Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
14 مي
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 14 مي
کوچک شمردن به همان اندازه بزرگنمایی موجب تحلیل غلط است
در سایت 13 ماه میِ (دیروز) این تاریخ آنلاین که یک روزشمار ژورنالیستی است یک نظر واصله زیر عنوان «بزرگ نمانیِ فرستادن بمب افکن ...» درج شده است که یک مخاطب گرامی با ارسال پیامی، درباره آن ابراز نظر کرده و نوشته است که کوچک شمردن به همان اندازه بزرگنمایی خطرناک و موجب تحلیل غلط است.
    وی در مورد قدرت اقتصادی شدن ویتنام نیز نوشته است که ویتنام با پیگیری و تداوم شعار کمونیسم تبدیل به قدرت اقتصادی نشد، آنها به این نتیجه رسیدند که اهداف سیاسی را از اهداف اقتصادی جدا کنند [و موفق شدند].
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ایران
روزی که شاه طهماسب صفوی درگذشت ـ انتقال هزاران گُرجستانی به داخله ایران ـ ایجاد حرمسرا
شاه طهماسب صفوی دومین شاه از دودمان صفوی (درویشان) به حساب تقویم میلادی جدید، چهاردهم ماه می 1576 پس از 52 سال سلطنت و 62 سال عُمر، در قزوین پایتخت خود درگذشت و در مشهد مدفون شد. وی ده ساله بود که او را بر جای پدرش شاه اسماعیل یکم نشانده بودند. درویشان او را «مرشدِ کامل» می خواندند.
تصوير شاه طهماسب يکم


    خردسال بودن این پادشاه سبب مداخله هرچه بیشتر قزلباش (نیروی مسلح دولت وقت، مرکّب از افراد قبایلِ معیّن) در امور کشور شد و این مداخله تا کودتای شاه عباس یکم و ایجاد یک ارتش ملّی ادامه داشت. قزلباش ها حتی مادر شاه عباس (بانوی شاه وقت ـ پدر شاه عباس) را که از مخالفان مداخلات سران آنان در امور دولتی بود کشتند و جسدش را به بیابان انداختند!.
    شاه طهماسب یکم برای کاهش مداخلات قزلباش و دور ساختن آنان که از مردان ایلات مشخّصی بودند، هزاران و طبق برخی نوشته ها، صدها هزار تن ـ مرد و زن را از قفقاز بویژه از گرجستان به قزوین آورد و از آن پس تا پایان عهد صفویان، همین گُرجی ها از درباریان بودند و ضعف عمل آنان به فروپاشی دودمان صفویان ازجمله بپاخیزی قندهاری ها و تصرف اصفهان انجامید. ایجاد حرمسرا از بانوان گرجستانی از زمان شاه طهماسب یکم که در حرمسرای خود هشت بانو داشت آغاز شد و تا پایان دوره قاجارها ادامه داشت.
    شاه طهماسب در برابر عثمانی کوتاه آمد و طبق قرارداد اماسیه Amasya نیمی از قفقاز (قفقاز غربی) را در کنترل عثمانی قرارداد و شهر بغداد را هم به عثمانی داد و در عوض عثمانی اجازه زیارت مکّه در ایام حج را به ایرانیان شیعه داد. این قرارداد تنها 30 سال رعایت شد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که احمدخان اَبدالی (احمدشاه دُرّانی) پَنجاب را ضمیمه قلمرو خود ساخت و مسائل بعدی
احمدخان ابدالي(احمدشاه دُرّاني)

احمدخان اَبدالی (احمدشاه درّانی) كه قبلا از ژنرالهای ارتش ایران بود و پس از قتل نادرشاه [در جریان كودتای دهم ژوئن سال 1747 در یک اردوگاه نظامی در نزدیکی قوچان) به قندهار بازگشته و دعوی استقلال و پادشاهی كرده بود 16 ماه می 1757 (9 سال پس از اعلام استقلال در قندهار) پنجاب را ضمیمه قلمرو خود کرد. وی 28 ژانویه این سال دهلی را تصرف كرده بود.
     احمدخان که در هرات به دنیا آمده بود پس از اعلام استقلال در قندهار به احمدشاه درّانی شهرت یافته بود در جریان جنگ ایران و هندوستان و تصرف دهلی در مارس 1739 توسط نادر شاه، از افسران ارتش ایران در آن جنگ بود. جانشینان احمدشاه كه داعیه بیشتر نقاط غرب رود سند را داشتند دشمنی انگلیسی ها را با خود برانگیختند كه منجر به چند جنگ و سرانجام، كشیدن خط مرزی «دوراَند ـ دورَند» و تقسیم قبایل پشتون (میان هندوستان انگلیس و افغانستان) شد كه اینك دهها میلیون تن از جمعیت پاكستان را تشكیل می دهند و اندیشه وحدت دوباره را درسر دارند و مشكلات جاری پاكستان از این ناحیت (منطقه پشتون نشین = پختون و یا پاتان نشین وزیرستان و ایالت سرحد به مرکزیت شهر بزرگ پیشاور) است. برخی از پاتان ها خواهان ایجاد یک کشور مستقل به نام پختونستان هستند که زمانی، محمدظاهر شاه پادشاه وقت افغانستان از این خواست پاتان ها حمایت می کرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
دینشاه پارسی و تأسیس حزب کنگره هند
حزب کنگره هند (و پس از استقلال هند، دهها سال حزب حاکم این کشور) در ماه می 1885 تأسیس شد و «دینشاه پارسی» از مؤسسان ارشد آن ـ یک ایرانی تبارِ زرتشتی بود. فیروزشاه مَهتا ـ پارسی دیگر ـ به تاسیس این حزب که بعدا پرچم جنبش استقلال هند را برافراشت وسیعا کمک کرد، ازجمله کمک مالی. از دهه 1940 لَعل جواهر نِهرو، مرد شماره یک این حزب شد که حزبی پاپیولیستی و سوسیال دمکرات بشمار آمده است. ایندیرا گاندی دختر نهرو که سالها نخست وزیر هند بود بانوی یک ایرانی تبار به نام پیروز گاندی بود. شوهر ایندیرا ـ فیروز = پیروز گاندی، یك پارسی بود كه نیاكان او در سده پس از افتادن ایران به دست عرب، چون نمی توانستند سلطه اینان را تحمل کنند، از ایران به هند مهاجرت کردند.
    سونیا گاندی (متولد 1946، ایتالیا) عروس بانو ایندیرا (و پس از درگذشت شوهرش؛ راجیو ـ پسر بانو ایندیرا و فیروز ـ در انفجار بمب) رئیس این حزب و گروه پارلمانی آن شد.
    تاریخ نگاران از بازماندگان نهرو که از نیمه ماه می 2004 به قدرت بازگشته بودند به عنوان «پارسی ـ هندی» یاد کرده و نوشته اند که نام خانوادگی ایندیرا ارتباط به مهاتما گاندی ندارد و از نام خانوادگی شوهرش فیروز (پیروز گاندی) گرفته شده است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که دولت ترومن (آمریکا) به مصدق اطمینان داد که در قضیه نفت تحت تاثیر تلقینات دولت لندن قرار نخواهد گرفت
14 ماه می 1952 (24 اردیبهشت 1331) دولت آمریکا «هنری آلفرد بایرود Henry Alfred Byroade» ژنرال پیشین و معاون وقت وزارت امورخارجه این کشور در امور خاورمیانه و آسیای جنوبی را برای مذاکره با دکترمصدق و تلاش برای حل مسالمت آمیز مسئله نفت به ایران فرستاد.
     روزنامه های تهران نوشته بودند که «بایرود» از جانب هَری ترومن رئیس جمهوری وقت آمریکا به مصدق اطمینان داده است (داده بود) که واشنگتن در قضیه نفت تحت تاثیر تلقینات لندن قرار نخواهد گرفت. [بایرود ـ متولد در 1913 و متوفی در 1993 ـ بعدا سفیر آمریکا در مصر، افغانستان و پاکستان شد. نظرات او درباره مسئله اعراب و اسرائیل مهم و جالب اعلام شده و این نظرات از زمان کارتر به این سوی مورد توجه و راه حل مسئله قرارگرفته است.].
     مصدق در پی گفت و گو با «بایرود» اعلام کرد که نفت یک کالا است و آن را به هر مشتری (خریدار) که پیدا شود خواهد فروخت. به علاوه، دادگاه بین المللی لاهه را که دولت لندن به آن مراجعه کرده صالح برای رسیدگی نمی داند زیراکه عمل ملّی کردن نفت موضوعی داخلی ایران است و قانون شده است و دادگاه بین المللی نمی تواند برضد اراده یک ملت وارد عمل شود. معذالک، او به لاهه خواهد رفت ـ ولی تنها برای استفاده از تریبون دادگاه بین المللی برای زدن حرف های خود در دفاع از حقوق ایرانیان. شهر لاهه همچنین محیط مناسبی است برای ایراد نطق و مصاحبه و زدن حرف حق.
     اظهارات مصدق درباره فروش نفت به هر خریدار، به اجرا درآمد و ششم خرداد (27 می 1952) کشتی رُزماری برای حمل نفت در یک بندرگاه ایران پهلو گرفت ولی در جریان حمل آن به اروپا در مدخل دریای سرخ به دام یک کشتی جنگی انگلیسی افتاد و محموله نفت آن در بندر عدن تخلیه شد و ایران خودرا با مسئله تحریم نفت و سختترین نوع آن؛ از جمله توقیف نفتکش ها در دریاهای آزاد رو به رو دید و ....
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
مظفر بقابی متهم به مشارکت در قتل ژنرال افشارتوس
دکتر بقائي

بیست و چهارم اردیبهشت 1332 وزیر وقت دادگستری از مجلس شورای ملی خواست كه در رابطه با ربودن و قتل ژنرال افشارتوس رئیس شهربانی كل (پلیس ایران و امروزه؛ نیروی انتظامی)، از دکتر مظفر بقایی (نماینده مجلس) كه در مظان اتهام است سلب مصونیت پارلمانی كند تا بشود اورا تحت تعقیب قضایی قرار داد.
    پس از براندازی 28 اَمُرداد 1332 پرونده ربودن و قتل افشارتوس بسته شد و منع تعقیب متهمان که برخی از آنان قبلا زندانی شده و اعترافاتی کرده بودند صادر گردید!.
     ربودن افشارتوس عمدتا با هدف تضعیف دولت دکتر مصدق صورت گرفته بود. دکتر مصدق وی را به ریاست شهربانی کل کشور منصوب کرده بود، نه شاه.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ریشه تعرُّض یک افغان جوان به سفیر پاکستان در تهران
سفیر پاکستان در تهران یازدهم ماه می 2010 در خیابان پاسداران مورد حمله یک افغان 21 ساله قرار گرفت و مجروح شد و جهت درمان به بیمارستان انتقال یافت. این افغان جوان با خود چاقو حمل می کرد ولی در جریان حمله، از آن استفاده نکرده بود. پلیس تهران گفته بود که سفیر پاکستان در سر راه همه روزه خود به محل استخر و سونا مورد حمله قرارگرفت. همان زمان شماری بودند که می گفتند: «سونا رفتن» با پول مردم تنگدست پاکستان؟.
    تا زمانی که مسئله پشتون های پاکستان (پختون ها = پاتان ها؛ 16 درصد جمعیت پاکستان 212 میلیونی) که انگلیسی ها با کشیدن خط مرزی «دورَند = دوراند» آنان را از کُلِ قبیله (افغانستان ـ موطن اصلی) جدا و ضمیمه هندوستان وقت خود کرده اند حل نشود این خصومت، مسئله طالبان پاکستانی، ناآرامی های وزیرستان و ایالت سرحد (مناطق پشتون = پاتان نشین که پس از تجزیه هندوستان، سهم پاکستان شده اند) باقی خواهند ماند و هر روز ابعاد بیشتری به خود خواهند گرفت. جمهوری اسلامی پاکستان که 1947 از تجزیه هندوستان به وجود آمده عمدتا به دلیل همین مسائل و اختلافات جغرافیایی دیگر است که ناچار است متحد یک قدرت جهانی بزرگ باشد ـ قدرتی که با هند منافع مشترک و دوستی بسیار نزدیک نداشته باشد.
     در سال 1998 یک مقاله نگار روس نوشت: "روس ها فراموش نخواهند کرد که حرف شنوی پاکستان از غرب و کمک به ایجاد گروههای مجاهد، اسلامیست و ... بود که به شکست مسکو در افغانستان انجامید و روسیه یک تلفات حدودا 15 هزار نفری را متحمل شد.".
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اشاره ها و سرنخهای روز برای بررسی پژوهشگران
گزارش روزنامه كیهان از جزئیات یك سوء استفاده اداری در جمهوری اسلامی ایران
روزنامه كیهان وابسته به دفتر رهبری جمهوری اسلامی در صفحه دوم شماره 23 اردیبهشت 1385 (13 ماه می 2006) گزارشی منتشر كرده بود كه از یك حیف و میل دیگر در ایران حكایت می کرد. خبر کیهان از این قرار بود:
    
    "آقای «الف» تقریباً در تمام مزایده های سازمان های دولتی- بنیادها و اداره تصفیه ورشكستگی- شركت می كند و از قضا!! همیشه نیز برنده می شود و بازهم از قضا!! اموالی كه به مزایده گذارده شده است را با قیمتی چند برابر كمتر از ارزش واقعی به چنگ می آورد و البته در برخی از موارد هم این آقای خوش شانس!! بدون این كه مزایده ای در كار باشد، صاحب اموال بادآورده می شود و ....
    جدیدترین شاهكار (این آقا) در این زمینه كه بعید است آخرین آنها باشد، تصاحب یك قطعه باغ مركبات 7/12هكتاری در شمال كشور است. این قطعه زمین همراه 2 قطعه زمین دیگر متعلق به شركتی بنام «چكش» بود كه قبل از پیروزی انقلاب، طرف قرارداد یكی از سازمان های دولتی بود و بعد از پیروزی انقلاب، اعضای مؤسس آن كه از وابستگان رژیم شاه بودند، به خارج از كشور گریختند و قرار شد سازمان مدیریت، این سه قطعه زمین را بابت بدهی شركت چكش به آن سازمان دولتی، در اختیار سازمان دولتی مزبور قرار دهد و سازمان مورد اشاره نیز زمین 7/12 هكتاری را در اختیار گرفت.
    بعدا این باغ 7/12هكتاری ازسوی یكی از بنیادها بدون آن كه این بنیاد در ماجرای مذكور سمت قانونی داشته باشد به مبلغ 76 میلیون تومان به آقای «الف» فروخته شد، بی آن كه این معامله به سازمان دولتی یاد شده (سازمان اصلی) اطلاع داده شود .... وقتی ماجرای این معامله فاش گردید، همین ملك بدون ارزیابی مجدد و بی آن كه مزایده ای صورت پذیرد با افزایش حدود 30 میلیون تومان به همان شخص، یعنی آقای «الف» واگذار گردید.
    گفتنی است كه در زمان معامله دوم، وزارت آموزش و پرورش كه از ماجرا و مالكین اصلی ملك یاد شده بی خبر بود، قصد داشت باغ 7/12 هكتاری را به مبلغ یك میلیارد و 270 میلیون تومان از آقای «الف» بخرد ولی آقای «الف» قبول نكرد و ....
    هم اكنون (سال 1385 هجری) قیمت این باغ كه قانوناً متعلق به یك سازمان دولتی است، بیش از چند میلیارد تومان است و فریاد این سازمان دولتی كه چرا باید ملك متعلق به دولت اینگونه توسط سرمایه داران تاراج شود، تاكنون به جایی نرسیده است.".
    كیهان در زیر این خبر افشاگرانه خود چنین آورده است:
    "بدیهی است كه كیهان در صورت ادامه این ماجرا كه نامی جز «زورگیری» ندارد، اسامی كامل افراد و مراكز مربوط را منتشر خواهد كرد.".
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
دنیای هنر
روزی که پارسادانیان، معروف به پرویز یاحقیِ اَرمَنی درگذشت
پارسادانیان
پارسادانیان (بوریس) ویولُنیست و آهنگساز اَرمَنی که به مناسبت تشابه هنر و هنرنمایی، با پرویز یاحقی ایران مقایسه می شد 14 ماه می 1997 درگذشت. از وی آهنگ ها و سمفونی symphony بسیار برجای مانده است.
     او که 14 ماه می 1925 به دنیا آمده بود بمانند بسیاری از مشاهیر در ماه تولّد خود فوت کرد. پارسادانیان که درست 72 سال عُمر کرد در مسکو آموزش موسیقی دیده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سینما
سالگشت مرگ Rita Hayworth ـ زندگانی پُرتلاطم «ریتا» که همه اش درس عبرت است
Rita Hayworth
ریتا هیورث Rita Hayworth بازیگر آمریكایی فیلمهای سینمایی ـ از 1937 تا 1973 ـ كه با علی خان محلاتی (ایرانی تبار و فرزند آقاخان سوم) هم ازدواج كرد و از او دختری به نام یاسمین دارد 14 ماه می 1987 در 68 سالگی از بیماری آلزایمر (فراموشی) درگذشت. یاسمین تحت تاثیر خصلت ایرانی خود كه هیچگاه پدر و مادر را در سنین سالخوردگی و ازكارافتادگی تنها نمی گذارند مادر را در طول بیماری نزد خود در شهر نیویورك نگهداری كرد و آوازه همین فداكاری و دشواری های بستگان آلزایمری ها باعث شد كه انجمن حمایت از بیماران آلزایمر به وجود آید و یاسمین به ریاست آن انتخاب شود.
    «ریتا» که محصول ازدواج یک مرد اسپانیایی و یک بانوی آمریکایی ـ و هر دو رقصندهِ حرفه ای ـ بود 17 اکتبر 1918 در نیویورک به دنیا آمد. پدر او «ادواردو کانسینو» بعدا یک آموزشگاه تدریس رقص در لس آنجلس دایر کرد که ریتا هم که نام کامل او «مارگاریتا کارمن کانسینو» بود از شاگردان این آموزشگاه بود که به موازات تحصیل در دبیرستان در آن آموزشگاه هم درس می گرفت. رکود اقتصادی ده ساله (1329 تا 1939) آمریکا، کار آموزشگاه رقص کانسینو را هم کساد کرد زیراکه در آن وضعیت، اشتیاقی به یاد گرفتن رقص در افراد باقی نمانده بود. ادواردو برای یافتن درآمد، با خانواده اش به کشور مکزیک رفت و بکار رقصیدن در کاباره ها و کلوب های شبانه تن داد و به تدریج دخترش ـ مارگاریتا را هم وارد کار رقص در کاباره کرد که شهرت هنری یافت و سینماگران اورا به بازی در فیلم ـ فیلمهای با صحنه های رقص دعوت کردند. به درستی معلوم نیست که مارگاریتا از چه زمانی نام خودرا به «ریتا» تغییر داد و نام خانوادگی مادرش (بانو اولگا هی ورث) را برخود نهاد و شد: ریتا هیورث Rita Hayworth.
    ریتا که در دهها فیلم سینمایی بازی کرد و عناوین و جوایز متعدد نصیب خود ساخت، به اظهار جامعه شناسان و روانشناسان، دوراندیش و واقع بین نبود و این دو ضعف سبب شده بود که با موسسات تهیه فیلم درگیری داشته باشد که شمار آنها کم و معدود بود و بنابراین میان فیلم های او و تغییر موسسه فاصله می افتاد و اورا دچار مشکلات عاطفی می کرد ـ از نوعی که مشاهیر با آن رو به رو هستند. همین دو ضعف باعث شده بود که در فاصله ای نسبتا کوتاه 5 بار ازدواج کند که هر طلاق یک معضل و دشواری است و آسیب روانی دارد. ازدواج او با علی خان محلاتی (از مشاهیر وقت جهان) که چهار سال هم بیشتر طول نکشید و محصول آن یک دختر بود بیش از ازدواج های دیگر درد سر داشت. علی خان که یک مسلمان و شیعه اسماعیلیه بود، طلاق ـ جز به طریقه اسلام و قوانین اسلامی را قبول نداشت و برای دادگاههای آمریکا و اروپا رسیدگی به دادخواست، توهّم یک مسئله قضایی ایجاد کرده بود. ریتا سرانجام به توصیه وکیل (مشاور قضایی) خود، برای حل این مسئله مجبور شد برای مدتی مقیم ایالت نوادای آمریکا شود که امر طلاق در آن آسان است و به نتیجه برسد و دخترش را به پدر ندهد که قوانین اسلامی حضانت مادر را محدود به چند سال کرده است.
    این آسیب های عاطفی ناشی از واقع بین نبودن و ساده اندیشی، ریتا را دچار بیماری های عصبی کرد و به سوی افراط در الکل کشانید که نتیجه اش بیماری الزایمر بود. ریتا در سال 1972 و در جریان بازی در یک فیلم، متوجه شروع بیماری آلزایمر در خود شد زیراکه که جملات فیلمنامه را نمی توانست به خاطر بسپارد و فیلمبرداران مجبور بودند که «جمله ـ جمله» فیلم بردارند و با روش «اِدیت» به هم بچسبانند. با وجود این، چون ریتا نیاز به پول داشت سال بعد هم در یک فیلم دیگر بازی کرد که آخرین فیم او بود.
    ریتا که روزگاری برای دیدنش از سر و کول هم بالا می رفتند، پس از تشدید آلزایمر تنهای تنها ماند و اگر یاسمین نبود همان زمان از بیکسی و تنهایی جان داده بود که یاسمین به کمک مادر شتافت و اورا به نیویورک نزد خود بُرد و تا آخرین لحظه عُمر نگهداری و مراقبت کرد.
    انتشار وضعیت «ریتا» به جوامع دو درس داد. یکی اینکه در مدارس متوسطه تاکید بیشتری به نوجوانان شود که در امر ازدواج دقت کنند که همسرشان متناسب و هماهنگ آنان باشد و در انتخاب شغل نیز بیاد داشته باشند که اگر انحصاری باشد روانشناسی خاص آن را بدانند زیرا اگر برکنار شوند و یا به بازی گرفته نشوند دچار افسردگی خواهند شد برای اینکه نخواهند توانست به آسانی جای دیگری را برای انجام همان کار بیابند مثلا کار تهیه فیلم سینمایی که موسسات دست اندر کار چنین فعالیتی در یک کشور معین و معدود هستند.
ريتاي جوانتر

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در دنیای داستان نویسی
روزی كه چخوفِ هند درگذشت ـ یک نویسنده باید مردم را رهنمون شود تا وارد مسئله نشوند و زندگی كوتاهشان را تباه نكنند
Rasipuram K. Narayan داستان نگار هندی 14 ماه می 2001 و پس از 94 سال و 7 ماه زندگی درگذشت. وی که دهم اکتبر 1906 در مَدرَس و در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمده بود مسائل جامعه هند در قرن بیستم را به سبك چخوف به صورت داستان كوتاه درآورد و منتشر ساخت، به علاوه اندرز به انسانها و با این كار كمك بزرگی به حل مسائل كرد و هندیان از این بابت قدردان او هستند و دولت هند با تصویر و نام وی، تمبر پُستی چاپ و در دسترس گذارده است. چخوف (نویسنده روس) داستانهایش را که واقعیّت های جامعه وقت روسیه را منعکس می کرد با انشایی روان و ساده می نوشت و از بکار بردن طنز معتدل هم خودداری نمی کرد و به همینگونه؛ نارایان. پدر راسی پورام نارایان یک مدیر مدرسه و از تبار «تامیل های هند» بود و پسر دیگرش یک ژورنالیست.
     راسی پورام نارایان کتاب های خود را به انگلیسی نوشت و منتشر کرد. همه کتاب های ناریان، واقعیات را روایت می کنند، امّا بزبان داستان. برای مثال؛ کتاب او زیر عنوان «در انتظار مَهاتما» درباره پدید آمدن مهاتما گاندی در هند و نیاز جامعه هند پس از حدود دو قرن استعمار دولت لندن به چنین فردی بود. ماجرای واقعی اختلاف یک زن و شوهر (کتاب دیگر او) زیر عنوان «اطاق تاریک» است که شوهر، یک پروفسور بود و بانوی او یک زن کم سواد معمولی که باهم تناسب و هماهنگی نداشتند و درنتیجه درکِ شان از یکدیگر کم بود و سعادت و خوشوقتی نداشتند. این داستان درس می دهد که در ازدواج باید بیش از انتخاب رشته تحصیلی و نوع کار و محل زندگانی دقت شود و نباید با ازدواج نامتناسب، زندگی را هدر داد. ناریان در داستان زیر عنوان «ازدواج هندی» مسئله جهیزیه عروس که در خانواده های هندی رسم است یک مسئله و تأخیر در ازدواج دختران خوانده است. در داستان زیر عنوان «سوامی و دوستانش» درس انتخاب دوست و معاشر داده و دوست متناسب را یک سرمایه مادی و معنوی و اندرزگو و مشاور بدون دستمزد خوانده است. در داستان «مدرک در هنر» چگونگی انتخاب رشته تحصیلی مطابق استعداد و نیاز جامعه و علاقه شخصی را یاد داده است. نارایان که کتاب های او در سراسر جهان خوانده می شوند و به بیش از 21 زبان ترجمه شده اند حتی تاریخ را به زبان داستان نوشته و برای مثال؛ تاریخ جاری را زیر عنوان «... در طول عُمر» که همه تحولات روز به روز را از دیدگاه خود و واقعیات (نه بازی های دیپلماتیک) شرح داده است که هم تاریخ نویسی است و هم کار ژورنالیستی. همچنین در کتاب زیر عنوان «روزهای مالگودی».
    نارایان که در 28 سالگی ازدواج کرده بود تنها 5 سال زن داشت و بانوی او پس از 5 سال زندگی مشترک درگذشت و نارایان، دیگر ازدواج نکرد. او و زنش تنها یک فرزند داشتند: هما.
     ترجمه داستانهای نارایان به زبانهای دیگر، این ملل را همچنین با روش زندگی و طرز تفكر هندیان آشنا ساخته به گونه ای كه دیگر برایشان ناآشنا و غریبه نیستند. به باور نارایان، مسائل باید در قالبی غیر مستقیم و به زبانی شیرین و سبكی جالب در گوش مردم فرو رود تا متوجه درست از نادرست شوند، گذشت زمان و مشکلات طبیعی از قبیل مرگ همسر را تحمل کنند و به اصلاح امور عمومی، دشواری های خود (فردی) و حل مسائل بپردازند و از همه مهمتر، ندانسته وارد مسئله نشوند و زندگی كوتاهشان را تباه نكنند.
     نارایان که نخستین داستان خود تحت عنوان «سوامی و دوستان» را در سال 1935 منتشر ساخت بهترین روش برای دور ساختن مردم از مسائل و ایجاد یك جامعه منزّه و بدون مشكل را انتشار داستان، گفتن شعر، نوشتن نمایشنامه و کار نمایش (ازجمله ساختن فیلم سینمایی) تشخیص داده بود، ولی نَه داستان بلند، بلكه داستان كوتاه زیرا مردم معاصر حوصله خواندن داستان طولانی را ندارند و اخبار حوادث شهری و جنایی آنان را عادت به كوتاه خوانی داده اند. وی سبك داستان نگاری «چخوف» را بهترین روش برای این كار اعلام كرده بود و خود نیز آن روش و سَبک را در پیش گرفته بود.
     نارایان تحصیلات عالی را در دانشگاه میسورِ هند به انجام رسانیده بود. وی جوائز و نشان های متعدد دریافت داشته و به مراسم و نشست های جهانی متعدد دعوت شده و سخنرانی کرده بود. به او پیشنهاد چند مقام داده شده بود ولی به این شرط راضی به قبول پیشنهاد بود که دستمزد نگیرد. وی مقام را متفاوت از کارمندی می دانست و عقیده داشت که برای قبول مقام که هدف، خدمت به خلق است نباید پول گرفت. او در دهه های آخر عُمر به خواست مردم قبول کرد که نامزد انتخابات پارلمانی شود و انتخاب شد و از 1986 تا 1992 از اعضای پارلمان هند بود و گفته بود که تنها برای جلوگیری از تصویب طرح ها و لوایح بَد و زیان آور، نماینده شده است.
    
مجموعه ای از تصاویر نارايان، با زنش و در تمبر پُست

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسی
انتخابات ماه می 2004 و یک بار دیگر معجزه دمکراسی در هند ـ اِعمال اراده توده ها با صندوق آراء
«دمكراسی یك بار دیگر در هند معجزه كرد». این جمله تیتر شماره های 14 ماه می 2004 بیشتر روزنامه ها در گوشه و کنار جهان بود.
    در انتخابات سال 2004 هند میلیارد نفری، اكثریت چهارصد میلیون رای دهنده با ساقط ساختن حكومت واجپایی، در حقیقت به اقتصاد كاپیتالیستی (بزعم او؛ اصلاحات اقتصادی)، جهانی شدن اقتصاد، پر و بال یافتن بیش از پیش هندوهای افراطی و نیز نرمش زیاد در برابربلوک غرب پاسخ ردّ دادند، به چپگرایی سنتی خود باز گشتند و قدرت را بار دیگر به حزب و خانواده نهرو كه در طول 57 سال جمهوریت هند 45 سال حكومت را به دست داشت سپردند. با این تحول، حزب كنگره ملی هند با ائتلاف با 62 تن نمایندگان احزاب كمونیست حكومت را به دست گرفت.
    روزنامه ها به این دلیل، تغییر حكومت هند را «معجزه دمكراسی» خوانده بودند كه تا چند روز پیش از آن، كمتر كسی شكست واجپایی را پیش بینی می كرد. به اظهار یک استاد درس دمکراسی در رشته علم حکومت، برخلاف كشورهای دیگر كه طبقه متوسط و روشنفكران نقش اصلی را در تعیین سرنوشت انتخابات ایفاء می كنند، در هند از همان نخستین انتخابات پس از استقلال، این طبقه زحمتكش و بی سرمایه بوده كه تعیین حكومت را به دست داشته است. این بار هم این طبقه كه اخیرا شاهد روییدن قارچ وار پولدارهای نوكیسه، خصوصی سازی ها [میلیاردر کردن چند نفر]، پیدایش یك طبقه پولدار (فئودالهای سرمایه و سهام) كه بمانند مالكان سابقِ اراضی، تحمیل افاده می كردند و نیز تحمیلات بانك جهانی خسته و نگران شده بودند با آراء خود و از طریق صندوق های رای همه چیز را تغییر دادند.
    به اظهار این استاد، مسلمانان هند كه از قدرت گرفتن هندوهای افراطی در دوران حکومت واجپایی نگران شده بودند با مشارکت نسبتا كامل در انتخابات (انتخاباتِ ماه می سال 2004) در تغییر وضعیت، نقش مهمی ایفاء کردند و سهم بزرگی داشتند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو دانش
کاشفِ راهِ تشخیص بیماری سِل
دكتر «كلمنس فن پیركوت» دانشمند اتریشی كه راه تشخیص وجود بیماری سل در بدن یك فرد از راه آزمایش پوست را كشف كرد 14 ماه می در سال 1874 به دنیا آمده بود.
     وی 55 سال زندگی كرد. عامل (میکرب) بیماری سل توسط دکتر کُخ آلمانی کشف شده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در دنیای تاریخ‌نگاری
نگاهی به گذشته – کُپی بخشی از صفحه اول روزنامه اطلاعات شماره 23 اردیبهشت 1357 (سال 2537 وقت)

    



    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
منصور رُهبانی که از 11 سالگی کار روزنامه نگاری را آغاز کرده است
Rohbani
در تاریخ عمومی روزنامه نگاری تنها از هفت نفر که از دوران دبستان گام به آن حرفه گذارده اند نام برده شده است که منصور رُهبانی (علیرضا) را بر آنان می افزاییم. رهبانی از 11 سالگی وارد کار روزنامه شده و این کاررا از سال 1335 (1956 میلادی) و از تهیه اخبار مدارس و فعالیت های هنری ـ ورزشی دانش آموزان برای دو مجله آسیای جوان و اطلاعات کودکان آغازکرده است.
    منصور Alireza (Mansoor) Rohbaniبیست و چهارم اردیبهشت 1324 (14 ماه می 1945) و چند روز پس از پایان جنگ جهانی دوم درجبهه های اروپا به دنیا آمده است و امروز زادروز اوست.
    رهبانی 19 ساله بود که عضو تحریریه روزنامه اطلاعات شد که ورود به آن به آسانی میسر نبود و در میز فرهنگی این روزنامه قدیمی خبرنگار شد. وی در اندک مدتی شهرت یک خبرنگار بی نظر به دست آورد ـ خبرنگاری که منابع خبر مطلقا نمی توانستند اورا فریب دهند و یا تطمیع کنند تا برایشان کاهی را کوه کند و وضعیت را در خبر صیقل بزند. رهبانی خبررا روان و کامل می نوشت و برای دبیر میز و سردبیر و همچنین مخاطب جای سئوال باقی نمی گذارد. او چندبار از پوشش خبرهایی که ارزش چاپ نداشتند و از یک «تبلیغ» تجاوز نمی کردند خودداری کرده بود و به سردبیر گفته بود که او هنگام نوشتن خبر، قبلا خودرا جای مخاطب قرار می دهد و اگر ببیند که مطلب مورد نیاز جامعه است و انتشارش لازم، آن را می نویسد و گرنه زیر بار نوشتن نمی رود؛ او روزنامه نگار است نه مبلّغ و کارمند روابط عمومی. منبعی که می خواهد مطلب بدون خواننده تنظیم و چاپ شود بهتر است که به سازمان آگهی ها مراجعه کند.
    با این تفکر و نشان دادن شایستگی در ادیت و تیتر و تشخیص اهمیت خبر و توان انتخاب برای صفحه اول، منصور که پس از تاسیس آیندگان به آنجا منتقل شده بود معاون سردبیر این روزنامه شد که چند معاون دیگر هم داشت. وی شش سال و تا سال 1352 سمت معاونت سردبیری آیندگان را حفظ و در این سال معاون اول سردبیر روزنامه مردم [ارگان حزب مردم، حزب اقلیت] شد. در جریان رقابت احزاب برسر ربودن روزنامه نگار خوب برای روزنامه هایشان، منصور به روزنامه رستاخیز رفت و معاون سردبیر این روزنامه شد و از سال 1354 تا 1357 در این سمت بود. پس از انقلاب، منصور تقاضای پروانه انتشار روزنامه کرد و ناشر «روزنامه بامداد» شد و آن را در اردیبهشت 1358 و درست ماهی که 34 ساله شده بود منتشر ساخت که در اندک مدت در ردیف روزنامه های بزرگ پُرخواننده قرارگرفت زیرا که می دانست مخاطبان چه می خواهند و همان متاع را برایشان تهیه می کرد. «بامداد» تا تیرماه 1359 به کار انتشار ادامه داد و در این ماه دولت آن را تعطیل کرد. منصور در دهه 1370 (دهه 1990) مدت کوتاهی هم با سازمان آگهی های روزنامه ایران همکاری داشت و سپس به کار بازرگانی پرداخت و در زمینه ماشین آلات راهسازی و ابزار استخراج معدن فعالیت دارد ولی می گوید که فکر و خیال او همچنان در جهان روزنامه نگاری سیر می کند و در زمان مناسبت ممکن است به حرفه اصلی بازگردد.
    منصور در عین حال در نوشتن داستان هم تبحر دارد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
آمریكایِ انگلیسی زبان، چهاردهم ماه می 2025 چهارصد و هجده ساله شد
چهاردهم می سال 1607 میلادی، 104 (و به قولی 105) انگلیسی کار ساختن نخستین قرارگاه دائمی این کشور در آمریكای شمالی را آغاز کردند و سنگ بنای کشوری را گذاردند که 167 سال بعد از آن استقلال یافت، نظام فدراسیونی را انتخاب کرد و USA شد و در ماه اپریل سال 2025 جمعیت قانونی آن به سیصد و 42 میلیون رسیده بود (به علاوه بیش از ده میلیون نفوس غیرقانونی ـ ساکنانی که مجوّز ورود و یا پروانه اقامت ندارند) که از این جمعیت، حدود شش میلیون نفرشان باقیمانده بومیان (سرخپوستان) هستند که عمدتا در رزرویشن ها زندگی می کنند. برآورد شده است که در سال 1607، جمعیت بومیان آمریکای شمالی (USA امروز) بیست تا چهل میلیون بود. ایرانیان مقیم آمریکا که عمدتا از سال 1978 آمده اند حدود نیم درصد از جمعیت این فدراسیون را تشکیل می دهند. جمعیت USA در سال 2012 به 313 میلیون رسیده بود که ظرف 5 سال 12 میلیون اضافه شد و از هر 23 نفر جمعیت جهان یک نفرشان در فدراسیون آمریکا زندگی می کند.
     قرارگاهی که 14 ماه می 1607 کار ساختن آن در شمال شرقی قاره آمریکا آغاز شد، نخستین محلی نبود که انگلیسی ها برای مهاجرت به این قاره در نظر گرفته بودند. آنان 21 سال پیش از ورود به این نقطه، در سال 1586 در جزیره ای به نام رونوک Roanoke در ساحل کارولینای شمالیِ امروز مستقر شده بودند که بعدا اثری از این کلنی و ساکنان آن به دست نیامد و در تاریخ، از آن به نام The Lost Colony (مهاجرنشین از دست رفته) یاد می شود.
     مهاجران انگلیسی كه از 14 می1607 در آمریکای شمالی (جیمز تاونِ ویرجینیا) مستقر شدند، هنگام تَرک انگلستان در دسامبر 1606 یکصد و 44 تن بودند که تا 14 می ـ روز استقرار ـ 39 نفر از آنان جان سپرده بودند. آنان در دسامبر 1606 با سه كشتی که فرماندهی کشتی بزرگتر به نام Susan Constant بر عهده كاپیتان «كریستوفر نیوپورت» بود انگلستان را به مقصد آمریكای شمالی ترك كرده و اواخر اپریل 1607 به سواحل آمریكای شمالی رسیده بودند که پس از یک توقف کوتاه در دماغه ای که اینک در شهر ساحلی «ویرجینیا بیچ» قرار دارد و «کیپ هنری» نامیده شده است از دهانه خلیج چساپیک گذشتند و از حاشیه جنوبی وارد مدخل آن شدند و آن را «جیمز ریور» نام نهادند. این سه کشتی پس از طی مسافتی بیش از 60 مایل در این آبراه سیزدهم ماه می به نقطه ای جزیره شکل و کوچک رسیدند و پس از این که آن محل را جایی امن و قابل دفاع در برابر حملات احتمالی اسپانیایی ها یافتند روز بعد (چهاردهم ماه می)، هر 104 تَن از كشتی ها فرود آمدند و در آنجا سنگ بنای نخستین كلنی ماندگار انگلیسی در قاره غربی رابه نام «جیمزتاون» بر زمین نهادند كه حصار آن دوازده روزه ـ تا 26 ماه می ساخته و توپ قلعه، تنها عامل برتری مهاجران وقت نصب شد. کارساختن اطاقک های چوبی قلعه تا 15 ژوئن ادامه داشت.
     آنان محل جیمزتاون را از این جهت انتخاب كردند كه وضعیتش به گونه ای بود كه در صورت حمله اسپانیایی ها (که در 1492 وارد قاره غربی شده و در مناطق جنوبی آن مستقر شده بودند) می توانستند به آسانی فرار كنند. اسپانیایی ها در آن منطقه (شمال قاره غربی ـ آمریکا) نبودند و با خبرهایی كه در اروپا انتشار یافته بود، انگلیسی ها چنین تصوری را از آنان داشتند.
     مهاجران تازه وارد (انگلیسی ها)، چون به قطع درختان جهت ساختن قلعه دست زده بودند دو روز بعد مورد اعتراض و حمله بومیان دهکده «پاسپاهگ» قرار گرفتند، و این زدوخورد از آن پس به طور متناوب ادامه یافت.
     نخستین مهاجران انگلیسی كه همگی مَرد بودند شهرك محل استقرار خود را به نام جیمز یکم پادشاه انگلستان «جیمز تاون» و كل منطقه را ویرجینیا كه از لقب ملكه باكره (ویرجین) انگلستان ـ الیزابت اول گرفته شده بود نامگذاری كردند.
     این مهاجران انگلیسی و دنباله آنان از همان ماه استقرار تا نزدیك به سه قرن با بومیان (اصطلاحا سرخپوستان) جنگ و جدال داشتند و سرانجام سرخپوستان را منكوب، به مناطق دوردست و سپس به اراضی محصور (رزرویشن) منتقل كردند و برجایشان نشستند.
     بیشتر نفوس فدراسیون آمریکا در قرن 19 و نیمه اول قرن 20 از اروپا و در بقیه قرن 20 و تا به امروز از سراسر جهان به آنجا مهاجرت كرده اند. دولت ایالات متحده كه در ابتدای استقلال شامل ایالات حاشیه شرقی بود بعدا سایر نقاط را از فرانسه، روسیه و اسپانیا و ویرجین آیلند را از دانمارك خریداری كرد و استیت های جنوب غربی از جمله كالیفرنیا را با بكار بردن نیروی نظامی و جنگ از دست مكزیك خارج ساخت و بعدا هاوایی را هم كه كشوری مستقل بود ضمیمه خود ساخت و گوام و پورتوریكو را نیز در جریان جنگ با اسپانیا متصرف شد و به وسعت امروز رسید.
     انگلیسی ها خیلی دیرتر از رقبای اروپایی از جمله پرتغال، اسپانیا، هلند و حتی فرانسه در صدد تصرف اراضی دوردست و «ناشناخته برای اروپاییان آن زمان ـ قاره آمریکا» بر آمده بودند و دیرتر از همه به این قاره رسیدند ولی ماندگارتر و پیروزمندتر بودند. آنان هنگامی قدم به آمریكای شمالی گذاردند كه اسپانیایی ها در جنوب شرقی این منطقه كلنی فلوریدا و در جنوب و غرب این منطقه، در بسیاری از نقاط مستقر شده بودند. مناطق مرکزی از دریاچه ها تا لوئیزیانا در دست فرانسویان و آلاسکا و ناحیه ای در کالیفرنیای شمالی در دست روس ها بود.
    
تصويري از کاپيتان نيوپورت که نام او بر يک بندر و یک دانشگاه آمريکا در منطقه ورود او به این سرزمین نهاده شده است ـ بیشتر ناوهای هواپیمابر و زیردریایی های آمریکا در «نیوپورت نیوز» ساخته شده اند


    
سه کشتیِ مشابه سازی شدهِ کشتی هایی که نخستین مهاجران انگلیسی را به ویرجینیا (آمریکا) آورده بودند، متوقّف در ساحل جیمزتاون برای مشاهده گردشگران

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
قتل پادشاه فرانسه ـ آزادی مذهب داد و مقتول شد!
هانری چهارم
14 ماه می سال 1610 هانری چهارم پادشاه وقت فرانسه كه فرمان «نانت» را با هدف پایان دادن به اختلافات مذهبی و جنگهای ناشی از آن امضاء كرده بود به دست یك كاتولیك متعصب به نام «فرانسوا راویلاك» کشته شد.
    هانری چهارم با امضای منشور «نانت» در فرانسه آزادی مذهب اعلام كرده بود و اكثریت كاتولیك مذهب فرانسه مجبور به تحمل مذاهب اقلیت شده بودند. جنگهای مذهبی قرن هفدهم اروپا كه هانری چهارم با امضای فرمان نانت تا حدّی به آنها پایان داد به اروپا و به ویژه فرانسه آسیب فراوان وارد ساخته بودند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که دخترِ 5 سال و 8 ماهه مادر شد!
لينا، جراردو (کودک) و دکتر لوزادا، 11 ماه پس از زاييدن

لینا مدینا Lina Medina كه 27 سپتامبر 1933 در منطقه آندز كشور پرو (آمریكای لاتین) به دنیا آمده بود 14 ماه می 1939 (در 5 سال و هشت ماهگی) در بیمارستان با عمل سزارین كه توسط دكتر «لوزادا» صورت گرفت یك پسر 2 كیلو و هفتصد گرمی كاملا سالم و طبیعی به دنیا آورد كه نامش را «جراردو» گذاردند. این نخستین زاییمان از این دست است که در تاریخ بشر ثبت شده است. خانواده لینا قبلا تصور می كردند كه در شكم او یك تومور و یا «كیست» است كه هر روز بزرگتر می شود و برای درمان این تومور اورا به بیمارستان برده بودند كه حاملگی تشخیص داده شد و در وقت معین، وضع حمل انجام شد.
     لینا كه در سال اول دبستان بود به تحصیل ادامه داد و در 39 سالگی ازدواج كرد و پسر دیگری به دنیا آورد.
     جراردو نخستین فرزند او كه 5 سال و 8 ماه از مادر كوچكتر بود در 40 سالگی بر اثر بیماری مغز استخوان كه ارتباط با حامله شدن مادر او در خردسالگی نداشت درگذشت. انتشار این خبر و عكسهای مادر 5 سال و هشت ماهه در جراید آن زمان در سراسر جهان سبب شد كه خانواده ها نسبت به روابط اطفال خردسال نیز احتیاط بیشتر كنند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی كه پیمان ورشو امضاء شد و جنگ سرد شدت یافت ـ انحلال این پیمان و فروپاشی شوروی بزرگترین مُعَمّای تاریخ بشر
چهاردهم ماه می سال 1959،دولت مسکو و هفت كشور سوسیالیستی اروپایی متحد آن، ظاهرا در واكنش به مسلح شدن دوباره آلمان فدرال (آلمان غربی آن زمان) كه به «ناتو» پیوسته بود، میان خود یك پیمان امضاء كردند كه هرگونه همیاری مشترك را شامل می شد. به موجب یكی از اصول این پیمان، تعرض نظامی به یكی از كشورهای عضو پیمان به منزله تجاوز به همه آنها بشمار می رفت و مستلزم دفاع مشترك بود. «ناتو» قبلا این موضوع را یك بند از اساسنامه خود قرار داده بود. پیمان دولت مسکو و 7 دولت دیگر که به پیمان ورشو معروف شده بود عنوان «پیمان دوستی ـ پیمان دوستان» بر خود نهاده بود.
    در آن سال (سال 1959) كنفدراسیون یوگوسلاوی كه راه سوسیالیسم ملّی در پیش گرفته بود به پیمان ورشو ملحق نشد. اعضای پیمان ورشو كه درست ده سال پس از آغاز فعالیت «ناتو» تشكیل شده بود در آغاز كار عبارت بودند از: اتحاد شوروی، لهستان، آلمان شرقی، چك اسلواكی، مجارستان، آلبانی، بلغارستان و رومانی كه آلبانی پس از پیوستن به روش سوسیالیستی مائو، در 1968 از پیمان خارج شد.
     گورباچف رهبر وقت شوروی به دلیلی كه هنوز روشن نشده و به صورت بزرگترین معمّای تاریخ باقی مانده است در سال 1988 اعلام كرد كه جنگ سرد عملا پایان یافته و اعضای پیمان ورشو آزادند هر راهی را كه بخواهند انتخاب كنند!.
    در سال 1990 آلمان شرقی با قول هایی که برخی از سران آن دریافت کردند به نام تحقق وحدت آلمان، عملا از پیمان ورشو خارج شد و اول جولای 1991 این پیمان با گرفتن این قول از سران «ناتو» كه این اتحادیه هم منحل و یا تبدیل به یك گروه سیاسی شود، خودرا منحل ساخت كه دیدیم، ناتو در عمل نه تنها خود را منحل نكرد بلكه به تقویت و گسترش پرداخت و در پی تخلیه نیروهای نظامی شوروی از خاك اعضای سابق پیمان ورشو، این كشورها را هم به خود ملحق ساخت و بعدا وارد قلمرو شوروی سابق شد و در بالتیك شوروی (لیتوانی، لتونی و استونی) و دیوار به دیوار روسیه مستقر گردید و پایگاههایی را که دولت مسکو با پول روس ها در این سه کشور بالتیک ساخته بود به مفت تصاحب کرد. تلاش ناتو برای به عضویت خود در آوردن اوکراین، گرجستان و ... ادامه دارد.
    واقعیّت تحولاتی كه به آرامی منجر به انحلال پیمان ورشو و سپس اتحاد شوروی شد هنوز به درستی روشن نشده و به صورت بزرگترین معمای تاریخ باقی مانده است و فعالیت مورخان برای كشف حقایق به علت مخالفت پنهانی كشورهای ارشد «ناتو» كُند و آهسته است. عدم تعقیب قضایی گورباچف و بازخواست نشدن او براین معمّا افزوده است. اگر گورباچف بازخواست شود بسیاری از اسرار منجر به آن دو فروپاشی سهل و آسان (بدون جنگ و شورش) و باورنکردنی فاش و برملا خواهد شد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که پاپ لهستانی تبار؛ جان پل دوم در میدان سن پترز هدف گلوله های یک شهروند ترکیه قرار گرفت
ساعت 5 و 15 دقیقه بعد از ظهر 13 ماه می 1981 جان پُل دوم ـ پاپ لهستانی تبار وقت در روز مراسم هفتگی دعا، در میدان سن پترزِ واتیکان (شهر رُم) و در حالی که حدود 20 هزار کاتولیک در آن میدان برای شنیدن اظهارات او (روحانی اول کلیسای کاتولیک) اجتماع کرده بودند، در پاپموبیل (خودرو روباز ویژه پاپ که با آن از برابر اجتماع می گذرد) از فاصله 5 متری هدف 4 گلوله که به شکم، دست و انگشت او اصابت کردند قرار گرفت و به بیمارستان منتقل و درمان شد.
    سوء قصد کننده به او که هماندم دستگیر شد یک جوان 23 سالهِ شهروند ترکیه به نام محمدعلی هَسا Mehmet Ali Hagsa گزارش شد. ساعاتی بعد اعلام شد که محمدعلی یک چپگرایِ میانه رو بود که به گروه ملی گرا و راستگرایِ «گرگ های خاکستری» پیوسته بود و قبلا با همدستی یک نفر دیگر، عبدی ایپِکچی سردبیر چپگرای روزنامه مِلّیَت را در استانبول ترور کرده بود و پس از چند ماه زندانی بودن از زندان گریخته و به ایتالیا رفته بود.
    19 سال پس از واقعه میدان سن پترز، پاپ جان پل دوم در دیدار از زندان، با محمدعلی ملاقات کرد و او را بخشید. محمدعلی آزاد شد، به ترکیه بازگشت و به جرم سابق (مشارکت در ترور ایپکچی) چند سال دیگر در زندان بود و آزاد شد و به جامعه بازگشت.
    
جان پُل دوم ـ پاپ وقت چند لحظه پس از اصابت 4 گلوله در پاپموبیل در میدان سن پترز

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تا زمانی که «سازمان ملل» از صورت «سازمان دولت ها» خارج نشود، قدرت های 5 گانه بتوانند وِتو کنند و مجمع عمومی این سازمان بدون قدرت باشد، ...
در رابطه با سازمان ملل، در ماه می 2005 علاوه بر تعقیب و جستجوی اتهامات ارتكاب فساد در برنامه «نفت عراق و غذا برای مردم این کشور ـ اصطلاحا؛ نفت در برابر غذا»، توجه رسانه ها به موضوع دیگری معطوف شده بود و آن، تدارك برگزاری شصتمین سالگرد ایجاد این سازمان بود که در آن سال برپا می شد. در این راستا، برخی از رسانه ها در سطح بین المللی ضمن انتشار تفسیر و نظر، خواستار دوباره نویسی كامل منشور ملل با تجدید نظر كامل در اركان سازمان و حتی اصلاح و نوسازی اعلامیه جهانی حقوق بشر شده بودند. آنها افزودن اعضای شورای امنیت و تغییرات جزیی دیگر از این دست را برای مسائل جهان امروز كافی نمی دانستند. پاره ای از مفسران نوشته بودند که واژه «متحد» از عنوان سازمان ملل متحد که یادآور ایجاد این سازمان از متحدین جنگ با آلمان هیتلری و ژاپن سابق است برداشته شود. اعضای کنونی این سازمان عملا متحد نیستند و بنابراین بهتر است که این سازمان به صورت یک پارلمان جهانی و ناظر درآید.
     دیدیم که مراسم برگزار شد، سال 2005 به پایان رسید ولی تغییری در منشور و ارکان سازمان ملل داده نشد، بنابراین این سازمان با منشور مربوط به نخستین سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و ادامه حربه «وتو» در دست فاتحان آن جنگ کارآیی لازم برای حل مسائل جهان امروز و حفظ حقوق انسان را نخواهد داشت.
    نام رسمی: «سازمان ملل متحد» است، ولی روزنامه نگاران در زبان هایی كه این عنوان شامل سه كلمه است ترجیح می دهند كه واژه «متحد» را بكار نبرند (در زبان انگلیسی به صورت دو كلمه است: یونایتد نیشنز). قبلا كتابی نیز تحت عنوان «سازمان ملل نامتحد» انتشار یافته بود. چرا؟. زیرا كه برخی از متحدان غربی جنگ جهانی دوم در اواخر این جنگ به این فكر افتادند كه چه طرحی بریزند تا پس از پایان جنگ، دولت های متحد آن روز را همچنان در كنار خود حفظ كنند و آسانترین راه را ایجاد سازمانی دائمی با عضویت آنها یافتند و طرح را به اطلاع متحدان رسانیدند كه پاره ای از آنها سمبولیك وار به آلمان و ژاپن اعلام جنگ داده بودند از جمله دولت ایران، و نمایندگان این دولت ها را دراپریل سال 1945 كه هنوز جنگ جهانی دوم ادامه داشت و سربازان روس داشتند برلین را محاصره می كردند به برگزاری نشستی دعوت كردند تا طرح را بررسی كنند كه بر پایه آن منشوری نوشته شود و پس از تصویب اركان، سازمان تاسیس شود و كار خود را آغاز كند. به علاوه، در «جامعه ملل» که پس از جنگ جهانی اول ایجاد شده بود، به قدرت های بزرگ حق ردّ (وتو) داده نشده بود و سازمان در شرف تاسیس بر جای آن می نشست. بنابراین، هدف اولیه، حفظ متحدان و كشورهایی بود كه یا با آلمان و ژاپن در جنگ بودند و یا این كه (خشك و خالی) به این دو كشور اعلان جنگ داده بودند و سایر ملل را شامل نمی شد و سازمانی یك جانبه بود.
    در نیمه دوم همین سال و پس از شكست آلمان و ژاپن، منشور ملل در چنین جوّی تدوین و تصویب شد و با این كه آن را به همه ملل تعمیم دادند، قدرتی برای مجمع این ملل (مجمع عمومی سازمان) در نظر نگرفتند و اختیارات اجرایی را به شورای امنیت دادند كه در آن خودشان صاحب اختیار بوده اند (حق رد كردن یا وتو كردن داشته اند). شوروی را هم به این دلیل به سازمان ملل راه دادند كه در آن زمان از متحدان بود و به علاوه در آن سال از آن چنان توان نظامی برخوردار بود كه اگر اراده می كرد می توانست همه اروپا را تصرف كند و وسعت و موقع جغرافیایی قلمرو مسکو طوری بود كه آمریكا با دو ـ سه بمب اتمی دیگر كه در اختیار داشت نمی توانست آسیب شدید به آن توان نظامی وارد سازد.
    «تاریخ ملل» نشان داده است كه جوّ این سازمان و عملكرد آن در طول زمان همان بوده است كه طراحان فكر ایجادش در نظر داشتند. دیدیم این سازمان كه ظاهرا برای جلوگیری از جنگی دیگر ایجاد شده است، نتوانست از جنگهای اعراب و اسرائیلی ها، جنگ كره، جنگ ویتنام، جنگ قبرس، جنگ عراق با ایران، جنگهای دول تشكیل دهنده یوگوسلاوی، جنگ افغانستان، اشغال نظامی عراق، جنگ داخلی لیبی، جنگ داخلی سوریه و ... جلوگیری كند.
     اوایل سال 2005 سخن از این بود كه در سپتامبر آن سال تغییراتی در شكل این سازمان داده شود تا دهان معترضین بسته شود، که دیدیم چنان نشد. در هر حال، با توجه به اوضاع کنونی جهان، روشن شدن فكر مردم و آگاهی از گذشته و مشكلات؛ تا زمانی كه اختیارات كامل به مجمع عمومی سازمان ملل داده نشود و آراء در این مجمع برحسب جمعیت كشورها و یا تعبیه ضریب صورت نگیرد و سازمان ملت ها از صورت سازمان دولت ها خارج نشود و علاوه بر تضمین صلح، وظایف تضمین رعایت حقوق بشر، رعایت عدالت، رعایت دمكراسی واقعی با توجه به خواست و فرهنگ ملت ها، همچنین وظیفه نظارت بر انتخابات ملل، فقر زدایی و بیماری زدایی، ایجاد تسهیلات رفت و آمد و دانش آموزی در سطح جهان، تأسیس دادگاههای مختلف بین المللی و وضع قوانین جهانی ضد فساد و استرداد متعرّضان به اموال عمومی که فراری باشند و یا تَرک وطن کرده باشند و ... به آن واگذار نشود از این سازمان ملل كاری ساخته نخواهد بود و همچنان مورد سوء استفاده برخی از قدرت ها قرار خواهد داشت.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تاریخ از نگاهی به تصویر
31 فروردین 1385، روزنامه همشهری: ایران یك میلیون بی سواد زیر ۳۰ سال دارد! و عکسی که بیانگر ضعف هاست



    روزنامه «همشهری» كه ناشر، موسس و مالك آن شهرداری تهران است در شماره سی و یكم فروردین 1385 خود، زیر عنوان بالا و با چاپ این عكس (كه ظاهرا مراجعه چند زن روستایی را به یك كلاس سواد آموزی در مازندران نشان می دهد!)، گزارش خبرگزاری مهر را كه مانند سایر خبرگزاری های داخلی از كمك مالی دولت بی نصیب نیست به این شرح نقل كرده بود:
    "قائم مقام سازمان نهضت سواد آموزی اعلام كرد: یك میلیون نفر از جمعیت ۹ تا ۲۹ ساله كشور بی سواد هستند.
    «علی وطنی» در حاشیه مراسم تودیع و معارفه مدیر نهضت سواد آموزی مازندران، به خبرنگار اجتماعی خبرگزاری مهر در ساری (شهر ساری)، گفت: شاخص های سواد آموزی در استانها تغییر كرده است.
    وی (درعین حال) افزود كه در بعضی از كشورهای توسعه یافته، حداقل سواد افراد، دوره متوسطه است....
    علی وطنی اظهار داشت: مازندران در بسیاری از شاخص های سواد آموزی از استانهای دیگر كشور برتر (جلوتر) است.".
    
    ×××
    
    این خبر در سال بیست و هشتم پس از انقلاب چاپ شده كه نباید در این دوره، ایران در میان نسلی كه در نظام اسلامی بزرگ شده این همه بی سواد داشته باشد. این عده كسانی هستند كه در این دوره موفق به ورود به كلاس درس نشده اند كه تعلیمات عمومی (ابتدایی و راهنمایی) در ایران، (طبق قانون) از سال 1321 اجباری و رایگان و یكنواخت باید باشد. به علاوه، یك كشور صادركننده نفت كه درآمد آن از فروش نفت در سال 2005 بیش از چهل میلیارد دلار بوده نباید چنین ساختمانی را برای كلاس درس داده باشند. این چنین ساختمانی كه در عكس دیده می شود توفیری زیاد با ساختمانهای روستایی دو سه هزار سال پیش ندارد. تفسیر این عكس كه گوشه ای از تاریخ اجتماعی ایران را در دهه اول قرن 21 بازتاب می دهد این است: وقتی كلاس درس در چنین مكانی تشكیل شود، منازل اهالی محل چگونه می توانند باشند. این عكس و اظهارات «علی وطنی» در تاریخ وطن باقی خواهند ماند. تاخیر سه هفته ای انتشار این مطلب برای آن بود كه ببینیم، اظهارات «علی وطنی» تكذیب و یا تصحیح نشود كه قاعده نوشتن تاریخ جاری است. تابلوی سردر كلاس، از تشكیل «كلاس نهضت سواد آموزی» در آن محل حكایت می كند و اصطلاح «نهضت سواد آموزی» تازه و مربوط به ربع قرن اخیر است، بنابراین در درستی تصویر منتشره در روزنامه دولتی همشهری نیز نمی توان تردید كرد.
    همچنین انتشار این خبر و تصویر، مخاطب را برمی انگیزد تا درخواست كند كه بررسی مجدد و دقیق شود كه درآمد حاصل از صدور نفت، چگونه و در كجا خرج می شود كه ما هنوز در چنین ساختمانی (عكس بالا) كلاس درس داریم!. سال گذشته (سال1384) 25 میلیون دلار ارز و میلیاردها تومان «ریال» به روزنامه ها كمك مالی شد كه با این پول می شد در هر روستای كشور یك اطاق خوب برای تشكیل كلاس نهضت سواد آموزی ساخت. روزنامه، كالایی است مشابه هر كالای دیگر و اگر متاعی خوب عرضه بدارد مردم آن را به بهای واقعی می خرند و نیازی به كمك مالی دولت نخواهد داشت.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 14 مي
  • 1265:  


    طبق برخی از کتابهای تاریخ عمومی ادبیات، دانته شاعر و نویسنده ایتالیایی كه 56 سال عمر كرد در این روز به دنیا آمده بود. برخی کتابها زادروز اورا اواخر ماه می و پاره ای هم ماه ژوئن ذکر کرده اند. از دانته به عنوان بزرگترین شاعر قرون وسطای اروپا نام می برند. وی 13 سپتامبر سال 1321 میلادی در تبعید درگذشت. Divine Comedy معروفترین اثر اوست. دانته در عین حال یك ناسیونالیست ایتالیایی بود و آرزو داشت كه وطنش بار دیگر وحدت خودرا بازیابد و معتقد بود كه «زبان واحد» كمك بزرگی به تامین وحدت یك ملت می كند. وی بر پایه همین باور و با هدف تحقق ایتالیای متحد كه در زمان او به صورت شهرهای مستقل و یا مناطق تحت سلطه قدرتهای اروپایی بود بیشتر آثار خودرا به جای لاتین كلاسیك كه زبان طبقه خاص و تحصیلكردگان بود به ایتالیایی (ایتالیک) كه زبان مردم كوچه و بازار بود نوشت كه گام بزرگی در راه تامین وحدت ایتالیائی ها به شمار می رود كه به ایجاد كشور واحد ایتالیا در قرن 19 انجامید.
        
        
  • 1608:   ایالت های پروتستان مذهب آلمان، میان خود اتحادیه تشکیل دادند تا اگر مورد حمله نظامی دولت های کاتولیک مذهب قرار گیرند بتوانند دفاع کنند.
        
        
  • 1771:  


    رابرت اوون Robert Owen صاحب فرضیه سوسیالیسم تعاونی در مونتگمریشایر در ویلز مرکزی (انگلستان) زاده شد. اوون که معتقد بود شرایط و وضعیت محیط زندگانی و رسوم به ارث مانده از گذشتگان بر عمل و تفکر افراد تاثیرگذار است تعریف تازه ای از مسئولیت به دست داده است. وی که عقاید خودرا عملا تمرین کرد و یک آرمان شهر تعاونی (سوسیالیستی معتدل) بوجود آورد هفدهم نوامبر 1858 درگذشت. فرضیه های او در قرن 21 مورد توجه بیشتری قرار گرفته و بوروکراسی دولتی ریشه و عامل اصلی مسائل شناخته شده است.
        
        
  • 1879:   در چارچوب برنامه Indenture (انتقال کارگر ـ انتقال جمعیت) که آن را دولت های استعماری وقت بویژه انگلستان ترتیب داده بودند، 463 هندی از هندوستان به جزیره فیجی (مستعمره وقت دولت لندن) در جنوب اقیانوس آرام منتقل شدند که همانجا ماندند و شمار هندیان این جزیره اینک حدود چهارصد هزار تَن (38 در صد جمعیت جزیره است). فیجی در 1970 استقلال یافته است. با اینکه انگلیسی زبان رسمی فیجی است، هندیان زبان و مذهب خودرا حفظ کرده اند.
        طبق این برنامه بیش از دو میلیون هندی به جزایر کارائیب، موریس، مالدیو، سنگاپور، مالزیا و ... منتقل شدند که همانجا ماندگار شده اند.
        
        
        
  • 1940:   دولت هلند در پی بمباران شدید «روتردام» توسط لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) تسلیم شد تا از تخریب و تلفات بیشتر جلوگیری شود. همزمان، ارتش آلمان از رود «موز» گذشت تا فرانسه را تصرف كند. در بمباران روتِردامِ هلند 884 کشته و هزاران تَن دیگر مجروح شدند و صدها ساختمان ویران شده بود.
        
        
        
  • 1948:   اسرائیل اعلام استقلال کرد و از روز بعد جرقه جنگ 9 ماههِ ائتلافی از مصر، اردن، سوریه و عراق با اسرائیلی ها زده شد. زد و خوردهای فلسطینی ها با یهودیان از نوامبر 1947 به صورت پراکنده ـ گاهی سخت ـ آغاز شده بود. این خصومت ریشه در اعلامیه دوم نوامبر سال 1917 بالفور (آرتر بالفور وزیر امور خارجه وقت دولت لندن) داشت که از ایجاد یک کشور یهودی نشین در فلسطین (در آن زمان بخشی از قلمروِعثمانی) اعلام حمایت کرده بود. در آن زمان، جنگ جهانی اول در چهارمین سال خود بود و دولت عثمانی متحدِ آلمان در این جنگ. در پی شکست عثمانی در این جنگ، فلسطین از سال 1920 در قیمومت دولت لندن قرار گرفت. عرب فلسطینی که با سیاست های مرحله ای دولت لندن مخالف بود از سال 1936 دست به یک بپاخیزی زد و از سال 1944 (حدود یک سال مانده به پایان جنگ دوم جهانی در جبهه های اروپا)، یهودیان فلسطین نیز به صورتی دیگر، که اعلام تصمیم سازمان ملل در 29 نوامبر 1947 مبنی بر تقسیم فلسطین، به جنگ طرفین (عرب و یهودی) انجامید که تاریخ نگاران از آن به «جنگ داخلی فلسطین» یاد کرده اند. تصمیم سازمان ملل بر این مبنا بود که یهودیان در یک قسمت و عرب در قسمت دیگر حاکمیّت داشته باشند و شهرهای بیت المقدس و بیت اللحم زیر نظر یک هیأت جهانی. دولت یهود چهاردهم ماه می 1948 اعلام استقلال کامل کرد و از روز بعد ائتلافِ دولت های عربی و جنگ معروف به جنگ 1948 آغاز شد که نتایج آن ادامه دارد ازجمله مهاجرت ها، آوارگی ها، دو جنگ 1967 و 1973 عرب و اسرائیل. در سه دهه پس از دسامبر 1991 تغییرات وسیع در ترکیب قدرت ها در جهان صورت گرفته است که بی تاثیر در مسئله عرب و اسرائیل نبوده اند و ....
        
        
  • 2019:   Doris Day بازیگر قدیمی و معروف فیلم های سینمایی و خواننده آمریکایی 13 ماه می 2019 در 97 سالگی در کالیفرنیا درگذشت. دوریس سوم اپریل 1922 در شهر سینسیناتی آمریکا و در یک خانواده آلمانی تبار به دنیا آمده بود و پدرش معلم موسیقی بود. وی به تشویق پدر وارد عالم موسیقی شد و سپس بازیگر فیلم. از وی دهها آلبوم آواز باقی مانده است و روزی نیست که یک آواز او از یک و یا چند رادیو پخش نشود و به این ترتیب نام او و خاطره اش که محبوب آمریکاییان و بسیاری از ملل دیگر بوده زنده خواهد بود. دوریس در جوانی مایل بود که رقصنده هم بشود، ولی یک حادثه رانندگی در سال 1937 که اورا در 15 سالگی مجروح کرد مانع از تحقق این آرزو شد. دوریس به رغم چهار بار ازدواج تنها دارای یک فرزند بود.
        
    Doris Day در دو مرحله از عُمر

  • 2021:   خودرو مَه نورد چین در مریخ فرود آمد. این نخستین خودرو Zhurong از این دست بود که در مریخ فرود آمده است. چین قبلا دو بار از این نوع خودرو در ماه فرود آورده بود.
        
        
  • 2024:   Netiporn Sanesangkhom معروف به «بانگ» در این روز در 28 سالگی درگذشت. وی که دختر یک قاضی تایلندی بود از دوران دانشجویی فعال سیاسی شده بود و خواستار اصلاح قانون اساسی تایلند و دست کم محدود شدن اختیارات پادشاه این کشور بود. وی که یک چپگرا بود و بارها تظاهرات خیابانی براه انداخته بود چند بار به زندان افتاده بود. علت مرگ «بانگ»، ایست قلب گزارش شده بود.
    Netiporn


        
  • یادداشت روز
    پاسخ به تعجب مخاطبان که چرا درباره مسئله اوکراین مطلب ننوشتیم ـ پاسخ به این پرسش ها و اشاره به ابهاهات و چراهای وضعیت این مسئله
    در چند روز منتهی به 22 اردیبهشت 1401 (12 ماه می 2022)، مخاطبان گرامی ضمن پرسش های متعدد از مؤلف این تاریخ آنلاین که به گفته و نوشته آنان، نه تنها تحولات گذشته جهان در طول قرون و اعصار را تدریس و تألیف کرده، بلکه در طول 65 ـ 66 سال گذشته [تا اردیبهشت1401] ـ در کِسوَت روزنامه نگار در جریان رویدادها قرار داشته و آنها را تنظیم و تفسیر کرده است، ابراز تعجب کرده اند که چرا درباره مسئله اوکراین و آینده جهان که در مسیری دیگر قرار خواهد گرفت مطلب ننوشته ایم.
         در پاسخ، باید گفت: درست است که تاریخ نویسی و روزنامه نگاری در یک ردیف و به قولی در یک قلمرو و یک صَف قرار دارند، که روزنامه نگار ـ لحظه به لحظه و همان زمان، مسیر تحولات یک واقعه را باید گزارش و نظر اصحاب نظر و سابقه را بر آنها اضافه کند، ولی تاریخ نویس در مورد یک رویدادِ تاریخساز که درجریان باشد، آغاز و علل آغاز آن را اعلام و منتظر پایان و دست کم پایان هر مرحله آن (نتایج) می نشیند و سپس موضوع را با ذکر سابقه و پیش بینی تحولات بعدی ـ اگر ریشه و ریشه هایش باقی مانده باشد بیان می دارد که نوعی ثبت واقعه است و سند می شود و لذا باید قطعی، کامل و درست باشد. تاریخ نگار گزارش های رسانه ای روز، اظهارات مقامات و اعلامیه ها و اطلاعیه های رسمی را برای بررسی و دنبال کردن جمع آوری می کند، امّا متأسفانه گزارش های رسانه ای دهه های اخیر که عمدتا از اظهارات و اعلامیه های رسمی و دیپلماتیک و برپایه منافع و سیاست ها انتشار می یابند و هر لحظه تغییر چهره می دهند نمی توانند برای تاریخ نگار ـ بعضا حتی سرنخ باشند. بنابراین، در این وضعیت ـ کار تاریخ نویس بسیار دشوار است. سوشل میدیا تنها به صورت سرنخ دادن کمک می کند. در مورد مسئله اوکراین، اخباری که رسانه های جهان غرب منتشر می کنند متفاوت از اخبار سایر منابع هستند و سرچ انجین ها که غربی هستند همان منابع را بدست می دهند که تاریخ نگارِ بی طرف و حرفه ای نمی تواند اطمینان کند. درست است که روسیه در تسلیحات پیشرفت بسیار داشته، ولی در زمینه «رسانه» پیشرفتی نداشته است. یک تاریخ نویس از رسانه های روسیه انتظار دارد که اخبار نادرست و ناکامل دیگران و حتی عکس های رسانه ای را ـ اگر ساختگی و صحنه سازی باشند رد کند و دست طرف را باز کند که چنین چیزی در رسانه های روسیه دیده نمی شود. در دنیای امروز و در جریان یک جنگ و یا مبارزه و رقابت؛ ارتش، مقامات و رسانه های یک کشور باید مکمّل یکدیگر باشند.
         ما اخطارها، آغاز و علل مسئله اوکراین را در همان زمان (فوریه و مارچ 2022) ازجمله، مشروحِ اولتیماتوم پوتین را نوشتیم و سرمقالهِ طولانی شماره 92 مجله روزنامک
        www.rooznamak-magazie.com را به آن اختصاص دادیم که آنلاین همه شماره های مجله در دسترس است، ولی مسیر مسئله اوکراین و عملیات نظامی مربوط روشن و مطابق پیش بینی های قبلی نبوده است. برای مثال؛ انتظار بود و تصوّر می رفت ـ همان طور که در طول دو ـ سه هزار سال تجربه و قاعده شده است، کرملین کمک تسلیحاتی، آموزش نظامی، مشاوره ای و رسانه ای غرب به کی اِف را که با این کمک های علنی و اعلام شده، نظامی روس کشته می شود، جنگ افزارهای روسیه از میان می رود و اقتصاد آن آسیب می بیند، ورود غرب را به جنگ با روسیه اعلام و به نام دفاع از خود و مقابله وارد عمل شود و به غرب هشدار دهد و مهلت توقّف همکاری نظامی با اوکراین تعیین کند و ... که چنین نشده است و تعجب برانگیز است و توانایی روسیه و اراده کرملین در برابر سئوال. 60 سال پیش (پائیز 1962) در جریان مسئله کوبا، کرملینِ خروشچفِ سازشکار تا یک گامی جنگ اتمی با آمریکا پیش رفت و جهان نگران وقوع آن و حتی مردمِ نگرانِ کشورهای دوردست در اندیشه ایجاد پناهگاه در برابر انتقال اشعه های اتمی.
         رسانه های روسیه و مقامات مربوط این کشور، ضمن اخبار و تفسرهای مربوط حتی یادآور نمی شوند که آمریکا به بهانه و فقط به استناد شایعه که دولت بغداد بمب اتمی می سازد به این کشور لشکر کشی کرد، آن را متصرف شد و سالها در آنجا بود و یا به استناد اینکه القاعده در پناه دولت وقت افغانستان است به این کشور لشکر کشید و دولت آن را تغییر داد و 20 سال در آنجا مستقر بود. بنا براین وضعیت جاری اوکراین، سکوت روسیه در برابر مداخله نظامی اعضای ناتو علیه روسیه و ابهاهات دیگر، هرکس را دچار تعجب می کند و در چنین شرایطی دشوار است که بتوان پیش بینی 5 درصدی هم کرد. کرملین در برابر ورود ناتو به سه کشورِ بالتیک شوروی پیشین و استقرار در آنجا هم اقدامی نکرد! و همچنین از عضویت اعضای پیمان سابق ورشو (اصطلاحا؛ اقمار پیشین دولت کرملین) در اتحادیه نظامی غرب (ناتو) مانع نشد و اعتراض جدّی و اقدام نکرد. این وضعیت، برای بسیاری از مردم علاقه مند به اطلاع از اخبار روز باورکردنی نمی تواند باشد بویژه که اوکراینی ها قرن ها از اتباع روسیه بودند و اوکراینی های سی و دو ساله به بالا زیر پرچم دولت کرملین بدنیا آمده اند و بالاتر از 53 ساله ها در ارتش سرخ بودند و قطعا کرملین ـ اصطلاحا ستون پنجم گسترده ای در اوکراین دارد. همچنین از نظر قواعد نظامی تعجب آور است که چرا کرملین در آغاز عملیات نظامی راههای ورودی به اوکراین از کشورهای عضو ناتو را موشک باران و تخریب نکرد تا ارسال کمک نظامی امکان پذیر نشود زیراکه تانک و توپ را از مسیرهای زمینی به اوکراین منتقل می کنند و دهها چرای دیگر. پوتین سالها در شرق آلمان مأموریت داشت و قاعدتا با فرهنگ آلمانی ها و روش کار و بازی های ناتوئی ها باید آشنایی کامل داشته باشد، دستشان بخواند و باز کند و .....
        
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.



     

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com