Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
5 اكتبر
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 5 اكتبر
ایران
آخرین پیروزی مهم ارتش ایران بر روم در زمان انوشیروان دادگر و نگاهی کوتاه به اصلاحات داخلی او
سکه خسروانوشیروان با تصویر او
پنجم اكتبر 579 میلادی، ارتش ایران مركب از 40 هزار سوار و یكصد هزار پیاده، سوریه را از دست رومیها خارج كرد و نزدیك به 20 هزار رومی را به اسارت گرفت.
     ژوستین دوم امپراتور روم كه دو بار از خسروانوشیروان شكست نظامی خورده و از فرط اندوه خودرا بازنشسته و خانه نشین كرده بود پیش از كناره گیری، ژنرال تیبریوس را جانشین خود ساخته بود تا بتواند از عهده ارتش ایران برآید كه تیبریوس هم در جنگ اكتبر 579 شكست خورد، ولی دیگر ژوستین دوم زنده نبود تا خبر این شكست را بشنود. او پنجم اكتبر سال 578 (درست یك سال پیش از شكست تیبریوس) در انزوا و در 58 سالگی درگذشته بود.
     پس از پیروزی اكتبر 579 میلادی، طولی نكشید كه خسروانوشیروان، شاه وقت ایران، پس از 48 سال سلطنت درگذشت. وی نقشه اخراج رومی ها از سوریه را شخصا طرح كرده بود.
     در دوران حكومت انوشیروان دادگر مرزهای ایران تقریبا به حدود مرزهای ایران در دوران هخامنشیان رسیده بود. وی هون ها را از منطقه تاجیكستان و شمال شرقی افغانستان امروز اخراج كرد، حكومت روم شرقی را خراجگزار ایران ساخت، امتیازهای طبقاتی را كاهش داد، نظام قضایی را اصلاح و كدخدایان و دهداران را انتخابی و بیگاریِ ارباب از رعیت را لغو كرد. به دستور او مدارس فراوان تاسیس شد. وی تالیف و ترجمه كتاب از هندی و یونانی را تشویق كرد و برای این منظور یک سازمان دولتی ویژه به وجود آورد که ترجمه کلیله و دمنه از هندی یکی از کارهای این سازمان بوده است. خسروانوشیروان عمارات تازه در كاخ تیسفون [طاق كسری] ساخت و در شهرها دفاتر ویژه دایر كرد كه درد دل مردم را به وی اطلاع دهند. خود او هر چند روز یک بار دیدار عمومی ( اصطلاحا : بار عام ) داشت و در این دیدار شخصا شکایات مردم را دریافت و به درد دلها و خواستهایشان توجه می کرد. گهگاه که مردم برای اعلام شکایات و درخوستهای خود در برابر کاخ تیسفون اجتماع می کردند، شخصا در بالکن کاخ حضور می یافت و اظهارات آنان را می شنید.
     مورخان قرون وسطا - قرن ها پس از خسروانوشیروان ـ با بررسی کارهای او، بر نام او صفت «دادگر» را اضافه کردند و در دهه دوم قردن چهاردهم هجری خورشیدی که زرتشتیان هند چند مدرسه در تهران ساختند و به آموزش و پرورش ایران هدیه کردند، نام بزرگترین آنها را که در خیابان انقلاب قرار دارد «انوشیروان دادگر» گذاردند که دهها سال بهترین دبیرستان دختران پایتخت بود.
     در زمینه نظامی، به نوشته مورخان روم شرقی، خسروانوشیروان بازگشت و فرار سرباز ایرانی در جنگهای دفاعی (نه تعرّضی) را اکیدا ممنوع و برای آن مجازات سخت در نظر گرفته بود و چنین سربازی پیش از مجازات، از موهبت ایرانی بودن خلع می شد، زیرا سرباز ایرانی نباید در جنگهای دفاعی به دشمنی که چشم طمع به وطن او داشت، پشت می کرد. به نوشته این مورخان، سربازان ایرانی هر روز دو بار در جمع خود ( به اصطلاح امروز؛ صبحگاه و شامگاه ) با صدای بلند می گفتند: ایستادگی برای حفط میهن و هم میهنان یا مرگ.
    
بقاياي تالاري كه خسرو انوشيروان در آن خواستها و درد دلهاي مردم و ازجمله عوام الناس را مي شنيد و به همين دليل، شعراء پارسي سرا در اشعار خود اين تالار را «بارگه داد» خوانده اند

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
بحران ارز و طلا در ایران اکتبر 2012 و نظر کارشناسان ـ بحران پولی ایران صرفا ناشی از تحریم نیست از ضعف مدیریت، عدم استقلال بانک مرکزی است و ...
هفته نخست اکتبر 2012 (مهرماه 1391) مسئله پول و ارز در جمهوری اسلامی ایران از اخبار روز رسانه ها در گوشه و کنار جهان شده بود. دولت آمریکا در آن هفته از مهرماه 1391، سقوط بی‌سابقه ارزش ریال ایران را نشانه موفقیت تحریم‌ها خوانده بود. ولی، همه کارشناسان اقتصادی این استدلال را نپذیرفته و اعلام آن را به نوعی دفاع از سیاست «بارَک حسین اوباما» خوانده بودند که در جریان یک کَمپین سرنوشت ساز انتخاباتی بود و در قبال ایران نظری متفاوت از نظر رقیب خود ـ «میت رامنی» داشت. این دسته از کارشناسان مسئله را در ضعف مدیریت سیاست پولی جمهوری اسلامی ایران، عدم استقلال بانک مرکزی این کشور، دلال بازی و سودجویی به هر وسیله، و هجوم مردم و حتی بانک های غیردولتی و شهرداری در خرید ارز جهت حفظ ارزش پول خود و بردن سود احتمالی دانسته و گفته بودند که در این شرایط و به قول آنان؛ «شرایط حاد»، دولت باید ضربتی [همانند زمان جنگ] عمل کند زیراکه راههای متعارف پاسخ نخواهد داد. ایران اگر برنامه های خودرا با شرایط فضای تحریم تطبیق و تجدید نظر کند و کنترل شدید بر بازار ارز و طلا و واردات و تحدید فروش ارز مثلا برای مسافرت و ... داشته باشد به حد کافی ذخیره ارزی و درآمد دارد زیراکه طبق محاسبات، اگر ولخرجی و رانت خواری و مساعدت این و آن در کار نباشد صادرات نفت در همین حد کافی است، مخصوصا که ایران در ماههای گذشته دست به خرید طلا بویژه از ترکیه زده است. سیاست اقتصادی در جوّ تحریم باید بر پایه افزایش تولیدات داخلی، خودکفایی و کاهش واردات و صرفه جویی در هزینه های دولتی تنظیم شود.
    اینان همچنین نفوذ بازاریان در تصمیم گیری ها را یک عامل نابسامانی ها خوانده و گفته بودند که از نفوذ بازاریان که در انقلاب سال 1978 فعالانه شرکت داشتند و بعد سهم خواهی کردند کاسته نشده و بسیاری از مسائل اقتصادی ایران بویژه در سال های بعد از جنگ (از سال 1988 ـ 1367 هجری خورشیدی به این سوی) نتیجه آن است. به علاوه، نباید هزینه های دولتی تا این حد متکی به درآمد نفت می شد که در هفت سال اخیر [پیش از سال 2012 ـ 1391 هجری خورشیدی] به حد اکثر [و بی سابقه] رسیده است و نیز پرداخت پول نقد ماهانه به هر تبعه و برنامه خانه سازی به نام برنامه مِهر که ایرانیان بویژه روستانشینان را تنبل و مهاجرت به شهرها و رها کردن روستاها را افزایش داده است و اگر این برنامه ها مفید و موثر بود؛ شوروی که چنین برنامه هایی داشت ورشکست نمی شد و فروپاشی نمی کرد.
    چون بحران پول یک رویداد مهم است و فصلی از تاریخ ایران را تشکیل خواهد داد به درج نظرات مطرح شده در آن هفته از اکتبر 2012 در رسانه ها خواهیم پرداخت. در زیر بخش هایی از نظر دکتر شاهین فاطمی که در مصاحبه چهارم اکتبر 2012 او با صدای جهانی آلمان [دویچه وله] مطرح شده آمده است:
    
دکتر شاهين فاطمي

دکتر شاهین فاطمی اقتصاددان ایرانی مقیم پاریس در پاسخ به سئوال بخش فارسی دویچه‌وله (صدای جهانی آلمان) که نظر خودرا نسبت به اظهارات سخنگوی کاخ سفید واشنگتن و شخص وزیر امور خارجه آمریکا (دولت اوباما) بگوید که این دو مقام سقوط بی‌سابقه و مستمر ارزش ریال ایران را نشانه موفقیت تحریم‌ها خوانده بودند اظهارکرده بود:
    تحریم در مورد بانک مرکزی موثر بوده که دیگر نمی‌تواند همه دلارهای معاملات نفتی را به ایران بازگرداند ولی در سقوط ریال عوامل مختلفی دست به دست داده‌اند که زیاد شدن نقدینگی، بیش از همه در آن موثر بوده است. ادامه این روند قاعدتا به حذف طبقه متوسط می انجامد. به گمان من، جمهوری اسلامی در کوتاه مدت نمی‌‌تواند برای جلوگیری از سقوط ارزش ریال کاری موثر انجام دهد. مساله اساسی در مورد بهای برابری ارزها، عدم اطمینان [از وضعیت اقتصاد] است که موجب می‌شود آنها که جنس وارد کرده‌اند، سعی کنند کالای خود را فعلا نفروشند. در نتیجه، چون واردات ایران خیلی حجیم است، قیمت باز هم بالاتر می‌رود. تثبیت قیمت ارزها، بطور مسلم به نفع مردم خواهد بود چون در چنین شرایطی معاملات به صورت طبیعی [روال عادی] انجام خواهند شد. طبق تحقیق من، ذخیره ارزی ایران حدود ۶۵ میلیارد دلار است و تازه همه این مبلغ نیز در دسترس نیست. در نتیجه دولت ایران نباید مانند سابق ارز به بازار بریزد و قیمت آن را بطور تصنعی پایین نگهدارد. بهای ارز در هر کشور با عامل عرضه و تقاضا تعیین و پول سایر ملل از راه صادرات و سرمایه گذاری حاصل می شود که متاسفانه ایران عمدتا نفت و گاز طبیعی عرضه می‌کند و صادرات چشمگیر دیگر ندارد و خیلی چیزها را وارد می‌کند. لازم است که دولت بر اقتصاد سیاسی کشور مسلط باشد و در حالت تحریم خودرا با وضعیت تطبیق دهد.
    دولت ها از ارز حاصله برای معاملات خارجی و سرمایه‌گذاری‌های دراز مدت استفاده می کنند و به بازار داده نمی شود، صرافی ها معمولا باید از مردم بخرند و به مردم بفروشند. ارز که برنج و گندم نیست که به مغازه داده شود تا بفروش برسد. ارز را بانک ها از طریق گشایش اعتبار و معاملات اسنادی و طبق سهمیه واردات و ... باید با دقت تمام و رعایت قانون و قاعده به افراد و کمپانی های مشخص عرضه کنند. در حالی‌که در ایران امروز، ارز و طلا حالت سرمایه‌ای و بورس پیدا کرده‌اند و نااطمینانی اتباع از ثابت ماندن ریالی که در پس انداز دارند و به عبارت دیگر؛ مردم ایران ارز را امروز می‌خرند به این امید که فردا با سود بفروشند و یا اینکه با نگهداری آن ثروت شان حفظ شود و ارزش پس انداز شان پایین نیاید.
    دکتر فاطمی افزوده بود: برای حل مسئله دو راه وجود دارد: در پیش گرفتن یک سیاست موثر بدون راه گریز و عدول از آن و مدیریت علمی این سیاست. اعتماد مردم به وعده مسئولان و هجوم نبردن به خرید ارز و تبدیل ریال خود به پول اصطلاحا سخت [ناشکننده]. کمتر دیده شده است که پولهای سایر ملل (ارز) در کشورهای دیگر با این سرعت بالا برود [به فاصله دو روز، 20 درصد]، معمولا تغییرات بهای ارزها درمدت زمان طولانی تر و به تدریج صورت می گیرد. در همه کشورها، بانک های مرکزی مدیریت پول و سیاست ارز را به دست دارند، که به نظر می رسد در جمهوری اسلامی ایران، بانک مرکزی مستقل نیست و عملا زیر نظر رییس جمهور اداره می‌شود. این تداخل سیاست در اقتصاد هم یکی از عوامل گرفتاری امروز ایران است. دولت ها در کشورهای دیگر کنترل بانک مرکزی را به دست ندارند، این کنترل در دست شورای پول و ذخایر است. آقای احمدی‌نژاد [رئیس جمهور وقت] تاکنون [اکتبر 2012] سه بار روسای بانک مرکزی را عوض کرده است در حالی‌که بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار طبق قواعد و استاندارد جهانی، باید مستقل از دولت باشند. یک دولت برای این، کنترل بانک مرکزی را به دست می گیرد تا هر وقت که پول کم بیاورد بتواند از آن بگیرد و به اصطلاح اسکناس چاپ کند و این اسکناس اضافی، تورم پول ایجاد می کند و هر چیز ازجمله پول که زمینه آن [موجودی آن در دست مردم] زیاد شود بهایش تنزل می کند [قاعده عرضه و تقاضا که قیمت را تعیین می کند]. طبق یک روال جهانی و اصول مدیریت پول، کار ردیف اول [سرلوحه برنامه ها] روسای بانک‌های مرکزی و معاونان آنها و شورای پول، حفظ ارزش پول ملی است نه آن که خزانه دار دولت باشند. مدیر بانک مرکزی باید کارآمدترین کارشناس امور پول و اقتصاد یک کشور باشد.
    دکتر فاطمی گفته بود: مسائل پولی ایران از یکی ـ دو ماه و چند ماه پیش آغاز نشده بلکه اینک به صورت حاد درآمده و گمان نمی کنم که راه حل عادی داشته باشد مگر آنکه موضوع را امنیتی و از این قبیل کنند و به دست سپاه بدهند [که پاسدار انقلاب و در حقیقت پاسدار قانون اساسی نظام اسلامی است] و ضربتی عمل شود که البته باید کارشناس و کفایت اداره بازار ارز را داشته باشند و نیز معاضدت مقننه و قضائیه را.
    دکتر فاطمی افزوده بود: من با چند نرخی شدن ارز اکیدا مخالف هستم زیراکه نه تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه بر فساد خواهد افزود ازجمله نام کالای اساسی بر هر وارداتی گذاردن و گرفتن ارز به نام واردکردن کالا و فروش آن در بازار آزاد و یا وارد کردن کالا با ارز ارزان (نرخ مرجع) و انبار کردن آن و در زمان دیگر عرضه برای فروش با قیمت خیلی بالاتر و .... دولت باید از حاتم بخشی نیز دست بردارد و به جای حل مسئله، مشکلات را به گردن این و آن نیاندازد که هرگونه تشنج سیاسی و متهم کردن یکدیگر به تشنج بیشتری در عرضه اقتصاد می‌انجامد. به هر حال به نظر من، بزرگترین اشتباه، چند نرخی کردن ارز است که وضع را بدتر و توام با سوء استفاده های متعدد می‌کند.بورس ارز باید وقتی به وجود بیاید که خریدار و فروشنده وجود داشته باشد. بخش خصوصی ایران ارزی در دست ندارد که به بورس بیاورد. اگر داشته باشد در خارج نگهمیدارد چونکه اعتماد به تثبیت بازار پول ندارد. فراموش نکنیم که فروشنده ارز در ایران، دولت است و متقاضی آن مردم‌ و هرکس که پول اضافی داشته باشد و بخواهد ارزش پولش حفظ شود و سودی هم ببرد. اینکه نمی شود بورس؟!.
    دکتر فاطمی در پایان گفته بود که اگر سریعا تدابیری برای حل مسئله ارز بکار برده نشود در ماههای آینده تورم پول افزایش و در نتیجه قیمت‌ها ترقی بیشتری خواهند کرد. به علاوه، دولت باید هزینه های خودرا تعدیل کند تا نیاز به افزایش نقدینگی [عامل تورم] نباشد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
محمدکاظم انبارلویی: حفظ ارزش پول ملّی وظیفه رئیس جمهور، وزیر و وکیل است ـ کشور گرفتارِ بی‌تدبیری، بی‌توجهی، بی‌خیالی و کارنابلدی است
خبرگزاری فارس ـ 13 مهرماه 1399: محمدکاظم انبارلویی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی به بررسی اوضاع نابسامان اقتصادی کشور و عدم توجه دولت و دستگاه‌های مربوط به این مسئله پرداخت.
    
    
محمدکاظم انبارلویی

متن یادداشت این کارشناس مسائل سیاسی، به گزارش فارس:
    
    "صبح که از خواب بلند می‌شویم، دنبال این هستیم که ببینیم قیمت ارزها، طلا، زمین، ماشین و ... چقدر است؟. یک بار از خودمان نپرسیدیم که قیمت دست پاک، چشم پاک، ذهن پاک و قلب پاک چقدر است؟!.
    بازار قیمت‌ها ما را به وادی فساد، دزدی، اختلاس و اخلال در نظام اقتصادی کشور کشانده است. هزار راه نرفته برای خوب زیستن و زیستن خوب و رسیدن به قله‌های عزت، کرامت، شرف، بزرگی و قناعت داریم، اما سر از زندگی اشرافی و خورد و خواب و لاکچری زیستنِ جنون‌آمیز درآورده ایم.
    این چه بساطی است که در سفره مردم افتاده است؟. کسی از خود نمی‌پرسد رِزق پاک چیست و کجا می‌شود آن را بدست آورد؟. چرا باید کسی شب بخوابد، صبح بلند شود و ببیند میلیاردها تومان بدون این که زحمتی کشیده باشد به دارایی‌های او اضافه شده است، بی‌ آن که حتی ریالی حقوق دولت و ملت از این گنج بی‌حساب را بپردازد؟!.
    از هر کس می‌پرسیم چرا سر از بازار ارز، طلا، زمین، ملک، ماشین و ... درآوردی، می‌گوید؛ می‌خواهم ارزش پول خودم را حفظ کنم. مگر حفظ ارزش پول به عهده ماست؟. حفظ ارزش پول ملی به عهده دولت‌هاست. اصلی‌ترین و کلیدی‌ترین وظیفه دولت، حفظ ارزش پول است. پس این جماعتی را که به عنوان رئیس‌جمهور، وزیر، وکیل و ... انتخاب می‌کنیم، چه می‌کنند؟!. شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار چه می‌کند؟. وظایف کلیدی بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و دارایی و دیگر دستگاه‌های اقتصادی چه می‌شود؟!.
    ایران هفدهمین اقتصاد دنیا براساس گزارش رسمی نهادهای بین‌المللی رصدکننده اقتصاد کشورهاست! بازارها مملو از کالاست. گمرکات پُر از کالاهای وارداتی و صادراتی است. ما گرفتار یک جنگ ظالمانه اقتصادی با آمریکا و اروپا هستیم، همان‌ها که در هشت سال دفاع مقدس، سلاح و مهمات و کمک‌های لجستیک و اطلاعات در اختیار دشمن بعثی قرار دادند تا ملت ایران را نابود کنند. آن‌ها حتی از دادن سلاح‌های شیمیایی به آن دیکتاتور سفّاک دولت بعثی پرهیز نکردند.
    ما گرفتار یک بی‌تدبیری، بی‌توجهی، بی‌خیالی و کارنابلدی از سوی فرماندهان جنگ اقتصادی در داخل و مدیریت جنگ اقتصادی با دشمن هستیم و آن‌ها حاضر نیستند براساس نقشه‌های اقتصاد مقاومتی عمل کنند.
    سؤال می‌شود؛ این چه بساطی است که راه انداخته‌اید؟. چرا هر روز که می‌گذرد، ارزش پول ملی کاهش می‌یابد؟ می‌گویند؛ دولت کسری دارد. پیش‌بینی درآمدها؛ واقعی نبوده است. هزینه‌ها سر به فلک کشیده است و ....
    در هر جنگی و در هر عملیاتی، اطلاعات لازم است. بدون اطلاعات نمی‌توان دست به ماشه بُرد و به سمت خاکریز و سنگرهای دشمن حمله کرد . این حرف درستی است. حال ببینیم همین گزاره که دولت کسری دارد، درست است؟.
    کدام دیده‌بان نظارتی، کسری دولت را تأیید می‌کند؟. دیوان محاسبات که مسئول است گزارش تفریغ بودجه را باید بدهد، در کدام سال تفریغ ماده واحده بودجه را داده که معلوم شود اولا؛ ما کسری داریم؟، ثانیا؛ اگر داریم، میزان آن چقدر است؟، ایضا سازمان حسابرسی و سازمان بازرسی کل کشور که به نوعی دست‌اندرکار نظارت بر حساب و کتاب دولت و نیز حسن اجرای قوانین هستند، در این باره چرا ساکت اند؟. راستی‌‌آزماییِ کسری بودجه دولت کجا صورت گرفته است؟.
    اگر دولت کسری دارد، چرا در لایحه بودجه‌ای که تسلیم مجلس می‌کند، درآمد حاصل از انحصارات را که وفق ماده 10 قانون محاسبات عمومی، درآمد عمومی محسوب می‌شود را به خزانه‌داری کل واریز نمی‌کند؟
    اگر دولت کسری دارد، چرا در لوایح تقدیمی بودجه به مجلس، سود بزرگ‌ترین بنگاه‌های اقتصادی و مالیات آنها را که وفق ماده 10 قانون اساسی، درآمد عمومی محسوب می‌شود را به این بنگاه‌ها می‌بخشد و به حساب درآمد عمومی خزانه واریز نمی‌کند؟.
    دولت‌هایی که نه تحریم اقتصادی دارند و نه گرفتار جنگ اقتصادی هستند، در گرفتن مالیات ذره‌ای کوتاه نمی‌‌آیند و معمولا نسبت بین تولید ناخالص ملی و مالیات، بین 30 تا 48 درصد است، اما این نسبت در ایران به زیر 10 درصد هم نمی‌رسد. این سخاوت و بخشش از خزانه براساس کدام منطق اقتصادی صورت می‌گیرد؟.
    اصل 53 قانون اساسی می‌گوید؛ همه دریافت‌های دولت باید در خزانه‌داری کل متمرکز باشد و همه پرداخت‌ها، وفق اعتبارات مصوّب از خزانه صورت گیرد. ماده 10 و 11 قانون محاسبات عمومی، دریافت‌های دولت را تعریف کرده است. رئیس‌جمهور محترم برود ببیند چرا منابع عظیمی از وصولی‌های دولت برخلاف قانون محاسبات همچنان لاوصول است.
    مالیه عمومی تعطیل است. به‌ تبع آن وظایف دولت و بانک مرکزی در صیانت از ارزش پولی ملی هم تعطیل است!، حتی دولت در اعلام کسری ابرازی بودجه صادق نیست. به عنوان مثال؛ مصوبه هیئت دولت مبنی بر عدم تحقق درآمدهای نفتی بودجه در سال 1397 با اسناد مثبته خزانه و بانک مرکزی مطابقت ندارد.
    این روزها دولت و مجلس به فکر تدوین بودجه سال 1400 کل کشور هستند. سخن از اصلاح ساختار بودجه است، اما بحث‌ها و رایزنی‌ها در مورد اصلاح ساختار بودجه اصلا ناظر به ساماندهی مالیه عمومی نیست. بیشتر بحث‌ها ناظر به کنترل هزینه‌هاست که کار درستی هم هست، اما حتی نیم‌نگاهی به موضوع حصول درآمدهای دولت وفق اصول 45، 44، 32 و 49 قانون اساسی و عملیاتی کردن ماده 10 و 11 قانون محاسبات عمومی نیست.
    40 سال است که اصلاح مالیه عمومی و نقش آن در جنگ اقتصادی و ساماندهی اوضاع اقتصادی کشور مغفول مانده است. 40 سال است که بودجه کل کشور با اسناد حکمرانی در قانون اساسی نمی‌خواند. این وسط یک عده‌ای در سامانه مالیه عمومی اخلال می‌کنند. بودجه کل کشور، یک سند حسابداری است که با اسناد حکمرانی ما در قانون اساسی در باب اقتصاد مطابقت ندارد. این سند اگر درست بود، باید در این 40 سال جواب می‌داد. اصلاح ساختار بودجه، مطالبه اصلی مردم و رهبری است.
    باید مجلس انقلابی پاسخ درست به آن بدهد. بودجه هرساله در وقت اضافی به مجلس می‌آید. روال غلطی برای رسیدگی به بودجه در مجلس وجود دارد که باید عوض شود. شورای نگهبان از باب رعایت شرع و قانون اساسی از همین ابتدا باید در جریان شکل‌گیری بودجه قرار گیرد. اگر این رویکرد صورت نگیرد، درب بر همان پاشنه‌ای می‌چرخد که کسری دولت اجتناب‌ناپذیر و سقوط ارزش پول ملی اجتناب‌ناپذیرتر می‌نمایاند.
    وزارت خزانه‌داری کل آمریکا اکنون مشغول «جنگ ارزی» با ماست. «جنگ ارزی» بخشی از «جنگ اقتصادی» و مقوله تحریم‌های فلج‌کننده اقتصادی است. آیا دولت ما، مجلس ما، دستگاه قضائی و دیگر مسئولان امنیتی ابعاد این جنگ را درک می‌کنند و در جبهه‌های آن و خطوط آتشی که مبادله می‌شود، حضور دارند؟.".
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
گزارش 13 مِهرماه 1399 خبرگزاری مِهر درباره دستگیری 262 دزد، زورگیر، کیف قاپ و مأمور جعلی در تهران
به گزارش 13 مهرماه 1399 (چهارم اکتبر 2020) خبرگزاری مِهر، سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران در یک مصاحبه عمومی گفت که پلیس پایتخت، 262 نفر سارق، مالخَر و زورگیر را دستگیر کرده است که 75 نفر از این افراد تحت عنوان مأمور [مامور جعلی] اقدام به زورگیری، کیف قاپی و سرقت می‌کردند. 66 نفر از دستگیرشدگان؛ سارق منزل و 18 نفر هم سارق خودرو بودند.
    وی گفت که با دستگیری اعضای یک باند سه نفرهِ سرقت موتوسیکلت، 50 دستگاه موتوسیکلتِ سرقت شده بدست آمد.
     به اظهار رئیس پلیس تهران، در جریان مرحله چهارم طرح دستگیری مجرمان حرفه ای و باندهای مجرمان، 31 جاعل و کلاهبردار نیز دستگیر شدند.
    سردار رحیمی همچنین از بازداشت 16 نفر در ارتباط با جرایمی مانند قتل،‌ آدم ربایی، تجاوز و سرقت مسلحانه خبر داد و گفت افرادی که در یک منطقه به صورت مسلحانه اقدام به قدرت‌نمایی کرده بودند، پس از 2 ماه بازداشت شدند. وی گفت که مالباختگان می‌توانند با مراجعه به «سامانه نما» اموال مسروقه خود را شناسایی کنند و در اسرع وقت تحویل بگیرند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سینما
56 سال عُمر و 47 سال بازی در فیلم های سینمایی
Gloria Grahame
«گلوریا گراهم (هالوارد) » بازیگر فیلمهای سینمایی آمریكا پنجم اكتبر سال 1981 در جریان ایفاء نقش در یك فیلم در دست تولید در گذشت . او به سرطان مبتلاء بود ولی گمان نمی رفت كه به این سرعت از پای در آید.
    گلوریا از 9 سالگی وارد كار سینما شده بود ، زیرا كه مادرش هم بازیگر فیلم و نمایش بود. گلوریا به دلیل داشتن آموزش كامل در هنرهای دراماتیك و معلمان خوب در كار خود یك هنرمند كامل بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو اندیشه
زادروز «مبارزِ تامینِ حقوق انسان» که پیشنویس اعلامیه جهانی حقوق بشر را تدوین کرد
Rene Cassin
پنجم اكتبر زاد روز«رنه كاسین» حقوقدان فرانسوی و مبارز تامین حقوق انسان و نویسنده اعلامیه جهانی حقوق بشر است كه بسال 1887 به دنیا آمد و بیستم فوریه 1976 درگذشت. وی كه سالها رئیس دادگاه اروپایی حقوق بشر بود در سال 1968 برنده جایزه صلح نوبل شد.
    رنه كاسین كه از یهودیان فرانسه بود عقیده داشت كه مشكل بزرگ بشر از پیدایش تاریخ در چهار هزار سال پیش از میلاد تا كنون نقض حقوق مسلم و طبیعی او بوده و تا این مسئله حل نشود، بشرنیكبخت نخواهد شد و جنگ و جدال، عصیان و جرم به پایان نخواهد رسید.
    این حقوقدان و قاضی تكلیف ردیف اول سازمان ملل را نظارت بر اجرای حقوق انسانها در همه جوامع می دانست و خواستار ایجاد «دادگاههای بین المللی متعدد رسیدگی به نقض حقوق بشر» بود تا تبعه هر كشور بتواند برضد دولت متبوع به این دادگاهها دادخواست بدهد و در طول رسیدگی و پس از آن از امنیت و مصونیت برخوردار باشد و تسهیلات لازم برای دسترسی او به چنین دادگاههایی فراهم شود و یك ضابطه بین المللی برای تضمین اجرای احكام این دادگاهها تدوین گردد.
    دفاعیات او از پیشنویس اعلامیه جهانی حقوق بشر بود كه این اعلامیه در سال 1948 (البته با اصلاحاتی كه در پیشنویس آن به عمل آمد!) به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید و بعدا پارلمانهای دولت های عضو آن را تصویب كردند.
    مرور زمان بر درستی عقاید «رنه كاسین» صحه گذارده ولی هنوز گامی موثر برای نظارت بر رعایت حقوق بشر برداشته نشده و كمیسیون بین المللی حقوق بشر اختیارات اجرایی ندارد و برخی از جمعیتهای داوطلبان كمك به قربانیان نقض حقوق انسانی هم عامل سیاستهای معینی هستند و همگان را پوشش نمی دهند و بدون اشاره قبلی به آنها! راسا اقدامی به عمل نمی آورند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
روزی که دو فعّال اتحادیه های کارگری ساختمان لس آنجلس تایمز را که برضد اتحادیه ها مقاله می نوشت منفجر کردند و 21 تن را کشتند
ساعت یک بامداد یکم اکتبر 1910 انفجار یک بمب دینامیتیِ ساعت شمار که در کنار یک بشکه حاوی مرکب چاپ قرار داده شده بود بخشی از ساختمان روزنامه لُس آنجلس تایمز را ویران ساخت. در این انفجار 21 تن کشته و 101 نفر دیگر مجروح شدند. بمب در زمانی منفجر شد که آخرین مطالب به صفحه بندی روزنامه ارسال می شد و ماشین چاپ آمادهِ دریافت صفحات شماره روز بعدِ این روزنامهِ در آن زمان 29 ساله می شد که از 1881 آغاز به انتشار کرده بود.
    پلیس و کارآگاهان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که انفجار، کار دو برادر به نام های جان (جوزف) و جیمز مک نامارا بود که از فعّالان اتحادیه های کارگری بودند و Harrison Gray Otis (1837ـ 1917) مقاله نویس و سردبیر وقت لس آنجلس تایمز برضد آن اتحادیه ها مقاله می نوشت و باعث تضعیف آنها شده بود. اوتیس قبلا ناشر روزنامه «سانتا باربارا پرس» بود که به لس آنجلس نقل مکان کرده بود و از آگوست 1882 با لس آنجلس تایمز همکاری می کرد و پس از سردبیری، مدیر این روزنامه شد و تا پایان عُمر این مقام را داشت.
    دو برادرِ دستگیر شده (جیمز و جان) اعتراف به بمب گذاری کردند و گفتند که مقالات اوتیس سبب تقویت موضع کارفرمایان و صاحبان صنایع بویژه فولاد و فلزکاری شده و چند اتحادیه را به بستن درهای خود مجبور کرده و کارگران برای احقاق حقوق خود به زحمت افتاده بودند و از اعتصاب کارگران عضو دو اتحادیهِ باقیمانده نیز کاری ساخته نشد که تصمیم به آسیب زدن به روزنامهِ ناشر آن مقالات گرفتند، کیف حاوی بمب ساعت شمار و دینامیت را در ساختمان و کنار بشکه حاوی مرکب چاپ که این مواد قابل احتراق است گذاشتند و رفتند.
    فدراسیون کارگران آمریکا معروف ترین وکیل قضایی را برای دفاع از این دو برادر بکار گرفت و مدافعات این وکیل ونیز اعتراف به شرط تخفیف مجازات (پلی بارگین) سبب شد که دو برادر از مجازات اعدام برهند، جان به حبس ابد و جیمز به حبس مدتدار محکوم شدند.
    
منظره خرابی پس از انفجار ـ عکس های دو برادر؛ جیمز و جان

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ابتكار ژورنالیستیِ Meet the Press
مجری پیشین برنامه دیدار و بحث رو در روی رسانه ای در شبكه تلویزیونی ان. بی. سی آمریكا
«نشست و بحث با رسانه ها Meet the Press» كه نخستین بار در پنجم اكتبر سال 1945 در آمریکا از رادیو پخش شد و مورد استقبال قرار گرفت و سپس به شبكه های تلویزیونی راه یافت از آغاز سده 21 دست كم هفته ای یك صفحه از روزنامه ها را به خود اختصاص داده و پر خواننده ترین مطلب آنها شده است. توجه به این مطلب در روزنامه ها عمدتا به این لحاظ است، كه در تلویزیونها كه یكشنبه ها پخش می شود، بوی سفارشی می دهد و به نظر می رسد که سیاستمداران و دولتمردان برای دفاع از سیاست های خود و یا طرح نظر و تصمیم تازه؛ از شبكه ها می خواهند كه آنان را به حضور در این برنامه دعوت كنند و پس از بیان مطالبی طولانی به چند پرسش و ایراد روزنامه نگاران و نیز پیام های تلفنی و ایمیلی مخاطبان پاسخ دهند که گفته شده است ممکن است پاسخگو برخی از این مخاطبان را از قبل آماده کرده باشد ـ به هر حال ابتکار این برنامه از اهمیت برخوردار است.
    در مورد رسانه های جاپی، طرز كار از این قرار است كه روزنامه یك موضوع و یا مساله روز را در نظر می گیرد و از یك هفته پیش از برگزاری، ضمن اعلام موضوع آن چند روزنامه نگار معروف را هم انتخاب می كند، از شماری كارشناس و صاحبنظر مربوط دعوت به عمل می آورد، مقام یا مقامات دولتی و پارلمانی و ... در ارتباط با مساله هم دعوت می شوند و به تناسب گنجایش سالن یا اطاق، گروهی از مردم نیز در روز تعیین شده به عنوان تماشاگر و پرسشگر حضور می یابند. پرسشها می تواند تلفنی،با «فاکس» و یا «ایمیل» باشد كه اگر تلفنی باشد، پیش از جلسه ضبط و در جلسه پخش می شوند. میز بیضوی است كه روزنامه نگاران در یك طرف آن و مقامات و كارشناسان در سوی دیگر می نشینند. معمولا سردبیر كل و یا سردبیر اجرایی (معاون اول او) ریاست جلسه را بر عهده می گیرد. هر پرسش وارده توسط یك روزنامه نگار حاضر در جلسه خوانده می شود. [ممكن است روزنامه نگار راسا خود سئوال كند] و پس از شنیدن پاسخ مقام و كارشناس، بحث شروع می شود. ممكن است كارشناس و یا مقام درخانه و یا دفترش پاسخ بگوید ولی پاسخ او به صورت زنده در جلسه پخش می شود تا بشود درباره اش بحث كرد. شرح این مذاكرات دو روز بعد در روزنامه چاپ می شود و روزنامه سپس به درج اظهار نظرهای وارده درباره آن می پردازد و گاهی یك موضوع در چند جلسه مطرح می شود. روابط عمومی هر روزنامه بلافاصله پس از جلسه، خلاصه مذاكرات را به رسانه های دیگر از جمله خبرگزاری ها می دهد. بعضی اوقات تلویزیونهای محلی به پخش مستقیم مذاكرات جلسه می پردازند و خبرنگاران بعدا آن موضوع را مستقلا دنبال می كنند و ....
     این ابتكار که از رادیو بوده و تلویزیون آن را اقتباس کرده تازه ترین كار ژورنالیسم نوشتاری شده است كه قواعد طرز كار در كتابهای درسی تازه رشته روزنامه نگاری مندرج است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سالروز تاسیس شبكه تلویزیون عمومی (نَه، دولتی) آمریكا ـ طرز کار آن و تامین هزینه


شبكه تلویزیون عمومی آمریكا با لگو بالا كه در سال 2005 دارای 379 ایستگاه شده بود پنجم اكتبر 1970 تاسیس شد. این شبكه قبلا، تنها یك فرستنده تلویزیونی آموزش و پرورشی بود.
    پی بی اس (سرویس سخن پراكنی عمومی) موسسه ای است غیر انتفاعی كه هزینه های آن از محل اعانات مردم و موسسات و دارایی كسانی كه وصیت می كنند پس از مرگشان به این موسسه داده شود تامین می شود و آگهی تجاری نمی گیرد و تجاری نیست، ولی نام شركتهایی را كه اعانات كلان می دهند با بر شمردن تولیدات آنها ذكر می كند. کسری هزینه آن را، اگر مجلس نمایندگان تصویب کند، دولت آمریکا به نام کمک به آموزش عمومی می پردازد. این شبكه كه دولتی نیست توسط هیات امناء اداره می شود، مركز آن در الكساندریا (همسایه دیوار به دیوار شهر واشنگتن) است و گفته می شود كه اخبار را کاملتر (مشروح) پخش می كند. این شبكه دارای میزگردهای متعدد برای بحث درباره موضوعهای روز و مصاحبه با افراد و اصحاب اطلاع و نظر است. هدف عمده «پی بی اس» آموزش عمومی (مردم) و ارتقاء سطح اطلاعات و معلومات آنان اعلام شده است كه می كوشد به آن وفادار بماند و پی در پی از بینندگانش می خواهد كه اگر انحرافی در این هدف می بینند اعلام دارند تا اصلاح كند.
    در سال 1994 (1373 خورشیدی) روزنامه دولتی ایران با همین هدف (آموزش عمومی و غیر انتفاعی بودن) تاسیس شد، ولی ....
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
روزی که رومیان اَبَرقدرت غرب شدند ـ بازشدن فصل جهانِ دو قدرتی در تاریخ و در آغاز آن؛ ایران و روم
پنجم اكتبر سال 197 پیش از میلاد (به حساب تقویم گریگوری)، ارتش روم در جنگ Cynoscephalae ارتش مقدونیه را شكست داد و پس از 140 سال سلطه مقدونی ها (جانشینان اسکندر) بر یونان، بخشی از جزایر مدیترانه ـ اژه و ایلری (منطقه ای که در قرن بیستم کنفدراسیون یوگسلاوی خوانده می شد) پایان یافت. با اضمحلال حکومت جانشینان اسکندر بر اروپای جنوبی، رومیان ابرقدرت غرب شدند و این مقام را قرنها برای خود حفظ کردند و اَبَرقدرت دیگر، ایران بود. در طول این مدت، رومیان چشم از تصرف شرق برنداشتند که منجر به دهها جنگ با ایران شد که جز در دو جنگ، پیروزی همواره با ایرانیان بود. مورخان این روز (پنجم اكتبر سال 197 پیش از میلاد ) را بازشدن فصلی در تاریخ نوشته اند که هنوز باز است و آن پیدایش دو ابرقدرت رقیب و متعارض است. پیش از این تاریخ، در جهان تنها یک قدرت وجود داشت و این قدرت دست به دست می گشت؛ گاهی بابِلی ها، زمانی آشوری ها، مدتی مصریان، 3 قرن و نیم ایرانیان و مدتی نسبتا کوتاه هم اسکندریان. پس از افتادن امپراتوری ایران در نیمه اول قرن هفتم به دست اعراب مسلمان، دولت اسلامی تا سه قرن و اندی قدرت برتر در جهان و قلمرو آن از غرب هندوستان تا اسپانیا بود و وسعتی بیش از امپراتوری ایران یافته بود. تا اینکه ایرانیان با یک رشته بپاخیزی های درخشان و بی نظیر دویست و اندی ساله باردیگر وطن خودرا قدرت کردند و این بپاخیزی در آغاز کار، فرهنگی (علمی ـ ادبی) بود و سپس مسلحانه. آنگاه طوایف آلتائیک و چنگیزیان قدرت شرق شدند. در غرب یک قدرت مسیحی (کلیسایی) بوجود آمد و پس از دستیابی غرب بر باروت و قطب نما و ساخت توپ و تفنگ و نیز پیدایش امپراتوری عثمانی و نشستن بر جای روم شرقی و بستن راه زمینی شرق بروی غربیان، تلاش غرب متوجه یافتن راههای دریایی و سرزمین های دوردست شد و طولی نکشید که اسپانیا قدرت برتر غرب شد که این مقام از نیمه دوم قرن شانزدهم و پس از شکست اسپانیا در یک نبرد دریایی، به دست دولت لندن افتاد و به تدریج اروپا دارای چند قدرت رقیب شد؛ انگلستان، فرانسه، ژرمن ها (اتریش و آلمان) و لاتین ها (اسپانیا، پرتغال و بخش های مستقل ایتالیا بویژه ونیز) که از قرن هفدهم (زمان پتر بزرگ) روسیه هم بر آنها اضافه شد. قدرت ژرمن نظر به گسترش در اروپا داشت و مابقی استعمار سایر قاره ها و سرزمین ها و این قدرت رقیب هم بودندو برای مثال؛ رقابت و معارضه فرانسه با انگلستان بود که کمک به ایجاد ایالات متحده (مهاجر نشینان سابق انگلیسی در آمریکای شمالی) کرد. تااینکه از درون انقلاب فرانسه ژنرالی به نام ناپلئون بناپارت بیرون آمد و تصمیم به تامین وحدت اروپا ـ اروپای تابع فرانسه ـ و آن هم از طریق جنگ گرفت که باوجود موفقیت های اولیه شکست خورد. از زمان بیسمارک و قیصری شدن آلمان ترکیب قدرت در غرب تغییر یافت و این بار، قدرت های اروپایی سر یک میز می نشستند و سرزمین های دیگران را میان خود قسمت می کردند و مناطق نفوذ به وجود می آوردند و .... این رقابت های استعماری و اصطکاک منافع بود که منجر به جنگ جهانی اول شد و دو امپراتوری اتریش و عثمانی از میان رفتند و آلمان سرکوب و محدود شد و زیر تحمیلات سنگین قرارگرفت. افتادن خاور میانه به دست انگلستان و فرانسه و تبدیل امپراتوری روسیه به یک نظام ایدئولوژیک از نتایج این جنگ بود. دولت لندن در خاورمیانه چند کشور و دولت بوجود آورد و در اتاقهای دربسته در لندن و بدون در نظر گرفتن واقعیت های محلی و ترکیب قبایل و جوامع به ترسیم نقشه های جغرافیایی دست زد و مرزهارا تعیین کرد و مسائل و بحران های این منطقه و آسیای جنوبی که در دهه یکم قرن 21 گسترش و انفجار آمیز شده اند ریشه در همان دستپخت ها دارند ازجمله مسائل عراق، افغانستان، سوریه و .... از زیر ویرانه های جنگ جهانی دوم که علل وقوع آن تحمیلات بر مردم آلمان و جدا کردن برخی بخش های این سرزمین بود دو قدرت پا به عرصه وجود گذاردند؛ قدرت واشنگتن و قدرت مسکو و بلوک هایی که به گرد خود تشکیل دادند. این دو قدرت از همان آغاز کار هم وارد یک جنگ سرد با یکدیگر شدند. سیاست آمریکا به کانتینمنت قدرت مسکو سرانجام به نتیجه رسید و در آخرین ماه سال 1991 قدرت مسکو از درون فروپاشید و جهان دارای یک قدرت شد که بازگشتی است به سالهای پیش از پنجم اکتبر 197 قبل از میلاد. از آغاز قرن 21 قدرت های دیگری بدون سر و صدا، تحریک و ادعا ـ دارند طلوع می کنند و .... بنابراین در آینده ایجاد تغییر و تحول متحمل است. جهانی بودن «دلار»، بررسی های مداوم و اعلام نظر «تینک تانک ها» به دولت و وسعت رسانه ها از عوامل قدرت آمریکا هستند به عبارت دیگر؛ در آمریکا تصمیم گیری در انحصار فرد نیست. یک مقام پس از کنار رفتن و یا کنار گذاشته شدن، علم و تجربه خودرا مدفون نمی کند و آن را در انستیتوهای مطالعاتی (تینک تانک ها) بکار می اندازد و یا نظر خودرا از طریق نوشتن مقابله و کتاب و یا مصاحبه اعلام می دارد که کمکی است بزرگ. یک مثال از مضار نبود کمک فکری و بودن تصمیم گیری در دست یک و یا دو نفر: در مارس 1940 که هیتلر و موسولینی در گذرگاه «برنر» درآلپ باهم ملاقات کردند تا با توجه به تحولات روز شاید بر پیمان دو جانیه دو دولت منعقد در ماه می 1939 معروف به پیمان پولادین موارد تازه اضافه کنند موسولینی با پیشنهاد هیتلر که روسیه عضو این پیمان شود مخالفت کرد. اگر این مخالفت صورت نگرفته بود اینک جهان چهره ای دیگر داشت، آلمان به روسیه تعرض نمی کرد، آمریکا وارد جنگ نمی شد و انگلستان ازپای در می آمد و .... در حال حاضر هم با کوچکترین اشتباه، زد و خوردهای داخلی سوریه می تواند به یک جنگ گسترده تبدیل شود که از مرزهای دو سه کشور فراتر خواهد رفت. پوتین چندماه پیش گفته بود که کاری نکنید که مسئله سوریه به جنگ سوم جهانی تبدیل شود. پارلمان ترکیه با دادن مجوّز جنگ برون مرز (با سوریه) در مصوبه چهارم اکتبر 2012 خود راه برای چنان جنگی که پوتین به آن اشاره کرده بود بازکرده است. روسیه در انتظار فرصت جهت بازگشت به جایگاه پیشین خود ـ امپراتوری روسیه و یا روسیه شوروی ـ است و جنگ بر سر سوریه آن را به این هدف خواهد رساند و ....
    باری، رومیان پس از پایان دادن به حکومت اسکندری ها در اکتبر 197 پیش از میلاد، كتابهای اندیشمندان یونانی و آثار هنری این كشور را با خود بردند و از دانشمندان و اندیشمندان آتنی خواستند كه به شهر رم مهاجرت كنند و در آنجا به فعالیت ادامه دهند که هدف از این اقدام، شکوفا شدن دانش و ادب در همه اروپا (غرب) بود. دمکراسی روم عمدتا نتیجه انتقال همین نوشته ها و اندیشمندان یونانی به شهر رم بوده است.
ديدار هيتلر و موسوليني در 18 مارس 1940 در يک قطار راه آهن در گذرگاه برنر در کوههاي آلپ آغازي براي يک دگرگوني وسيع بود

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
«عثمانی» آقای مصر و نگاهی به سیاست های سلطان سلیم و نگرانی او از تجدید قدرت ایران
سلطان سلیم امپراتور عثمانی پنجم اكتبر 1517 در قاهره اعلام كرد كه از آن پس عثمانی آقای همه مصر خواهد بود. سلطان سلیم پنجم ژوییه 1517 قاهره را تصرف كرده بود و سه ماه طول كشیده بود تا بقیه مصر را تسخیر كند. سلطه عثمانی بر مصر نزدیك به چهار قرن طول كشید. سلیم سه سال پیش از تصرف مصر، در جنگ چالدران بر شاه اسماعیل صفوی که فاقد اسلحه آتشین (توپ و تفنگ) بود غلبه كرده بود.
     سلیم در سال 1512 با كمك جان نثارها (گارد ویژه عثمانی ها) دست به كودتا زده بود و برادران و عموزادگان خود و سایر مدعیان را كشته و در استانبول بر كرسی سلطنت نشسته بود. وی درست یك سال پس از برقراری یك حكومت مرکزی نیرومند در ایران كه از كابل تا بغداد را زیر یك پرچم در آورده بود، روی كار آمده بود.
     شاه اسماعیل از سال 1501 میلادی تا 1511 محمد خان شیبانی (شیبك خان) سركرده ازبكان و متحد عثمانی را از میان برده بود و «بابر» را از جانب خود حاكم كابل كرده بود. همچنین یاغیان مازندران، گرگان، یزد و دیار بكر را به اطاعت در آورده بود و درسال 1508 نیز بغداد را متصرف شده بود و شیعه اثنی عشری را مذهب رسمی ایران قرارداده بود و در این شرایط، عثمانی كه قصد توسعه قلمرو خود را در غرب داشت و مدعی رهبری جهان اسلام بود با رقیب قدرتمندی در شرق مرزهایش روبرو گردید و مجبور شد متوجه ایران شود تا از پشت خنجر نخورد و این معارضه و درگیری بیش از سه قرن طول كشید.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تاسیس دانشگاه «کیل» آلمان در پنجم اكتبر سال 1665
پنجم اكتبر سال 1665 دانشكاه «كیل Kiel» در بندر كیل آلمان (ایالت شمالی شلسویك ـ هولشتاین) تاسیس شد که مقدمات برگزاری مراسم گشایش از 29 سپتامبر (یک هفته پیش از آن) آماده شده بود.
    بندر«كیل Kiel» واقع در 90 کیلومتری شمال هامبورگ بزرگترین پایگاه دریایی آلمان در دریای بالتیك بود که در جریان جنگ جهانی دوم، بر اثر بمباران هوایی متفقین ویران شد و پس از جنگ، تا سالها تلاش چشمگیر برای بازسازی آن بعمل نیامد زیرا انگلیسی ها در دو جنگ جهانی از ناوگان مستقر در این بندر آسیب فراوان دیده بودند. با وجود این، دانشگاه كیل نوسازی شد، اما در ساختمانهای متعدد و به دور از یكدیگر. در سالهای پس از خروج نظامیان انگلیسی، «كیل Kiel» آهنگ بازگشت به مقام قبلی خود به عنوان مرکز کشتی سازی، حمل و نقل دریایی و پایگاه ناوگان نظامی آلمان آغاز کرد و توفیق هایی به دست آورده است ولی جمعیت بندر كیل هنوز هم از 250 هزار تن بیشتر نشده است!.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
دربارهِ کنگره وینِ سالهای 1814 ـ 1815، هدف از تشکیل و نتایج حاصل از این نخستین نشست همگانی اروپاییان ـ تصمیمات آن برضد انقلاب و جمهوریّت
Metternich

کنگره وین با هدف اولیه اصلاح نقشه جغرافیایی اروپا که ناپلئون بناپارت با لشکرکشی ها و فتوحات خود آن را تغییر داده بود از یکم اکتبر 1814 به ریاست مِتِرنیخ K. V. Metternich (رئیس وقت دیپلماسی امپراتوری اتریش و از سال 1821 به مدت 27 سال صدر اعظم این امپراتوری ژرمن نژاد) آغاز بکار کرد که با بازگشت کوتاه مدت ناپلئون به قدرت و نیز تغییرنظر دادن های پی در پیِ قدرت های اروپایی، تا ژوئن 1815 و 9 روز پیش از شکست نهایی ناپلئون در واتِرلو (بلژیک) بکار ادامه داد. «مترنیخ» زادهِ آلمان و تحصیلکرده این سرزمین بود.
    کنگره وین ـ در تاریخ عمومی ـ نخستین نشست همگانی (بیش از دو ـ سه دولت اروپایی) بشمار آمده است. مذاکرات طولانی این کنگره درسی برای قدرت های استعماری اروپا شد که چگونه باهم برای بلعیدن و استثمار سرزمین های دیگران و اِعمال و ایجاد حوزه نفوذ با هم سازش کنند و در این زمینه ها با یکدیگر درگیر نشوند.
    در این کنگرهِ برگزار شده در پایتخت اتریش، توافق شد که مرزهای کشورهای مطرح اروپایی به زمان پیش از انقلاب فرانسه و فتوحات ناپلئون بازگشت داده شود و وضعیت متصرفات اروپایی روسیه، اتریش و هلند روشن شد و برنده آن؛ این سه دولت بودند. «ونیز» و بیشتر شمال ایتالیا به اتریش داده شد. ولی همین عمل، ایتالیایی ها را برانگیخت تا با یک بپاخیزی مسلحانه، ایتالیای واحد را احیاء کنند که کردند. بخشی از بلژیک به هلند داده شد و امتیازهایی در سوئد به روسیه.
    کنگره وین به این نتیجه رسید که برای پیشگیری از ظهور یک ناپلئون دیگر، بهتر است که مرزهای فرانسه (مرزهای پیش از انقلاب) دست نخورده باقی بماند تا فرانسویان تحریک نشوند و ناسیونالیسم فرانسوی باردیگر پا به عرصه ظهور نگذارد. استعمارگران اروپایی این دستیافت گنکره وین ـ پیشگیری از پیدایش یک ناپلئون دیگر را در مورد مستعمرات و نیز کشورهای تحت نفوذِ شان استراتژی کردند و همه تلاش خودرا بکار بردند تا در این مناطق یک ناپلئون و در ایران یک نادرشاه ظهورنکند.
    این کنگرهِ دولت های اروپایی کوشید که در اروپا یک وضعیت بدون جنگ (جنگ میان قدرت ها در خاک اروپا) برقرار شود که این وضعیت 55 سال طول کشید و باردیگر آتش خصومت از زیر خاکستر شعله کشید و دوران اتحادیه سازی آغاز شد.
    با مشاهده نتایج انقلاب فرانسه و گسترش تفکّر جمهوری خواهی در توده ها، در این نشستِ « 8 ماهه!» همه راههای جلوگیری از انقلاب و جمهوری شدن کشورها بررسی و راههایی برای آن یافت شد، ولی 33 سال بعد، انقلاب اروپا از سرگرفته شد و نخستین قربانی آن همان مترنیخ بود که از مقام صدارت عظمی کناره گیری کرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی كه سرخپوستان «نی می پو» تسلیم ژنرال آمریكایی شدند ـ اندیشه های چیف جوزف
چيف جوزف (رئیس جوزِف)

پنجم اكتبر 1877 چیف جوزف رئیس قبیله سرخپوستی «نی می پو (Nee - Me - Poo (People » در آخرین جنگ خود در شمال غربی آمریكا و 40 كیلومتری مرز كانادا، هنگامی كه مشاهده كرد 200 تن از مردان او بر اثر شلیك توپ كشته شدند دست از مقاومت كشید و با این شرط تسلیم ژنرال «نلسون میلز» فرمانده آمریكایی شد كه به واشنگتن برود و شخصا با «هیز Hayse» رئیس جمهور وقت آمریكا مذاكره كند.
    چیف جوزف كه مردی روشنفكر و صلح طلب بود و با هدف پیشگیری از جنگ با نظامیان آمریكایی، مسیحی شده و نام خودرا از «هین ماتون یالاكتیتHinmaton Yalaktit» به جوزف تغییر داده بود، با هر تدبیری كه بكار برده بود نتوانسته بود از تصاحب اراضی قبیله خود توسط مهاجران اروپایی ممانعت كند. وی بالاخره تصمیم به دفاع مسلحانه گرفت كه به علت نداشتن توپ، در آن موفق نبود. بومیان «نی می پو» كه در ایالت های شمال غربی آمریكا (واشنگتن، آیداهو و اورگون) می زیستند، آخرین دسته از مهاجرین «سیبریایی ـ مغول ـ چینی» بودند كه در طول هزاره قبل به قاره آمریكا مهاجرت كرده بودند و تمدنی نسبتا عالی داشتند. در مذاكرات چیف جوزف با هیز، رئیس جمهور وقت آمریكا پذیرفت كه بومیان «نی می پو» به اكلاهما اعزام نشوند ولی باید از بسیاری از اراضی خود دست بردارند. [نی می پو به معنای «مردم» است، فرانسویان این قبیله را «نز پیرسNez Pierce» می خواندند.].
     چیف جوزف پس از مذاكره با رئیس جمهور آمریكا، بقیه عمر را گوشه عزلت گزید و به تدریج افكار سوسیالیستی پیدا كرد و به انتقاد از برخی روش های اقتصاد کاپیتالیستی پرداخت و یك بار گفت: روزی فرا خواهد رسید كه در همه جهان عدالت و برابری همه انسانها تامین خواهد شد. اظهارات چیف جوزف كه در مصاحبه هایش با مطبوعات انتشار یافته بعدا در كتابی جمع آوری شده است. وی كه مورد تحسین سوسیالیست های جهان است در سال 1904 درگذشت.
    
يكي از مردان قبيله «ني مي پو» در سال 1908


    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
استقلال بلغارستان و جنگ بالکان
پنجم اكتبر سال 1908 بلغارستان كه قرنها ضمیمه عثمانی بود از این كشور جدا شد و اعلام استقلال كرد. این اقدام باعث جنگ دو كشور شد که به جنگ بالكان (درگیری چند دولت این منطقه) منجر گردید زیرا بلغارستان مستقل، مدعی اراضی دیگری هم بود و روسیه از این ادعای بلغارستان حمایت می كرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اعلامیه جامعه ملل: تمدن بشر تهدید می شود
پنجم اكتبر سال 1937، جامعه ملل (پدر سازمان ملل) اعلام كرد كه قانون شكنی و بی اعتنایی به اصول و ارزشها در سراسر جهان به صورت یك بیماری همه گیر در آمده است و تمدن بشری را تهدید می كند.
     در این اعلامیه تاكید شده بود كه قضات باید دقت بیشتری در مبارزه با قانون شكنان كنند و دستگاه قضایی، پلیس و سازمانهای بازرسی و تحقیق هرکشور از اختیارات خود برای احقاق حق، قطع فعالیت متجاوزان به اموال افراد و جامعه (دولت) و برقراری نظم و امنیت نهایت بهره گیری را به عمل آورند و دولت ها با اصلاح برنامه های دارس، انسان قانونمند و پایبند به اصول و ارزشها بسازند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
قتل مؤسس افراطی اتحادیه دفاعی یهود
پنجم اكتبر 1990 «مایر كاهان» روحانی یهودی و موسس اتحادیه دفاعی یهود به دست یك عرب به نام السعید در نیویورك كشته شد. وی كه در آمریكا به دنیا آمده و در همینجا تحصیل كرده بود بعدا به اسرائیل رفته بود و در آنجا حزب افراظی و تندرو « كاچ » را تاسیس كرده بود. تندروی كاهان به حدی بود كه مقامات اسرائیلی هم او را هوادار تبعیض نژادی می دانستند و یك بار زندانی كرده بودند. پس از قتل كاهان پسرش اداره امور حزب او را برعهده گرفت كه او نیز كشته شد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
... و به این ترتیب جنجال دیگری پاگرفت ـ وقتی که یک رئیس احتیاط نکند
Harriet Miers

جورج دبلیو بوش رئیس جمهوری وقت آمریكا در اکتبر 2005 بانو «Harriet Miersهریت مایرز» را كه در گذشته وكیل قضایی شخص او در تكزاس بود به عنوان قاضی دیوان عالی آمریكا به سنای این كشور معرفی كرد. به نوشته برخی از رسانه ها، بوش با این عمل، خودرا وارد جنجالی دیگر كرده بود مخصوصا که بانو مایرز سابقه كار قضاوت هم نداشت و پس از فراغت از تحصیل در رشته حقوق، تنها به کار مشاوره حقوقی پرداخته بود. بوش پس از احراز مقام ریاست جمهوری آمریكا، بانو مایرز را با خود به واشنگتن برده و كارمند دفتر كاخ سفید كرده بود كه بعدا معاون دفتر و سپس مشاور قضایی وی شده بود.
    بوش این پیشنهاد را در حالی به سنا داده بود كه دكتر «فریستFrist» رئیس اكثریت سنا (جمهوریخواه و دوست او) متهم به سوء استفاده در معاملات سهام شده، برای «تام دیلیTom Delay» رئیس جمهوریخواه اكثریت مجلس نمایندگان و دوست دیگر او به اتهام دو مورد سوء استفاده از مقام، قرار مجرمیت صادر گردیده و به گزارش ایران تایمز بین المللی، روزنامه دو زبانه چاپ واشنگتن (شماره1767)، در این باره از «دیوید حسین صفویان» مشاور ایرانی وقت كاخ سفید بازپرسی قضائی شده بود. طبق گزارش ایران تایمز، صفویان مشاور ارشد كاخ سفید در امور خریدهای دولتی ـ دولت فدرال بود. در آن زمان، بوش دارای سه مشاور ارشد ایرانی دیگر هم بود. سنای آمریکا در پی انتقاد رسانه ها و اعتراض خبرگان قضایی و کشف این موضوع که بانو مایرز احتمالا در برکنارکردن چند دادستان مخالف دست داشته [در امور قضایی، سیاسیکاری کرده بود]؛ پیشنهاد قاضی دیوان عالی شدن اورا رد کرد، ولی اتهام کمک به اخراج دادستانها برای او همچنان باقی ماند و سالها دنبال می شد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برندگان جایزه نوبل سال 2005 در فیزیك
Haenesch

كمیسیون تعیین برندگان جوایز نوبل سال 2005 در رشته فیزیك چهارم اكتبر2005، دو فیزیكدان آمریكایی و یك فیزیكدان آلمانی را كه هر سه در رشته فیزیك نور موفقیتهایی داشته اند برنده این جایزه اعلام كرد.
    برنده آلمانی این جایزه (عكس بالا) پروفسور تئودور هائنشTheodor Haenesch بود. دو آمریكایی برنده این جایزه مشترك «روی گلابرRoy Glauber» و «جان هالJohn Hall» بودند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
کشف میكروب «تولارمیا Tularemia» در چند فیلتر هواکِش در واشنگتن!
كارشناسان وزارت امنیت ملی آمریكا كه بر حسب انتخاب خود، فیلترهای هواكِش ساختمانها را معاینه و بازرسی می کردند در روزهای 24 و 25 سپتامبر 2005 در شش فیلتر در نقاط مختلف شهر واشنگتن میكروب «تولارمیا Tularemia» كشف كرده بودند ولی معلوم نشد كه وجود این میکرب در فیلتر هواکِش ها، ماهیّت تروریستی داشته بود.
     این میكروب كه عامل نوعی آنفلوآنزا است، در آمریكا به ندرت دیده شده است. در سال 2004 تنها 60 مورد از این بیماری در این فدراسیون ثبت شده بود.
     شبكه «اِی بی سی» که این خبر را پخش کرد گفت که بررسی در این زمینه مدت ها طول خواهد کشید.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تاریخ از نگاهی به تصویر
اتومبیل فورد مدل 1908 ـ بهای فروش 825 دلار


یکم اکتبر 1908، کمپانی اتومبیل سازی فورد آمریکا، Ford Model T (عکس بالا) را به بازار داد و بهای فروش آن را به خریدار (قیمت کارخانه به اضافه درصد سود فروشنده و به علاوه تضمین تعمیرات در زمانی معین و نسبتا کوتاه) 825 دلار تعیین کرد.
    به رغم تجهیزات تازه و افزودن سیستم های الکترونیک، بهای اتومبیل های در آن اندازه در بازار آمریکا در طول 122 سال از آن زمان حدود 15 برابر شده است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 5 اكتبر
  • 1713:  


    «دیدروDenis Diderot»فیلسوف، نویسنده و روشنفكر فرانسوی كه دایره المعارف را برای گسترش آگاهی های مردم تالیف كرد به دنیا آمد، 71 سال عُمر كرد و پیروزی انقلاب فرانسه را كه در آرزویش بود به چشم دید.
        
        
  • 1793:   انقلاب فرانسه آزادی مذهب را در این كشور اعلام داشت و به انحصار مذهبی (مذهب رسمی وقت؛ مذهب كاتولیك) پایان داد.
        
        
  • 1864:   یك توفان دریایی شهر كلكتهِ هندوستان را ویران ساخت و 60 هزار تَن را بی جان كرد.
        
        
  • 1943:   ژاپنی ها که جزیره ویک Wake در اقیانوس آرام را از دست آمریکاییان گرفته بودند در این روز 98 اسیر آمریکایی را در این جزیره تیرباران کردند. این جزیرهِ دوردست که اینک در دست آمریکا و یک پایگاهِ هوایی ـ موشکی این دولت است تا سال 1945 در کنترل ژاپنی ها بود.
        
        
  • 1944:   یك جت جنگنده آلمانی از نوع «ام ـ ای 262» ساخت «مسِراشمیت» در جبهه فرانسه سرنگون شد. این نخستین جت جنگنده بود که با آتش دشمن سرنگون شده بود و این رویداد، در تاریخ نظامی و نیز تاریخ آن جنگ افزار درج شده است. در آن زمان نیروی هوایی آلمان (لوفت وافه) تنها كشور جهان بود كه جت جنگنده در اختیار داشت كه مهندسان آلمانی آن را اختراع كرده و ساخته بودند.
        
        
  • 1947:   تذكُر ترومن به مردم آمریكا، نخستین اعلامیه یك رئیس كشور بود كه از زبان خود او از تلویزیون پخش شد.
        
        
  • 1948:   در این روز یک زمین لرزه شدید دهها هزار تَن از ساکنان شهر اَشک آبات (اَشک آباد) را بی جان ساخت. اشک آباد که پایتحت جمهوری ترکمنستان است بیش از یک میلیون جمعیت دارد. نام این شهر که در مجاورت شهر باستانی و ایرانی «نسا» واقع شده است از نام اَشک اول بنیادگذار دودمان اَشکانیان گرفته شده و تا نیمه دوم قرن نوزدهم بخشی از قلمرو ایران بشمار می آمد که به تصرف روسیه درآمد. در ایران، اشک آباد، عشق آباد تلفظ می شود و احتمالا بر اثر فشار تزار وقت که همچنین فشار آورد تا دریای مازندران = کسپیَن سی (دریای قزوین)، دریای خزر! خوانده شود. گیلانیان و قزوینیان از یک طایفه بودند.
        
        
  • 2000:   سلوبودان میلوشویچ در پی تظاهرات شماری از بلگرادی ها، از رهبری یوگوسلاوی كناره گیری كرد تا شاید دشمنی آمریكا و غرب با او كاهش یابد و آرامَش بگذارند كه دیدیم چنین نشد، او را دزدانه گرفتند و به زندان لاهه بردند و مدت ها بعد در این زندان درگذشت.
        
        
  • یادداشت روز
    نگاهی به راههای قدرت شدن آمریکا و اینک قرارگرفتن در برابر قدرت های در حال طلوع و مبارزه آنها با دلار ـ تداوم جنگ اوکراین به زیان غرب

        از میان شماری که ورود نگارنده (ناشر مجله روزنامک و مؤلف تاریخ آنلاین ایرانیان) به شصت و هفتمین سال روزنامه گاری بدون وقفه اش در نخستین روز شهریور 1402 را شادباش گفتند، یک روزنامه نگار جوان و در عین حال دانشجوی فوق لیسانس ضمن تبریکِ تلفنی، پرسید که از دیدگاه یک تاریخ نگار برایش بگویم که چه راهی طی شده است که فدراسیون آمریکا ـ USA قدرت و اَبَرقدرت شده است. گفتم که قضیه طولانی است و گفتنش شاید یک ساعت طول بکشد، گفت که مطلب را که احتمالا خواست بسیاری بویژه دانشجویان و روزنامه نگاران باشد در تاریخ آنلاین درج کنم. او هر روز نگاهی به این سایت می کند و هر وقت که پرسش به پاسخ او درج شود، کٌپی خواهد گرفت. گفتم که پاسخ به سئوال او، شامل اشاره هایی به تاریخ این فدراسیون و هم نظری درباره آن خواهد بود و چه بهتر که نخست در مجله روزنامک درج شود که آنلاین آن در دسترس خواهد بود ـ www.rooznamak-magazine.com و سپس به نقل از مجله روزنامک در تاریخ آنلاین ـ www.iranianshistoryonthisday.com. قبول کرد و مطلب در زیر آمده است:
        انگلیسی ها در سال 1607 پس از استقرار در ناحیه کوچکی در منطقه ای در ساحل یک رودخانه که به خلیج چساپیک می پیوندد و خودشان نام «جیمز ریوِر» بر آن نهادند (شرق استیت ویرجینیا)، بر خلاف اسپانیایی ها و پرتغالی ها که 115 سال پیش از آنان پای بر خاک قارهِ تازه یافت شده نهاده بودند بنای درگیری، نابودی و عقب راندن بومیان به نقاط دور دست و تصاحب اراضی، اموال و منابع آنان نهادند و به تشویقِ انگلیسی های دیگر و سپس اروپاییان قاره ای برای مهاجرت به منطقه متصرفی خود دست زدند و برای کار کردن در اراضی متصرفه که به نظر حاصلخیز می آمدند به خرید و وارد کردن آفریقاییان به صورت بَرده آغاز کردند، تنباکو کاری راه انداختند و در رفاه قرار گرفتند و طولی نکشید که در شرق آمریکایِ شمالی 13 مهاجرنشین تشکیل دادند. انگلیسی ها اراضی گرفته شده از بومیان را به مهاجران و عمدتا به رایگان می دادند که اخبار مربوط و وجود آزادی مذهب و ... در این مهاجرنشینان سبب ترغیب اروپائیان بی ثروت و ناراضی از وضعیت و ... به آمدن به این مهاجرنشینان شد که 180 سال بعد بهانه بدست آوردند و دم از استقلال زدند و با کمک فرانسه ـ دشمن وقت انگلیس، در جنگ استقلال پیروز شدند و فدراسیون تشکیل دادند و اروپاییانِ ناراضی از وطن و وضعیت جنگ آلود، خصومت ها و ... اروپا، راهی جز مهاجرت به مهاجرنشینان انگلیسی آمریکا نداشتند. در جنوب قاره آمریکا (آمریکای لاتین) چون اسپانیایی ها و پرتغالی ها با بومیان همکار و همدست و مخلوط شده بودند، اروپاییان ـ جز اسپانیایی ها و ایتالیایی ها رغبت زیاد به مهاجرت به این منطقه اسپانیایی ـ پرتغالی زبان شدهِ کاتولیک مذهب نداشتند. در میان مهاجران از اروپا به 13 مهاجرنشین، شماری چشمگیر از نخبگان واصحاب حرفه و فنون در هر زمینه ای وجود داشت و همچنین اصحاب اندیشه که آمریکای شمالی را محیطی بهتر برای رشد و زندگی خود یافته بودند و فدراسیون آمریکا به رغم یک جنگ داخلی خونین، گام به پیشرفت گذاشت و چون میان دو اقیانوس پهناور واقع شده است، بدور از جنگ ها و مشکلات اروپا و آسیا. تا قرن نوزدهم و بعضا تا نیمه دوم این قرن، فدراسیون آمریکا محدود به بخشی از فدراسیون امروز بود که در شرق واقع شده بود، فرانسویان مناطق وسیعی در مرکز آمریکای شمالی از دریاچه های پنجگانه مشترک با کانادا تا خلیج مکزیک را در دست داشتند، غرب و جنوب این فدراسیون در کنترل مکزیک بود، فلوریدا وابسته به اسپانیا و آلاسکا از آن روسیه که روسیه یک مهاجرنشین هم در شمال کالیفرنیا داشت و هاوایی یک مجمع الجزایر مستقل و دارای پادشاه.
        وسعت یافتن، پیشرفت و قدرت شدن فدراسیون آمریکا (رسیدن به 50 عضو ـ استیت) همچنین نتیجه خردمندی و تدبیر چند نفر در طول زمان بوده است. توماس جفرسون متولد ویرجینیا (و سومین رئیس فدراسیون) در دیداری از اروپا، پی به نیاز ناپلئون به پول جهت ادامه جنگ هایش بُرد و دولت واشینگتن در سال 1803 آمریکای شمالیِ فرانسه (از شیکاگو تا نیوارلئان) ـ منطقه ای به وسعت 827 هزار مایل مربع (33 درصد بزرگتر از وسعت ایران) را به 15 میلیون دلار خرید و فدراسیون آمریکا بیش از دو برابر شد. یک رئیس متفکر دیگرِ فدراسیون (جیمز مونرواِ)، در سال 1819 فلوریدا را از اسپانیا به مبلغ 5 میلیون دلار خرید زیراکه اسپانیا از درگیری نظامی دولت واشینگتن با بومیان در مرزهای شمالی فلوریدا خسته و وامانده شده بود و آماده قبول پیشنهاد دولت واشینگتن برای فروش فلوریدا. یک رهبر با تدبیر دیگرِ فدراسیون آمریکا (اندرو جانسون) در بهار 1867 آلاسکا را به مبلغ 7 میلیون و دویست هزار دلار از روسیه که تزار آن نیاز مُبرم به پول داشت خریداری کرد. رهبر متفکّر دیگر (جیمز پُلک) با استفاده از فرصتِ شکایت اتباع خود که برای استخراج طلا به کالیفرنیا (در آن زمان؛ کالیفرنیایِ مکزیک) رفته بودند با دولت مکزیک وارد جنگ شد و این جنگ را تا تصرف تمامی مناطق غربی و جنوبی ادامه داد و فدراسیون آمریکا حدودا 4 برابر وسعتِ مهاجرنشینان 13 گانه سابق شد. رهبر دیگر (ویلیام مَکینلی) از ضعف اسپانیا و فرصت قیام کوبایی ها استفاده کرد و در بهار 1898 با آن کشور وارد جنگ شد، کوبا را پس از 5 قرن از دست اسپانیا خارج کرد، پوتوریکو، گوام و فیلیپین را هم گرفت. دولت واشینگتن سپس با طرح یک نقشه ماهرانه و استفاده از اختلاف کشاورزان اعزامی آمریکا به مجمع الجزایر هاوایی با مقامات محلی، این جزایر را ضمیمه قلمرو خود کرد. سپس نوبت ورود به باشگاه قدرت ها فرا رسید. وودرو ویلسون رهبر وقت و استاد تاریخ در دانشگاه از فرصت وقوع جنگ جهانی اول (معروف به جنگ اروپاییان) استفاده کرد و در چهارمین سال آن که شکست آلمان و متحدانش قابل پیش بینی بود وارد این جنگ شد و در پایان آن، وارد باشگاه قدرت های جهانی گردید. فرانکلین د. روزولت که موفق به عبوردادن کشورش از رکود اقتصادی شده بود در سومین سال جنگ جهانی دوم و زمانی که شکست هیتلر به علت ورود به خاک شورویِ پهناور و جنگ با روس ها قطعی به نظر می آمد، در جبهه غرب (اروپا) وارد این جنگ شد و آمریکا در پایان این جنگ در هر دو جبهه (اروپا و آسیای شرقی) و انحصار سلاح اتمی و بکار بردن آن، یکی از دو اَبَرقدرت جهان وقت شد و ترومن جانشین او (سی و سومین رئیس فدراسیون آمریکا ـ پرزیدنت) با اجرای طرح های متعدد اقتصادی و دادن کمک های اقتصادی و ... و سپس ایجاد بانک بین المللی و صندوق جهانی پول، «دلار» را پول جهانی ساخت. رونالد ریگن (ریگان) چهلمین رئیس این فدراسیون، در دهه 1980 با زرنگی خاص و زبان نرم و چربِ خود و دادن قول و قرارهای عمدتا زبانی موفق شد که سران کرملین را به دست برداشتن از رقابت نظامی راضی کند که سرانجام به انحلال پیمان ورشو و فروپاشی آن قدرت انجامید. اینک که قدرت های دیگری در حال طلوع هستند و به نظر می رسد که روسیه شمشیر خودرا از رو بسته است معلوم نیست که چه آینده ای در پیش خواهد بود. قدرت های در حال طلوع با ایجاد سازمان تعاون شانگهای و بریکس و تصمیم به توسعه هر دو و نیز ایجاد سازمانهای دیگر، در درجه اول تلاش دارند که «دلار» را که عامل قدرت آمریکا می بینند تضعیف کنند و همچنین دوستان غیر اروپایی آمریکا و بویژه نفتدارها را به خود جذب کنند تا درآمدشان را به جای آمریکا در جاهای دیگر ذخیره کنند و نیز بازار فروش اسلحه را از آمریکا بگیرند و ....
        در این میان، قرارگرفتن رسانه های شناخته شده آمریکا (ابزارهای جنگ سرد پیشین) در دست اصحاب منافع و کمپانی های خارج از این حرفه قرارگرفته که به جای روشن ساختن آمریکاییان از عمق تحولات جهان و برنامه های دولت های رقیب (قدرت های در حال طلوع) از طریق مصاحبه با اصحاب نظر و اطلاع و خبررسانی کامل و تفسیر وضعیت، درگیر رقابت های داخلی، کوبیدن رقیبان و از این قبیل شده اند و مخاطبان که پی به وضعیت و برنامه های آنها برده اند، بی توجه به اخبار آنها شده اند و در نتیجه بعضا بی خبر از علل و انگیزه این تحولات. انتخابات فدرال (سراسری آمریکا ـ انتخاب رئیس فدراسیون، سناتورها و نمایندگان مجلس) نیز که روشی خاص دارد در سال های اخیر افرادی مشابه روزولت (هر دو روزولت)، ترومن، آیزنهاور، کِنِدی و ریگن (ریگان) را روی کار نیاوَرد که به نظر می رسد از دقّت و توجه و دورنگری رای دهندگان کاسته شده است و یکی از دلایل آن تبلیغات و جهت گیری رسانه ها است.
         همین وضع یک قانون، که بشود از دولت سعودی شکایت کرد سبب شده است که این دولت به فکر خارج ساختن دارایی 750 میلیارد دلاری خود از آمریکا برآید و نیز نزدیک شدن هرچه بیشتر به چین، روسیه و ایران. اگر دولت سعودی که در همه زمینه ها مدرن گرایی در پیش گرفته است و برخلاف گذشته، امور کشور در دست یک جوان است اگر پول ذخیره شده خود را از آمریکا خارج سازد، بعید نیست که دیگران چنین کنند و در چنین وضعیتی تکلیف دهها تریلیون دلار بدهی (اوراق خزانه) چه می شود؟. همین کمک نظامی ـ تسلیحاتی به دولت کی اِف که تا آگِست 2023 حدود 47 میلیارد دلار شده بود، برای چی؟. هر نوجوان 15 ساله می داند که در عملیات نظامی اوکراین، سرانجام روسیه ـ یک قدرت نظامی با حدود 6 هزار کلاهک اتمی و به دلایل متعدد دیگر برنده خواهد بود و کمک های آمریکا و اعضای ناتو جز افزودن بر دشمنی و رقابت روسیه نتیجه نخواهد داشت و به نظر می رسد که طولانی شدن عملیات، سیاست کرملین باشد که نقشه های دیگری ازجمله تضعیف غرب در سر دارد. به علاوه، تداوم مداخله غرب (اعضای ناتو) در عملیات نظامی روسیه در اوکراین که این سرزمین قرن ها و تا 32 سال پیش بخشی از قلمرو دولت سن پترزبورگ و سپس مسکو بود ممکن است به بکاربردن سلاح اتمی ـ ولو محدود منجر شود که در این صورت، بکار بردن سلاح اتمی از شکل تائو در خواهد آمد و همه دارندگان آن در بکار بردنش درنگ نخواهند کرد و این وضعیت سبب خواهد شد که کشورهای دیگر در صدد داشتن چنین سلاحی برآیند. درباره عملیات نظامی اوکراین نباید ساده اندیشی کرد. ادامه این عملیات، نتایجی مشابه نتایج جنگ های جهانی اول و دوم خواهد داشت. این عملیات با مداخله همه اعضای ناتو و حمایت دوستان مسکو از این دولت، دارد به صورت یک جنگ جهانیِ فعلا غیر مستقیم در می آید و ....
        
    نمودار کمک های نظامی کشورهای بلوک غرب به کی اِفِ در حال جنگ با روسیه ـ کُپی از وبسایت بی بی سی


        
        نقل از شماره 101 مجله روزنامک
        www.rooznamak-magazine.com
        
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
    نامه به مولف
    مسئله رسيدگي به درخواست انبوه متقاضيان انتشار نشريه در ايران! که تا شهریور 1392 ادامه داشت ـ نوبت رسيدگي تا چندين سال بعد!
  •   این نامه، در آبان 1381 از تهران واصل و در این سایت منتشر شد که چون ـ به قرار اطلاع ـ موضوع آن تا اَمُردادماه 1392 تازگی خودرا از دست نداده بود و مسئله رسیدگی به تقاضای انبوه متقاضیان پروانه انتشار نشریه تاحدی باقی مانده بود آن را که یک خاطره و یادآوری شده است حذف نکرده ایم بویژه که در شهریورماه 1391، در این زمینه نامه دیگری دریافت شده بود:
        
         ــ نامه آبان 1381: من هم مانند شما در صف نوبت دریافت پروانه انتشار نشریه قرار دارم، یك فصلنامه تخصصی. همه هفتخوان را هم طی كرده ام. می گویند دو هزار و پانصد نفر در صف انتظارند و نوبت رسیدگی به پرونده من زودتر از چهار سال دیگر نخواهد رسید. من 36 ساله ام شاید بتوانم منتظر بمانم، ولی آن طور كه خودتان نوشته بودید از عمر شما (نگارنده این تاریخ آنلاین) 65 سال [سال 1381] می گذرد و ده سال در صف نوبت رسیدگی به اعتراضتان بوده اید!. این چه معمایی است؟، خدا می داند. این بهترین سوژه برای یك تاریخدان است که قضیه را دنبال کند و کتاب بنویسد. من اگر جای شما بودم همین كاررا می كردم كه یك «خدا بیامرزد بزرگ» از همه در صف ایستادگان طلبكار می شدید. من به این دنیا كار ندارم كه خیلی زودگذر است، آیا آقای خاتمی [رئیس جمهور وقت و معروف به اصلاح طلب!] خودشان را آماده كرده اند كه در آن دنیا جواب خداوند را بدهند كه از همه چیز آگاه هستند و بدون تردید از ایشان سئوال خواهد شد كه چه كسی عُمر این همه مردم را در صف نوبت پروانه نشریه بر باد داده است؟. ما برای خدمت كردن می خواهیم نشریه بدهیم. قصاص قبل از جنایت كه نباید كرد. از كجا می دانند كه ما درد سر ساز می شویم؟. مگر نمی توانند با اولین شماره كه راه خطا برویم به حسابمان برسند. هر چه فكر می كنم كه چرا مارا بدون تكلیف گذاشته اند عقلم به جایی نمی رسد. چه گناهی در این دنیا مرتكب شده ایم كه باید زجر نوبت كشیدن چندین ساله را برخود هموار كنیم، نمی دانم. چه كسی باید غرامت اتلاف عمر مارا بدهد، خدا اعلم است. اگر این منتظران خدمت به خلق ـ مانند شما، زجر هایی را كه در صف نوبت كشیده اند به صورت كتاب در آورند مواد لازم برای تاریخ معاصر را به دست خواهند داد. چند هفته قبل سخنان آقای خاتمی را در یك مراسم كه شركت كرده بودند در روزنامه خواندم كه شدیدا با دیكتاتوری مخالفت كرده بودند. اگر صدایم به جایی می رسید در جوابشان می گفتم كه امروز و فردا كردن با یك روزنامه نگار كه یك عمر در آرزوی داشتن یك نشریه دود چراغ خورده و قلم به چشم زده و تجربه اندوخته و بهانه هایی مثل كثرت متقاضی و نبودن وقت كافی و نداشتن كارمند برای رسیدگی تراشیدن و هزار عذر دیگر ،چرا؟. دنبال نخود سیاه فرستادن بندگان خدا هم حدی دارد. باید جوابگویش بود، هم در این دنیا و هم در آن دنیا. آقای خاتمی هنوز جوان هستند و سی سال دیگر را هم انشاء الله خواهند دید. در هر صورت سوژه خوبی برای تاریخ نویسان است. لازم است نسل آینده و آیندگان از قصه انتظار ما بندگان خدا آگاه شود.
        
        ــ نامه شهریورماه 1391: با هدف میهنی و صرفا کمک به آموزش عمومی و با تشویق مداوم آشنایان، بااینکه برایم روشن بود که سود نخواهد کرد و فقط زحمت خواهد بود تصمیم گرفتم در رشته تخصّص علمی خودم یک ماهنامه مطلقا غیر سیاسی منتشر کنم. تقاضانامه مربوط را پُرکردم، عدم سوء پیشینه گرفتم و با مدارک خواسته شده به اداره امتیازات معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد دادم و رسید گرفتم. یک سال منتظر شدم خبری نشد. به این اداره مراجعه کردم گفتند که صلاحیت شما تایید شده و ما پرونده را به دفتر هیات نظارت فرستاده ایم ولی از آنجا که متقاضی زیاد است ممکن 5 - 6 و حتی ده سال طول بکشد که نوبت رسیدگی به پرونده شما برسد!. سخت اندوهگین شدم و به هرکس که می شناختم قضیه را گفتم. یکی از آنها گفت که نامه بنویس که اگر مسئله، ماهنامه است فصلنامه بدهید. با اینکه به من گفته بودند کسی نامه هارا نمی خواند، نامه را نوشتم ولی اثر نکرد. دیگری گفت که این بهانه «در نوبت است» را از دیگران هم شنیده است، این نوبت طولانی منطقی نیست. در ماههای آخر حکومت خاتمی، هیات نظارت در یک جلسه به دهها پرونده رسیدگی کرد حالا هم اگر بخواهند می توانند این کار را با تشکیل جلسات فوق العاده انجام دهند. قبلا موضوع صلاحیت را بهانه می کردند و چون این عمل با حقوق انسان و اصول قانون اساسی در تضاد بود و جای اعتراض و توسل به جوامع بین المللی را داشت راه «در نوبت بودن» را درست کرده اند ولی اگر روزی پرونده های نشریات موجود را از بایگانی بیرون بیاورند و مرور کنند خواهید دید که عده ای خارج از نوبت و یا در نوبت کوتاه پروانه دریافت کرده اند. به هر حال پس از امروز فردایی هم هست. من تصمیم دارم تا در زمان مناسب حتی در آینده بسیار دور دادخواست دریافت غرامت اتلاف عُمر را به دادگاه بدهم و پشت کار را رها نکنم. به امید روزی که بتوانم به حق خود برسم.




  •  

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com