Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
20 مارس
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 20 مارس
ایران
نوروز ـ تلاش هایی كه در سده 21 برای تحكیم رشته های فرهنكی و خویشاوندی ساكنان ایران زمین آغاز شده است
نوروز و آیین های باشكوه آن، مسیری سه هزار ساله و پرپیچ و خم را پیموده تا به ما رسیده است. «نوروز» كهنسالترین آیین ملی در جهان است كه جاودانه مانده و یکی از عوامل تداوم فرهنگ ایرانیان (آرین های جنوبی) است. آیین های برگزاری این جشن بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پیش تفاوت چشمگیر نكرده و به همین دلیل، عامل وحدت فرهنگی ساكنان ایرانزمین به شمار می رود كه آن را در هرگوشه از جهان كه باشند، یكسان برگزار می كنند و بزرگ می دارند و به همین جهت است كه اندیشمندان، «نوروز» را مظهر پایدار هویت و ناسیونالیسم ایرانی خوانده اند كه مورخان در قوه محركه اش تردید ندارند؛ زیرا كه در طول تاریخ نیروی عظیم و كارآیی های فراوان آن را درك كرده اند.
     «نوروز» روز ملّی و جشن همه كسانی است كه در فلات ایران (ایران زمین) خود و یا نیاكانشان به دنیا آمده اند و تاریخ و فرهنگ مشترك دارند، از جمله تاجیكان، افغانان كُردان و ... و ساكنان سرزمینهایی كه در طول قرون و اعصار، امپراتوری ایران را تشكیل داده بودند.
     در قرن نوزدهم امپراتوری ایران براثر توطئه های استعمارگران اروپایی از میان رفت، اما فرهنگ مشترك و مدنیّت غنی قوم ایرانی باقی مانده و نوروز همچنان روز ملّی همه مردمی است كه از كوههای پامیر و بدخشان تا انتهای كوههای كُردستانِ
    سوریه و از شمال قفقاز تا رود سند و منطقه خلیج فارس سكونت دارند.
     از آغاز سده 21 میلادی تلاش های چشمگیر و تازه ای به منظور تحكیم رشته های فرهنكی و خویشاوندی (مِهر، همدلی، انس و الفت) ساكنان ایرانزمین و به ویژه میان كشور ایران و كشورهای فرارود و آسیای جنوبی صورت می گیرد كه اصحاب نظر آن را یك پدیده تازه جهانی دانسته اند، زیرا كه مناسبات كشورها تاكنون در زمینه های اقتصادی، سیاسی و نظامی (مادی) بوده است كه باعث برانگیخته شدن رقابت دیگران، یارگیری سیاسی ـ نظامی و مسابقه های نامطلوب شده است.
     نوروز، هدف از گرامی داشت آن و وقایعی كه در طول قرون و اعصار در این روز روی داده است در خور توجه فراوان است.
     در بسیاری از آثار گذشته نگاران، از جمله در تاریخ طبری، شاهنامه فردوسی و آثار بیرونی؛ نوروز به جمشید، شاه افسانه ای و درپاره ای دیگر به کیومرث نسبت داده شده و آن را به دلیل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشید و اعتدال طبیعت، بهترین روز در سال دانسته اند.
    
    رویدادهای مهمی كه در طول تاریخ در روزهای «نوروزی» در ایرانزمین روی داده است، با مقدمه بالا و به تفصیل در این تاریخ آنلاین و در صدر مطالب 21 مارس (فردا) آمده است.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نادرشاه پس از شكست دادن ارتش 360 هزار نفری هند، در روز «نوروز» وارد دهلی شد
نادرشاه
نادر شاه به «نوروز» و آیین های آن علاقه مندی فراوان داشت. وی سكه خود موسوم به سكه نادری را در سال 1735 میلادی، در مراسم سلام نوروز رایج ساخت و تعدادی از آن را به رسم عیدی به منشی ها و افسران خود داد كه در یك طرف سكه نقش شده بود: «الخیر فی ماوقع» و در طرف دیگر سكه این عبارت دیده می شود: «نادرِ ایران زمین». این عبارت نشان می دهد كه نادر یك ناسیونالیست ایرانی و خواهان احیاء امپراتوری ایران در چارچوب مرزهای عهد ساسانیان، اشكانیان و هخامنشیان بود.
     نادرشاه در سال 1739 در جریان لشكركشی به هند، پس از شكست دادن ارتش 360 هزار نفری این كشور و دریافت تاج پادشاه هند، برای ورود به دهلی منتظر فرارسیدن نوروز شده بود تا در روزی سعد به این آرزو برسد و روز 20 مارس (در آن سال؛ نوروز) وارد دهلی شد و مراسم عید را در كاخ «شاهجهان امپراتور پیشین هند» برگزار كرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
بازگشت وثوق الدوله و...
وثوق


    وثوق الدوله صدر اعظم دهه 1290 كه در پی امضای قرارداد 9 آگوست 1919 (مرداد 1298) با دولت انگلستان كه اگر به اجرا در می آمد، ایران تحت الحمایه آن دولت می شد و مخالفت بعضی رجال و مجلس با آن در تیرماه 1299 كناره گیری كرده و به اروپا رفته بود در اسفند سال 1304 و دو روزمانده به نوروز 1305 پس از انتقال سلطنت به خاندان پهلوی به ایران بازگشت كه بعدا هم مقام فرهنگی به او داده شد!.
    وثوق الدوله و تنی چند از وزیرانش برای امضای قرارداد تحت سرپرستی انگلستان قرار گرفتن ایران، از آن دولت رشوه نقدی گرفته بودند و چون می دانستند كه روزی باید پاسخ این عمل خود را بدهند كه در عرف بین المللی خیانت به وطن بشمار می آید از دولت انگلستان تضمین گرفته بودند كه در صورت لزوم به آنان در خاك خود پناهندگی بدهد. این رشوه بعدا از آنان اخذ و به صندوق دولت ریخته شد.
    وی كه از طریق دوستان انگلیسی خود آگاه شده بود كه روسیه در آستانه تحولات عظیمی است در تابستان 1295 (1916) روس ها را قانع كرد كه تا پایان جنگ جهانی اول از به دست گرفتن امور نظارت بر ارتش و مالیه ایران صرف نظر كنند كه پذیرفتند. وثوق الدوله چند ماه بعد در اسفند همین سال سید ضیاء طباطبایی یزدی را در صدر هیاتی از جانب خود برای عقد یك رشته قرارداد در زمینه های مختلف به روسیه فرستاد و سید ضیاء طبق نوشته خود او تجربه سیاسی فراوان از این سفر به دست آورد.
    اگر قراردادآگوست 1919 به تصویب مجلس رسیده بود این احتمال وجود داشت كه به همان گونه كه انگلیسی ها در جزیرة العرب هر رئیس قبیله را امیر امارت كردند كه اینك كشور هایی كوچكتر از یك شهر شده اند و در این دنیای آشفته و بی قانون ناچار به داشتن حامی هستند در ایران هم رئیس هر ایل و عشیره را ایلخان و دارای استقلال داخلی می كردند و ....
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
شورای عالی فرهنگ لغو پروانه و توقیف روزنامه ها را اقدامی غیر قانونی اعلام كرد
از كارهای مهم اسفندماه سال 1321 (مارس 1943) رفع توقیف روزنامه هایی بود كه در نیمه دوم این سال از سوی دولت قوام السلطنه توقیف و یا لغو پروانه شده بودند. در آن زمان پروانه انتشار نشریه با تصویب شورای عالی فرهنگ (شورای عالی معارف) صادر می شد و تنها همین شورا حق داشت كه به پیشنهاد وزیر فرهنگ طبق شرایطی به رای اكثریت اعضای حاضر، لغو پروانه و یا توبیخ كند و تذكر بدهد. [وزارت فرهنگ در دهه 1340 به سه وزارتخانه آموزش و پرورش، علوم و آموزش عالی و فرهنگ و هنر تقسیم شد].
    قوام السلطنه بدون كسب مجوّز از شورای عالی فرهنگ بیش از 35 نشریه را در تهران كه از كمبود مایحتاج زندگانی مردم و نامرغوب بودن نان و نایاب بودن دارو و وسائل بهداشتی انتقاد می كردند تعطیل كرده بود و به جای آنها یك روزنامه دولتی به نام اخبار روز منتشر می كرد. شورای عالی فرهنگ انتشار این روزنامه را هم كه بدون مجوز آن شورا منتشر می شد غیر قانونی خواند كه تعطیل شد. پاره ای از اعضای شورا در جلسه مورخ 19 اسفند «روزنامه نویس شدن دولت» را مغایر عرف وظایف دولت كه برای چنین كاری انتخاب نمی شود و نیز اصول مشروطیت (دمكراسی) اعلام كرده بودند.
     از آن پس به مدت نیم قرن و تا آذرماه 1371 كه روزنامه «همشهری» و دو سال بعد روزنامه «ایران» منتشر شدند، کشور ایران روزنامه دولتی نداشت و هنگام صدور پروانه «همشهری» به نام شهرداری تهران قرار شد كه این روزنامه درگیر سیاست نشود و تنها فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی (شهری و غیر سیاسی) باشد و این موارد را هر روز در شناسنامه روزنامه درج کند كه مشاهده می شود یكی از صفحات آن «اخبار سیاسی» دارد!. در آستانه انتشار روزنامه ایران هم تاكید شد كه این روزنامه در خدمت كشور خواهد بود (خورشیدی است که بر ایران می تابد) و منظور از انتشار آن، آموزش عمومی و ارتقاء سطح اطلاعات و معلومات مردم است، نه تبلیغ برای قوه مجریه. اینك مشاهده می شود كه جهت گیری دولتی دارد و اخبار جنائی را هم (كه ممكن است بد آموز باشند) منعكس می کند كه منطقا كار روزنامه دولت (هر سه قوه) نیست. در حالی که انتشار روزنامه از سوی دولت ها به حد اقل خود رسیده ، هنوز دولت ایران فلسفه انتشار روزنامه از جانب خود، آن هم به شکل و شمایل روزنامه غیر دولتی (حرفه ای ـ عمومی) و منظور خود از این کار را اعلام نداشته است.
    روزنامه های وابسته به سازمان های عمومی در ایران ازجمله همشهری تنها روزنامه های وابسته در جهان هستند كه آگهی تجاری چاپ می كنند كه این هم كار دولت و سازمان های شبه دولتی نظیر شهرداری نیست، کار روزنامه های حرفه ای است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برگزاری نوروز 1322 در سایه ترس از بیماری تیفوس
تهرانی ها سال 1322 را در سایه ترس از تیفوس آغاز كردند و نوروز خوبی نداشتند. بیماری مُسری و كشنده تیفوس كه نتیجه فقر ناشی از جنگ جهانی دوم و اشغال نظامی ایران بود از اواخر سال 1321 بر بیچارگی مردم افزوده بود و هر روز صدها تن از این بیماری و بعضا در گوشه كوچه و خیابانهای پایتخت جان می سپردند.
     از ترس این بیماری كه بعدا به نقاط دیگر كشور سرایت كرد كسی جرأت دست زدن به كاسه دیگری و رفتن به مهمانی شام و ناهار را نداشت. با وجود این، مراسم عید دیدنی با احتیاط تمام انجام شد. در نیمه اسفند دولت وقت از مجلس اعتبار اضافی برای مبارزه با این بیماری (تیفوس) را تقاضا كرد كه به مبلغ پانصد هزار تومان تصویب شد ولی موثر واقع نگردید.
    تیفوس از جمله بیماری هایی است كه اخیرا از جهان ریشه كن شده است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
29 اسفند روز ملی و تعطیل عمومی ـ اظهارات همیشه تازه مصدق در این روز درباره زورگویی قدرت ها ـ سلطه گران نمی خواهند رقیب داشته باشند


29 بیست و نهم اسفند 1330 دكتر محمد مصدق نخست وزیر وقت، ناسیونالیست بنام و مبارز راه ملی شدن نفت ایران و طرد نفوذ بیگانگان در امور میهن، «29 اسفند» هرسال را روز ملی شدن نفت، یك روز ملی و تعطیل عمومی اعلام كرد. 29 اسفند 1329 طرح ملّی شدن نفت ایران به صورت قانون در آمده بود كه در اجرای آن پس از پنج دهه، از انگلستان در نفت ایران خَلع یَد شد و این دولت را چنان بر آشفت كه تا براندازی حكومت دكتر مصدق در اَمُرداد 1332 دست از مخالفت، تحریك، تحریم و توطئه نكشید.
     یك روز پیش از اعلام «29 اسفند» به عنوان یك روز ملی، دكتر مصدق جزئیات ظلم های انگلستان به ملت ایران در طول 150 سال و مداخلات این دولت از جمله انحصار نفت ایران در دست خود را برای دهها روزنامه نگار آمریكایی كه به تهران آمده بودند تشریح كرده بود و چند روز پیش از آن هم آب پاكی روی دست نمایندگان بانك جهانی كه برای میانجیگری به تهران آمده بودند ریخته و گفته بود که یک ملت مستقل و حاکم برخود بر سر حق مسلّم و طبیعی اش مصالحه نمی کند و لذا نیاز به میانجیگری نیست. مذاکره با دولتی که طبیعتی سلطه گر دارد، خودرا برتر می شمارد و زورگویی را حق یک دولت برتر می داند به منزله تسلیم در برابر زور و یک خیانت ملّی و ضعف اخلاقی است. انگلستان ملت باهوش و با استعداد مارا در عقب ماندگی فرو بُرد تا سر برنیاورد و مدعی اش نشود. از اوایل قرن شانزدهم سیاست کلی دولت های سلطه گر اروپایی که ساخت توپ آنها را قُلدُر و تجاوزگر کرده است بر این مدار بوده است که مانع رشد ملت هایی شوند که روزگاری قدرت بودند. برتری جویان که نان سلطه گری و استثمار می خورند نمی خواهند رقیب داشته باشند ـ چه این رقیب یک فرد منتقد و روشنگر باشد و چه یک ملت بیدار شده از خواب و مصمم و مبارز ـ مبارزِ کسب حق خود و داشتن وسیله ایستادگی در برابر متجاوز و زورگو.
     پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 پیشنهاد شده بود که عنوان روز ملی 29 اسفند به روز «ایستادگی در برابر استکبار و سلطه گری» تغییر یابد تا عنوانی گسترده تر داشته باشد که موافقت نشد و استدلال شد که رسم نیست یک عنوان تاریخ شده تغییر یابد.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
درباره قتل كریم پور شیرازی ناشر روزنامه در زندان دژبانی تهران ـ مرگ کریم پور بر اثر سوختگی اعلام شده بود
کريمپور شيرازي

یك هفته آخر سال 1332 به بحث درباره چگونگی مرگ «امیرمختار كریم پور شیرازی» ناشر نشریه «شورش» گذشت که در زندان دژبان تهران براثر سوختگی جان داده بود. وی كه به اتهام بدگویی تُند از شاه و خاندان پهلوی در روزنامه اش در روزهای پیش از 28 اَمُرداد این سال دستگر و زندانی شده بود بر اثرسوختگی در زندان فرمانداری نظامی (زندان دژبان) درگذشته بود! و پزشكی قانونی تهران علت مرگ اورا سوختگی شدید تشخیص داده بود. از آنجا كه مرگ با این نوع سوختگی در زندان امری عادی و اتفاقی نبود در قتل او از طریق آتش زده شدنِ پس از شكنجه فراوان تردید باقی نگذارده است كه نقطه ای سیاه در تاریخ است.
    پنجم اسفند 1332 دستگاه قضایی ارتش برای كریم پور تقاضای مجازات اعدام كرده بود. كریم پور كه پس از براندازی 28 اَمُرداد 1332 خودرا پنهان كرده و دو ماه بعد (در زَرگنده قلهک) دستگیر شده بود در روزنامه اش از وجود سوء استقاد از مقام و موقع میان بستگان شاه مطلب نوشته و با واژه های صریح شخص وی را مورد اهانت قرار داده بود. 24 اسفند 1332 (19 روز پس از صدور کیفرخواست) اعلام شد كه كریم پور در زندان آتش گرفته و سوخته است!. کریم پور در زندان دژبان مرکز بازداشت بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
زادروز «ایران تایمز» روزنامه دو زبانه فارسی ـ انگلیسی برون مرز (چاپ شهر واشینگتن)


«ایران تایمز بین المللی» تنها روزنامه بادوام دو زبانه (فارسی ـ انگلیسی) برون مرزی كه در شهر واشنگتن منتشر می شود 29 اسفند 1349 كار خود را آغاز كرد. ناشر این روزنامه، جواد خاكباز است كه پیش از انتشار ایران تایمز از نویسندگان نشریات موسسه اطلاعات در تهران بود و همزمان در روزنامه اطلاعات (فارسی) و تهران جرنال[نشریه انگلیسی زبان موسسه اطلاعات] قلم می زد و از چند سال پیش از انتقال به آمریكا آرزوی خودرا با همكارانش در میان گذارده بود كه می خواهد در واشنگتن یك نشریه منظم دو زبانه منتشر كند ـ نشریه ای مستقل و حرفه ای كه دیكته كسی را ننویسد و بی طرفی و انصاف را شعار خود قراردهد و به ژورنالیسم اصیل وفادار بماند و هزینه هایش را تنها خریداران و اصحاب اعلان و آگهی تامین كنند.
     در آن زمان شمار ایرانیان مقیم آمریكا به پنجاه هزار تن هم نمی رسید ولی جواد پیش بینی كرده بود كه افزایش جمعیت و درآمد نفت و كمبود جا در دانشگاههای ایران سیل دانشجویان را به سوی آمریكا سرازیر خواهد كرد كه نیاز به یك نشریه دو زبانه دارند تا زبان مادری را فراموش نكنند و از حال و هوای ایران خارج نشوند، نشریه ای كه نه تنها مشروح اخبار و نظرات مربوط به ایران و ایرانیان را برنگارد بلکه به صورت یك پل رابط میان آنان و میهن شان عمل كند.
    درپی انقلاب سال 1978 ـ 1979 و جا به جایی انبوه مردم و سیل مهاجرت به خارج مخصوصا به کشورهای انگلیسی زبان و در صدر آنها ایالات متحده آمریکا تیراژ ایران تایمز چند برابر شد و به همین نسبت کیفیت مطالب آن. به باور اصحاب نظر، نشریه فارسی زبان ایران تایمز در حال حاضر بهتر و جامع تر از تمامی نشریاتی است که در درون مرز و برون مرز منتشر می شوند و بخش انگلیسی زبان آن شاید در تمامی جهان نظیر نداشته باشد. با ادامه مهاجرت از ایران و اینکه هر مهاجر می کوشد تا بستگانش را به محل اقامت تازه منتقل كند تیراژ و کیفیت ایران تایمز هم بالا می رود. اقدام ایران تایمز در شناساندن گذشته ایرانیان (تاریخ آن) به مهاجران نسل نو و بالا بردن معلومات ایران شناسی آنان در خور هرگونه تقدیر است. شمار ایرانیان برون مرز (مهاجران) طبق برآورد سال 2011 رقمی میان 5 تا 6 میلیون را نشان می دهد که تشنه اخبار ایران و ایرانی هستند.
    جواد هدف و برنامه خودرا كه همان زمان با همكاران در میان گذارده بود تا به امروز تغییر نداده و روش او در 29 اسفند 1389 (2011 میلادی) همان است كه در آغاز كار در 29 اسفند 1349 آن را اعلام کرده بود.
    در تهران در زمانی كه جواد از انتشار یك نشریه دو زبانه در واشنگتن سخن به میان می آورد كمتر كسی بود كه تحقق این آرزو، آن هم بدون كمك مالی منابع دیگررا باور كند.
     29 اسفند 1389 ایران تایمز 40 سالگی را پشت سر گذارد و وارد 41 سالگی اش شد [در اسفند 1397 چهل و هشت ساله]. تنها كسانی كه دست اندر كار انتشار روزنامه هستند می دانند كه انتشار یك نشریه به زبان مادری در كشوری دیگر تا چه حد دشواراست، چقدر فداكاری و تلاش و جوش زدن و نگران بودن لازم دارد.
    نگارنده این سایت كه از دهه 1340 با جواد در روزنامه اطلاعات همكار بود فراموش نمی كند كه سه سال و اندی پس از انتشار ایران تایمز، نزدیك بود كه چراغ عمر این نشریه خاموش شود. در آن سال جواد ایران تایمز را به یك همكار سپرده بود و برای یك دیدار بسیار كوتاه به تهران آمده بود و باور نمی كرد كه ممنوع الخروج شود. از حرفهایی كه در این باره زده شد چنین برمی آمد جواد که به اصول ژورنالیسم حرفه ای، صداقت، دقّت و بی طرفی وفادار و متعهد است مطالبی را که سفیر وقت ایران در واشنگتن مایل به انتشار آنها نبود چاپ کرده بود و این سفیر كه اطلاع یافته جواد عزم سفر به تهران را دارد از مقامات دولت وقت خواسته بود كه اورا گوشمالی دهند و این مقامات بدون اندیشه از این كه با ممنوع الخروج كردن جواد «ایران تایمز» خواهد مُرد مانع بازگشت او شده بودند و چون اعتراض كرده بود علنا گفته بودند كه باید جلب رضایت سفیر را بكند تا بتواند به واشنگتن بازگردد. جواد هر روز به روزنامه اطلاعات می آمد و از تحریریه این روزنامه تلفنی و با التماس از همكارش در واشنگتن می خواست كه نگذارد چراغ عمر نوزاد او خاموش شود كه پس از مرگ ایران تایمز، او هم عمری نخواهد كرد. این التماس و استغاثه، همكاران او در موسسه اطلاعات و سایر روزنامه نگاران را به خروش آورد. بپاخاستند، مدیریت وقت اطلاعات هم كمك كرد و بدون جلب رضایت «سفیر» مسئله بازگشت جواد سریعا حل شد و نوزاد او زنده ماند که اینک 40 سالگی را پشت سر گذارده است. جواد هرجا كه برسد با صدای بلند می گوید كه ایران تایمز از هیچ منبعی كمك مالی نمی گیرد و درآمد آن همانند یك نشریه حرفه ای از محل فروش و آگهی تامین می شود. او تاكید می كند كه ایران تایمز نشریه ای كاملا مستقل، حرفه ای و بی طرف است و می كوشد كه به صورت آینه عمل كند و زشت و زیبا را بازتاب دهد. همه کتابخانه های پژوهشی (دانشگاهی) آمریکا مشترک ایران تایمز هستند، لذا شمار مخاطبان چندین برابر تیراژ آن است.
    موسسه ایران تایمز واقع در ساختمان 2727 خیابان سراسری ویسكانسین و نه چندان دور از محله سفارتخانه ها در عین حال پایگاه و سرپلی برای روزنامه نگاران ایرانی بوده است كه پس از انقلاب جلای وطن كرده و در آمریكا سكنی گزیده اند. تقریبا همه این روزنامه نگاران پس از ورود به آمریكا مدتی همكار ایران تایمز شدند تا جای دیگری به دست آورند. جواد به برخی از آنان حتی اجازه داد كه برای مدتی در ساختمان ایران تایمز مسكن گزینند. وی شخصا از بذل هرگونه كمك به روزنامه نگاران وطن دریغ نورزیده است.
    ایران تایمز كه از چند سال قبل به صورت دو نشریه انگلیسی و فارسی جداگانه ولی ضمیمه هم منتشر می شود در كتابخانه همه دانشگاههای آمریكا یافت می شود و در دوران گروگانگیری و جنگ ایران و عراق، تنها منبع كسب خبر از ایران برای دهها هزار دانشجوی ایرانی بود و روز انتشار ایران تایمز، این دانشجویان در كتابخانه ها برای خواندن ایران تایمز نوبت می گرفتند و كسی نمی توانست بیش از دو ساعت آن را داشته باشد. هنوز هم ایران تایمز پرخواننده ترین نشریه فارسی در سراسر جهان است. هركس كه بخواهد به ایران سفر کند سراغ ایران تایمز می رود تا تلفن آژانسهای فروش بلیت و ارزانترین نرخها را از آگهی ها یشان به دست آورد.
     این نشریه به بیشتر كشورها و هرجا که ایرانی و فارسی زبان باشد ارسال می شود. مقررات ایران پس از انقلاب، فروش مستقیم نشریات فارسی زبان منتشره در كشورهای دیگر را اجازه نمی دهد مگر با صدور مجوز [و توزیع در جایگاه خاص نشریات خارجی] كه جواد كه دهها سال در محیط «بیل آو رایتز» آمریكا زندگی كرده و به آن خو گرفته حاضر به دادن تقاضا و احیانا به التماس افتادن برای دریافت مجوز فروش در ایران نشده است. ارسال ایران تایمز با پست و از طریق مسافران به ایران ظاهرا منعی ندارد و در ایران در دست مردم دیده شده است. در افغانستان و امارات، فروش ایران تایمز رسمی است و شنیده شده كه سفیر آمریكا در كابل و سران افغانستان از خوانندگان ایران تایمز هستند. در تاجیكستان، استادان و روزنامه نگارانی كه قادر به خواندن حروف عربی هستند ایران تایمز را می خوانند. [تاجیکان منطقه فرارود شامل 5 کشور، فارسی را به الفبای سیریلیک ـ روسی ـ می نویسند و طبق آمار، تنها 13 درصد آنان که عمدتا در تاجیکستان و مناطق بخارا و سمرقند زندگی می کنند با حروف عربی آشنا هستند. تُرک زبانان «ایرانی تبارهای فارسی زبان» را تاجیک خطاب می کنند].
    در سابق برخی از مطالب ایران تایمز در بولتن ویژه خبرگزاری پارس قرار می گرفت تا مقامات ارشد مطالعه كنند. اطلاعی در دست نیست كه این روش در دهه های اخیر ادامه داشته باشد. خبرگزاری پارس چند سال بعد از انقلاب به ایرنا تغییر نام داده است.
    ایران تایمز تنها نشریه به زبان فارسی است كه برای ترجمه مقالات از جراید دیگر، به آنها مراجعه و كسب اجازه می كند. این نشریه از تكنولوژی پیشرفته برای خبرگیری، چاپ و توزیع استفاده می كند و برای مشتركان خود، به محض انتشار، مطالب روزنامه را به رایگان «ای میل» می كند تا اگر تاخیری در كار پُست باشد، مطالب روزنامه به موقع به آنان برسد. همین ایمیل كردن مطالب ممكن است مسئله توزیع در ایران را حل كند و مشتركان درون مرز، مطالب را از طریق ایمیل دریافت دارند.
     گفته شده است که مدیریت ایران تایمز در نظر دارد سرویس خبرگیری خودرا هم در آینده تقویت كند و برای رسانه های دیگر منبع خبر باشد.
    ایران تایمز قسمتی از جای خودرا به مقالات روزنامه های فارسی و به ویژه ارگانهای احزاب می دهد و میان آنها تبعیض روا نمی دارد. نامه های وارده را با هر نظر و عقیده و بدون دست بردگی در آنها با رعایت نوبت (بر حسب جا) منتشر می كند.
    جواد خاكباز ناشر ایران تایمز در سال 1382 با خوشحالی تمام گفته بود: شاد است كه می بیند نامه های واصله از داخل ایران رو به افزایش است و صفحه نامه ها از صورت یك صدایی خارج می شود.
    ناسیونالیستهای ایرانی شیفته پاراگرافی از نوشته «هرمان هسه» آلمانی هستند که ایران تایمز در هر شماره اش در بالای صفحه اول و در کنار لگو درج می کند به این شرح:
    "وطن معنوی ترین کلام روی زمین است؛ دوستی اش نه در آب است و نه در خاک - دوستی وطن در دل است، در خون است و شاید همان حیات دمنده ای است که در تن ما بالا و پایین می رود.".
    تلفن موسسه ایران تایمز:6599869 (202)
    فاكس: 3377449 (202)
    نشانی پُستی:
    2727 Wisconsin Ave. NW
    Washington, D.C. 20007
    و
    P.O. Box 9498
    Washington, DC 20016-9498
    ایمیل ها:
     Emailsub@iran-times.com
    و
    NEWS@IRAN-TIMES.COM
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
کُپی روی جلد شماره 92 مجله روزنامک (28 اسفند 1400)



    
    ادیشن آنلاین این مجله در این آدرس:
    www.rooznamak-magazine.com
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
روزی که بیسمارك صاحب فرضیه جنگ محدود ـ مردی كه آلمان را یكپارچه و قدرتی در اروپا كرد بركنار شد ـ بهانه برکنار کردن او
بیسمارک
بیسمارک (اُتو فون بیسمارک) ـ مردی كه به تدبیر او، آلمان كه به صورت امیرنشین های متعدد بود یكپارچه و یك قدرت اروپایی شد، بیستم مارس 1890 (نوروز 135 سال پیش) از صدر اعظمی بر كنار و خانه نشین شد. وی با سه جنگ به گفته خود او؛ «محدود» دانمارك، اتریش و فرانسه ــ سه مدعی ایالات آلمانی ــ را شكست داده بود و به هدف خود كه ایجاد «آلمان واحد» بود و كسی قبلا تصورش را نمی كرد جامه عمل پوشانیده بود.
     بیسمارك بود که «جنگ محدود» را تعریف كرده بود ــ تعریفی كه هنوز به قوّت خود باقی است. طبق این تعریف، جنگ محدود ستیز مسلحانه میان دو طرف است كه پای دیگران به آن كشانده نشود. وی گفته است كه ورود سایر كشورها به یك جنگ محدود باعث نقض غرض و تغییرات سیاسی ــ جغرافیایی وسیع و نظم منطقه ای و حتی جهانی می شود و ای بسا كه نتیجه كار هم معكوس باشد.
     ویلهلم دوم كه هنگام نشستن برجای پدر به عنوان قیصر آلمان 29 ساله بود بیسمارك را مانع جاه طلبی های خود می دید، ولی به دلیل محبوبیّت بیسمارك در جامعه آلمان قادر به تغییر او نبود و مترصد فرصت نشسته بود. دو سال بعد مخالفت پارلمان آلمان با یك برنامه اجتماعی بیسمارك كه پارلمان عقیده داشت مآلا به زیان كارگران تمام خواهد شد این فرصت را به دست قیصر جوان داد. بیسمارك در صدد انحلال پارلمان و تجدید انتخابات برآمد كه قیصر اورا به مذاكره دعوت كرد، ولی در ساعت مقرر بیسمارك به دیدار او نرفته بود. قیصر به كشف علت پرداخت و معلوم شد كه بیسمارك به خواب افتاده و وقت ملاقات را از دست داده بود. با این کشف، قیصر با اعلام این كه بیسمارك پس از این همه تلاش خسته شده و نیاز به استراحت دارد! اورا معاف كرد.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تصمیمات مهم و محرمانه هیتلر و موسولینی درگذرگاه «Brenner» در آلپ ـ موضوع اتحاد با ایران ـ انصراف هیتلر از اتحاد با استالین


مذاكرات مهم و محرمانه هیتلر و موسولینی ـ رهبران وقت آلمان و ایتالیا در گذرگاه «Brenner» در بخش ایتالیایی آلپ در مارس 1940، بیستم این ماه پایان یافت و اتحاد دو دولت وارد مرحله ای تازه گردید. جزئیات این مذاکرات چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و نخستین بخش آن 24 مارس 1949 افشاء شد.
     براساس اسنادی كه انتشار یافته است، سران دو دولت در نشست «Brenner» تصمیم گرفته بودند كه دست انگلستان را از اروپای قاره ای، حوزه مدیترانه و خاور میانه كوتاه كنند. برای رسیدن به این هدف، قرار شده بود كه با شوروی و ایران متحد شوند، زیرا مسکو نه تنها می توانست سوخت و مواد مورد نیاز را به آنها برساند، کمک نظامی و اطلاعاتی کند بلكه اجازه دهد ارتش آلمان از طریق قفقاز و ایران وارد منطقه شود و با تسهیلاتی که دولت ایران فراهم خواهد ساخت ازجمله در اختیار گذاردن یگان نظامی، سرزمین های عربی و بعدا مناطق غربی هندوستان (پاکستان امروز) را از دست دولت لندن خارج سازد. همچنین موافقت شده بود که آلمان به کمک ایتالیا نیرو به لیبی (شمال آفریقا) بفرستد و این نیروی مشترک از طریق مصر خودرا به قلب خاورمیانه برساند و به نیروهای اعزامی از راه قفقاز ملحق شود و انگلستان را از منطقه براند که از سال 1917 (نیمه جنگ جهانی اول) وارد آنجا شده بود.
    طبق این اسناد، درجریان مذاكرات«بره نِر» هیتلر از موسولینی كه به ایجاد نیروی دریایی کارآمد برای ایران كمك فراوان كرده بود پرسیده بود كه آیا ناوگان تازه تاسیس ایران می تواند در برابر «سی پاور» منطقه ای انگلستان ایستادگی كند؟. موسولینی پاسخ داده بود كه اگر آموزش افسران آن ادامه یابد و غافلگیر نشود خواهد توانست آزادی عمل در خلیج فارس را از انگلیسی ها بگیرد، ایرانیان عاشق وطن خود و از عهد باستان شیفته ارتش هستند. موسولینی توضیح داده بود كه چگونه بدون این كه انگلیسی ها متوجه شوند افسران ارتش ایران را كه برای آموزش زمینی به ایتالیا آمده بودند فنون دریایی آموخته است.
     هیتلر مسئولیت تماس با استالین را بر عهده گرفت تا مطامع اورا تعدیل دهد و سعی كند كه استالین مخصوصا در خاور میانه سهم زیادی مطالبه نكند.
     در این مذاكرات قرار شد كه ایتالیا ابتكار بیرون راندن انگلستان را از منطقه مدیترانه (مالت، مصر، قبرس و ...) برعهده بگیرد و آلمان در غرب اروپا به محاصره دریایی و بمباران لاینقطع انگلستان دست بزند.
     طبق اسناد دیگر، مذاكره با استالین برای اتحاد انجام شد، ولی چون استالین نسبت به بخشی از ایران [آذربایجان] نظر دیگری ابرازداشت، هیتلر نسبت به او بدگمان شد و نه تنها مذاكرات را قطع كرد، بلكه نقشه حمله به شوروی و تصرف منابع نفت قفقاز كشید و به اجرا در آورد، ولی در عمل (عمدتا به سبب وسعت خاک روسیه، سرما و یخبندان زمستان آن، ورود آمریکا به جنگ، نقشه دولت لندن و خرید چند فرمانده نظامی ایران و خیانت آنان به وطن و برکناری رضاشاه و اشغال نظامی ایران و استفاده از راه آهن سراسری اش برای انتقال اسلحه و ... ازجمله خواروبار ایران به روسیه) شكست خورد و همه برنامه های او برباد رفت. مورخان نوشته اند كه اگر تصمیمات «Brenner» عینا اجرا شده بود از جمله سازش با استالین که قبلا با آلمان قرارداد عدم تجاوز منعقد کرده بود و مشترکا لهستان را تصرف کرده بودند مسیر تاریخ در جهتی دیگر قرار می گرفت و نظم جهانی دیگری داشتیم. برخی از این مورخان شکست آلمان را نتیجه خیانت دو ـ سه فرمانده ارشد ارتش ایران نوشته اند که با شکست آلمان، مسیر تاریخ در جهتی دیگر قرار گرفت.
     مورّخان همچنین در ابراز این واقعیت متفق القول هستند که در طول تاریخ، هیچگاه در علائق دو ملت همنژاد ایران و آلمان نسبت به هم خلل وارد نشده است و ایران در جریان دو جنگ جهانی قرن بیستم بهای گزاف این دوستی را پرداخته و از سوی دشمنان آلمان اشغال نظامی شده است. ایرانیان بمانند فرانسویان ژرمن ها را به نام یک طایفه ژرمن که «آلمان» نام دارد و در شمال سویس مستقر بود «آلمان» می خوانند. ژرمن ها در طول برتری روم بر اروپا و مدیترانه هیچگاه حاضر نشدند که مِرسنِر رومی ها برای جنگ با ایرانیان شوند.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که فروش روزنامه در صندوق آغاز شد


بیستم مارس 1954 برای نخستین بار یك روزنامه محلی در شهر كلمبیا واقع در استیت پنسیلوانیای آمریكا برای توزیع، جعبه فلزیِ خودكارِ بدون متصدّی بكار بُرد. تكنولوژی این جعبه ها كه در سراسر جهان (جز ایران و چند كشور دیگر) معمول شدند پیچیده نبوده است.
     حجم و وزن سكّه، فنر دستگاه بازكننده جعبه را به كار می اندازد، جعبه باز می شود و خریدار یك نسخه روزنامه را از داخل آن بر می دارد.
    در این جعبه ها، قسمت بالای صفحه اول روزنامه در پنجره جعبه برای نمایش اخبار مهم و تیترهای بزرگ قرار می گیرد تا جلب نظر كند.
     ایران 17 دهه پس از انتشار روزنامه (یومیه)، هنوز فاقد توزیع خانه به خانه (هوم دلیوری) و نیز صندوق فروش روزنامه است.
    در پی آنلاین خوان شدن مردم و کاهش تیراژ روزنامه ها، در بسیاری از شهرهای جهان غرب و کشورهایی که فروش روزنامه در جعبه ها رواج داشت، این جعبه ها از خیابانه جمع آوری شده است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
مارس 2008 و پایان پنجمین سال عملیات نظامی آمریکا در عراق - نظر مورخان و اصحاب نظر
فرستادن نظامي، بازگردانيدن جسد، گورستان و ماتم

بیستم مارس 2008، پنج سال تمام از جنگ عراق گذشته بود ـ جنگی كه طبق آمار رسمی دولت آمریكا، در آن تا 12 مارس 2008 سه هزار و نهصد و 83 نظامی آمریكایی كشته و 29 هزار و 395 تن دیگر مجروح و یا ناقص العضو شده بودند. [رقم کشته شدگان آمریکایی در مارس 2009 به چهار هزار و 259 تن و تا پایان سال 2011 به 4 هزار و 486 تن رسید]. دراین جنگ شمار کشته شدگان انگلستان که در آن تا آن سال شریك شماره یک آمریكا بود با وجود كنار رفتن تونی بلر، هنوز چهار هزار نظامی در آنجا داشت تا مارس 2008 یکصد و نود و هفت بود. سایر متحدین آمریكا هم در این جنگ جمعا 66 كشته داده بودند كه هرکدام برای خالی نبودن عریضه شماری نظامی به عراق فرستاده بودند و گرنه مردم استونی، لاتویا، السالوادور و اسلوانی كه منافعی در عراق نداشتند که وارد جنگ شوند. تعرض نظامی آمریکا به عراق به تصمیم جورج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت این کشور، سحرگاه بیستم مارس 2003 (غروب 19 مارس به وقت واشنگتن) با حملات موشکی و بمباران هوایی آغاز شده بود که ظرف دو ماه منجر به اشغال نظامی این کشور شد. به گفته برخی اصحاب نظر، دولت واشنگتن از اواخر جنگ جهانی دوم در اندیشه حضور موثر در عراق بود. انعقاد پیمان بغداد تحقق این اندیشه را نزدیک ساخت، ولی واشنگتن از سال 1958 با سقوط سلطنت عراق در کودتای یک ژنرال چپگرای متمایل به مسکو و پس ازاو روی کارآمدن پان عربیست ها و بعثی ها خودرا با چالش جدی تر رو به رو دید و متوجه کردهای عراقی و حمایت از آنان شد. تلاش های آمریکا برای حضور موثر و نفوذ در عراق نشان داد که این اندیشه قدیمی و ریشه گرفته در جریان جنگ جهانی اول به صورت یک سیاست کلی آن دولت درآمده است. به باور پاره ای از مورخان تاریخ معاصر، در این پالیسی تغییری حاصل نشده است و خارج ساختن نیروهای رزمی در پایان سال 2011 دلیل پایان یافتن حضور سیاسی موثر نیست و فرمول حضور در ژاپن و ... (امضای پیمان استراتژیک و امنیت متقابل) این حضور و نفوذ را تثبیت و استوار خواهد ساخت.
    
برکنارکردن صدام حسين يک هدف جنگ بود

طبق محاسبات مقامات مربوط دولت آمریكا، كشتگان شمارش شده عراقی در آن پنج سال از رقم 90 هزار تجاوز كرده و از نیمه دوم سال 2007 به طور متوسط هر روز در شهر بغداد 26 تن و عمدتا در نتیجه برخوردهای و حوادث جانبی آنها جان سپرده بودند. این برخوردها در سالهای 2006 و 2007 بیش سالهای دیگر بود. هزینه جنگ عراق برای آمریكا كه تا مارس 2007 یکصد و 57 هزار نظامی در آنجا داشت [و در مارس 2009 به یکصد و 42 هزار کاهش یافته بود] هر ماه 12 میلیارد دلار بود. به قول شاهدان عینی و گزارشگران رسانه ها در مارس 2008، این وضعیت، رفاه و آرامش عراقی ها را کاهش داده، اقتصاد این كشور را نابسامان و فساد و تباهی را افزایش داده و میلیونها عراقی را جا به جا، آواره و ناامید از آینده ساخته بود.
    هجدهم و نوزدهم مارس سال 2008 و به مناسبت سالروز تعرض نظامی به عراق، در چند نقطه ـ از لندن تا لس آنجلس ـ تظاهرات ضد جنگ برگزار شده بود.
    طبق نوشته های پراكنده برخی مورخان و مقاله نگاران، مقاطعه كاران آمریكایی و چند كمپانی بین المللی دیگر از برندگان این جنگ بوده اند كه جنس گران و نامرغوب (حتی آب آلوده) به نظامیان آمریكایی فروخته و با این سود كلان، مالیات بردرآمد دولت متبوع خودرا هم با تاسیس شعب «آف شور» پرداخت نكرده بودند!. این جنگ همچنین باعث پیدایش مجدد نیروی مِرسنِر شده و هزاران مرسنر از این دست و عمدتا وابسته به كمپانی آمریكایی «بلك واتر» [که در سال 2009 تغییر نام داد] در مساعی امنیتی - انتظامی پس از اشغال نظامی عراق مشارکت داشتند كه در جهان معاصر یک پدیده نسبتا تازه بشمار آورده شده است. درمارس 2008 شمار مقاطعه كاران خارجی و عمدتا آمریكایی در عراق از رقم ده هزار متجاوز بود. طبق همین شنیده ها، القاعده كه خودرا حامی سُنّی های عراقی نشان می دهد پیش از آغاز تعرض نظامی آمریكا در بیستم مارس 2003 (نوروز ایرانیان)، در آن كشور جایی نداشت ولی در اندک مدتی پس از مارس 2003 توانست دارای پایگاه و شش تا بیست هزار عضو شود و ....
    آن دسته از آمریكاییان که از وضعیت داخلی وقت عراق ناراضی بودند در مارس 2008 در صدد تغییرمقامات دولت واشنگتن از طریق صندوق های رای برآمدند و این خواست خود را با حمایت از «بارک حسین اوباما» منعكس می کردند. در آن زمان این حمایت تا آنجا پیش رفته بود كه دختران كندی و كارتر (دو رئیس جمهور پیشین از حزب دمکرات) هم به پشتیبانی از این نامزد انتخاباتی شعار می دادند که شعار اوباما «تغییر» بود و همین شعار اورا پیروز کرد.
عکسهايي از تظاهرات ضد جنگ در 18 و 19 مارس 2008 در لندن و لس آنجلس

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
عراق در پایان ششمین سال اشغال نظامی: ادامه بی ثباتی ها، گسترش فساد اداری، مسئله آوارگان، فقر و حتی نبود آب آشامیدنی سالم
حمل تابوت يکي از مقتولان انفجار نيمه مارس 2009 بغداد

تصویری که برخی رسانه ها، چند تحلیلگر و ناظر بی طرف از وضعیت عراق در پایان ششمین سال اشغال نظامی (19 مارس 2009) به دست داده بودند همچنان تاریک بود. چند گوشه از این تصویر از این قرار است:
    ــ فساد اداری درحال گسترش بیداد می کند و یک سازمان جهانی ناظر (واچ داگ)، عراق را از لحاظ وجود فساد در ادارات و مقامات، در میان کشورهای جهان در ردیف بسیار بالا قرارداده است حال آنکه از این لحاظ، پیش از تعرض نظامی 20 مارس 2003 در ردیف بسیار پایین قرارداشت. به باور استادان علم حکومت (علوم اداری ـ سیاسی)، فساد اداری و کاغذبازی بمانند خوره و سرطان یک کشور را تدریجا از پای در می آورد و نه تنها حاکمیت ملی بلکه تمامیت آن را به مخاطره می افکند.
    ــ بی اعتنایی! به تامین رفاه عمومی و ایجاد امید، ریشه کنی فساد مالی ـ اداری و برخی ندانمکاری ها باعث ادامه فقرتوده ها شده، برپیچیدگی مشکلات حیات و زندگانی روزمره افزوده و یک نمونه آن نبود آب آشامیدنی سالم [شش سال پس از آغاز جنگ و 5 سال و ده ماه پس از اعلام پایان آن و شروع اشغال نظامی] است. ناامیدی به آینده است که اشتیاق به مهاجرت را در مردم بویژه طبقه جوان و درس خوانده بوجود می آورد که در درازمدت برای یک کشور خطر جدّی در بر خواهد داشت.
    ــ مسئله صدها هزار آواره از خانه، محله، شهر و کشور به علت تفاوت نژاد، مذهب و یا «داشتن مقام و ... در نظام سابق» است که به تدریج به مشکلات تازه منجر می شود.
    ــ تعدّد مذهب و نژاد و دعاوی اقتصادی (سهم از نفت و درآمدها) ـ دعاوی سیاسی (سهم در مدیریت ها و مقنّنه) هرگروه مسئله ای است که رسیدن به توافق برسر حل آن اگر محال نباشد، کاری بس دشوار است و در نتیجه مانع ثبات. تفسیرنگاران بی طرف ادامه این نفاق، و بی ثباتی های پیامد آن را ازعوامل تجزیه کشور می دانند.
    ــ حضور استراتژیک آمریکا در عراق (پس از بازگشت نیروهای رزمی از این کشور) برای زمانی بسیار طولانی ادامه خواهد داشت زیرا که سرزمین عراق مقام کلیدی خودرا در جهان که از سه هزار سال به آن شهرت یافته بود همچنان به دست دارد، دروازه مشرق زمین و ناظر بر آسیای غربی و جزیرة العرب است. ساختمان بسیار بزرگ سفارت آمریکا در بغداد که در سال 2008 بپایان رسید و ... نشانه ادامه حضور استراتژیک است. دولت واشنگتن همانند اسکندر مقدونی، سلوکی ها، عباسیان و عثمانیان عراق را کلید جهان می داند و می خواهد به نوعی این کلید را در دست داشته باشد. پایتخت امپراتوری توانمند ایرانیان ـ یکی از دو ابرقدرت جهان وقت ـ به مدت هشت قرن در عراق قرارداشت که بقایای آن در نزدیکی شهر بغداد بر سر پاست. ایرانیان تا قرن هجدهم از بغداد دست برنداشتند و مسائل ارضی و مرزی ادامه داشت.
    
ديدار اوباما با طالباني در بغداد (اپریل 2009)

ــ جلال طالبانی (متولد 12 نوامبر 1933) رئیس جمهور عراق (از اپریل 2005 و از اواخر سال 2012 مبتلا به بیماری) یک کُرد سوسیالیست است. بخشی از نظرات او در مصاحبه اش در صفحه 4 شماره 15806 (21 اسفندماه 1357 هجری خورشیدی) روزنامه اطلاعات (چاپ تهران) مندرج است که می توانید متن آن را در بخش کتب و جراید فارسی کتابخانه کنگره آمریکا به دست آورید، کپی بگیرید، بخوانید، قضاوت کنید و آینده را حدس بزنید. طالبانی بنیادگذار و رهبر حزب Patriotic Union of Kurdistan است. طالبانی که بر زبان پارسی هم مسلط است نخستین رئیس جمهور غیر عرب عراق است.
    ــ اشغال نظامی عراق، همچنانکه پیش بینی می شد مسائل نژادی ـ مذهبی عراق را که پیش از دهه سوم قرن بیستم یک کشور واحد نبود علنی تر ساخته است. نژاد تنها با آزمایش «DNA» مشخص می شود نه حرف. در طول خلافت عباسیان و حکومت سلجوقیان شمار زیادی از اقوام آلتائیک (ترکمان) هم در بین النهرین ساکن و ماندگار شدند. عباسیان از این اقوام برای سپاهیگری استفاده می کردند.
    
ساميرا احمد جاسم

ــ درمارس 2009 ناآرامی در عراق همچنان ادامه داشت. در فوریه 2009 (ماهی که در آن سال 28 روزه بود) 288 تن در عراق کشته شده بودند یعنی هر روز بیش از ده نفر. تنها در انفجارهای انتحاری که در نیمه مارس 2009 به فاصله سه روز در دو گوشه بغداد روی داد 28 تن جان خودرا از دست داده بودند که یک مورد آن مقابل آکادمی پلیس روی داده بود. 18 مارس 2009 و دو روز مانده به پایان ششمین سال اشغال نظامی عراق، فیصل عبدالله یک سیاستمدار سُنی عراقی در یک محله شمالی بغداد ترور شد. دوم فوریه 2009 دستگیری یک زن 50 ساله به نام سامیرا احمد جاسم که مشوّق زنان عراقی به مشارکت در انفجارهای انتحاری بود و دهها تن را وارد این نوع مبارزه (Female Suicide Bombers) کرده بود عمق مسئله را منعکس کرد. گفتن «انفجار انتحاری» به زبان آسان است. وقتی یک انسان و آن هم یک جوان و یا یک زن حاضر به گذشتن از حیات می شود؛ ابعاد مسائل خیلی بزرگتر و پیچیده تر از آن است که بشود به آسانی از آنها گذشت.
    ــ جمع تلفات غیرنظامیان عراقی تا سال 2009 شصت و شش هزار کشته اعلام شده بود (طبق آمار منتشره در مارس 2013، تلفات ده ساله غیر نظامیان عراقی 118 هزار کشته و 250 هزار مجروح بوده است).
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
انفجارهای پُرتلفات بغداد در آستانه دهمین سالگرد حمله نظامی آمریکا به عراق
19 مارس 2013 و در آستانه دهمین سالگرد تعرض نظامی آمریکا به عراق، در چندین انفجار و عمدتا در محله های شیعه نشین بغداد 56 تن کشته و 177 نفر مجروح شدند. برخی از انفجارها، انفجار انتحاری بود. نخست وزیر عراق که یک شیعه است ـ بدون ذکر نام کشور ـ چند دولت منطقه را متهم به ترغیب این خرابکاری ها کرد. برخی گزارش ها این انفجارهارا کار گروهی سُنّی دانسته اند که نام دولت اسلامی عراق بر خود نهاده اند. دیگر گزارش ها حکایت از معاملات مستقیم نفتی دولت محلی اقلیم کردستان عراق دارد. در این میان، رسانه های آمریکا بخشی از اخبار 19 مارس 2013 خودرا اختصاص به دهمین سالگرد حمله نظامی آمریکا به عراق، شرح تصرف این کشور و تغییر نظام حکومتی آن داده و ارقام تلفات و هزینه مالی سنگین این عملیات و بی ثباتی کنونی و نیز حیف و میل قسمتی از کمک مالی آمریکا به آموزش پلیس برای عراق را برشمرده بودند.
يک صحنه از انفجارهاي 19 مارس 2013 در شهر بغداد

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که مردم السالوادور یک گریلای مارکسیست را به ریاست کشور انتخاب کردند


پیروزی موریسیو فونس Carlos Mauricio Funes Cartagena ژورنالیست تلویزیونی و گریلا ـ مارکسیست سابق السالوادوری در انتخابات 15 مارس 2009 این کشورِ حدودا هفت میلیونی آمریکای لاتین که از یکم ژوئن این سال کار خودرا در این سمت آغاز کرد یک رویداد بزرگ تاریخی بشمار آورده شده است زیرا که السالوادور 12 سال (از 1980 تا 1992) صحنه زدوخوردهای چریکی (چپ و راست بایکدیگر) بود و دولت واشنگتن و راستگرایان آمریکای لاتین تلاش بسیار کردند که این سرزمین 21 هزارکیلومتری واقع در آمریکای مرکزی، ساحل اقیانوس آرام و همسایه گواتمالا و هندوراس به دست چپگرایان نیافتد. چپ هایی که در این نبرد گریلایی خونین و پرتلفات [که 71 هزار کشته برجای گذارد] درگیر بودند عمدتا وابسته به جبهه آزادیبخش ملیِ «فارابوندو مارتی» بودند که چندی پیش از انتخابات 2009 اسلحه بر زمین گذارده، تحمل حکومت راستگرایان را به شرط رعایت حقوق و آزادی های مدنی اعلام و تبدیل به یک حزب سیاسی شده بودند.
     مرور زمان نشان داد که دولت راستگرای السالوادور نیز در این مدت به تعهد خود وفادار مانده بود و عادی بودن وضعیت انتخابات 15 مارس 2009 دلیل رعایت شروط و تعهداتی بود که در سال 1992 برعهده گرفته بود. جبهه «فارابوندو مارتی» پس از فروپاشی شوروی، میان خود به تعدیل مارکسیسم دست زده و بمانند سایر چپهای آمریکای لاتین «پاپیولیست ـ ناسیونالیست» شده است. اهمیت دیگر انتخابات 2009 السالوادور در این بود که اندکی بیش از دو میلیون و سیصد هزار (حدود یک سوم جمعیت السالوادور) و بیشتر نیروی کار این کشور که در یو. اس. اِ (یونایتد استیتز آو آمریکا) بسر می بردند آراء خودرا از آنجا ارسال داشته و یا در آنجا در مراکز تعیین شده رای داده و کارلو فونس چپگرا را انتخابات کرده بودند که اقدام بی سابقه ای تلقی شده بود. به عبارت دیگر؛ انتخاب یک چپگرای پاپیولیست (معتقد به مردم معمولی، نَه الیت ها و قبلا یک چریک و مارکسیست) توسط رای دهندگان مقیم «یو اِس اِ» ضد چپگرایی!. کثرت نیروی کار السالوادور در یو. اِس. اِ به حدی بوده است که سبب شد چند سال پیش از انتخابات 2009، دولت السالوادور «دلار آمریکا» را پول رسمی خود اعلام دارد تا تبادل پول آسان باشد که آن مهاجران برای بستگانشان در السالاوادور می فرستادند. پیش از انتخابات 2009 افراط طبقه حاکمه وقت السالوادور [راستگرایان] در مخالفت با افکار تساوی خواهانه (پاپیولیستی ـ سوسیالیستی) به حدی بود که دولت سوسیالیستی کوبا را پس از پیروزی انقلاب فیدل کاسترو به رسمیت نشناخته بودند که کارلو فونس پس از پیروزی در انتخابات گفته بود نخستین کار او برقراری رابطه با کوبا خواهد بود. انتخابات 15 مارس 2009 السالوادور که 90 درصد مردم آن از نژاد مخلوط (بومی ـ اروپایی) هستند یک نشانه دیگر از بیداری مردم آمریکای مرکزی و جنوبی که در آمریکای شمالی «هیسپانیک و لاتینو» گفته می شوند خوانده شده است. همچنین برآورد شده است که هیسپانیک ـ لاتینوهای مهاجر به شمال، تا چند دهه دیگر در این منطقه (آمریکای شمالی) اکثریت شوند که شمار آنان اینک حدود 54 میلیون نفر است و در یو. اِس. اِ. اقلیت ردیف اول هستند و خیلی بیش از آفریقایی ـ آمریکایی ها (سیاهپوستان).
     با انتخاب کارلُس فونس، بیشتر کشورهای آمریکای لاتین هم دارای دولت چپگرا شدند که بعدا و تا حدودی تغییر چهره داده شدند.
     کارلُس موریسیو فونس (موریچیو فونس) پس از انتخاب شدن قول داده بود که دولت او از افراط گری به دور خواهد بود و دلار را همچنان و به همان صورت حفظ خواهد کرد.
     فونس و در آن زمان 49 ساله قبلا و سالها ضمن گزارشگری ژورنالیستی، یک برنامه منظم تلویزیونی تحت عنوان «بدون سانسور» اجرا می کرد که عمدتا اختصاص به افشاگری داشت. به اظهار اصحاب نظر، همین برنامه که شجاعت و بی طرفی او را به ثبوت رسانیده بود کمک بزرگی به کسب وجهه ملّی و پیروزی اش در انتخابات کرد. کار این برنامه از زمانی گرفت که کارلُس فونس در سال 2001 و درجریان کمک رسانی ها به زلزله زدگان السالوادور، مقاماتی را که از این کمکها سوء استفاده کرده و یا باعث حیف و میل آنها شده بودند افشاء کرد و ضعف های دولتی در امر نجات مصدومین را برشمرد.
    کارلُس فونس پس از تحصیل در دانشگاه در رشته رسانه های گروهی و ارتباطات (روزنامه نگاری)، به کار تهیه و نوشتن خبر و نظر پرداخته بود و همزمان با آن در مدارس هم تدریس می کرد. وی پس از مدتی تهیه خبر برای تلویزیون را ترجیح داد زیرا که ضمن داشتن استعداد، لحن گفتار او برای این کار مناسب بود و 19 سال به این کار ادامه داد. حتی یک شبکه آمریکایی (با مرکزیت یونایتد استیتز) از خریداران گزارش های او بود. کارلُس فونس یک برادر خودرا در جریان جنگ داخلی السالوادور ازدست داده بود. برادر او به دست پلیس السالوادور که در کنترل راستگرایان بود کشته شده بود، ولی انتقام نگرفت. فونس با یک بانو سوسیالیست برزیلی ازدواج کرده بود که از اعضای برجسته حزب کارگران سوسیالیست برزیل (حزب لولا دا سیلوا) است.
     کارلُس فونس در نخستین مصاحبه مطبوعاتی پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری السالوادور گفته بود که دو ـ سه سال است که در گوشه و کنار جهان بوی تغییر به مشام می رسد. این تغییر باید تحقق یابد زیرا که جبر و روند تاریخ است. وی گفته بود که السالوادوری ها اورا انتخاب کردند تا منافع آنان و وطن را تامین کند، او را برای خدمت کردن انتخاب کرده اند نه سروری. او می داند که السالوادوری ها از چه مسائلی رنج می برند، چه می خواهند و چه نمی خواهند و چون انتظار آنان را می داند آن را برآورده خواهد ساخت. او گفته بود که از طریق برنامه تلویزیونی «بدون سانسور» خواست های هموطنان را دریافت و درک کرده است و می داند که تشنه چه اصلاحاتی هستند.
    کارلُس فونس تا سال 2014 بر السالوادور ریاست کرد، ولی به رغم رفتار بی طرفانه نسبت به راستگرایان، در طول دو سال پس از پایان ریاست او، این گروه اتهامات متعدد به او وارد ساختند ازجمله عفو و بخشودگی چپگرایانِ متهم و باندهای معروف به گَنگ زیر عنوان Gang truce و نیز داشتن 600 هزار دلار (فقط 600 هزار دلار!) در حساب بانکی اش و ندادن مالیات سود این سپرده و ... به علاوه تحریم شدن از سوی دولت واشینگتن که مجبور شد در سال 2016 با خانواده اش به نیکاراگوئه پناه برَد و تا پایان عُمر آنجا باشد. وی 21 ژانویه 2025 در 65 سالگی در نیکاراگوئه درگذشت.
    انتخاب گریلا ـ مارکسیست و نیز چپگرای افراطی به ریاست کشور در کلمبیا و شیلی هم صورت گرفت.
    
Mauricio Funes در جريان کمپين انتخاباتي (مارس 2009)

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
یک ماجرای شگفت انگیز از انحطاط انسان: مجازات حبس ابد برای مرد اتریشی که پدر فرزندان دختر خود بوده است!
Josef Fritzel در پایان محاکمه
پرونده قضایی ماجرای شگفت انگیزی که از آوریل 2009 ذهن مخاطبان رسانه ها درگوشه و کنار جهان را همراه با انزجار و احساس تنفر به خود مشغول کرده بود نوزدهم مارس 2009، پس از 11 ماه به پایان رسید و به تاریخ پیوست. این ماجرا با انتقال یک دختر 19 ساله اتریشی به نام کرستین Kerstin به بیمارستان شهر Amstetiiem و پس از بهوش آمدن او آفتابی شده بود. وی که به سبب محروم بودن از آفتاب در تمامی طول عمر، به بیماری کلیوی مبتلا شده بود در حال بیهوشی به بیمارستان انتقال یافته بود. کرستین پس از اینکه قدرت تکلم را بازیافت به پزشک معالج که از وضعیت او متعجب شده بود گفته بود که تمامی عمر را با مادرش الیزابت (متولد ششم آوریل 1966 ـ چهل و دو ساله)، برادر تقریبا 18 ساله اش «استفان» و یک برادر 5 ساله به نام فلیکس در یک زیرزمین زندگی کرده و دنیای خارج از آن چهار دیواری را ندیده است.
Kerstin


     پزشک جریان را به پلیس اطلاع داد و افراد پلیس به محل رفتند و در زیرزمین یک مهندس 73 ساله برق به نام جوزف فریتسلJosef Fritzel مادر و دو برادر کرستین را یافتند و به قرارگاه خود منتقل کردند. در اینجا، الیزابت مادر کرستین چنین گفت:
     "پدرم جوزف فریتسل Josef Fritzel (متولد آوریل 1935) از 11 سالگی نسبت به من سوء نظر داشت. در 17 سالگی و زمانی که در یک مدرسه حرفه ای در شهر مجاور تحصیل می کردم فرار و ترک خانواده کردم ولی پدرم با کمک پلیس مرا یافت و به خانه برد و چند ماه بعد پس از مسدود کردن پنجره های زیرزمین ساختمان خانه و تبدیل آن به یک محل سکونت و بستن همه راههای ورودی به آن جز یک ورودی منتهی به یک راهرو طولانی، مرا با زور به آنجا منتقل کرد و 24 سال تمام در آنجا نگهداری کرد بدون اینکه رنگ آفتاب را ببینم. در این مدت، او تنها بعد از ظهرها به من سر می زد و من در این مدت از پدرم دارای هفت فرزند شدم که وی سه تن از آنان را از من جدا کرد و به طبقه بالا برد و به مادرم سپرد و من و سه فرزند دیگرم در همان زیرزمین ماندیم. فرزند هفتم که هنگام وضع حمل دچار بیماری تنفسی بود پس از 60 ساعت مرد و در این مدت اصرار من به پدرم که اورا به دکتر برساند به جایی نرسید و ظاهرا جسد کودک را پس از مرگ به داخل محل سوخت (کوره) آبگرمگن انداخت.
    
جوزف و رزماري در پنجاهمين سالگرد ازدواج

پلیس با شنیدن این اظهارات، الیزابت و دو فرزندش را به بیمارستان فرستاد و «جوزف فریتسل» را به اتهام تجاوز به محارم، توقیف غیر قانونی چهار انسان و باعث مرگ نوزاد شدن دستگیر کرد و دادستان شهر اورا به زندان فرستاد تا تحقیقات تکمیل شود. تحقیقات پلیس نشان داد جوزف که در جوانی، یک بار به اتهام تجاوز به یک زن به 18 ماه زندان محکوم شده بود دارای هفت فرزند هم از زن خود رزماری Rosemarie شصت و هشت ساله است که دوتای آنان پسرند. رزماری که در 17 سالگی با جوزف ازدواج کرده و در طبقه بالای ساختمان زندگی می کرده گفته بود که از وضعیت الیزابت و نگهداری او در زیرزمین خبر نداشت. در آن ساختمان که دارای چند آپارتمان است، خانواده های دیگری هم زندگی می کردند که از جریان اظهار بی اطلاعی کرده بودند. جوزف پس از بازنشسته شدن از کار در یک کارخانه صنعتی، مدتی نماینده فروش کالای مهندسی شده بود و سپس با خرید و ساخت و تکمیل چند ساختمان، از راه اجاره دادن آنها کسب درآمد می کرد. وی در شهر خود به یک شوهر خوب معروف بود بگونه ای که در سال 2006 مراسم پنجاهمین سال ازدواج او با رزماری را برگزار کرده بودند.
    
عكس اليزابت كه در 1984 به پليس داده شده بود

جوزف پس از محبوس کردن الیزابت در زیرزمین، گم شدن اورا به ضمیمه عکسی از وی به پلیس اطلاع داده بود و یک ماه بعد هم الیزابت را مجبور کرده بود که به خط خود خطاب به پلیس نامه بنویسد و بگوید که در شهر ... زندگی می کند، سالم است و نیاز نیست که جستجوی وی ادامه یابد، او 18 ساله است و حاکم بر سرنوشت خود. جوزف این نامه را به همان شهر برده و به پست سپرده بود و جستجو برای یافتن الیزابت متوقف شده بود.
     تحقیقات دادستانی درباره اتهامات وارده به جوزف چند ماه طول کشید و محاکمه از دوشنبه 16 مارس 2009 در دادگاه St. Poelten آغاز شد. وی در آغاز محاکمه منکر اجبار الیزابت به زندگی در زیرزمین و امتناع از انتقال نوزاد به دکتر شده بود ولی پذیرفته بود که شش فرزند الیزابت به علاوه نوزادی که درگذشته بود متعلق به او بوده اند. جوزف نمی توانست منکر این اتهام شود زیرا آزمایش دی ان ا پدر بودن اورا تایید کرده بود. قاضی تقاضای الیزابت را که در دادگاه حاضر نشود و قیافه پدر را نبیند پذیرفته بود. الیزابت به طریقه ویدئویی حرفهای خودرا زده و جزئیات کارهای پدرش را نسبت به خود شرح داده بود. جوزف در جلسه 19 مارس (پنجشنبه 29 اسفند 1387) هنگامی که گفته های دخترش را که در جلسه دادگاه پخش شد مشاهده کرد و شنید از انکار دست کشید و به همه چیز اعتراف کرد و گفت که پس از حبس کردن دخترش در زیرزمین به خاطر ترس از فرار مجدد او، یک روز فریب شیطان را خورد و سپس این کار برای او به صورت اعتیاد درآمد که ترک آن برایش امکان پذیر نبود و از مردمی که خواندن این ماجرا در رسانه ها آنان را جریحه دار کرده است پوزش طلبید.
     با این اعتراف، هیات منصفه دادگاه همان روز جوزف را مجرم شناخت و به قاضی پیشنهاد کرد که وی را به حبس ابد محکوم کند تا باعث عبرت شود. اتریش همانند سایر کشورهای اروپایی مجازات اعدام ندارد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تاریخ از نگاهی به تصویر
طرح نوروزی روزنامه شرق به مناسبت آغاز سال 1392 هجری خورشیدی و شماری از اعضای تحریریه این روزنامه معروف ایران


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 20 مارس
  • 1525:   دولت فرانسه برای تعقیب و مجازات پروتستانها یك هیات ویژه تشكیل داد.
  • 1549:   دریاسالار انگلیسی توماس سیمور به جرم توطئه بر ضدبرادر خودكه مقام سوم كشور بود گردن زده شد.
  • 1737:   نیوتن فیزیكدان معروف در 84 سالگی در لندن درگذشت.
  • 1627:   هلندی ها هم بمانند سایر اروپاییان، برای استثمار مشرق زمین كمپانی هند شرقی هلند (اندونزی) را تاسیس كردند.
  • 1885:   یوجن هریگل فیلسوف آلمانی به دنیا آمد و 72 سال عمر كرد.
  • 1896:   نیروهای نظامی آمریكا به بهانه محافظت از اتباع این كشور وارد نیكاراگوئه شدند.
  • 1928:   صدور گذرنامه سیاسی درایران محدود شد و در چارچوب «قانون گذرنامه» قرار گرفت.
  • 1954:   دراین روز در اسفندماه 1332 و هفت ماه پس از براندازی حكومت دكتر مصدق، راجرز استیونس سفیر تازه انگلستان در تهران اعلام كرد كه میان انگلستان و آمریكا در قبال نفت ایران توافق حاصل شده است.



  •  

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com