Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
8 آوريل
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 8 آوريل
نیاز مُبرم جهانیان به یک خبرگزاری و یک سرچ انجین غیرخصوصی و نامتعهّد ـ شرحِ تلاش بی نتیجه این روزنامه نگار ایرانی از 1961 برای آن!
در شهریور 1340 (سپتامبر 1961 ـ دوران نخست وزیری علی امینی)، دو سال از کار نگارنده (نوشیروان کیهانی زاده و در آن زمان؛ 25 ساله) به عنوان دبیر اخبار بین الملل خبرگزاری پارس ـ خبرگزاری ملّی ایران می گذشت. در این دو سال، کار من نه تنها تنظیم اخبار تحوّلات سایر کشورهای جهان برای رادیو سراسری و بولتن خبرگزاری جهت ارسال به مطبوعات و مشترکین دیگر بود بلکه برای خود، دست به تحقیق درباره وابستگی ها، تلقینات و مغزشویی های چهار خبرگزاری بزرگ (بیگ ـ 4) زده بودم. سبب و انگیزه این تحقیق، مشاهده تفاوت پوشش و تنظیم گزارش رویدادها از هر خبرگزاری با خبرگزاری دیگر بود و اِعمال نظرات خاص در انتخاب کلمات و عبارات و حذف و اضافه کردن عناصر خبر که نشان می داد پشت سر هر خبر، چه دستگاهی قرار دارد. خبرگزاری پارس علاوه بر این «4 بزرگ»، مشترک خبرگزاری های تاس، آلمان، خاورمیانه، ایتالیا و چین بود که خودرا جهانی هم می خواندند. همچنین مانیتور بزرگ خبرگزاری پارس ـ به بزرگی یک اطاق، اخبار رادیوهای ملّی کشورها را به طور خودکار ضبط و مترجمین، این اخبار را به فارسی ترجمه و به میز دبیر وقت می فرستادند. مترجمان ـ اگر هم در یک اطاق و نزدیک به هم می نشستند حق نداشتند از یکدیگر بپرسند مثلا: شما این خبر را داشته اید تا من ترجمه نکنم. زیرا، تنظیم خبرهایِ وارده (اصطلاحا؛ ورودی ها) متفاوت بود و کار دبیر میز بود که با خواندن همه آنها، یک خبر کامل برای پخش و یا بولتن تنظیم کند و بنویسد به اضافه سابقه آن ـ شرحِ اشخاص و محل های آمده در خبر و تلفّظ درست نام های نامأنوس، با مراجعه به آرشیو اخبار و دائرة المعارف ها.
    در راستای این تحقیق، برای مثال: خبر رسمی یک تحوّل تازه و پخش شده از رادیو دولتی کشور مربوط را در کنار اخبار دریافتی از خبرگزاری ها قرار می دادم تا تغییرات اِعمال شده و اضافه و کم شده ها را ببینم. بعضی از خبرگزاری ها به جای سابقه مطلق، سابقه تفسیری بر اخبار می نوشتند و به سهولت درک می شد که کار یک کارشناس ماهر روابط عمومی دولت ذینفع است که خبرگزاری، وابسته به آن است. در میان این خبرگزاری ها، اسوشییتدپرس متعلق به روزنامه های آمریکا که سهامدارانش بودند سیاست آنها را دنبال می کرد و خبرگزاری آلمان بیش از دیگران رعایت قواعد خبرنویسی را.
    دریافت خودرا به ابوالحسن کمالی (خواهرزاده محمد مسعود مدیر مقتول روزنامه مرد امروز) مدیرعامل وقت خبرگزاری پارس گزارش کردم همراه با اندرز به سایر دبیران اخبار که گول خبرگزاری های اصطلاحا بزرگ را نخورند و هموطنان تلقین و مغزشوئی نشوند که اگر بشوند یک گناه عمومی است.
     این اندرزها باید جهانی می شد. لذا، درصدد برآمدم شرحی به نشست سران کشورهای غیر متعهد Non-aligned movement که قرار بود همان روزها (یکم تا ششم سپتامبر) در بلگراد تشکیل شود بنویسم و بگویم؛ زمانی هدف های آنها تحقّق می یابد که ملت هایشان تلقین سیاست های دیگران نشوند و واقعیّتِ تحولات به ایشان گفته شود، دیگر قضاوت با خود مخاطبان است و تفسیر تحولات از دیدگاه خود، نه تفسیر دیگران بر پایه سیاست هایشان و بعضا استعماری و نفوذی که هدف از جنبش عدم تعهد، حذف استعمار و نفوذ است و ... و برای رسیدن به این هدف ضرورت دارد که کشورهای غیر متعهّد که در جهان اکثریت دارند، خود یک خبرگزاری جهانی بزرگ و گسترده تأسیس کنند و ....
    این پیشنهاد را به انگلیسی نوشتم و دادم مصطفی جعفری خبرنگار پاکستانی تبار «تهران جرنال» و مترجم خبر از انگلیسی به فارسی و از فارسی به انگلیسی آن را بخواند و در صورت مشاهده اغلاط تحریری آنها را تصحیح کند.
     اصل پیشنهاد به دفتر تیتو رئیس کنفدراسیون یوگوسلاوی و میزبان نشست [نخستین نشست سران کشورهای غیر متعهد] که قرار بود رئیس آن باشد ارسال شد و رونوشت آن به علی امینی نخست وزیر [جهت اطلاع، زیراکه ایرانِ وقت متحد غرب بود، نه نامتعهّد] و سفیران کشورهای عضو جنبش که در تهران سفارتخانه داشتند.
     [Non- aligned movement نتیجه مذاکرات کنفرانس سال 1955 باندونگِ اندونزی و اندیشه آن از نهرو، تیتو، سوکارنو، عبدالناصر و قوام نکرومه (رئیس جمهوری وقت کشور غَنا) است. شعار این جنبش؛ نه شرقی و نه غربی و نه دشمنی و نه جنگ بوده و بر ضد هرگونه سلطه، نفوذ و استعمار. شانزدهمین نشست سران این جنبش در آگوست 2012 در تهران برگزار و ایران رئیس دوره ای آن شد. این جنبش 120 عضو دارد.].
    چند هفته پس از ارسال پیشنهاد، سفارت یوگوسلاوی در تهران تلفنی به من اطلاع داد که نامه ام دیر واصل شده بود تا در دستور کار نشست قرار گیرد و بماند برای دومین نشست که در سپتامبر 1964 در قاهره تشکیل خواهد شد.
    در زمان تشکیل نشست قاهره، مناسبات ایران و مصر در اوج وخامت بود و تعقیب پیشنهاد میسّر نشد و آن را موکول به سومین نشست سران در لوزاکا (پایتخت زامبیا) در سپتامبر 1970 (شهریور 1349) کردم که مشغله زیاد (معاونت سردبیر روزنامه اطلاعات، عضویت شورای آموزش و پرورش، تدریس تاریخ، سردبیری خبرگزاری پارس و سخن از ادغام همه رادیو تلویزیون های ایران در یک سازمان در تابستان سال بعد) مرا از تعقیب کار باز داشت بویژه اینکه در تهران مشوّق هم وجود نداشت.
    این اندیشه فراموش نشد و آن را در آمریکا در یک رساله 120 صفحه به زبان انگلیسی نوشتم که پرویز ایرانزاد که نسخه ای از آن را از طریقی به دست آورده بود ترجمه کرد و خلاصه ای از آن در تابستان 1371 در «هفته نامه هدف» چاپ تهران انتشار یافت.
    سال بعد (1372) در یک ملاقات، دکتر فریدون وردی نژاد مدیرعامل وقت ایرنا به من گفت که او نیز از دیرزمان در این اندیشه بوده است که کشورهای نامتعهد یک خبرگزاری بزرگ و بی طرف داشته باشند که واقعیت ها را منعکس و بگوش برساند و این تلاش (تلاش او) تا به امروز (آن زمان) به این نتیجه رسیده که یک ائتلاف (پول) از خبرگزاری های کشورهای عضو جنبش نامتعهدان تشکیل شود زیراکه تأسیس یک خبرگزاری بزرگ و مستقل هزینه سنگین دارد و یک کشور نمی تواند این بودجه را تأمین کند. این ائتلاف (پولِ خبرگزاری های کشورهای نامتعهّد) ایجاد شد ولی ندرخشید و یک خبرگزاری بزرگ جهانی نشد و دکتر وردی نژاد که سرگرم احیاء روزنامه بسیار قدیمی ایران، دانشکده خبر و ... بود تلاش خودرا عمدتا متوجه این امور کرد.
    پس از پیدایش سرچ انجین ها در اینترنت در دو ـ سه دهه گذشته، مسئله تلقین و نفوذ و سیاسی کاری از طریق گزینش اخبارِ رسانه های مورد نظر و بازنشر نظرات خاص، مضاعف شده است. به نظر می رسد که این سرچ انجین ها که کمپانی شده و فروشنده سهام در حال افزایش خود، برحسب منافع مادی و سیاسی، منابع اخبار را گزینش می کنند به این ترتیب که در مورد یک موضوع که در هزاران رسانه قرار گرفته تنها همان رسانه هایی را انتخاب می کنند که به آنها گفته شده و یا منافع مادی و سیاسی شان اقتضا می کند. یک نمونه آن (سال 2016)، گزینش و بازنشر اخبار فعالیّت های دو نامزد انتخاباتی دو حزب اصلی فدراسیون آمریکا بود که منابع اخبار و تبلیغات یکی از این دو نامزد و رسانه های ناشر آن را وسیعا در سایت خود قرار می دادند. به عبارت دیگر، «میدیا کراسی» گسترش یافته و میلیونها ـ بلکه میلیاردها انسان تلقین نادرست می شوند و محروم از دریافت اطلاعات درست، بی طرفانه و همه جانبه و ادامه این وضعیت به مرگ «مَس میدیا ـ رسانه های همگانی» و توجه روزافزون مردم به سوشِل نِت وُرک ها و دریافت خبر حتی ناقص و شایعه از یکدیگر جلب می شود. در سال های اخیر و عمدتا در غرب، روزنامه های معروف توسط ارباب سرمایه و اصحاب منافع و نفوذ خریداری شده اند و به تملک آنان درآمده اند و سرچ انجین ها مطالب تبلیغی و تلقینی همین رسانه های معیّن را در دسترس جستجوگر قرار می دهند. بنابراین لازم است که یک سازمان جهانی و بویژه کشورهای نامتعهّد نه تنها یک خبرگزاری مستقل (نه ائتلاف چند خبرگزاری دولتی)، بلکه یک سرچ انجین بی طرف هم ایجاد کنند. ایجاد چنین سرچ انجینی هزینه آنچنانی لازم ندارد. استفاده از وبسایت هایی همچون ویکیپدیا (دائرة المعارف آنلاین که در دسترس است و هرکس می تواند در آن مطلب گذاری و اِدیت مطلب کند) به قدری زیاد شده که مطالب درباره اشخاص و مکان های مثلا سرزمین استونی بیش از روسیه و هند است و از این طریق بزرگ سازی. دیده شده که برخی برای سابقه نویسی بر مطالب خود به این وبسایت ها رجوع کرده اند. کشف این اقتباسِ بدون ذکر منبع آسان است. پس از خواندن و شنیدن مطلب، سراغ دائرة المعارف آنلاین مربوط رفت و سابقه را خواند و مقایسه کرد.
    
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    مشابه مطلبی را که در بالا آمده است، سالها و بارها درج کرده ایم و سبب بازنشر آن این بود که اخیرا چند مخاطب پیام های پرسش گونه ای در این زمینه ارسال داشته و راه حل جویا شده اند. یکی از این مخاطبان که مقیم آمریکا است نوشته است: مدت ها است که روزنامه نمی خرم و هر وقت که به کتابخانه عمومی مجاور خانه ام می روم و در قفسه جراید، بر صفحات اول روزنامه های موجود نظر می افکنم تیترهای صفحات اول آنها برضد پوتین و ترامپ است، تلویزیونها هم در اخبارشان همین طور، وقتی به سراغ آنلاین ها می روم؛ یاهو [سرچ انجین یاهو] و ... و خبرگزاری های معروف ازجمله اسوشییتد پرس و حتی وبسایت خبری انگلیسی زبان بی بی سی هم همین طور. به من بگویید از کجا واقعیت های رویدادهای روز را بدست آورم؟. مشکل چگونه حل خواهد شد؟. چرا ترامپ زمانی که رئیس جمهوری بود و هی «فیک نیوز ـ فیک نیوز» می کرد، مسئله را حل نکرد. قانون اساسی آمریکا را که خوانده ام و امتحان داده ام فقط آزادی نشریات [پرس] را تضمین کرده نه تلویزیون و سرچ انجین ها و خبرگزاری ها را که در آن زمان نبودند و پیدایش آنها هم پیش بینی نمی شد.
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اگر مجلس ساعات کار اداری را کاهش و تعطیل هفتگی را 2 روزه کند، انجام کار مردم زمانبر می شود ـ گلایه از طولانی بودن دیجیتالی کردن اسناد مالکیّت

    این پیام که متن آن در زیر آمده است، امروز (بیستم فروردین 1403 – هشتم اپریل 2024) دریافت شد:
    
    "در آلمان زندگی می کنم. در سایت های خبری تهران خواندم که مجلس طرح کاهش ساعات کار اداری از 40 ساعت به 35 ساعت در هفته را در دست بررسی دارد و شاید به سبک فرنگی ها، تعطیلات هفتگی را که 14 قرن یک روز در هفته بوده دو روز کند. اگر این طرح ها عملی شود، انجام کارها (کار مردم) طولانی تر خواهد شد و باعث نارضایتی. همین دیروز در سایت های خبری خواندم که رئیس جمهور گفته بود که دولت به‌دنبال تقویت نقش و مشارکت مردم در امور اجرایی کشور در سازمان‌های دولتی و وزارتخانه‌ها است. این گفته مرا بر آن داشت که تجربه سه ماه قبل خودم را برایتان بگویم تا شاید مقامات مربوط به آن توجه کنند. شما [اشاره به مؤلف این تاریخ آنلاین] قبلا چند پیام از مخاطبان درباره طولانی بودن دیجیتالی کردن سندهای ثبتی را در اینجا قرارداده بودید [درج کرده اید].
    در غرب تهران یک آپارتمان دارم که 26 سال قبل آن را خریده ام و مستاجر دارد. سند مالکیت آن دفترچه ای است. سه ماه قبل که با استفاده از دو هفته مرخصی ام به ایران رفتم درصدد دیجیتال کردن سند برآمدم زیرا که می خواهم در سه سال آینده آن را بفروشم و آپارتمان بزرگتری بخرم و با خانواده ام پس از بازنشسته شدن از کار در آلمان، در ایران زندگی کنم. همان روز نخست ورود به تهران به شعبه محلی ثبت تهران رفتم، گفتند که باید از طریق یک دفترخانه [محضر] اقدام کنی، مستقیما نمی توانی!. به نزدیکترین دفترخانه رفتم، گفتند که اگر مشکلی در سند نباشد، کار شما چهار تا پنج هفته طول می کشد. گفتم من ساکن آلمان هستم، نمی توانم این مدت را در اینجا بمانم، کارم را از دست می دهم و نمی خواهم که پس از دیجیتالی کردن و به اصلاح آنجا یک ورقه شدن سند آن را به آدرس آپارتمان بفرستید، نگهدارید تا سال بعد خودم بیایم و بگیرم. گفتند که ممکن است کارکنانشان تغییر کنند و فراموش شود که نباید به آدرس آپارتمان بفرستند. تضمین نمی کنیم. به هتل برگشتم [بازگشتم] و قضیه را با متصدی آنجا در میان گذاشتم، گفت که اگر تردید دارم می توانم اینترنتی ببینم که سند مشکلی نداشته باشد. گفتم مگر اینترنتی می شود این کار را کرد. گفت که چند هفته پیش در روزنامه خواندم که ترتیب کار داده شده، گفتم اگر وقت داشته باشی کمک کن. من لپ تاپ ندارم و وارد در این کار هم نیستم. قبول کرد ولی معلوم شد که تحقیق اینترنتی منحصر به اسناد دیجیتال شده مالکیت است نه دفترچه ای ها. نگران شدم و این نگرانی همچنان در وجودم باقی مانده است. خواستم این شرح را در سایت تاریخ قرار دهید شاید کارکنان روابط عمومی ریاست جمهوری این مشکل هزاران مهاجر را به اطلاع رئیس جمهور برسانند و او از رئیس قوه قضاء که سازمان ثبت اسناد زیر مجموعه او است بخواهد که سریع تر اسناد مالکیت را [از دفترچهِ مُهر و لاک شده] به دیجیتالی تبدیل کنند و یا مستقیما و با مراجعه بدون واسطه مالک [نه از طریق محضر] انجام دهند، مالکینی که عذر موجه داشته باشند، ساکن شهری و کشوری دیگر باشند و یا بیمار و قادر به رفت و آمد نباشند و امثال آن".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ايران
نيرنگ «كاراكالا» براي تصرف ايران، و قتل او
تصوير مجسمه Caracalla

هشتم اپريل سال 217 ميلادي «كاراكالا» امپراتور 29 ساله روم در اِربلا (اربيل ــ شمال عراق امروز) به دست يك سنتوريو (افسر رومي) كه از نيرنگهاي او خسته شده بود كشته شد. كاراكالا كه در سر هواي اسكندر شدن و تصرف ايران را داشت چون با جنگ نمي توانست به اين هدف برسد به نيرنگ متوسل شده بود و از ميترا دختر اردوان پنجم شاه وقت ايران خواستگاري كرده بود. اردوان نخست حاضر به قبول درخواست او نبود ولي بعدا با اكراه پذيرفت.
     كاراكالا كه مادرش از سوريه بود، ارتش خود مركب از 32 لژيون (لشكر) را در سوريه گذارد و با دسته اي كوچك از افسران و سربازان نيروي ويژه رهسپار شهر تيسفون (36 كيلومتري جنوب بغداد امروز) پايتخت آن زمان ايران شد تا با ميترا ازدواج كند.
     اردوان و سران كشور، بدون حمل سلاح در خارج از شهر به استقبال داماد آينده ايران شتافتند كه به دام «كاراكالا»ا افتادند و جز اردوان و تني چند از بزرگان، بقيه به دست همراهان كاراكالا كشته شدند و كاراكالا سريعا به اربلا رفت و در آنجا منتظر ارتش خود شد تا حمله به تيسفون را آغاز كند كه چند روز بعد در همان شهر به قتل رسيد. علت قتل، ظاهرا اين بود كه كاراكالا دو روز پيش از آن دستور اعدام يك افسر را داده بود كه به دست برادر او به قتل رسيد. كاراكالا شهرت به سفّاكي و نيرنگ داشت. وي برادر خود را هم كشته بود تا مدعي نداشته باشد.
     ماكرينوس جانشين موقّت كاراكالا به ايران پيشنهاد صلح داد كه پيشنهاد او ردّ شد و ارتش ايران نيروي رومي را شكست داد به گونه اي كه همه سربازان شمال افريقايي اين ارتش، معروف به موريتانيايي ها كه بهترين جنگندگان ارتش روم بودند كشته و يا اسير شدند و ماكرينوس كه چنين ديد مجبور به پذيرفتن شرايط سخت اردوان براي اعلام ترك مخاصمه ازجمله پرداخت غرامت شد.
     اين آخرين جنگ ايران و روم در دوران حكومت 475 ساله اشكانيان بود. اين سلسله 9 سال بعد به دست اردشير ساساني حاكم پارس و کرمان برانداخته شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نوسازي شهرداري هاي ايران به سبك اروپا!
تجديد سازمان شهرداري هاي شهرهاي ايران به سبك اروپا از فروردين ماه 1300 هجري خورشيدي آغاز شد، با وجود اين هنوز شهردار در ايران منتخب شوراي شهر است، نه ساكنان شهر.
    در اسفند ماه 1299 تصميم گرفته شده بود كه پس از تعطيلات نوروزي سال 1300، اين كار انجام شود. قبلا سازمان شهرداري هاي چند شهر بزرگ اروپايي از جمله لندن، پاريس و برلین ترجمه و بررسي شده بود. با وجود اين، شهرداري هاي ايران معاصر هنوز داراي سازمان و وظايف رضايتبخش نشده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
پديده شناسي


امروز زادروز دكتر ادموند هوسرل Edmund Husserl رياضي دان و فيلسوف آلماني نيمه اول قرن 20 است كه هشتم اپريل 1859 به دنيا آمد. وي «پديده شناسي ــ فنومنولوژي» را تكميل كرد. كتابهاي او عمدتا در باره منطق، و منطق رياضي است. با اين كه دكتر هوسرل مسيحي شده بود معذلك از گزند دشمني هيتلر در امان نماند. دكتر هوسرل بسال 1938 درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
زادروز بودا



    هشم اپريل در ژاپن، كره، تايوان و هاوايي روز «كامبوتسو Kambutsue» ــ زاد روز بودا ــ است كه 563 پيش از ميلاد در يك خانواده اشرافي در نپال به دنيا آمد و از آسايش و رفاه و اقتدار صرف نظر كرد و به جستجوي راهي شتافت كه بشر را از رنج و تعب آسوده سازد و اين راه را در 35 سالگي به دست آورد و به ترويج آن پرداخت كه همانا كنترل هوس ها و نفس اماره است. ساير كشورهاي پيرو آموزشهاي بودا به سبب تفاوت تقويم خورشيدي و قمري، زادروز او را در روزهاي ديگري بر گزار مي كنند.
     بودا (به معناي روشنگر) گفته است كه كنترل هوسها، راه دستيابي به شادي جاويدان است و اين كنترل بايد به طريق درست صورت گيرد. بقيه آموزشهاي بودا از جمله در موارد كردار، گفتار و پندار نيك با تعاليم زرتشت تفاوت زياد ندارد كه پيش از تولد بودا آنهارا ترويج كرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قتل عام يونانيان، واكنش شديد اروپاييان و ...
امروز، هشتم اپريل، سالروز آغاز قتل عام يونانيان به دست عثماني ها در سال 1821 است كه خشم اروپائيان را برانگيخت و به استقلال يونان انجاميد.
     يونانيان استقلال طلب خواهان خروج عثماني ها از ميهنشان بودند و با تشكيل دسته ها مسلح دست به مبارزه زده بودند كه اين نوع مبارزه عثمانيان را عصبي و وادار به قتل عام كرده بود.
     انتشار اخبار مربوط به اين قتل عام در ساير كشورهاي اروپايي چنان اروپاييان را برانگيخته بود كه با هر وسيله كه در اختيار داشتند به كمك يونانيان شتافتند. زنان خانه دار اروپايي حتي با فروش حلقه هاي ازدواجشان به يونانيان كمك مي رساندند. سرانجام قدرتهاي اروپايي كه آمادگي قبلي هم داشتند بر اثر فشار مردمشان متفقا اقدام كردند و عثمانيان را پس از دهها سال سلطه بر يونان از اين كشور بيرون راندند و .... اين اتحاد قدرت هاي اروپاي بر ضد عثماني نزديك به يك قرن باعث كوچك شدن و سرانجام نابودي اين امپراتوري شرقي ها شده بود كه مورخان اروپايي عنوانش را «مسئله شرق» گذارده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
عقب نشيني نهايي ژنرال «لي» ـ روش اغماض و بخشودگي که به ثبات، حفظ وحدت و پيشرفت مي انجامد
Gen. Robert Lee
هشتم اپريل 1865 و پس از سقوط خط دفاعي رودخانه اپاماتکس Appomattox، ژنرال رابرت لي سرفرمانده نيروهاي مسلح كنفدراسيون آمريكا (ايالتهاي جنوبي) دستور عقب نشيني نهايي يکانهاي خود را صادر كرد،. شهر ريچموند (ويرجينيا) پايتخت كنفدراسيون آمريکا سه روز پيش از اين، سقوط کرده بود و ابراهام لينکلن (لينکن) رئيس جمهوري فدراسيون (اتحاديه) عازم ديدار از آن شهر شده بود.
    «لي» روز بعد ار عقب نشيني نهايي تسليم شد و جنگ داخلي آمريكا كه جمع تلفات نظاميان از رقم ششصد هزار تجاوز كرد پايان يافت. با وجود اين، کسي مجازات نشد، «لي» بعدا رئيس دانشگاه شد، تالارها و بزرگراهها به اسم او نامگذاري شد، مجسمه او در ميدان ها نصيب گرديد و در سال 1955 تمبر پستي بزرگداشت او انتشار يافت و ... و اين اغماض و گذشت بود که به باور مورخان،
    باعث بقاء و وحدت آمريکاييان شده است. فدراسيون آفريقاي جنوبي نيز اواخر قرن بيستم (و در جريان انتقال قدرت به اکثريت) با پيروي از همين الگو و اجراي طرح «اعتراف کن، پوزش بخواه و بخشوده شو» ثبات و پيشرفت خودرا از دست نداد. [به سايت 9 اپريل براي مطالعه جزئيات رويداد تسليم شدن ژنرال لي مراجعه شود].
    
«لي» در 1869 زماني که رئيس دانشگاه بود


    
تمبر يادبود ژنرال «لي» صادره در سال 1955


    
مجسمه ژنرال «لي» که در 1972 نصب شده است


    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و سرقت هواپيماهاي نظامي شوروي يک حرفه شد!
Jozip Broz (Tito در سال 1943
هشتم اپريل 1952 «يوزيپ بروز تيتو» رهبر كنفدراسيون يوگوسلاوي كه از ائتلاف كشوهاي كمونيستي (کُمينتِرن) به صدارت شوروي جدا شده بود و راه سوسياليستي ملي و سياست مستقل در پيش گرفته بود يك جنگنده تازه ساز شوروي از نوع «ياك ــ 23» را در اختيار آمريكا قرار داد تا به تكنولوژي هواپيماسازي روسيه پي ببرد. تيتو پس از در پيش گرفتن راه مستقل، از ترس انتقام احتمالي استالين به غرب نزديك شده بود.
     اين هواپيما كه در اختيار روماني بود توسط يك خلبان رومانيايي به يوگوسلاوي ربوده شده بود. به اين خلبان همچنان كه قبلا وعده داده شده بود جايزه مالي مربوط و پناهندگي در غرب داده شده بود. پس از اعلام جايزه و وعده پناهندگي، سرقت جنگنده هاي شوروي به غرب به صورت يك حرفه در آمده بود.
     تيتو با وجود كمك بسيار به تاسيس جامعه غير متعهد و ادامه نظام سوسياليستي، تا پايان عمر به دوستي خود با آمريكا و غرب ادامه داد.
     لنين و تيتو با كنفدراسيون (جماهير) كردن امپراتوري روسيه و كشور يوگوسلاوي باعث فروپاشي اين دو نظام دراوايل دهه 1990 شدند كه فروپاشي يوگوسلاوي بسيار خونين بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
رويدادي شگفت انگيز و بي سابقه در تاريخ بشر ـ نقش قلب! ـ ماجراي کشش قلب پيوندي ـ 2 ازدواج و 2 خودکشي
Sonny Graham و Cheryl ـ ازدواج با سه دهه اختلاف سن


    يك مرد آمريكايي 33 ساله به نام «تري كوتل Terry Cottle» ساکن كاروليناي جنوبي در نيمه ماه مارس 1995 و هنگام خوردن ناشتايي، پس از اينکه از زن 28 ساله اش Cheryl اين جمله را شنيد که چرا بايد درآمد او (شوهر) کمتر (از زنش) باشد به توالت خانه رفت و يک گلوله به مغز خود شليك كرد که پنج روز بعد در بيمارستان درگذشت. اين زن و شوهر داراي فرزند بودند. شرل يک نرس بيمارستان بود. تري کوتل پيش از ازدواج با شرل، زن ديگري داشت که از هم جدا شده بودند.
    در همان زمان در ايالت جورجيا و در 112 كيلومتري جنوب بيمارستان محل درگذشت تري، يک مرد 57 ساله به نام «ساني گرامSonny Graham» در بيمارستان درانتظار دريافت قلب بود تا زنده بماند و به گفته جرّاح، اگر تا چند روز ديگر قلب تازه نمي رسيد احتمالا جان مي سپرد. ساني دچار حمله قلبي شده بود.
    بستگان «تري كوتل» ازجمله پدرش و شرل به خاطر شادي روح او حاضر به هديه كردن قلب وي شده بودند، که «ساني گرام» آن را دريافت كرد و زنده ماند.
    ساني پس از درمان، چند بار تلفني و با ارسال نامه از خانواده تري تشکر کرده بوده که در ژانويه سال 1997 (دو سال بعد) براي سپاسگزاري حضوري از خانواده «تري» به كاروليناي جنوبي رفت و در آنجا به «شرل» بيوه وي معرفي شد. قلب ساني (به گفته خودش) كه متعلق به «تري» بود به محض رو به رو شدن با «شرل» دچار حالت و كشش خاصي شد! و تحت تاثير اين كشش، ساني ديگر نتوانست (قادر نشد) که زندگي آرامي داشته باشد و به دور از شرل زندگي کند و پس از طلاق گفتن زنش که تشريفات طولاني داشت، در سال 2004 با شرل ازدواج کرد و اين زن و شوهر با همه فرزندانشان در يک خانه زندگي مي کردند و به اظهار بستگان زندگاني مشترک مطلوب داشتند.
    پنجم اپريل 2008، ناگهان و بدون وجود انگيزه اي ظاهري، ساني كه روي مبل لميده بود دفعتا به سوي قفسه تفنگ خود شتافت، آن را برداشت و با شليك يك گلوله به مغزش خودكشي كرد و گلوله درست به همان ناحيه از سر او كه باعث مرگ «تري» شده بود اصابت كرده بود. به اين ترتيب «شرل» دوباره بيوه شد. اين بار، «قلب» پيوندي ساني گرام را که سالم بود و قابل پيوند زدن مجدد، به بيماري ديگر ندادند. شنيده شده است که چند «حقيقي نگار» و نيز چند فيلمساز سرگرم نوشتن تفصيل ماجرا و تهيه فيلم سينمايي از آن شده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
كاريكارتورهايي در «وصف حال» در سال 2008 و در رابطه با عراق
در مارس و اپريل 2008 بازار كاريكاتور در رسانه هاي چاپي گرم بود و در اين دو ماه، ظاهرا اين سه موضوع جلب نظر كاريكاتوريست ها را كرده بود: اوضاع عراق و اظهاراتي كه در اين باره بيان شده بود، حرفهاي بعضا ضد و نقيض سه متقاضي باقيمانده نامزدي احراز مقام رياست جمهوري آمريكا (براي انتخابات نوامبر 2008) و بالاخره شيدايي ها و طلاق و ازدواجهاي سركوزي (سارکوزي) رئيس جمهور مجارستاني و يهودي تبار [وقت] فرانسه كه تا آن زمان نظاير آن از سوي هيچيك از سران فرانسه سرنزده بود. در زير سه نمونه از كاريكاتورهاي مربوط به عراق كه در روزنامه هاي آمريكا چاپ شده بود نقل مي شود:
    



    «مايك لوكويچ» كاريكاتوريست آمريكايي برپايه گزارش و تفسير رسانه ها درباره گسترش نفوذ ايران در عراق (پس از صدام حسين) و اينكه ظاهرا «ايران» برنده شماره جنگ پُرتلفات و پُرهزينه آمريكا با عراق بوده است؛ اين كاريكاتور را ترسيم و به روزنامه ها فروخته بود. كاريكاتور نشان مي دهد كه جورج بوش (رئيس جمهور وقت آمريکا) عراق را در يك بشقاب نقره اي گذارده و به احمدي نژاد پيشکِش كرده است!. فردي با تعجب به بوش (كه با گوشهاي بزرگ و به حالت كابويي قراردادن دست ها مشخص شده است) مي گويد كه دست كم تقاضاكن (كه تا احمدي نژاد دور نشده) بشقاب نقره اي ات را بازگرداند!.
    



    اين كاريكاتور باتوجه به پاسخ هاي «ديك چني» معاون رئيس جمهور وقت آمريكا به يك گزارشگر تلويزيوني ترسيم شده بود. اين گزارشگر پرسيده بود كه آمريكاييان مشكلات جاري (سال 2008) خودرا نتيجه جنگ عراق مي دانند كه چهار هزار كشته و نزديک به يك تريليون (هزار ميليارد) دلار هزينه داشته كه سهم هرآمريكايي از آن بالغ بر سي هزار دلار است، در اين باره چه نظري دارد؟. «چني» با بالا انداختن ابرو، در پاسخ، به گفتن يك كلمه اكتفا مي كند كه نشانه نوعي بي اعتنايي او به پرسش بود و آن كلمه چند معنايي «SO سو؟!» است و در اينجا به معناي: خوب! ديگه چي، شده كه شده .... كاريكاتوريست شكل بناي يادبود بوش ـ چني را در طول هشت سال زمامداري در قالب كلمه دو حرفي «سو SO» ترسيم كرده است.
    



    در پي انتشار اين گزارش كه براي بعضي از رزرويست ها (نظاميان ذخيره) در بازگشت از عراق كار يافت نشده و ديده شده است که حتي تني چند از آنان در زمره خانه به دوش ها قرار گرفته و شب ها روي نيمكت كنار خيابانها و پارك ها و زير پلهاي گذرگاه مي خوابند، يك كاريكاتوريست اين كاريكاتور را كه وصف حال اين نظاميان سابق (وِتِران ها) است ترسيم كرده بود كه در روزنامه ها منعكس شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 8 آوريل
  • 876:   طبق نوشته برخي از تاريخنگاران، نبرد ديرالعاقول (شهرکي در خَمِ رود دجله و منطقه کانال نَهروان که اين کانال با هدف گسترش کشاورزي و باغداري در عهد ساسانيان ساخته شد) ميان سپاه آزاديبخش يعقوب ليث صفاري و ارتش خليفه عباسي (المعتمد) در اين روز آغاز شد. در جريان نبرد ارتش عباسيان با شکستن ديواره دجله و سرازير کردن آب به زير پاي سپاهيان يعقوب مانع تاکتيک هاي نظامي يعقوب و پيروزي او شدند.
        يعقوب که کمر به تجديد استقلال و حاکميت ايران بسته بود و براي تصرف بغداد عازم اين شهر بود پس از نبرد ديرالعاقول به خوزستان بازگشت، چندي بعد بيمار شد و در سال 879 ميلادي در خوزستان درگذشت و همانجا مدفون شد. يعقوب در نبرد ديرالعاقول دچار مختصر جراحتي شده بود. وي قبلا سيستان بزرگتر، خراسان بزرگتر، کرمان، فارس و چند منطقه ديگر ايران را آزاد کرده بود و پس از آزاد کردن رامهرمز ـ شهري که هرمزد يکم شاه ساساني ايران آن را در خوزستان ساخت ـ عازم جنگ با عباسيان شد. وي پيشنهاد صلح با خليفه و نيز پيشنهاد اتحاد با زنگيان را که بر جنوب بين النهرين مسلط بودند نپذيرفته بود. به رغم يعقوب، عَمرو برادر و جانشين او با خليفه صلح کرد. در آن زمان مرکز خلافت عباسيان شهر سامرا (سامره) بود. دستگاه خلافت عباسي بر اثر مداخلات فرماندهان نظامي شان و عمدتا از تُرکان و نيز قيام زنگيان (غلامان پيشين) در حالت ضعف بود ولي فرماندهان تُرک که مي دانستند يعقوب در قبال آنان انعطاف نخواهد داشت دفعتا با خليفه يکپارچه شده و با همه امکانات به جلوگيري از پيشروي يعقوب که به 80 کيلومتري بغداد رسيده بود شتافتند و ....
        
        
  • 1513:   پونس دو لئون كه در جستجوي چشمه آب حيات به قاره آمريكا رفته بود، در آمريكاي شمالي به فلوريدا رسيد. وي نخستين اروپايي بود كه وارد فلوريا شده بود و همين گام گذاردن دو لئون بر خاك فلوريدا ـ و طبق رسم آن زمان، باعث شد كه دولت اسپانيا فلوريدا را تملّك كند كه سه قرن بعد آن را به دولت واشنگتن فروخت.
        
        
  • 1789:   مجلس نمايندگان آمريكا (ايالات متحده) نخستين جلسه خودرا تشكيل داد.
        
        
  • 1943:   اف. دی. روزولت رئیس جمهوری وقت آمریکا با هدف جلوگیری از افزایش درصد تورّم پول در این کشور، افزایش دستمزدها و قیمت هارا متوقف و ممنوع ساخت.
        
        
  • 1961:   در کشتی مسافربر «دارا» متعلق به یک کمپانی انگلیسی ـ هندی که میان مومبای (بمبئی) و بصره از طریق شیخ نشین های جنوب خلیج فارس مسافر حمل و نقل می کرد در ساحل دوبی انفجار روی داد و غرق شد و در این رویداد 238 تَن از 819 مسافر و سرنشین آن کشته شدند. «دارا» یک کشتی 122 متری چهارطبقهِ ساخت بریتانیا بود. این کشتی برای سوار و پیاده کردن مسافر به دوبی رسیده بود که به سبب وقوع توفان، ناخدای آن پیاده کردن مسافران را به تعویق انداخت و از ساحل دور شد تا به اسکله برخورد نکند که انفجار روی داد. بررسی های بعدی نشان داد که انفجار تعمّدی بود و یک مین دریایی در کنار انجین کشتی منفجر شده بود. عُمّانی ها (ظفاری ها) متهم به این کار گذاری مین در کنار انجین کشتی شدند، ولی هیچکس شناخته و دستگیر نشد.
        
        
  • 1965:   در اين روز در سال 1344 اراضي دولتي جلاليه (پارك لاله امروز) در اختيار شهرداري تهران قرار گرفت تا در آنجا پارك بسازد. قبلا از اين اراضي براي اسبدواني، سيرك، نمايشگاه كشاورزي، آموزش رانندگي، فرود هواپيماهاي ويژه و گاهي هم ميتينگ سياسي استفاده مي شد. پاركي كه در اين اراضي ساخته شد «فرح» نامگذاري شد كه اين نام پس از پيروزي انقلاب به «لاله» تبديل شده است.
        
        
  • 1968:   قانون اساسي جمهوري دمكراتيك آلمان (آلمان شرقي) برپايه نظام سوسياليستي به اجرا در آمد ولي بيشتر از 21 سال عمر نكرد و به نوشته مورخان معاصر، قرباني سياست هاي گورباچف شد.
  • نامه به مولف
    نظرات ارزی يک اقتصاددان ایرانی ـ آمریکایی و خاطرات خواندنی و جالب او از سال انقلاب
  •   این نامه که فرستنده ایرانی آن خودرا 60 ساله و دکتر در اقتصاد پول و مدیریت سرمایه گذاری معرفی کرده و نوشته است که مشاور یک موسسه مالی بین المللی است که مرکز آن در نیویورک قراردارد 12 ژانویه 2012 (22 دیماه 1390) واصل شد که تصمیم گرفته شد در روزی مناسب و در کنار یک رویداد مربوط انتشار یابد تا در «تاریخ» بماند.
        فرستنده نامه نوشته است که به خواست بستگان و دوستانش در ایران که راه حل ارائه دهد، نظرات خود را درباره وضعیت معاملات ارزی که [در آن زمان] بهای متوسط آنها در بازار آزاد تهران ناگهان 33 درصد افزایش یافته است [یافته بود] برایتان بنویسم تا درج کنید شاید که موثر باشد. من برای شرکت در مراسم ترحیم خاله ام به ایران رفته بودم و امروز (12 ژانویه 2012) پس از دو هفته به نیویورک بازگشته ام. در ایران تغییرات شدید بهای ارزها «موضوع روز» بود.
        فرستنده نامه به شیوه «تکنیکال رایتینگ» نوشته است:
        
        ــ 71 درصد درآمد ارزی ایران از صادرات نفت و گاز طبیعی است. نفت یک کشور نتیجه کار و کوشش (تولید) افراد کشور نیست، بخشی از درون و وجود کشور است که با صدور، برای همیشه از دست می رود، بمانند «کلیه و کبد» یک انسان که وقتی بیرون آورده شود و بفروش برسد، جایش خالی خواهد ماند و فقد آن به کل بدن آسیب خواهد رساند. کسانی که «کلیه» خودرا می فروشند تا لحظه ای نان بخورند بعدا متوجه می شوند که مرتکب چه اشتباه بزرگی شده اند و بخشی از جان خودرا فروخته اند ـ اشتباهی غیر قابل جبران. اگر قرار باشد نفت که یک شیئی و کالای تمام شدنی است (مانند هر پس انداز و ذخیره دیگر) صادر شود باید چیزی «هم ارز آن» وارد و ذخیره شود ـ نه برنج، پیراهن، قطعات اتومبیل، اسباب بازی بچه ها و ... و یا بهای دریافتی آن (ارز) به ایرلاین ها و موسسات توریستی و ... داده شود، به هدر رود و .... صدها کتاب تحت عنوان «طلای سیاه» و ازجمله یکی از آنها در دهه 1330 در ایران چاپ شده و مولفان به دارندگان نفت توصیه کرده اند که جای صادرات نفت را با واردات طلا پُرکنند تا شرمنده نسل های بدون نفت بعدی قرار نگیرند و هدف نفرین مداوم آنان نباشند. این استدلال درست نیست که بگویند نفت صادر می کنیم که فرضا برنج وارد کنیم. این استدلالِ یک بازاری است برای پُرکردن جیبش. اگر برنج وارد نشود گران می شود؛ در مصرف آن امساک و هر کشاورز نیز در شمال و جنوب به کشت برنج می پردازد و کشور ظرف چند سال صادرکننده برنج هم می شود، همانطور که بود. بروید آمار صادرات دهه 1330 را ببینید، ایران به روسیه برنج صادر و در عوض اتومبیل مسکوویچ و پابِدا وارد می کرد. آیا می دانید که در شهرستان بَم هم برنج کشت می شد و این برنج معروف به «برنج گِرده و به اصطلاح محلی؛ لکو» به اروپا صادر می شد تا از آن سوپ درست کنند. بنابراین، ارز حاصل از فروش نفت نباید در امور جاری هزینه شود و در مسافرت های تفریحی و گردشگری به مصرف برسد، و یا با آن کالایی وارد شود که می توان آن را در داخل تولید کرد ـ بهتر و مرغوب.
        
        ــ قیمت ها نسبت به سال انقلاب (1357 = 1979 و 1978) و حتی دو سال پس از انقلاب، 500 تا 1000 برابر شده است. برای مثال: خود من [فرستنده نامه] در تابستان 1357 در همین تهران تخم مرغ را دانه ای 5 ریال می خریدم و امسال (دیماه 1390) دیدم که 300 تومان شده بود. پسر عمویم در آبان سال 1356 (سال پیش از انقلاب) یک خانه 240 متری به 960 هزار تومان خرید و در خرداد امسال (سال 1390) آن را به 800 میلیون فروخت! و پول را به دخترش داد تا به کانادا مهاجرت کند!. پسر خاله ام در سال 1355 زنش را با 30 هزار تومان مَهر عقد کرد. این زن در مُرداد امسال (سال 1390) این مَهر را مطالبه کرد و دادگاه پس از احتساب با نرخ تورّم به شوهر (پسر خاله ام) حکم داد که باید 21 میلیون تومان بدهد (700 برابر سال 1355 ـ دو سال قبل از انقلاب). بنابراین، از آنجا که در علم اقتصاد، هرگونه پول رایج (پول ملی و ارزها) و نیز سکه نوعی کالا خوانده شده که بهای آن با کم و زیاد شدن حجم درجریان (بازار عرضه و تقاضا) بالا و پایین می رود بهای برابری باید نوسان داشته و مطابق تحوّل بازار باشد (نه، ثابت) و در این صورت باید امروز (12 ژانویه 2012) هر دلار آمریکا در برابر ریال ایران، دست کم 500 برابر سال انقلاب و دو سال بعد از آن باشد یعنی 3500 تومان نه 1200 تومان تا 1800 تومان و «ارزان فروشی» نوعی هدر دادن ثروت و ذخائر ملی است. (بروید نوار محاکمه آقای خوش کیش رئیس بانک مرکزی در دادگاه انقلاب را که در مرداد 1359 اعدام شد گوش کنید که به سئوالها چه پاسخهایی داد و رئیس دادگاه به او گفت که اگر تو کاره ای نبودی، چرا استعفا ندادی و شریک جنایت نسبت به ملت باقی ماندی. من ـ فرستنده نامه ـ نسخه ای از این نوار را در سال 1369 ـ پس از جنگ ـ که به ایران رفته بودم از یک خبرنگار حاضر در جلسه دادگاه خریداری کرده ام).
        به نظر من [فرستنده نامه]، فعلا [دیماه 1390] نرخ برابری ریال ایران با دلار آمریکا از 2800 تومان آغاز شود (7 تومان بهای دلار در سابق ضربدر 400 که کمترین درصد افزایش بهای معدودی از کالاهاست) و دلار و یا هر ارز دیگر به قیمت ثابت [رسمی] را باید به خرید دارو و هزینه درمان در خارج، مسافرت های تحقیقاتی استاد و روزنامه نگار و مولف در خارج، هیئت های اعزامی، خرید وسائل دفاعی، قطعاتی که لازم اند ولی ساخت آنها در کشور امکانپذیر نیست اختصاص داد [و نه مثلا واردات موز که نظام سلطنتی سابق هم آن را ممنوع کرده بود. در تهران موزهایی را دیدم که برچسب کمپانی آمریکایی «دُل Dole» داشت ـ Dole همان کمپانی است که با توسل به انواع بازی ها کمک کرد تا هاوایی ضمیمه ایالات متحده شود ـ هاوایی یک کشور سلطنتی کاملا مستقل بود]. بهای ارز برای مسافرت ها و تفریحات و خرید خانه و انتقال درآمد داخلی میلیونها مهاجر در خارج باید برپایه برابری با حداکثر نرخ تورّم محاسبه شود (مثلا هر دلار آمریکا = 4000 تا 6000 تومان). تشخیص ضروری بودن، کم ضروری و ناضروری باید بر عهده کمیسیون های مستقر در بانک مرکزی باشد و این کمیسیون ها به تعداد کافی وجود داشته باشد تا وقت متقاضی گرفته نشود و این کمیسیونها یک کمیسیون تجدید نظر هم داشته باشند تا در صورت اعتراض متقاضی رسیدگی کند.
        
        ــ سپردن کار فروش ارز به صرافی ها در حالی که همین شهر تهران شعب متعدد بانک است باید محدود به خرید از افراد و فروش به افراد با نرخ نوسانی روز [نرخ بازار]، نه تعیین شده از سوی دولت باشد. آزادی فروش ارز مانعی ندارد ولی به افراد که کمیسیون های ویژه برایشان «ضرورت» تشخیص نداده باشند، به نرخ بازار آزاد.
        در اینجا ذکر خاطره ای از خودم [فرستنده پیام] را لازم می دانم:
        
        ... پس از گرفتن دیپلم متوسطه چون در کنکور دانشگاهها قبول نشدم به سپاه دانش رفتم تا در فرصتی دیگر دوباره در کنکور شرکت کنم. بار دوم قبول شدم و در خرداد 1357 لیسانس اقتصاد به دست آوردم. شرط استخدام در بانک مرکزی ایران، انجام موفقیت آمیز یک دوره کارآموزی سه ماهه بود (از 16 خرداد تا 16 شهریور که یادم است در آن سال 16 شهریور، پنجشنبه بود). ما، پنج کارآموز بودیم که با 3 کارمند بانک اوراق دریافتی از بانکها (از 1354 تا آخرین روز ـ تابستان 1357) مبنی بر فروش ارز به افراد و شرکتها را رسیدگی می کردیم و قرار بود فروش های بیش از صد هزار دلاری را جدا و فهرست بندی کنیم. خودمان نمی دانستیم که چرا؟. اسناد ارزی مربوط به فروش پاند انگلیسی 11 تومانی در شهریور 1355 همه مارا به گریه انداخت زیراکه می دیدیم چگونه خون ملت (نفت) بر باد شده بود و این وضعیت بود که مرا هم انقلابی کرد و در ساعات فراغت وارد تظاهرات می شدم. کار ما ادامه داشت که در مردادماه آن سال [سال انقلاب] دیدم که فهرست های ما تکثیر شده و به صورت پوستر در دست میلیونها مردمی است که در خیابانها شعار می دهند و از اینکه کاری مفید به حال کشور انجام داده بودم مشعوف و مسرور شده بودم. به کارآموزی ما در نیمه شهریور پایان دادند و چون وضع کشور نامعلوم بود موضوع استخدام در بانک مرکزی هم معلّق ماند و از آن پس شده بودم «یک انقلابی تمام وقت» تا جایی که 21 بهمن مقابل پارک شهر (ابتدای خیابان خیّام) یک تانک ارتش را با بطری نفت که از خانه با خود برده بودم آتش زدم، تفنگ سرباز فراری را از دستش گرفتم و با آن به ساختمان شهربانی [پلیس کل کشور، مقابل ساختمان وزارت امور خارجه ـ شمال ساختمان تاریخی پستخانه] حمله ور شدم و به گلوله بستم. همه اش تحت تاثیر خشم و اندوه ناشی از غارت کشور بود. پس از انقلاب، به کمیته ها سر می زدم، در جلسات دادگاه انقلاب به صورت تماشاگر حضور می یافتم و در این مدت با خیلی ها آشنا شدم که بعدا بعضی از آنان را در آمریکا دیدم! ـ البته دولت آمریکا به علت نداشتن روابط با ایران و توان تحقیق مستقیم و مطمئن، و بی اطلاعی از گذشته آنان، کارت سبز و تابعیت داده است که نقض قوانین آن کشور است و ....
        به اصرار پدر، برایم از آرامسترانگ کالج شهر برکلی پذیرش فوق لیسانس مدیریت مالی گرفتند و در مرداد 1358 روانه آمریکا شدم که بعدا به دانشگاه کالیفرنیا رفتم و دکترا گرفتم، نخست استاد کالج محلی شدم و سپس سرگرم امور مالی و سرمایه گذاری و دادن اندرز و مشورت در این زمینه ها.
         در مرداد 1358 (اواسط آگوست 1979) وقتی که به آمریکا رسیدم دیدم که هر دانشجوی ایرانی نسخه ای از لیست های تهیه شده توسط گروه ما در بانک مرکزی را به دست دارد و در به در به دنبال خارج کنندگان آن پولهاست، دادخواست به دادگاه و .... تا وقتی که کار به کتک خوردن «آقای ق...» رسید که گفته شده بود روزگاری مامور ساواک در وزارت آموزش و پرورش بود. مقامات آمریکایی مداخله کردند و ماجرا پایان یافت.
        در پی انتشار اخبار مربوط به یک سوء استفاده بزرگ بانکی در ایران و پخش تصویر خانه قصرگونه یکی از متهمان این پرونده در کانادا از شبکه های تلویزیونی، شنیده ام که هواداران برخی جناحها (ازجمله گروهی که فعالیت های اتمی ایران را به غرب خبر داد و باعث این همه دردسر شد) درصدد کشف خارج کنندگان پولها ـ پولهای گزاف به نرخ دولتی ـ از ایران با جستجوی اسناد مالکیت و حسابها و معاملات بانکی هستند (که در غرب، اسناد عمومی ـ ملی ـ محسوب و دسترسی به آنها آزاد است). در آمریکا هرگونه معاملات مستغلات با ذکر نام و آدرس و مبلغ معامله همان روز در روزنامه های محلی انتشار و در اینترنت قرار می گیرد و یافتن معامله گر حتی اگر تغییر نام داده و به اسم بستگانش معامله کرده باشد آسان است و ....
        [ این نامه و نیز خاطرات فرستنده آن بر پایه رعایت آزادی بیان و ابراز نظر درج شده است]




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com