Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
13 آوريل
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 13 آوريل
ايران
ايرانيان نخستين اسب سواران جهان ـ علاقهِ ایرانیانِ عهد باستان به اسب
هانس آدولف ادوارد Hans Adolf Eduard Driesch (اکتبر 1867 ـ 17 اپريل 1942) جانورشناس، فیلسوف و پژوهشگر آلماني 13 اپریل 1896 با انتشار رساله ای درباره اسب و تکامل آن نظرداد كه ايرانيان نخستين مردمي بوده اند كه اسب (اسپ) را به كار سواري گرفتند و در جنگ بكار بردند.
    از تحقيقات هانس ادوارد که در دانشگاههای آلمان و چین نیز تدریس می کرد و چند تالیف درباره حیات و تولید نسل دارد چنین برمی آید که هر سه طايفه ايراني (آرین های جنوبی) از هشتصد سال پيش از ميلاد قادر به جنگ سواره بودند. قبلا گمان مي رفت كه اسب، نخست در غرب سيبري اهلي شده بود زیراکه در اكتشافات باستانشناسي مناطق غربي سيبري، گورهاي قديمي به دست آمده بود كه مردگان را با اسبهايشان دفن كرده بودند. اين كشف سبب شده بود كه تصور شود كه آنان، نخستين اسب سواران جهان بودند.
     به نوشته مورخان تاریخ قرون قدیم، علاقه ایرانیان باستان به اسب به حدّی بود که از این حیوان استفاده بارکشی نمی کردند و قاطر را که از نطفه خَر و اسب است برای بارکشی مخصوصا در کوهستان بکار می بردند و به احتمال زیاد روش تولید قاطر نیز از ایرانیان است. هانس ادوارد این احتمال را تایید کرده است. وی درباره امبریولوژی Embryology وسیعا تحقیق کرده و در دهه سوم قرن بيستم انجام کلونینگCloning را پیش بینی کرده بود (که تحقق يافته است).
     علاقه به اسب در میان ایرانیان عهد باستان به قدری زیاد بود که برحسب چگونگی و شکل اسبشان برای خود لقب ساخته بودند مثلا گشتاسپ، لهراسپ و ... که پسوند «اسپ» دارند. به دلیل نبودن حرف «پ» در زبان عربی، تلفظ اسپ و نوشتن آن در ایران به تدریج به «اسب» تبدیل شده است.
    انتشار نتیجه بررسی باشگاه جهانی سوارکاران در سپتامبر 1956، ایران معاصررا کشور ردیف چهل و سوم در توجه به سوارکاری نشان داده بود! که دولت وقت برای جبران آن [بی توجهی] دست به چند تلاش ناموفق زد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ماجراي خونين دستگيري صارم الدوله
23 و 24 فروردين 1300 در كرمانشاه ميان نيروي ژاندارم كه مامور اجراي دستورهاي تهران بود و قواي محلي زدو خورد سخت درجريان بود كه ضمن آن شماري كشته شدند. زد وخورد هنگامي آغاز شد كه ژاندارم ها در صدد دستگيري صارم الدوله ـ والي (استاندار) كرمانشاه برآمده بودند.
    سيد ضياء طباطبائي يزدي نخست وزير وقت از نيروي ژاندارم خواسته بود كه صارم الدوله را دستگير و به تهران بياورد.
     طبق گزارشهاي رسمي، جمع مقتولان دو طرف از 15 تن متجاوز بود و شمار مجروحين افزون بر يكصد تَن بود.
    صارم الدوله (اکبر ميرزا) نوه ناصرالدين شاه که 90 سال عُمر کرد و در 1354 درگذشت تحصيلکرده انگلستان و از دوستان وثوق الدوله بود و در کابينه او سمت وزارت داشت. صارم الدوله متناوبأ والي کرمان، اصفهان و فارس نيز بود. گفته شده است که احتمال رقابت، باعث خصومت سيد ضياء با او شده بود. هر دو مورد حمايت دولت لندن بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه ايران داراي قانونِ آيينِ دادرسی و كيفر عمومي به سبك فرانسه شد ـ شعار مردم در سال انقلاب: برقراري نظام دادرسي اسلامي، نَه فرانسوی
ناپلئون

نخستین قانون كيفر عمومي و آئين دادرسي کیفری ايران كه بيش از 5 دهه رعايت شد از 24 فروردين 1305 (13 اپريل 1926) به اجرا درآمد. این قانون ترجمه قانون آئين دادرسي سال 1804 فرانسه بود كه هنوز هم در ممالك فرانسوي زبان ازجمله بلژيك اجرا مي شود. قانون دادرسي كيفري فرانسه نيز در اپريل 1804به امضاي ناپلئون بناپارت رهبر وقت آن كشور رسيده بود و از 13 اپريل لازم الاجرا شده بود که ایران درست 122 سال بعد آن را اقتباس کرد.
    طبق اين روش، برخلاف طريقه انگليسي كه دادگاههاي كيفري بايد با حضور هيات منصفه تشكيل جلسه دهند و تشخيص مجرم و يا بي گناه بودن او، با اين هيات مركب از مردم معمولی است که عمدتا به طريقه قرعه کشي انتخاب مي شوند، اتخاذ هرگونه تصميم به قاضي سپرده شده است و احكام دادگاههاي بدوي، استيناف و پژوهش پذير هستند. به علاوه، اعاده دادرسي و طرح در ديوان عالي کشور. در نظام فرانسوی، بازپرس و دادیار با توجه به اسناد به دست آمده، قرار مُجرمیّت و دادستان کیفرخواست صادر می کنند و معامله ای با متهم صورت نمی گیرد تا در برابر قول به تخفیف مجازات، اعتراف کند (و گاهی اعترافِ خلاف حقیقت) و به این عمل که در نظام دادرسی انگلوساکسون (و ازجمله در آمریکا) مرسوم و سالها مورد انتقاد است «Plea Bargain پلی بارگین» می گویند.
     طبق روش فرانسوي، جرائم از سه درجه اند: خلاف، جنحه و جنايت كه پرونده هاي جنايات در دادگاه جنايي رسيدگي مي شود كه داراي سه قاضي است و حُكم بر پايه راي اكثريت داده مي شود و همه دادگاهها جز محاكم اطفال بزهكار و جرائم خانوادگي و ناموسی به صورت علني (با حضور تماشاگر و روزنامه نگار) تشكيل جلسه مي دهند. در اين روش، دستگاه قضايي شامل دادسرا و دادگاه است و قضات دادسرا كه قاضي تحقيق هستند و زير نظر دادستان (مدعي العموم) عمل مي كنند قاضي ايستاده (قابل تغيير ـ غيردائمي) خوانده مي شوند، حال آن كه قضات دادگاهها، قاضي «نشسته» عنوان دارند و قابل تغيير نيستند مگر پس از ارتكاب تخلّف و يا به رضايت خودشان. در سیستم انگوساکسون نیز قضات دادگاه، «قاضی نشسته» محسوب مي شوند که در آمريکا، در ايالت ها (استيت ها) انتخابي و دوره اي هستند و در دستگاه فدرال (سراسري) به انتخاب سناي آمريکا و سمت اين دسته مادام العمر است. در سيستم فرانسوي؛ قضات ايستاده دو گروهند؛ يك گروه عبارتند از بازپرس ها و كارشان تحقيق تا صدور قرار مجرميت و يا منع تعقيب است و گروه ديگر «دادیاران و دادستانها» که کارشان صدور كيفرخواست برپايه قرار مجرميت گروه اول است كه پس از آن پرونده از طريق دادستان به دادگاه فرستاده مي شود و صادر كننده كيفرخواست و يا نماينده او بايد در جلسات دادگاه از كيفرخواست (مجرميت متهم) دفاع كند. در سيستم انگلوساکسون؛ بازپرس و داديار قاضي خوانده نمي شوند و کار آنان در حقيقت دنباله کار پليس است و بازداشت متهم در دست قاضي دادگاه است. در هر دو سیستم، اختيارات قاضي دادگاه در تعليق مجازات و تخفيف آن و يا تبديل زندان عمومي به زندان خانگي زياد است.
     در نظام قضایی آمریکا، دادیار و بازپرس قاضي بشمار نمی آیند، بلكه دنباله پليس و از كاركنان قوه مجريه هستند. بسیار دیده شده است که یک وکیل قضایی بکارگرفته شده است تا در نقش دادیار و بازپرس مجرمیت یک متهم و یا فرد مورد سوء ظن را ثابت کند و متهم را به صورت مجرم تحویل دادگاه دهد تا دفعات بعد هم از او برای دادیاری و بازپرسی دعوت شود (و بیکار نماند) و در اینجاست که موضوع «Plea Bargain پلی بارگین» به میان می آید و ای بسا فردی که گناهی مرتکب نشده برای خلاص کردن خود از مجازات سنگین، تسلیم نظر دادیار شود و در برابر وعده تخفیف مجازات و یا تعلیق آن، اتهام را بپذیرد (اعتراف کند)!.
    در جريان انقلاب سال 1357 ايران، يکي از شعارهاي تظاهرکنندگان نفي سيستم قضايي فرانسوي در ايران و درخواست برقراري نظام قضايي اسلامي و مجازات هاي مربوط بود که کار رسيدگي تا مجازات در آن سريع است و تأثير آموزشي مجازات (تنَبُّه) کمرنگ نمي شود. شعار دهندگان با اشاره به مثال هايي؛ سه مرحله اي بودن رسيدگي قضايي و اِعاده دادرسي را اتلاف وقت و ... مي خواندند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و این بار 22 کمپانی نفتی غرب جای «بی پی BP» را در بلعیدن نفت ایران گرفتند ـ اشاره به تحريکات لندن و ... ـ زيانهاي داشتن نفت
13 اپریل 1954 (فروردین 1333) كنسرسيوم شركتهاي عامل نفت ايران مركب از22 كمپاني آمريكايي، انگليسي، فرانسوي و هلندي تاسيس خودرا رسما اعلام داشت. پيش از سال 1330 هجری، نفت ايران در انحصار انگلستان بود. نفت ايران در پي مبارزات پيگير ملت، طبق قانون 29 اسفند 1329 ملّي شد كه دولت انگلستان دست به تحريم اقتصادي و محاصره دريايي ايران زد و بيش از دو سال مانع صدور نفت شد و سرانجام هم با كمك دولت آمريكا و جمعي از عوامل داخلي، كودتاي 28 امُرداد سال 1332 را براه انداخت و دولت ملّي دكتر مصدق را که منتخب مردم بود بركنار و همه رشته ها را پنبه كرد. مورخان و اصحاب نظر در تاليفات متعدد نوشته اند که به سود ايرانيان بود که نفت نداشتند. اينان دلايل متعدد براي اثبات اين «تز» به دست داده اند که به زعم آنان به تنبل کردن ايرانيان و خدماتي شدن ايران (به جاي توليد)، ويژه خواري (رانت) و فساد ناشي از آن و مبارزه و رقابت بر سرقدرت مي انجامد و نيز طمع خارجيان و نگراني هاي مربوط .
    دولت لندن در جريان مبارزه 30 ماهه خود با مصدق، از برخي از رسانه ها و مصاحبه هاي مشاهير انگليسي استفاده کرد ازجمله پيش کشيدن موضوع تقسيم درآمد نفت با افغان ها به دليل اينکه يعقوب ليث ـ برخاسته از منطقه اي که در افغانستان امروز ـ بود که خوزستان را از دست خليفه عباسي خارج کرد، همچنین به میان آوردن منافع مشترک اقوام ایرانی که روزگاری تابع یک دولت بودند و ... و نیز تازه کردن برخي دعاوي حتي ذکر نامي که مطبوعات زمان قاجاريه، خوزستان را به آن نام خطاب مي کردند (عربستان) و مي نوشتند، تفسير نادرست لشکرکشي رضاشاه و تبعيد و مرگ شيخ خزعل و ....
     به باور مورخان، اگر قرارداد دوجانبه سال 1921 تهران و مسکو نبود، دولت لندن که نیروی نظامی (زمینی ـ هوایی) به عراق و کشتی جنگی اضافی به خلیج فارس فرستاده بود در سال 1330 (1951 میلادی) با هدف تصرف و جداکردن خوزستان، دست به تعرض نظامی به ایران می زد و ....
     به نظر مورخان، در سال 1951، دولت واشنگتن به دو دلیل حاضر به همکاری لندن برضد ایران نشد؛ درگیر بودن در جنگ کره و نگرانی از ورود ارتش سرخ به ایران به استناد مفاد قرارداد 1921، که اگر روس ها وارد می شدند راه ورود و نفوذ غرب به تمامی خاورمیانه و بخش باختری آسیای جنوبی بسته می شد، تاریخ جهان در مسیری دیگر قرار می گرفت و بلوک شرق و شوروی فروپاشی نمی شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه ايران داراي جت جنگنده شد ـ توصیف میهندوستی و مهارت خلبانان ایرانی در گزارش مستشاران نظامي آمريکا
یک جنگده اف ـ 86
در رابطه با پيمان بغداد ــ يكي از اتحاديه هاي نظامي وقت غرب پيرامون شوروي ــ دولت آمريكا 24 فروردين 1339 (13 اپریل 1960) و در جريان اجلاس سران آن اتحادیه در تهران که پس از کناره گیری عراق به سنتو (سازمان پیمان مرکزی) تغییر نام داده بود، به نيروي هوايي ايران جت جنگده از نوع «اف ــ 86» تحويل داد و به اين ترتيب، ايران براي نخستين بار داراي جنگنده جت شد. جنگنده اف ـ 86 در سال 1946 و درجریان رقابت های نظامی واشنگتن با مسکو ساخته و در سال 1949 به نیروهای هوایی آمریکا تحویل شده بود، زیرا که روسها جنگده میگ ـ 15 وارد نیروی هوایی خود کرده بودند. این دو نوع جنگنده در جریان جنگ کره به مصاف هم شتافتند و در آسمان شبه جزیره کره به جان هم افتادند.
     مستشاران نظامي آمریکا در ایران در گزارشها و خاطرات خود که به صورت کتاب انتشار یافته است از مهارت خلبابان ايراني در بكار بردن جت هاي جنگنده به ويژه در عمليات آكروبات ابراز شگفتي كرده بودند. اين مستشاران نوشته اند که اين استعداد ايراني را قبلا نمي توانستند باور كنند. در يادداشت هاي يكي از اين مستشاران (که در خاطرات دولتمردان آمريکايي نیز مورد استناد قرارگرفته است) به ميهندوستي خلبانان نيروي هوايي ايران اشاره شده و چنين آمده است: در چند مورد كه هواپيما (جت جنگنده) در حال سقوط بود خلبان ايراني با اينكه مي توانست بيرون بجهد و جان خود را نجات دهد، در كابين باقي مانده بود تا آخرين تلاش را جهت نجات جنگنده كه براي وطنش ذيقيمت و كمياب بود بكار بَرَد و جانش را بر سر اين احساس كه جز وطندوستي نام ديگري ندارد از دست داد.
     دولت ايران پنج سال پس از دریافت جت اف ـ 86 از آمریکا، و در جريان جنگ پاكستان و هند، تعدادي از اين جنگنده ها را (به گونه ای محرمانه و احتمالا به اشاره واشنگتن) در اختيار پاكستان قرارداد. ایران قبلا و به خواست سازمان ملل، یک اسکادران جت جنگنده به جمهوری کنگو فرستاده بود تا مانع پیشروی تجزیه طلبان این کشور و فروپاشی کنگو شوند ـ کنگو سابق بلژیک که تازه استقلال یافته بود. کمپانی های اروپایی الماس، عامل تحریک تجزیه طلبان بودند.
     ايران از خرداد 1303 داراي نيروي هوايي است. اين نيرو در شهريور 1320 به رغم به خانه فرستاده شدن افراد نيروي زميني (در نتيجه خيانت چند افسر ارشد)، تا آخرين قطره بنزين از آسمان وطن دفاع جانانه کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تلاش فرانسه به استقرار درخلیج فارس! و ...
دکتر بهروز بهزادي و کوشنر وزير امور خارجه وقت فرانسه در پايان مصاحبه
متن مصاحبه «برنار کوشنر Bernard Kouchner» وزیر امور خارجه وقت فرانسه (از 2007 تا 2010) در پاریس با دکتر بهروز بهزادی روزنامه نگار قديمي که به پیشنهاد بهروز صورت گرفته بود 23 فروردین 1388 (13 اپریل 2009) انتشار يافت و یک بار دیگر ثابت کرد که کوشش مداخله گرایانه دیرین فرانسه در امور ایران و نقض حاکمیت ملی ایرانیان ادامه دارد. به علاوه، فرانسه می خواهد در خلیج فارس ـ در ابوظبی ـ و نه چندان دور از آبهای ایران پایگاه نظامی ایجاد کند و چنین اقدامی جز بمبارزه طلبیدن ایران و ایجاد سدّ در برابر ورود اقتصادی قدرت هاي ديگر ازجمله هند و برزيل به منطقه و هشدار به روسیه که مبادا به اندیشه بازگشت به خاورمیانه افتد دلیل دیگری نمی تواند داشته باشد. امارات عربی که فرانسه می خواهد در آنجا پایگاه نظامی بسازد مدعی مالکیت سه جزیره ایرانی هستند و استقرار فرانسه در خاک مدعیان یعنی آماده بودن برای قبول مخاطره و درگیری. این نخستین بار در طول تاریخ است که فرانسویان از آن سوی جهان درصدد داشتن پایگاه در خلیج فارس برآمده اند. فرانسه در طول تردّد پرتغالی ها، هلندی ها، اسپانیایی ها و انگلیسی ها در خلیج فارس چنین ادعایی نکرده بود. تلاش تازه فرانسه درعین حال یک تودهنی به معترضان به گسترش استقرار نظامی آمریکا در خلیج فارس تلقي شده که بحرین را پایگاه ناوگان پنجم خود قرارداده است.
    این نخستین تلاش منفي فرانسه در رابطه با ایرانیان نبوده است. با میانجگیری فرانسه و پادرمیانی این دولت بود که توافقنامه آگوست 1907 میان روسیه و انگلستان در سن پترزبورگ امضاء شد و این دو دولت وطن مارا که به اظهار «برنار کوشنر» يک تاریخ فوق العاده دارد و گهواره تمدن بوده است میان خود به دو منطقه نفوذ قسمت کردند و چه به روز ایرانیان که نیاوردند. همین فرانسه بود که در دو دهه اول قرن نوزدهم (دوران ناپلئون) ایران را برضد روسیه تحریک کرد، مستشار نظامی (ژنرال گاردان و ...) فرستاد و سپس با گرفتن امتیاز از تزار روس در لهستان، ایران را رها ساخت تا جنگ را به روسیه ببازد و قفقاز خودرا از دست بدهد.
    فرانسه در دهه يکم قرن 21 تلاش تازه اي آغاز کرده است که در هر طرح نظامي غرب در آسياي غربي و جنوبي مشارکت داشته باشد که بنظر مي رسد به نوعي آغاز محاصره دوباره روسيه است. هدف غرب (ناتو) از عملیات نظامی در افغانستان، اخراج چند پابرهنه معروف به القاعده نیست که دست ساخت آمریکا و دولت سعودي در دهه های 1980 و 1990 (و در آغاز کار برضد دولت مسکو) هستند (طرح برژینسکی)، بلکه منطقه فرارود، ایران و ... است.
     مصاحبه دکتر بهزادی که بيش از نيم قرن تجربه روزنامه نگاری و عمدتا سردبیری دارد با «کوشنر متولد يکم نوامبر 1939، يک پزشک ـ سياستمدار و زماني کمونيست و بعد سوسياليست و ...» باید نه تنها به عنوان یک سند در تاریخ ایران بلکه در تاریخ عمومی ثبت شود. «کوشنر» گفته است: ما نمی خواهیم که در منطقه [خاور میانه] جنگ باشد ما در ابوظبی پایگاه خواهیم داشت، ما به مردم خلیج فارس نزدیک هستیم، ما با اماراتی ها دوست هستیم و ....
     کدام مردم خلیج فارس شمارا دعوت کرده اند؟. چند صد هزار اماراتی یا دهها میلیون ایرانی؟. آیا فرانسه به خلیج فارس نزدیک تر است یا روسیه و هند؟. چطور شده است که پنج قرن و اندی پس از پرتغالی ها، تازه فرانسه به فکر استقرار در خلیج فارس افتاده است؟. در آن زمان ایران کشتی توپدار نداشت. در همان زمان هم دیدید که چگونه پرتغالی ها را از خلیج فارس بیرون انداخت. ایجاد پایگاه ـ هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای جغرافیایی یعنی به فکر امپراتوری افتادن، که مردم قرن 21 چنین وضعيتي را نمی توانند تحمل کنند و .... همین تفکّر امپراتوری شدن است که بیم از آن دارید یک ملت دیگر اتمی شود و آقایی برخی ها پایان یابد. شما می گویید که نمی خواهید در منطقه، جنگ باشد؛ حال آنکه عملیات نظامی در افغانستان را گسترش می دهید.
     «کوشنر» در این مصاحبه بدون شرم کردن از تاریخ و میلیاردها انسان روشن به حقایق و اصول و دارای شعور و وجدان می گوید: ایرانیان سالهاست که به پرسش های ما پاسخ نداده اند. شما که بازپرس و ژاندارم جهان نیستید که به بازجویی تان پاسخ بدهند. سازمان ملل و آژانس های وابسته به آن را هم خودتان به وجود آورده اید تا حافظ منافع و امتیازاتتان باشند. مردم قرن 21، مردم جنگزده و گرسنه دهه پنجم قرن بیستم نیستند که در برابرتان سکوت کنند و این سکوت را حمل بر «تایید» کنید. آیا شما معنای استقلال و حاکمیت ملی را می دانید؟. با این طرز سخن گفتن فرانسه ـ بانی اعلامیه حقوق بشر و کشور انقلاب کبیر را کوچک نکنید. این فرانسه روزگاری کشور دوگل که هرگونه استعمارگري را رد کرد و به مستعمرات سابق استقلال داد. فرانسويان با آن پیشینه درخشان فرهنگی و اندیشه را به حقارت نکشانید. اگر فرانسه نبود و به خاطر خصومت با دولت لندن به مهاجران استقلال طلب آمريکاي شمالي کمک نظامی نمی کرد و ناوگان نمی فرستاد که ایالات متحده بوجود نمی آمد. ملت فرانسه غفلت کرد یک اسرائیلی نژاد کاتولیک شده مجارستانی را به ریاست کشور انتخاب کرد که می خواهد (به دلایلی) به روح دوگل پشت پا زند و فرانسه را به فعالیت های نظامی «ناتو» بازگرداند و خطر ناشی از این کاررا متوجه فرانسویان سازد. اینقدر روی اتحادیه اروپا حساب نکنید. «فرهنگ مشترک» اتحادیه پايدار بوجود می آورد نه سیاست و منافع زودگذر اقتصادی ـ اجتماعی. تردید نیست که نگاهی به «تاریخ» انداخته اید و می دانید که متحدان اروپایی امروز در طول تاریخ وارد چه کشتارهایی که علیه یکدیگر نشدند. یک محاسبه سرانگشتی نشان می دهد که فرانسه و انگلستان 151 بار با هم وارد جنگ شدند. فرانسویان که بفرماندهی ویلیام [ویلیام فاتح] انگلستان تصرف کردند بیش از یک قرن در آنجا ماندند ولی نتوانستند فرهنگ خودرا به انگلیسی ها بقبولانند. این اتحادیه ناهمگون اروپایی هم زود و یا دیر به دنبال دهها اتحادیه سابق از زمان رومی ها خواهد رفت. خرس روس (به قول شما) دارد از خواب زمستانه بیدار می شود، هندیان که روزگاری انگلیسی هارا «صاحب» خطاب می کردند دارند قدرتی بزرگ می شوند، برزيل يک قدرت شده و لاتين هاي قاره آمريکا متحد و .... برای شما می ماند چند سلاح هسته ای و بس که نمی خواهید دیگران آن را داشته باشند و سرشان جیغ می کشید که اعمال تبعیض میان ملت ها است. اگر سازمان ملل دست ساخت شما فاتحان آلمان و ژاپن نبود که اجازه نمی داد میان ملل و به قول شما یکی از آنها ملت بزرگی چون ایرانیان که 12 قرن یکی از دو ابرقدرت جهان بودند تبعیض روا داشته شود. ایرانیان امروز فرزندان همان هایی هستند که جبر و مقابله، فضاشناسی، علم شیمی، پزشکی، فلسفه و ادبیات، سوسیالیسم و در عین حال اخلاقیات و معنویت را به وجود آوردند و به جهانیان عرضه داشتند و درعین حال فرزندان کوروش، داریوش، خشایارشا، سورنا، اردشیر، شاپور يکم، فردوسی، نادرشاه، کريمخان و ... و مصدق.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتراف اسحاق جهانگیری: شمار یارانه‌بگیران در جمهوری اسلامی از جمعیت کشور بیشتر است! ـ گزارش تأمل برانگیز کیهان در اين زمينه
به گزارش دهم فروردین 1393 (30 مارس 2014) خبرگزاری فارس، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور (رئیس جمهور وقت) گفته بود که طبق آمار، در بهمن 1392 (یک ماه و ده روز پیش از انتشار گزارش خبرگزاری فارس)، در جمهوری اسلامی هفتاد و هفت میلیون و 384 هزار تَن یارانه نقدی دریافت کردند که این رقم بیشتر از جمعیت کشور بود!. به اظهاری، سال 1392(سال پیش از آن) 42 هزار میلیارد تومان پول به صورت یارانه به اتباع جمهوری اسلامی داده شده بود که طبق قانون باید حدود 21 میلیارد داده می شد [50 درصد مبلغِ پرداخت شده]. به نوشته فارس، این در حالی بوده است که جهانگیری و مقامات دیگر، قبلا بارها از اتباع جمهوری اسلامی خواسته بودند که با توجه به شرایط اقتصادی کشور (تحریم ها)، داوطلبانه از دریافت یارانه انصراف دهند. جهانگیری گفته بود که از اواخر سال 1389 و آغازِ دادن یارانه ها تا اسفند 1392، بابت اجرای این برنامه مبلغ 135 هزار میلیارد تومان پرداخت شده بود.
    معاون اول رئیس جمهور (رئیس جمهور وقت) که این اظهارات او می تواند سر نخ برای تاریخ نگاران شود همچنین گفته بود که به رغم شرایط تحریم، میزان مصرف انرژی در جمهوری اسلامی بالاست و چهار برابر متوسط جهانی است.
    «کیهان» روزنامه وابسته به دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران ادامه این وضعیت [نادرستی] را در صفحه دوم شماره 24 فروردین 1393 (13 اپریل 2014) خود به این صورت منعکس کرده بود:
    "به گزارش ...، آخرین یارانه نقدی فاز اول هدفمندی، به حساب خانوارهای ایرانی واریز شد و اکنون، همه چشم‌ها به این دوخته شده است که چند درصد از مردم ایران از یارانه نقدی مرحله دوم انصراف خواهند داد. در این میان، آنچه جالب توجه [تأمل!] است، شمار افرادی است که یارانه دریافت می‌کنند. در آخرین مرحله یارانه نقدی که در 22 فروردین 1393 واریز شد، 77 میلیون و 527 هزار و 703 نفر یارانه نقدی 45 هزار و پانصدتومانی دریافت کرده‌اند. در همین فروردین ماه ـ طبق آخرین آمار، جمعیت کشور 77 میلیون و 336 هزار و 980 نفر بوده است. بنابراین، جمعیت کنونی (وقت)، از شمار یارانه‌بگیران کمتر است! یعنی که بیش از کل مردم ایران (جمعیت)، یارانه‌بگیر داریم! و این در حالی است که شماری از مردم ایران ـ از همان ابتدا، برای دریافت یارانه ثبت نام نکرده‌اند.".
    [به نوشته کيهان] نکته قابل تأمل دیگر اینکه در ابتدای واریز یارانه‌ها، شمار کسانی که متقاضی یارانه بودند، به حدود 63 میلیون و 700 هزار بالغ می‌شد که ظرف مدت 3 سال، 14 میلیون نفر برآنان اضافه شد! و این رقم از کل جمعیت کشور هم پیشی گرفت!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گزارش سال 1393: جمهوری اسلامی ایران هفتمین مصرف‌کننده لوازم آرایشی در جهان ـ ورود معادل 850 میلیون دلار لوازم آرایشی قاچاق!
تهران ـ خبرگزاری فارس، 24 فروردین 1393: هزینه 10 تریلیونی زنان ایرانی برای لوازم آرایشی [در آن زمان]. جمهوری اسلامی ایران هفتمین مصرف‌کننده لوازم آرایشی در دنیا است [در آن زمان]. طبق بررسی ها، بازار مصرف لوازم آرایشی ـ بهداشتی خاورمیانه در اختیار ایران است و موج عجیب استفاده از لوازم آرایشی سبب شده است تا ایران در خاورمیانه دومین مصرف‌کننده لوازم آرایشی باشد. حد اقل سن استفاده از لوازم آرایشی در جامعه ایران، «14 ساله» گفته شده است. طبق برآوردها، سالانه معادلِ 850 میلیون دلار لوازم آرایشی قاچاق! وارد کشور می‌شود.
    [خبرگزاری فارس در این زمینه یک گزارش مصوّر ـ ویدئویی ـ منتشر ساخته بود که در دسترس بود.].
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
تعريف «تابعيت» ـ تكاليف دولت و حقوق اتباع ـ مهاجرت اتباع يعني از دست رفتن سرمايه هاي ملي ـ خطر مهاجرت از روستا به شهر
15 اپریل روزي است كه در سال 214 ميلادي سناي روم «تابعيت» را در جريان تصويب قانون تعميم تابعيت رومي به گروه ديگري از ساكنان قلمرو اين كشور تعريف كرد. با اين كه از آن زمان، اين تعريف بارها دوباره نويسي شده و بسياري از انديشمندان عبارات تازه برآن اضافه كرده اند، معذلك پايه اي را كه سناي روم ريخته همچنان باقي مانده و رعايت مي شود. طبق تعريف «تابعيت يا شهروندي»، شهروند كه عضو متساوي الحقوق و كامل يك جامعه ملي است داراي يك رشته حقوق و تكاليف است. شهروند مي تواند از حقوق خود صرف نظر كند، ولي انجام تكاليف اجباري و نقض آن موجب مجازات است. به شهروندي كه از بعضي حقوق خود داوطلبانه بگذرد مثلا حق راي دادن در انتخابات و حق تظلم خواهي، تبعه غير فعّال گويند. اما، اگر عواملي در صدد بر آيند كه با تهديد و ارعاب و امثال آن، يك تبعه و گروهي از اتباع را از استفاده از حق بازدارند با دولت طرف خواهند بود كه مكّلف است وسائل لازم را براي برخورداري اتباع از حقوقشان فراهم آورد و با كساني كه شهروندان را اجبارا از استفاده از حق باز مي دارند برخورد كند. مهمترين تكليف دولت؛ محافظت از جان و مال و حيثيت اتباع است و حفظ اموال اتباع، منحصر به خانه و اثاثه آنان نيست؛ همه منافع مالي و حقوق مربوط ايشان را شامل مي شود از جمله ممانعت از گرانفروشی، گران کردن مصنوعی کالا و خدمات، احتکار، توسل به تقلب برای خالی کردن جیب اتباع، تصاحب اموال و منابع عمومی که متعلق به همه اتباع است و نظایر آن. حفظ جان اتباع نیز تنها جلوگیری از قتل جنایی آنان نیست؛ نبود بیمارستان و دارو، وسیله نقلیه معیوب، ساختمان نامقاوم در برابر زلزله، نبود سیل بند و از این قبیل را هم شامل می شود.
    دولت همچنين مکلف است هرگونه انتقاد مسالمت آميز از جمله به: بوروكراسي بد، وجود اجحاف و تبعيض در جامعه، وضع قوانين خلاف منطق و عقل سليم و قوانيني كه حقوق اساسي انسان را نقض و يا تنها به سود يك طبقه اند بشنود، ترتيب اثر دهد و پاسخگو باشد. به نظرانديشمندان، ردّ زورگويي و اعتراض به ظلم (ظلم عمومي) هم حق و هم تكليف يك شهروند است كه نبايد از آن صرف نظر كند. در صدر تكاليف ملي؛ دفاع از حاكميت ملي و تماميت ارضي وطن قراردارد كه بي اعتنايي نسبت به آن و يا سرپيچي مجازات سنگين بايد داشته باشد و در زمان جنگ، مجازات اعدام.
    از ميان انديشمنداني كه نسبت به شهروندي نظر داده اند فرضيه «جان راولس» جامعتر و جالبتر است كه آن را در سال 1971 به صورت كتاب منتشر ساخته است. راولس بر وجود فرصتهاي مساوي در یک جامعه که از حقوق شهروندان و تامین آن از تكاليف دولت است تاکید کرده است. وي نوشته است: دولتي كه اين تكليف خود را دقيقا رعايت نكند بايد بازخواست شود. وي آموزش اخلاق حسنه و خوبي كردن را به اتباع، از تكاليف دولت ها دانسته و به اين ترتيب هدف آموزش و پرورش تنها تدريس خواندن و نوشتن و حساب كردن نبايد باشد و به زعم او، مدرسه يك كارخانه آدمسازي ــ پرورش انسان كامل ــ بايد باشد. به نوشته «راولس»، قواعد و ضوابط باید طوری تدوین شوند که رسانه ها ضمن خبر و نظر رسانی، وسیله و ابزار آموزش عمومی باشند و معلومات اتباع را ارتقاء دهند.
    وی شهروندان یک کشوررا سرمایه های ملی آن کشور خوانده که دولت حق ندارد اجازه هدر رفتن، و یا مهاجرت آنان را ـ جز در موارد استثنايي ـ بدهد. راولس نوشته است که مهاجرت در قرن 20 و بوپژه پس از سال 1946 مفهوم سابق را ندارد که بيکاري و فشار سياسي و مذهبي و نبود زمينه براي پرورش ذوق و استعداد هنري، ادبي و علمي عامل آن باشد. در قديم یک قبیله در جستجوی مرتع برای گوسفندان به سرزمین دیگر مهاجرت مي کرد و برخي مهاجرت ها به صورت تعرض نظامي بود که ديگر چنين نيست. مطالعه مهاجرت های قطعی [نه، موقت و فصلی] در قرن 20 ضعف و کوتاهی هايي را نشان می دهد.
    جامعه شناسان مهاجرت هاي داخلي ايران (از روستا به شهر و از شهرهاي کوچک به کلان شهرها) در سه دهه اخير را هم براي کشور زيان آور و باعث تخليه روستاها و شهرهاي کوچک و در نتيجه کاهش توليدات ضروري و مصرف گرا، لوکس گرا و مدرک تحصيلي خواه شدن جامعه دانسته و مدعي شده اند که هجوم روستائيان به شهرهاي بزرگتر سبب تضعيف برخي نشانه ها و شاخص هاي تمدن ازجمله رعايت اصول و مقررات مي شود مثلا رعايت نوبت، روش رانندگي و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
دوازدهمین شماره مجله روزنامک ـ چاپی و آنلاین
شماره 12 مجله روزنامک در فروردین 1394 به توزیع داده شد و اِدیشن آنلاین آن بمانند شماره قبلی و آینده به صورت پی دی اف، حاوی دستچینِ رویدادهای «ماهِ مربوط» و چشم انداز آینده از دیدگاه اصحاب نظر و شخص ناشر. همچنین نظرات، تجربه، شرح مشاهدات و خاطرات شش دهه روزنامه نگاری (کارنامک) نوشیروان کیهانی زاده ـ روزنامه نگار و تاریخ نویس 79ساله ـ با هدف ارتقاء دانش مخاطبان، سطح آگاهی ها و مدنیّت برای داشتن دنیایی بهتر و کمک فرهنگی به کاهش مسائل جوامع، بشریّت و پیشگیری از اشتباه با این شعار: توانایی محصول دانایی است و «دانستن» حق انسان، و نیز پاسخ به پرسش های مخاطبان، درج پیام های وارده، تاریخ و رویدادها با قلم دوربین، «ماه مربوط» در گذر زمان (کرونیکل ماه مربوط) با این هدف: هرکه نامُخت از گذشت روزگار ـ نیز ناموزد ز هیچ آموزگار، «ماه مربوط» و نظرات اندیشمندان، تحولات رسانه ها در «ماه مربوط» در طول تاریخ و همچنین دانستنی ها است.
    این ادیشن آنلاین در آدرس خود؛ www.rooznamak-magazine.com و نیز به ضمیمه وبسایت قدیمی «روزنامک» که یک روزنامه کوچک است به آدرس؛ www.rooznamak.com منتشر و شماره های گذشته آن نیز در همان دو محل آرشیو می شود.
    وبسایت «روزنامک» از 12 نوامبر 2003 (21 آبان 1982) با هدف آموزش عمومی و خبر و نظررسانی ایجاد شده است و واحدی جدا از مجله روزنامک است و تقریبا هر روز مطالب تازه بر آن اضافه می شود.
     انتشار مجله روزنامک به شماره ثبت 25178/92 ـ چاپی و آنلاین از فروردین 1393 آغاز شده است.
    
روی جلد دوازدهمین شماره مجله روزنامک که فروردین 1394 منتشر و توزیع شده بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
13 اپریل یادآور سه قتل عام در قرن بیستم
ــ 13 اپریل 1873 (24 فروردین) و در جریان انتخابات ایالتی لوئیزیانای آمریکا، گروهی سفیدپوست در شهر «کول فکس Colfax» واقع در مرکز این ایالت به سوی سیاهپوستان که امکان یافته بودند برای نخستین بار در رای دادن شرکت کنند آتش گشودند و شماری را کشتند و عده ای را مجروح کردند. طبق گزارش دولت و با ذکر نام مقتولین، در این قتل عام 81 تن کشته شده بودند ولی مورّخان شمار مقتولین را 105 تا 150 تن نوشته اند. مهاجمین اجساد بسیاری از مقتولین سیاه را به رودخانه انداخته بودند. با اینکه در انتخابات آن سال تنها سیاهپوستانی که معلومات سیاسی متعارف (اینتلکچوال فیتنس) داشتند و مالیات پرداخت کرده بودند می توانستند رای بدهند، سفیدپوستان این محدودیت را هم زیاد می دانستند و مخالف هرگونه رای دادن سیاهان بودند. از ژانویه 2009 که ایالات متحده دارای رئیس جمهور سیاهپوست شده است باردیگر از این زمزمه ها مخصوصا از ناحیه جناح «تی پارتی» به گوش می رسد. از اشاراتی که در گزارش های رسانه ای به چشم می خورد چنین برمی آید که گروههای میلیشیایی سفید پوست در برخی از ایالت های آمریکا چند برابر شده اند.
    
    ــ 13 اپریل 1919 در شهر امریتسار (امریتسر) پنجاب، به دستور ژنرال انگلیسی «رجینال دایر» بسوی معترضین هندی به گران شدن اجناس تیراندازی شد و در این تیراندازی که تا تمام شدن فشنگ نظامیان انگلیسی ادامه داشت 379 هندی (مرد، زن و کودک) کشته و 1526 تن دیگر مجروح شدند. نظامیان هندی در بازگشت از جبهه های جنگ جهانی اول مطالب متعدد از ضعف و زبونی انگلیسی ها برای بستگان و دوستان خود بیان می داشتند و هندیان با شنیدن این واقعیت ها از زبان آنان، دیگر حاضر به تحمل آقایی دولت لندن بر شبه قاره هند نبودند و از هر فرصت برای اعتراض و شورش استفاده می کردند و تظاهرات خیابانی امریتسار در همین راستا بود. نظامیان هندی زیر فرمان افسران انگلیسی در جنگ جهانی اول ـ در جبهه های اروپا و خاورمیانه شرکت کرده بودند. هندوستان (تمامی شبه قاره) تا سال 1947 مستعمره دولت لندن بود.
    
    ــ 13 اپریل 1975 و در پی تیراندازی پراکنده به یک کلیسا در محله مارونی های بیروت، میلیشیای مسیحی (فالانژهای عضو حزب کتائب به رهبری پیر جمایل) آن تیراندازی را کار آوارگان فلسطینی وانمود کرد و به سوی یک اتوبوس حامل اعضای سازمان آزادی فلسطین که برای شرکت در یک گردهمایی عازم اردوگاه تل الزعتر بود آتش گشود و 26 تن از سرنشینان اتوبوس را کشت که نتیجه اش جنگ داخلی 15 ساله لبنان بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تقسيم سرزمین ها و تعیین سرنوشت ملل در نشست های لندن!
دولتهای استعمارگر اروپایی که پس از ساخت توپ و تفنگ و قطب نما [برپایه روش چینیان در ساخت باروت و قطب نما که مارکو پولو در سفرنامه خود شرح داده بود] و یافتن راههای دریایی، از اواخر قرن پانزدهم با هدف بلعیدن سرزمین های دوردست و از چنگ یکدیگر خارج ساختن آنها وارد یک رشته رقابت های خونین شدند که از قرن نوزدهم این رقابت مسلحانه به مذاکره و تقسیم مسالمت آمیز ملل [و اینک در چارچوب ناتو] تبدیل شد و محل این مذاکرات، عمدتا شهر لندن و در چند مورد پایتخت های دیگر اروپایی ازجمله شهر برلین بود. گاهی هم در این سازش ها دست به دغل ـ کاری می زدند، ازجمله دغل زدن در تقسیم آفریقای مرکزی.
    13 اپریل 1894 دولتهاي انگلستان و بلژيك در يك جلسه محرمانه در لندن [و بدون اطلاع فرانسه و آلمان] افريقاي مركزي را ميان خود قسمت كردند! كه نقض قرارداد برلین بود. كنگره برلین كه به ابتكار بيسمارك تشكيل شده بود، قبلا ترتيب تقسيم آفريقا ميان اروپائيان را داده بود تا سهمي هم به آلمان برسد. همان كنگره كشور پهناور كنگورا به بلژيك بخشيده بود!.
    این نشست ها همچنان ادامه دارند و آخرین آنها در 29 مارس 2011 (9 فروردین 1390) در لندن و با هدف نهایی خوردن نفت لیبی و احتمالا تجزیه آن صورت گرفت. این نشست تصمیماتی گرفت که مغایر همه اصول و میثاقهای جهانی بود ازجمله تغییر رژیم لیبی!، برسمیت شناختن مخالفان قذافی به عنوان دولت انتقال! و ادامه حمایت نظامی از آنها! [صدور مجوّز مداخله رسمی در امور یک کشور مستقل عضو سازمان ملل ـ سازمانی که ظاهرا برای جلوگیری از این دخالت ها و جنگ بوجود آمده است]. بلوک غرب [ناتو] که با کنار رفتن کامل روسیه از میدان رقابت، یکه تاز میدان شده است در جریان کنفرانس لندن به نظر مقاله نگاران که بالا بردن مصنوعی بهای بنزین بس است مردم قانع شدند که قذافی! عامل آن بوده، آن را [که در آمریکا دو برابر شده و هرگالن کمتر از چهار لیتر به 4 دلار رسیده است] تعدیل کنید توجه نکردند.
    به چند نشست لندن از این دست اشاره می شود: نشست سال 1832 و انتخاب یک شاهزاده آلمانی! از ایالت «باویر» به پادشاهی یونان جدید الاستقلال و ولیعهد دانمارکی! قراردادن برای این پادشاه، نشست سال 1839 و دادن استقلال به آلمانی زبانهای لوکزمبورگ، و تضمین استقلال و بی طرفی بلژیک [که نقض آن از سوی آلمان از عوامل دو جنگ جهانی بشمار می رود]، نشست سال 1866 و تبدیل کانادا به یک کنفدراسیون وابسته به انگلستان، نشست 1913 و دادن استقلال به آلبانی و بذل و بخشش اراضی آزادشده بالکان از دست عثمانی، نشست سال 1953 و دادن نفت ایران به کمپانی های نفتی غرب [که چند ماه بعد میان خود تشکیل کنسرسیوم دادند]،نشست سال 1954 و تعیین وضعیت آلمان غربی و سرنوشت منطقه سارلند (زارلند)، نشست سال 2006 و سازش برسر غربی کردن عملیات نظامی افغانستان و ورود «ناتو» به این سرزمین.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که شهر وين به دست ارتشِ دولت مسکو افتاد - فريب خوردن روس ها از غرب و اعتراف به آن
سربازان شوروي در خيابانهاي شهر وين
13 اپریل سال 1945 ارتش دولت مسکو (ارتش سرخ) شهر وين را تصرف كرد و 90 هزار تن از نظاميان هيتلر را به اسارت گرفت. اتريش (سرزمين ژرمن نشين) در سال 1938 به آلمان پيوسته و يكي از ايالات آلمان (رايش سوم) شده بود.
     شوروي در جريان جنگ جهاني دوم، از زمان حمله ارتش هيتلر به آن كشور در 1941 تا تصرف برلين در 1945، نزديك به 27 ميليون كشته، تلفات داد؛ حال آن كه جمع كل تلفات آمريكا در دو جبهه اروپا و آسيا به نيم ميليون نفر هم نرسيد. اواخر دهه 1980 غرب موفق به فریب دادن گورباچف و دستیارنش شد و هر آنچه را که شوروی از شکست هیتلر به دست آورده بود داوطلبانه از دست داد!.
    دولتهاي بلوک غرب مدعي هستند که نگراني آنها از ارتش سرخ پس از شكست هيتلر و استقرار آن در اروپاي شرقي و مرکزي بود که سبب عملي شدن طرح تاسيس اتحاديه نظامي اتلانتيك شمالي (ناتو) شد.
     پس از تاسيس ناتو، دولت مسكو به نوبه خود تلاش كرد در كشورهاي اروپايي متحد خود كه آنها را از دست ارتش آلمان خارج ساخته بود، جز يوگوسلاوي، يك پيمان دوستي و عملا نظامي به وجود آورد كه به پيمان ورشو معروف شد. اين كشورها در اين چارچوب يك اتحاديه اقتصادي هم به وجود آوردند.
    دولت وقت مسكو (گورباچف) اواخر دهه 1980 پس از دريافت وعده هايي از سران غرب، [که به نوشته پراوداي آنلاين همه اش فريب و نيرنگ بود] داوطلبانه با انحلال پيمان ورشو موافقت كرد به اين اميد كه «ناتو» هم منحل شود كه برخلاف انتظار مسكو، پس از فروپاشي اسرار آميز شوروي، ناتو نه تنها منحل نشد بلكه گسترش يافت و به مرزهاي سابق شوروي رسيد و از اپریل 2004 به ليتواني، لتوني و استوني - سه کشور از کشورهاي سابق شوروي وارد شده و در همان پایگاههایی که با پول روسها در اين سه کشور بالتیک شوروی منحله ساخته شده اند مستقر شده است.
     وزير دفاع روسيه در اپریل 2007 و 16 سال پس از فروپاشي شوروي، براي نخستين بار اظهارداشت که در نيمه دوم دهه 1980 روس ها فريب غرب را خوردند که با ابطال پيمان ورشو و تخليه اروپاي شرقي از نيروهاي خود موافقت کردند که دنباله آن فروپاشي شوروي بود. اين مطلب را وزير دفاع روسيه در جريان اعتراض به تصميم آمريکا داير بر استقرار موشک ضد موشک در لهستان بيان داشته بود. يک مفسر بي طرف در تفسير اظهارات وزير دفاع روسيه چنين نوشته بود:
    «دولتهاي غرب (متحدين غربي) بعد از جنگ جهاني دوم مدعي شدند که نگران يک تعرض ناگهاني ارتش سرخ هستند و اين نگراني را آنقدر تكرار كردند تا به عملي شدن طرح اتحاديه نظامي اتلانتيك شمالي (ناتو) انجاميد که قبلا و در جريان جنگ جهاني دوم و در نشست کانادا روي آن توافق شده بود. ولي با اينكه كه بلوك شرق منحل شده، شوروي فروپاشيده و ديگر نامي از ارتش سرخ نيست؛ ناتو همچنان خودرا گسترش مي دهد و مي خواهد ماموريتش را جهاني کند و به هر بهانه اي به گوشه و كنار جهان نيرو بفرستد؛ غافل از اينكه همين عمل، در ملل ديگر ايجاد تفكر مقاومت مي كند. بشر دنياي قرن 21 انسان جهان دهه هاي 1940 و 1950 نيست و ....».
    چند صاحب نظر در تفسیر توافق هفتم اپریل 2010 سران آمریکا و روسیه به کاهش دادن و مساوی کردن سلاحهای هسته ای دوکشور و وسائل انتقال آنها گفته بودند که به نظر می رسد که روسها یک بار دیگر فریب خورده اند زیرا که روسیه دارای 12 هزار و آمریکا 8 هزار سلاح اتمی است و تولید چهار هزار بمب و کلاهک شوخی نیست. اینها متعلق به همه اتباع شوروی سابق هستند نه روسها.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
استفاده سياسي از ورزش ـ تحريم المپيک مسکو
دوازدهم اپریل 1980 (23 فروردين در سال 1359) دولت واشنگتن با هدف اعتراض به عمليات نيروهاي نظامي شوروي در افغانستان بازيهاي المپيك مسكو را تحريم كرد. درپي اين اقدام واشنگتن، بيشتر دولت هاي بلوك غرب و دوستانشان دست به تحريم مسابقه هاي ورزشي مسكو زدند كه در تابستان آن سال انجام شد. اين تحريم، سياست را علني تر از هميشه وارد دنياي ورزش و مسابقه هاي جهاني المپيك كرد كه بايد جرياني غير سياسي باشند و قراربود به دور از بازي هاي سياسي و هرگونه ارعاب دولتي و بهره برداري ـ به صورت تغيير افكار عمومي انجام شوند.
    استفاده بلوک غرب از المپيك سال 1980 مسكو براي تبليغات و بكاربردن «PR = روابط عمومي» نيرومند خود جهت منفي سازي اذهان جهانيان عليه شوروي و هموار ساختن راه براي اجراي مقاصد سياسي اش، سران مسكو را تقريبا غافلگير كرده بود زيرا كه به فرضيه «مسالمت آميز و خارج از سياست ها و گروكشي بودن مسابقه هاي جهاني ورزش» دلخوش كرده و نظر چند مفسر كه قبلا و غيرمستقيم به آنان چنان هشداري را داده بودند؛ يا باور نكرده بودند و يا اينكه آن را به اطلاعشان نرسانيده بودند!. سران مسكو همچنان تكرار مي كردند كه به خواست دولت كابل نيرو به افغانستان فرستاده و قصد ديگري از اين كار نداشته اند و هر زمان كه كابل بگويد؛ اين نيروها را خارج خواهند ساخت. ديديم كه شوروي چند سال بعد از افغانستان خارج شد و غرب اينك به همان صورت جايش را گرفته و افغانها كشتار مي شوند و امنيت آن زمان را هم ندارند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دفاع نوه از پدر بزرگ ـ نوه «هيدکي توجو» براي دفاع از او يک کتاب نوشت و يک فيلم سينمايي توليد کرد
توجو
درست نيم قرن پس از اعدام « هيدكي توجو Hideki Tojo» نخست وزير ژاپن در زمان جنگ جهاني دوم، نوه او بانو «يوكو ايوانامي» با تالیف كتاب و تولید فيلمي كه همزمان 13 اپریل 1998 به توزیع داده شدند به دفاع از پدربزرگ خود پرداخت و اورا به صورت يك قهرمان ملي ژاپني ها معرفي كرد تا ژاپني هاي نسل تازه از نو «توجو» را بشناسند.
    « توجو » در نوامبر 1948 سه سال و چند ماه پس از تسليم ژاپن و اشغال اين كشور توسط نيروهاي نظامي آمريكا اعدام شد. یوکو همچنین ثابت کرده است که پس از بمباران اتمی و اشغال نظامی ژاپن و بازداشت «توجو» قلمها بر ضد او به كار افتاده بود و نوشته هاي دهه هاي بعدي نيز كه به نقل از مطالب دو دهه اول پس از جنگ بود كمكي به تجديد حيثيت «توجو» نكرد. «يوكو» نوه «توجو» كه مي دانست قلم ها در خدمت فاتح است در صدد دفاع از پدر بزرگش بر آمد كه هنگام اعدام او ده سال بيشتر نداشت.
    يوكو كه قضاوت درباره كارهاي پدر بزرگش را غير منصفانه و يكجانبه مي ديد از دوران تحصيل در دانشگاه به تهيه اسناد و مدارك درباره كارها، افكار و آرزوهاي پدر بزرگ پرداخته بود و پس از اين كه زمان را مناسب ديد به نوشتن كتاب و همزمان تهيه يك فيلم سينمايي از كارهاي توجو پرداخت. زيرا، به نظر «يوكو» فيلم سينمايي به عنوان يك رسانه نافذ در ذهن مردم عادي كه از پشت پرده سياست بي خبرند تاثير بيشتر و آني مي گذارد. وي همزمان فيلم و كتاب را آماده ساخت.
    فيلم طوري تهيه شده بود كه نخست، افكار و كارهاي توجو را منعكس مي ساخت و سپس نوبت به دستگيري، اقدام وي به خودكشي در زندان، محاكمه و اعدام او مي رسيد و بيننده را متاثر مي ساخت. دراين فيلم وسايل شخصي توجو در زندان نشان داده شد كه اينك در موزه قرار گرفته است.
    با اين فيلم و اين كتاب، يوكو موفق شد كه بارديگر پدربزرگش را به ويژه نزد نسل تازه ژاپن به صورت يک مظهر غرور ملي در آورد. یوکو ثابت کرده است که هدف ژاپن از توسل به جنگ، بيرون راندن غرب از مشرق زمین و منطقه اقیانوس آرام بود و طرح نقشه حمله غافلگيرانه به ناوگان آمريكا در پرل هاربور، آزادی هاوایی بود که قرنها یک کشور پادشاهی مستقل بود و آمریکایی ها با هزار دوز و کلک و به راه انداختن اعتصاب، ناآرامی و برخورد داخلی آنجا را تصاحب کردند
    مورخاني كه فيلم و كتاب يوكو را ديده اند آن را تاريخ واقعي «توجو» مي دانند.
    عمل يوكو در عين حال باعث شد كه در سراسر جهان علاقه كهن و قلبي بين نوه و پدربزرگ بيش از پيش تقويت شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دو صد گفته را نيم كردار نيست - اخطارهاي سال 2003 همه اش حرف بود!
سران وقت سه قدرت اروپايي ــ روسيه، آلمان و فرانسه ــ كه جز در نخستين روز حمله نظامي آمريكا و انگلستان به عراق، به سكوت خود ادامه داده بودند در نشست دو روزه (11 و 12 اپریل 2003) در سن پترزبورگ متفقا تصميم گرفتند كه نوسازي عراق تنها در چارچوب سازمان ملل و زير نظر اين سازمان صورت گيرد زيرا كه فقط در اين صورت مشروعيت خواهد داشت و قابل قبول خواهد بود و به اين ترتيب نشان دادند که بايد شريک اقتصادي فاتحان عراق باشند!.
     در پايان مذاكرات، شيراك و شرودر (سران وقت فرانسه و آلمان كه كنار رفته اند) گفتند كه فقط سازمان ملل حق دارد «زندگي مدني» را به عراق بازگرداند و تجديد بناي عراق و بازسازي ويراني هاي جنگ وقتي قانوني و مشروع است كه زير چتر سازمان ملل و مشارکت همه دولتهاي داوطلب صورت گيرد.
    شيراك در عين حال غارت ادارات و منازل را در عراق، كوتاهي آمريكا و انگلستان اعلام داشت. پوتين در اظهار نظري که در پايان نشست و به عنوان حاشيه اي بر آن ابراز داشت كمي تندتر رفت و گفت كه اگر بازهم سازمان ملل دور زده شود هدف مورد نظر كه جلوگيري از برهم خوردن نظم جامعه بين المللي است تامين نخواهد شد و اضافه كرد كه نبايد كاپيتاليسم و نظاير آن به عراق صادر شود كه به آرامش منجر نخواهد شد و ما اجازه اين كار را نمي دهيم و همين طور اجازه مداخله در سوريه را هم نخواهيم داد.
     مرور زمان نشان داد كه اين اظهارات كه نظاير بسيار داشته مصداق اين ضرب المثل ايراني است «دو صد گفته چون نيم كردار نيست».
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
چند نمونه از «تحولات اجتماعي در ارتباط با سِكس» در دهه يکم قرن 21: افسر نيروي دريايي، دبير دبيرستان و ... و بيزنسِ «كال ـ گرل Callgirl»
اليوت سپيتسر فرماندار مستعفي (سمت راست) ـ Kristen (نام ديگر او Ashley، سمت چپ) كارل گرل او


    
پترسون (فرماندار بعدي و تقريبا نابيناي نيويورک) و زنش هنگام اعتراف

درپي اعلام مشتري شماره يك مركز تامين «كال ـ گرل Callgir» بودن اليوت سپيتسرEliot Spitzer فرماندار وقت ايالت 19 ميليوني نيويورك [متولد ژوئن 1959، دارای زن و فرزند، قبلا از سال1999 تا سال 2006 دادستان نیویورک و پس از کناره گیری از فرمانداری ایالت نیویورک، مشاور قضایی ـ وکیل دادگستری ـ و نیز از مجريان شبکه تلويزيوني سي ان ان] و كناره گيري او در نيمه مارس 2008 از سمت فرماندار (در پی یک جنجال رسانه ای در آن زمینه) و پيگيري شدن اين موضوع، و نيز حضور «ديويد پترسون» فرماندار بعدي ايالت نيويورک(جانشين اليوت) و زنش در برابر دوربين شبكه هاي تلويزيوني و اعتراف به اينكه درگذشته (اين زن و شوهر) هم به يكديگر خيانت مي كردند!، در هفته اي كه به 12 اپریل 2008 ختم شد سه موضوع ديگر از اين دست، خبر صفحات اول روزنامه هاي آمريكا قرار گرفته بود:
    
Rebecca C. Dickinson


    ــ گزارش مربوط به يك «لوتنانت ـ كامندر = Lt.Cmdr» نيروي دريايي آمريكا به نام بانو «ربكا ديكينسون Rebecca C. Dickinson» و در سال 2008 سي و هشت ساله. طبق اين گزارش، اين افسر نيروي دريايي كه داراي شش مدال نظامي بوده براي مدتي، در ساعات فراغت از خدمت نظامي، در يك موسسه اصطلاحا «اسكورت سرويس» در منطقه شهر واشنگتن هم فعاليت داشته بود! که شنیدن عنوان «اسكورت سرويس» در ذهن نوعی «كال ـ گرل» هم را هم تداعی می کند. اين افسر نيروي دريايي كه در دپارتمان مديريت و رابطه آن با اخلاق و قانون، فنون «مديريت» را هم تدريس مي كرد به مدت سه سال در آكادمي نيروي دريايي آمريكا در «اناپوليس» يك سمت مديريت (مديريت تامين غذا براي افراد و دانشجويان) داشت. در اين گزارش آمده بود كه در جريان فعاليت در «اسكورت سرويس»، با نام مستعار «رني = رنه Renee» خطاب مي شد. از گزارش رسانه ها در این زمینه چنين بر مي آمد كه بانو ديكينسون منكر «قضیه» نشده است. وي و چندين زن ديگر، در جريان تحقيقات قضايي درباره موسسه «اسكورت سرويس» بانو دبورا پالفري معروف به «مادام منطقه دي. سي.» افشاء شده بودند، به علاوه چند مقام مهم دولتي و كنگره به عنوان مشتریان موسسه. [جسد دبورا بعدا به دست آمد و گزارش شد که خودکشی کرده بود]. عكس ديكينسون نيز در نشريات منتشر شده كه در اينجا از روی آنها كاپي (کپی) شده است.
    
Michelle Droelle


    ــ شوراي آموزش و پرورش شهر «ويرجينا بيچ Virginia Beach» آمريكا كه اداره مدارس شهررا بر عهده دارد با كناره گيري بانو «ميشل درول Michelle Droelle» و درآن زمان 33 ساله دبير دروس علوم اجتماعي دبيرستان دولتي «كلام Kellam» اين شهر از كار تدريس موافقت كرد. يك روزنامه محلي در روزهاي نهم و دهم اپريل 2008 خود افشاء كرده بود كه بانو ميشل يك موسسه تامين اسكورت (در اذهان؛ نام دیگری برای كال ـ گرل) را اداره مي كند و آگهي تبليغ براي آن را هم به چاپ رسانده و تلفن آن موسسه به نام خودش است. بانو ميشل در پي انتشار اين موضوع از كار تدريس در دبيرستان كناره گيري كرد. عكس «ميشل» هم با تفصيل اين خبر، در صفحه اول روزنامه به چاپ رسيده بود! که در اینجا کپی شده است.
    ــ در نخستين هفته اپريل 2008 گروهي از دانشجويان دختر و پسر يك دانشگاه غيردولتي معروف و قديمي ايالت ويرجينياي آمريكا با استاد راهنما به عنوان گردش علمي (Field Trip) به ايالت نوادا (به فاصله 3 هزار مايلي از دانشگاه) رفته و در اينجا در يك براثل Brothel
    (فاحشه خانه) به نام «چيكن رانچ» پاي سخنراني زنان اين «براثل» نشستند. اين زنان برایشان درباره تجربه خود از «بيزنس سِكس = خودفروشی» و سبب كشانيده شدن به اين راه و نیز آرزويشان براي آينده سخن گفتند!. عكس هاي متعدد از اين جلسه سخنراني و پرسش و پاسخ هم در روزنامه ها به چاپ رسيده (تصور ادغام شده زير).
    اين مطالب، مواردي از «وضعيت اجتماعي» از قبيل «بيزنس سكس = خودفروشی» و تحولات اجتماعي مربوط (ساخت تاریخ اجتماعی) را در دهه یکم قرن21 در اين قسمت از جهان نشان مي دهد.
    



    
    قسمت بالاي تصوير: دانشجويان « دانشگاه راندولف» به سخنان يك زن خودفروش گوش مي دهند و يادداشت بر مي دارند.
    قسمت پايين: دو دانشجوي زن (در سمت چپ) اظهارات يكي از زنان براثل «چيكن رانچ» و اینکه چرا وارد این بیزنس شده است را مي شنوند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای صفحه اول روزنامه اطلاعات، شماره 25 فروردین ـ روزی چوی امروز در سال 1359
در آرشیوها، پژوهشگران با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره به اصطلاح سرنخ برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوت ها، مسیر تحولات و نتایج وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
     با این هدف، نگاهی به کُپی صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ شماره 25 فروردین 1359 (14 ماه و 3 روز پس از انقلاب):
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 13 آوريل
  • 548:   لای نام دِ Ly Nam De نخستین امپراتور ویتنام درگذشت. نظام پادشاهی ویتنام تا نیمه قرن 20 و به رغم استعمار فرانسه ادامه داشت. لای 45 سال عُمر کرد. آخرین پایتخت امپراتوری ویتنام شهر باستانی هوئه Hue بود که در جریان جنگ دهه های 1960 و 1970 این کشور، چندبار میان ویت کُنگ و واحدهای نظامی آمریکا دست به دست گشت و آسیب دید. آخرین امپراتور ویتنام، بائو دای بود که تا جنگ ویتنام در هوئه می نشست.
  • 1241:   مغولها شهر «كراكو» را در لهستان تصرف كردند.
  • 1401:   شهر دمشق به تصرف ارتش اميرتيمور در آمد و غارت شد.
  • 1598:   با امضای فرمانِ نانت Edit de Nantes، از این روز آزادي مذهب در فرانسه تأمین شده است. تا این زمان، کالونیست ها (پروتستانها) در فرانسهِ کاتولیک مذهب آزادی دینی نداشتند.
  • 1742:  


    «توماس جفرسون» انديشمند و دولتمرد آمريكايي به دنيا آمد. جفرسون که در طول عُمر برای تأمین دمکراسی، رفاه عمومی، آزادی و حقوق فردی مبارزه کرد نویسنده اصلی اعلامیه استقلال آمریکا بود. جفرسون که سومین رئیس جمهوری آمریکا (از 1801 تا 1809) بود در سال 1826 درگذشت. فرضیه «جفرسونیان دمکراسی» از اوست که در آن؛ نظام جمهوری، انتخابات واقعی و امانت داری دولت را حق مردم و از مطالبات آنان دانسته است.
  • 1906:   فرضيه نسبيّت «انشتين» انتشار يافت.
  • 1917:  
    Werner Voss

    ورنر وس Werner Voss میهندوست بنام آلمانی که در 17 سالگی و با آغاز جنگ جهانی اول داوطلبانه وارد ارتش شده، فنون خلبانی فراگرفته و 48 هواپیمای دشمن را سرنگون ساخته بود در این روز در سال 1917 و در جریان یک نبرد هوایی کشته شد. هشت جنگنده انگلیسی هواپیمای اورا در میان گرفته و سرنگون کرده بودند. او در همان نبرد یک هواپیمای انگلیسی را سرنگون کرده بود. ورود هواپیما به جنگ، از زمان جنگ جهانی اول است. وُس در 1897 به دنیا آمده بود که در 20 سالگی جان خودرا در راه وطن از دست داد.
  • 1941:   ميان شوروي و ژاپن يك قرارداد عدم تعرض امضاء شد.
  • 1945:   در پي درگذشت فرانكلين روزولت ـ تنها فردي كه سه دوره رئيس جمهوري آمريكا بود بر اثر خونريزي مغزي، هري ترومن معاونش جاي او را گرفت و رئيس این فدراسیون شد. ترومن بود كه چهار ماه بعد دستود بمباران اتمي ژاپن را داد.
  • 1960:   طبق اعلامیه صادره در این روز، فرانسه چهارمين كشور اتمي جهان شد.
  • 1966:  
    عبدالسلام عارف

    عبدالسلام محمد عارف رئیس جمهوری وقت عراق در جنوب این کشور کشته شد. نخست، اعلام شد که وی بر اثر سقوط هواپیما جان باخته و سپس، از سقوط هلی کوپتر سخن به میان آمد! و بر تردیدها افزود. از آنجا که او یک پان عربیست (ناصریست) بود و درگیر با بعثی های متمایل به سوسیالیسم، احتمال مرگ او در توطئه چینی بعثی ها داده شده است.
        عارف که در 1358 یک سرهنگ بود به عبدالکریم قاسم ـ یک ژنرال دو رگه؛ کُرد ـ عرب کمک کرده بود تا در 14 جولای این سال با یک کودتای خونین به سلطنت عراق پایان دهند. در پی کودتا، قاسم خودرا نخست وزیر اعلام کرد و عارف را معاونش، ولی چون اختلاف مسلکی داشتند و قاسم متمایل به کمونیسم بود، دیری نگذشت که معارضه آنان آغاز شد. بعثی ها و جمال عبدالناصر آتش بیار معارضه شدند. قاسم که در مورد ایران و کویت ادعای ارضی کرده بود توانست که یک توطئه مشترک بعثی ها و عارف را خنثی کند ولی طولی نکشید بر ضد او کودتا کردند و اورا کشتند و عارف رئیس جمهوری و شورای انقلاب شد و برادرش را معاون خود کرد. عارف در طول ریاست بر دولت عراق، چون خصومت با بعثی ها را گسترش داد احتمالا گرفتار توطئه آنان شد و احمد حسن البکر جای اورا گرفت تا اینکه نوبت به صدام حسین رسید و ....
  • 2014:  
    Ernesto Laclau

    در این روز ارنستو لاک لائو Ernesto Laclau فیلسوف و فرضیه پرداز معاصر در اسپانیا درگذشت. وی که هشت کتاب فلسفی نوشته است که حاوی نظرات و فرضیه هایش هستند در 1935 در آرژانتین به دنیا آمده بود. معروف ترین کتاب پروفسور لاک لائو Hegemony and Socialist Strategy عنوان دارد و نیز کتاب On Populist Reason.
        از پروفسور لاک لائو به عنوان فیلسوف پس از مارکسیسم نام برده اند. وی که هرگونه «افراط» را در سازش با طبیعت بشر نمی دانست از برقراری نوعی سوسیالیسم معتدل در جوامع انسانی جانبداری می کرد. به پیش بینی او ـ با توجه به گسترش روزافزون ارتباطات انسانی و رفت و آمدها و آشنایی با یک زبان مشترک، بشر بیش از این، استثمار و اختلاف طبقاتی و فساد اقتصادی را تحمّل نخواهد کرد و به سوی دستیابی به نوعی برابری، آزادی و پرهیزگاری پیش خواهد رفت. استاد «لاک لائو» وضعیت و نحوه تمرین دمکراسی در بیشتر کشورها را مغایر اصول دمکراسی می خواند و از کنترل انتخابات توسط اصحاب منافع و رسانه های وابسته انتقاد می کرد و نظر به ارتقاء توجه به شئون انسان داشت.
  • 2015:   Günter Grass داستان نگار بنام و سوسیال دمکرات آلمانی و برنده جایزه نوبل در ادبیات در این روز در سال 2015 درگذشت. وی که 36 کتاب نوشت بسال 1927 به دنیا آمده بود. وی در عین حال یک شاعر، ترسیم گر و پیکرساز بود.
        


    نقدنگاران از گونتر گراس به عنوان بهترین نویسنده آلماني پس از نيمه قرن 20 ياد کرده اند. سبک Magic Realism با داستان نگاری او جان گرفته است. داستان طبل حَلَبی (The Tin Drum) او که در سال 1959 انتشار یافت و بعدا فیلم سینمایی شد در سال 1999 و پس از 40 سال برنده جایزه ادبی نوبل شد. کتاب معروف دیگر او«قَرن من» عنوان دارد.
         گونتر که یک سوسیال دمکرات بود از زمان «ویلی برانت» صدر اعظم پیشين و رهبر سوسيال دمکرات هاي آلمان که با هم دوستی و آمد و رفت داشتند مورد علاقه و احترام سوسیال دمکرات های اروپا و بویژه آلمان بوده است.
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    گزارش ترور رهبر سوسیالیست های ژاپن، صحنه ترور و مخالفت مترجمان ایرانی اخبار بین الملل با نقل اِعمال نظرهای Big4
    بامداد سیزدهم اکتبر 1960 (21 مهرماه 1339) بود و بحث آن روزِ جلسه دبیران تحریریه روزنامه اطلاعات وقت بر سر ترور Inejiro Asanuma رهبر 62 ساله حزب سوسیالیست ژاپن بود که چگونگی و جزئیات آن از تلویزیون های این کشور پخش شده بود. تصویر صحنه ترور که همان وقت از طریق «رادیوفتو» دریافت شده بود ـ به رغم ضعف کیفیّت عکس رادیویی ـ دیدنی و کم سابقه بود. همین بحث را آخرِ شب پیش از آن در خبرگزاری پارس داشتیم [که در آنجا، اخبار رادیودولتی و نیز تلویزیون غیر دولتی تنظیم می شد و به طریقه استَنسیل در بولتن نیز قرار می گرفت تا برای روزنامه های صبح ارسال شود]. توکیو (محل ترور آسانوما) از لحاظ وقت، چهار ساعت و 30 دقیقه جلوتر از تهران است. ترور در جریان مناظره سران احزاب ژاپن صورت گرفته بود که در آستانه انتخابات عمومی این کشور برگزار شده بود. در اثنای مناظره که در یک تالار عمومی شهر و در برابر دوربین شبکه های تلویزیونی جریان داشت یک جوان ژاپنی که بیش از 17 سال و 8 ماه از عمرش نمی گذشت به نام Otoya Yamaguchi که گفته شده بود یک ناسیونالیست افراطی بود در حالی که یک قمه (سلاحی کوتاه تر از قدّاره و به طول تقریبی 35 سانتیمتر) و در ژاپن معروف بهWakizashi در زیر کُت خود پنهان کرده بود وارد محل شده و ضربه ای عمیق به شکم «آسانوما» وارد کرده و هنگام وارد آوردن ضربه دوم دستگیر و آسانوما در بیمارستان فوت شده بود.
        خبرگزاری های 4 گانه (Big4 ـ دو آمریکایی، یک انگلیسی و یک فرانسوی) که کنترل خبررسانی جهانی را به دست داشتند [که هنوز هم با همدستی سرچ انجین ها دارند] تلاش فراوان برای اثبات ناسیونالیست و راستگرا بودن ضارب (اوتویا) بکار برده بودند تا انگیزه قتل را ناشی از اختلاف ایدئولوژیک به دست دهند. به علاوه، ضمن شرح حال «آسانوما» که به خبرهای مربوط اضافه شده بود از افراطی شدن و متمایل به «مائو» شدن او و یک بار لباس مائویی بر تَن کردن، به پکن رفتن و دولت واشنگتن را دشمن مشترک ژاپن و چین خواندنش نوشته بودند و ....
        مترجمین وقت خبرگزاری پارس و روزنامه ها که در هر دو محل کار می کردند و عموما چپگرا و بعضا از کمونیست های پیشین بودند، تنها با انتشار خبر ترور به صورت مطلق (بدون نقل ترجمه متن سابقه نویسی شده خبرگزاری های چهارگانه) موافقت داشتند و استدلال می کردند که یک جوان 17 ساله تا به آن حد راستگرا نیست که دست به قتل بزند و طرح و نقشه ترور دقیقا و از پیش و با هدف های دیگر تهیه شده بود و هدف از آن ایجاد انشعاب در حزب سوسیالیست ژاپن بوده است که تا مدتی پس از جنگ جهانی دوم، حزب بزرگ ژاپن بود و روزگاری 143 کرسی در پارلمان داشت و ... و هدف، ایجاد یک حزب سوسیال دمکرات از انشعاب و تجزیه حزب سوسیالیست است. این مترجمین چپگرا که بعدا دبیر و سردبیر هم شدند و در جریان انقلاب سال 1357 زمینه اعتصاب 62 روزه رسانه های کشوررا فراهم ساختند می گفتند که اتفاقا «آسانوما» یک میهندوست بود و با اینکه در دهه 1930 نماینده مجلس بود در جریان جنگ جهانی دوم دست از سیاست کشید تا در کشور تفرقه نباشد.
        استدلال مترجمان پذیرفته شد و خبر ترور به صورت مطلق تنظیم و به چاپ رسید. تصوير صحنه ترور که بعدا این عکس از سوی سازمان پولیتزر و «انجمن جهانی عکس خبری» برنده جایزه شد توسطYasushi Nagaoکه برای پوشش خبری مناظره در تالار حاضر بود برداشته شده بود. پخش فیلم چگونگی قتل آسانوما از تلویزیونهای ژاپن، مردم این کشوررا خشمگین کرده بود که تبعاتی داشت.
        خودکشی اوتویا (ضارب) سه هفته بعد در زندان پلیس توکیو و با طنابی که از روانداز (ملحفه) ساخته بود، بر درستی نظر مترجمان افزود زیراکه قرار نبوده است یک متهم به جرم مشهود (علنی) سه هفته در دست پلیس باشد. به علاوه، بر دیوار سلول زندان کلمات زنده باد امپراتور مشاهده شده بود. به همانگونه که در جلسه 13 اکتبر 1960 تحریریه روزنامه گفته شده، حزب سوسیالیست ژاپن تجزیه شد و از بطن آن، حزب سوسیال دمکرات به وجود آمد.
        
    صحنه ترور ـ تصویری که در گوشه و کنار جهان در رسانه ها انتشار یافت، در «تاریخ» قرارگرفت و تهیه کننده آن را مشهور ساخت


        
        درج تقویم عبری در روزنامه اطلاعات قدیم
        
         «یکم بهمن ماه» 1347 برای رونویس برداشتن از یک خبر که سال ها پیش در روزنامه ها چاپ شده بود و نیاز بود که در صفحه فیچر (گزارش روز) روزنامه اطلاعات وقت از آن نقل شود که دبیر آن صفحه هم در آن سال ها من بودم به کتابخانه مجلس واقع در میدان بهارستان رفتم. پس از انجام کار، چون آن روز «زادروز» من بود خواستم روزنامه های پنجشنبه یکم بهمن سال 1315 (21 ژانویه 1937) را به لحاظ صفحه بندی، نگارش، تیترزنی، انتخاب خبر و ... ببینم و با وضعیت روز مقایسه کنم. از روزنامه اطلاعات وقت آغاز کردم. در صفحه 3 آن، در ستون آخر ـ و طبق روال ـ تقویم آن روز را نوشته بود که عبارت بود از معادل «یکم بهمن» در تقویم های دیگر. دیدم که علاوه بر تقویم های هجریِ قمری و میلادی، تقویم عِبری را هم نوشته بود. هنوز کشوری به نام اسرائیل به وجود نیامده و ده سال بعد، ایجاد آن اعلام شد. همه شماره های آن سال روزنامه را ورق زدم، در ستون تقویم ها، همه جا تقویم عبری (یهودیان) را به همان صورت دیدم که درج شده بود.
        ضمنا خبر اول شماره یکم بهمن ماه 1315 روزنامه اطلاعات وقت، صادرات گندم از بندر خرمشهر به خارج بود که با عکس چاپ شده بود و عکس، کوهی از گندم را در بندرگاه و آماده برای صدور نشان می داد. خبر مهم بین الملل آن روز بازهم مربوط به «جنگ داخلی پُرتلفات اسپانیا ـ میان چپ ها و راست ها» بود.
        
    کپی تقویم روز ـ مندرج در صفحه سودم شماره یکم بهمن 1315 روزنامه اطلاعات


        
        نام ایران بزرگ بر کوچه ای کوچک در تهران!
        
        چند سال پیش داوود صفایی ـ روزنامه نگار و مدرّس برخی از دروس روزنامه نگاری در دانشگاه آزاد از من دعوت کرد که به کلاس او بروم و به پرسش های دانشجویان پاسخ بدهم. دانشجویان قبلا از دکتر صفایی خواسته بودند که روزنامه نگاران با نیم قرن تجربه و بیشتر را برای دادن پاسخ به پرسش هایشان دعوت کند. کلاس مورد بحث در شعبه دانشگاه آزاد که در خیابان دماوند ـ دیوار به دیوار بیمارستان بوعلی که قبلا متعلق به وزارت بهداری و ویژه درمان بیماری های ریوی بود قراردارد و نه چندان دور از میدان امام حسین (میدان فوزیه سابق). تصمیم گرفتم که برای رسیدن به این دانشگاه، مسافت میدان تا آن را پیاده بروم. ضمن راه دیدم که خیابان قدیمی «ایران مِهر» شده است «منتظری» و منظور، احتمالا محمد منتظری بوده است. چند قدم بالاتر، تابلوی حاوی نام «ایران» که بر یک کوچه حدودا 150 متری گذاشته شده بود جلب توجه کرد. در یک نبش کوچه یک صندوق خیریه و در بنش دیگر یک پیتزا فروشی قرار داشت و در طبقه دوم ساختمان صندوق، محلی برای حجامت (گرفتن خون از بیمار برای درمان به روش صدها سال پیش که در دهه 1320 ممنوع شده بود و مداخله غیر پزشک در امر پزشکی هم خوانده می شد که مرتکب آن مجازات داشت). این محل با تابلو «حجامت» مشخص شده بود.
        از گذاشتن نام ایران ـ زمانی ابَرقدرت و کشوری که به قول «هِگِل» در زیر هر وجب آن مردی در خون خود خفته است تا باقی بماند بر یک کوچه تنگ و کوتاه تعجب کردم و تعجب خودرا با مردی سالخورده که از کوچه بیرون می آمد در میان گذاشتم. گفت: تهران تا ارتفاعات البرز، ورامین، شهریار، رودهِن، کَن و ... گسترش یافته و هر روز دارای خیابان تازه می شود، ولی اسم ایران را بر هیچکدام از این خیابانها ندیده ام. نفت و معادن آن برای فروش خوب اند ولی نام آن .... اگر کوروش نبود که ایران به وجود نمی آمد، سرزمینی بود در هرگوشه اش یک کشور کوچک و فرمانفرما و خدا داند که نفت نصیب کدام یک می شد. مگر افغان ها که قبلا اتباع ایران بودند دارای نفت هستند، می آیند اینجا عملگی می کنند حال آنکه یعقوب لیث از مردم آن حدود [متولد سیستان بزرگتر و شهری که اینک در افغانستان است] و مردانش با دادن جان، خلیفه عباسی و قبایل مهاجر عرب را از خوزستان بیرون راندند. نام کوروش را از خیابان برداشتند و به همینگونه نام نادرشاه را که نادرشاه شرط صلح با عثمانی را به رسمیت شناختن شیعه اثنی عشری از سوی آن حکومت قرارداده بود که خودرا خلافت مسلمین می خواند. همچنین برداشتن نام شاه عباس که سه بار با پای پیاده از پایتخت خود به زیارت مشهد رفت از خیابانی در تهران.
        از آن پس، هر وقت که از خیابان دماوند می گذرم نگاهی به تابلوی کوچه ایران می کنم و یک بار هم از آن عکس گرفتم که در زیر می آید با تابلو «حَجامَت» بر طبقه دوم ساختمان نبش کوچه. بیاد دارم که در قدیم نام ایران را بر خیابان عین الدوله گذاشته بودند که خواسته شده بود بر خیابان بزرگتری گذاشته شود.
        
    مدخل کوچه «ایران!» و تابلو آن


        
         کاریکاتورِ ترسیم شده در فروردین 1351 ساله
        
        یک مخاطب وبسایت روزنامک که از سال 2003 راه اندازی شده است در فروردین 1393 (اپریل 2014) با ارسال ای ـ میل پرسیده بود: "11 سال است که در «روزنامک» آنلاین، کاریکاتور مردی را می بینم که اطراف او را باندهای کاغذ شبیه طومار و باند تلِکس و تله پرینتر فراگرفته اند. این مرد کیست و کاریکاتور را چه کسی کشیده است و چرا از آنجا برداشته نمی شود؟.".
        
        پاسخ:
        
        این کاریکاتور را احمد سخاورز در فروردین 1351 از من (مؤلف این تاریخ آنلاین) کشیده است. در آن زمان، سخاورز مترجم و دبیر اخبار خبرگزاری های انگلیسی زبان برای رادیوتلویزیون دولتی ایران بود [خبرگزاری رادیوتلویزیون ـ دفتر مرکزی خبر] و من سردبیر اخبار بامدادی رادیو و آخرین بخش اخبار تلویزیون 2 و با هم کار می کردیم. من اخبار را از تلکس ها به صورت باندهای بلند و گاهی چندین متری جدا و خبرهایی را که انتخاب کرده بودم پس از ترجمه به تایپیست دیکته می کردم و گوینده می آمد مرور می کرد و می بُرد استودیوی پخش و می خواند. سخاورز از همکاران وقت، مرا در این وضعیت و حالت ترسیم کرد. سخاورز که از چنددهه پیش در کنفدراسیون کانادا زندگی می کند و به کار هنر ادامه می دهد در این کشور به Alan Sakhavarz معروف است. او که در دانشگاه، رشته ادبیات انگلیسی را به اتمام رسانیده از 1340 برای مطبوعات و بویژه نشریات موسسه اطلاعات نیز کاریکاتور ژورنالیستی می کشید و ازجمله برای مطالب من زیر عنوان «در گوشه و کنار شهر» که در روزنامه اطلاعات و اطلاعات هفتگی چاپ می شد.
        
    ترسیم مورد اشاره مخاطب از این نگارنده (نوشیروان کیهانی زاده)، کار روزنامه نگار و هنرمند بنام احمد سخاورز


        
    احمد سخاورز در سال 1970 و در سال 2012

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com