Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
5 اكتبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 5 اكتبر
ايران
آخرين پيروزي مهم ارتش ايران بر روم در زمان انوشيروان دادگر و نگاهي کوتاه به اصلاحات داخلي او
سکه خسروانوشيروان با تصوير او
پنجم اكتبر 579 ميلادي، ارتش ايران مركب از 40 هزار سوار و يكصد هزار پياده، سوريه را از دست روميها خارج كرد و نزديك به 20 هزار رومي را به اسارت گرفت.
     ژوستين دوم امپراتور روم كه دو بار از خسروانوشيروان شكست نظامي خورده و از فرط اندوه خودرا بازنشسته و خانه نشين كرده بود پيش از كناره گيري، ژنرال تيبريوس را جانشين خود ساخته بود تا بتواند از عهده ارتش ايران برآيد كه تيبريوس هم در جنگ اكتبر 579 شكست خورد، ولي ديگر ژوستين دوم زنده نبود تا خبر اين شكست را بشنود. او پنجم اكتبر سال 578 (درست يك سال پيش از شكست تيبريوس) در انزوا و در 58 سالگي درگذشته بود.
     پس از پيروزي اكتبر 579 ميلادي، طولي نكشيد كه خسروانوشيروان، شاه وقت ايران، پس از 48 سال سلطنت درگذشت. وي نقشه اخراج روميها از سوريه را شخصا طرح كرده بود.
     در دوران حكومت انوشيروان دادگر مرزهاي ايران تقريبا به حدود مرزهاي ايران در دوران هخامنشيان رسيده بود. وي هونها را از منطقه تاجيكستان و شمالشرقي افغانستان امروز اخراج كرد، حكومت روم شرقي را خراجگزار ايران ساخت، امتيازهاي طبقاتي را كاهش داد، نظام قضايي را اصلاح و كدخدايان و دهداران را انتخابي و بيگاري ارباب از رعيت را لغو كرد. به دستور او مدارس فراوان تاسيس شد. وي تاليف و ترجمه كتاب از هندي و يوناني را تشويق كرد و براي اين منظور يک سازمان دولتي ويژه به وجود آورد که ترجمه کليله و دمنه از هندي يکي از کارهاي اين سازمان بوده است. خسرو انوشيروان عمارات تازه در كاخ تيسفون [طاق كسري] ساخت و در شهرها دفاتر ويژه داير كرد كه درد دل مردم را به وي اطلاع دهند. خود او هر چند روز يک بار ديدار عمومي ( اصطلاحا : بار عام ) داشت و در اين ديدار شخصا شکايات مردم را دريافت و به درد دلها و خواستهايشان توجه مي کرد. گهگاه که مردم براي اعلام شکايات و درخوستهاي خود در برابر کاخ تيسفون اجتماع مي کردند، شخصا در بالکن کاخ حضور مي يافت و اظهارات آنان را مي شنيد.
     مورخان قرون وسطا - قرنها پس از وي - با بررسي کارهاي خسرو انوشيروان، بر نام او صفت «دادگر» را اضافه کردند و در دهه دوم قردن چهاردهم هجري خورشيدي که زرتشتيان هند چند مدرسه در تهران ساختند و به آموزش و پرورش ايران هديه کردند، نام بزرگترين آنها را که در خيابان انقلاب قرار دارد «انوشيروان دادگر» گذاردند که دهها سال بهترين دبيرستان دختران پايتخت بود.
     در زمينه نظامي، به نوشته مورخان روم شرقي، خسرو انوشيروان بازگشت و فرار سرباز ايراني در جنگهاي دفاعي (نه تعرضي) را اکيدا ممنوع و براي آن مجازات سخت در نظر گرفته بود و چنين سربازي پيش از مجازات، از موهبت ايراني بودن خلع مي شد، زيرا سرباز ايراني نبايد در جنگهاي دفاعي به دشمني که چشم طمع به وطن او داشت، پشت مي کرد. به نوشته اين مورخان، سربازان ايراني هر روز دو بار در جمع خود ( به اصطلاح امروز صبحگاه و شامگاه ) با صداي بلند مي گفتند: ايستادگي براي حفط ميهن و هم ميهنان يا مرگ.
    
بقاياي تالاري كه خسرو انوشيروان در آن خواستها و درد دلهاي مردم و ازجمله عوام الناس را مي شنيد و به همين دليل، شعراء پارسي سرا در اشعار خود اين تالار را «بارگه داد» خوانده اند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بحران ارز و طلا در ايران اکتبر 2012 و نظر کارشناسان ـ بحران پولی ایران صرفا ناشی از تحریم نیست از ضعف مدیریت، عدم استقلال بانک مرکزی است و ...
هفته نخست اکتبر 2012 (مهرماه 1391) مسئله پول و ارز در جمهوری اسلامی ايران از اخبار روز رسانه ها در گوشه و کنار جهان شده بود. دولت آمریکا در آن هفته از مهرماه 1391، سقوط بی‌سابقه ارزش ریال ایران را نشانه موفقیت تحریم‌ها خوانده بود. ولی، همه کارشناسان اقتصادی این استدلال را نپذیرفته و اعلام آن را به نوعی دفاع از سیاست «بارَک حسین اوباما» خوانده بودند که در جریان یک کَمپین سرنوشت ساز انتخاباتی بود و در قبال ایران نظری متفاوت از نظر رقیب خود ـ «میت رامنی» داشت. این دسته از کارشناسان مسئله را در ضعف مدیریت سیاست پولی جمهوري اسلامي ايران، عدم استقلال بانک مرکزی اين کشور، دلال بازی و سودجویی به هر وسیله، و هجوم مردم و حتی بانک های غيردولتي و شهرداری در خرید ارز جهت حفظ ارزش پول خود و بردن سود احتمالی دانسته و گفته بودند که در این شرایط و به قول آنان؛ «شرايط حاد»، دولت باید ضربتی [همانند زمان جنگ] عمل کند زیراکه راههای متعارف پاسخ نخواهد داد. ایران اگر برنامه های خودرا با شرایط فضای تحریم تطبیق و تجدید نظر کند و کنترل شدید بر بازار ارز و طلا و واردات و تحدید فروش ارز مثلا برای مسافرت و ... داشته باشد به حد کافی ذخیره ارزی و درآمد دارد زیراکه طبق محاسبات، اگر ولخرجی و رانت خواری و مساعدت این و آن در کار نباشد صادرات نفت در همين حد کافی است، مخصوصا که ایران در ماههای گذشته دست به خرید طلا بویژه از ترکیه زده است. سیاست اقتصادی در جوّ تحریم باید بر پایه افزایش تولیدات داخلی، خودکفایی و کاهش واردات و صرفه جويي در هزينه هاي دولتي تنظیم شود.
    اینان همچنین نفوذ بازاریان در تصمیم گیری ها را یک عامل نابسامانی ها خوانده و گفته بودند که از نفوذ بازاریان که در انقلاب سال 1978 فعالانه شرکت داشتند و بعد سهم خواهی کردند کاسته نشده و بسیاری از مسائل اقتصادی ایران بویژه در سال های بعد از جنگ (از سال 1988 ـ 1367 هجري خورشيدي به این سوی) نتیجه آن است. به علاوه، نباید هزینه های دولتی تا این حد متکی به درآمد نفت می شد که در هفت سال اخیر [پيش از سال 2012 ـ 1391 هجري خورشيدي] به حد اکثر [و بی سابقه] رسیده است و نیز پرداخت پول نقد ماهانه به هر تبعه و برنامه خانه سازی به نام برنامه مِهر که ایرانیان بویژه روستانشینان را تنبل و مهاجرت به شهرها و رها کردن روستاها را افزایش داده است و اگر این برنامه ها مفید و موثر بود؛ شوروی که چنین برنامه هایی داشت ورشکست نمی شد و فروپاشی نمی کرد.
    چون بحران پول یک رویداد مهم است و فصلی از تاریخ ایران را تشکیل خواهد داد به درج نظرات مطرح شده در آن هفته از اکتبر 2012 در رسانه ها خواهیم پرداخت. در زیر بخش هایی از نظر دکتر شاهین فاطمی که در مصاحبه چهارم اکتبر 2012 او با صدای جهاني آلمان [دويچه وله] مطرح شده آمده است:
    
دکتر شاهين فاطمي

دکتر شاهین فاطمی اقتصاددان ایرانی مقیم پاریس در پاسخ به سئوال بخش فارسی دویچه‌وله (صداي جهانی آلمان) که نظر خودرا نسبت به اظهارات سخنگوی کاخ سفید واشنگتن و شخص وزیر امور خارجه آمریکا (دولت اوباما) بگوید که اين دو مقام سقوط بی‌سابقه و مستمر ارزش ریال ایران را نشانه موفقیت تحریم‌ها خوانده بودند اظهارکرده بود:
    تحریم در مورد بانک مرکزی موثر بوده که دیگر نمی‌تواند همه دلارهای معاملات نفتی را به ایران بازگرداند ولی در سقوط ریال عوامل مختلفی دست به دست داده‌اند که زیاد شدن نقدینگی، بیش از همه در آن موثر بوده است. ادامه این روند قاعدتا به حذف طبقه متوسط می انجامد. به گمان من، جمهوری اسلامی در کوتاه مدت نمی‌‌تواند برای جلوگیری از سقوط ارزش ریال کاری موثر انجام دهد. مساله اساسی در مورد بهای برابری ارزها، عدم اطمینان [از وضعیت اقتصاد] است که موجب می‌شود آنها که جنس وارد کرده‌اند، سعی کنند کالای خود را فعلا نفروشند. در نتیجه، چون واردات ایران خیلی حجیم است، قیمت باز هم بالاتر می‌رود. تثبیت قیمت ارزها، بطور مسلم به نفع مردم خواهد بود چون در چنین شرایطی معاملات به صورت طبیعی [روال عادي] انجام خواهند شد. طبق تحقیق من، ذخیره ارزی ایران حدود ۶۵ میلیارد دلار است و تازه همه این مبلغ نیز در دسترس نیست. در نتیجه دولت ایران نباید مانند سابق ارز به بازار بریزد و قیمت آن را بطور تصنعی پایین نگهدارد. بهای ارز در هر کشور با عامل عرضه و تقاضا تعیین و پول سایر ملل از راه صادرات و سرمایه گذاری حاصل می شود که متاسفانه ایران عمدتا نفت و گاز طبيعي عرضه می‌کند و صادرات چشمگیر دیگر ندارد و خیلی چیزها را وارد می‌کند. لازم است که دولت بر اقتصاد سیاسی کشور مسلط باشد و در حالت تحریم خودرا با وضعیت تطبیق دهد.
    دولت ها از ارز حاصله برای معاملات خارجی و سرمایه‌گذاری‌های دراز مدت استفاده می کنند و به بازار داده نمی شود، صرافی ها معمولا باید از مردم بخرند و به مردم بفروشند. ارز که برنج و گندم نیست که به مغازه داده شود تا بفروش برسد. ارز را بانک ها از طریق گشایش اعتبار و معاملات اسنادی و طبق سهمیه واردات و ... باید با دقت تمام و رعایت قانون و قاعده به افراد و کمپانی های مشخص عرضه کنند. در حالی‌که در ایران امروز، ارز و طلا حالت سرمایه‌ای و بورس پیدا کرده‌اند و نااطمینانی اتباع از ثابت ماندن ریالی که در پس انداز دارند و به عبارت دیگر؛ مردم ایران ارز را امروز می‌خرند به این امید که فردا با سود بفروشند و یا اینکه با نگهداری آن ثروت شان حفظ شود و ارزش پس انداز شان پایین نیاید.
    دکتر فاطمي افزوده بود: برای حل مسئله دو راه وجود دارد: در پیش گرفتن یک سیاست موثر بدون راه گریز و عدول از آن و مدیریت علمی این سیاست. اعتماد مردم به وعده مسئولان و هجوم نبردن به خرید ارز و تبدیل ریال خود به پول اصطلاحا سخت [ناشکننده]. کمتر ديده شده است که پولهای سایر ملل (ارز) در کشورهای ديگر با این سرعت بالا برود [به فاصله دو روز، 20 درصد]، معمولا تغییرات بهای ارزها درمدت زمان طولاني تر و به تدريج صورت می گیرد. در همه کشورها، بانک های مرکزی مدیریت پول و سیاست ارز را به دست دارند، که به نظر می رسد در جمهوری اسلامی ايران، بانک مرکزی مستقل نیست و عملا زیر نظر رییس جمهور اداره می‌شود. این تداخل سیاست در اقتصاد هم یکی از عوامل گرفتاری امروز ایران است. دولت ها در کشورهای دیگر کنترل بانک مرکزی را به دست ندارند، این کنترل در دست شورای پول و ذخایر است. آقای احمدی‌نژاد [رئيس جمهور وقت] تاکنون [اکتبر 2012] سه بار روسای بانک مرکزی را عوض کرده است در حالی‌که بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار طبق قواعد و استاندارد جهاني، بايد مستقل از دولت باشند. یک دولت برای این، کنترل بانک مرکزی را به دست می گیرد تا هر وقت که پول کم بیاورد بتواند از آن بگیرد و به اصطلاح اسکناس چاپ کند و این اسکناس اضافی، تورم پول ایجاد می کند و هر چیز ازجمله پول که زمینه آن [موجودی آن در دست مردم] زیاد شود بهایش تنزل می کند [قاعده عرضه و تقاضا که قیمت را تعیین می کند]. طبق یک روال جهانی و اصول مدیریت پول، کار ردیف اول [سرلوحه برنامه ها] روسای بانک‌های مرکزی و معاونان آنها و شورای پول، حفظ ارزش پول ملی است نه آن که خزانه دار دولت باشند. مدیر بانک مرکزی باید کارآمدترین کارشناس امور پول و اقتصاد یک کشور باشد.
    دکتر فاطمي گفته بود: مسائل پولی ایران از یکی ـ دو ماه و چند ماه پیش آغاز نشده بلکه اینک به صورت حاد درآمده و گمان نمی کنم که راه حل عادی داشته باشد مگر آنکه موضوع را امنیتی و از این قبیل کنند و به دست سپاه بدهند [که پاسدار انقلاب و در حقيقت پاسدار قانون اساسي نظام اسلامي است] و ضربتی عمل شود که البته باید کارشناس و کفایت اداره بازار ارز را داشته باشند و نیز معاضدت مقننه و قضائیه را.
    دکتر فاطمي افزوده بود: من با چند نرخی شدن ارز اکیدا مخالف هستم زیراکه نه تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه بر فساد خواهد افزود ازجمله نام کالای اساسی بر هر وارداتی گذاردن و گرفتن ارز به نام واردکردن کالا و فروش آن در بازار آزاد و یا وارد کردن کالا با ارز ارزان (نرخ مرجع) و انبار کردن آن و در زمان دیگر عرضه برای فروش با قیمت خیلی بالاتر و .... دولت باید از حاتم بخشی نیز دست بردارد و به جای حل مسئله، مشکلات را به گردن این و آن نیاندازد که هرگونه تشنج سیاسی و متهم کردن یکدیگر به تشنج بیشتری در عرضه اقتصاد می‌انجامد. به هر حال به نظر من، بزرگترین اشتباه، چند نرخی کردن ارز است که وضع را بدتر و توام با سوء استفاده های متعدد می‌کند.بورس ارز باید وقتی به وجود بیاید که خریدار و فروشنده وجود داشته باشد. بخش خصوصی ایران ارزی در دست ندارد که به بورس بیاورد. اگر داشته باشد در خارج نگهمیدارد چونکه اعتماد به تثبیت بازار پول ندارد. فراموش نکنیم که فروشنده ارز در ایران، دولت است و متقاضی آن مردم‌ و هرکس که پول اضافی داشته باشد و بخواهد ارزش پولش حفظ شود و سودی هم ببرد. اینکه نمی شود بورس؟!.
    دکتر فاطمی در پایان گفته بود که اگر سریعا تدابیری برای حل مسئله ارز بکار برده نشود در ماههای آینده تورم پول افزایش و در نتیجه قیمت‌ها ترقی بیشتری خواهند کرد. به علاوه، دولت باید هزینه های خودرا تعدیل کند تا نیاز به افزایش نقدینگی [عامل تورم] نباشد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
محمدکاظم انبارلویی: حفظ ارزش پول ملّی وظیفه رئیس جمهور، وزیر و وکیل است ـ کشور گرفتارِ بی‌تدبیری، بی‌توجهی، بی‌خیالی و کارنابلدی است
خبرگزاری فارس ـ 13 مهرماه 1399: محمدکاظم انبارلویی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی به بررسی اوضاع نابسامان اقتصادی کشور و عدم توجه دولت و دستگاه‌های مربوط به این مسئله پرداخت.
    
    
محمدکاظم انبارلویی

متن یادداشت این کارشناس مسائل سیاسی، به گزارش فارس:
    
    "صبح که از خواب بلند می‌شویم، دنبال این هستیم که ببینیم قیمت ارزها، طلا، زمین، ماشین و ... چقدر است؟. یک بار از خودمان نپرسیدیم که قیمت دست پاک، چشم پاک، ذهن پاک و قلب پاک چقدر است؟!.
    بازار قیمت‌ها ما را به وادی فساد، دزدی، اختلاس و اخلال در نظام اقتصادی کشور کشانده است. هزار راه نرفته برای خوب زیستن و زیستن خوب و رسیدن به قله‌های عزت، کرامت، شرف، بزرگی و قناعت داریم، اما سر از زندگی اشرافی و خورد و خواب و لاکچری زیستنِ جنون‌آمیز درآورده ایم.
    این چه بساطی است که در سفره مردم افتاده است؟. کسی از خود نمی‌پرسد رِزق پاک چیست و کجا می‌شود آن را بدست آورد؟. چرا باید کسی شب بخوابد، صبح بلند شود و ببیند میلیاردها تومان بدون این که زحمتی کشیده باشد به دارایی‌های او اضافه شده است، بی‌ آن که حتی ریالی حقوق دولت و ملت از این گنج بی‌حساب را بپردازد؟!.
    از هر کس می‌پرسیم چرا سر از بازار ارز، طلا، زمین، ملک، ماشین و ... درآوردی، می‌گوید؛ می‌خواهم ارزش پول خودم را حفظ کنم. مگر حفظ ارزش پول به عهده ماست؟. حفظ ارزش پول ملی به عهده دولت‌هاست. اصلی‌ترین و کلیدی‌ترین وظیفه دولت، حفظ ارزش پول است. پس این جماعتی را که به عنوان رئیس‌جمهور، وزیر، وکیل و ... انتخاب می‌کنیم، چه می‌کنند؟!. شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار چه می‌کند؟. وظایف کلیدی بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و دارایی و دیگر دستگاه‌های اقتصادی چه می‌شود؟!.
    ایران هفدهمین اقتصاد دنیا براساس گزارش رسمی نهادهای بین‌المللی رصدکننده اقتصاد کشورهاست! بازارها مملو از کالاست. گمرکات پُر از کالاهای وارداتی و صادراتی است. ما گرفتار یک جنگ ظالمانه اقتصادی با آمریکا و اروپا هستیم، همان‌ها که در هشت سال دفاع مقدس، سلاح و مهمات و کمک‌های لجستیک و اطلاعات در اختیار دشمن بعثی قرار دادند تا ملت ایران را نابود کنند. آن‌ها حتی از دادن سلاح‌های شیمیایی به آن دیکتاتور سفّاک دولت بعثی پرهیز نکردند.
    ما گرفتار یک بی‌تدبیری، بی‌توجهی، بی‌خیالی و کارنابلدی از سوی فرماندهان جنگ اقتصادی در داخل و مدیریت جنگ اقتصادی با دشمن هستیم و آن‌ها حاضر نیستند براساس نقشه‌های اقتصاد مقاومتی عمل کنند.
    سؤال می‌شود؛ این چه بساطی است که راه انداخته‌اید؟. چرا هر روز که می‌گذرد، ارزش پول ملی کاهش می‌یابد؟ می‌گویند؛ دولت کسری دارد. پیش‌بینی درآمدها؛ واقعی نبوده است. هزینه‌ها سر به فلک کشیده است و ....
    در هر جنگی و در هر عملیاتی، اطلاعات لازم است. بدون اطلاعات نمی‌توان دست به ماشه بُرد و به سمت خاکریز و سنگرهای دشمن حمله کرد . این حرف درستی است. حال ببینیم همین گزاره که دولت کسری دارد، درست است؟.
    کدام دیده‌بان نظارتی، کسری دولت را تأیید می‌کند؟. دیوان محاسبات که مسئول است گزارش تفریغ بودجه را باید بدهد، در کدام سال تفریغ ماده واحده بودجه را داده که معلوم شود اولا؛ ما کسری داریم؟، ثانیا؛ اگر داریم، میزان آن چقدر است؟، ایضا سازمان حسابرسی و سازمان بازرسی کل کشور که به نوعی دست‌اندرکار نظارت بر حساب و کتاب دولت و نیز حسن اجرای قوانین هستند، در این باره چرا ساکت اند؟. راستی‌‌آزماییِ کسری بودجه دولت کجا صورت گرفته است؟.
    اگر دولت کسری دارد، چرا در لایحه بودجه‌ای که تسلیم مجلس می‌کند، درآمد حاصل از انحصارات را که وفق ماده 10 قانون محاسبات عمومی، درآمد عمومی محسوب می‌شود را به خزانه‌داری کل واریز نمی‌کند؟
    اگر دولت کسری دارد، چرا در لوایح تقدیمی بودجه به مجلس، سود بزرگ‌ترین بنگاه‌های اقتصادی و مالیات آنها را که وفق ماده 10 قانون اساسی، درآمد عمومی محسوب می‌شود را به این بنگاه‌ها می‌بخشد و به حساب درآمد عمومی خزانه واریز نمی‌کند؟.
    دولت‌هایی که نه تحریم اقتصادی دارند و نه گرفتار جنگ اقتصادی هستند، در گرفتن مالیات ذره‌ای کوتاه نمی‌‌آیند و معمولا نسبت بین تولید ناخالص ملی و مالیات، بین 30 تا 48 درصد است، اما این نسبت در ایران به زیر 10 درصد هم نمی‌رسد. این سخاوت و بخشش از خزانه براساس کدام منطق اقتصادی صورت می‌گیرد؟.
    اصل 53 قانون اساسی می‌گوید؛ همه دریافت‌های دولت باید در خزانه‌داری کل متمرکز باشد و همه پرداخت‌ها، وفق اعتبارات مصوّب از خزانه صورت گیرد. ماده 10 و 11 قانون محاسبات عمومی، دریافت‌های دولت را تعریف کرده است. رئیس‌جمهور محترم برود ببیند چرا منابع عظیمی از وصولی‌های دولت برخلاف قانون محاسبات همچنان لاوصول است.
    مالیه عمومی تعطیل است. به‌ تبع آن وظایف دولت و بانک مرکزی در صیانت از ارزش پولی ملی هم تعطیل است!، حتی دولت در اعلام کسری ابرازی بودجه صادق نیست. به عنوان مثال؛ مصوبه هیئت دولت مبنی بر عدم تحقق درآمدهای نفتی بودجه در سال 1397 با اسناد مثبته خزانه و بانک مرکزی مطابقت ندارد.
    این روزها دولت و مجلس به فکر تدوین بودجه سال 1400 کل کشور هستند. سخن از اصلاح ساختار بودجه است، اما بحث‌ها و رایزنی‌ها در مورد اصلاح ساختار بودجه اصلا ناظر به ساماندهی مالیه عمومی نیست. بیشتر بحث‌ها ناظر به کنترل هزینه‌هاست که کار درستی هم هست، اما حتی نیم‌نگاهی به موضوع حصول درآمدهای دولت وفق اصول 45، 44، 32 و 49 قانون اساسی و عملیاتی کردن ماده 10 و 11 قانون محاسبات عمومی نیست.
    40 سال است که اصلاح مالیه عمومی و نقش آن در جنگ اقتصادی و ساماندهی اوضاع اقتصادی کشور مغفول مانده است. 40 سال است که بودجه کل کشور با اسناد حکمرانی در قانون اساسی نمی‌خواند. این وسط یک عده‌ای در سامانه مالیه عمومی اخلال می‌کنند. بودجه کل کشور، یک سند حسابداری است که با اسناد حکمرانی ما در قانون اساسی در باب اقتصاد مطابقت ندارد. این سند اگر درست بود، باید در این 40 سال جواب می‌داد. اصلاح ساختار بودجه، مطالبه اصلی مردم و رهبری است.
    باید مجلس انقلابی پاسخ درست به آن بدهد. بودجه هرساله در وقت اضافی به مجلس می‌آید. روال غلطی برای رسیدگی به بودجه در مجلس وجود دارد که باید عوض شود. شورای نگهبان از باب رعایت شرع و قانون اساسی از همین ابتدا باید در جریان شکل‌گیری بودجه قرار گیرد. اگر این رویکرد صورت نگیرد، درب بر همان پاشنه‌ای می‌چرخد که کسری دولت اجتناب‌ناپذیر و سقوط ارزش پول ملی اجتناب‌ناپذیرتر می‌نمایاند.
    وزارت خزانه‌داری کل آمریکا اکنون مشغول «جنگ ارزی» با ماست. «جنگ ارزی» بخشی از «جنگ اقتصادی» و مقوله تحریم‌های فلج‌کننده اقتصادی است. آیا دولت ما، مجلس ما، دستگاه قضائی و دیگر مسئولان امنیتی ابعاد این جنگ را درک می‌کنند و در جبهه‌های آن و خطوط آتشی که مبادله می‌شود، حضور دارند؟.".
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گزارش 13 مِهرماه 1399 خبرگزاری مِهر درباره دستگیری 262 دزد، زورگیر، کیف قاپ و مأمور جعلی در تهران
به گزارش 13 مهرماه 1399 (چهارم اکتبر 2020) خبرگزاری مِهر، سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران در یک مصاحبه عمومی گفت که پلیس پایتخت، 262 نفر سارق، مالخَر و زورگیر را دستگیر کرده است که 75 نفر از این افراد تحت عنوان مأمور [مامور جعلی] اقدام به زورگیری، کیف قاپی و سرقت می‌کردند. 66 نفر از دستگیرشدگان؛ سارق منزل و 18 نفر هم سارق خودرو بودند.
    وی گفت که با دستگیری اعضای یک باند سه نفرهِ سرقت موتوسیکلت، 50 دستگاه موتوسیکلتِ سرقت شده بدست آمد.
     به اظهار رئیس پلیس تهران، در جریان مرحله چهارم طرح دستگیری مجرمان حرفه ای و باندهای مجرمان، 31 جاعل و کلاهبردار نیز دستگیر شدند.
    سردار رحیمی همچنین از بازداشت 16 نفر در ارتباط با جرایمی مانند قتل،‌ آدم ربایی، تجاوز و سرقت مسلحانه خبر داد و گفت افرادی که در یک منطقه به صورت مسلحانه اقدام به قدرت‌نمایی کرده بودند، پس از 2 ماه بازداشت شدند. وی گفت که مالباختگان می‌توانند با مراجعه به «سامانه نما» اموال مسروقه خود را شناسایی کنند و در اسرع وقت تحویل بگیرند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سينما
56 سال عُمر و 47 سال بازي در فيلم هاي سينمايي
Gloria Grahame
«گلوريا گراهم (هالوارد) » بازيگر فيلمهاي سينمايي آمريكا پنجم اكتبر سال 1981 در جريان ايفاء نقش در يك فيلم در دست توليد در گذشت . او به سرطان مبتلاء بود ولي گمان نمي رفت كه به اين سرعت از پاي در آيد.
    گلوريا از 9 سالگي وارد كار سينما شده بود ، زيرا كه مادرش هم بازيگر فيلم و نمايش بود. گلوريا به دليل داشتن آموزش كامل در هنرهاي دراماتيك و معلمان خوب در كار خود يك هنرمند كامل بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
زادروز «مبارزِ تامينِ حقوق انسان» که پيشنويس اعلاميه جهاني حقوق بشر را تدوين کرد
Rene Cassin
پنجم اكتبر زاد روز«رنه كاسين» حقوقدان فرانسوي و مبارز تامين حقوق انسان و نويسنده اعلاميه جهاني حقوق بشر است كه بسال 1887 به دنيا آمد و بيستم فوريه 1976 درگذشت. وي كه سالها رئيس دادگاه اروپايي حقوق بشر بود در سال 1968 برنده جايزه صلح نوبل شد.
    رنه كاسين كه از يهوديان فرانسه بود عقيده داشت كه مشكل بزرگ بشر از پيدايش تاريخ در چهار هزار سال پيش از ميلاد تا كنون نقض حقوق مسلم و طبيعي او بوده و تا اين مسئله حل نشود، بشرنيكبخت نخواهد شد و جنگ و جدال، عصيان و جرم به پايان نخواهد رسيد.
    اين حقوقدان و قاضي تكليف رديف اول سازمان ملل را نظارت بر اجراي حقوق انسانها در همه جوامع مي دانست و خواستار ايجاد «دادگاههاي بين المللي متعدد رسيدگي به نقض حقوق بشر» بود تا تبعه هر كشور بتواند برضد دولت متبوع به اين دادگاهها دادخواست بدهد و در طول رسيدگي و پس از آن از امنيت و مصونيت برخوردار باشد و تسهيلات لازم براي دسترسي او به چنين دادگاههايي فراهم شود و يك ضابطه بين المللي براي تضمين اجراي احكام اين دادگاهها تدوين گردد.
    دفاعيات او از پيشنويس اعلاميه جهاني حقوق بشر بود كه اين اعلاميه در سال 1948 (البته با اصلاحاتي كه در پيشنويس آن به عمل آمد!) به تصويب مجمع عمومي سازمان ملل رسيد و بعدا پارلمانهاي دولت هاي عضو آن را تصويب كردند.
    مرور زمان بر درستي عقايد «رنه كاسين» صحه گذارده ولي هنوز گامي موثر براي نظارت بر رعايت حقوق بشر برداشته نشده و كميسيون بين المللي حقوق بشر اختيارات اجرايي ندارد و برخي از جمعيتهاي داوطلبان كمك به قربانيان نقض حقوق انساني هم عامل سياستهاي معيني هستند و همگان را پوشش نمي دهند و بدون اشاره قبلي به آنها! راسا اقدامي به عمل نمي آورند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
روزی که دو فعّال اتحادیه های کارگری ساختمان لس آنجلس تایمز را که برضد اتحادیه ها مقاله می نوشت منفجر کردند و 21 تن را کشتند
ساعت یک بامداد یکم اکتبر 1910 انفجار یک بمب دینامیتیِ ساعت شمار که در کنار یک بشکه حاوی مرکب چاپ قرار داده شده بود بخشی از ساختمان روزنامه لُس آنجلس تایمز را ویران ساخت. در این انفجار 21 تن کشته و 101 نفر دیگر مجروح شدند. بمب در زمانی منفجر شد که آخرین مطالب به صفحه بندی روزنامه ارسال می شد و ماشین چاپ آمادهِ دریافت صفحات شماره روز بعدِ این روزنامهِ در آن زمان 29 ساله می شد که از 1881 آغاز به انتشار کرده بود.
    پلیس و کارآگاهان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که انفجار، کار دو برادر به نام های جان (جوزف) و جیمز مک نامارا بود که از فعّالان اتحادیه های کارگری بودند و Harrison Gray Otis (1837ـ 1917) مقاله نویس و سردبیر وقت لس آنجلس تایمز برضد آن اتحادیه ها مقاله می نوشت و باعث تضعیف آنها شده بود. اوتیس قبلا ناشر روزنامه «سانتا باربارا پرس» بود که به لس آنجلس نقل مکان کرده بود و از آگوست 1882 با لس آنجلس تایمز همکاری می کرد و پس از سردبیری، مدیر این روزنامه شد و تا پایان عُمر این مقام را داشت.
    دو برادرِ دستگیر شده (جیمز و جان) اعتراف به بمب گذاری کردند و گفتند که مقالات اوتیس سبب تقویت موضع کارفرمایان و صاحبان صنایع بویژه فولاد و فلزکاری شده و چند اتحادیه را به بستن درهای خود مجبور کرده و کارگران برای احقاق حقوق خود به زحمت افتاده بودند و از اعتصاب کارگران عضو دو اتحادیهِ باقیمانده نیز کاری ساخته نشد که تصمیم به آسیب زدن به روزنامهِ ناشر آن مقالات گرفتند، کیف حاوی بمب ساعت شمار و دینامیت را در ساختمان و کنار بشکه حاوی مرکب چاپ که این مواد قابل احتراق است گذاشتند و رفتند.
    فدراسیون کارگران آمریکا معروف ترین وکیل قضایی را برای دفاع از این دو برادر بکار گرفت و مدافعات این وکیل ونیز اعتراف به شرط تخفیف مجازات (پلی بارگین) سبب شد که دو برادر از مجازات اعدام برهند، جان به حبس ابد و جیمز به حبس مدتدار محکوم شدند.
    
منظره خرابی پس از انفجار ـ عکس های دو برادر؛ جیمز و جان

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ابتكار ژورناليستيِ Meet the Press
مجري پيشين برنامه ديدار و بحث رو در روي رسانه اي در شبكه تلويزيوني ان. بي. سي آمريكا
«نشست و بحث با رسانه ها Meet the Press» كه نخستين بار در پنجم اكتبر سال 1945 در آمريکا از راديو پخش شد و مورد استقبال قرار گرفت و سپس به شبكه هاي تلويزيوني راه يافت از آغاز سده 21 دست كم هفته اي يك صفحه از روزنامه ها را به خود اختصاص داده و پر خواننده ترين مطلب آنها شده است. توجه به اين مطلب در روزنامه ها عمدتا به اين لحاظ است، كه در تلويزيونها كه يكشنبه ها پخش مي شود، بوي سفارشي مي دهد و به نظر مي رسد که سياستمداران و دولتمردان براي دفاع از سياست هاي خود و يا طرح نظر و تصميم تازه؛ از شبكه ها مي خواهند كه آنان را به حضور در اين برنامه دعوت كنند و پس از بيان مطالبي طولاني به چند پرسش و ايراد روزنامه نگاران و نيز پيام هاي تلفني و ايميلي مخاطبان پاسخ دهند که گفته شده است ممکن است پاسخگو برخي از اين مخاطبان را از قبل آماده کرده باشد ـ به هر حال ابتکار اين برنامه از اهميت برخوردار است.
    در مورد رسانه هاي جاپي، طرز كار از اين قرار است كه روزنامه يك موضوع و يا مساله روز را در نظر مي گيرد و از يك هفته پيش از برگزاري، ضمن اعلام موضوع آن چند روزنامه نگار معروف را هم انتخاب مي كند، از شماري كارشناس و صاحبنظر مربوط دعوت به عمل مي آورد، مقام يا مقامات دولتي و پارلماني و ... در ارتباط با مساله هم دعوت مي شوند و به تناسب گنجايش سالن يا اطاق، گروهي از مردم نيز در روز تعيين شده به عنوان تماشاگر و پرسشگر حضور مي يابند. پرسشها مي تواند تلفني،با «فاکس» و يا «ايميل» باشد كه اگر تلفني باشد، پيش از جلسه ضبط و در جلسه پخش مي شوند. ميز بيضوي است كه روزنامه نگاران در يك طرف آن و مقامات و كارشناسان در سوي ديگر مي نشينند. معمولا سردبير كل و يا سردبير اجرايي (معاون اول او) رياست جلسه را بر عهده مي گيرد. هر پرسش وارده توسط يك روزنامه نگار حاضر در جلسه خوانده مي شود. [ممكن است روزنامه نگار راسا خود سئوال كند] و پس از شنيدن پاسخ مقام و كارشناس، بحث شروع مي شود. ممكن است كارشناس و يا مقام درخانه و يا دفترش پاسخ بگويد ولي پاسخ او به صورت زنده در جلسه پخش مي شود تا بشود درباره اش بحث كرد. شرح اين مذاكرات دو روز بعد در روزنامه چاپ مي شود و روزنامه سپس به درج اظهار نظرهاي وارده درباره آن مي پردازد و گاهي يك موضوع در چند جلسه مطرح مي شود. روابط عمومي هر روزنامه بلافاصله پس از جلسه، خلاصه مذاكرات را به رسانه هاي ديگر از جمله خبرگزاري ها مي دهد. بعضي اوقات تلويزيونهاي محلي به پخش مستقيم مذاكرات جلسه مي پردازند و خبرنگاران بعدا آن موضوع را مستقلا دنبال مي كنند و ....
     اين ابتكار که از راديو بوده و تلويزيون آن را اقتباس کرده تازه ترين كار ژورناليسم نوشتاري شده است كه قواعد طرز كار در كتابهاي درسي تازه رشته روزنامه نگاري مندرج است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز تاسيس شبكه تلويزيون عمومي (نَه، دولتي) آمريكا ـ طرز کار آن و تامين هزينه


شبكه تلويزيون عمومي آمريكا با لگو بالا كه در سال 2005 داراي 379 ايستگاه شده بود پنجم اكتبر 1970 تاسيس شد. اين شبكه قبلا، تنها يك فرستنده تلويزيوني آموزش و پرورشي بود.
    پي بي اس (سرويس سخن پراكني عمومي) موسسه اي است غير انتفاعي كه هزينه هاي آن از محل اعانات مردم و موسسات و دارايي كساني كه وصيت مي كنند پس از مرگشان به اين موسسه داده شود تامين مي شود و آگهي تجاري نمي گيرد و تجاري نيست، ولي نام شركتهايي را كه اعانات كلان مي دهند با بر شمردن توليدات آنها ذكر مي كند. کسري هزينه آن را، اگر مجلس نمايندگان تصويب کند، دولت آمريکا به نام کمک به آموزش عمومي مي پردازد. اين شبكه كه دولتي نيست توسط هيات امناء اداره مي شود، مركز آن در الكساندريا (همسايه ديوار به ديوار شهر واشنگتن) است و گفته مي شود كه اخبار را کاملتر (مشروح) پخش مي كند. اين شبكه داراي ميزگردهاي متعدد براي بحث درباره موضوعهاي روز و مصاحبه با افراد و اصحاب اطلاع و نظر است. هدف عمده «پي بي اس» آموزش عمومي (مردم) و ارتقاء سطح اطلاعات و معلومات آنان اعلام شده است كه مي كوشد به آن وفادار بماند و پي در پي از بينندگانش مي خواهد كه اگر انحرافي در اين هدف مي بينند اعلام دارند تا اصلاح كند.
    در سال 1994 (1373 خورشيدي) روزنامه دولتي ايران با همين هدف (آموزش عمومي و غير انتفاعي بودن) تاسيس شد، ولي ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
روزي که روميان اَبَرقدرت غرب شدند ـ بازشدن فصل جهان دو قدرتي در تاريخ و در آغاز آن؛ ايران و روم
پنجم اكتبر سال 197 پيش از ميلاد (به حساب تقويم گريگوري)، ارتش روم در جنگ Cynoscephalae ارتش مقدونيه را شكست داد و پس از 140 سال سلطه مقدوني ها (جانشینان اسکندر) بر يونان، بخشی از جزایر مديترانه ـ اژه و ايلري (منطقه اي که در قرن بيستم کنفدراسيون يوگسلاوي خوانده مي شد) پايان يافت. با اضمحلال حکومت جانشينان اسکندر بر اروپای جنوبی، روميان ابرقدرت غرب شدند و این مقام را قرنها برای خود حفظ کردند و اَبَرقدرت ديگر، ايران بود. در طول این مدت، روميان چشم از تصرف شرق برنداشتند که منجر به دهها جنگ با ایران شد که جز در دو جنگ، پیروزی همواره با ایرانیان بود. مورخان اين روز (پنجم اكتبر سال 197 پيش از ميلاد ) را بازشدن فصلي در تاريخ نوشته اند که هنوز باز است و آن پيدايش دو ابرقدرت رقيب و متعارض است. پيش از اين تاريخ، در جهان تنها يک قدرت وجود داشت و اين قدرت دست به دست مي گشت؛ گاهي بابِلي ها، زماني آشوري ها، مدتي مصريان، 3 قرن و نيم ايرانيان و مدتي نسبتا کوتاه هم اسکندريان. پس از افتادن امپراتوري ايران در نيمه اول قرن هفتم به دست اعراب مسلمان، دولت اسلامي تا سه قرن و اندي قدرت برتر در جهان و قلمرو آن از غرب هندوستان تا اسپانيا بود و وسعتي بيش از امپراتوري ايران يافته بود. تا اينکه ايرانيان با يک رشته بپاخيزي هاي درخشان و بي نظير دويست و اندي ساله بارديگر وطن خودرا قدرت کردند و اين بپاخيزي در آغاز کار، فرهنگي (علمي ـ ادبي) بود و سپس مسلحانه. آنگاه طوايف آلتائيک و چنگيزيان قدرت شرق شدند. در غرب يک قدرت مسيحي (کليسايي) بوجود آمد و پس از دستيابي غرب بر باروت و قطب نما و ساخت توپ و تفنگ و نيز پيدايش امپراتوري عثماني و نشستن بر جاي روم شرقي و بستن راه زميني شرق بروي غربيان، تلاش غرب متوجه يافتن راههاي دريايي و سرزمين هاي دوردست شد و طولي نکشيد که اسپانيا قدرت برتر غرب شد که اين مقام از نيمه دوم قرن شانزدهم و پس از شکست اسپانيا در يک نبرد دريايي، به دست دولت لندن افتاد و به تدريج اروپا داراي چند قدرت رقيب شد؛ انگلستان، فرانسه، ژرمن ها (اتريش و آلمان) و لاتين ها (اسپانيا، پرتغال و بخش هاي مستقل ايتاليا بويژه ونيز) که از قرن هفدهم (زمان پتر بزرگ) روسيه هم بر آنها اضافه شد. قدرت ژرمن نظر به گسترش در اروپا داشت و مابقي استعمار ساير قاره ها و سرزمين ها و اين قدرت رقيب هم بودندو براي مثال؛ رقابت و معارضه فرانسه با انگلستان بود که کمک به ايجاد ايالات متحده (مهاجر نشينان سابق انگليسي در آمريکاي شمالي) کرد. تااينکه از درون انقلاب فرانسه ژنرالي به نام ناپلئون بناپارت بيرون آمد و تصميم به تامين وحدت اروپا ـ اروپاي تابع فرانسه ـ و آن هم از طريق جنگ گرفت که باوجود موفقيت هاي اوليه شکست خورد. از زمان بيسمارک و قيصري شدن آلمان ترکيب قدرت در غرب تغيير يافت و اين بار، قدرت هاي اروپايي سر يک ميز مي نشستند و سرزمين هاي ديگران را ميان خود قسمت مي کردند و مناطق نفوذ به وجود مي آوردند و .... اين رقابت هاي استعماري و اصطکاک منافع بود که منجر به جنگ جهاني اول شد و دو امپراتوري اتريش و عثماني از ميان رفتند و آلمان سرکوب و محدود شد و زير تحميلات سنگين قرارگرفت. افتادن خاور ميانه به دست انگلستان و فرانسه و تبديل امپراتوري روسيه به يک نظام ايدئولوژيک از نتايج اين جنگ بود. دولت لندن در خاورميانه چند کشور و دولت بوجود آورد و در اتاقهاي دربسته در لندن و بدون در نظر گرفتن واقعيت هاي محلي و ترکيب قبايل و جوامع به ترسيم نقشه هاي جغرافيايي دست زد و مرزهارا تعيين کرد و مسائل و بحران هاي اين منطقه و آسياي جنوبي که در دهه يکم قرن 21 گسترش و انفجار آميز شده اند ريشه در همان دستپخت ها دارند ازجمله مسائل عراق، افغانستان، سوريه و .... از زير ويرانه هاي جنگ جهاني دوم که علل وقوع آن تحميلات بر مردم آلمان و جدا کردن برخي بخش هاي اين سرزمين بود دو قدرت پا به عرصه وجود گذاردند؛ قدرت واشنگتن و قدرت مسکو و بلوک هايي که به گرد خود تشکيل دادند. اين دو قدرت از همان آغاز کار هم وارد يک جنگ سرد با يکديگر شدند. سياست آمريکا به کانتينمنت قدرت مسکو سرانجام به نتيجه رسيد و در آخرين ماه سال 1991 قدرت مسکو از درون فروپاشيد و جهان داراي يک قدرت شد که بازگشتي است به سالهاي پيش از پنجم اکتبر 197 قبل از ميلاد. از آغاز قرن 21 قدرت هاي ديگري بدون سر و صدا، تحريک و ادعا ـ دارند طلوع مي کنند و .... بنابراين در آينده ايجاد تغيير و تحول متحمل است. جهاني بودن «دلار»، بررسي هاي مداوم و اعلام نظر «تينک تانک ها» به دولت و وسعت رسانه ها از عوامل قدرت آمريکا هستند به عبارت ديگر؛ در آمريکا تصميم گيري در انحصار فرد نيست. يک مقام پس از کنار رفتن و يا کنار گذاشته شدن، علم و تجربه خودرا مدفون نمي کند و آن را در انستيتوهاي مطالعاتي (تينک تانک ها) بکار مي اندازد و يا نظر خودرا از طريق نوشتن مقابله و کتاب و يا مصاحبه اعلام مي دارد که کمکي است بزرگ. يک مثال از مضار نبود کمک فکري و بودن تصميم گيري در دست يک و يا دو نفر: در مارس 1940 که هيتلر و موسوليني در گذرگاه «برنر» درآلپ باهم ملاقات کردند تا با توجه به تحولات روز شايد بر پيمان دو جانيه دو دولت منعقد در ماه مي 1939 معروف به پيمان پولادين موارد تازه اضافه کنند موسوليني با پيشنهاد هيتلر که روسيه عضو اين پيمان شود مخالفت کرد. اگر اين مخالفت صورت نگرفته بود اينک جهان چهره اي ديگر داشت، آلمان به روسيه تعرض نمي کرد، آمريکا وارد جنگ نمي شد و انگلستان ازپاي در مي آمد و .... در حال حاضر هم با کوچکترين اشتباه، زد و خوردهاي داخلي سوريه مي تواند به يک جنگ گسترده تبديل شود که از مرزهاي دو سه کشور فراتر خواهد رفت. پوتين چندماه پيش گفته بود که کاري نکنيد که مسئله سوريه به جنگ سوم جهاني تبديل شود. پارلمان ترکيه با دادن مجوّز جنگ برون مرز (با سوريه) در مصوبه چهارم اکتبر 2012 خود راه براي چنان جنگي که پوتين به آن اشاره کرده بود بازکرده است. روسيه در انتظار فرصت جهت بازگشت به جايگاه پيشين خود ـ امپراتوري روسيه و يا روسيه شوروي ـ است و جنگ بر سر سوريه آن را به اين هدف خواهد رساند و ....
    باري، رومیان پس از پایان دادن به حکومت اسکندری ها در اکتبر 197 پیش از میلاد، كتابهاي انديشمندان يوناني و آثار هنري اين كشور را با خود بردند و از دانشمندان و اندیشمندان آتني خواستند كه به شهر رم مهاجرت كنند و در آنجا به فعاليت ادامه دهند که هدف از اين اقدام، شکوفا شدن دانش و ادب در همه اروپا (غرب) بود. دمکراسی روم عمدتا نتیجه انتقال همین نوشته ها و اندیشمندان یونانی به شهر رم بوده است.
ديدار هيتلر و موسوليني در 18 مارس 1940 در يک قطار راه آهن در گذرگاه برنر در کوههاي آلپ آغازي براي يک دگرگوني وسيع بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
عثماني آقاي مصر و نگاهي به سياست هاي سلطان سليم و نگراني او از تجديد قدرت ايران
سلطان سليم امپراتور عثماني پنجم اكتبر 1517 در قاهره اعلام كرد كه از آن پس عثماني آقاي همه مصر خواهد بود. سلطان سليم پنجم ژوييه 1517 قاهره را تصرف كرده بود و سه ماه طول كشيده بود تا بقيه مصر را تسخير كند. سلطه عثماني بر مصر نزديك به چهار قرن طول كشيد. سليم سه سال پيش از تصرف مصر، در جنگ چالدران بر شاه اسماعيل صفوي که فاقد اسلحه آتشين (توپ و تفنگ) بود غلبه كرده بود.
     سليم در سال 1512 با كمك جان نثارها (گارد ويژه عثماني ها) دست به كودتا زده بود و برادران و عموزادگان خود و ساير مدعيان را كشته و در استانبول بر كرسي سلطنت نشسته بود. وي درست يك سال پس از برقراري يك حكومت مرکزي نيرومند در ايران كه از كابل تا بغداد را زير يك پرچم در آورده بود، روي كار آمده بود.
     شاه اسماعيل از سال 1501 ميلادي تا 1511 محمد خان شيباني (شيبك خان) سركرده ازبكان و متحد عثماني را از ميان برده بود و «بابر» را از جانب خود حاكم كابل كرده بود. همچنين ياغيان مازندران، گرگان، يزد و ديار بكر را به اطاعت در آورده بود و درسال 1508 نيز بغداد را متصرف شده بود و شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ايران قرارداده بود و در اين شرايط، عثماني كه قصد توسعه قلمرو خود را در غرب داشت و مدعي رهبري جهان اسلام بود با رقيب قدرتمندي در شرق مرزهايش روبرو گرديد و مجبور شد متوجه ايران شود تا از پشت خنجر نخورد و اين معارضه و درگيري بيش از سه قرن طول كشيد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاسيس دانشگاه «کيل» آلمان
پنجم اكتبر سال 1665 دانشكاه «كيل Kiel» در بندر كيل آلمان (ايالت شمالي شلسويك ـ هولشتاين) تاسيس شد که مقدمات برگزاري مراسم گشايش از 29 سپتامبر (يک هفته پيش از آن) آماده شده بود.
    بندر«كيل Kiel» واقع در 90 کيلومتري شمال هامبورگ بزرگترين پايگاه دريايي آلمان در درياي بالتيك بود که در جريان جنگ جهاني دوم، بر اثر بمباران هوايي متفقين ويران شد و پس از جنگ، تا سالها تلاش چشمگير براي بازسازي آن بعمل نيامد زيرا انگليسي ها در دو جنگ جهاني از ناوگان مستقر در اين بندر آسيب فراوان ديده بودند. با وجود اين، دانشگاه كيل نوسازي شد، اما در ساختمانهاي متعدد و به دور از يكديگر. در سالهاي پس از خروج نظاميان انگليسي، «كيل Kiel» آهنگ بازگشت به مقام قبلي خود به عنوان مرکز کشتي سازي، حمل و نقل دريايي و پايگاه ناوگان نظامي آلمان آغاز کرد و توفيق هايي به دست آورده است ولي جمعيت بندر كيل هنوز هم از 250 هزار تن بيشتر نشده است!.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کنگره وینِ سالهای 1814 ـ 1815، هدف از تشکیل و نتایج حاصل از این نخستین نشست همگانی اروپاییان ـ تصمیمات آن برضد انقلاب و جمهوریّت
Metternich

کنگره وین با هدف اولیه اصلاح نقشه جغرافیایی اروپا که ناپلئون بناپارت با لشکرکشی ها و فتوحات خود آن را تغییر داده بود از یکم اکتبر 1814 به ریاست مِتِرنیخ K. V. Metternich (رئیس وقت دیپلماسی امپراتوری اتریش و از سال 1821 به مدت 27 سال صدر اعظم این امپراتوری ژرمن نژاد) آغاز بکار کرد که با بازگشت کوتاه مدت ناپلئون به قدرت و نیز تغییرنظر دادن های پی در پیِ قدرت های اروپایی، تا ژوئن 1815 و 9 روز پیش از شکست نهایی ناپلئون در واتِرلو (بلژیک) بکار ادامه داد. «مترنیخ» زادهِ آلمان و تحصیلکرده این سرزمین بود.
    کنگره وین ـ در تاریخ عمومی ـ نخستین نشست همگانی (بیش از دو ـ سه دولت اروپایی) بشمار آمده است. مذاکرات طولانی این کنگره درسی برای قدرت های استعماری اروپا شد که چگونه باهم برای بلعیدن و استثمار سرزمین های دیگران و اِعمال و ایجاد حوزه نفوذ با هم سازش کنند و در این زمینه ها با یکدیگر درگیر نشوند.
    در این کنگرهِ برگزار شده در پایتخت اتریش، توافق شد که مرزهای کشورهای مطرح اروپایی به زمان پیش از انقلاب فرانسه و فتوحات ناپلئون بازگشت داده شود و وضعیت متصرفات اروپایی روسیه، اتریش و هلند روشن شد و برنده آن؛ این سه دولت بودند. «ونیز» و بیشتر شمال ایتالیا به اتریش داده شد. ولی همین عمل، ایتالیایی ها را برانگیخت تا با یک بپاخیزی مسلحانه، ایتالیای واحد را احیاء کنند که کردند. بخشی از بلژیک به هلند داده شد و امتیازهایی در سوئد به روسیه.
    کنگره وین به این نتیجه رسید که برای پیشگیری از ظهور یک ناپلئون دیگر، بهتر است که مرزهای فرانسه (مرزهای پیش از انقلاب) دست نخورده باقی بماند تا فرانسویان تحریک نشوند و ناسیونالیسم فرانسوی باردیگر پا به عرصه ظهور نگذارد. استعمارگران اروپایی این دستیافت گنکره وین ـ پیشگیری از پیدایش یک ناپلئون دیگر را در مورد مستعمرات و نیز کشورهای تحت نفوذِ شان استراتژی کردند و همه تلاش خودرا بکار بردند تا در این مناطق یک ناپلئون و در ایران یک نادرشاه ظهورنکند.
    این کنگرهِ دولت های اروپایی کوشید که در اروپا یک وضعیت بدون جنگ (جنگ میان قدرت ها در خاک اروپا) برقرار شود که این وضعیت 55 سال طول کشید و باردیگر آتش خصومت از زیر خاکستر شعله کشید و دوران اتحادیه سازی آغاز شد.
    با مشاهده نتایج انقلاب فرانسه و گسترش تفکّر جمهوری خواهی در توده ها، در این نشستِ « 8 ماهه!» همه راههای جلوگیری از انقلاب و جمهوری شدن کشورها بررسی و راههایی برای آن یافت شد، ولی 33 سال بعد، انقلاب اروپا از سرگرفته شد و نخستین قربانی آن همان مترنیخ بود که از مقام صدارت عظمی کناره گیری کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه سرخپوستان «ني مي پو» تسليم ژنرال آمريكايي شدند ـ انديشه هاي چيف جوزف
چيف جوزف (رئیس جوزِف)

پنجم اكتبر 1877 چيف جوزف رئيس قبيله سرخپوستي «ني مي پو (Nee - Me - Poo (People » در آخرين جنگ خود در شمال غربي آمريكا و 40 كيلومتري مرز كانادا، هنگامي كه مشاهده كرد 200 تن از مردان او بر اثر شليك توپ كشته شدند دست از مقاومت كشيد و با اين شرط تسليم ژنرال «نلسون ميلز» فرمانده آمريكايي شد كه به واشنگتن برود و شخصا با «هيز Hayse» رئيس جمهور وقت آمريكا مذاكره كند.
    چيف جوزف كه مردي روشنفكر و صلح طلب بود و با هدف پيشگيري از جنگ با نظاميان آمريكايي، مسيحي شده و نام خودرا از «هين ماتون يالاكتيتHinmaton Yalaktit» به جوزف تغيير داده بود، با هر تدبيري كه بكار برده بود نتوانسته بود از تصاحب اراضي قبيله خود توسط مهاجران اروپايي ممانعت كند. وي بالاخره تصميم به دفاع مسلحانه گرفت كه به علت نداشتن توپ، در آن موفق نبود. بوميان «ني مي پو» كه در ايالت هاي شمال غربي آمريكا (واشنگتن، آيداهو و اورگون) مي زيستند، آخرين دسته از مهاجرين «سيبريايي ـ مغول ـ چيني» بودند كه در طول هزاره قبل به قاره آمريكا مهاجرت كرده بودند و تمدني نسبتا عالي داشتند. در مذاكرات چيف جوزف با هيز، رئيس جمهور وقت آمريكا پذيرفت كه بوميان «ني مي پو» به اكلاهما اعزام نشوند ولي بايد از بسياري از اراضي خود دست بردارند. [ني مي پو به معناي «مردم» است، فرانسويان اين قبيله را «نز پيرسNez Pierce» مي خواندند.].
     چيف جوزف پس از مذاكره با رئيس جمهور آمريكا، بقيه عمر را گوشه عزلت گزيد و به تدريج افكار سوسياليستي پيدا كرد و به انتقاد از برخي روش هاي اقتصاد کاپيتاليستي پرداخت و يك بار گفت: روزي فرا خواهد رسيد كه در همه جهان عدالت و برابري همه انسانها تامين خواهد شد. اظهارات چيف جوزف كه در مصاحبه هايش با مطبوعات انتشار يافته بعدا در كتابي جمع آوري شده است. وي كه مورد تحسين سوسياليست هاي جهان است در سال 1904 درگذشت.
    
يكي از مردان قبيله «ني مي پو» در سال 1908


    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
استقلال بلغارستان و جنگ بالکان
پنجم اكتبر سال 1908 بلغارستان كه قرنها ضميمه عثماني بود از اين كشور جدا شد و اعلام استقلال كرد. اين اقدام باعث جنگ دو كشور شد که به جنگ بالكان (درگیری چند دولت این منطقه) منجر گرديد زيرا بلغارستان مستقل، مدعي اراضي ديگري هم بود و روسيه از اين ادعاي بلغارستان حمايت مي كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعلاميه جامعه ملل: تمدن بشر تهديد مي شود
پنجم اكتبر سال 1937، جامعه ملل (پدر سازمان ملل) اعلام كرد كه قانون شكني و بي اعتنايي به اصول و ارزشها در سراسر جهان به صورت يك بيماري همه گير در آمده است و تمدن بشري را تهديد مي كند.
     در اين اعلاميه تاكيد شده بود كه قضات بايد دقت بيشتري در مبارزه با قانون شكنان كنند و دستگاه قضايي، پليس و سازمانهاي بازرسي و تحقيق هرکشور از اختيارات خود براي احقاق حق، قطع فعالیت متجاوزان به اموال افراد و جامعه (دولت) و برقراري نظم و امنيت نهایت بهره گیری را به عمل آورند و دولت ها با اصلاح برنامه هاي دارس، انسان قانونمند و پایبند به اصول و ارزشها بسازند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قتل موسس افراطي اتحاديه دفاعي يهود
پنجم اكتبر 1990 «ماير كاهان» روحاني يهودي و موسس اتحاديه دفاعي يهود به دست يك عرب به نام السعيد در نيويورك كشته شد. وي كه در آمريكا به دنيا آمده و در همينجا تحصيل كرده بود بعدا به اسرائيل رفته بود و در آنجا حزب افراظي و تند رو « كاچ » را تاسيس كرده بود. تندروي كاهان به حدي بود كه مقامات دولت اسرائيل هم او را هوادار تبعيض نژادي مي دانستند و يك بار زنداني كرده بودند. پس از قتل كاهان پسرش اداره امور حزب او را برعهده گرفت كه اونيز كشته شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و به اين ترتيب جنجال ديگري پاگرفت ـ وقتي که يک رئيس احتياط نکند
Harriet Miers

جورج دبليو بوش رئيس جمهور وقت آمريكا در اکتبر 2005 بانو «Harriet Miersهريت مايرز» را كه در گذشته وكيل قضايي شخص او در تكزاس بود به عنوان قاضي ديوان عالي آمريكا به سناي اين كشور معرفي كرد. به نوشته برخي از رسانه ها، بوش با اين عمل، خودرا وارد جنجالي ديگر كرده بود مخصوصا که بانو مايرز سابقه كار قضاوت هم نداشت و پس از فراغت از تحصيل در رشته حقوق، تنها به کار مشاوره حقوقي پرداخته بود. بوش پس از احراز مقام رياست جمهوري آمريكا، بانو مايرز را با خود به واشنگتن برده و كارمند دفتر كاخ سفيد كرده بود كه بعدا معاون دفتر و سپس مشاور قضايي وي شده بود.
    بوش اين پيشنهاد را در حالي به سنا داده بود كه دكتر «فريستFrist» رئيس اكثريت سنا (جمهوريخواه و دوست او) متهم به سوء استفاده در معاملات سهام شده، براي «تام ديليTom Delay» رئيس جمهوريخواه اكثريت مجلس نمايندگان و دوست ديگر او به اتهام دو مورد سوء استفاده از مقام، قرار مجرميت صادر گرديده و به گزارش ايران تايمز بين المللي، روزنامه دو زبانه چاپ واشنگتن (شماره1767)، در اين باره از «ديويد حسين صفويان» مشاور ايراني كاخ سفيد بازپرسي قضائي شده بود. طبق گزارش ايران تايمز، صفويان مشاور ارشد كاخ سفيد در امور خريدهاي دولتي ـ دولت فدرال بود. در آن زمان، بوش داراي سه مشاور ارشد ايراني ديگر هم بود. سناي آمريکا در پي انتقاد رسانه ها و اعتراض خبرگان قضايي و کشف اين موضوع که بانو مايرز احتمالا در برکنارکردن چند داستان مخالف دست داشته [در امور قضايي، سياسيکاري کرده بود]؛ پيشنهاد قاضي ديوان عالي شدن اورا رد کرد، ولي اتهام کمک به اخراج دادستانها براي او همچنان باقي ماند و سالها دنبال مي شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برندگان جايزه نوبل سال 2005 در فيزيك
Haenesch

كميسيون تعيين برندگان جوايز نوبل سال 2005 در رشته فيزيك چهارم اكتبر2005، دو فيزيكدان آمريكايي و يك فيزيكدان آلماني را كه هر سه در رشته فيزيك نور موفقيتهايي داشته اند برنده اين جايزه اعلام كرد.
    برنده آلماني اين جايزه (عكس بالا) پروفسور تئودور هائنشTheodor Haenesch بود. دو آمريكايي برنده اين جايزه مشترك «روي گلابرRoy Glauber» و «جان هالJohn Hall» بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کشف ميكروب «تولارميا Tularemia» در چند فيلتر هواکِش در واشنگتن!
كارشناسان وزارت امنيت ملي آمريكا كه بر حسب انتخاب خود، فيلترهاي هواكِش ساختمانها را معاينه و بازرسي مي کردند در روزهاي 24 و 25 سپتامبر 2005 در شش فيلتر در نقاط مختلف شهر واشنگتن ميكروب «تولارميا Tularemia» كشف كرده بودند ولي معلوم نشد كه وجود اين ميکرب در فيلتر هواکِش ها، ماهيّت تروريستي داشته بود.
     اين ميكروب كه عامل نوعي آنفلوآنزا است، در آمريكا به ندرت ديده شده است. در سال 2004 تنها 60 مورد از اين بيماري در اين فدراسيون ثبت شده بود.
     شبكه «اِي بي سي» که اين خبر را پخش کرد گفت که بررسي در اين زمينه مدت ها طول خواهد کشيد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
اتومبیل فورد مدل 1908 ـ بهای فروش 825 دلار


یکم اکتبر 1908، کمپانی اتومبیل سازی فورد آمریکا، Ford Model T (عکس بالا) را به بازار داد و بهای فروش آن را به خریدار (قیمت کارخانه به اضافه درصد سود فروشنده و به علاوه تضمین تعمیرات در زمانی معین و نسبتا کوتاه) 825 دلار تعیین کرد.
    به رغم تجهیزات تازه و افزودن سیستم های الکترونیک، بهای اتومبیل های در آن اندازه در بازار آمریکا در طول 122 سال از آن زمان حدود 15 برابر شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 5 اكتبر
  • 1713:  


    «ديدروDenis Diderot»فيلسوف، نويسنده و روشنفكر فرانسوي كه دايره المعارف را براي گسترش آگاهي هاي مردم تاليف كرد به دنيا آمد، 71 سال عُمر كرد و پيروزي انقلاب فرانسه را كه در آرزويش بود به چشم ديد.
        
        
  • 1793:   انقلاب فرانسه آزادي مذهب را در اين كشور اعلام داشت و به انحصار مذهبي (مذهب رسمی؛ كاتوليك) پايان داد.
        
        
  • 1864:   يك توفان دريايي شهر كلكتهِ هندوستان را ويران ساخت و 60 هزار تَن را بي جان كرد.
        
        
  • 1943:   ژاپني ها که جزيره ويک Wake در اقيانوس آرام را از دست آمريکاييان گرفته بودند در اين روز 98 اسير آمريکايي را در اين جزيره تيرباران کردند. اين جزيرهِ دوردست که اينک در دست آمريکا و يک پايگاهِ هوايي ـ موشکي اين دولت است تا سال 1945 در کنترل ژاپني ها بود.
        
        
  • 1944:   يك جت جنگنده آلماني از نوع «ام ـ اي 262» ساخت «مسِراشميت» در جبهه فرانسه سرنگون شد. اين نخستين جت جنگنده بود که با آتش دشمن سرنگون شده بود و رویداد، در تاریخ نظامی و نیز تاریخ آن جنگ افزار درج شده است. در آن زمان نیروی هوایی آلمان (لوفت وافه) تنها كشور جهان بود كه جت جنگنده در اختيار داشت كه مهندسان آلماني آن را اختراع كرده و ساخته بودند.
        
        
  • 1947:   تذكر ترومن به مردم آمريكا، نخستين اعلاميه يك رئيس كشور بود كه از زبان خود او از تلويزيون پخش شد.
        
        
  • 1948:   در اين روز يک زمين لرزه شديد دهها هزار تَن از ساکنان شهر اَشک آبات (اَشک آباد) را بي جان ساخت. اشک آباد که پايتحت جمهوري ترکمنستان است بيش از يک ميليون جمعيت دارد. نام اين شهر که در مجاورت شهر باستاني و ايراني «نسا» واقع شده است از نام اَشک اول بنيادگذار دودمان اَشکانيان گرفته شده و تا نيمه دوم قرن نوزدهم بخشي از قلمرو ايران بشمار مي آمد که به تصرف روسيه درآمد. در ایران، اشک آباد، عشق آباد تلفظ می شود و احتمالا بر اثر فشار تزار وقت که همچنین فشار آورد تا دریای مازندران = کسپیَن سی (دریای قزوین)، دریای خزر! خوانده شود. گیلانیان و قزوینیان از یک طایفه بودند.
        
        
  • 2000:   سلوبودان ميلوشويچ در پی تظاهرات شماری از بلگرادی ها، از رهبري يوگوسلاوي كناره گيري كرد تا شايد دشمني آمريكا و غرب با او كاهش يابد و آرامَش بگذارند كه ديديم چنين نشد، او را دزدانه گرفتند و به زندان لاهه بردند و مدت ها بعد در این زندان درگذشت.
        
        
  • نامه به مولف
    مسئله رسيدگي به درخواست انبوه متقاضيان انتشار نشريه در ايران! که تا شهریور 1392 ادامه داشت ـ نوبت رسيدگي تا چندين سال بعد!
  •   اين نامه، در آبان 1381 از تهران واصل و در اين سايت منتشر شد که چون ـ به قرار اطلاع ـ موضوع آن تا اَمُردادماه 1392 تازگي خودرا از دست نداده بود و مسئله رسيدگي به تقاضاي انبوه متقاضيان پروانه انتشار نشريه تاحدي باقي مانده بود آن را که یک خاطره و یادآوری شده است حذف نکرده ایم بويژه که در شهريورماه 1391، در اين زمينه نامه دیگری دريافت شده بود:
        
         ــ نامه آبان 1381: من هم مانند شما در صف نوبت دريافت پروانه انتشار نشريه قرار دارم، يك فصلنامه تخصصي. همه هفتخوان را هم طي كرده ام. مي گويند دو هزار و پانصد نفر در صف انتظارند و نوبت رسيدگي به پرونده من زودتر از چهار سال ديگر نخواهد رسيد. من 36 ساله ام شايد بتوانم منتظر بمانم، ولي آن طور كه خودتان نوشته بوديد از عمر شما (نگارنده اين تاريخ آنلاين) 65 سال [سال 1381] مي گذرد و ده سال در صف نوبت رسيدگي به اعتراضتان بوده ايد!. اين چه معمايي است؟، خدا مي داند. اين بهترين سوژه براي يك تاريخدان است که قضيه را دنبال کند و کتاب بنويسد. من اگر جاي شما بودم همين كاررا مي كردم كه يك «خدا بيامرزد بزرگ» از همه در صف ايستادگان طلبكار مي شديد. من به اين دنيا كار ندارم كه خيلي زودگذر است، آيا آقاي خاتمي [رئيس جمهور وقت و معروف به اصلاح طلب!] خودشان را آماده كرده اند كه در آن دنيا جواب خداوند را بدهند كه از همه چيز آگاه هستند و بدون ترديد از ايشان سئوال خواهد شد كه چه كسي عُمر اين همه مردم را در صف نوبت پروانه نشريه بر باد داده است؟. ما براي خدمت كردن مي خواهيم نشريه بدهيم. قصاص قبل از جنايت كه نبايد كرد. از كجا مي دانند كه ما درد سر ساز مي شويم؟. مگر نمي توانند با اولين شماره كه راه خطا برويم به حسابمان برسند. هر چه فكر مي كنم كه چرا مارا بدون تكليف گذاشته اند عقلم به جايي نمي رسد. چه گناهي در اين دنيا مرتكب شده ايم كه بايد زجر نوبت كشيدن چندين ساله را برخود هموار كنيم، نمي دانم. چه كسي بايد غرامت اتلاف عمر مارا بدهد، خدا اعلم است. اگر اين منتظران خدمت به خلق ـ مانند شما، زجر هايي را كه در صف نوبت كشيده اند به صورت كتاب در آورند مواد لازم براي تاريخ معاصر را به دست خواهند داد. چند هفته قبل سخنان آقاي خاتمي را در يك مراسم كه شركت كرده بودند در روزنامه خواندم كه شديدا با ديكتاتوري مخالفت كرده بودند. اگر صدايم به جايي مي رسيد در جوابشان مي گفتم كه امروز و فردا كردن با يك روزنامه نگار كه يك عمر در آرزوي داشتن يك نشريه دود چراغ خورده و قلم به چشم زده و تجربه اندوخته و بهانه هايي مثل كثرت متقاضي و نبودن وقت كافي و نداشتن كارمند براي رسيدگي تراشيدن و هزار عذر ديگر ،چرا؟. دنبال نخود سياه فرستادن بندگان خدا هم حدي دارد. بايد جوابگويش بود، هم در اين دنيا و هم در آن دنيا. آقاي خاتمي هنوز جوان هستند و سي سال ديگر را هم انشاء الله خواهند ديد. در هر صورت سوژه خوبي براي تاريخ نويسان است. لازم است نسل آينده و آيندگان از قصه انتظار ما بندگان خدا آگاه شود.
        
        ــ نامه شهريورماه 1391: با هدف ميهني و صرفا کمک به آموزش عمومي و با تشويق مداوم آشنايان، بااينکه برايم روشن بود که سود نخواهد کرد و فقط زحمت خواهد بود تصميم گرفتم در رشته تخصّص علمي خودم يک ماهنامه مطلقا غير سياسي منتشر کنم. تقاضانامه مربوط را پُرکردم، عدم سوء پيشينه گرفتم و با مدارک خواسته شده به اداره امتيازات معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد دادم و رسيد گرفتم. يک سال منتظر شدم خبري نشد. به اين اداره مراجعه کردم گفتند که صلاحيت شما تاييد شده و ما پرونده را به دفتر هيات نظارت فرستاده ايم ولي از آنجا که متقاضي زياد است ممکن 5 - 6 و حتي ده سال طول بکشد که نوبت رسيدگي به پرونده شما برسد!. سخت اندوهگين شدم و به هرکس که مي شناختم قضيه را گفتم. يکي از آنها گفت که نامه بنويس که اگر مسئله، ماهنامه است فصلنامه بدهيد. با اينکه به من گفته بودند کسي نامه هارا نمي خواند، نامه را نوشتم ولي اثر نکرد. ديگري گفت که اين بهانه «در نوبت است» را از ديگران هم شنيده است، اين نوبت طولاني منطقي نيست. در ماههاي آخر حکومت خاتمي، هيات نظارت در يک جلسه به دهها پرونده رسيدگي کرد حالا هم اگر بخواهند مي توانند اين کار را با تشکيل جلسات فوق العاده انجام دهند. قبلا موضوع صلاحيت را بهانه مي کردند و چون اين عمل با حقوق انسان و اصول قانون اساسي در تضاد بود و جاي اعتراض و توسل به جوامع بين المللي را داشت راه «در نوبت بودن» را درست کرده اند ولي اگر روزي پرونده هاي نشريات موجود را از بايگاني بيرون بياورند و مرور کنند خواهيد ديد که عده اي خارج از نوبت و يا در نوبت کوتاه پروانه دريافت کرده اند. به هر حال پس از امروز فردايي هم هست. من تصميم دارم تا در زمان مناسب حتي در آينده بسيار دور دادخواست دريافت غرامت اتلاف عُمر را به دادگاه بدهم و پشت کار را رها نکنم. به اميد روزي که بتوانم به حق خود برسم.




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com