Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
30 آوريل
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 30 آوريل
ايران
اشاره اي به كارهاي محمود غزنوي به مناسبت سالگرد مرگ او
تصوير سلطان محمود
مورخان انگليسي كه درباره گسترش اسلام در قرن 11 ميلادي در شبه قاره هند تحقيق كرده اند؛ درگذشت سلطان محمود غزنوي را 30 اپريل 1030 نوشته اند. سلطان محمود به نام گسترش اسلام، چند حمله نظامي به هند برد و از سوي خليفه عباسي وقت مورد تقدير قرار گرفت. وي با اين اقدام خود نخستين سنگ بناي كشوري را گذارد كه 9 قرن پس از او به نام پاكستان مركب از مسلمانان هند پا به عرصه وجود گذارد.
     مشغله ديگر محمود كه شهر غزنه در ايران خاوري آن روز را پايتخت قرار داده در عمران و آباداني اش كوشيده و آن را به مركز تجمع اديبان و دانشمندان زمان تبديل كرده بود جلوگيري از گسترش مهاجرت سلجوقيان بود كه در ماوراء آمو دريا (جيحون) پراكنده بودند. قلمرو سلطان محمود محدود به ايران خاوري بود و در مركز و غرب ايران از ري (تهران) تجاوز نكرد. با اين كه پارسي، زبان نياكان سلطان محمود نبود (زيرا که از ترکان غز بود)، وي با حمايت از شعرايي كه در دربار او گرد آمده بودند عملا به شعر و ادب پارسي خدمت بسيار كرد. بيشتر شهرت سلطان محمود به دليل مدح او از سوي همين شاعران و اديبان بوده است. فردوسي پنج سال پيش از درگذشت سلطان محمود در 87 سالگي در توس فوت شده بود . فردوسي كه برابر كوروش و داريوش به ايران خدمت كرد از شاعران دربار سلطان محمود و طرف توجه او نبود.
    محمود كه در سال 998 ميلادي برجاي پدرش سبكتكين نشست 32 سال حكومت كرد. پيش از سبكتكين، پدر او الپتكين كه از افسران ترك ارتش سامانيان بود در گوشه اي از افغانستان امروز كه در آن زمان خراسان بزرگتر خوانده مي شد دعوي استقلال كرده و تشكيل يك قلمرو براي خود داده بود.
     شهر «لشكرگاه» در افغانستان از مناطقي است كه سلطان محمود بنا كرده است. اين شهر در آن زمان اختصاص به استقرار سپاهيان غزنوي داشت. وي به آباداني شهر بست Bost نيز كمر همت بست. اين شهر در حقيقت پايتخت زمستاني سلطان محمود بود زيرا كه زمستان غزنه سخت بود.
     پس از محمود، مسعود پسر او برادرش محمد را كه برجاي پدر نشسته بود كور كرد و خود جاي او را گرفت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که كنترل امور مالي و نظامي ايران عملا در دست انگلستان و روسيه قرارگرفت!
سی ام اپریل 1916 روز تاريك ديگري در تاريخ ایران است ـ کشوری که هزار و 200 سال یک ابرقدرت بود. در اين روز دولت وقت تهران که «تاریخ» به ناآگاهی و ضعف وطندوستی مقامات آن اذعان دارد به مداخله انگلستان و روسيه در امور مالي و نظامي ايران نیز تَن داد.
    در این روز به اراده انگلستان و روسيه، ماليه و امور نظامي ايران به كميسيوني سپرده شد كه اين دو دولت سه عضو غير ايراني آن را تعيين مي كردند. طبق عهدنامه آگوست 1907 سن پترزبورگ، روسیه و انگلستان ایران را میان خود به مناطق نفوذ قسمت كرده و هرکدام در منطقه نفوذی خود، نیروی نظامی مستقر ساخته و عملا دولت در دولت تشکیل داده بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دهم ارديبهشت 1300 آيرونسايد ايران را تَرك كرد ـ اشاره اي به ماموريت هاي آيرونسايد در ايران
ژنرال انگليسي «آيرونسايد» پس از اطمينان از اين كه دولت كودتا شكست نخواهد خورد دهم ارديبهشت 1300 (30 اپریل 1921 ـ دو ماه و يك هفته پس از كودتا) ايران را ترك كرد. وي موفق نشد به بلشويكهاي روسيه از داخل ايران مستقيما آسيب بزند.
    آيرونسايد از مهرماه 1299 (سپتامبر 1920) فرماندهي نيروهاي مسلح انگلستان در ايران و امور نظامي مربوط به آن كشور در تهران را برعهده گرفته بود و يكي از وظايف او كوتاه كردن دست قزاقهاي روس بود كه پس از انقلاب بلشويكي روسيه در ايران مانده بودند و جدا از حكومت كمونيستي روسيه، به فعاليت خود در سازمانهاي نظامي ايران ادامه مي دادند و موي دماغ انگليسي ها بودند.
    آيرونسايد دو هفته پس از انتصاب خود در ملاقات با رئيس الوزراء وقت، خواستار بركناري افسران روس از قزاقخانه ايران شده بود و در اين زمينه التيماتوم هم داده بود. ماموريت ديگر آيرونسايد جلوگيري از گسترش كمونيسم از روسيه به ايران بود .
    اصرار آيرونسايد و دولت انگلستان به اخراج افسران روس كه ديگر عملا آواره و بدون وطن بودند باعث كناره گيري پي در پي دو رئيس الوزراء ايران شد و آيرونسايد به نتيجه اي كه مي خواست نرسيد. در اينجا بود كه انگلستان با توجه به شرايط تازه و اين كه كمونيستها موفق به تثبيت وضع خود در روسيه شده بودند سياست ديگري در پيش گرفت و آيرونسايد در نيمه اول بهمن 1299 با ژنرال رضاخان (پهلوي) ملاقات كرد و سه هفته بعد تهران به تصرف نيروهاي اين ژنرال درآمد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تمديد قرارداد نفت! که اَسرار مربوط به آن، نهفته باقی مانده است
پس از يك رشته بازي هاي سياسي و قهر و آشتي تقريبا دو ساله!، مذاکرات مربوط به انحصار نفت ایران که در دست انگلستان بود نهم اردیبهشت 1312 (29 اپریل 1933)پایان یافت. از سوی ایران در این مذاکرات، حسن تقی زاده وزیر دارایی (مالیه)، محمدعلی فروغی وزیر امورخارجه، علی اکبر داور و ... شرکت داشتند. پشت صحنه، مخبرالسلطنه (مهدیقلی هدایت) نخست وزیر وقت (رئیس الوزراء) سرنخ را به دست داشت. طرف انگلیسی در مذاکرات، «سر جان کدمن» و مشاورانش بودند. کدمن مدیریت امور نفت را برعهده داشت. قبلا رضاشاه قرارداد ناعادلانه «دارسی» را در بخاری افکنده و سوزانده بود و مذاکرات درپی همان سوزانده شدن قرارداد قبلی و به نام حل مسئله آغازشده بود.
     در پی انجام مذاکرات، قرارداد نفت سی ام اپریل 1933 بر پایه توافق حاصله امضاء شد تا به مجلس ارسال شود. در قرارداد تازه، انحصار نفت براي شصت سال تعیین شده بود. به عبارت دیگر، اعتبار قرارداد سابق (قرارداد «دارسی») که از عمر آن سی سال باقی مانده بود برای سی سال دیگر تمديد شد!. قبلا قرارنبود که انحصار نفتی با انگلستان برای مدت بیشتری تمدید شود، قرار بود که شرایط اجرای قرارداد قبلی به سود ایران اصلاح شود. قرارداد تازه 24 اردیبهشت 1312 به مجلس داده شد و مجلس در جلسه هفتم خرداد 1312 خود با تنها هشت رای مخالف آن را تصویب کرد که از آن پس جاي امتياز «دارسي» را گرفت.
    قرارداد مصوب خرداد 1312 از همان زمان مورد انتقاد برخی از میهندوستان قرارگرفته و دست اندرکاران قضیه در معرض اتهام واقع شده بودند و مهدیقلی هدایت که نیش انتقادها متوجه او بود در 22 شهریور 1312 از نخست وزیری کناره گیری کرد، ولی محمدعلی فروغی جایش را گرفت! و علی اکبر داور را وزیر دارایی (مالیه) کابینه خود کرد. در آن زمان، محاکمه عبدالحسین تیمورتاش وزیر پیشین دربار به اتهام گرفتن رشوه از امین التجار اصفهانی و قراردادن انحصار معاملات تریاک در دست او همه اخبار روز ازجمله قرارداد نفت را تحت الشعاع قرارداده بود و ملت بی خبر از جزئیات مانده بود. تیمورتاش که از اردیبهشت 1312 تحت تعقیب قضایی قرارگرفته بود پس از محاکمه به پنج سال زندان زندان محکوم و در مهرماه همان سال در زندان درگذشته بود که خبر مرگ او نهم مهرماه در روزنامه ها انتشار یافته بود.
     پس از فروکش کردن این اخبار، زمزمه انتقاد از قرارداد تازه نفت بلند شد و تا آخر دهه 1320 ادامه یافت و عباس اسکندری نماینده حزب توده در مجلس تقی زاده (وزیر دارایی سال 1312 و از شرکت کنندگان در مذاکرات وقت نفت) را در مجلس به زیر انتقاد کشیده و همه اعضای ایرانی مذاکرات را عوامل انگلستان خوانده بود. وی گفته بود که سیاست انگلیسی هاست که عوامل خودرا شهرت ادیب بودن و ... دهند تا در پناه این شهرت رسوا نشوند که رسوائی آنان به روشن شدن ملت و انزجار و دشمنی با لندن منجر می شود.
     همین تحولات بر تردید به فعالیت های پشت پرده قرارداد تمدید انحصار نفت ایران افزود و بر اسرارآمیز بودن آن اضافه کرد که این اسرار هنوز هم به درستی از پرده برون نیفتاده اند. بالاخره قرارداد تمدید انحصار نفت تحت فشار ملت در اسفند 1329 لغو گرديد و نفت ایران از 29 اسفندماه این سال ملّی شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
كيفرخواست اعدام براي سران حزب توده در اردیبهشت 1328
دهم ارديبهشت 1328 (سی ام اپریل 1949) اعلام شد كه سازمان قضايي ارتش براي سران حزب كمونيست ايران (توده) كه پس از رويداد تيراندازي به شاه در 15 بهمن سال 1327 در دانشگاه تهران غير قانوني اعلام شده بود كيفرخواست اعدام صادر كرده است.
    پاره اي از اين متهمين قبلا وزير و نماينده مجلس بودند و يكي از آنان فرماندار تهران هم شده بود. حکم محکمه نظامي درباره آنان 28 ارديبهشت 1328 صادر شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتصاب و تظاهرات بي سابقه معلمان مدارس تهران در اردیبهشت 1340
نيمه ارديبهشت ماه 1340(اپریل و می 1961)، و در چنين روزهايي، شهر تهران با اعتصاب و راهپيمايي انبوه معلمان پايتخت رو به رو بود كه هر روز در صفوف منظمِ چندين هزار نفري به منظور اعتراض به دريافتي ماهانه خود كه ناچيز بود در خيابانها راهپيمايي مي كردند.
    شايد اين نخستين اعتراض معلمان از اين دست و با این وسعت در تاريخ ايران بود.
    در آن زمان دريافتي يك آموزگار با پنج سال سابقه تدريس به سيصد تومان (سه هزار ريال) درماه هم نمي رسيد. اين تظاهرات سرانجام منجر به تغيير كابينه، افزايش فوري حقوق معلمان و بازداشت رئيس وقت كلانتري پلیس بهارستان (کلانتری 2 وقت) و محاكمه او شد زیراکه بسوی معلمان تیراندازی کرده بود و باعث قتل و جرح شده بود. [مشروح نتایج این رویداد در ردیف مطالب دوم ماه می این تاریخ آنلاین آمده است.].
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
جنبشِ همتراز بشمار آوردنِ مردم ـ Levellers
اپریل 1649 آغاز سركوبي جنبش خودجوش « له ولر ها Levellers» يا همتزار انگاشتن مردم( عمدتا در امور حكومتي، سياست و آزادي هاي اجتماعي) كه در همين دهه در انگلستان بپا خاسته بود و جان ليبورن، «اورتن» و «والوين» عملا رهبري آن را برعهده داشتند به حساب آورده شده است.
     اين جنبش كه بسياري از هدفهاي آن هنوز دنبال مي شود و در ميان روشنفكران هواداران فروان دارد پارلمان و دولت پارلماني را هم به صورتي كه بود كافي براي اٍعمال واقعي اصل « قدرت ناشي از مردم است » نمي دانست و خواهان شركت هرچه بيشتر مردم در بحث و مذاكرات پارلمان و شوراها (تعيين سرنوشتشان) و ايجاد شوراي مديريت به جاي يك مدير واحد در سازمانهاي عمومي و انجام همه محاكمات با حضور هيات منصفه بود و تاكيد بر اين داشت كه ثروت، زرنگي و امتيازهاي ديگر نيايد عامل رسيدن به قدرت حكومتي شود. الغاء حكومت و مديريت موروثي و هر گونه انحصار در جامعه ازجمله حذف سلطنت و مجلس لردان (شيوخ ــ سنا) از اصول ديگر «له ولر» ها بود. اين جنبش خواهان آزادي مذهبي، حق طلاق، انتخاب حرفه، آزادي بيان و اجتماعات به معناي واقعي كلمه بود.
     پس از اين كه آرمانهاي اين جنبش مورد حمايت مردم قرار گرفت و گسترش درگيري پادشاه انگلستان با پارلمان به بسط نفوذ «له ولر» ها كمك كرد سران اين جنبش پارلمان را مجبور كردند كه براي قبول لوايح و طرحها جهت بررسي؛ ضابطه تعيين كند تا قانوني كه يك نفر و يا يك گروه و يك جنس (زن يا مرد به تنهايي) از آن برخوردار شوند مطرح و تصويب نشود و « قانون » تبعيض آفرين و ناراضي ساز نباشد و عام و جامع باشد.
     «له ولر» ها، خود حاضر نبودند مدير سازمان و نماينده پارلمان شوند و همين امر بر محبوبيت آنان مي افزود. ايجاد جامعه دوستان (كويكرها) توسط جورج فاكس در 1648 بر اعتبار انديشه هاي «له ولرها» افزود، ولي هنگامي كه سران اين جنبش اصول خود را به سازمان هاي نظامي گسترش دادند بهانه سركوب شدن خود را به دست دادند.
    پس از اعدام چارلز پادشاه وقت انگلستان در سي ام ژانويه 1649 و الغاء سلطنت و مجلس لردها در مارس همين سال، سران جنبش «له ولر ها» در بيانيه اي خواهان ايجاد شوراي فرماندهي به جاي يك فرمانده درهريك از واحدهاي ارتش شدند و درجه بالاتر نظامي را دليل فرمانده شدن و بالادست بودن ندانستند و اين عمل سبب چند شورش و نافرماني در ميان افسران جزء شد و بهانه لازم را به دولت داد تا جنبش را سركوب كند و اين سركوبي از به زندان افكندن «جان ليبورن» شروع شد. با وجود اين، اليور كرمول كه پس از اعدام چارلز، قدرت اول در انگلستان بشمار مي رفت در 19 ماه مه 1649 اين كشور را يك كامان ولث (جامعه مشترك المنافع) اعلام داشت و حكومت را به يك شوراي دولتي مركب از 40 تن سپرد ــ همان چيزي كه له ولر ها هم در آرزوي تحقق آن بودند.
    جنبش همتراز انگاشتن مردم در انگلستان، پس از به زندان افتادن ليبورن رو به ضعف نهاد ولي ترجمه و انتشار بيانيه هاي ليبورن كه در 1657 در 42 سالگي درگذشت و همفكرانش باعث جهاني شدن اين فكر و باقي ماندن آن تحت عناوين ديگر از جمله «پاپيولار ساورنتي» شده است.
جان ليبورن

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سناتوری که یکشبه تغییر ایدئولوژی داد! ـ اشاره به نظرات تازه و آنان که خواهان بازگشت اصالت دمکراسي اند
Arlen Specter
Arlen Specter آرلن سپکتر (1930 - 2012) از اعضای برجسته حزب جمهوریخواه آمریکا که 29 سال (از سال 1980) با کمک این حزب و به نام آن به عنوان سناتور ایالت پنسیلوانیا بر کرسی مربوط در کنگره آمریکا تکیه زده بود و در این مدت ریاست کمیسیون های مختلف را در سنا بر عهده داشت 28 اپریل 2009 ناگهان اعلام داشت که حزب خود را تغییر داده و از این پس عضو حزب دمکرات (حزب اکثریت وقت) خواهد بود!. این تغییر ناگهانی تعجب برانگیز بود. برخی گفته بودند که به خاطر حفظ کرسی سناتوری اش در انتخابات آینده بوده که این چنین سریع ایدئولوژی اش! را تغییر داده و پاره ای هم گفته بودند که به خاطر اسرائیل. زیرا دولت اوباما و بویژه وزیر امورخارجه اش هیلری کلینتون بیش از حزب جمهوریخواه هوادار اسرائیل هستند. سپِکتِر یک یهودی آمریکایی بود. خانواده او در سال 1911 از روسیه به آمریکا مهاجرت کرده است. سپکتر که در 2012 درگذشت پيش از تغيير ايدئولوژي! اعلام شده بود که به بیماری سرطان مبتلا است.
    اين تغيير يکشبه ایدئولوژی يک بار ديگر اين نظر را که در نزديک به 200 کشور جهان (شمار اعضاي سازمان ملل) حدود دويست هزار تن به هر دري مي زنند تا مقام و منزلتشان محفوظ بماند و بر کشور مسلط باشند و آقايي کنند موضوع روز کرده بود. اصحاب همين نظر که در دهه يکم قرن 21 روزافزون بوده اند حکومت هاي سلطنتي و استبدادي را بر اين گونه دمکراسي هايِ اسمي ترجيح مي دهند و مي گويند که آن دگروه براي ملت هايشان خدمت بيشتري مي کردند و مراقب احوال و وضعيت آنان بودند. اين صاحب نظرانِ نگرانِ وضعيت توده ها، خواهان بازگشت اصالت دمکراسي هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
رفتار نادرست انقلابيون فرانسه با مردي كه تاريخ يونان باستان را نوشت ـ مرگ منطق ـ توصیه لنین به سران دولت انقلاب
J. J. Barthelemy
ژان ژاك بارتلمي Jean – Jacques Barthelemy محقق فرانسوي قرن18 كه تاريخ يونان قديم را نوشت سي ام اپريل 1795در 79 سالگي درگذشت. وي براي نوشتن تاريخ يونان قديم به ايتاليا و يونان سفر كرده بود و اسناد و مدارك بسيار خوانده بود. او بر زبانهاي لاتين، يوناني و مشرق زمين مسلط بود. كتاب او شامل جزئيات دنياي هلنيك است از فلسفه تا ادبيات، هنر، ورزش، شرايط اجتماعي ــ اقتصادي و حكومت. كتاب مهم ديگر بارتلمي بررسي زبانها و ادبيات مشرق زمين و مقايسه آنها با يكديگر است.
     وي سالها در آرشيو و كتابخانه ملي فرانسه دارای مسئوليت بود ـ جایی که مدالها و نشانهای تاریخی نگهداری می شدند. به تحریک مغرضان، انقلابيون فرانسوي به او برچسب سلطنت طلب و محافظت از مدال های مربوط به سلاطین پیشین زدند!، برکنارکردند و چندی به زندان انداختند که عامل رنجش طبقه فرهنگی فرانسه از انقلاب شد.
    بارتلمی که چند سال آخر عمر را در ناخرسندي بسربُرد در آخرین سال عُمر، رساله کوتاه «مرگ منطق ـ در اینجا از منطق اثری نبود» را نوشت.
     لنین پس از پیروزی انقلاب بلشویکی بارها ماجرای بارتلمی را برای سران انقلاب و مقامات دولتی روسیه بیان کرده و با تاکید گفته بود که ما باید اشتباهات انقلاب فرانسه را تکرار نکنیم.
    مولفان معاصر در تنظیم تاریخ ایران باستان در موارد متعدد از تحقیقات بارتلمی نقل کرده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
حسين انتظامي از روزنامه نگاران معاصر در يک نگاه ـ نظرات، آرزوها و کارهاي حسين انتظامي
حسين انتظامي
امروز زادروز «حسين انتظامي» از روزنامه نگاران معاصر ايران است. وي كه معاون وزير فرهنگ و ارشاد در امور مطبوعات و اطلاع رسانی بود و از دیماه 1396 دستیار ارشد وزیر فرهنگ و ارشاد شد دهم ارديبهشت 1346 در مشهد به دنيا آمده است. حسين انتظامي پيش از سمت معاونت وزیر ارشاد در امور مطبوعات، رئيس شوراي سياستگزاري روزنامه خبر (خبر آنلاين) بود. او قبلا و از سال 1384 تا 1387 مديريت و سردبيري روزنامه غير سياسي «همشهري» متعلق به شهرداري تهران را برعهده داشت و پيش از آن سردبيري چند نشريه ديگر را. کار چشمگیر حسین انتظامی، پایه گذاری و مدیریت روزنامه جام جم از 1379 بود. آرزو و تلاش حسين ـ به اظهار آشنایانش، تكامل و ارتقاء سطح ژورناليسم ايران است. وي كه شش دوره نیز نماينده انتخابي مديران نشريات در «هيات نظارت» بر مطبوعات بود، در دهه 1370 و در طول مدير كلي مطبوعات داخلي، براي ترقي مطبوعات و آموزش روزنامه نگاران كشور كوشش بسيار كرد. او براي رسيدن به اين هدف، به هزينه دولت، دوره هاي آموزشي براي روزنامه نگاران جوانتر و شاغل تأسيس كرد و به توصيه او كتب روزنامه نگاري متعدد از زبانهاي ديگر به فارسي ترجمه و در اختيار روزنامه نگاران گذارده شد. همانند كشورهاي پيشرفته در كار روزنامه، حسین انتظامي در آموزش روزنامه نگاران جوان «پرَكتيكوم ـ تمرين عملي با راهنمايي و زير نظر استاد» را در اولويت قرارداده بود، تا لِكچر (سخنراني استاد). انتظامي از هواداران گسترش انتشار نشريات تخصّصي (يكي ـ دو موضوعه) است و در طول مديركلي خود تا توانست متقاضيان را تشويق به انتشار چنين نشرياتي كرد تا سطح معلومات عمومي بالا برود. تجربه روزنامه نگاری حسین انتظامی تاکنون افزون بر 30 سال بوده است.
    حسين انتظامي در زمان اداره روزنامه جام جم، همه مهارت هاي خود را بكار بُرد تا اين روزنامهِ سازمان راديو تلويزيون دولتي به تيراژ صدها هزارتايي رسيد. به اظهار یک صاحبنظر، روزنامه همشهري جاي مناسبي براي حسين انتظامي بود تا انديشه و مهارت خود در حرفه ژورناليسم را بيش از پيش بكار اندازد. وي از دست اندركارانِ تحرير در اين روزنامه و نشريات وابسته خواسته بود كه امور آنلاين و طرز بكار گرفتن كامل كامپيوتر و اينترنت و همچنين استفاده از زبان انگليسي را بطور كامل فراگيرند زيرا كه اينها ابزار (كرَفت) ژورناليسم معاصر هستند، لانگ هَند (با قلم نوشتن) و تحرير مطلب بدون اشاره به سابقه آن، كار روزنامه نگار قرن 21 نيست. عضو تحريريه روزنامه بايد بتواند عكس هم بگيرد و لذا طرز كار با دوربين ديجيتال و اديت كردن كامپيوتري عكس (فتو اِدیتینگ) را بايد بداند. انتظامی بود که اِدیشِن آنلاین روزنامه های ایران را ابتکار کرد که از روزنامه جام جم آغاز شد و پس از آن همشهری و ....
    انتظامي در كار مديريت معتقد به استفاده از تجربه ديگران و دست كم شنيدن نظر آنان است و در اجراي اين فكر، جلسات منظم با مديران و سردبيران پيشين همشهري داشت تا رشته ارتباط قطع نشود. وي در كارهاي تحريري و چگونگي ارتقاء ژورناليسم ايران از مشورت با روزنامه نگاران قديمي نيز خودداري نمي كند و اگر مطلبي برای گفتن داشته باشند، از نشر و انتقال آن در اسرع وقت دريغ نمي ورزد و مي گويد آنان بودند كه كاشتند .... انتظامي معتقد است که با در جريان کامل امور پارلمان گذاردن مردم، به دمکراسي خدمت مي شود و لذا، توجه خاص به انتشار فعاليت و مذاکرات مجلس و تفسير لوايح و طرح ها و مراجعات مردم (موکّلان) به کميسیون اصل 90 (کميسيون عرايض) دارد. وي از اين انديشه که مجلس بايد يک نشریه ـ چاپی و یا آنلاین ـ اختصاصي داشته باشد و تهران همانند واشنگتن و ساير پايتخت ها «يک باشگاه روزنامه نگاران» و نیز یک «دیدارگاه روزنامه نگاران قدیمی» خارج نشده است و مي گويد که باشگاه روزنامه نگاران جاي مناسبي است براي برگزاري مصاحبه هاي مهم، پذيرايي و سکونت دادن روزنامه نگاران خارجي، قراردادن ابزارهاي الکترونيک و وسائل رِفرنس به رايگان در دسترس روزنامه نگاران و ارباب تحقيق و ... و به علاوه جمع آوري ابراز نظر و پيشنهادها براي بهبود ژورناليسم و ارتقاء کيفيت محتوا و نيز انتقاد و شکايات حرفه ای اهل قلم و انعکاس آنها به مقامات مربوط جهت رسيدگي. وی در ایجاد انجمن روزنامه نگاران پیش کِسوت سهمی بزرگ داشته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و به این سان حادثه نگاران روزنامه هاي تهران هم داستان نویس شدند
مارکِز
انتشار اخبار پیروزی های گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Garcia Marquez (Gabo در داستان نگاری که قبلا در کلمبیا و ونزوئلا روزنامه نگار و عمدتا حادثه نویس بود و مصاحبه های او و راهنمایی هایش به خبرنگاران شهری در دهه 1970، دفعتا شهری نگارانِ روزنامه های تهران [خبرنگاران قضایی ـ جنایی نویس] را داستان نگار کرد و مجلات به سبک او به جمع آوری مطالب جالب و به قول رسول ارونقی کرمانی سردبیر وقت مجله اطلاعات هفتگی؛ مطالب «بامزّه» پرداختند و صفحات تازه اضافه کردند و ازجمله برای دبیر وقت اخبار حوادث شهری روزنامه اطلاعات [ن. کیهانی زاده] صفحه ای تحت عنوان در گوشه و کنار شهر در مجله اطلاعات هفتگی. مارکز برنده چند جایزه ادبی شده بود و سرانجام در سال 1982 برنده جایزه ادبی نوبل.
    مارکز پس از اینکه واقعیت غرق شدن یک کشتی نیروی دریایی کلمبیارا افشاء کرد و در روزنامه نوشت خشم دولت کلمبیا را برانگیخت و روزنامه مربوط به عنوان خبرنگار اعزامی به اروپا، وی را از آمریکای لاتین دور ساخت و این، فرصت خوبی برای او بود. مارکز در اروپا بود که کار خاطره نگاری را آغاز و هنر داستان نویسی خودرا تکمیل کرد. با وجود این، دست از نوشتن مقاله برای روزنامه ها برنداشت. کشتی مورد بحث براثر نقص فنی ناشی از بی مبالاتی غرق شده بود ولی مقامات دولتی غرق آن را نتیجه توفان! اعلام کرده بودند. مارکزمی کوشید که همیشه در میان مردم باشد تا واقعیت ها و کمبودها را لمس کند و داستان نگار قهوه خانه نشین و فقط خیالباف نباشد. اوغالبا با اتوبوس رفت و آمد می کرد و حتی هنگامی که به ایالات متحده می رفت.
    جوانی و میانسالی مارکز در جوّی در آمریکای لاتین گذشت که نزاع چپ و راست و هرج و مرج ناشی از آن قطع نمی شد و او در کنار چپ ها بود و با فیدل کاسترو دوست. کاسترو درباره مارکز گفته بود: ... مردی که به واقعیت ها وفادار است و عاشق خوشبختی بشر و زندگی انسان ها در آرامش و برابری است.
    مارکز ـ متولد کشور کلمبیا ـ نویسنده ای پُرکار بود و کار قلم را از دوران دانشجویی و از روزنامه نگاری آغاز کرده بود. او در روزنامه های متعدد کار کرد ازجمله یونیورسال (از 1948 تا 1949)، هرالدو (از 1950 تا 1952)، اسپکتادور (از 1954 تا 1955 و نیز 1957)، مومِنتو (از 1957 تا 1958) و ... ـ در کلمبیا و ونزوئلا. وی در ونزوئلا به سردبیری روزنامه هم ارتقاء یافته بود ـ روزنامه گرافیکا. پوشش اخبار کودتای ضد ژنرال Marcos Perez Jimez را که 6 سال دیکتاتوری کرده بود و ونزوئلایی ها از دست پلیس مخفی او آرامش نداشتند یک شاهکار خبرنویسی مارکز خوانده اند که آن را برای روزنامه های کلمبیا تهیه کرده بود. دولت ژنرال جیمِز 23 ژانویه 1958 سرنگون و خود او به جمهوری دومینیکن تبعید شد.
    مارکز پس از اینکه از آشتی و سازش گروههای سیاسی کلمبیا و جنگ داخلی این کشور ناامید شد به مکزیک نقل مکان کرده بود و
    هفدهم اپریل 2014 (28 فروردین 1393) در خانه اش در همین کشور درگذشت.
بخشی از صفحه «در گوشه و کنار شهر» نوشته ی نوشیروان کیهانی زاده در مجله اطلاعات هفتگی (صفحه 18 شماره 1626 مورخ 14 اسفند 1351). هرکدام از این خبرهای واقعی می تواند زمینه یک داستان ناراتیو باشد و یا یک داستان کوتاه که در قرن 21 خواننده بسیار دارد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سي ام اپريل 1939 روزي كه «تلويزيون» با برنامه هاي منظم آغاز بكار كرد
سي ام اپريل 1939 شبكه ان. بي. سي (نشنال برادكستينگ كامپَنيNational Broadcasting Company - NBC) و در آن زمان متعلق به كمپاني آر. سي. آ (راديو كورپوريشن آو امريكاThe Radio Corporation of America) كار پخش منظم برنامه هاي تلويزيوني را آغاز كرد و نخستين برنامه اي كه پخش شد جريان گشایش و بازديد فرانکلین دی روزولت رئيس جمهوری وقت آمريكا از نمايشگاه بين المللي نيويورك بود. به اين ترتيب، روزولت نخستين رئيس يك كشور بوده است كه سخنرانی و گزارش كار او (دیدار از نمایشگاه بین المللی نیویورک و سخنرانی او در جریان گشایش این نمایشگاه) از تلويزيون پخش شده است، البته در آن زمان شماری کم از مردم دارای گیرنده تلویزیون بودند. آلمان از 1935 و انگلستان یک سال بعد از آن دارای فرستنده تلویزیونی بودند، ولی دولتی با برنامه های خاص. آزمایش پخش تلویزیونی صدا و تصویر از 1923 آغاز شده بود. تلویزیون رنگی در سال 1951 ساخته شد ولی آغاز فعالیت عمومی آن (ورود به منازل) مربوط به سال 1964 است. قانون مصوّب سال 1934 کنگره آمریکا، FCC (کمیسیون ارتباطات فدرال) را به وجود آورده است که ناظر بر امور رادیو ـ تلویزیون ها و سیستم های مخابراتی در این کشور است، ولی طبق قانون اساسی آمریکا، پرِس (نشریات) از هرگونه نظارت و کنترل آزاد هستند و انتشار نشریه در آمریکا نیاز به دریافت پروانه ندارد.
     ان. بي. سي كه در سال 1926 براي پخش برنامه هاي راديويي تأسيس شده است در سال 1986 به كمپاني جنرال الكتريك GE فروخته شد و مقرّ مركزي آن در ساختمان راكفلر در شهر نيويورك است.
     كمپاني جنرال الكتريك GE بعدا تاسيسات يونيورسال (توليد فيلم سينمايي) و يك شبكه تلويزيون كابلي به نام سي ـ ان. بي. سي. را هم بر آن اضافه كرد و با مشاركت كمپاني مايكرو سافت (متعلق به بيل گيتس) يك شبكه ديگر به نام ام. اس ـ ان. بي. سي. تاسيس كرده است. ان. بی . سی در سال 2011 به کمپانی کام کَست Comcast که در زمینه های متعدد فعالیت دارد و مؤسس آن Ralph Joel Roberts ـ یک یهودی روس تبار است فروخته شده است. طبق ضابطه مصوّبFCC، مالکیت شبکه تلویزیونی و استودیو باید جدا از هم باشد.
    «چو سوينک هو» دانشجوي کره ايِ دانشگاه تکنولوژيک ويرجينيا (ويرجينيا تِک) که در اپريل 2007 ، سي و دو تَن استاد و دانشجو را در اين دانشگاه کُشت و سپس خودکشي کرد؛ مانيفست، فيلم و عکس هاي خود را قبلا به شبکه NBC پُست کرده بود که پخش شدند. چند نمونه از عکسهاي ارسالي «چو» به اين شبکه در زير آمده است:
    



    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
عبور لشكريان اسلام به فرماندهي طارق ابن زياد از تنگه جبل طارق
تصور طارق به قلم فرنگي ها
طارق ابن زياد 30 اپريل سال 711 ميلادي با هدق تصرف اسپانيا، با سپاهي از مسلمانان از تنگه 13 كيلومتري ميان آفريقا و اروپا كه به نام او جبل طارق (جيبرالتار) خوانده مي شود گذشت و پا به خاك اروپا گذارد. طارق كه يك ژنرال از مردم «بربرBerber» آفريقاي شمالي بود و معاونت موسي ابن نصير حكمران اموي آفريقيه (سرزمين هاي مسلمان نشين شمال آفريقا به مرکزيت تونس) را برعهده داشت به تصميم دمشق (وليد ابن عبدالملك، از بني اميه) عزم تصرف اروپا و به اسلام دعوت كردن مردم اين منطقه را كرده بود. طارق كه 9 سال بعد در دمشق درگذشت، هشتاد روز پس از عبور از تنگه، در «19 ژوئيه» بر ارتش ويزيگوت ها در آندلوسا Andalusia (آندلس ـ مناطق جنوبي و شرقي اسپانيا) پيروز شد. در اين جنگ «رودريكRoderic» پادشاه ويزيگت ها كشته شد.
     طارق پس از پيروزي بر ويزيگوت ها قصد تصرف فرانسه را كرد و چند نقطه مرزي از خاك فرانسه را هم به دست آورد كه به دمشق احضار شد و چون مورد سوء ظن حكمران اموي وقت قرار گرفت، اجازه بازگشت به دست نياورد و در همان شهر درگذشت.
    



    نقشه تنگه جبل طارق(بالا). كوه (جبل) كم ارتفاعي كه مُشرِف برتنگه قرار دارد در نقشه ديده مي شود. فنيقي ها نخستين آسيايي هايي بودند كه قرنها پيش از ميلاد از طريق اين تنگه به اسپانياي جنوب غربي رفته بودند. يونانيان باستان اين تنگه را «ستونهاي هركول» و انتهاي زمين (دنيا) مي پنداشتند. ضلع جنوبي جبل طارق اينك متعلق به مراكش (مغرب عربي) و ضلع ديگر، از سال 1704 جبل طارق انگلستان ناميده مي شود، زيرا كه انگلستان در آن زمان، آن را در جنگ با اسپانيا تصرف كرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
افتادن برلين بدست ارتش روسیه و پايان جنگ جهانی دوم در جبهه های اروپا
ساختمان رايشستاگ (پارلمان همه آلمان )كه در1871 استفاده از آن آغاز شد و در جريان جنگ جهاني دوم به ويرانه تبديل گرديده بود. عكس ديگر يك سرباز روس را هنگام برافراشتن پرچم اتحاد شوروي بر فراز رايشستاگ بمباران شده و ويران نشان مي دهد. ارتشروسیه بود كه برلین را تصرف كرد


    سي ام اپريل 1945 روزي است كه فصل ديگري از تاريخ عمومي به صفحات نتيجه گيري خود رسيد و بسته شد. در اين روز واحدهاي ارتش سرخ (ارتش روسیه) كه به برلين وارد شده بودند بر پايتخت رايش سوم مسلط شدند، يك سرباز روس به گونه اي كه در عكس ديده مي شود پرچم دولت مسکو را برفراز رايشستاگ (رايخستاگ) ــ عمارت معروف پارلمان كل آلمان كه به ويرانه تبديل شده بود برافراشت و چند سرباز روس اجساد نيمسوخته هيتلر و اِوا براون را به دست آوردند.
    جنگ جهاني دوم در اروپا از سال 1939 آغاز شده بود. عكس بالا سمت چپ (سرباز روس و پرچم شوروی) يكي از دو عكس خبري بهتر دوران جنگ جهاني دوم شناخته شده است. (شرح رويدادهاي مربوط به جنگ جهانی دوم، در زمان وقوع در اين مجموعه ـ تاريخ آنلاين ـ آمده است).
    
هيتلر و معشوقه جوانش «اِوا براون» پس از شركت در يك مراسم رسمي ـ هيتلر به ندرت در انظار با «اِوا» ظاهر مي شد. هيتلر چند ساعت پيش از خودكشي با «اِوا» قرارداد ازدواج امضاء كرد و سپس هر دو (زن و شوهر) خودكشي كردند تا توسط فاتحان تحقير نشوند و خواستند كه اجساد آنان پس از خودكشي سوزانده شود، هيتلر 56 ساله و اِوا براون 33 ساله بود. باقيمانده اجساد اين دو ( عكس مياني ) توسط سربازان روسیه در مخفي گاهشان به دست آمد. هيتلر چهار روز پس از انتحارِ فيلد مارشال والتر مدل ( عكس سمت چپ ) فرمانده ارتش مركزي آلمان كه دفاع از برلین را برعهده داشت تصميم به خودكشي گرفت . مارشال مدل پس از رسيدن سربازان روسیه به برلین ادامه جنگ را بي حاصل تشخيص داده و خودكشي كرده بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آخرین روزهای رایش سوم و خودکشی هیتلر ـ اشاره ای به بزرگترین اشتباه او
سی ام اپریل 1945 (دهم اردیبهشت1324) و زمانی که نظامیان روس گام به دروازه های برلین پایتخت رایش سوم گذارده بودند و از شهر، تنها نوجوانان 14 تا 17 ساله آلمانی و نظامیان بازنشسته و عمدتا با سلاح سبک دفاع می کردند هیتلر در پناهگاه زیر زمینی اش خودکشی کرد تا زنده به دست روس ها نیافتد. 29 اپریل و چند ساعت پیش از خودکشی، هيتلر در پناهگاه خود با «اِوا براون 37 ساله» كه بيش از يك دهه معشوقه (مِترِس) او بود قرارداد ازدواج امضاء كرده بود!. هیتلر پیش از خودکشی، تپانچه اش را به «اوا» داده بود تا خودکشی کند. هیتلر از اطرافیانش خواسته بود که جسد او و «اوا» را آتش بزنند تا روس ها نتوانند وی را تشخیص دهند. برخی از مورخان نوشته اند که در آن شب (سحرگاه سی ام اپریل) هیتلر نخست یک گلوله به سوی «اوا» و سپس یک گلوله به سر خود شلیک کرده بود. هيتلر هنگام خودكشي 56 ساله بود. در پی خودکشی هیتلر تنی چند از مقامات دولت او ازجمله سخنگویش ـ گوبلز به عُمر خود پایان دادند. دولت مسکو دوم ماه می 1945 رسما اعلام کرد که برلین و حومه آن تماما به تصرف ارتش آن درآمده و سربازان روس جسد نیمسوخته هیتلر و اجساد چند مقام دیگر آلمان نازی را که خودکشی کرده بودند به دست آورده اند.
     هیتلر پیش از خودکشی، کارل دونيتس ـ گرَوس اَدميرال آلمان (دریاسالار بزرگ) ـ را به سمت جانشینی خود تعیین کرده بود. عُمر حكومت ادميرال بزرگ چند روز بیش طول نکشید. وی هنگام انتصاب، در غرب آلمان (جبهه آلمان با متفقین غربی) بود. دونیتس که عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (حزب نازی) نبود هفتم ماه می 1945 اعلام کرد که آلمان آماده است تسلیم شود. دونيتس بزرگترين کارشناس جنگ زيردريايي جهان در قرن بيستم شناخته شده است. تاكتيكِ «دستهِ گرگ = وولف پك» از ابتكارهاي اوست كه حمله را به صورت دستهِ زيردريايي آغاز مي كرد. وي در پایان جنگ به ده سال زندان محكوم شد و تا سال 1980 زنده بود و با یک تشییع جنازه باشکوه از سوی هموطنانش که جهانیان انتظار آن را نداشتند به خاک سپرده شد.
    سه روز پیش از خودکشی هیتلر، 27 اپريل 1945 پارتيزان هاي كمونيست ایتالیا ضمن بازرسي چند كاميون نظامي آلمان كه در حال حركت به شمال ايتاليا براي خروج از اين كشور بودند، متحد هیتلر ـ موسوليني 62 ساله رهبر سابق ایتالیا (دوچه) و مِترِس (معشوقه) او «كلارتا پتاچيِ 33 ساله» و چند مقام پیشین را كه در ميان بار كاميون ها مخفي شده بودند يافتند، بيرون كشيدند و 28 اپریل (روز بعد) همه را تیرباران کردند، اجساد شان را به شهر میلان منتقل و از ساختمانی به صورت وارونه آویختند. حکومت موسولینی 25 سال و هیتلر 12 سال طول کشیده بود.
    هيتلر با سخنراني هاي ميهني خود توجه آلماني ها را كه پس از جنگ جهاني اول تحقير شده بودند جلب كرده و حزب «ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان ـ اختصارا؛ نازي» را به قدرت رسانيده بود و آلماني ها از سال 1934 او را «فهرر ـ پيشوا» خطاب مي كردند. وي به آلماني ها وعده تجديد قدرت نظامي، ترقي اقتصادي و گردآوردن همه نژاد ژرمن زير يك پرچم داده بود و سياست خارجي تهاجمي در پيش گرفته بود. اشتباه بزرگ او (که آکادمی نظامی ندیده بود و تاریخ نخوانده بود) حمله نظامي به شوروي و آن هم در آغاز تابستان (22 ژوئن 1941) بود كه كشوري پهناور و داراي نظامي ايدئولوژيك بود. اگر هیتلر وضعیت ناپلئون در 1812 و سرمای روسیه را که از اکتبر آغاز می شود در نظر گرفته بود و حمله را در اپریل (سه ماه زودتر) شروع کرده بود ممکن بود که به آن صورت شکست نخورد. روسیه همچنان بزرگترین کشور جهان به لحاظ وسعت است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سقوط سايگون و تأمين وحدت ويتنام
سه ويت كنگ سي ام آوريل 1975 از پشت يك بام يك ساختمان ورود تانكهايشان را به شهر سايگون نگاه مي كنند ، شهر آرام است و قتل و جرح و غارت هم در كار نيست
درست سي سال پس از خودكشي هيتلر و سقوط برلين، در همين روز در 30 اپريل 1975 شهر سايگون پس از سالها جنگ خونين به تصرف نيروهاي ويت كنگ و وحدت طلب ويتنامي درآمد و كشور ويتنام يكپارچه شد.
     پيش از سقوط شهر جنوبي سايگون، بسياري از مقامات دولتي كه در طول جنگ با آمريكا همكاري داشتند با هواپيما و هلي كوپترهاي آمريكايي از سايگون به ناوهاي اين كشور كه در همان نزديكي بودند منتقل شده بودند و آخرين دسته نيز از طريق پشت بام سفارت آمريكا سايگون را ترك كردند. شهر سايگون بعدا به «هوشي مين سيتي» تغيير نام داده شد و كسي هم اعدام نشد . تنها مقامات سابق به اردوگاه بازآموزي فرستاده شدند تا تفکّر آنان اصلاح شود و بعدا به زندگاني عادي بازگشتند.
    مورخان در اظهارنظرهای دهه يکم قرن 21 خود، ويتنام را [گرچه با رژيم پکن اختلافات ارضي دارد] يک کشور بدون دشمن جهان توصيف کرده بودند که بدون معارضه به سوي قدرت شدن پيش مي تازد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سایبر استراتژی
28 اپریل 2002 چند کارشناس عِلم حکومت، جامعه شناس، اقتصاددان، استاد ارتباطات و اینترنت در يک ميز گرد گفت و شنيد که در پايان يک نشست ترتيب داده شده بود اعلام کردند که به نظر اکثریت شرکت کنندگان در نشست، جهان درگیر یک جنگ است ـ جنگی که برخلاف جنگهای جهانی سابق ـ نقطه ای در سطح کره زمین نخواهد بود که از آن در امان باشد، جنگ اینترنتی و بنابراین باید نامش را «سایبر ورلد وار» گذارد و هر دولت و بویژه قدرت های سیاسی ـ اقتصادی باید دارای «سایبر استراتژی» باشند تا از این جنگ گزند کمتری بینند. طبق این اعلامیه که در آن زمان، توجه کافی به آن نشد «سایبر سکیوریتی» باید در سرلوحه برنامه های هر دولت قرار داشته باشد.
     برخی از شرکت کنندگان در نشست گفته بودند که «سایبر وار» مرگ آورتر و مصیبت بارتر از جنگ اتمی است. یکی از شرکت کنندگان در نشست ضمن اشاره به «فرضیه کلازوویتس» منتشره در نیمه اول قرن نوزدهم و در کتاب «درباره جنگ» گفته بود: «تاکتیک» در طول زمان و برحسب تحولات تکنولوژی تغییر می کند ولی استراتژی (اگر یک دولت دارای آن باشد) عنصر و عاملی ثابت است.
     چهارم مارس آن سال، پس از اینکه دولت آمریکا «ویوک کوندورا» را به عنوان صدر سازمان اینفورمیشن این فدراسیون انتخاب کرد اذهان باردیگر متوجه اهمیت قضیه شد و تفسیرنگاران نوشتند که «سایبر سکیوریتی» اینک مهمترین عامل نگرانی آور امنیت ملی آمریکاست. چین نخستین کشور بوده است که متوجه این قضیه شده و مراقب فعالیت ها با استفاده از اینترنت و اطلاعاتی است که از طریق این شبکهِ شبکه ها منتقل می شود و نیز تخریب های اینترنتی (سایبر).
    کوندورا که یک مهاجر خارجی است در رشته های علوم سیاسی، علوم اطلاعات، علوم بازرگانی و علوم کامپیوتر تواما تحصیل کرده و تجربه اندوخته است که لازمه احراز چنین سمتی است.
    دولت هایی که دارای چنین سازمانی هستند ـ سازمان اینفورمیشن ملّی ـ دقیقا مراقب تحولات طرز کارِ سرچ انجین ها و نقل و انتقال اطلاعات و دخل و تصرف (سانسور) از طریق آنها و نیز تلاش افراد و سازمانها برای تداخل و هک و ویروسی کردن و ... هستند. سردبیران رسانه ها اخیرا از میزهای تحریریه خود خواسته اند که به جای جستجوی مطلب و موضوع از طریق سرچ انجین ها، اخبار را از خبرگزاری هایی که رسانه مربوط مشترک آنهاست نقل کنند زیرا که مطالب منتقله توسط سرچ انجین ها گزینشی، دست سوم و چهارم هستند و منابع پس از دست اول، اطلاعات و اخبار را برحسب سیاست و منافع خود دستکاری و تنظیم می کنند و ....
    سایبر استراتژی برخی از دولت ها باعث شده است که سرچ انجین ها به تدریج عامل سیاست های این دولت ها شوند و یا به صورت بازرگانی (دریافت مزد به هر طریق از جمله اجازه درج اعلان) در آیند که در این صورت تنها مطالب مورد علاقه آن دولت و مساعد و موازی آن سیاست و یا مشتری را به دست می دهند و نیز از رسانه های طرف معامله نقل می کنند! که نوعی تبعیض در اطلاعات و معلومات رسانی است که قاعدتا باید منصفانه باشد. اعمال نظر در انتشار اطلاعات و عقاید و نیز هرگونه تلقین و بزرگ و کوچک سازی نوعی مغز شویی است و خطری است جهانی و برای انسان.
    در دهه بعد با گسترش سوشل میدیا، کار مشکل تر شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تا اپريل 2007 از ميان نامزدهاي حزب دمكرات، تنها اوباما (نامزد سياهپوست) جنگ با ايران را رد نکرده بود!
Gravel
در نخستين مناظره، و تا سي ام اپريل 2007 از هشت فردي كه تا آن زمان خودرا نامزد پست رياست جمهوري آمريكا از حزب دمكرات اين كشور كرده بودند، تنها «بارک حسين اوباما» متقاضي وقت نامزدي اين حزب، همان حرفي را در قبال ايران زده بود كه جورج بوش، همكاران او و بيشتر نامزدهاي حزب جمهوريخواه به ويژه «مك كين» مي زدند. اوباما (كه از پدر كنيايي و از مادر آمريكايي است) در مناظره دمكراتهاي داوطلب نامزدي كه 26 اپريل2007 در تالار دانشگاه دولتي كاروليناي جنوبي در شهر «آرنجبورگ» برگذار شده بود و مستقيما از شبكه هاي تلويزيوني آمريكا پخش شد گفت: اگر انتخاب شوم، در قبال اتمي شدن ايران همه آپشن ها از جمله گزينه نظامي روي ميز خواهد بود. وي افزوده بود: براي من ترديد نيست كه ايران اتمي تهديد بزرگي براي قدرت آمريكا و (با كمي مكث) براي متحدين آمريكا در منطقه (اسرائيل) خواهد بود.
    
Kucinch

اين اظهار «اوباما» كه در پاسخ به سئوال «براين ويليامز» از دبيران خبر در شبكه «ان بي سي» بيان شد باعث اعتراض «كوسنيچ» نماينده دمكرات اهايو در كنگره و نيز نامزد ديگر ـ سناتور پيشين آلاسكا؛ مايك گراول شد. «گراول» گفت كه او مخالف هرگونه برخورد و معارضه نظامي تازه است، انتقاد از سياست هاي نظاميگري دولت بوش بايد براي ما دمكرات ها درس عبرت باشد و چنين حرف هايي از دهانمان خارج نشود. وي افزوده بود: اين اظهار «اوباما» كه مي گويد اگر ايران به برنامه هاي اتمي اش ادامه دهد، آپشن نظامي «اوپن» خواهد بود براي شخص من ترس آور است. «كوسنيچ» نيز اظهارات اوباما را رد كرده و گفته بود: اين چنين اظهار صريحي مرا وحشت زده كرد. در آن مناظره، هفت نامزد ديگر از جمله بانو كلينتون گفته بودند كه بايد با ايران مستقيما مذاكره شود، چه درباره مسئله اتم و چه مسائل عراق، امنيت منطقه و حقوق بشر.
    از نامزدها سئوال شده بود: به گمان شما دولت آمريكا چند دوست واقعي (صميمي) در جهان امروز دارد؟ كه جملگي گفته بودند: اسرائيل، ژاپن، کره جنوبي و اعضاي ناتو.
    «جان ادواردز» يكي از نامزدها [و اينک به اتهام برداشت شخصي از کمک مالي مردم به تبليغات انتخاباتي اش تحت تعقيب قضايي]درباره مسئله عراق در آن مناظره گفته بود: وجدان آنان كه در اوايل سال 2003 در سنا به درخواست دولت مبني بر جنگ با عراق راي مثبت دادند، با مشاهده وضعيت جاري اين کشور؛ آرام و راحت نخواهد بود.
    انتخابات رياست جمهوري آمريكا در چهارم نوامبر 2008 (18 ماه پس از مناظره 26 اپريل 2007) انجام شد و اوباما که مورد توجه خاص شبکه هاي تلويزيوني اين کشور بود به پيروزي رسيد. 9 ماه پيش از انتخابات، الکتورهاي حزب دمکرات در کنوانسيون سراسري اين حزب، از ميان داوطلبان نامزدي، بارک حسين اوباما را به عنوان نامزد حزب انتخاب کرده بودند و او به نوبه خود سناتور جو بايدن - يكي از داوطلبان نامزدي را كه پذيرفته نشده بود به عنوان معاون خود تعيين کرد و روز راي گيري، انتخاب كنندگان به تيكت مشترک (نامزد رياست جمهوري و معاون او) راي دادند.
    
نامزدهاي حزب دمکرات آمريکا در مناظره 26 اپريل 2007

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
معاون وقت وزارت امور خارجه آمريکا، نخستين قرباني «مادامِ شهر واشنگتن»! و دنباله قضايا...
Randal L. Tobias
Randal L. Tobias معاون وقت وزير امور خارجه آمريكا در امور كمك هاي اين كشور به ساير نقاط از سمت خود كناره گيري كرد. 28 اپريل 2007 «راس» خبرنگار اينوستيگيتيو شبكه تلويزيوني «اي بي سي» آمريكا تلفني با "راندال" تماس گرفت و گفت كه نام او به عنوان «مشتري!» در دفتر تلفن «دبورا پالفري (معروف به مادام منطقه واشنگتن)» ديده شده است، در اين باره چه پاسخي دارد كه بدهد؟. راندال گفت كه مشتري ماساژ بوده و از موسسه اي به نام «پاملا مارتين و شركاء» درخواست فرستادن زنان ماساژگر به آپارتمانش كرده بود، نه سكس!. رسانه هاي آمريكا نوشته بودند كه راندال در زمينه كمك هاي خارجي مورد مشورت مستقيم كاخ سفيد (جورج بوش) نيز قرار مي گرفت.
    
Deborah


    در پي اين مكالمه، راندال كه مردي متاهل و در آن زمان 65 ساله بود و قبلا مدير كارخانه دارو سازي «الي ليلي» و از مقامات سازمان جهاني بهداشت، كناره گيري خود را تسليم كرد. به اين ترتيب، وي نخستين قرباني تهديد بانو «دبورا» شده بود كه به مدت 13 سال در منطقه واشنگتن يك موسسه «اسكورت سرويس» را اداره مي كرد و بيش از 130 زن (اصطلاحا: كال گرل) را، براي فرستادن نزد اين و آن در اختيار داشت. دبورا که بعدا تحت تعقيب قضايي قرار گرفته و برايش يك قرار تامين سنگين صادر شده بود. در پي سپردن اين قرار، تهديد كرده بود كه تلفن مشتريان موسسه خود را در اختيار رسانه ها قرار خواهد داد و افزوده بود که حدود 15 هزار مشتري داشته كه بسياري از آنان از مقامات دولتي بودند. متعاقب اين تهديد، گويا که وي همه و يا تعدادي از اين تلفن ها را در اختيار «راس» قرارداده بود. چندي بعد اعلام شد که دبورا خودکشي کرده است. وي خودرا با طناب حلق آويز کرده بود و جسدش به همين صورت به دست آمده بود!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خطر مهاجرت های آلوده به تقلّب برای فدراسیون آمریکا بدتر از حمله اتمی ـ مسائل ناشي از تغيير بافت فرهنگي، منش، روش زندگاني و اخلاقيات
از گزارش هایی که پس از 400 ساله شدن مهاجرت انگلیسی ها (اپریل 2007) به آمریکا، درباره مهاجرت های تازه به قلمرو دولت واشینگتن منتشر شده بود چنین برمی آمد که در دو سه دهه آخر قرن 20 و دهه نخست قرن 21 مهاجرت ها به تقلّب آلوده شده است. مهاجران اروپایی در قرون گذشته برای کار و آبادسازی به آمریکای شمالی آمده و مردمانی عاری از آلودگی بودند و پس از استقرار در آمريکا به وطن پيشين پشت کرده و حتي نامي از آن نمي بردند ولی مهاجران تازه و عمدتا غیر اروپایی برای پُرکردن جیب به هر طریق، سوء استفاده از تسهيلات رفاهي و بازنشستگي و ... وارد فدراسیون آمریکا مي شوند، ارتباط و رفت و آمد مکرر با کشور زادگاه را قطع نمي کنند، گذرنامه آن را در جيب دارند، اموال و درآمدهاي خود در زادگاه را حفظ و حتي به دريافت مستمري بازنشستگي از آنجا ادامه مي دهند و چون اين منابع را در دست دارند وفاداري کامل به آمريکا منطقا نمي توانند داشته باشند. علّت، عدم اصلاح قوانين مهاجرت آمريکاست که مربوط به دهها سال پيش هستند و با وضعيت روز تطبيق نمي کنند. براي مثال؛ در قرن نوزدهم و با هدف تبعه بومي کردن سياهپوستان (بردگان سابق) اصلي بر قانون اساسي آمريکا افزوده اند که بموجب آن هرکس که در خاک آمريکا متولد شود (و شده باشد) تبعه بومي آمريکا است. اين اصل که تا به امروز به قوت خود باقي مانده است به زرنگهاي ملل ديگر کمک کرده است که زن حامله خودرا براي چند روز به آمريکا منتقل کنند تا در اينجا وضع حمل کند و پس از دريافت گواهي ولادت خارج شوند و 18 سال بعد اين «زاده آمريکا» را به اين کشور بفرستند و او به استناد همان قوانين قديمي همه خانواده را که عمدتا در سنين کهولت هستند به آمريکا بياورد و بعدا تبعه شوند و برخوردار از تسهيلات رفاهي. همين بالا رفتن هزينه مديکر و تامين اجتماعي است که اين صندوق را دارد خالي مي کند و آمريکاييان را نگران. راه ديگر؛ ازدواجهاي اصطلاحا پُستي هستند و .... خطر، تنها زيان مالي به خزانه دولت نيست، بافت فرهنگي آمريکا با مهاجرت ميليون ـ ميليون تن از آسياي جنوبي و غربي و شمال آفريقا بويژه هنديان ـ هند 1ر1 ميلياردي دارد تغيير مي کند. در اين وضعيت، اطاقهاي فکر (انديشکده ها) نبايد تنها درباره اوضاع سياسي بين المللي بررسي کنند و نظر دهند. زيراکه خطر در اينجا و در خانه است.
    طبق همین گزارش ها هر سال صدها هزار و بلکه میلیون نفر برای یک اقامت بسیار کوتاه به آمریکا می آیند تا زن آنان در اینجا وضع حمل کند و فرزندشان (طبق قانون فعلی) تبعه بومی آمریکا باشد و پس از رسیدن او به سن بلوغ به اینجا بیاید و آنان را هم بیاورد. باز طبق قانون فعلی، هر کس که مالیات و درصد تامین اجتماعی ناشی از کار کردن خودرا (به ادعا و گزارش خود او) در چهار سال (متناوب و یا متمادی) به دولت آمریکا بپردازد پس از رسیدن به 65 سالگی (که این نصاب دارد بالاتر می رود) بازنشسته می شود و مشمول درمان رایگان. میلیونها نفر هستند که هر سال قبل از 15 آوریل به آمریکا می آیند و این گزارش (فرم مالیات) و درصد مربوط را [طبق اسناد ساختگي] می دهند و می روند و این وضعیت دارد صندوق تامین اجتماعی آمریکا را خالی می کند و پیش بینی شده است که در دهه های آینده از وجه تهی خواهد شد که از هم اکنون باعث نگرانی آمریکاییان میانسال شده است که پس از رسیدن به سن بازنشستگی، دیگر برای آنان پولی نخواهد بود. تقلب در امور درمانی و اجحاف و معاینات غیر ضروری دکترها که عموما مهاجر خارجی و بعضا هندی هستند، این مسئله را پیچیده تر ساخته است. همان گزارش ها نشان می داد که جعل اسناد پناهندگی و افزایش شمار پناهندگان، خزانه دولت های ایالتی و به ویژه کالیفرنیا را تهی ساخته و مثال آورده بودند که هر مهاجر ارمنی کالیفرنیا هر ماه دست کم یکهزار و پانصد دلار از صندوق ایالت دریافت می کند. این ایالت اینک دهها میلیارد دلار کسر بودجه دارد.
    جامعه شناسان در زمینه این مهاجرت های آلوده به تقلب به دولت هشدار داده و توصیه اصلاح قوانین مهاجرت و ايجاد يک نظام بازرسي گسترده را کرده اند. این جامعه شناسان دو سال پیش از آن گفته بودند بسیاری هستند که به آمریکا می آیند تا با ترتیب دادن حوادث رانندگی ساختگی و از این قبیل کارها جیب شرکت های بیمه را خالی کنند. در برخی از تفسیرهاي وقت آمده بود که خطر این نوع مهاجرت ها (بویژه مهاجرت های دوران پیری) بدتر از یک حمله اتمی است!.
     26 اپريل سال 1607 ميلادي (415 سال پیش) سه كشتي انگليسي به رياست كاپيتان كريستوفر نيوپورت با 104 مرد و پسر به آمريكاي شمالي رسيدند و لنگر انداختند و اين محل را به نام پسر ارشد پادشاه انگلستان، دماغه هنري (كيپ هنري) نامگذاري كردند كه اينك جزئي از شهر ساحلي 600 هزار نفري «ويرجينيا بيج» است و از زمان جنگ جهاني اول، دولت آمريكا در همان محل (فرست لندينگ) يك پايگاه نظامي به نام «فورت ستوري» تاسيس كرده است. اين دماغه، مدخل خليج «چه ساپيك» را تشكيل مي دهد. اين مهاجران که مسافت انگلستان تا قاره آمريکا را در 144 روز پیموده بودند سه روز در «کيپ هنري» ماندند و يک باريکه آب به نام «لين هيون» را مورد بازديد قراردادند. اين سه كشتي سپس در باريکه جنوبي خليج چه ساپيک (که خودشان نام «جيمز ريور» بر آن نهاده بودند) به حرکت درآمدند و پس از طي مسافتي معادل چهل مايل در محلي فرودآمدند و نام پادشاه وقت انگلستان « کینگ جيمز» را بر آن نهاده و «جیمز تاون» خواندند، و با ساختن يك قلعه چوبي و نصب دو توپ پايه كشوری را در آنجا گذاردند که از 233 سال پیش فدراسیون «ايالات متحده» شده است كه اينك 305 ميليون جمعيت دارد كه جز کمتر از یک درصد آنان ( بومیان ـ اصطلاحا سرخپوستان)، بقيه مهاجر هستند. پيش از ورود انگليسي ها، جمعيت بوميان 20 ميليون برآورد شده و شاید هم بیشتر بود. قبل از گروه کاپیتان نیوپورت، يك دسته انگليسي ديگر در جزيره «رونوك» واقع در ساحل كاروليناي شمالي (و نه چندان دور از کیپ هنری) پياده شده بودند كه ديگر اثري از آنان به دست نيامده است. 13 سال بعد هم دسته ديگري از انگليسيها در «پليموت» ماساچوست مستقر شدند و .... اسپانيايي هاي 115 سال زودتر از انگليسيها وارد قاره آمريكا شده بودند و در این میان اروپاییان دیگر از پرتغالی ها گرفته تا هلندی ها، دانمارکی ها و فرانسویان.
    مهاجران آمریکای شمالی تا قرن بیستم عمدتا اروپاییان بودند که سیاهان آفریقایی را هم به صورت بَرده وارد و مجبور به کار کرده بودند. مهاجرت زردها تا اواسط قرن 20 به آمريکاي شمالي محدود بود. از دو دهه آخر قرن نوزدهم مهاجرت زردها (در آمريکا؛ اصطلاحا آسیایی ها) به ایالت های ساحل غربی آغاز شده بود که در بدو امر، واکنش مهاجران اروپایی نسبت به آنان تند و سخت و گاهی توام با خشونت و کشتار بود بگونه ای که دو دولت آمريکا و کانادا با وضع قانون، مهاجرت زردها را محدود کردند. مهاجرت به فدراسیون آمریکا از نيمه قرن بيستم تقريبا منحصر به لاتين هاي قاره آمريکا و مردم دو قاره آسيا و افريقا بوده است و در دهه آخر قرن 20 شماري از روسيه و کشورهاي اروپاي شرقي. مهاجرت هاي اخير بوده که بافت فرهنگي را تغيير داده و همچنين منش، روش زندگاني و اخلاقيات را. کنفدراسیون کانادا خودرا يک کشور چند فرهنگي اعلام کرده ولي فدراسیون آمریکا (USA)، نَه. زيرا اختلاط فرهنگ و روش زندگاني و تفکر، مشکلات و مسائل متعدد به دنبال خواهد داشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 30 آوريل
  • 1492:  
    کلمبوس

    پادشاه وقت اسپانيا در اين روز به كريستوفر كلمبوس (متولّد ايتاليا) ماموريت داد كه از طريق درياهاي غرب، راه هند را بيابد كه وي در جريان همين سفر به قاره آمريكا رسيد. پرتغالي ها قبلا راه دريايي به هند از طريق درياهاي شرق (دماغه جنوبي آفريقا) را كشف كرده بودند.
        
        
  • 1789:  
    جورج واشینگتن

    سي ام اپريل اين سال، ژنرال جورج واشینگتن در بالكن ساختمان فدرال در خيابان «وال استريتِ» شهر نيويورك به گونه اي كه مردم او را ببينند سوگند وفاداري به قانون اساسي و ملت ياد كرد و نخستين رئيس جمهوری آمریکا شد.
        
        
        
  • 1803:   دولت واشینگتن در بیست و هفتمین سال استقلال مهاجرنشینان 13 گانه انگلیس (مناطق شرقی USA)، مناطق مرکزی آمریکای شمالی به وسعت 2 میلیون و 140 هزار کیلومتر مربع را از دولت وقت فرانسه (دولت ناپلئون بناپارت) به مبلغ 15 میلیون دلار خریداری کرد و با این معامله، بیش از دو برابر شد. این معامله در تاریخ به Louisiana Purchase معرف است. فرانسه از سال 1699 کنترل این مناطق را در دست داشت. فرانسه ورود به قاره آمریکا را از کانادا آغاز کرده بود. مناطق خریداری شده از فرانسه، 15 استیت کنونی USA و یا بخش هایی از آنها را تشکیل می دهند. نام لوئی چهاردهم پادشاه وقت فرانسه بر این مناطق گذارده شده بود (لوئیزیانا) و منطقه اُرلئان یکی از این مناطق بود که دولت واشینگتن این نام را به لوئیزیانا تغییر داد. بندر جنوبی این استیت، نیواُرلئان نام دارد.
        



        
        
  • 1871:   در این روز در آریزونای آمریکا 144 تن از بومیان طایفه آپاچي (اصطلاحا؛ سرخپوست) به دست نظامیان كشته شدند.
        
        
  • 1900:   دولت واشینگتن در این روز مجمع الجزایر هاوايي واقع در اقیانوس آرام که از خاک آمریکا دو هزار و 397 مایل فاصله دارد ضميمه قلمرو خود کرد که 59 سال بعد یک استیتِ فدراسیون آمریکا شد (پنجاهمین استیت). سَنفورد دُل نخستین فرماندار آمریکایی هاوایی بود. هاوایی که قبلا دارای استقلال و پادشاه بود در سال 1778 مورد بازدید کاپیتان کوک انگلیسی قرار گرفته بود. هاوایی یک میلیون و پانصدهزار تن جمعیت دارد.
        
        
        
  • 1961:   روسیه در این روز نخستین زیردریایی اتمی خودرا وارد نیروی دریایی کرد. این زیردریایی که K-19 نامگذاری شده بود مجهز به موشک اتمی بود.
        
        
  • 1967:   كار ساختن بزرگترين دكل جهان به ارتفاع 537 متر در روسیه به پايان رسيد.
        
        
  • 1970:   مداخله نظامی آمريكا در كامبوج آغاز شد.
        
        
  • 1991:   اعلام شد كه توفان دريايي وقت در بنگلادش باعث مرگ 131 هزار تن شذه است.
        
        
  • 1978:   مهندس مهدي بازرگان از سران نهضت آزادی (ملی ـ مذهبی ها) در يك مصاحبه راديويي كه در اين روز (از سال انقلاب) در اروپا پخش شد اظهار داشت كه شاه با مداخله درهمه امور كشور كه قانونا از اختيارات او نيست، مردم را برضد خود برانگيخته و براي جبران، ديگر فرصتي ندارد.
        
        
  • 2002:   ژنرال پرويز مشرّف از طريق يك انتخاباتِ شبيه رفراندم (يك نامزده = رايِ بله يا نَه) براي يك دوره ديگر رئيس جمهوري پاكستان شد. وي قبلا با كودتاي نظامي روي كار آمده بود. رياست بر پاكستان از طريق كودتاي نظامي، چندبار صورت گرفته است.
        
        
  • پيام‌هاي تازه
    5 نظر از 5 مخاطب این تاریخ آنلاین درباره لایحه پیشگیری از آسیب دیدگی زنان و ارتقاء امنیت آنان در برابر سوء رفتار
  •  
        دبیرخانه این کرونیکل ژورنالیستیِ آنلاین، بیست هفتم و بیست هشتم فروردین 1402 (16 و 17 اپریل 2023) سه پیام، حاوی ابراز نظر درباره لایحه ارتقاء امنیت زنان که در مجلس شورای اسلامی مطرح است دریافت داشت و 31 فروردین و دوم اردیبهشت 1402 دو نظر دیگر.
         ولی از آنجا که یکی از این مخاطبان (مخاطبی که پیام حاوی نظر او بیست و هشتم فروردین دریافت شد) اشاره و استناد به سه خبر روزنامه مندرج در دهه های گذشته کرده است که لازم بود کُپی های ارسالی آنها در کنار نظر او درج شوند و تنظیم اندازهِ کپی مطالب و یا تیترهایِ مورد اشاره وقتگیر بود و نیز تعطیلات سه روزه، سه نظر دریافتیِ اول درسایت 26 اپریل این تاریخ آنلاین درج شدند و درج دو پیام دیگر به اضافه آن سه به سایت امروز (29 اپریل ـ نهم اردیبهشت) منتقل شده اند.
         این پیام ها، صرفاً حاوی نظرات فرستندگان آنها هستند که برپایه اصل رعایت آزادی بیان و نظر درج می شوند:
        
        
    جهت اطلاع نمایندگان مجلس و اعضای شورای نگهبان و روحانیون معظم

        
        پیام زیر 28 فروردین دریافت شد که سه کُپی روزنامه به پیوست داشت:
        
        "متن 51 ماده لایحه ارتقاء امنیت زنان را که جزئیات برخی از مواد آن در مجلس تحت بررسی است در خبرگزاری ایسنا خواندم. تقریبا تمامی مفاد این 51 ماده در قوانین مدنی و کیفری ایران و ضوابط دیگر از صدر مشروطیت تا کنون ـ البته با عبارات و جملات ساده تر و صریح تر وجود دارد و اجرا می شده و پیش از آن در طول حدود 1350 از زمان اسلامی شدن ایران و اجرای فقه اسلامی و دستورهای قرآن کریم و احکام پیامبر و امامان. اصل دهم قانون اساسی هم تأکید دارد که همه قوانین و مقررات مربوط به روابط خانواده برپایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد و اصل 21 صراحت دارد که حقوق زن در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین شود.
        ببینید؛ ایران از زمان رفراندم فروردین 1358 نه فقط جمهوری اسلامی بلکه دارای نظام اسلامی است و رهبر آن طبق قانون اساسی، یک فقیه. بنابراین همه مصوّبات مجلس در آن زمینه ها باید در محدودهِ آیات کلام الله مجید، احکام اسلامی و فرهنگ اسلامی باشد. بیش از 13 قرن است که ما ایرانیان با احکام و قواعد اسلامی زندگی کرده و خوی گرفته ایم یعنی که دارای فرهنگ اسلامی شده ایم و لذا، در هر امری باید فرهنگ اسلامی مردم را در نظر داشت. بخاطر دارم 60 سال پیش زمانی که 14 ساله بودم، در ماه مبارک رمضان، داماد خاله ام که یک معمار بود و برای برآورد هزینه تعمیر به خانه ما آمده بود و آب خواسته بود تا بنوشد، مادرم او را از خانه بیرون کرد و تا زنده بود او را ملاقات نکرد. از من ـ پسرش رو می گرفت. این، یعنی فرهنگ. پس از مشروطه شدن ایران، پنج مجتهد جامع الشرایط باید در مجلس شورا (پارلمان) حاضر بودند تا ماده و تبصره ای در تباین با احکام اسلامی تصویب نشود و پس از انقلاب، شورای نگهبان همان وظیفه با ابعادی بیشتر را بر عهده دارد و تا مصوبات مجلس را تأیید نکند قانون نمی شوند. در قرآن کریم درباره زنان یک سوره کامل آمده است؛ سوره نساء و در شماری از آیات دیگر نیز اشاراتی به زنان شده است و همچنین احکام که در طول 14 قرن دقیقا رعایت و فرهنگ شده اند.
        بحث را از ماده 50 لایحه ارتقاء امنیت زنان آغاز کنم. این ماده و تبصره اش:
        ماده 50 - ‌زنانی که برای خروج از کشور نیاز به اذن همسر دارند، در صورت خودداری غیرموجه وی [شوهر] از اعطای اذن، می‌توانند ضمن تقدیم دادخواست، مدارک و مستندات خود مبنی‌بر ضرورت خروج از کشور را به دادگاه خانواده تسلیم کنند. دادگاه خارج از نوبت نسبت به موضوع رسیدگی کرده و در صورت احراز ضرورت امر، عنداللزوم پس از اخذ تأمین مناسب، اذن خروج از کشور با ذکر مدت و دفعات سفر خواهد داد.
        تبصره- مصادیق موارد ضروری، از سوی وزارت دادگستری و با مشارکت معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه ظرف ۳ ماه از زمان لازم الاجرا شدن قانون، تدوین می‌شود و به تصویب هیات وزیران می‌رسد.
        طبق همین قوانین موجود و دهها ساله که برگرفته از سنّت صدها ساله است، همه زنان متأهل نیاز به موافقت رسمی شوهر جهت گرفتن پاسپورت و رفتن به خارج دارند و به نظر من [مخاطب]، خودداری ـ موجه و غیر موجه ندارد. حالا سرانگشتی حساب کنیم که اگر تشخیص داده شود که خارج رفتن یک خانم شوهردار به رغم عدم رضایت شوهرش ضرورت دارد و به خارجه برود، آیا در بازگشت، این شوهر آن خانم را تحمّل خواهم کرد؟ و دست کم زندگی صمیمانه و واقعی خواهند داشت؟. گمان نکنم. همچنین تشخیص ضرورت، آسان نیست و نارضایی شوهر که در قلب و مغز ریشه خواهد کرد با حکم دادگاه برطرف نمی شود و .... اگر ضرورت برای درمان بیماریِ صعب العلاج باشد که مهارت و دانش دکترهای ایران که امروزه در کشورهای پیشرفته هم دارند طبابت می کنند کمتر از خارجی نیست. چنانچه برای دیدار بستگان باشد که امروزه با تماس های رایگان ویدئویی (واتساپ و ...) دیدار در تمام ساعات شبانه روز امکان پذیر است. بنابراین می ماند ضرورت شرکت در مسابقه ورزشی و یا سمینار علمی ـ ادبی که یک خانم باید پیش خود محاسبه کند که ادامه زندگی با شوهرش را ترجیح می دهد یا شرکت در مسابقه و سمینار را. در این موارد این سئوال پیش می آید که چرا نباید با شوهرش به کشور مورد نظر برود و در کنار هم باشند؟. به نظر من [مخاطب] چنین خانمی در صورت اخطار احتمالی شوهر پس از رفتن او، بعید نیست پناهنده کشور دیگر و خبر رسانه ها شود و به شهرت وطن آسیب برسد. همچنین اگر خانمی که طبق حکم دادگاه به خارج برود، چنانچه در آنجا هوس مایو پوشیدن و کنار دریا رفتن کند و در این حالت عکسی از او گرفته شود که این روزها همه با دوربین تلفن های دستی عکاس شده اند و در شبکه های اجتماعی قرار گیرد چه تعبیری خواهد داشت و آسیب حیثیتی به جامعه اسلامی و همچنین اگر به یک باشگاه شبانه برود. گرفتن تأمین و التزام که در ماده 50 آمده است کافی نیست. مگر قانون و اخلاق افراد را از دزدی، ارتشاء، مواد مخدر، تجاوز به اموال و اراضی عمومی و ... منع نکرده اند؟. درست یادم هست که انتشار یک خبر از چنین وضعیتی در روزنامه ها در بهمن 1356 و چند هفته پس از انتشار نامه رشیدی مطلق که جعل دولت وقت بود و اعتراض روحانیون و طلبه در قم، بر شعله های آتش اعتراض افزود و شماری دیگر وارد میدان اعتراض و تظاهرات کرد و .... این خبر که کپی تیتر آن روزنامه را از تاریخ آنلاین خودتان [این تاریخ آنلاین] گرفته ام و ضمیمه است حکایت داشت که یک خانم ایرانی میلیون ها تومان در قمارخانه های لندن باخته بود. در ماده 50 این لایحه نام دادگاه خانواده آمده است. امام (ره) پس از پیروزی انقلاب قانون حمایت خانواده را که دادگاه خانواده بر پایه آن ایجاد شده بود ابطال کرد و آن را مغایر تعالیم اسلامی دانست. در کشورهای دیگر هم دادگاه خانواده وجود ندارد، مسائل زن و شوهری و حضانت به دادگاههای عمومی (حقوقی و یا کیفری) ارجاع می شود. پیش از تیرماه 1346 [اجرای قانون حمایت خانواده] دادگاههای شرع به امور زن و شوهری که از جانب قضات دادسراها و دادگاههای عمومی به آنها ارجاع می شد رسیدگی می کردند. کپی دستور امام را از تاریخ خودتان [این تاریخ آنلاین] برداشته و ضمیمه کرده ام.
        همچنین، در سال 1348 به رغم فشار خواهران شاه، وزیر وقت آموزش و پرورش که یک خانم بود و دیگر خانم های صاحب مقام و نمایندگی مجلس، پیشنهاد صدور گذرنامه برای خانم های متآهل بدون کسب رضایت کتبی و محضری شوهر و مسافرت به خارج رد شد. کُپی تیتر یک روزنامه را که در تاریخ خودتان درج شده است برایتان ضمیمه کرده ام. در این باره توضیح بیشتری بدهم:
        من [مخاطب] که همسرم ده سال پیش فوت شده و تنها فرزندمان به آمریکا مهاجرت کرده است پس از پایان تحصیلات متوسطه، چون در کنکور دانشگاه قبول نشدم به خدمت وزارت فرهنگ وقت درآمدم و در تهران آموزگار دبستان شدم. در طول 8 سال بعد، هر سال در کنکور دانشگاه شرکت کردم و قبول نشدم، ولی در نهمین بار که شرکت همه دیپلمه ها، صرف نظر از رشته ای که در دوره دوم متوسطه تحصیل کرده بودند در کنکور همه رشته های دانشگاهی آزاد شده بود در رشته قضایی دانشکده حقوق قبول شدم. من دیپلم رشته طبیعی دارم و تا آن سال فقط می توانستم در کنکور رشته های پزشکی، کشاورزی، دامپزشکی و زیست شناسی و شیمی شرکت کنم.
        رشته قضایی از دیرزمان سختگیری در حضور و غیاب نداشت و برای کار آموزگاری من که یک هفته صبح ها بود و یک هفته بعد از ظهرها مشکل ساز نبود. پس از اتمام تحصیلات قضایی در همان وزارت فرهنگ که به آموزش و پرورش تغییر نام داده بود ماندم و دبیر دبیرستان شدم و تا بازنشستگی به همین کار ادامه دادم. به یاد دارم که در سال 1348 (8 سال پیش از آغاز انقلاب) یک روز رئیس دبیرستان مرا خواست و گفت یک نماینده مجلس خواسته است که چند دانش آموز کلاس ششم دبیرستان به او معرفی شوند که جمعه این هفته بروند و از کسانی که این نماینده مجلس تعیین کرده است مشروح نظرشان را در باره پیشنهاد مشروط صدور گذرنامه برای خانم های شوهر دار بدون موافقت شوهر کسب کنند و جریان را به او گزارش کنند تا مطرح سازد. سه دانش آموز با استعداد را معرفی کردم و دو روز پس از آن جمعه پرسیدم که به چه نتیجه ای رسیدند، گفتند هرکدام به ده نفر مراجعه کردیم؛ سه روحانی، سه کاسب، دو معلم و دو کارمند دولت و از این سی نفر فقط دو نفرشان مخالفت نکردند، روحانیون گفتند که اسلامی نیست و بقیه گفتند که اگر شوهر راضی نباشد، مسافرت مساوی است با طلاق و برخی هم گفتند که معلوم نیست خانمی که بدون موافقت شوهر به خارج برود در آنجا چه خواهد کرد. چند روز بعد روزنامه ها تیتر زدند که پیشنهاد رد شد.
        مطلب دیگر این است که به تصور من [مخاطب]، خانمی که بدون رضایت شوهر و با حکم دادگاه به خارج برود، خیلی آسان و با نشان دادن همان حکم می تواند پناهنده شود و در بسیاری از کشورها، دور بودن زن و شوهر ناسازگار از هم برای مدتی معیّن [سپریشِن] یعنی طلاق و در همین کشورها، زنا جرم نیست. یکی از شاگردان سابق که چند سال پیش پس از سال ها اقامت در آلمان به ایران آمده بود و اورا تصادفا در خیابان دیدم و پرسیدم که به چه صورت مقیم آنجا شده است گفت به دروغ گفتم که تغییر دین داده ام، چون در ایران مقامات متوجه اقدام من شدند، به خارج فرار کرده و به اینجا آمده ام، زیرا که طبق موازین اسلامی عمل من مجازات دارد. برای پناهنده شدن به کشور دیگر انواع درغگویی و نشان دادن مدرک ساختگی در کار است.".
        مخاطب در آخرین پاراگراف پیام خود نوشته است: "اگر تصمیم به درج این نامه داشتید که در این صورت در تاریخ خواهد ماند تا دهها سال بعد مورد قضاوت قرار گیرد، لطف کنید تیتر بنویسد: جهت اطلاع نمایندگان مجلس و اعضای شورای نگهبان و روحانیون معظم.".
        
    مجموع کُپی های دریافتی


        
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        
    برخی از سوء رفتارها به اناث ناشی از تورّم پول و گرانی و تنگدستی است ـ مجلس می تواند با وضع قانون، درآمد دولت را مساوی با هزینه هایش کند و بانک مرکزی را ممنوع از دادن قرض به دولت که میزان پول در جریان را افزایش می دهد و همچنین تورم پول را

        
        مخاطب دیگر که پیامِ حاویِ نظر او بیست و هفتم فروردین 1402 دریافت شد:
        
        "مشکلات اصلی کشور تورّم و کاهش بی سابقه قدرت خرید ریال است، نه سوء رفتار و امنیت نداشتن اناث. در موارد متعدد، اگر سوء رفتاری هم باشد ناشی از گرانی و تنگدستی و جا به جایی [مهاجرت داخلی] بدون کنترل شهروندان است. برای تأمین امنیت بانوان و پیشگیری و مجازات سوء رفتار نسبت به دختران و زنان احکام اسلامی و قوانین مصوبه متعدد داریم. مشکل کشور تورّم پول است. این نوع تورم یک تعریف چند کلمه ای دارد ـ یک عبارت: هزینه های دولت بیشتر از درآمدهای آن (به اصطلاح: کسری بودجه) و گرفتن اسکناس (پول کاغذی) از بانک مرکزی که وارد جامعه می شود و در دست مردم قرار می گیرد. در همه کشورهای 193 گانه عضو سازمان ملل، چه دستگاهی لایحه بودجه پیشنهادی دولت برای سال مالی بعد را تصویب می کند؟، پارلمان (مجلس). حالا این سئوال به ذهن هرکس می آید که چرا مجلس شورای اسلامی پیش از تصویب بودجه کسری دار، از دولت نمی خواهد که راه درآمد ارائه دهد و درآمد ثابت، مالیات است و اگر دولت امروز و فردا کند، نمایندگان با دادن طرح می توانند درآمد دولت را بالا ببرند تا مجبور به دریافت اسکناس کاغذی و ... از بانک مرکزی نشود. مجلس همچنین می تواند که بانک مرکزی را از قرض دادن به دولت ممنوع کند. همه چیز در دست مجلس است و نه فقط رفع سوء رفتار نسبت به اناث که صدها قانون و احکام برای آن داریم و اجرا می شوند.".
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        
    لایحه ارتقاء امنیت بانوان اگر به همین صورت مصوّب شود، گمان نکنم شورای نگهبان بدون بازنگری مجدد مجلس آن را تأیید کند که قانون شود

        
        مخاطب سوم که پیام او 28 فروردین 1402 واصل شد:
        "لایحه ارتقاء امنیت بانوان اگر به همین صورت مصوّب شود، گمان نکنم شورای نگهبان بدون بازنگری مجدد مجلس و اصلاح مواردی از آن، آن را تأیید کند که قانون شود. به نظر من [مخاطب] این لایحه همچنین با درگیر کردن چند وزارتخانه و سازمان دولتی برای اجرای آن و آیین نامه نویسی بر آن و صدور بخشنامه، بر بروکراسی ها که کم هم نیستند خواهد افزود ازجمله کشاندن پای وزارت کشور، وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت علوم و تحقیقات فناوری، وزارت بهداشت و درمان، وزارت راه و شهرسازی، وزارت کار و رفاه اجتماعی، شهرداری، صدا و سیما و ... به آن. به عقیده من [مخاطب]، این لایحه اگر قانون شود بر میزان احتیاط مردان در ازدواج کردن می افزاید.
        اگر قوانین حقوقی و کیفری موجود را بنگریم خواهیم دید که موارد این لایحه در همه آنها وجود. برای مثال: راه ندادن زوجه به خانه که در این لایحه آمده است همان ترک انفاق است و مجازات دارد و این قانون دهها سال است که اجرا می شود. همچنین حمایت اناث آسیب دیده و فرستادن به مددگاه و نیز فرستادن دختران کمتر از 18 ساله به پرورشگاهها بدستور دادستان محل که سابقه طولانی دارد. جرم بودن تشویق به فساد و یا خیانت به شوهر، تشویق به مواد مخدر و ... در قوانین جاری هم وجود دارد و اجرا می شود. قانون مزاحمت بانوان که مجازات زندان دارد از قوانین دوران حکومت مصدق است. وارد جزئیات نمی شوم. به نظر من بهتر است که این لایحه دوباره نویسی شود و مواردی در آن باقی بماند که در قوانین دیگر نیست با جملاتی ساده و روشن. من در دهه های 1340 و 1350 هفت سال مددکار اجتماعی در حوزه دادگستری بودم که تغییر حرفه دادم و بعدا بازنشسته شدم و مواردی در آن زمینه را که در حرفه و وظیفه ما بود انجام می دادیم و تازگی ندارد. ضمنا بکار رفتن کلمات قاچاق زن و آوارگی و ... در این لایحه در خور شأن [زیبنده] نظام اسلامی پس از 44 سال برقرار شدن نیست.
        در مورد زنان شوهردار و مجاز بودن مسافرت به خارج بدون راضی بودن شوهرانشان باید احکام اسلامی را در نظر گرفت که از زمان بعثت رعایت می شوند و نمی شود در یک جامعه اسلامی خلاف آن رفتار کرد.".
        
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        
    نظر دریافتی چهارم: اول رفع تورّم و سپس پرداختن به اموری دیگر ـ اقدام مجلس عوام انگلیس در سال 1909 برای تأمین بودجه دولت و بالابردن ارزش لیره انگلیس

        
        نظر دریافتی از یک مخاطب ساکن آمریکا که 31 فروردین 1402 دریافت شد:
        
        "این سال ها مسئله کشور، تورّم است و رهبر جمهوری اسلامی سال 1402 را «سال تورّم زدائی» اعلام کرده اند و به نظر این جانب، لازم است مجلس شورای اسلامی که انتخابات دوره بعدی آن اسفندماه امسال برگزار می شود ترجیحا به این کار بپردازد. لایحه سوء رفتار به زنان جای خود دارد ولی تورم مسئله بزرگی است. این لایحه زنان، اقلیت کوچکی را شامل می شود و از دیدگاه من ربطی هم با موضوع «مهسا» ندارد. تورّم، دارندگان را داراتر و مرفّه تر و زندگی ندارها را سخت تر می کند. کسی که خانه و اتومبیل دارد و درآمدش رو به فزونی است نگرانی زیاد ندارد. آمریکا آمدن من در سال 1335 نتیجه تورّم نوع ویژهِ شش سال اول دهه 1350 بود. پدرم خانه ای را در سال 1347 به سی و هفت هزار تومان خریده بود هشت سال بعد در تیرماه 1355 به یک میلیون و 40 هزار تومان فروخت، یک آپارتمان 3 اطاق خوابه به 510 هزار تومان و یک اتومبیل به 34 هزار تومان خرید و 492 هزار تومان آن را داد 70 هزار دلار گرفت و به من داد که دوبار پیش از خدمت سربازی و یک بار پس از آن در کنکور دانشگاه شرکت کرده و پذیرفته نشده بودم تا برای تحصیل به آمریکا بیایم که آمدم. اشتباه آن دولت این بود که چاپ کردن اسکناس را افزایش می داد ولی نرخ ارز را ثابت نگهمیداشت و کسی که پول داشت به آلمان می رفت و بنز دست دوم وارد می کرد و پُز می داد و یا بچه هایش را به خارج می فرستاد و آنها که مال و منال و درآمدی جز دستمزد روزانه نداشتند با شروع اعتراضات به آنها پیوستند و رژیم تغییر کرد.
        راه حل، راهی است که مجلس عوام انگلستان در سال 1909 مبتکر آن بود و در کتاب های درسی دانشگاهی به «پی پل باجِت ـ بودجه مردم» معروف است که با وجود مخالفت مجلس اعیان انگلیس و ... از 1910 اجرا شد و آن گرفتن مالیات واقعی از دارندگان بود. این اصطلاح از همان وقت باقی مانده است: کسانی که از پرتو دولت که امنیت و وسیله ثروت اندوزی و محافظت از ثروتشان را برقرار و حفظ می کند باید به همان نسبت دارایی و نیز درآمدشان هزینه های دولت را جبران کنند [تأمین کنند]. اجرای این قانون مجلس عوام، سطح رفاه اجتماعی و ارزش لیره استرلینگ (پاند) انگلیس را بالا برد. چرچیل که سه دهه بعد نخست وزیر شد از مدافعان همین اقدام مجلس عوام بود که به شهرت رسید. از دست مجلس شورای اسلامی خیلی کارها بر می آید.
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        
    یک خانم می تواند در شرایط ضمن عقد ازدواج، اجازه و حق مسافرت خارج را از شوهرش بگیرد و نیازی به رفتن به دادگاه و اثبات لزوم مسافرت و پیچ و خم های دیگر و احتمالا برهم خوردن خانواده را ندارد

        
        نظر پنجم واصله در دوم اردیبهشت 1402 از یک مخاطب:
        
        لایحه در دست بررسی موسوم به سوء رفتار نسبت به خانم ها اگر به این صورت تصویب شود، چند بار میان مجلس و شورای نگهبان رفت و آمد خواهد داشت. چند بار این لایحه را خواندم، به تصور من که کار چندانی از دست آن که اقلیت بسیار کوچکی را شامل می شود بر نخواهد آمد. نه تنها ایران، همه کشورها قانون مبارزه با مواد مخدر، مجازات دزد، چاقوکش، کلاهبردار و ... دارند ولی این جرائم ادامه دارد و هر روز هم بیشتر می شود و تازگی زورگیر و موبایل قاپ هم پیدا شده است. اگر سطح زندگی بالا برود، رفاه باشد و ازدواج برپایه تناسب و شناخت فرهنگی کامل، مسائل خانوادگی کاهش می یابد. در مورد مسافرت خارجی بانوان شوهردار، به جای این بندِ به تصور من پر پیچ و خم، مسئله در عقدنامه و از همان لحظه پیش از ازدواج قابل حل است. عقدنامه ها شرایط ضمن عقد دارند. خانمی که تصور می کند ممکن است روزی روزگاری بخواند سفر خارج برود، می تواند در شرایط ضمن عقد این اجازه را و برای همیشه (دائم) از شوهر آینده اش بگیرد و همچنین شرایط دیگر که نیازی به رفتن به دادگاه و اثبات لزوم مسافرت و طی کردن پیچ و خم های دیگر و احتمالا برهم خوردن خانواده نخواهد بود.
        




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com