Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
29 دسامبر
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 29 دسامبر
ایران
برنامه اصلاحات پوراندخت، شاه وقت ایران، امضاء قرارداد صلح با روم ـ اشتباه استراتژیک پوراندخت
تصوير پوراندخت بر سكه اش (محفوظ در موزه سن پترزبورگ ـ روسيه)

پوراندخت، شاه ساسانی كه سیاست خارجی و داخلی تازه ای را در پیش گرفته بود تا امپراتوری ایران را نجات دهد، 25 دسامبر سال 630 میلادی (طبق برخی تواریخ؛ 29 دسامبر آن سال) با دولت روم شرقی قرارداد تازه (تکمیلی) صلح امضاء كرد تا فرصت یابد دست به اصلاحات داخلی بزند که راه نجات امپراتوری را در آن یافته بود. پوراندخت برای جلب اعتماد رومیان، تصمیم سال 629 قباد دوم را اجرایی کرد و دستور داد که ارتش ایران پادگان خود در شهر حَلَب (الپو ـ بزرگترین شهر سوریه امروز، و تا جنگ داخلی دهه دوم قرن 21 ـ شهری دو میلیون نفری و یکی از چند شهر قدیمی جهان) را تخلیه کند که رومیان به آن چشم داشتند.[حلب هفت سال پس از خروج نیروهای نظامی ایران، به دست عرب مسلمان به فرماندهی خالد ابن ولید افتاد.]. با وجود این، پوراندخت که شاهی باتدبیر توصیف شده است و حمله عرب مسلمان از حجاز به قلمرو ایران و روم را پیش بینی كرده بود درصدد امضای یک پیمان دفاعی مشترک با رومیان برنیامد تا به اتفاق در برابر عرب اقدام کنند که مورخان، آن را یک اشتباه استراتژیک بزرگ خوانده اند. وی تنها به دادن این اندرز به فرماندهان ارتش بسنده کرده بود كه اختلافات داخلی را كنار بگذارند و آماده مقابله باشند.
    پوراندخت اسپهبد رستم فَرُّخزاد را سمت فرماندهی ارتش داد و اشتباه این ژنرال این بود که عرب مسلمان را دست کم می گرفت. عرب مسلمان تا آن زمان بر سراسر جزیرة العرب مسلط شده و عزم شمال و شرق (روم و ایران)را کرده بودند.
     پوراندخت (دختر خسروپرویز)، یكی از دو بانویی كه بر ایران پادشاهی كردند می دانست كه ایرانیان از جامعه طبقاتی كه به آنان تحمیل شده بود [و در آن حتی اعیان از ازدواج با فردی از طبقه زحمتکش اکراه داشتند و افراد از طبقه کشاورز نمی توانستند وارد یکان سواره نظام شوند و ....] شدیدا ناراضی هستند، فئودالهای (اربابان املاک) بیداد می کنند، قضات از عدالت و انصاف دور شده اند و سران ایالت ها برای خود اختیارات تازه خلق كرده و حتی سكه ضرب كرده اند. برای حل این مسائل بود كه پوراندخت با روم شرقی (بیزانس) قرارداد صلح امضاء كرد و دستور رعایت عدالت، بخشودن مالیات عقب افتاده، لغو امتیازهای ناشی از برتری های طبقاتی و اختیارات اضافی فرمانداران را داده و سكه ملّی واحد ضرب كرده بود.
     با وجود اقدامات اصلاحی متعدد، حكومت پوراندخت هم، مانند سایر جانشینان خسروپرویز دولتی مستعجل بود و اختلافات داخلی، فساد اداری و قضایی و نزاع بر سر قدرت در تیسفون ادامه یافت و در کمتر از ده سال این شهر به دست عرب افتاد و ....
     مورخ آلمانی کتاب مرگ قدرت ها نوشته است که امپراتوری ایران در سه ـ چهار دهه اول قرن هفتم دچار بیماری سرطان شده بود که درمانپذیر نبود. نباید یک قدرت بزرگ امکان دهد که عوامل بیماری وارد درون آن شوند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
فارسی دری و تاکید یعقوب لیث صفاری بر گفتن و نوشتن به پارسی ـ نگاهی به مسئله پارسی سازی امروز!
مورخان تحولات زبان ها (زبانشناسی) به این نتیجه رسیده اند كه منظور یعقوب لیث صفاری (متولّد افغانستان امروز) قهرمان ملی همه ایرانیان و ایرانی تبارها از رسمی ساختن دوباره زبان پارسی که در سال 868 میلادی آن را در کرمان اعلام داشت و در سال 875 میلادی با جزئیات بیشتر آن را باردیگر مورد تاکید قرارداد، بکارگیری همان لهجه ای بوده است كه در دربار ساسانیان به آن تكلّم می شد و مكاتبات رسمی به آن صورت می گرفت. از همان زمان این پارسی را «پارسی دَری ـ پارسی دربار» خوانده اند. مورخان تحولات زبان ها، این نتیجه گیری خودرا در نشست دسامبر 1968 (و در جلسه بیست و هشتم این ماه) اعلام داشتند.
     یعقوب لیث* در سال 868 میلادی پس از آزاد کردن کرمان، پارسی را زبان رسمی همه ایرانیان اعلام کرده بود و گفته بود که از آن پس به زبانی که او نمی فهمد مکالمه و مکاتبه نکنند. زبان مكاتبات و مذاكرات رسمی از سال 652 میلادی، عربی بود، زیرا عرب حاكمان شهرها بودند و زبان دیگری نمی دانستند و به ایرانیانی كه عربی نمی دانستند و سعی در یادگرفتن آن نمی كردند «عجم به معنای گُنگ و لال» خطاب می كردند كه هنوز هم این اصطلاح از میان نرفته است. یعقوب لیث اخطار كرده بود که از آن پس اگركسی در قلمرو او جز به پارسی سخن بگوید و بنویسد؛ سخت مجازات خواهد شد. عرب در طول دو قرن استیلاء بر ایرانزمین، به ایرانیان ظلم فراوان کرده است، ولی چون کسی جرأت نوشتن آن را نداشت «ناگفته» باقی مانده است و به قول استاد عبدالحسین زرّین کوب؛ دوقرن سکوت!.
    پارسی دَری كه زبان اشعار فردوسی، رودكی، حافظ، سعدی، خیام، جامی، مولوی، نظامی و ... است به تدریج تكامل یافته است. این زبان فرزند پارسی میانه و نوه پارسی باستان است. زبانهای پشتو، بلوچی، كُردی و اوستیایی (منطقه ای در قفقاز شمالی) برادران پارسی دَری و نوه های پارسی باستان هستند. پارسی دری را پارسی تاجیكی هم می گویند. زبانشناسان روس نوشته اند كه پسوند «دری» به این سبب بكار برده می شود كه نشان دهد كه مردمان دره جیحون (آمو دریا) كه فاصله ای زیاد از سرزمین های عربی داشتند این زبان را ازدست ندادند و به صورت امانت به سایر ایرانیان باز گردانیدند و واژه «دری» منسوب به این درّه است.
     پارسی تا دهها سال پس از یعقوب لیث عاری از واژه های عربی بود كه بعدا به تدریج، نویسندگان و شاعران برای غنای كلام از زبان عربی واژه عاریه كردند. فردوسی تلاش بسیار كرد كه این واژه های خارجی را از پارسی بزداید و تاحدی هم موفق شد. در میان كشورهای اسلامی اولیه، ایرانیان تنها ملتی هستند كه زبان خود را حفظ كرده اند.
     ایرانیان تاکنون چندبار تلاش كردند تا خط كتابت را هم تغییر دهند كه به علت پیدایش خطاطان بزرگ و زیبا نویسی، ایجاد تغییراتی در شكل حروف عربی در فارسی نویسی (پیدایش رسم الخط فارسی)، همین خط را حفظ كردند و حرفه مَشّاقی به معنای آموزگار خوشنویسی به وجود آمد. در دهه 1310 هجری خورشیدی، دولت وقت (دولت رضاشاه) برای یافتن واژه های پارسی از نقاط دوردست ایرانزمین (بویژه مناطقی که امروزه افغانستان و آسیای مرکزی خوانده می شوند) و جانشین لغات عربی کردن آنها و نیز بکار بردن پیشوند و پسوندهای پارسی، فرهنگستان ایران را ایجاد کرد. طبق بعضی روایات، رضاشاه (پهلوی اول) به اقتباس از اَتاتُرك در صدد تغییر خط كتابت ایران بود ولی از مخالفت روحانیون شیعه بیم داشت و اگر وقایع شهریور 1320 پیش آمد نكرده بود شاید به تدریج دست به این كار هم می زد. در دو دهه 1380 و 1390 نیز به دلایلی که روشن نیست چندین واژه تازه ساخته شده است که برای همگان مفهوم نیست، یعنی که نه «یافتِ واژه های پارسی نقاط دوردست» است و نه «افزودن پیشوند و پسوند بر واژه های مربوط، منطقی و قابل فهم» مثلا: دهک (احتمالا به جای درصد)، چرایی؟ (احتمالا به جای علل)، جداسری (؟!)، گفتمان، راهبُرد چینش، سبد کالا، کلید خوردن و حتی یارانه (یارمندی)، سامانه و ... که به زعم برخی، «هدف» احتمالا سیاسی است زیراکه مردم معمولی و ایرانیان برون مرز درکِ مفهوم نمی کنند و از خیر خواندن مطلب می گذرند که یکی از دهها علل اُفت تیراژ مطبوعات است. رسانه ها باید به زبانی که مردم معمولی (اصطلاحا؛ توده ها) درک کنند و واژه های ساده و متداولِ کوچه و بازار بنویسند تا مطلب آنها سریعا درک شود و سرگیجه آور نباشد. بکار بردن واژه های «دست ساخت» دو دهه اخیر در حالی است که در همان جمله، چند لغت عربی و حتی فرنگی بکار برده می شود که معادل پارسی آنها از قدیم الایّام وجود داشته است. کدام فرد، موسسه و یا دولت واژه سازی «مَن درآوردی» کرده و برای مردم «زبان» ساخته است؟. بیش از نیمی از واژه های زبان انگلیسی ریشه فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی و آلمانی دارد.
     *یعقوب كه مردی بزرگ و در تاریخ ایرانیان جایگاهی برجسته دارد ظرف دو سال هرات، بلخ، كابل و قندهار یعنی همه افغانستان امروز را كه در آن زمان بخش خاوری ایران (آریانا ـ ملك كیان) بود از دست اعراب خارج ساخت و در سا ل 868 میلادی نیز كرمان و همه پارس را گرفت و به فتوحات خود ادامه داد تا خوزستان را از دست عرب خارج ساخت و همانجا بیمار شد، درگذشت و مدفون شده است. اگر وی و نظامیانش که عمدتا از سیستان بزرگتر (افغانستان جنوبی امروز) نبودند و بسیاری از آنان در جنگ با خلیفه عباسی بر خاک نیافتاده بودند، امروز هم بمانند آن زمان، خوزستان از ضمائم بصره بود و نفتی درکار نبود که این همه بر سر آن سر و صدا باشد. عرب داشت به صورت کوچ ِ قبیله ای از خوزستان به مناطق جنوبی ایران مهاجرت می کرد که یعقوب نه تنها این مهاجرت را متوقف، بلکه بسیاری از مهاجران را عقب راند. آیا سزاوار نیست که از چنین مردی قدردانی شود. در دوران نظام حکومتی سابق، در شرق تهران (کوی نیروی هوایی) نام یعقوب لیث را بر یک مدرسه دولتی نهاده بودند که در دهه های اخیر دیده نمی شود!. «محمد وصیف» پس از بازستانی هرات توسط یعقوب از اعراب، در ستایش از او اشعاری سروده كه باقی مانده اند. فرق یعقوب با سایر ایرانیان استقلال طلب وقت این بوده است كه مطلقا حاضر به سازش و تماس با خلیفه بغداد نبود و او را بیگانه می خواند، اما سایرین ــ جز، مرداویز ــ اسما و ظاهرا خلیفه بغداد را ردّ نمی كردند. بپاخیزی ها و ازجان گذشتگی های استقلال طلبان ایرانی در قرون نهم و دهم میلادی، از درخشانترین رویدادهای آموزنده و برانگیزاننده تاریخ جهان است.
    
تصویری از یکی از مجسمه های یعقوب لیث

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که كازرونی های داوطلب نیروهای انگلیسی را شكست دادند ـ نمونه ای از ضدیّت ایرانیان با انگلیسی ها
مقامات انگلیسی كه طبق سازشنامه سن پترزبورگ (قراردادِ استعماریِ تقسیم ایران میان انگلستان و روسیه ـ سازشنامه آگوست 1907) نیمه جنوبی و شرقی ایران را و اصطلاحا به نام منطقه نفود در كنترل داشتند در پی حملات حدودا دو ساله كازرونی های میهندوست به تاسیسات انگلیسی در این شهر که از نخستین سال آغاز جنگ جهانی اول شروع شده بود و ناامن ساختن راههای اطراف برای جلوگیری از تردّد آزادانه انگلیسی ها و عوامل آنان، 28 دسامبر سال 1916 دستور دادند كه پانصد تَن از نظامیان تحت فرمان آنان مركب از سپاهیان هِندی و افراد «اِس پی آر» با چند توپ و مسلسل از شیراز به كازرون بروند و كازرونی ها را سركوب كنند. در آن زمان توده ی ایرانی (نَه مقامات تهران) ناخرسند از استقرار روس ها و انگلیسی ها در وطنشان، با آنان به صورت های مختلف مبارزه می کردند و جنبش کازرونی ها و مناطق اطراف بوشهر هم در همین راستا بود.
     واحد نظامی انگلستان 29 دسامبر (هشتم دی ماه 1295 هجری) شیراز را به عزم كازرون ترك كرد. این نیروی اعزامی پس از درگیری با كازرونی ها كه شماری داوطلب و خودجوش با تجهیزاتی ناچیز بودند ولی قبلا سنگربندی کرده بودند با تحمل تلفات سنگین از نیمه راه به شیراز بازگشت.
     مجسّم كنید كه اگر در امُرداد و شهریور 1320 (25 سال بعد) چند ایرانی! به میهن خود خیانت نكرده بودند و سربازان وظیفه ارتش ایران را مرخص نساخته بودند چگونه انگلستان می توانست با نزدیك به چهار هزار نظامی و عمدتا هندی (یک پنجاهم نیروهای مسلح و آماده ایران در آن زمان) كه آنان را از طریق خاك عراق به ایران فرستاده بود این کشوررا كه صدها سال یك امپراتوری مافوق نیرومند (اَبَرقدرت) بود تصرف كند و شاه آن را به تبعید بفرستد و زندانی خود سازد!. این ادعا كه تسلیم شدن بهتر از تحمل تلفات بود مسخره است. اگر این استدلال (حرف مُفت) درست بود، روس ها هم در دوران جنگ جهانی دوم به جای تحمل 27 ـ 30 میلیون كشته باید استالین را می گرفتند و تسلیم هیتلر می كردند و به زندگی خود ادامه می دادند و .... تلفات ایرانیان پس از اشغال نظامی و در طول آن از گرسنگی و بیماری و دشواری های دیگر بمراتب بیشتر از جنگیدن بود. در دوران اشغال نظامی، بیشتر تولیدات کشاورزی ـ خوار و بار ایران به روسیه حمل می شد و برخی از مردم، شکم خودرا با یونجه سیر می کردند.
    «تاریخ» از رئیس علی دلواری به عنوان قهرمان مقاومت مسلحانه میهنی برضد استعمار و لشکرکشی سلطه گرایانه انگلیس در اوایل جنگ جهانی اول به بوشهر، تنگستان و دلوار و نواحی اطراف نام برده است که در سوم سپتامبر 1915 (12 شهریور 1294) در 33 سالگی و در جریان نبرد با هزاران نظامی اعزامی انگلیسی بدست یکی از عوامل نفوذی انگلیس ترور شد. شورای ملی انقلاب این روز (12 شهریور) را «روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس» اعلام کرده است که هرسال در تقویم ایران درج و برگزار می شود. مجسمه او نیز ساخته و نصب شده است.
رئیس علی دلواری

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
دكتر صدیقی پیشهاد شاه را که نخست وزیر شود رد كرد ولی بختیار آن را پذیرفت ـ پاسخ صدیقی به شاه
محمدرضاشاه
29 دسامبر سال 1978 دكتر غلامحسین صدیقی جامعه شناس، استاد دانشگاه تهران و آخرین وزیر كشور در حكومت دكتر مصدق كه پس از 28 امرداد مدتی را در زندان بسر برده بود به شاه كه به او پیشنهاد كرده بود نخست وزیر شود اطلاع داد كه نمی تواند این پیشنهاد را بپذیرد و شاه همان روز از شاپور بختیار یكی دیگر از همكاران پیشین دكتر مصدق خواست كه كابینه غیر نظامی تشكیل دهد.
    
دکتر غلامحسین صديقي

پیشنهاد شاه هنگامی به دکتر صدیقی داده شده بود که ژنرال ازهاری نخست وزیر وقت ظاهرا كناره گیری كرده بود. اوضاع بسیار ناآرام بود؛ تظاهرات ضد شاه لحظه ای قطع نمی شد، صدور نفت تقریبا به صفر رسیده بود، روزنامه ها در حال اعتصاب بودند، بانكها بسته بود، خارجیان با عجله ایران را ترك می گفتند و .... از دکتر صدیقی نقل شده است که گفته بود شاه با دعوت از او می خواست که آرامش نسبی برقرار شود تا بتواند دوباره دیکتاتوری کند و او قبول دعوت شاه را خیانت به ملت ـ ملتی که بپاخاسته بود می دانست. طبق همین نقل قول، صدیقی به فرستاده شاه گفته بود که با تغییر این و آن مردم آرام نخواهند گرفت، آنان خواهان تغییرات ریشه ای هستند.
    طبق یک نقل قول دیگر که بعدا به نقل قول اول اضافه شده است؛ دکتر صدیقی همچنین به فرستاده شاه گفته بود .... مردم یک سال است [ازهشتم ژانویه 1978 = 19 دیماه 1356 که نامه ساختگی «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات چاپ شد] که به خیابان ریخته و اعتراض می کنند و با تغییرات جزئی و وعده و نطق آرام نخواهند گرفت، این تصمیم را باید دست کم شش ماه پیش می گرفتید و دستور آزادی انتشار روزنامه و تاسیس حزب می دادید تا مردم به جای خیابان حرف خودرا آنجا بزنند. به شهادت تاریخ ایران که مدلول «فلسفه تاریخ» قرارگرفته است، نفرت از فساد دولتی، سوء مدیریت، اختلاس، خاصه بازی (اشاره به خواص و امتیازات این طبقه) و افاده و تبعیض از هزاران سال پیش در خون هر ایرانی و عامل تغییر حکومت ها و دودمان ها بوده است و عاملان فساد دولتی دیرزمانی است که با دلارهای نفتی از ایران خارج شده اند و ... و درباره بازگردانیدن آنان و پولها چه وعده ای به مردم می توان داد؟، هیچ ... و من برای بوروکراسی دیرپای ایران ـ بی اعتنایی به مردم در ادارات دولتی و امروز و فردا کردن و گوش نکردن به شکایات و مشکل آنان، راه حلّی نمی بینم جز تعطیل کردن و نوسازی همه سازمانهای دولتی برپایه علم اداری. مردم از کُندی کار در دستگاه قضایی نیز راضی نیستند و بنابراین، مسائل ایران یکی دو تا نیست.
دکتر صديقي در کنار دکتر مصدق


     بختیار ششم ژانویه 1979 زمام امور را به دست گرفت. طبق نوشته كرونیكل قرن بیستم (صفحه 1149 ) دولت آمریكا (حكومت كارتر) كه سیاست خود را نسبت به ایران عوض كرده بود هشتم ژانویه به شاه اندرز داده بود كه از ایران خارج شود. بختیار اعلام کرده بود كه شاه به استراحت خواهد رفت و 16 ژانویه شاه تحت عنوان مرخصی از ایران خارج شد؛ رفتی بود كه بازگشت نداشت. شاه هنگام خارج شدن از ایران اظهار امیدواری كرده بود كه دولت (بختیار) گذشته را اصلاح و برای آینده برنامه ریزی كند.
    در پی خروج شاه از کشور، بختیار تصمیم گرفته بود كه با بازگشت آیة الله خمینی از پاریس به تهران با اینكه دستور تشكیل دولت موقت داده بود مخالفت نكند و وی اول فوریه به تهران بازگشت و مورد استقبالی بی مانند قرار گرفت و یازده روز بعد، پس از اینكه ارتش از دولت دكتر بختیار سلب حمایت كرد این دولت ساقط شد و بختیار پس از مدتی پنهان بودن به طریقی که هنوز دقیقا اعلام نشده است از ایران خارج گردید و ... و چند سال بعد هم در پاریس ترور شد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نامه به رئیس مجلس شورای اسلامی که چرا دولت در این وضعیت ضروری جلسات ستاد مبارزه با فساد اقتصادی را تشکیل نمی دهد؟!
تهران - خبرگزاری مِهر ـ 8 دیماه 1391 (دسامبر 2012): محمدعلی پورمختار نماینده وقت مجلس شورای اسلامی و از جانب این مجلس از اعضای ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی درباره علت برگزار نشدن جلسات این ستاد در دو ماه آبان و آذرماه آن سال، گفت: من و همکاران پارلمانی به عنوان نمایندگان مجلس در جلسات این ستاد شرکت می کنیم و این جلسات را معاون اول رئیس جمهور و دفتر ریاست جمهور برگزار می کنند و تا آنها برای تشکیل جلسه تعیین وقت نکنند و دعوت نامه نفرستند که ما نمی توانم از پیش خود کاری بکنیم ـ تشکیل جلسه به تصمیم آنان بستگی دارد، آنان باید جلسه تشکیل بدهند و دعوت به شرکت در آن کنند. ما می دانیم که تشکیل این جلسات به جهت مسائلی که امروز [در سطح کشور] مطرح است و اهمیت موضوع، بسیار ضروری است. من نمی دانم که چرا جلسه را تشکیل نمی دهند. دعوت کننده به جلسه، دفتر ریاست جمهور است، هر وقت که دعوت کند ما شرکت خواهیم کرد.
    پورمختار در عین حال گفت که نمایندگان پارلمانی عضو ستاد مبارزه با فساد اقتصادی در این زمینه که چرا در این وقت ضروری [شایعات درباره ریخت و پاش ها]، جلسات تشکیل نمی شود نامه ای به رئیس مجلس (رئیس وقت) نوشته اند تا وی پیگیر شود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
بدهی 2 میلیارد و 700 میلیون دلاری بابک زنجانی به وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران
بابک زنجانی
به گزارش مورخ هفتم دیماه 1392 خبرگزاری فارس (خبر شماره: 13921007001466)،‌ سعید حیدری به خبرنگار این خبرگزاری گفته بود که از بدهی حدود 2 میلیارد و 60 میلیون یورویی‌ (دو میلیارد و هفتصد میلیون دلاری) که بابک زنجانی مدعی بازپرداخت آن به دولت شده بود، تا کنون هیچ پولی به حساب دولت واریز نشده است. بابک زنجانی* سندی به کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی ارائه کرده بود مبنی بر پرداخت بدهی خود به وزارت نفت، که طبق بررسی‌ها و پیگیری‌های انجام شده از سوی مجلس و برخی دیگر، این سند و گواهی که ظاهراً از بانک مرکزی تاجیکستان صادر شده، اصالت نداشته است.
    این نماینده مجلس شورای اسلامی همچنین گفته بود که بابک زنجانی تاکنون پولی بابت بدهی‌ خود به وزارت نفت، به دولت پرداخت نکرده و ادعای وی مبنی بر پرداخت این بدهی، درست نبوده است. ما پس از بررسی‌ متوجه شدیم که سند پرداخت بانک مرکزی تاجیکستان [ظاهرا] ساختگی بوده است!. چندی پیش بابک زنجانی ‌یک گواهی از بانک مرکزی تاجیکستان ارائه کرده بود،‌ مبنی بر اینکه تمامی بدهی خود به دولت ایران را در این کشور [تاجیکستان] به حساب بانک مرکزی ایران واریز کرده است. روابط عمومی بانک مرکزی نیز اعلام کرده است که بابک زنجانی وجه مورد بحث را به حساب بانک مرکزی واریز نکرده است.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    *بابک زنجانی که در گزارش های مربوط، بکرات از او نام برده شده است متولد تهران در 21 اسفند 1349 است که گفته شده است نزدیک به 64 شرکت داخلی و خارجی داشته ازجمله شرکت هواپیمایی قشم، هُلدینگ سورینت، باشگاه فوتبال راه‌آهن، First Islamic Bank مالزی، بانک «ارزش» تاجیکستان، یک موسسه‌ مالی ِ اعتباری در امارات عربی، بخشی از سهام شرکت هواپیمایی «انور» ترکیه! و ....
    طبق گزارش های منتشره، ورود این مردِ مطرح روز در جمهوری اسلامی به دنیای اقتصاد ـ پول ـ از زمانی آغاز شد که سرباز وظیفه بود و مامور بانک مرکزی شده و در لباس سرباز ـ رانندگی اتومبیل نوربخش رئیس وقت بانک به او واگذار شده بود و رانندگی نوربخش و به محافل و مجالس بردن او و شنیدن صحبت ها، بابک را مشتاق بازار پول کرد و پس از پایان دوره سربازی وارد این معاملات شد و ....
    به گزارش خبرگزاری فارس که مطلب بالا از آن نقل شده است، وزیر نفت گفته بود که بابک بیش از 2 میلیارد دلار بدهی به آن وزارت دارد که خود او می گوید یک میلیارد و 200 میلیون. بابک جمع دارایی هایش را [به ارزش پولی وقت] 25 هزار میلیارد تومان اعلام کرده بود. به اظهار اتحادیه های کارگری، دهها موسسه تجاری سازمان تامین اجتماعی به بابک واگذار شده بود ولی از «مَبلَغ» اطلاعی در دست نیست!. سال 2012 نام بابک زنجانی و 15 شرکت زیر مسئولیت وی در لیست تحریم های اتحادیه اروپا قرار گرفت.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تعریف اعتدال از دیدگاه حجت الاسلام حسین ابراهیمی، نظر او درباره حسن روحانی و اشاره اش به آمدن مَک فارلِن به ایران
ابراهیمی
حجت الاسلام حسین ابراهیمی در یک مصاحبه طولانی با خبرگزاری فارس که هفتم دیماه 1392 انتشار یافته بود واژه اعتدال را که پس از انتخاب حجت الاسلام حسن روحانی به سمت رئیس جمهور مطرح شده است چنین تعریف کرده بود:
    "وقتی ما به ریشه واژه اعتدال رجوع کنیم می‌بینیم که اعتدال از عدالت گرفته می‌شود و عَدل (العدل وضع الشی) یعنی هر چیزی را سر جای خود قرار دادن است. هر چیزی باید برجای خودش باشد. دوام و بقای آسمان و زمین نتیجه موزون بودنشان است. در نظام حکومتی، وقتی سخن از اعتدال به میان می آید یعنی هر فردی باید در جایی که با دانش و تخصّص، تعهد،‌ بینش و توان وی تناسب دارد به کار گرفته شود. در جریانات سیاسی وقتی سخن از اعتدال است منظور این است که افراد دارای گرایش‌های سیاسی، تفکرّات خودرا در اداره کشور دخالت ندهند و مصالح و منافع ملّی مورد نظر باشد یعنی کار را به نوعی انجام دهند که منافع ملی، کاملاً حفظ شود. من با حجت الاسلام حسن روحانی کار کرده ام و به نظر من، وی فردی است معتدل. در دور دوم مجلس هم معتدل بود و از گروه عقلای آن دوره. بین اصلاح‌‌طلبان و کارگزاران فاصله چندانی وجود ندارد. در انتصاب اخیر استانداران دیدیم که این تفکر عمدتاً به سمت و سوی اصلاح‌طلبی رفت، یعنی استاندار معتدل نداریم. به نظر من، دلیل نزدیک شدن اصلاح‌طلبان و دیگر افراد به حجت الاسلام حسن روحانی، «طمَع» است. بنابراین، این افراد نخستین کسانی خواهند بود که زیر پای وی را خالی کنند. من معتقدم نخستین مخالفان رئیس جمهور کسانی خواهند بود که امروز پیرامون وی گِرد آمده اند. اگر بتوانیم تا 6 ماه دیگر [تیرماه 1393] مشکلات داخلی به خصوص مسائل اقتصادی را حل کنیم، کارها به خوبی پیش خواهند رفت.".
    حسین ابراهیمی سپس مطالبی درباره هاشمی رفسنجانی بیان داشته و ازجمله گفته بود که هاشمی [در زمان جنگ عراق با ایران] مَک فارلِن [مشاور امنیت ملی رونالد ریگن رئیس جمهوری وقت آمریکا] را به ایران آورد، ولی پس از افتضاحی که به بار آمد، حاشا کرد و گفت که چنین چیزی وجود نداشت!. هاشمی معتقدبود که با غرب نباید درگیر شد و باید با آن کنار آمد. خوب، اگر بنا باشد که ما در اختیار غرب باشیم، انقلاب، ... دیگر معنایی نخواهند داشت.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
عباس آخوندی دیماه 1392: بانک مسکن گروگان پروژه مسکن مِهر است و صد درصد ورشکسته
عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی وقت هفتم دیماه 1392 گفت که بانک مسکن گروگان پروژه مسکن مِهر است و ۳ برابر میزان وام‌دهی خود، وام داده است و بنابراین، صد درصد ورشکسته است.
    آخوندی که در نشست ماهانه جامعه اسلامی مهندسین شرکت کرده بود گفته بود: ما در حوزه مسکن با 2 مشکل روبرو هستیم، یک مشکل خاص در بانک مسکن و یک مشکل عام در تمام بانک‌ها. بانک مسکن گروگان مسکن مِهر است و بانک های دیگر هم وضعیت خوبی از جهت وام‌دهی ندارند. اگر بخواهیم از این وضعیت رکود تورّمی خارج شویم دو کار باید انجام دهیم که هر دو سخت است؛ یکی اینکه به منابع بانک مرکزی متوسل نشویم و دیگری فعّال شدن بازار مسکن است. نخست باید بتوانیم حساب‌های بانک مسکن را رو به راه کنیم تا قدرت وام‌دهی داشته باشد در غیر این صورت، بخش مسکن راه نمی‌افتد. سیستم‌های صندوق پس انداز و وام باید به راه بیافتد تا افراد سرمایه‌گذاری کنند و وام موثر بگیرند، وام‌هایی که الان مردم می‌گیرند حداکثر 30 میلیون تومان است که سهم موثری در تهیه مسکن ندارد. کل اقتصاد را نمی‌توان از طریق بودجه فعال کرد بلکه باید بازارها فعال شوند، ما باید به قانون بازگردیم و پایبندی به حقوق مردم در شهرها صورت گیرد. از سال 1347 [دوران نظام سابق] همه نگران بزرگ شدن شهر تهران بوده اند [که برای حل مسئله، محدوده 25 ساله درست شد و پس از انقلاب عملا لغو] و وضعیت خوبی ندارد، باید در تهران انضباط شهری ایجاد گردد، در تهران با این آب و هوا و ترافیک، مردم فدای شهر می‌شوند.
    وزیر راه و شهرسازی وقت با اشاره به پروژه مسکن مِهر گفت: محدودیت‌هایی که دولت‌ها ایجاد می‌کنند که مردم حق فروش ندارند باعث شکل‌گیری بازارهای سیاه و فساد می‌شود که در مسکن مِهر هم به همین شکل است، آئین‌نامه‌ها آماده شده و طی چند روز آینده هرکسی که مسکن مِهر خریده است می‌تواند آن را بفروشد، ما اعتقادی به محدودسازی نداریم.
    آخوندی در باره آزادراه تهران ـ شمال گفت که در این خصوص با چینی‌ها! قرارداد بسته شده و 50 درصد کار پیشرفت کرده است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
انعکاس وسعت ایراندوستی و حذمات فرهنگی بهرام بیضایی در سومین روز وفات او ادامه داشت، تیترهای دوشنبه چندنمونه از آن:


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو ادبیات
روزی که «Juan Garcia Ponce» داستان نگار بلند آوازه مکزیک درگذشت
J.G.Ponce

«حوان گارسیا پونسه Juan Garcia Ponce» داستان نگار و نقدنویس ادبی ـ هنری بلند آوازه مكزیك 27 دسامبر 2003 در 71 سالگی درگذشت و فوكس رئیس جمهوری وقت این كشور در اعلامیهِ فوت او نوشت: "مكزیكِ دیروز پُربارتر از مكزیكِ امروز بود زیرا كه امروز، دیگر گارسیای بزرگ و گرانبها را ندارد.".
     گارسیا كه اجازه نداد كتاب هایش را به كمیسیون ادبی نوبل بفرستند پنجاه داستان و تالیفات دیگر ازخود باقی گذارده است. او قضاوت داوران جوائز نوبل را منصفانه نمی دانست، ولی همه القاب و نشانها و جوائز ادبی آمریكای لاتین، دنیای اسپانیائی زبان، و فرانسه را پذیرفت. داستان Cronica de la intervencion نوشتهِ پونسه یکی از سه ناول ردیف اول در زبان اسپانیایی در سی سال منتهی به 2007 شناخته شده است.
    تابوت جنازه گارسیا دو روز جهت ادای احترام مكزیكی ها به نویسنده خود، در كلیسای بزرگ مكزیكو سیتی قرار داده شده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در دنیای كشورداری
وصیّت نامهِ معروف لنین: استالین برای دبیركلی حزب مناسب نیست و ...
لنين در آخرين سال عمر


     لنین رهبر انقلاب اكتبر سال 1917 و بنیادگذار اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی و طراح فرضیه مكمل ماركسیسم، معروف به «لنینیسم» وصیتنامه خود را كه به همسرش «كروپسكایا» دیكته كرده بود 29 دسامبر سال 1922 به پایان برد و امضاء كرد كه سند تاریخی مهمی است.
     كار تنظیم، دیكته كردن و اصلاح دوباره و سه باره این وصیتنامه كه قرار بود در كنگره دوازدهم حزب كمونیست (آوریل 1923) مطرح شود یك هفته (22 تا 29 دسامبر)طول كشیده بود. لنین یك ماه پیش از برگزاری این كنگره در دهم مارس 1923 دچار سكته مغزی شد و از كار افتاد و همسرش برای پیشگیری از هرگونه تفرقه در كادر رهبری كشور، وصیتنامه را در یك صندوق گذارد و قفل زد و پس از فوت لنین آن را برای طرح در كنگره سیزدهم به چند تن از گردانندگان آن داد و از آنان قول گرفت كه مفاد آن علنی نشود.
     لنین در این وصیتنامه خواسته بود كه شمار اعضای كمیته مركزی حزب افزایش یابد و حتی به یكصد تن برسد تا تصمیمگیری منحصر به چند نفر نباشد كه خطرناك است. در این كمیته باید از اصطكاك افراد جلوگیری شود. باید از ایجاد شكاف و انشعاب در حزب پیشگیری گردد . باید حرفهای رفیق تروتسكی را، دست كم شنید. تصمیمات مربوط به برنامه ریزی ها باید به تصویب مجلس مقننه در آید و قانون شود تا از دستبرد تفسیر در امان باشد. اگر ثبات در حزب برهم خورد افول ما حتمی است. به نظر من روابط استالین و تروتسكی باید بهبود یابد كه نسبت مستقیم با ثبات حزب و در نتیجه دولت و كشور دارد. اختلاف نظر این دو تن نباید به انشعاب در حزب بیانجامد. رفیق استالین به عنوان دبیركل حزب (اگر در این سمت باشد) اختیارات زیاد به دست می آورد كه من مطمئن نیستم بتواند از عهده انها بر آید. من به توان فراوان رفیق تروتسكی تردید ندارم ،ولی اوهم نباید وقت خود را در كارهای جانبی تلف كند. رفیق تروتسكی توانمندترین عضو در كمیته مركزی حزب است. من نگران آن هستم كه اختلافهای این دو رفیق به انشعاب در حزب و تضعیف آن بینجامد. بوخارین و پیاتاكف در میان چهره های تازه، افرادی قابل و توانمند هستند.
     در این وصیتنامه همچنین آمده بود: رفیق استالین مردی خشن و گستاخ است. تا اینجا زیاد بد نیست ولی با این خصلت ها ، قابل تحمل به عنوان دبیر كل حزب نخواهد بود و رفقا باید به این موضوع توجه داشته باشند. رفقا باید برداشتن او را از دبیر كلی و انتخاب فردی دیگر را برای این سمت مورد توجه قرار دهند. ما باید افراد مستعد دیگری را برای احراز مقامات حزبی و اداری آموزش دهیم. ما در پنج سال گذشته در جهانی پر از دشمن، موفق شدیم طبقه كارگر و كشاورز را به جایگاه خود برسانیم . ما ضمن بكار گیری ماشین اداری بازمانده از نظام سابق به این پیروزی ها رسیده ایم كه با بهبود مدیریت ، پیشرفتهای ما بسیار چشمگیرتر خواهد بود. ماشین اداری یك جامعه باید خوب كار كند تا پیشرفت حاصل شود. ما باید عده بیشتری كارگر و كشاورز با استعداد را وارد كمیته مركزی حزب كنیم تا خون تازه ای وارد شریانها شود. باید شدیدا مراقبت كنید كه فرصت طلبان وارد صفوف شما نشوند كه از درون متلاشی خواهید شد. شورا ها (ساویت ها) باید از نظر دور نباشند تا اعضای آنها به تدریج به صورت طبقه خاصه درنیایند و دست به افاده و استثمار دیگران نزنند و اگر در این زمینه كوتاهی كنید؛ پیش از این كه به سوسیالیسم كامل برسید ، این بنا ویران و نظام نابود خواهد شد و .... لنین در دو ـ سه مورد با اشاره و كنایه به جانشینان خود هشدار داده است كه فراموش نكنند فرضیه ماركس را در كشوری پیاده می كنند كه یكپارچگی فرهنگی و آمادگی لازم را نداشته و با كوچكترین غفلت، همه مساعی نقش بر آب خواهد شد.
     «تاریخ» نشان داد كه به وصیت های لنین نه تنها توجه نشد بلكه عكس آن صورت گرفت؛ استالین تا پایان عمر (مارس 953 ) دبیركل حزب و رهبر شوروی بود، تروتسكی را اخراج و تبعید و بعدا ترور كرد و هركس را كه لنین نام برده بود و تمجید كرده بود به گوشه ای راند و ... و به این سان بود که پیش بینی لنین كه همانا فروپاشی نظام شوروی بود به تحقق پیوست.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در دنیای تاریخ‌نگاری
انگلستان با این شمار نظامی آقایی می كرد!:
28 دسامبر (روزی چون دیروز) در سال 1859 «جان فورتسكیو» تاریخنگار و مؤلف تاریخ ارتش انگلستان به دنیا آمد. وی در یك كتاب خود ارقام دقیق نیروی نظامی انگلستان ازسال 1804 تا 1813 (دوران جنگهای ناپلئونی ) را با تفصیل و جزئیات آورده است كه نشان می دهد كه كل نیروی نظامی انگلستان، از انگلیسی تا خارجی ( مستعمرات و مزدور) میان 150 هزار و 593 تَن در سال 1804 و 255 هزار و 876 تن در سال 1813 بود . از رقم سال 1813 پنجاه و دو هزار و 757 تن خارجی بودند. در همین سال جمع تلفات نظامی انگلستان در همه جنگهای وقت از جمله جنگ با مهاجرنشیان 13 گانهِ استقلال یافته آمریکا؛ 24 هزار و 455 تن بود.
    ارقام جالب این كتاب مربوط به شمار نیروهای انگلیسی در مستعمرات این كشور در همان دوران است. از این اعداد چنین بر می آید كه شمار نیروهای اشغال كننده هندِِ در آن زمان چند صد میلیونی به 18 هزار تَن هم نمی رسید به این شرح:
    نیروهای تحت فرماندهی پایگاه مَدرَس 9 هزار و 191 تَن، بَنگال 5 هزار و 440 و بمبئی 3 هزار و 216 نفر.
    با توجه به تسلیحات ضعیف آن زمان ، تنها ایجاد ترس و تفرقه و بزرگ جلوه دادن قدرت سلاح ها و مهارتهای نظامی از طریق تبلیغات بود كه باعث می شد انگلستان «آقایی» كند. یكی از موارد این تبلیغات ترساندن مردم سرزمین های دیگر از انگلستان و این كه بدون اراده آن دولت كاری انجام نخواهد شد بود، به گونه ای كه مردم ناآگاه و متفرّق در ممالك تحت نفوذ انگلستان هر رویداد كوچكی را نتیجه سیاست آن دولت می دانستند و این درسی است كه هرگز نباید فراموش شود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
مؤلف تاریخ روم باستان و تاریخ 5جلدی انگلستان
Thomas Babington Macaulay
در همان روزی كه فورتسكیو به دنیا آمد (28 دسامبر 1859 ) توماس بابینگتن Thomas Babington Macaulay تاریخنگار انگلیسی از این دنیا رفت. وی 59 سال عُمر کرد.
    از كارهای مهم Thomas تالیف تاریخ پنج جلدی میهنش ـ انگلستان است. وی تاریخ روم باستان را زیر عنوان Lays of Ancient Rome به روشی دیگر نوشته است كه در آن زمان تازگی داشت. او كه 25 اكتبر 1800 به دنیا آمده بود در تاریخ نگاری روش قیاسی را بكار می بُرد.
    
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روشنگری با «تاریخ نگاری» ـ Archibald Alison: تکلیف تاریخ نگار است که روشنگر جامعه باشد و اندرزگو
Alison
29 دسامبر زادروز «آرچیبالد الیسون Archibald Alison» تاریخنگار اسكاتلندی است كه روشنگری و اندرزگویی را یك رسالت تاریخنگار اعلام داشته و گفته است كه مورّخ، و مدرّسِ تاریخ كه از زمان هرودوت، آموزگار و مروج میهندوستی و انساندوستی به شمار می رود باید به موازات این تكلیف مقدس، روشنگر جامعه امروز و فردا و فرداهای دورتر باشد و به استناد نتایج حاصله از هر رویداد، اندرزگو و کشوری که چنین افرادی را داشته باشد دچار شکست و بحران نخواهد شد.
     به نظر الیسون، وقتی یك تاریخنگار رویدادی را كه در گذشته اتفاق افتاده می شكافد باید آن را چنان مجسم سازد كه اشتباهات و غفلت ها تكرار نشود، زیرا رویدادهای از یك طبقه (هم سطح) باهم مشابه اند؛ تنها ابزاری كه در آنها بكار گرفته شده است فرق دارد.
     مهمترین اثر «الیسون» كه بیش از یكصد كتاب و رساله و مقاله نوشته است، تاریخ اروپا از انقلاب فرانسه تا بازگشت بوربون ها به قدرت است كه در آن نشان داده است كه چرا عُمر انقلاب فرانسه از یك دهه تجاوز نكرد. وی نوشته است که انقلاب کردن یک چیز است و اداره امور کشور، چیز دیگر و انقلابیون پس از پیروزی باید اداره امور فرانسه را بدست کارشناسان با تجربه (کارآمدها) می سپردند نه اینکه خودشان به کار اداری و قضایی می پرداختند و اگر ناپلئون بپا نخاسته بود فرانسه قطعه ـ قطعه شده بود و نامی از آن باقی نمانده بود.
     الیسون كه 29 دسامبر سال 1792 به دنیا آمد بسال 1867 (23 ماه می) درگذشت.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
«تَک مرد» دنیای روزنامه نگاری ـ مردی که فلسفهِ روزنامه نگاری را تنظیم کرد
I. F. Stone


    26 دسامبر 2003 جهان یكی از بزرگترین روزنامه نگاران خود و به نظر برخی، از وفادار ترین افراد به حرفه روزنامه نگاری را از دست داد كه بسیاری از روزنامه ها برای اعلام درگذشت او تیتر «تَك مرد روزنامه نگاری» را انتخاب كرده بودند. آی. اف. ستون I. F. Stone در آن روز ـ در 81 سالگی در شهر بوستون (آمریكا) براثر حمله قلبی درگذشت. ستون مصاحبه های عمومی مقامات را یک «شستشوی مغزی مردم» خوانده بود و از رسانه ها خواسته بود که بدون ابراز نظر خود و استعلام نظر دیگران، آنها را نقل نکنند و مبلّغ نشوند.
    «ستون» كه شش دهه روزنامه و كتاب نوشت «فلسفه روزنامه نگاری» را تنظیم كرد كه پیش از وی وجود نداشت و برپایه نظر او، مدارس روزنامه نگاری به پذیرش دانشجو ـ تنها پس از «آزمایش استعداد» پرداخته اند. به عبارت دیگر؛ مدرسه روزنامه نگاری «كارخانه دیپلم سازی» نباید باشد زیراکه هركس بدون داشتن استعداد ویژه و وسعت معلومات عمومی نمی تواند روزنامه نگار شود. به نظر «ستون» روزنامه نگار در درجه اول باید تبلیغ، تحریف و دروغ را از «خبر مطلق» تشخیص دهد و گزارش ها را برحسب توجه و میزان مخاطب ردیف بندی كند.
    وی كه هشت روزنامه معروف آمریكا را سردبیری كرده بود و به مدت 18 سال هم ناشر یك هفته نامه چند صفحه ای [اختصاصی، حاوی نظرات خود پیرامون رویدادها و مسائل] و گاهی تکثیر بوسیله ماشین فتوکپی به نام «ستون ویكلی» و ارسال آن به روزنامه نگاران، استادان دانشگاهها و شخصیت ها بود ـ به صورت وبسایت های کنونی، با اختصاص دادن هر صفحه روزنامه به یك نوع مطلب مخالف بود و بر این مخالفت آنقدر پافشاری كرد تا روزنامه ها هركدام دارای چند سِكشن (لائی) شدند و سِكشن اول (A) اختصاص به خبرهای روز یافت.
    ستون روزنامه نگاران را به «اَمین = آنِست»، نیمه امین، و غیر امین تقسیم كرد و گفت كه روزنامه نگار غیر امین باید طرد و نیمه امین به مردم شناسانده شود تا در قبول مطالب او احتیاط كنند. ستون یک روزنامه نگار اینوستیگیتیو بود.
     ستون نوشته است: "بدون داشتن روزنامهِ واقعا مستقل و حرفه ای، هر كشور را ـ گرچه دارای انتخابات و مجلس ـ نمی توان «دمكراسی» نامید، زیرا كه ستونهای روزنامه (نه رادیو ـ تلویزیون) باید كارنامه هر نماینده مجلس باشد و این كارنامه ملاك قضاوت مردم برای تجدید انتخاب آن نماینده باید قرار گیرد و كارنامه، «حاصل كار» است ـ نه «نطق پیش و پس از دستور». برای مردم مهم است كه بدانند آیا وکیل آنان همیشه در دسترسشان بوده، و تماس تلفنی، دریافت و پاسخ نامه و تماس حضوری مردم با نماینده و یا رئیس جمهوری (نماینده كل جامعه) چگونه بوده است. روزنامه های حزبی و یا روزنامه هوادار دولت باید با علامت خاص (لگو) از روزنامه های مستقل مشخص شوند تا مخاطبان بدانند که بی طرف و عمومی نیستند. روزنامه ملّی یک کشور نباید اعلان تجاری چاپ کند و یا اینکه روزنامه حزبی در نیوزستاند [در ایران؛ كیوسك] فروخته شود. روزنامه حزبی باید برای اعضای حزب و علاقه مندان آن حزب و ایدئولوژی ارسال شود. نشریه اختصاصی که برخی مؤسسات برای انتشار برنامه های خود چاپ می کنند نباید توزیع عمومی (تکفروشی) و اعلان تجاری داشته باشد و توزیع آن باید پُستی و پِیکی باشد.
    «ستون» بود كه «ژورنالیسم كُمباتیو» را ابتكار كرد. وی هر روز ده روزنامه مختلف را دقیقا می خواند و در ستون (مقاله) همان روز خود، تفاوت انشاء و عناصر خبری، و اختلاف در عرضه خبرهارا كه در آنها به دست آورده بود می نوشت و این كار خودرا «افشاء روزنامه ها» و روشن ساختن مخاطبان (مردم) عنوان داده بود.
    «ستون» درپایان هر سفر یك كتاب نوشت. در سال 1956 از شوروی دیدن كرد و نوشت كه در شوروی مردم بیش از كشورهای كاپیتالیست استثمار می شوند و رهبران شوروی و مقامات دولتی این جماهیریه به سوسیالیسم مؤمن و صادق نیستند و در حالی كه از برابری حرف می زنند برای خود بیمارستان و فروشگاه اختصاصی دارند. پس از دیدار از اسرائیل نوشت كه فلسطین باید به صورت فدراسیونی از اعراب و یهودیان درآید تا در آرامش بسر بَرد. ستون توصیه کرده است که یک روزنامه نگار پس از کسب تجربه و معروفیت، هرچند وقت یک بار به مسافرت رود و شرح مشاهدات خودرا با عکس در روزنامه و مجله منتشر و یا کتاب کند و این کتاب باید عنوان کتاب ژورنالیستی داشته باشد که نوع خاصی است.
    
کاريکاتوري که در بالا کُپي شده است «I. F. Stone» را با مقاله اش در حال پارو کردن کنگره آمريکا نشان مي دهد

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
Wounded Knee Massacre ـ قتل عام سرخپوستان «سو Sioux» در «ووندِد نی»
29 دسامبر 1890 واحد هفتم سواره نظام آمریكا یك اردوگاه سرخپوستان قبیله «سو Sioux» در ایالت داكوتای جنوبی در كنار نهر «ووندد نی Wounded Knee» را مورد حمله قرارداد. در این حمله که با شلیك توپ همراه بود «بیگ فوت Bigfoot» رئیس قبیله و شماری دیگر از زن و مرد و كودك بومی (اصطلاحا؛ سرخپوست) كشته شدند. پاره ای از گزارشها شمار كشته شدگان را 153 تن سرخپوست و 25 نظامی و برخی دیگر 300 سرخپوست نشان می دهد. این حمله متعاقب قتل «سیتینگ بول Sitting Bull» و یازده تن دیگر از سران قبیله «سو» صورت گرفت كه دو هفته پیش از آن در 15 دسامبر روی داده بود.
    
جسد منجمد «بيگ فوت Bigfoot» ميان برف

اوایل دسامبر به مقامات دولتی آمریكا گزارش رسیده بود كه افراد دو طایفه از قبیله «سو» در حال رقص ارواح هستند كه ممكن است پس از آن، مسلحانه درصدد پس گرفتن اراضی خود از سفید پوستان مهاجر برآیند و کشتار كنند. مقامات دولتی برپایه خاطره جنگ «سیتینگ بول» با نیروهای ژنرال كاستر در 25 ژوئن سال 1876 كه ضمن آن كاستر و همه افراد او كشته شدند دست به اقدام زدند و واحد هفتم (واحد سابق ژنرال کاستر) را روانه محل کردند که «کشتار ووندد نی Wounded Knee Massacre» صورت گرفت. به مناسبت كشتار «ووندد نی» هر سال مراسمی از سوی بومیان (سرخ پوستان) در این محل برپا می شود.
     این آخرین درگیری بزرگ بومیان آمریكای شمالی با مهاجران سفید پوست بود كه از سال 1607 میلادی پس از ورود انگلیسی ها به شمال آمریکا (ویرجینیا) آغاز شده بود.
    
Sitting Bull

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سالروز درگذشت سازنده برج ایفل Eiffel Tower
مهندس Eiffel
برج ایفل كه یکی از دو سازنده آن مهندس الكساندر گوستاو ایفلAlexandre Gustave Eiffel بیست و هفتم دسامبر سال 1923 (روزی چون پریروز) در 91 سالگی درگذشت 990 فوت (نزدیك به 330 متر) ارتفاع دارد و به مناسبت یكصدمین سالگرد انقلاب فرانسه ساخته شده است.
    ساختن برج ایفل كه در 1886 آغاز شده بود 31 مارس 1889 پایان یافت و بازدید همگان از آن آزاد شد. بر فراز این برج، یک آنتن 24 متری تلویزیون نصب شده است.
    در ساختن این برج كه یك موسسه غیر دولتی انتفاعی است 9 هزار و 547 تُن آهن بكار رفته است. ایفل كه یك مهندس ساختمان و نیز یک شیمی دان بود قبلا در راه آهن فرانسه كار ساختن پلها را برعهده داشت. هیتلر در جریان جنگ با فرانسه به خاطر همین زیبایی های شهر پاریس از بمباران این شهر خودداری كرده بود.
Eiffel Tower در پاريس


    
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تجزیه طلبی سرهنگ «اوجوك وو Ch. O. Ojukwu» در نیجریه بوی نفت می داد و ...
Ch. O. Ojukwu
در نیمه دوم دهه 1960 اخبار مربوط به جنگهای «بیافرا Biafra» پا به پای گزارشهای جنگ ویتنام در رسانه ها به چشم می خورد. جنگهای بیافرا كه دو سال و هشت ماه طول كشید منجر به مرگ یك میلیون نیجریایی شد. این جنگها را سرهنگ «اوجوك ووCh. O. Ojukwu» با اعلام استقلال بیافرا ــ منطقه ای در نیجریه كه ساكنان آن عموما از طایفه «ایبو» و مسیحی هستند ــ باعث شده بود، زیرا كه در بیافرا نفت كشف شده بود و بعضی شرکت های بزرگ چند ملیتی نفت وی را تحریك به این كار كرده بودند و مورد حمایت دولتهای مربوط به این شركتها بود.
     تجزیه طلبی سرهنگ اوجوك وو كه قبلا در همان منطقه فرماندار نظامی بود از سی ام ماه مه سال 1967 تا ژانویه سال 1970 طول كشید و از كشور های عضو سازمان ملل تنها پنج كشور رژیم او را به رسمیت شناختند، ولی جمع آوری كمك برای او در كشورهای مسیحی اروپا و آمریكا، همه جا، در جریان بود.
    «گوون» نخست وزیر وقت فدراسیون نیجریه واحدهای دو لشكررا به بیافرا فرستاد و دستور داد كه «منطقه تجزیه شده» تحت محاصره اقتصادی درآید كه باعث كمبود شدید مواد غذایی و مرگ مردم از گرسنگی شده بود. جنگ نیروهای طرفین عمدتا خیابانی و پرتلفات بود. بالاخره دولت فدرال نیجریه با سلاحهای تازه ای كه از شوروی دریافت كرده بود از جمله جت میگ، سرهنگ «اوجوك وو» را شكست و از كشور فراری داد و با فرار او كار استقلال طلبی هم پایان یافت.
     دولت فدرال نیجریه به دولت امریكا و چند دولت اروپایی قول داد كه از ایبوهای استقلال طلب انتقام نگیرد.
     از «اوجوك وو» كه به طرز مرموزی فرار كرده بود، دیگرخبری نبود كه 28 دسامبر2002 (و در آن سال 69 ساله) نام او در میان نامزدهای انتخابات 19 آوریل سال 2003 ریاست جمهوری نیجریه اعلام شد و در سطح جهان شگفتی به وجود آورد. تازه مردم سایر كشورها دانستند كه دولت نظامی پیشین نیجریه قبلا اورا مورد عفو قرار داده بود!. وی در آستانه انتخابات آن سال وارد نیجریه شده ، حزبی به نام «اتحاد بزرگ!» تاسیس كرده و می ست که رئیس جمهوری كشوری شود كه روزگاری آن را قبول نداشت و كمر به انهدام و تجزیه آن بسته بود. نیجریه 130 میلیونی از سال 1999 دارای دولت غیر نظامی شده است ولی در آن چنددستگی مردم همچنان ادامه دارد. نیمی از مردم نیجریه مسلمان هستند. در مسائل نیجریه همه جا انگشت شركتهای نفتی خارجی به چشم می خورد.
    مروری برتحولات نیجریه از لحظه اعلام تجزیه طلبی اوجوك وو در مه 1967، پژوهشگر را در برابر علائم متعدد سئوال قرار می دهد كه یافتن پاسخ برایشان به گذشت زمان بیشتری نیاز دارد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نظم اروپایی و تجدید فعالیت آنارشیست ها (آنارکیست ها) ـ ممانعت از اتمی شدن کشورها، ستمگری و سلطه گری است و نقض حاکمیّت ملّی
Prodi

«رومانو پرودیRomano Prodi» رئیس ایتالیائی كمیسیون اتحادیه اروپا (از 1996 تا 1998) و رئیس جمهوری ایتالیا از 2006 تا 2008 در 27 دسامبر 2003 یك كتاب داستان حاوی مواد منفجره كه در یک پاکت مقوّایی با پست ارسال شده بود دریافت كرد كه انفجار آن به خانه وی آسیب رساند. قبلا هم پیرامون خانه «پرودی» در شهر رم دو انفجار صورت گرفته بود. وی متولد نهم آگوست 1939 از اعضای حزب دمکرات ایتالیا بوده است.
    یك گروه كه روزنامه های ایتالیا اعضای آن را آنارشیست های تازه خوانده بودند [كه در دهه های اخیر «تروریست!» عنوان گرفته اند] مسئولیت این انفجارها را برعهده گرفته و اعلام کرده بود كه اتحادیه اروپا با ایجاد نظم اروپایی، عامل بسط ستمگری و استثمار شده است، جهان یک اَبَرقدرت دیگر لازم ندارد، اروپا با ایجاد این اتحادیه و در چارچوب آن؛ لغو ویزا و پروانه کار، می خواهد مردم شرق و جنوب شرقی اروپا را کارگر و عمله خود و استثمار کند و همچنین مهاجران و آوارگان سایر قاره ها را. ابرقدرت شدن اتحادیه اروپا بار دیگر این قاره را گرفتار جنگ خواهد کرد ـ جنگ هایی از نوع جنگ جهانی اول و دوم. درست است که سلاح هسته ای از سال 1945 بازدارنده از وقوع یک جنگ جهانی دیگر شده است ولی در قاره اروپا که 3 قدرت اتمی دارد اگر یک جنگ منطقه ای روی دهد تضمینی نیست که به جنگ اتمی نیانجامد. قدرت های اتمی نمی خواهند کشورهای دیگر اتمی و قدرت شوند که این، نوع بارز ستمگری و سلطه گری است ـ می خواهند که خودشان قدرت باشند و زور بگویند و رقیب نداشته باشند که این تفکّر محکوم به شکست است. زود و یا دیر بسیاری از کشورها اتمی خواهند شد. حق یک کشور است که در چارچوب مرزهای خود آزادی عمل داشته باشد. قبول هر گونه تحمیل [تحمیل پذیری]، عملا عنوان استقلال و حاکمیّت ملی یک کشور را تنزّل می دهد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
درباره Tsunami که 26 دسامبر 2004 در منطقه اقیانوس هند روی داد ـ تلفات این زمین لرزه زیر دریایی: جانِ 230 هزار انسان



    امواج حاصل از یك زمین لرزه كه 26 دسامبر 2004 در عمق اقیانوس هند روی داد در مناطق ساحلی اطراف این اقیانوس از سومالی در غرب تا سوماترا و تایلند در شرق و هند و سریلانكا و جزایر در منطقه مركزی تلفات و زیانهای مالی سنگین وارد ساخت. تا چهارم ژانویه 2005 (9 روز بعد از وقوع) بیش از 150 هزار جسد شمارش شده بود و این، در حالی بود که هزاران تن هنوز در ردیف ناپدیدشدگان باقی مانده بودند که با کشف اجساد آنان و یا سر به نیست شدن قطعی، شمار تلفات از 200 هزار تجاوز کرد. در آن زمان نگرانی از آنجا بود كه در پی این تهاجم امواج، كه «سونامیTsunami» نامیده می شود، در مناطق آسیب دیده بیماری های مُسری شیوع یابد.
    امواج اقیانوس ناشی از این زلزله شدیدِ تحت البحری به سرعت 800 كیلومتر در ساعت در جهات مختلف به حركت درآمده بودند و در سر راه خود مناطق ساحلی را ویران ساخته بودند. گزارش شده بود كه چنین رویدادی كه ممكن است در گردش زمین هم اندكی اثر گذاشته باشد در یك قرن گذشته سابقه نداشت.
    با توجه به فاصله زمانی رسیدن امواج به ساحل، چنانچه دستگاه كشف و اخطار در منطقه وجودداشت، می شد دست كم از شماری از تلفات پیشگیری كرد. چنین دستگاهی در منطقه اقیانوس آرام وجود دارد. از تبلیغات کمک رسانی که در پی این رویداد در برخی کشورها به چشم می خورد چنین بر می آمد که برخی از قدرتها، کوشیده بودند از امر کمک رسانی، برای بسط نفوذ سیاسی استفاده کنند.
    چند ماه بعد از وقوع حادثه، جمع تلفات (مقتولین) سونامی دسامبر 2004 بیش از دویست و بیست هزار تن اعلام و گزارش شده بود که بیشترین شمار تلفات را اندونزی (منطقه سوماترا) تحمل کرده بود. آخرین آمار حکایت از مرگ 230 هزار دارد و صدها میلیارد دلار ویرانی (خسارت).
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
فسادزدایی اداری ـ اقتصادی در چین در سال 2005 ـ وزیر اراضی چین جمعا 538 هزار دلار رشوه گرفته بود!
تيان

طبق گزارش رسانه ها، تا 29 دسامبر 2005 نزدیك به پنجاه هزار كارمند دولت و مقام اداری چین به اتهام فساد در کار خود و انواع سوء استفاده از شغل و مقام به دادگاههای این کشور (دادگاههای خلق) تسلیم شده بودند.
     در نیمه دوم دسامبر 2005 «تیان فنگ شان» وزیر سابق اراضی نیز به جرم گرفتن رشوه هایی جمعا معادل 538 هزار دلار آمریكا به حبس ابد محكوم شد. در چین، مجازات گرفتن رشوه به منظور بذل و بخشش و حیف و میل و سوء استفاده از اموال عمومی و وارد ساختن زیان به خزانه دولت «اعدام» است، ولی قضات دادگاه با رعایت تخفیف، او را به حبس ابد و استرداد پول هایی كه گرفته بود و پرداخت غرامت زیان های وارد آورده به دولت محكوم كردند. وی قبلا فرماندار ایالت و مدتی نیز وزیر اراضی و بخشی از منابع طبیعی چین بود.
    از این گزارش ها چنین بر می آمد که دادگاههای ویژه محاکمه و مجازات مفسدین اداری ـ اقتصادی در چین چند مقام سابق را به اعدام محكوم كرده بودند كه حكم اعدام درباره آنان اجرا شده بود.
    برخی از رسانه های خارجی ضمن نقل این گزارش از اینکه در یک نظامِ برآمده از « انقلاب سوسیالیستی»، فساد اداری ـ اقتصادی چنین گسترش یافته بود ابراز تعجب کرده بودند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اجرای فرضیه ها، بدون شناخت روان انسان و توجه به آن ـ 75 میلیاردر عضو مجلس «خلق چین» ـ یک کمونیست چینی با 7 میلیارد دلار ثروت!
بن ـ دویچه وله Deutsche Welle (صدای جهانی آلمان به 31 زبان ازجمله فارسی) ـ 27 دسامبر 2012: شمار اعضای ثروتمند حزب کمونیست چین پیوسته افزایش می‌یابد و سرمایه‌داران اینک [سال 2012] بخشی از پایه‌های حکومت پکن موسوم به جمهوری خلق چین را تشکیل می‌دهند. ثروت ۷۵ عضو مجلس «خلق چین» ۷۵ میلیارد دلار برآورد شده است.
    وانگ جیان‌لین، رئیس شرکت ساختمانی «دالیان واندا گروپ»، «لیانگ ونگن» بنیانگذار شرکت سهامی ماشین‌سازی «سانی گروپ» که ثروتش ۷ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار گزارش شده، «ژو های‌جیانگ» با ثروتی برابر با یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار و ... از اعضای بانفوذ حزب کمونیست چین (حزب توده ها با فرضیه برابری و مالکیت دولت ـ عموم مردم) هستند و در آخرین رای‌گیری برای گزینش سران حزب حاکم (حزب کمونیست) شرکت داشتند که روزنامه «وال استریت جُرنال» حضور و مشارکت آنان را نشانه‌ ای بارز از رو به تکامل بودن کاپیتالیسم چین و عملا تغییر ماهیّت نظامِ اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی چین و دورشدن هرچه بیشتر مقامات پکن از «گفتار و کردار» مائو که آنان را از «هیچ» به «همه جا» رسانده تعبیر کرده بود و اشاره کرده بود که تنها نشانه باقیمانده از آن دوران، بکار بردن واژه مرکّب «جمهوری خلق» و گاهی پوشیدن لباس طرح مائو در برخی مراسم، آن هم دو ـ سه بار در سال است. همچنین رو به فراموشی سپرده شدن آن ده ها هزار نفری که در راهپیمایی هزاران کیلومتری از جنوب به شمال چین از گرسنگی و یا حملات نیروهای دولتی جان دادند. قبلا و در دهه های پیش از قرن 21، کارگران و ارتشیان در مراسم حزب حضور می یافتند، آن هم به این هدف که از پلکان ترقی بالا بروند. با وجود این، اینان دست کم ظاهر شعارهای «خلقی بودن» حزب را حفظ می‌‌کردند. اما به نظر می رسد که دیگر چنین نیست، و به گزارش «هورون ریپورتس»، که آمار ثروتمندان چین را منتشر می‌کند، یکصد و 60 تن از 1024 نفری که «ثروتمندترین چینیان» بشمار آمده اند، در سال 2012 به پُست‌های کلیدیِ ارگان‌های حزب کمونیست دست یافته‌اند. به این ترتیب، شکاف میان ثروتمندان و کم درآمدهای چین پیوسته وسیع‌تر شده و به نارضایتی و گاهی اعتراضات پراکنده‌ای انجامیده و بسیاری از شهروندان معمولی چین به افزایش قیمت اجناس ضروری برای زندگی روزمره معترض و از فساد اداری (دولتی) ‌خشمگین.
    وال استریت جرنال» در گزارش خود نوشته بود که شواهد نشان می‌دهند که بازرگانان و صاحبان شرکت‌های کلان برای دوستی با سیاستمداران و دولتمردان چین تلاش بسیار به خرج می‌دهند. به گزارش این روزنامه‌، شرکت‌های زیادی از بانک‌های دولتی وام دریافت می‌کنند و با دولت‌های ایالتی بر سر پرداخت مالیات «به ‌طور خصوصی» به مذاکره و سازش می‌پردازند.
    25 اکتبر 2012 نیز «نیویورک تایمز» به قلم دیوید باربوزا D. barboza گزارش داد که خانواده «ون جیابائو Wen Jiabao متولد 1942» نخست‌وزیر وقت چین (از مارس 2003 تا مارس 2013)، ثروتی معادل 2 میلیارد و 700میلیون دلار اندوخته است. مقامات مربوط پکن (مقامات وقت) در واکنش به گزارش «نیویورک تایمز»، ادیشن آنلاین آن شماره روزنامه را در چین مسدود کردند.
    می دانیم که مائو تسه تونگ که تا 1976 رهبری رژیم پکن را به عهده داشت، «سرمایه‌دار» را دشمن «خلق» می دانست و تاکید داشت که سرمایه داران و پولپرستان نباید به حکومت دست یابند.
سه نمودار از سه رسانه درباره ثروت خانواده Wen Jiabao هفتاد ساله

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
«واشنگتن پست» در دسامبر 2008 گزارش از رشوهِ نوعِ تازه «ناتو» در افغانستان داد: قرص ویاگرا (داروی تقویت قوه باء)!
«واشنگتن پست» ـ زمانی که هنوز به صاحب کمپانی تجاری آمازون فروخته نشده بود ـ گزارش از کسب اطلاعات درباره مخالفان سیاست های «ناتو» در افغانستان با دادن رشوه ای به نام قرص تقویت توان جنسی به کدخدایان روستاها و سران طوایف و حتی «وارلُردها» داده بود که رسانه های دیگر آنرا نقل کرده و در آخرین هفته دسامبر 2008 از اخبار پُرمخاطب در سراسر جهان شده بود، بویژه که این خبر، مورد تایید یک مامور «سیا» به نام «جیمی اسمیت» هم قرارگرفته بود. شاید این نخستین بار باشد که از داروی تقویت قوه باء برای کسب اطلاع استفاده شده باشد.
     طبق این گزارش که شبکه تلویزیونی «ای. بی. سی» هم آن را نقل کرده بود، عوامل آمریکا و ناتو به کدخدایان روستاها و بزرگان طوایف افغانستان که عمدتا سالخورده و هرکدام دارای چند زن جوانتر هستند قرص «ویاگرا» ویژه تقویت قوه باء (افزایش زودگذر توان جنسی مردان و نیاز به مصرف مکرر آن، هربار و هنگام نیاز) می دهند تا درباره مخالفان سیاست های ناتو و معارضان مسلح اطلاعات به دست آورند. دریافت کنندگان این قرص آبی رنگ که در آمریکا بدون نسخه دکتر فروخته نمی شود به آن اشتیاق فراوان نشان می دهند و خواهان آن هستند. این قرص ها که کدخدایان و ریش سفیدان افغان را شاد و خرسند می کند ممکن است باعث مشکلات قلب و حتی مرگ شود و به همین سبب در آمریکا، یک دکتر تا از سلامت قلب مطمئن نشود آن را تجویز نمی کند. طبق این گزارش ها، کدخدایان و اصحاب اطلاع در دهکده ها و قبایل افغانستان به قدری شیفته این قرص شده اند که حاضر می شوند قیود قومی و تعهدات اخلاقی را کنار بگذارند و برای ادامه دریافت قرص «ویاگرا» با عوامل امریکا و ناتو همکاری و مساعدت کنند.
     در گزارش ها آمده بود: ماموران «سیا» نیاز این کدخدایان و ریش سفیدان طوایف افغان را که در دنیای دو قرن پیش زندگی می کنند به تقویت قوای جنسی و بهره مند شدن از لذت غریزی در سنین پیری را درک کرده بودند که مبادرت به خرید اطلاع از آنان با دادن قرص ویاگرا شد. ویاگرا منحصر به فرد نیست و داروهای مشابه آن هم در بازار وجود دارد. این عوامل قبلا با دادن پول و هدایای دیگر جلب همکاری می کردند. اوایل کار حتی برای یک «وارلُرد» افغانی (ساکن منطقه ازبک نشین شمال) هزینه ساخت یک استخر سرپوشیده را تامین کرده بودند.
انتقال جسد یک نظامی مقتول انگلیسی از افغانستان به زادگاه خود در دسامبر 2008 با تشریفات نظامی و انتشار خبر در رسانه و برانگیخته شدن خشم مردم

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 29 دسامبر
  • 1155:   به دستور پاپ وقت یك روحانی مسیحی به نام «آرنولد برسچیا» را که گفته بود یك روحانی از كشیش تا پاپ حق ندارد صاحب مال و منال باشد آتش زدند و باقیمانده جسدش را به رودخانه تیبِر كه در حاشیه شهر رُم جریان دارد افكندند.
        
        
  • 1170:   هنری دوم پادشاه وقت انگلستان پس از این كه شنید توماس بكت Thomas Becket اسقف اعظم آن كشور (اسقف كانتربوری) گفته است كه پادشاه حق مداخله در كار او و قضاوت درباره كارهای کلیسا را ندارد چهار تن از افسران گارد خود را مامور قتل اسقف اعظم كرد و آنان وارد كلیسای كانتربری Canterbury شدند و بكت را گردن زدند. توماس بکت 50 ساله بود و 8 سال در آن مقام.
        
        
  • 1911:  


    «سون یات ـ سن» رئیس جمهوری چین اعلام شد که از دو روز بعد کار خود را در این سمت آغاز کرد. وی نخستین رئیس جمهوری چین بود. دكتر «سون یات ـ سن Dr. Sun Yat-sen» اندیشمند چینی و رهبر انقلاب ملی گرایان و جمهوریخواهان این كشور 16 جولای سال 1911، سه ماه و 14 روز پیش از وارد مرحله نهایی شدن انقلاب ملّی چین، افكار خود را كه سالها به صورت پراكنده انتشار یافته بود در اعلامیه ای گردآوری كرد كه به اصول سه گانه «سون یات ـ سن» معروف شده اند. اصول سه گانه دكتر سون یات ـ سن كه در سال 1866 به دنیا آمد و در 1925 درگذشت و بنیادگذار جمهوری چین است از این قرار هستند:
         1 - ناسیونالیسم
         2- دمكراسی
         3- تامین معاش، رفاه و نیازمندی های زندگانی (Livelihood) برای همه كه به تعبیری نوعی سوسیال دمکراسی (سوسیالیسم محدود) است.
        
        
  • 1813:   نیروهای نظامی انگلیس در جریان جنگ خود با دولت مهاجرنشیان استقلال یافته آمریکا، شهر «بافالو» در استیت نیویورك را آتش زدند.
        
        
  • 1895:  


    فیزیکدان آلمانی ـ ویلهلم رونتگر Wilhelm Rontgen در جریان مطالعه روی «الکترومَگنتیک رادی ایشِن»، اشعه ایکس X-Ray را کشف کرد و برنده جایزه نوبل سال 1901 شد. وی همچنین یک ریاضی دان بود. اشعه ایکس وسیعا در پزشکی استفاده می شود.
        
  • 1920:   دولت وقت یوگوسلاوی فعالیت حزب كمونیست را در آن كشور غیرقانونی كرد. این حزب بعدا و از سال 1945 تا سال 2000 بر یوگوسلاوی حكومت كرد. رهبری این حزب، یوگوسلاوی را یک کنفدراسیون کرد که فروپاشیده است و بیشتر اعضای استقلال یافته آن به عضویت اتحادیه اروپا و بعضا «ناتو» در آمده اند.
        
        
  • 1933:   (1312 هجری خورشیدی) ایران دارای كارخانه سیمان شد (سیمان شهر ری).
        
        
  • 1940:   در این روز در یك حمله لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) به لندن، در این شهر بیش از سه هزار تَن كشته و هزاران نفر دیگر مجروح شدند و ساختمان های متعدد آسیب دیدند.
        
        
  • 1949:   دولت مجارستان كه به دست حزب كمونیست افتاده بود صنایع و كارخانه های این كشور را مصادره و ملی اعلام كرد. در سال 1989 كه ورق برگشت خورد، بازماندگان صاحبان این كارخانه ها مدعی استرداد آنها شدند و به همین صورت در سایر کشورهای کمونیستی سابقِ شرق اروپا و آلمان شرقی. یهودیان آلمانی که در دهه 1930 از ترس هیتلر خانه و متعلقات را رها ساخته و مهاجرت کرده بودند، بعد از فروپاشی بلوک شرق، خروج نظامیان شوروی از آلمان شرقی و تأمین وحدت آلمان به این کشور بازگشتند و اموال خود در شرق آلمان (آلمان شرقی سابق) را پس از گذشت شش دهه پس گرفتند.
        
        
  • 1955:   (1334 هجری خورشیدی) دستگاه قضایی ارتش برای نواب صفوی و هفت تن از اعضای جمعیت فدائیان اسلام كیفرخواست اعدام صادر كرد.
        
        
  • 2004:   28 دسامبر 2004 دلار آمریکا بازهم در برابر «یورو» تنزل كرد و تا هر «یورو» یك دلار و 364 هزارم دلار پایین آمد که چندی بعد دوباره تا حدی بالا رفت.
        
        
  • 1987:  


    «یوری روماننكوYuri Romanenko» فضانورد شوروی پس از 326 روز اقامت در فضا به زمین بازگشت ولی همزمان، گورباچف با شروع كارهایی كه به فروپاشی شوروی منجر شد، این افتخار او را كمرنگ كرد.
        
        
  • 2013:   در این روز و 45 دقیقه بعد از ظهر در یک انفجار انتحاری در ایستگاه راه آهن وُلگوگراد (روسیه) 18 تن کشته و 44 نفر دیگر مجروح شدند. در همان شهر، بامداد روز بعد نیز یک اتوبوس عمومی هدف یک انفجار انتحاری قرار گرفت که ضمن آن 16 تن کشته و بیش از چهل نفر دیگر مجروح شدند. دو ماه پیش از این دو رویداد، انفجار دیگری در این شهر روی داده بود.
        
  • 2025:  
    بریژیت در جوانی

    بریژیت باردو Brigitte Bardot بازیگر فرانسوی فیلم های سینمایی بیست و هفتم دسامبر 2025 در 91 سالگی درگذشت. وی 28 سپتامبر سال 1934 در پاریس به دنیا آمده بود. بریژیت پس از ترك دنیای سینما، سازمانی برای حمایت از حیوانات ایجاد كرده بود كه در سطح جهان فعالیت چشمگیر داشت. وی وارد فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی نیز شده بود که مخالفانش برچسب ضدیت با نژادها و ادیان دیگر بر او زده بودند.
        
  • یادداشت روز
    معّمای آزادشدن Khodorkovsky از زندان روسیه! ـ یک معمّا پس از معمّای فروپاشی شوروی
    هنوز معمّای فروپاشی شوروی ـ وسیع ترین جماهیریه در تاریخ جهان ـ با آن همه جنگ افزار موشکی ـ اتمی، پیشرفت های فضایی و اقمار متعدد در اروپای مرکزی، شرقی و جنوبی و شماری متحد در سایر قاره ها و چراهای متعدد آن در ذهن این مؤلف بود که بیستم دسامبر 2013، معمّای آزادشدن خودورکوفسکی هم بر آن اضافه شد. تاریخ بشر بیاد نداشته است که یک دولت از همه تلاش ها، جنگ ها و کشته دادن های خود بگذرد، از سرزمین هایی که دو و برخی چند قرن بخش هایی از آن را تشکیل می دادند داوطلبانه صرف نظر کند، مرگ دهها میلیون تن از اتباع خود در طول جنگ جهانی دوم را به فراموشی بسپارد و از مناطق حائل در غرب و جنوب غربی مرزهایش خارج شود و آنها را به دست رقیب دهد، با ایجاد آلمان واحد موافقت کند که در دو جنگ جهانی به آن تعرّض کرد، از افغانستان بیرون رود و آن را به رقیب ببازد و ....
        زمانی گمان می کردم که بالاخره مردی که فروپاشیِ بلوک شرق ـ آسانتر از نوشیدن یک لیوان آب ـ به دست او انجام گرفت (میخائل گورباچف) به پای میز محاکمه کشانیده شود و برخی از حقایق از پرده برون افتد و حل معمّا آسان گردد که چنین نشد. گاهی فکر می کنم که اگر خروشچف را برکنار نکرده بودند، شوروی 20 سال زودتر گام به راه سوسیالیسمِ عملی (لیبرال سوسیالیسم) می گذارد و دچار فروپاشی اینچنانی نمی شد. زمانی هم این پرسش به خاطرم می رسد که چرا یک ژنرال ارتش سرخ بساط کرملین را که به چرت زدن افتاده بود جمع نکرد و اندیشه تبدیل اتحاد شوروی به یک فدراسیون غیر قابل تجزیه را عملی نساخت و با اقمار آن یک کنفدراسون به وجود نیاورد که امپراتوری تزارها متلاشی و روس ها به این روزگار مافیابازی و فساد اداری گرفتار نشوند. ولی، به جایی نمی رسم.
        باری، آزاد شدن میخائیل خودورکوفسکی M. Khodorkovsky در نوزدهم دسامبر 2013 (پنجشنبه) و چند ساعت پس از خارج شدن این جمله از دهان ولادیمیر پوتین در گفت و شنود عمومی سالانه اش که درنظردارد این زندانی [محکوم به کلاهبرداری ـ Fraud ـ در خرید کمپانی نفتی یاکوس و ...، تقلب در دادن مالیات، مانی لاندری، اختلاس و ...] را آزاد کند تعجب دیگری بود، بویژه که وی (خودورکوفسکی) همان روز از زندان کارلیاKarelia در شمال غربی روسیه آزاد شد و جمعه 20 دسامبر وارد آلمان (شهر برلین) گردید!. نخستین تعجب در این است که یک فرد که ده سال (از سال 2003) در زندان بوده ـ در یک زندان دوردست، چگونه گذرنامه به دست آورده تا همان روز ـ و چند ساعت پس از آزادشدن از زندان ـ از کشورش خارج شود!. در روسیهِ با داشتن آن بوروکراسی پیچیده که نمی شود در یکی ـ دو ساعت و از شهری دوردست گذرنامه به دست آورد، ویزا گرفت، در هواپیما جا رزرو کرد، به کشوری دیگر رفت، مصاحبه عمومی برگزار کرد و ....
         باید حدس زده می شد که این فرد پس از ورود به برلین خیلی حرف ها خواهد زد. این وضعیت این تصوّر را به ذهن می آورد که این روسیه ـ اگر تغییر روش ندهد، شاید روسیه قرن نوزدهم و هجدهم نشود که آرزوی بسیاری از روس ها ایجاد دوباره روسیه بزرگتر است. فرضیهِ «روی کاغذی» سوسیالیسمِ مارکس که نظام روسیه پس از انقلاب 1917 شده بود به سبب مدیریت نادرست و مدیران کم تجربه، ناکارآمد و بی معلومات آن پس از مرگ لنین در 1924، توده های جماهیره را بی انگیزه و دچار ضعف میهندوستی و مدیران امور و سران حزب واحد را تبدیل به انسان های مادی و خودم و فقط خودم کرده بود که سرانجام به فروپاشی منجر شد و مافیابازی و تبه کاری و فساد اداری به راه افتاد و .... یلتسین بود که با دو نفر دیگر در یک بَزمگاه جنگلی اعلامیه انحلال شوروی (و در حقیقت امپراتوری روسیه را امضاء کرد). هرسه نفر از پلکان حزب کمونیست بالا آمده بودند و زمانی رئیس شعبه حزب بودند!.
         از زمان کنار رفتن حزب کمونیست از قدرت و فروپاشی شوروی (از درون) و پیدایش میلیاردرهای یکشبه! و فساد و تبه کاری، هر روزنامه نگاری که درصدد تحقیق درباره این میلیاردرها!، غارت اموال و منابع عمومی و فساد اداری برآمد به دست مافیای وابسته به مفسدین کشته شد.
         میلیاردر شدنِ اصطلاحا؛ یکشبهِ خودورکوفسکی پس از فروپاشی شوروی ـ آن هم میلیاردر شماره یکم ـ خود، یک معمّا است که با به خواب زمستانی رفتن مورّخان و قرارگرفتن رسانه ها در کنترل کمپانی ها و دولت ها و یا افراد مشخّص و قلم به مزد زدن کارکنان برخی رسانه ها (که نمی شود، دیگر نام روزنامه نگار بر همه آنان نهاد)، این معمّا حل و حقایق آشگار نخواهد شد که این خودورکوفسکی در آخرین روزهای عُمر نظام سوسیالیستی روسیه که اتباع از داشتن سرمایه ممنوع بودند و همه آنان ـ ظاهرا برابر باهم، چگونه توانسته بود در 27 سالگی یک بانک غیر دولتی ـ بانک مناتپ Menatep ـ را تاسیس و از طریق آن در سال 1995 (4 سال پس از فروپاشی) یوکوس اویل Yukos Oilیک سازمان ملّی نفتی روسیه و متعلق به تمامی اتباع را تقریبا به مُفت خریداری کند و نیز چند موسسه دیگر را و میلیاردر شماره یکم این کشور شود و اگر به تحریک آنهایی که این سرمایه را دراختیارش قرارداده بودند وارد فعالیت های سیاسی نشده و درصدد راه یافتن به کاخ کرملین و نشستن بر کرسی ریاست جمهوری برنیامده بود متهم هم نمی شد و به زندان نمی افتاد.
         و امّا خودورکوفسکی؛ وی در 26 ژوئن 1963 در یک خانواده از یهودیان روسیه که در یک آپارتمان دو اطاقه (فقط دو اطاق) در مسکو زندگی می کرد به دنیا آمده و در رشته های فنی و الکترونیک تحصیل کرده است. او بمانند یولیا تیموشِنگو (نخست وزیر پیشین اوکراین و مدتی در زندان به اتهام سوء استفاده از مقام) و سایر مقامات دولتی و توانگران جمهوری های سابق شوروی ازجمله یلتیسین از پلکان حزب کمونیست بالا رفته بود و در سال 1987 معاون دبیر کمیته منطقه ای جوانان حزب کمونیست شعبه مسکو شده و در این سمت رهبری فعالیت های اصطلاحا خلّاقه جوانان منطقه خودرا را به دست گرفته و با استفاده از فرصتِ به دست آمده از برنامه هایِ Glasnost و Perestroika گورباچف به اندیشه تاسیس یک بانک غیر دولتی افتاده بود. خودورکوفسکی در 1989 به تاسیس بانک مناتپ که بعدا منابع آمریکایی میلیاردها دلار در آن سرمایه گذاری کردند کمک کرد و در سال 1990 رئیس آن و از طریق آن وارد فعالیت های نفتی و سرمایه گذاری در جریان خصوصی سازی ها و خرید موسسات دولتی (ملّی) به حرّاج گذارده شده روسیه شد. خودورکوفسکی درعین حال دست از فعالیت های دولتی نکشید و در سال 1993 معاون وزیر نفت و انرژی شد و کمتر از سه سال بر سازمان بزرگ نفنی روسیه ـ یوکوس اویل دست یافت و میلیارد اول روسیه و یک اولیگارش شد و مجله فوربس او را میلیاردر ردیف 16 جهان اعلام کرد (میلیاردر شدن یک 32 ساله ظرف شش سال، از هیچ!). وی دارای 4 فرزند است ـ از زن اول یک فرزند و از زن دوم 3 فرزند. رسانه های غرب که خرسندی خود را از آزادشدن خودورکوفسکی پنهان نکرده بودند وی را یک Tycoon (توانگر بزرگ) خوانده و نوشته بودند که تردید نیست خودورکوفسکی برنامه های آتی خودرا که در طول زندان تنظیم کرده است به تدریج به اجرا خواهد گذارد و ساکت نخواهد نشست. محکوم شدنِ خودورکوفسکی به زندان با آن رشته اتهامات فساد مالی ـ همواره مورد انتقاد دولت ها، انجمن ها و رسانه های غرب بود بویژه سازمانهای اروپایی!.
        از گزارش های خبری چنین بر می آید که روش ها، فعالیت ها و وابستگی های خودورکوفسکی در جهانِ امروز الگو شده است و .... برای مثال؛ این روزها (دسامبر 2013) نام دو ایرانی در رسانه ها مطرح بوده است ـ یک ایرانی 27 ساله که این روزها نام او در رسانه های ترکیه و در جریان کشف فساد دولتی و بازداشت ها به میان آمده است (رضا ض.) و یک ایرانی 42 ساله دیگر (بابک زنجانی) که از رانندگی مدیرکل بانک مرکزی صاحب دهها موسسه و شرکت و دست اندر کار معاملات نفتی شده است.
        
        هشتم دیماه 1392 (29 دسامبر 2013)
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
    کارنامک نوشیروان (خاطره ای از مولف)
    عادت ایرانی: همچشمی کردن ـ از دودکردن سیگار تا مدرک گرایی، مجوّزگیری، خرید اتومبیل، مهاجرت و ...
    نمی دانم که از چه زمان، این عادت و کشش روانی در ما ایرانیان پدید آمده که وقتی ببینیم یک نفر از یک جوی آب می جهد (اصطلاحا؛ می پَرَد) ما هم همان کار را ـ صرف نظر از سود و زیان آن، دورنگری و پیش محاسبه انجام می دهیم و همچشمی می کنیم که لازم است تعدیل و یا تَرک شود. چند مثال:
        تا سال 1349 که آموزش و پرورش ایران منطقه ای نشده بود و صدور مجوّز تاسیس دبستان و دبیرستان غیر دولتی در اختیار شورای عالی آموزش و پرورش بود و وقت زیاد برای رسیدگی نداشت، کسانی درصدد دادن تقاضا برمی آمدند که همه شرایط مندرج در آیین نامه را داشتند و وسائل و سرمایه لازم را به طور کامل آماده کرده بودند. یکی از این شرایط داشتن 5 سال سابقه تدریس بود و برای تاسیس دبیرستان داشتن لیسانس از دانشگاه به علاوه سابقه تدریس. پس از تاسیس شوراهای آموزش و پرورش منطقه ای در سال 1349، کار صدور مجوز تاسیس مدارس غیر دولتی به این شوراها واگذار شده بود و من (مؤلف این تاریخ آنلاین) دو دوره 4 ساله عضو انتخابی شورای آموزش و پرورش تهران بودم و در دور اول، سخنگوی این شورا. پس از اولین خبری که از این شورا در روزنامه ها چاپ شد و نشان می داد که دو مجوز تاسیس مدرسه غیر دولتی داده شده بود، سیل تقاضا به سوی دبیرخانه شورا سرازیر شد. حسین فرهودی رئیس وقت شورای شهر تهران که به ریاست شورای آموزش و پرورش پایتخت هم انتخاب شده بود و مردی باتجربه و جهاندیده بود، وقتی با آن هجوم شگفت انگیز رو به رو شد گفت که این عادت ایرانی است که به هر دری که باز شود هجوم ببَرَد. با متقاضیان مصاحبه و مشکلات کار به آنان یادآور شود و تاکید شود تا ثابت نکنند که وسائل و سرمایه لازم را دارند مجوز داده نخواهد شد.
        ضمن مصاحبه با این صدها متقاضی! متوجه شدیم که 95 درصد از آنان نه سرمایه کافی داشتند، نه ساختمان متناسب و نه معلم و میز و نیمکت و تنها هوس کرده بودند که یک پروانه خشک و خالی که تنها یک سال اعتبار داشت به دست آورند و هجوم آنان برای دادن درخواست در پی انتشار همان چند سطر خبر در روزنامه بود. طولی نکشید که پهلوی دوم آموزش و پرورش را در ایران رایگان کرد و همه مدارس غیر دولتی تبدیل به دولتی شدند و ما از مصاحبه کردن با صدها متقاضی در هرماه آسوده شدیم.
         پس از انقلاب و جمع شدن موقت پلیس از خیابانها، برخی اتومبیلدارها در سر راه خود به سوار کردن مسافر دست زدند و طولی نکشید که همه اتومبیلدارها حق مسافرکشی را به خود دادند و این وضعیت 35 سال است [زمان نوشتن این مطلب] که ادامه دارد و به علت کثرت، مسئله راه حل هم ندارد.
         مهاجرت کردن از روستا و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر و مهاجرت کردن از ایران به خارج هم اینک یک عادت دیگر شده و شمار مهاجران به خارج که ارتباط خودرا هم با زادگاه قطع نکرده اند (خود را مهاجر قطعی نمی دانند) در 24 سال گذشته، [زمان نوشتن این مطلب] ـ طبق گزارش ها، از رقم 5 میلیون (حدود 14 درصد کل جمعیت) بیشتر شده است.
         تا زمان مونتاژ اتومبیل مدل فوردِ فی یِستا ساخت کیا ـ کارخانه اتومبیلسازی کره جنوبی، ایرانیان با پیکان و همان اتومبیل هایِ مانده از پیش از انقلاب می ساختند و با اتوبوس و تاکسی رفت و آمد می کردند که ناگهان هجوم به خرید اتومبیل بردند و با این همچشمی کردن، برخی از خانواده ها (پدر و مادر و فرزندان ـ ساکن در یک خانه) دارای چند اتومبیل نو شده اند حال آنکه فاصله ایستگاه اتوبوس شهری و مترو تا منزلشان به دویست متر هم نمی رسد و سریع تر هم به مقصد می رسند.
         پس از گران شدن بهای نفت خام و افزایش صادرات نفتی ایران از سال 1352، عادت رفتن به اروپا بویژه آلمان برای خرید اتومبیل دستِ دوم و آوردن آن به ایران و کشور را تبدیل به گورستانِ اتومبیل کردن عادت شده بود. در اسفندماه 1374 در شهر فرانکفورت و در یک فروشگاه اتومبیل دست دوم با چند معمّم جوان (طلبه علوم دینی) رو به رو شدم که برای خرید مرسدس بنز دست دوم به آلمان سفر کرده بودند. با آنان صحبت شد و مرا تشویق به خرید اتومبیل کردند و چون راه رسیدن به ایران را بهتر از من می دانستند با گروه آنان همراه شدم.
         مدرک گرایی یک عادت دیگر ایرانیان شده است و هرکس بدون آینده نگری و اینکه آیا برای رشته ای که می خواهد تحصیل کند کار وجود خواهد داشت و آیا چیزی یاد خواهد گرفت و ... به دانشگاه می رود و بر شمار بیکاران می افزاید. در کشورهای دیگر، کارکردن عار نیست ولی در ایران، یک تحصیلکرده می خواهد پشتِ میز نشین شود. در سفر تابستان 1392 به تاجیکستان، شنیدم که پاره ای هستند که از ایران به آن کشور می روند و بعضا با دادن هدایا، مدرک تحصیلی می گیرند!. همین طور دود کردن سیگار، پوشیدن لباس مثلا شلوارهای اصطلاحا لوله تفنگی، آرایش موی سر، تور خارجی که در کشورهای دیگر، ویژه سالخوردگان بازنشسته است و ....
         در آذرماه 1392 چند آمار درباره نشریات کشور که تقریبا همه آنها از دولت کمک مالی دریافت می کنند و بیشترشان، ناشر و سردبیر حرفه ای هم ندارند انتشار یافت و نشان داد که مثلا در یک شهر متوسط ایران 50 ـ 60 نشریه منتشر می شود. انتشار این همه نشریه در عصر اینترنت و آنلاین ها که بیشتر مردم اخبار را از این شبکهِ شبکه ها به دست می آورند؟! و مخاطب محدود است، باز به خرج ایرانی نمی رود. برای مثال؛ هیات نظارت بر مطبوعات که پروانه نشریه تصویب می کند در جلسه دوازدهم آذرماه 1392 خود بیش از 50 مجوز تازه صادر کرده بود، برای کدام مخاطبان؟، با کدام کاغذ و مرکّب چاپ؟. این است عادت ایرانی که باید اصلاح و منطقی شود.
        به دلایلی كه در زیر می آید، رسانه های خبری در سطح جهان دچار مشکل شده اند:
         ـ كم حوصله و كم وقت شدن مخاطبان كه تنها عكس، کاریکاتور، تیتر، پاراگراف لید و یا چند پارگراف اول یك خبر را می بینند و می خوانند و روزنامه نگار ماهر كه متاع مورد نظر مخاطبان «روشنتر و حساس تر امروز» را تهیه كند حُكم كیمیا پیدا كرده است. مخاطبان می خواهند كه مطالب، مطابق خواست آنان تهیه شود و اخبار اختصاصی و افشاگرانه (اینوستیگیتیو) باشد، به زبان ساده و طبق اصول خبرنویسی و جامع نوشته شود كه تهیه آنها هزینه سنگین دارد.
         ـ پیدایش روزنامه های آنلاین، اِدیشِ های آنلاین، وبلاگ های خبررسانی و ... كه تولیدِ شان هزینه مختصر دارد و دست ناشر و نویسنده آنها از هر جهت بازتر است و بتازگی شبکه های برقراری ارتباط میان افراد جوامع (سوشل نِت وُرک ها) و انتقال اخبار و عکس های خودمانی، مشاهدات و نظرات که می رود تا جای رسانه های عمومی را بگیرد.
         ـ قرارگرفتن اخبار خبرگزاری ها در اینترنت و یافتن خبر مورد نظر از منابع مختلف از طریق سرچ انجین ها (گرچه گزینشی عمل می کنند) با ابزارهای متعدد ازجمله سِلفون و تَبلت ها.
         ـ پیدایش موسساتی که اخبار و مطالب مورد درخواست را سریعا تهیه و با ایمیل به متقاضی می رسانند (شخصی کردن اخبار).
         ـ دریافت خبر از طرُق متعدد از جمله سِلفون (موبایل).
         ـ بالا رفتن سریع دستمزد روزنامه نگاران ماهر و در نتیجه استفاده اجباری ناشران از هر فارغ التحصیل دانشگاه در هر رشته ای به جای آنها كه نه استعداد و ذوق این كار را دارند و نه می خواهند كه روزنامه نگاری، حرفه مادام العمر آنان باشد و لذا به پیشرفت در این كار اعتناء نمی كنند.
         ـ افزایش هزینه چاپ و كاغذ كه روزنامه ها را مجبور به کاهش صفحات و نیز افزایش دادن بهای تكفروشی كرده است.
         ـ آنلاین شدن اعلان ها و بویژه آگهی های کوچک (نیازمندی ها).
         ـ فوت و بازنشسته شدن شماری از تفسیر و مقاله نگاران معروف كه بسیاری از مخاطبان به خاطر قلم آنها روزنامه ها را می خریدند و شكست ناشران در یافتن و مشهور ساختن مقاله نگار تازه (جانشین).
         ـ خرید برخی از روزنامه ها از سوی شركت های خارج از این حرفه و نیز افراد غیر روزنامه نگار با هدف ها و منافع خاص و استفاده ابزاری از روزنامه ها كه در دراز مدت آنها را ورشكسته می كند.
        و دهها علت دیگر.
        
        
    هشتم دیماه 1392 (29 دسامبر 2013)
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
    نامه به مولف
    تحريم خبرگزاري رويتر به خاطر بكار بردن «خليج عربي!»
  •   در دسامبر سال 2004 چند پیام واصل شده بود که چرا ما كه ندای «ایران ـ ایران» سر داده ایم درباره رسانه های انگلستان كه خلیج فارس را خلیج عربی می نویسند و اخیرا هم برخلاف روش قدیمی آمریكاییان، یك موسسه آمریكایی (فقط یك مؤسسه) چنین كرده بود، مطلب تازه ای در این تاریخ آنلاین نمی نویسیم؟.
        
        ـ در پاسخ باید گفت كه كار رسانه های انگلستان كه منافع دولت متبوع خودرا در منطقه دنبال می كنند تازگی ندارد و اگر در این تاریخ آنلاین جست و جو كنید موارد متعدد از این تاریخ شكنی انگلیسی ها را خواهید دید كه به خاطر منافعشان نام باستانی خلیج فارس را كه مورخان یونان باستان و روم قدیم و سپس دریانوردان پرتغالی و اروپایی دیگر از جمله همین انگلیسی ها در سراسر جهان پخش كرده اند تغییر می دهند. این نگارنده در خرداد 1377 در اعتراض به این عمل، خبرگزاری آن كشور ــ رویترز را تحریم كرد و از آن زمان تا این لحظه در مطالب خود، گزارشی از این خبرگزاری نقل نكرده و نام آن را هم به میان نیاورده است. روزنامه ایران در صفحه آخر شماره 954 خود مورخ ششم خرداد 1377 این اقدام مؤلف این تاریخ آنلاین را با ذكر نام در ستون «دیگه چه خبر» درج كرد كه می توانید برای مطالعه آن به آرشیو این روزنامه ِدولت مراجعه كنید. برای مزید اطلاع، تصویر این نوشتهِ روزنامه ایران كه بر پایه اعلامیه نگارنده تنظیم شده در زیر آمده است:
        




  • پیام‌های تازه
    آيا هديه قوه اجرايي به روزنامه نگار «رشوه» بشمار نمي آيد؟
  •   فردی كه خودرا یك روزنامه نگار جوان معرفی كرده در پیامی به تاریخ 26 دسامبر 2005 نوشته بود كه نام او (فرستنده پیام) در فهرست دریافت كنندگان هدیه دولت است كه این هدایا از سوی وزارت ارشاد در حال توزیع شدن هستند و سئوال كرده بود كه اگر آن را دریافت دارد، آیا بعدا و مثلا 20 سال دیگر متهم به گرفتن نوعی «رشوه» از دولت نمی شود؟.
        وی افزوده بود: "در كتاب ها و ضمن مقاله ها خوانده ام كه هرگونه هدیه دولت به روزنامه نگار، علنی و یا محرمانه، در باطن با هدف جلب دوستی و مساعدت و به زبان عامیانه مترادف با نوعی دادن رشوه است. من جوان هستم و می خواهم تا زمان بازنشسته شدن در این حرفه باقی بمانم و نمی خواهم كه به من بعدا برچسب «دریافت پاداش از دولت» زده شود. باطن من از دریافت این هدیه (پاداش دولتی) راضی نیست زیرا كه شامل طبقات دیگر نمی شود كه عمومیت داشته باشد، نظر شما چیست؟.".
        
        نظر: در اصل، روزنامه نگار به دلیل تعهدات حرفه ای و تكالیفی كه در قبال جامعه دارد از دریافت هدیه از منابع خبری خود و به ویژه از دولت، هرچند كه رسمی و مصوّب باشد برحذر داشته شده است جز هدایای بسیار معمولی و متداول از قبیل كتاب، جاكلیدی، خودنویس، پرچم ملی (كوچك) و اشیایی نظیر اینها.
        پس از انقلاب سال 1357 (1979)، انقلابیون حتی به گزارش های مغرضانه ساواكِ منحله (كه برپایه اغراض شخصی و ... حتی برای وزیران کابینه هم پرونده سازی می کرد) و این گزارش ها سالهای سال در پرونده های این سازمان (بدون هرگونه اقدام) بایگانی شده بود استناد كردند و گفتند که این و آن خبرنگار رشوهِ (هدیه) فلان وزیر (از صندوق دولت) را قبول كرده، با او به سفر رفته و .... این گزارش ها كه همان زمان بر در و دیوار تحریریه های رسانه ها چسبانده شدند، بدون اثبات و تایید ادعا در یك دادگاه صالحه، باعث آبروریزی و اخراج شدند. حال آن كه در كشور ما رسم بوده است كه وزارتخانه ها خبرنگار مربوط را برای پوشش دادن مراسم در شهرستان به آنجا دعوت كنند و بلیت هواپیما و هزینه هتل را بپردازند. در كشورهای پیشرفته، رسانه ها این بلیت ها را نمی پذیرند و اگر مراسمی ارزش خبری برای مخاطبانشان را داشته باشد برای پوشش آن از جیب خود خبرنگار می فرستند تا بی طرفانه مطلب تهیه كند و این هزینه را از درآمد سالانه خود كسر می كنند و به اداره مالیات بردرآمد اعلام می دارند و ....
        در زمینه این سئوال، بهتر است كه پیش از دریافت هدیه و دادن امضاء، نظر چند فرد دیگر ازجمله یک حقوقدان را هم استعلام كنید و پس از جمع بندی این نظرات خودتان تصمیم بگیرید.
        
         . یادآور می شود كه فرستنده پیام در ای میل خود، نوع هدیه دولت را روشن نساخته است. در این باره مطبوعات تهران گزارش های متفاوتی منتشر كرده بودند. بعضی نوشته بودند كه این هدیه عبارت است از تعدادی «لپ تاپ» جمعا به ارزش یك میلیون دلار و برخی دیگر خبر داده بودند كه قرار است معادل بهای این لپ تاپ ها، پول نقد به شماری از روزنامه نگاران به رسم هدیه دولت داده شود!.




  •  

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com