و چون نشریات وقت جرات استفاده از نوشته های او را نداشتند به كار تصویركشی برای اخبار فاقد عكس و پاورقی رسانه ها و كاریكاتورهای غیر سیاسی پرداخت و در اندك مدتی كاریكاتورها و تصویرهای او مورد استفاده بیش از هفتاد درصد مطبوعات تهران قرار گرفت و از این بابت، شهرت فراوان به دست آورد. این شهرت سبب شد كه او را به سمت دبیر نقاشی دبیرستانهای پایتخت هم بكار گیرند. مسعودی قبلا پروانه لازم را از هنرستان كمال الملك به دست آورده بود.
     شهرت علی مسعودی در كار تصویرگری خبری سبب شد كه در اوایل دهه 1340 سناتور عباس مسعودی موسس و مدیر نشریات اطلاعات وی را دعوت به همكاری كند و به سمت مهم سردبیری امور هنر نشریات موسسه بگمارد. وی در این سمت در طول دو دهه به زیبا سازی شكل نشریات موسسه اطلاعات كمك بسیار كرد به گونه ای كه كارهای او در تاریخ مطبوعات ایران، یك انقلاب خوانده شده و پایه هایی را كه او گذارده همچنان دنبال می شود.
     علی مسعودی كه عاشق ژورنالیسم است، هرگاه كه خواست در كنار طرح و تصویر و كار راهنمایی كاریكاتوریست ها و عكاسان خبری، بار دیگر دست به قلم ببرد به ساواك احضار شد. چون بدون سپردن تعهد، رهایی از چنگ ساواك امكان نداشت، مقاله های مسعودی به نام دیگران (نه اسم مستعار كه آن هم در آن زمان ممنوع بود) به چاپ می رسید. با وجود این، علی مسعودی در نشریات فصلی حزب ملت ایران مستقیما فعالیت داشت و این فعالیت، به كار او در موسسه اطلاعات كه در این موسسه هم پی در پی ارتقاء مقام می یافت صدمه نمی زد زیرا همه می دانستند كه علی مسعودی عاشق بی قرار وطن است و میهندوستی محض، جرم و گناه بشمار نمی آید. علی به خاطر شهرت میهندوستی دوآتشه اش، مورد احترام عموم ایرانیان بوده است. وی ثابت كرده است كه تنها خواهان سربلندی وطن و سعادت هموطنان است و مال و مقام نمی خواهد.
     علی مسعودی، به گفته خودش، یك سال پس از انقلاب چون از روند كارها راضی نبود و جریان امور او را افسرده ساخته بود جلای وطن كرد و مقیم آمریكا شد. علی در آمریكا به كار نوشتار، گفتار و كشیدن تصویر كه حرفه مادام العمر او هستند ادامه داده تا نه تنها امرار معاش كند بلكه دمی از خدمت به ایران و هنر غافل نماند.
     علی مسعودی در طول اقامت خود در آمریكا كه افزون بر ربع قرن است، تابلوهای جالب متعدد ترسیم كرده است كه اصالت خاص خود را دارند و ارباب هنر آنها را بی نظیر توصیف كرده اند.
     علی مسعودی در اظهاراتی در سال 2005 (1384 خورشیدی) تاكید كرده است: در هرجا كه باشم برای تامین دمكراسی و حفظ تمامیت وطن و رعایت همه حقوق، سعادت و رفاه هموطنان تلاش می كنم و آرزویی جز تحقق آن ندارم.
     وی ضمن آوردن شواهدی از تاریخ طولانی و پرافتخار ایرانیان همچنین گفته است كه ناسیونالیسم تنها داروی درمان بیماری ایران است كه حدود دو قرن به آن مبتلا شده است. وی هر سخنرانی عمومی اش را با بیان «زنده و سرفراز باد ایران و پیروز و شاد باد ایرانیان» پایان می دهد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که علیرضا ملكیان معاون وزیر ارشاد شد
ملکيان

طبق یك اعلامیه رسمی كه ششم دی ماه 1384 (27 دسامبر 2005) در تهران انتشار یافت، علیرضا ملكیان روزنامه نگار بنام به سمت معاونت وزارت ارشاد در امور پارلمانی منصوب شده بود. وی بعدا معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد شد و این سمت را تا پاییز 1388 برعهده داشت. ملكیان بیش از ربع قرن حرفه روزنامه نگاری را تجربه كرده و چند سال پیش از سوی یك سازمان جهانی فعال در این حرفه، در ردیف روزنامه نگاران بزرگ ایران كه شمار آنان از انگشتان دست تجاوز نمی كند قرار گرفته بود. این بنیاد، شیوه مقاله نویسی ملكیان را جالب، مطابق قاعده و حرفه ای توصیف كرده بود. ملكیان در مقاله نویسی، عموما از تاریخ مثال می آورد تا نظر خود را درباره موضوعی كه می نویسد توجیه كند. روشن و روان می نویسد و لحنی ملایم بكار می برد. وی شاید تنها روزنامه نگار فعال ایران باشد كه مقاله را طبق اصول و قواعد روزنامه نگاری جدید می نویسد و به همین لحاظ، خواندن مقالات او هرقدر هم كه طولانی باشند خسته كننده نیستند.
    ملكیان مراحل روزنامه نگاری را طی كرده و چند سال سابقه سردبیری و عضویت در شورای سردبیری روزنامه های بزرگ كشور را داشته است. وی سالها این سمت را در كیهان و جام جم داشت. خبرنگاران و دبیرانی كه با او كار كرده اند متفق القول گفته اند كه مدیریت وی بر تحریریه و راهنمایی اعضای آن حرف ندارد. ملكیان سالها از همكاران صفار هرندی (وزیر وقت ارشاد) در كار روزنامه نگاری بود. وزارتخانه مورد بحث در طول عمرخود تنها سه بار وزیر روزنامه نگار داشته كه یكی از آنان صفار هرندی بود. ژورنالیسم ایران ضعف و مشكلات بسیار دارد و بیشتر این ضعف ها و عقب ماندگی نتیجه ورود غیر روزنامه نگار به درون این حرفه است. ضعف ژورنالیسم ما عمدتا به دلیل فقد و یا قلت تجربه روزنامه نگاری وزیران پیشین ارشاد (قبلا به نام وزارت اطلاعات و جهانگردی و پیش از آن سازمان انتشارات و تبلیغات) بوده است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ادامه کاهش مخاطبان رسانه های سُنَتی ـ آیا رسانه چاپی دارد به پایان عصر خود نزدیک می شود؟ ـ سوشل میدیا همه مردم را رسانه دار کرده است
28 دسامبر 2008 (بمناسبت پایان سال میلادی وقت) ناشران روزنامه های آمریکا اعلام کردند که اُفت تیراژ، کاهش اعلان و در نتیجه زیاندهی آنها در طول سال (2008) همانند سالهای بعد از 2003 ادامه داشته است. در همین اعلامیه به کمپانی رسانه ای «گانت» اشاره شده بود که تصمیم گرفته بود روزنامه های این کمپانی در منطقه دیترویت از جمله «دیترویت فری پرس»، تنها دو روز در هفته «هوم دلیوری» داشته باشند. بیش از 20 ناشر دیگر گفته بودند که صفحات نشریات خودرا کاهش خواهند داد و از عرض صفحات 5ر2 تا 5 سانتیمتر خواهند کاست و .... این ناشران اذعان کرده بودند که به رغم تطبیق محتوای خود با عصر اینترنت، کاهش مخاطب و زیاندهی ادامه داشته و از رقابت با وبسایت ها و آنلاین ها (نشریات اینترنتی کم هزینه و احیانا بدور از رعایت برخی ملاحظات) تلویحا ابراز عجز کرده و پیش بینی کرده بودند که آنلاین خوانی عادت مردمِ قرن 21 خواهد شد. (در آن زمان هنوز سوشل میدیا عمومیت نیافته بود و از پیدایش نخستین میدیای تازه دو ـ سه سال بیشتر نمی گذشت).
    در سال 2004 به سردبیران روزنامه ها توصیه شده بود که چون اخبار به صورت مطلق در اینترنت قرار می گیرد و در دسترس مخاطبان است برای جلب مخاطب، به مقاله نگاری (نظر) و فیچر نویسی و چاپ کاریکاتور و تصویر روی آورند و اخبار را به صورت توصیفی - مشاهده ای و گام به گام (ناراتیو) ارائه کنند نه بشکل مثلث معکوس و رعایت شش عنصر خبر و ترتیب دادن آنها بر حسب اهمیت این عناصر که از آغاز قرن بیستم از قواعد خبرنویسی بوده اند. سردبیرانی که این روش را دنبال کرده بودند در دسامبر 2008 اعلام کردند که نتیجه، مثبت نبوده، مخاطبان بیشتری را ازدست داده اند و با اعتراض استادان روزنامه نگاری نیز رو به رو شده اند که گفته اند ژورنالیسم خوب یعنی خبر مطلق و رعایت قواعد خبرنویسی و اگر قواعد رعایت نشود که مفهوم روزنامه نگاری از دست می رود و بازگشتی خواهد بود به نشریه داری قرن هجده تا نیمه قرن نوزدهم. به علاوه، توصیف نویسی باعث طولانی شدن مطلب و گرفتن جای روزنامه و وقت مخاطب می شود و قید خواندن روزنامه را می زند. این سردبیران گفته بودند که نگرفتن نتیجه مثبت و دریافت این اعتراض ها باعث شد که به روش سابق بازگردند.
     ادامه کاهش تیراژها در سال 2009 سبب شد که کارخانه بزرگ کاغذسازی مستقر در شهر فرانکلین آمریکا تعطیل شود و هزاران تن کارکنان آن بیکار شوند. 27 دسامبر 2009 (بمناسبت پایان سال) گزارش هایی انتشار یافت که مفاد آنها مشابه اعلامیه 28 دسامبر سال 2008 بود و حکایت از ادامه افت تیراژها نه تنها در آمریکا بلکه در سطح جهان می کرد. طبق این گزارشها، بسیاری از روزنامه های آمریکا اعلام کرده بودند که تصمیم گرفته اند از کارکنان خود بخواهند که داوطلبانه چند هفته در سال را سرکار نیایند (دستمزد نگیرند) تا موسسه بدون تعدیل نیروی انسانی بتواند به حیات خود ادامه دهد. وضعیت شبکه های تلویزیونی بهتر از روزنامه ها نیست و اعلان های لابلای بخش اخبار آنها مدتی است منحصر به آگهی های موسسات ساخت دارو شده است.
     کارشناسان امور رسانه ها و موسسات ویژه سنجشِ خواست و نظرات مخاطبان رسانه ها (میدیا ریسرچ ها) بر این باور خود تاکید می کنند که بازگشت رسانه های چاپی به دوران پیش از عصر وبسایت ها و آنلاین ها محال است و برای رسانه های چاپی راهی نیست جز ورود به کسب و کار و نیازمندی مردم هر شهر یعنی توجه کردن به آگهی های مردم به مردم (نیازمندی ها ـ وسیله رفع نیاز روزمره فرد و افراد جامعه شدن)، مطالب حاشیه ای و یا کاهش صفحات برحسب میزان آگهی و در صورت نبودن اعلان، انتشار در حد 4 و یا 8 صفحه در روز و یا دو ـ سه شماره در هفته یعنی بازگشت به وضعیت قرن 19. این، قانون تحول است. به عبارت دیگر؛ اینترنت اطلاع رسانی را که قبلا کار رسانه های چاپی بود و بعدا رسانه های صوت و تصویری شریک آنها شدند متحول ساخته و تکامل داده و باید واقعیت را پذیرفت به همانگونه که پرورش و استفاده از اسب با عمومیت یافتن اتومبیل به حد اقل رسیده است.
    این بررسی های سالانه ادامه یافت و در دسامبر 2018 گفته شد که «سوشل میدیا» که هر دم بر شبکه های آن افزوده می شود و برخی از آنها تا 600 میلیون اکونت دارند همه مردم را خبررسان کرده و آنلاین ها نیز چند رسانه ای شده اند و رِیتینگ های اخیر حکایت از کاهش بینندگان تلویزیونی کرده است و روشن بودن تلویزیون در خانه و کارگاه، دلیل دیدن و گوش کردن به برنامه آن نیست. ولی مخاطبان رادیوها تغییر نکرده و بمانند دو دهه گذشته، اتوموبیل رانان هستند. کارشناسان حرفه رسانه داری، با اطلاع از این تحول گفته بودند که باید تعاریف تازه ای بر این حرفه نوشت زیرا به همان گونه که آشپزی، دیگر در انحصار رستوران و شِف (آشپز حرفه ای) نیست، خبر و مطلب رسانی نیز حرفه ای همگانی شده و در حال تحوّل، و ترجمه اینترنتی اخبار و مطالب از زبانی به زبان دیگر نیز تحول تازه ای است و این تحولات همچنان رو به تکامل می روند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
تلاشهای سوكارنو برای كسب استقلال اندونزی ، تاسیس جنبش غیر متعهدها و خروج مجمع عمومی سازمان ملل از دست فاتحان جنگ جهانی دوم
28 دسامبر سال 1949 ژولیانا ملكه هلند بر استقلال اندونزی كه دكتر احمد سوكارنو آن را چهار سال پیش از این اعلام كرده بود صحه گذارد و سوكارنو هم به ملاحظات بین المللی از نمایندگان مردم اندونزی خواست كه رئیس جمهوری انتخاب كنند و آنان هم وی را در این سمت تایید كردند ومجمع عمومی سازمان ملل رای به عضویت اندونزی دراین سازمان داد.
    اندونزی كه قرنها مستعمره هلند بود و « هند هلند » خوانده می شد در آغاز جنگ جهانی دوم به تصرف ژاپنی ها در آمد ه بود .
     دكتر سوكارنو از 1929 با ایجاد وحدت میان گروه های ناسیونالیست و رادیكال یك جبهه واحد برای كسب استقلال اندونزی به وجود آورده بود و مبارزه می كرد. مشكل كار او این بود كه پیش از استعمار هلند ، اندونزی یك كشور واحد نبود . این مشكل در پایان جنگ جهانی دوم با كمك ژاپنی ها حل شد. نیروهای ژاپنی اشغال كننده اندونزی پس از تسلیم شدن آن دولت ، به جای تحویل اسلحه خود به متفقین این سلاحها را در اختیار سوكارنو گذاشتند و سوكارنو سه ماه بعد ، در 13 نوامبر سال 1945 با تكیه بر این سلاحها استقلال اندونزی را به عنوان یك جمهوری اعلام كرد و 29 ژوئن سال بعد ( 1946 ) رئیس این كشور شد.
    از این زمان میان نیروهای اعزامی هلند و افراد سوكارنو جنگ آغاز شد و ادامه یافت زیرا كه هلند نمی خواست مستعمره قدیمی خود را از دست بدهد.
    جنگ تا سال 1949 ادامه یافت كه هلندی ها با اعزام چترباز ، شبانه پایتخت اندونزی را تصرف و دكتر سوكارنو را به اسارت گرفتند كه در پی اخطار هند كه نیرو خواهد فرستاد و فشار شوروی ، سازمان ملل مداخله كرد و سوكارنو آزاد گردید و هلند دوم نوامبرهمین سال با دادن استقلال به اندونزی موافقت كرد و 56 روز بعد ملكه ژولیانا بر این تصمیم شورای وزیران هلند صحه گذارد. ظاهرا موافقت شده بود كه این روز را « روز استقلال » اندونزی به شمار آورند.
    سوكارنو كه مردی ضد استعمار و ضد استثمار بود با تجربه فراوان از مبارزه خود و زجرهایی كه در این راه متحمل شده بود بعدا با همفكری چوئن لای ، نهرو ، تیتو و عبدالناصر جنبش « عدم تعهد » را تاسیس كردند كه نشست موسسان آن در اندونزی تشكیل شد.هدف این بود كشورهایی كه عضو دوبلوك آن زمان نبودند بتوانند یكپارچه از خود در قبال زورگویی یكی از این دو بلوك دفاع كنند كه به جهان سوم معروف شدند.
    از كارهای مهم دیگر سوكارنو اعلام سازما ن ملل به عنوان ابزاری در دست پنج كشور فاتح جنگ جهانی دوم بود و در یك زمان عضویت اندونزی در سازمان ملل را تا زمانی كه این پنج دولت حق رد ( وتو Veto
    ) داشته باشند به حالت تعلیق در آورده بود.
    اقدام دیگر او ادعای ارضی نسبت به بخشی از مالزی مستعمره آن زمان انگلستان و جنگ با این كشور بود.
    سوكارنو از اوایل دهه 1960 با تجربیاتی كه به دست آورده بود در باره دمكراسی تغییر عقیده داده بود و می گفت كه رسیدن به دمكراسی واقعی با هر مردمی امكان پذیر نیست ، انتخاب شدگان پس از رسیدن به قدرت به جای خدمت، می خواهند قدرت خود را كه برایشان منشاء همه چیز است حفظ كنند و در این راه از ارتكاب به هر عملی خود داری نمی كنند و به تدریج از ستونهای همیشگی قدرت می شوند كه با حكومت موروثی تفاوت چندان نخواهد داشت. بنابراین ، دمكراسی هنوز یك فرضیه زیبا است كه از آن سوء استفاده می شود و شرایط محیطی فراوان می خواهد تا تحقق یابد. وی با این فكر كه اینك هوادارانی پیداكرده است مدتی هم پارلمان اندونزی كه آن را « تئاتر » می خواند به حالت نیمه تعطیل در آورده بود.
    در دوران حكومت دكتر سوكارنو كه پدر جمهوری اندونزی خطاب می شود ، حزب كمونیست این كشور پس از شوروی و چین بزرگترین حزب كمونیست جهان به شمار می آمد و همین امر باعث سازش پنهانی غرب با پاره ای از ژنرالهای اندونزی شده بود و میان ارتش و حزب كمونیست دشمنی به وجود آمده بود كه این حزب در یك زمان پیروز شد و بسیاری از ژنرالها را از میان برد و در زمان دیگر (سال 1966 ) ژنرالها پیروز شدند و نه تنها حزب كمونیست را مضمحل ساختند بلكه اختیارات سوكارنو راهم محدود به ریاست تشریفاتی كشور و حفظ عنوان پدر ملت كردند.
     طولی نكشد كه سوكارنو در گذشت و این ژنرالها و در صدر آنان سوهارتو تا همین چندی پیش به صورت دیكتاتور حكومت می كردند . در سال 1999 گسترش فساد مالی و اداری باعث قیام مردم و حذف سوهارتو شد كه پس از یكی دوسال دختر سوكارنو كه رهبری حزب پدرش را بر عهده داشته و با دیكتاتوری ژنرالها مبارزه كرده بود زمام امور اندونزی را به دست گرفت.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
بازگشت دوباره دوبچِك Dubcek به قدرت و پایان اسرارآمیز عُمر او
Dubcek
الكساندر دوبچك Dubcek سوسیالیست لیبرال 28 دسامبر سال 1989 به ریاست پارلمان تازه چك اسلواكی كه دیگر در انحصار كمونیستهای مطلق گرا نبود انتخاب شد و به این ترتیب پس از ده سال و چند ماه به قدرت باز گشت. وی در ژانویه سال 1968 به دبیركلی حزب كمونیست چك اسلواكی كه قدرت را در این كشور به دست داشت برگزیده شده بود و به پیاده كردن افكار خود و انعطاف پذیركردن سوسیالیسم مطلق (مارکسیسم) پرداخته بود. خود او عنوان این سوسیالیسم را «كمونیسم با چهره انسانی» گذارده بود. دوبچك پس از طرح تفکر خود که نوعی تجدید نظر طلبی در ایدئولوزی مارکسیسم تلقی شده بود به مسكو فرا خوانده شد كه در آنجا از عقیده اش دفاع كرد و چون حاضر به بازگشت از آن نشد؛ در آگوست همین سال نیروهای كشورهای عضو پیمان ورشو وارد چك اسلواكی شدند و اختیارات دوبچك را كاهش دادند که سرانجام در آوریل سال 1969 از سمت های حزبی و دولتی بركنار و به عنوان مهندس به یك كارخانه فرستاده شد.
     رویدادهای نیمه دوم سال 1989 و خروج انحصار قدرت از دست حزب كمونیست و تجدید انتخابات چك اسلواكی باعث ورود دوبچك به پارلمان شد كه به ریاست آن انتخاب گردید . وی در این سمت باز از سوسیالیسم ملایم دفاع كرد و حاضر به دست كشیدن کامل از سوسیالیسم نشد كه خواست غرب بود. طولی نکشید که اعلام شد دوبچک در یك حادثه رانندگی كشته شده است!. از آنجا که به اتفاقی بودن این حادثه تردید شده است مورخان همچنان به تحقیق خود در این باره ادامه می دهند و موشکافی آنان عمدتا روی این موضوع است که چه عواملی با اصرار دوبچک به ادامه راه سوسیالیسم ضدیت می کردند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تفسیرهای دسامبر 2004 درباره روابط واشنگتن و مسکو ـ پیش بینی تفسیرنگاران به تداوم زمامداری پوتین که تحقق یافته است
در برخی تفسیرها، ملاقات جورج دبلیو بوش و ولادیمیر پوتین (متولد هفتم اکتبر 1952) در اسلواكی، یك دیدار سخت و حساس توصیف شده بود. پوتین قبل از این دیدار در یک مصاحبه مطبوعاتی گفته بود كه صریحا از بوش خواهد پرسید كه آیا آمریكا واقعا درصدد ایزوله كردن روسیه است؟. اگر نیست چرا در حوزه نفوذ سنتی روسیه مداخله و نفوذ مسكو را در اینجا محدود می كند و از غرب و جنوب به گرد روسیه عملا دیوار می كشد - همان كاری كه در طول جنگ سرد بر ضد شوروی انجام گرفت و این اتحادیه (شوروی) در قفس افتاد و بعدا فروپاشید.
    این مفسران نوشته بودند كه اگر پاسخ بوش «نه» باشد كه خواهد بود و خواهد گفت كه قصد محاصره روسیه در میان نیست، پوتین بر پایه دلایل و مشاهدات خود به طرح سئوالات دیگر از انتخابات اوكراین گرفته تا استقرار نیروهای آمریكایی در آسیای مركزی و مداخله در قفقاز جنوبی و گسترش ناتو تا بالتیك سابق شوروی و ممانعت از ورود روسیه به میدان فعالیت های اقتصادی جهان و ... خواهد پرداخت. در این صورت، بوش و مشاورانش در وضعیت سختی قرار خواهند گرفت. اگر انكار كنند و قول مساعد بدهند نخواهند توانست آنها را به اجرا درآورند و معارضه ای كه از اکتبر 2004شروع شده با یك مكث كوتاه از سر گرفته خواهد یافت شد. اگر قولی ندهند، باز هم معارضه بدون مكث ادامه خواهد داشت. این تفسیرها به مناسبت سالروز آغاز زمامداری پوتین (31 دسامبر 1999 که یلتسین قدرت را به او سپرد) مطرح شده بود. تفسیرنگاران پیش بینی کرده بودند که زمامداری پوتین محدود نخواهد بود و راهی برای تداوم آن خواهد یافت. (این پیش بینی تحقق یافته و پوتین تا دسامبر 2019 بیست سال است که قدرت را در لباس رئیس جمهوری و یا نخست وزیری به دست داشته است.).
     جزئیات مذاکرات جورج دبلیو بوش و پوتین که در آن سال در اسلواکی صورت گرفت اعلام نشد. نشانه ها حکایت از آن داشت که میان سران دو دولت توافق کامل حاصل نشده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
انتقاد از اظهارات جورج بوش درباره کارگران آمریکای لاتین ـ مسائل آتی ناشی از کهنه و به دور از شرایط زمان شدن قوانین مهاجرت آمریکا


اظهارات جورج بوش درباره مهاجرت كه در مصاحبه مطبوعاتی دسامبر 2004 او عنوان شده بود مورد انتقاد قرارگرفت.
    وی گفته بود كه با ورود موقت كارگران آمریكای لاتین و دیگران به USA برای انجام كارهایی كه اتباع این کشور حاضر به انجام آنها نیستند موافق است به این شرط كه پس از انقضای دوره كار و اقامت موقت خارج شوند و به این دسته جواز اقامت دائم و تابعیت داده نشود.
    رسانه ها و اندیشمندان آمریكای لاتین و برخی از «كشورهای مهاجر فرست» از این اظهار بوش انتقاد كرده و گفته بودند كه آمریكا همانند امپراتوری روم باستان برای اتباع خود امتیاز قائل شده و كارگران مهاجر را تنها برای انجام كارهای سخت و پَست كه اتباع ایالات متحده حاضر به انجام آنها نیستند می خواهد و پس از انجام كار و یا ازكار افتادگی و بهانه های دیگر بیرون می راند.
    برخی از اصحاب نظر، قوانین مهاجرت کشورهای متحد آمریکارا که قدیمی هستند و با شرایط زمان مطابقت ندارند یکی از مسائل این کشور دانسته اند که درآینده نتایج درد سرساز خواهند داشت. مثلا: قرعه کشی سالانه طبق سهمیه روزافزون هرکشور برپایه میزان مهاجرت های قبلی، تولّد در آمریکا ـ حتی اگر والدین تنها برای یک هفته (و با همین منظور) وارد آمریکا شده باشند، مهاجرت بستگان اتباع نچرالایزد حتی اگر کهنسال و هزینه بَر باشند که درمان بیماری های متعدد آنان تحمیلی سنگین بر مالیات دهندگان است و مخصوصا کسانی که «دیس ایبل» باشند و توان کار و نگهداری از خودرا نداشته باشند. این قوانین قدیمی سبب شده است که جمعیت غیر اروپایی تبار ایالات متحده افزایش چشمگیر یابد و به اکثریت یافتن نزدیک شود و در دهه های آتی قدرت سیاسی را به دست گیرد. ایالات متحده توسط مهاجران هنرمند، کارآمد و کارکن اروپایی به اینجا رسید و قدرت شد زیراکه اروپاییان مهاجر پس از ورود به آمریکای شمالی با زادگاه و فرهنگ خود وداع همیشگی می کردند ولی مهاجران دهه های اخیر، نه. ثابت شده است که آنان تعلق خاطر به کشور پدری و فرهنگ و زبان خودرا دست کم برای دو ـ سه نسل از دست نداده اند ـ ملل غیر اروپایی و غیر مسیحیان فرهنگ دیگری دارند. به همین دلیل بود که حدود یک قرن پیش مهاجرت زردپوستان به آمریکای شمالی ممنوع شده بود که این ممنوعیت برطرف شده و دارند سیل آسا وارد می شوند زیراکه آسیای شرقی و آسیای جنوبی با تراکم جمعیت و محدودیت ها رو به رو هستند و این درحالی است که آسیای شرقی دارد از آن خود قدرت جهانی و رقیب ایالات متحده می سازد و به همچنین در آسیای جنوبی. مهاجران برخی کشورها که با ایالات متحده، فعلا رابطه سیاسی و مکاتباتی عادی ندارند و در کشورهای خود دارای مقام بوده، ثروت اندخته! و پرونده قضایی دارند و یا خواهند داشت، بعدا برای استرداد دردسرساز خواهند شد و ....
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
شعار مردم شهر گراسِ اتریش: نخست؛ انسانیت و بعد سیاست ـ حذف نام «شوارتزنگر» از ورزشگاه، بخواست مردم گراس
شوارتزنگر

بیست و هفتم دسامبر 2005، با تصویب شورای شهر گراسِ اتریش، شبانه نام «شوارتزنگر» بازیگر فیلم، ورزشكار زیبایی اندام و فرماندار انتخابی كالیفرنیا (فرماندار وقت) از روی ورزشگاه 15 هزار و سیصد نفری این شهر برداشته شد. کارکنان شهرداری گراس با برداشتن حروف فلزی 20 گانه نام شوارتزنگر، مصوبه شورای شهر را كه به خواست مردم گرفته شده بود اجرا كردند و استادیوم به نام قدیمی خود بازگشت داده شد.
    شهر گراس زادگاه شوارتزنگر است كه پس از انتخاب شدن او به فرمانداری كالیفرنیا، ورزشگاه شهر به نام او تجدید نام داده شده بود. دلیل تغییر نام ورزشگاه این بود كه شوارتزنگر حاضر نشده بود مجازات اعدام «ستانلی ویلیامز» را به حبس ابد تبدیل كند و وی در دسامبر 2005 (چند روز پیش از تصمیم شورای شهر گراس) اعدام شد.
    در اروپا، مجازات اعدام لغو شده است. مردم گراس در نامه های خود به شورای شهر «اعدام» ویلیامز را محكوم كرده و نوشته بودند كه ویلیامز با تالیف چند كتاب در زندان و ایراد سخنرانی ضبط شده ثابت كرده بود كه اصلاح شده و دیگر نیازی به كشتن او نبود، اعدام یك وحشیگری است (عملی بربریك).
    شوارتزنگر كه یك جمهوریخواه (محافظه كار) است با رعایت سیاست های این حزب با بخشودن ویلیامز موافقت نكرده بود و عمل او «سیاسی» و به خاطر حفظ مقام تلقی شده بود. مردم گراس شعار می دادند: نخست انسانیت، بعد سیاست.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در حاشیه شهر واشنگتن، یک مرد جوان چهار نفر را کشت و سپس خودکشی کرد
Cheatham

بیست و پنجم دسامبر 2005 (روز كریسمس) ناتان چیتهام Cheatham بیست و هفت ساله در منطقه فِرفَكس (حاشیه غربی شهر واشنگتن) نخست مادر 53 ساله اش «شیلاSheila» را در خانه اش كشت و سپس به خانه یك آشنا در 16 كیلومتری منزل مادرش رفت و اورا كه زنی 50 ساله به نام «جنینا Jenina» بود با شلیك گلوله به قتل رسانید و در همانجا پسر 19 ساله جنینا را از پای درآورد و میهمان آنان را كه جوانی به نام كریستوفر بود كشت و آنگاه روی یك تختخواب این خانه خوابید و یك گلوله هم به مغز خود شلیك كرد و هر پنج نفر درگذشتند. انگیزه واقعی این رویداد با مرگ مرتكب قتل در پرده ابهام باقی مانده است. ناتان از خود خانه نداشت، گاهی با مادرش، زمانی با برادرانش و بعضی اوقات هم با دوستانش زندگی می كرد.
    بررسی سوابق درمانی و كیفری او نشان می داد كه به دكتر اعصاب برای دریافت داروی ضد افسردگی و از این قبیل مراجعه می كرد. چند سابقه دستگیری هم داشت. یك بار به خاطر رانندگی اتومبیلی دستگیر شده بود كه اعتبار شماره اش (پلاك) به خاطر ندادن مالیات سالانه منقضی شده بود و هنگام دستگیری كار به درگیری او با پلیس كشیده شده بود. بار دیگر با مقداری كم كوكایین دستگیر شده بود كه با تپانچه پلیس را تهدید كرده بود و بار سوم به اتهام تیراندازی به یك سگ دستگیر شده بود، ولی هیچیك از این اتهامات به محكومیت او نیانجامیده بود، زیرا كه وكیلش با مهارت تمام كار رسیدگی به پرونده ها را عقب می انداخت. ناتان با سپردن ضامن آزاد شده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 28 دسامبر
  • 893:   در این روز یک زمین لرزه شدید شهر تاریخی Dvin و زمانی حاکم نشین ارمنستان را ویران ساخت. این شهر که روزگاری بزرگترین شهر ارمنستان و یک مرکز تجاری منطقه ای بود در 35 کیلومتری جنوب ایروان واقع شده است. شهر دوین از سال 428 میلادی محل استقرار مرزبان (مَرزپان) شمال غربی ایران (عصر ساسانیان) بود.
        
        
  • 1065:   ادوارد پادشاه وقت انگلیس از دودمان وِسِکس در مراسمی که در كلیسای وستمینستر Westminster Abbey برگزار شد این کلیسا را Consecration کرد و به عنوان کلیسای مهم انگلستان اعلام شد و از سال 1066 که ویلیام فرانسوی ـ فاتح انگلستان (ویلیام فاتح) در آنجا تاجگذاری کرد اصطلاحا؛ کلیسای سلطنتی.
        این کلیسا که قبلا و از سال 785 یک مرکز مذهبی بوده و بخشی از ساختمان آن در سال 960 تغییر شکل داده شد در ناحیه وست مینیسترِ لندنِ بزرگتر و در غرب کاخ سلطنتی و ساختمان پارلمان انگلیس واقع شده است. هنری سوم پادشاه انگلیس در سال 1245 ساختمان تازه ای بر آن اضافه کرد. مراسم مهم ازجمله تاجگذاری پادشاهان انگلیس در این محل برگزار شده است و تا سال 2020 محل دفن 3 هزار و 300 تَن از بزرگان و مشاهیر ازجمله 16 پادشاه، 8 نخست وزیر و دهها نویسنده، شاعر، دانشمند، ژنرال، صدها نظامی گمنام و بتازگی هنرمندان انگلیسی بوده است. در این کلیسای معروف و بزرگ 16 مراسم عروسی خاندان های سلطنتی انگلیس برگزار شده است. این کلیسا همچنین محل نگهداری اشیاء هنری و تاریخی است.
        
    یکی از درهای ورودی کلیسای وستمینیستر


        
  • 1828:   یك زمین لرزه شدید در منطقه «اچیكو» ژاپن باعث مرگ بیش از 30 هزار تن و ویرانی فراوان شد.
        
  • 1849:   خشكشویی لباس با استفاده از ترپنتین Turpentine اختراع شد.
        
  • 1904:   درج خبر پیش بینی وضع هوا در روزنامه های آمریكا و اروپا آغاز گردید.
        
  • 1908:   در این روز یک زمین لرزه به شدت هفت و یک دهم در جنوب ایتالیا (منطقهِ تنگه مِسینا) روی داد و طبق گزارش ها از 75 تا 82 هزار تن را کشت. بیشتر تلفات در مِسینا و کالابریا و مناطقی در جزیره سیسیل (سیچیلیا) اتفاق افتاد. 78 سال بعد، درست در همین روز و در همین منطقه زلزله ای به همان شدت روی داد و تلفات و ویرانی ببار آورد.
        
  • 1910:   در انگلستان دولت ائتلافی روی كار آمد، زیرا هیچیك از احزاب نتوانست در پارلمان اكثریت به دست آورد. استادان علوم سیاسی با بررسی همین دولت به این نتیجه رسیده اند كه در یك دمكراسی، دولت ائتلافی بهتر از حاكمیت یك حزب می تواند خدمت كند.
        
  • 1937:  


    راتان تاتا ـ زمانی مدیر گروه صنایع تاتا (تاتا گروپ) در یک خانواده پارسی ـ زرتشتی در مومبای (بمبی) هند بدنیا آمد که 28 دسامبر زادروز اوست و 87 سال عُمر کرد. تاتا گروه در 1868 بدست پارسیِ بنام؛ جمشید نوشیروان تاتا تاسیس شده است که سرمایه این بزرگترین مجتمع صنعتی هند در سال 2023 چهارصد و سه میلیارد دلار بر آورد شده بود. جمشید نوشیروان که در گجرات بدنیا آمده بود 19 ماه می 1904 فوت شد. وی در هند شهری ایجاد کرده است به نام جمشیدپور (پور در زبان هندی به معنای شهر است). گروه صنایع تاتا در 140 کشور دارای شعبه است. این گروه شامل 29 موسسه است.
        
  • 1945:   برپایه موافقنامه برتون وودز Bertton Woods منعقد در 22 ژوئیه سال 1944، صندوق بین المللی پول International Monetary Fund به منظوردادن وام عمران و نیز حفظ سلامت پول و بهره با ملاكی كه از احتساب مجموعه پولهای كشورها بدست آید بارای 28 كشور در مجمع مالی سازمان ملل تاسیس شد . شوروی در رای گیری شركت نداشت . این رای گیری در 27 دسامبر صورت گرفت و به كشورهای غایب تا پایان دسامبر فرصت امضای مصوبه داده شد. اخیرا ایراد هایی به طرز كار این صندوق وارد آمده است.
        
  • 1993:   William L. Shirer روزنامه نگار آمریکایی که از 17 سالگی ژورنالیسم را پیشهِ مادام العمر خود قرارداده بود در این روز در 89 سالگی درگذشت. وی روزنامه نگاری را از خبرنگاری در روزنامه شیکاگو تریبیون آغاز کرده بود. ویلیام در دهه 1930 تا سال 1942 خبرنگار رسانه های آمریکا در برلین بود و شاهد قدرت گیری حزب نازی (حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان) و همچنین هیتلر، و سه سال اول جنگ جهانی دوم را از اروپا برای رسانه های آمریکا پوشش داد. او پس از بازگشت به آمریکا تا آخرین سال حیات به کار قلم ادامه داد. او در چند مقاله سرانجام جنگ جهانی دوم را پیش بینی کرده بود که تحقّق یافت. وی برپایه مطالعات محلی و تجربه خود در طول اقامت در آلمان چند کتاب ازجمله «تاریخ حزب نازی آلمان» و «طلوع و غروب رایش سوم» را تألیف کرد. جمع تألیفات او 14 کتاب است که تنظیم آنها روش تاریخ نگاری ـ روزنامه نگاری دارد، که در قالب آنها اطلاع و اندرز می دهد و پیش بینی می کند. او مطالب یک سخنرانی اش در گروه آموزش روزنامه نگاری دانشگاه شیکاگو را به صورت مقاله منتشر کرده است که در آن ثابت کرده است؛ وقتی یک انسان گام به پیشه روزنامه نگاری بگذارد و چند سال در این پیشه کار کند، دیگر نمی تواند به آسانی و بدون آسیب روانی یافتن آن را ترک کند. وی در همین مقاله نوشته است که روزنامه نگار واقعی خادم بشریت است.



        
  • 2009:   در این روز در شهر کراچی در مراسم عاشورا یک انفجار انتحاری باعث جان باختن 43 تن از شیعیان شد.
        
  • 2014:   یک هواپیمای شرکت هواپیمایی ایرآسیا که از شهری در جاوه اندونزی عازم سنگاپور بود بر فراز تنگه میان دو کشور سقوط کرد و به دریا افتاد و همه سرنشینان آن که 162 بودند کشته شدند. تنها اجساد 116 تن از آنان در دریا یافت شد و مدفون گردید.
        
  • چشم انداز مولف
    گزارش یك گشت 4 ساعته در لس آنجلس در دسامبر 2005
    شکيلا

    این نگارنده در دسامبر 2005 یك سفر 9 روزه به شهر لس آنجلس كالیفرنیا داشت. در آخرین روز (یكشنبه یازده دسامبر 2005) از دختر و پسرم خواستم كه مرا از داخل شهر به فرودگاه برسانند كه چهار ساعت طول كشید. ترافیك در لس آنجلس وحشت انگیز است و گاهی بدتر از تهران. در طول مسیر، هر اتومبیل بنز و «بی ام و» ای را كه دیدیم، دخترم گفت كه متعلق به یك ایرانی است و چون از سال 1978 (یك سال پیش از انقلاب) در این دیار زندگی می كند، با بعضی از این بنز سوار ها آشنا بود و با تكان دادن دست سلام داد. گفتم در این ترافیك بد و بنزین گران، چرا از چنین اتومبیلهایی كه در آمریكا، كالای لوكس بشمار می روند استفاده می كنند كه جواب داد: این منتالیته ایرانی است.
         برای فرار از ترافیك بد، دخترم كه رانندگی را بر عهده داشت تصمیم گرفت كه از خیابانهای فرعی براند. روزهای یكشنبه، در آمریكا دلالهای معاملات مستغلات اصطلاحا «اپن هاوسOpen House» دارند، به این ترتیب كه خانه مورد فروش را با ساین های متعدد در خیابان و درایو - ویDriveway (راه ورودی) و یارد Yard (حیاط) خانه قرار می دهند و خانه را برای بازدید عموم باز می گذارند و خودشان هم كنار در ورودی خانه روی صندلی می نشینند، بروشورهای حاوی مشخصات خانه و بهای آن و شرایط فروش را توزیع می كنند و به پرسشها پاسخ می دهند. ضمن عبور از یك خیابان فرعی و در یك محله ظاهرا معمولی روی یكی از ساین ها (تابلو های اعلان فروش) بهای یك خانه یك میلیون و 290 هزار دلار و عمر آن 70 سال نوشته شده بود!. از دخترم خواستم كه توقف كند تا ببینم به چه دلیل روی یك خانه چوبی كه عمر چوبها هم پس از گذشت 70 سال به پایان خود نزدیك شده است این مبلغ را گذاشته اند. دلال، یك ایرانی بود و گفت كه «بازار» حرف آخر را می زند نه ارزش واقعی كالا. از خانه دیدن كردیم دارای چهار اطاق خواب بود و كل زمینش در سیستم متریك 712 متر مربع. دلال ایرانی كه تعجب مرا دید گفت یك آپارتمان سه اطاقه در یك كندو (مجتمع مسكونی) در دست فروش دارد كه خود او 23 سال پیش آن را به 25 هزار دلار معامله كرده بود كه ورثه خریدار اینک می خواهند به 810 هزار دلار بفروشند. وی اضافه كرد، ولی ... اگر یك زلزله شدید بیاید و یا در کار سرمایه گذاری و امور مالی خلل وارد شود روز بعد این قیمت ها به یك سوم كاهش می یابد.
        به حركت خود به سوی فرودگاه ادامه دادیم كه اینك در میان شهر واقع شده و در سال 1977 كه برای اولین بار آن را دیدم خارج از شهر قرار داشت. در سر راه، به خیابان «وست وود» رسیدیم كه دارای فروشگاهای متعدد ایرانی است. در سه فروشگاه، هجوم به خرید آخرین آلبوم بانو «شكیلا» (آلبوم سال 2005) مركب از هفت ترانه چشمگیر بود. پرسیدم كه چرا؟، خریداران آلبوم متفق القول گفتند كه او بانویی است خانه دار، مادر دو پسر، و متنفر از تجملات و بانو «پروین» خواننده قدیمی تهران را در ذهن آنان تداعی می كند كه كارمند بانك بازرگانی هم بود و زندگی معمولی ساده ای داشت. شكیلا هم در هر مراسمی شركت نمی كند، برخی از آهنگها را خودش می سازد و اشعار حافظ و شعراء قدیم را كه حاوی پند و اندرز هستند می خواند. او پس از آمدن به آمریكا بود که به تمرین خوانندگی پرداخته و ترانه هایش سكسی و تحریك كننده نیست، بوی وطن می دهد و آرامش بخش است و ما به این دلایل و به خاطر شخصیت خودش نوار ها و «سی. دی» هایش را می خریم. در یكی از این سه فروشگاه، سی دی های ترانه های هایده (متوفی) را كه عمدتا در طول زمان در سازمان رادیو دولتی ایران تهیه شده اند به 19 دلار و 99 سنت به معرض فروش قرار داده بودند. از خود پرسیدم كه قضیه حق الامتیاز این ترانه ها چه می شود.
         این روزها خرید حروف فارسی كه روی كی بوردها چسبانده می شود، در آمریكا (و شاید هم كشورهای دیگر كه ایرانیان در 30 سال اخیر به آنجا مهاجرت كرده اند) خریدار فراوان دارد و خانواده ها آنها را، مخصوصا برای بچه هایشان می خرند تا از طریق تایپ كردن، نوشتن و خواندن مطالب فارسی (الفبای عربی) را یاد بگیرند. در این فروشگاهها دیدم كه هر مجموعه حروف فارسی كه شامل یك ورقه مقوایی به اندازه كف دست است و در تهران حدود چهارصد تومان است 4دلار (چهار هزار تومان) به فروش می رسد. پرسیدم كه از كجا وارد می كنند، گفتند از تهران (زیرا ارزانتر تمام می شود). به ذهنم خطور كرد كه لازم است مقامات دولتی مربوط به منظور ترویج فارسی نویسی، كار توزیع این حروف را به صورت رایگان و از طریق نمایندگی های خود (سفارتخانه ها) برعهده گیرند و خودآموز نوشتن فارسی برای بزرگسالان كه زبان دیگری را می دانند تدوین كنند، همین كاری كه روسیه برای فرزندان مهاجران روس كرده است و چین برای چینی تبارها. كتابهای فارسی «بابا نان داد و مامان آب داد» برای كودكان محلی خوب است نه یك دانشجوی ایرانی تبار دانشگاه در خارج از كشور كه گفتن و شنیدن زبان مادری را می داند. در لس آنجلس با دیدن همكلاسی های ایرانی نوه ام كه دانشجوی دانشگاه بودند متوجه شدم كه شدیدا ناسیونالیست ایرانی هستند، بیش از پدر و مادرانشان - كه اجازه نمی دهند كسی بگوید بالای چشم ایران، ابروست و علاقمند به زبان و تاریخ نیاكان.
         در فروشگاههای ایرانی وست وود، كتاب فارسی از همه قسم به معرض فروش گذارده شده است و همچنین كتابهایی كه به صورت «سی. دی.» درآمده اند. مجلات چاپ ایران هم در این فروشگاهها بفروش می رسد.
        در فرودگاه لس آنجلس تعجب كردم، وقتی دیدم كه در برخی از قسمت های این فرودگاه بزرگ، عملا انگلیسی زبان دوم است و كاركنان، نخست با زبان اسپانیایی مراجعان را راهنمایی می كنند!. مسافران از سختگیری بازرس ها خشمگین به نظر می رسیدند زیرا مجبور بودند كه در صف های طولانی بایستند و بازرسی بدنی شوند، از كفش تا كمربند. به همین دلیل كسانی كه دیرتر به فرودگاه بروند ممكن است پرواز خود را از دست بدهند. در هواپیماها، هرچند كه پرواز داخلی طولانی باشند، جز در قسمت «فرست كلاس»، غذای كامل داده نمی شود و باید آن را سفارش داد و خرید. تنها نوشابه معمولی و تنقلات سرو می شود. از اضافه بار مسافر هم كرایه حمل گرفته می شود كه قبلا در آمریكا سابقه نداشت و این دو عمل به خاطر صرفه جویی در هزینه شركت های هوایی در پروازهای داخلی است.
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.



     

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com