Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
7 جولای
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 7 جولای
ايران
روزي كه «حسن صبّاح» كار مبارزه را آغاز كرد - عقايد و راهكارهاي او
تصوير حسن صباح
مورّخان ـ متفق القول، هفتم جولای 1071 (16 تيرماه 450) را روزي مي دانند كه حسن صبّاح كار ديواني [امور اداري دولتي] را رها كرد تا راه مبارزه با فساد، تجاوز، سلطه گري و زورگويان را در پيش گيرد و جهان بهتري بسازد. وي از نظر فلسفي معتقد به آزادي اجتماعي، تعاون، برادري، عدم تصرف مناطق و برتري بر ملل ديگر با توسل به نيروي مسلح بود و بخشودن پشيمان شدگان را تشويق و «حرص مال زدن» را نهي مي كرد.
     ورود حسن به دنياي مبارزه، يك سال پيش از كشته شدن آلپ ارسلان، سلطان سلجوقي وقت، و به حكومت رسيدن پسرش ملكشاه، و جنگ ملكشاه با عموي خود «قاورد» حاكم كرمان بر سر قدرت انجام گرفت. حسن پس از كناره گيري از دستگاه دولت كه به نوشته خود او «در آن ضعيف كشي و حق را ناحق کردن» رواج داشت به «ري» زادگاه خود رفت و به تفكر درباره آينده نشست. او برخی سران و بزرگان را عامل این فساد و کارهای مغایر تعاریف انسانیّت تشخیص داده بود که به زعم او، با از میان بردن آنان مسائل حل می شد.
    حسن صباح كه 90 سال عمر كرد و چهارشنبه بيست و سوم ماه مه سال 1134 ميلادي درگذشت مردي تحصيلكرده و هوشمند بود كه تا 35 سالگي كار دولتي داشت و يک مدير ماهر و فردي سازمان دهنده بود. وي در اين سن به سوريه و مصر سفر كرد. در آن زمان، فاطميه در مصر حكومت داشتند. شيعه هفت امامي كه در آنجا رواج داشت در همان ايام به فرقه هاي مختلف و از جمله «دروزي» منشعب شده بود و حسن صباح راه اسماعيليه (به نوشته مورخان اروپايي Ismailism) را در پيش گرفت و به ايران بازگشت تا در اينجا، مردم را به افکار خود و نيز گرايش به اين فرقه دعوت كند.
    وي پس از بازگشت به ميهن، كار «حقيقت يابي» را از اصفهان آغاز كرد؛ سپس به يزد، كرمان و آنگاه به تبرستان (مازندران) و از آنجا به ري و قزوين رفت. حسن از اين سفرهاي داخلي توشه بزرگ براي رسيدن به هدف برگرفت، ولي در برابر خود امپراتوري توانمند سلجوقيان را مي ديد. حسن سرانجام در كار مبارزه، روش كاملا تازه اي در پيش گرفت [روشي مشابه آن چه كه در جهان امروز - دهه آخر قرن 20 و دهه اول قرن 21 - جريان دارد] و تصميم گرفت كه خوي از جان گذشتگي در پيروان خود كه آنها را «فدايي» مي خواند ايجاد كند، نخست به مخالفان اخطار دهد و چنانچه به زورگويي و ... ادامه دهند، براي براندازي شان از زهر و خنجر استفاده كند، و به جاي تصرف شهرها، بر دژهاي كوهستاني مسلط و در آنجا مستقر شود، و از داخل اين دژها به تبليغ عقايد خود، گردآوري پيروان و آموزش آنان و ايجاد کتابخانه بپردازد. با اين برنامه، حسن متوجه مناطق كوهستاني شد، و قلعه (دژ) الموت را در قزوين تصاحب كرد. برنامه دوم او همدست كردن مردم روستاهاي اطراف اين قلاع بود و به زودي بر 74 قلعه در سراسر ايران و شمال عراق مستولي شد. پيروانش او را «سيدنا» مي خواندند. درباره كارهاي او، نوشته هاي عطاملك جويني، رشيدالدين فضل اله، ابن اثير، دكتر ايوانف و دكتر برنارد لويس Lewis دقيقتر هستند.
     دولت سلجوقيان از سركوب پيروان حسن صباح كه مبارزه انتحاري، و به صورت «شبح» عمل مي كردند عاجز مانده بود. [صباح نام خانوادگي «حسن» است كه اسم جد پنجم او بود]
    حسن براي نشان دادن قدرت خود به سلطان سنجر که او را تهديد مي کرد، يكي از فدائيان را مامور مي كند كه شب هنگام به خوابگاه سنجر وارد شود و بدون اين که به او آسيب برساند يک خنجر در كنار سر او بر زمين فرو كند و نامه اي که قبلا آماده شده بود در آنجا باقي بگذارد. سنجر به حسن صباح پيغام فرستاده بود كه داراي قلمروي پهناور و دو كرور (يك ميليون) مرد جنگي است و حسن در آن نامه به او پاسخ داده بود كه وي، تنها داراي هفتاد هزار پيرو «زن و مرد» است، که همه از جان گذشته اند، اما آدمهاي تو براي مزد و مقامشان همراهت هستند و جانشان را دوست دارند و ....
     از نوشته هاي مورخان چنين بر مي آيد كه حسن صباح علاوه بر بنياد گذاري اسماعيليه ايران و هند (پاكستان) از نظر فلسفي مردي بود كه اعتقاد به زندگاني ساده (بدون تجمل) داشت. به عقيده او، معاش هر كس بايد از طريق كار مفيد تامين شود و «فدائيان» عمدتا كشاورز بودند. وي که معتقد به آزادي اجتماعي، اقتصاد تعاوني و نيز گذشت بود پس از هر پيروزي، از شكست خوردگان انتقام نمي گرفت و آنها را شماتت نمي كرد. به نوشته برخي مورخان متأخر، دشمني او با خواجه نظام الملك تنها به خاطر مخالفت خواجه با نظام اسماعيليه نبود، بلكه براي اين هم بود كه خواجه خدمت اجنبي (تركمانان سلجوقي) را مي كرد و به زبان عربي بيش از فارسي توجه داشت.
     در اروپا درباره حسن صباح به جاي تاريخ نويسي داستان نويسي كرده اند از جمله اين كه به فدائيان پيش از فرستادن به ماموريت ترور، حشيش مي داد و برخي ريشه واژه Assassin (ترور) را از كلمه حشاشين (Hashshashin) سفرنامه ماركوپولو مي دانند. حال آن كه معدودي از زبانشناسان ريشه اين واژه را در كلمه عسس (پاسبان - نگهبان - داروغه) و چند تن ديگر باز هم آن را به نام حسن صبّاح بسته اند كه به پيروان او در اروپا حسنين (Hassaneen) مي گفتند.
     پس از مرگ حسن صباح و افتادن كار به دست جانشين او «كيا بزرگ رودباري»، گروههاي مشابهي در سوريه پديد آمدند و «پيرمرد كوهستان» كه درباره اش داستانها در اروپا نوشته اند كسي جز «رشيدالدين سنان» نبوده است و ربطي به حسن صباح ندارد؛ با وجود اين، مورخان فرنگ اين گروهها را هم شعبه عرب پيروان حس صباح نوشته اند زيرا که اخطاري مشابه اخطار حسن به سلطان سنجر، به صلاح الدين ايوبي داده بودند.
    قلاع اسمعيليه در سالهاي ميان 1256 تا 1260 ميلادي به دست هلاكوخان مغول فتح شدند، ولي روش كار او در مبارزه (به تعبير تازه، نوعي تروريسم ) و فرقه اسماعيليه باقي مانده اند.
    از همان زمان تا به امروز هر گروه و فرقه ايدئولوژيك كم جمعيت در مقابله با معارض نيرومند و بسيار مجهّز، در كنار تبليغات، از روش حسن صباح هم استفاده كرده است؛ از آنارشيست هاي قرن نوزدهم گرفته تا القاعده و .... همه اين گروهها همانند حسن صباح 9 قرن پيش «تبليغات»، ازجان گذشتگي و «مبارزه تا حد خودكشي» را به صورت ابزارهاي اصلي مبارزه بكار برده اند. حسن مي گفت: هنگامي كه «دانش آموختگان» در راه ما قرار گيرند، وقوع دگرگوني جهاني قطعي است و به همين دليل بوده است كه ورود دسته اي از دكترها به اين نوع مبارزه كه در جولاي 2007 در انگلستان كشف شد، تا حد زياد مورد توجه افكار عمومي قرار گرفته بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعزام نخستين دانشجويان ايراني به انگلستان ـ آرزوهاي عباس ميرزا، وليعهد وقت برای ایران به نقل از نوشته های ژنرال گاردان فرانسوی!
تصويری از عباس ميرزا

هفتم جولای سال 1811 دولت وقت ايران (دوران فتحعلي شاه قاجار) دو ايراني را به عنوان دانشجو روانه انگلستان كرد. اين تصميم كه از سوي عباس ميرزا وليعهد وقت گرفته شده بود به تاييد وزير اعظم هم رسيده بود و سبب اتخاذ اين تصميم افزايش رفت و آمد فرستادگان انگلستان به ايران و نياز مُبرم به مترجم ماهر و مورد اعتماد بود و نيز كساني بود كه انگلستان را ديده و از اوضاع واقعي آن و زندگانی مردمش آگاه باشند.
     سه سال بعد (سال 1814)) به همين ترتيب پنج دانشجوي ديگر از سوي عباس ميرزا به انگلستان فرستاده شدند.
     مروري بر تاريخ قاجاريه نشان مي دهد كه عباس ميرزا بيش از هر شاه و شاهزاده اين دودمان نگران کشور، منافع آن و آينده اش بود. خاطرات ژنرال گاردان فرستاده ناپلئون به ايران كه براي مدتي همنشين عباس ميرزا بود حكايت از علاقه وليعهد فتحعلي شاه به پيشرفت کشور و حفظ تماميت و حاكميت آن مي كند.
     «گاردان» نوشته است كه عباس ميرزا به خوبي مي دانست كه تا اكثريت مردم؛ باسواد، روشن و خواستار ترقي نشوند كشور پيشرفت نخواهد کرد. به نوشته گاردان، عباس ميرزا بارها گفته بود که مردم کشور به همان اندازه كه در انديشه خانواده خود هستند بايد به وطن و جامعه ملي نيز بيانديشند.
    گاردان نوشته است كه يك بار عباس ميرزا از او پرسيد كه چه بايدکرد تا ايرانيان به پاي اروپاييان برسند، آيا خواب و خوراك در پيشرفت انسان نقش دارد؟.
    عباس ميرزا پيش از پدر خود درگذشت و نتوانست شاه شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
راه حلی که در سال 1357 (سال انقلاب) برای مسئله بالارفتن مستغلات و اجاره بها به اجرا درآمده بود ـ هم کنترل بهای مستغلات و هم افزایش درآمد دولت
بالا رفتن سریع بهای مستغلات و در نتیجه، اجاره بها که از سال 1397 به چشم می خورَد، تکرار چنين وضعیتي است که در سال هاي 1355 و 1356 تا نیمه 1357 (سال انقلاب) تجربه شد و باز به علت افزایش حجم نقدینگی (تورّم پول). با اين تفاوت که در ماههاي منتهي به نيمه تيرماه 1399[زمان درج اين مطلب] افزايش بهاي خانه (هرگونه مَسکَن) در جمهوري اسلامي ايران و بويژه در تهران و شهرهاي بزرگ، اصطلاحا نجومي بوده و به مراتب بيش از درصد افزايش نقدينگي که به باور اصحاب نظر، ناشي از ضعف کنترل دولتي است و نيز آزمندي معامله گران که هرگونه گرانفروشي، احتکار و کَم فروشي در اسلام نهي شده است.
    در آن زمان (سال هاي 1355 و 1356 تا نیمه 1357)، راه حل مسئله؛ افزایش مالیات بر دریافتی از اجاره مسکن و تصاعدی شدن مالیات بر تفاوت خرید و فروش خانه، زمین و آپارتمان (اصطلاحا؛ میزان افزوده) شد و این مالیات در مورد خرید و فروش، بسیار سنگین و در «افزوده» های بالا، تا 65 درصد میزان «افزوده» بود. چون تبانی فروشنده و خریدار و ابراز بهای خیلی کمتر به محاضر (دفترخانه های ثبت اسناد) به میان آمد تا مالیاتِ معامله ناچیز باشد، دولت از طرفی مقرر داشت که در مورد هر معامله سه ارزیاب جداگانه و بدون اطلاع از یکدیگر و انتخاب آنان به صورت قرعه کشی؛ بهای خانه، آپارتمان و یا زمین را ارزیابی و به دفترخانه مربوط اعلام دارند. به علاوه، معامله با چک تضمینی و مبادله آن از طریق مدیر دفترخانهِ مربوط و ثبت شماره چِک صورت گیرد. پرداخت اجرت ارزیاب ها برعهده فروشنده بود. دلّال معامله نیز باید به عنوان شاهد و آگاه از مبلغ معامله، امضاء می داد که دروغ گفتن به دولت مجازات زندان دارد. در مورد اجاره بها نیز باید سند اجاره ثبت می شد و مبلغ اجاره دقیقا تعیین. در مورد اجاره، تقلب درکار نبود زیراکه اگر مبلغ کمتری ثبت می شد بعدا مستاجر همان مبلغ را می داد، بنابراین، موجران (صاحبخانه ها) سعی در نرفتن به محضر داشتند تا دولت و شهرداری ندانند که مبلغ دقیق (اجاره بها) چقدر است تا مالیات واقعی بگیرند.
    این سیاست تا حدی چشمگير کمک به کنترل بهای مستغلات و افزایش درآمد دولت کرد که برای رفع کسری بودجه خود، متوسل به بانک مرکزی و چاپ اسکناس نشود و تورّم بالاتر نرود. در آن زمان بهای ارزها (دلار آمريکا؛ هفت تومان) و همچنین تا حدّی طلا و سکه (در سال انقلاب، هر سکه حدود 360 تومان و قبلا 82 تومان) ثابت بود و چون تورّم پول و در نتیجه کاهش قدرت خرید آن، سود سپرده های بانکی را اصطلاحا می خورد، پول ها به جای سپرده گذاری روانه بازار مستغلات می شد. در پي پيروزي انقلاب، سازمان مسکنِ برآمده از انقلاب و بويژه در زمان رياست آيت الله خسروشاهي بر آن، بهاي خانه و همچنين اجاره بها، کنترل کامل شد؛ خانه هاي خالي به دنبال يک اخطار به صاحبان آنها، عادله اجاره داده مي شدند و کساني که در کار و حرفه خانه سازي نبودند (کسب و کارشان اين نبود ـ پروانه اين کار را نداشتند) نمي توانستند بيش از يک خانه و يا آپارتمان و يک زمين ساختماني (شهري) داشته باشند.
    کُپي تیتر و پاراگرافِ ليد یک مطلب و متن یک آگهی در زمينه کنترل مستغلات (موضوعي که در صدر اين مطلب به آن اشاره رفت) از صفحه 36 روزنامه اطلاعات ـ شماره 15 تیرماه 1357در زیر درج شده است:


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قیمت چند خانه و آپارتمان فروشی در تهران در تیرماه 1357 (سال انقلاب) ـ سند برای مقایسه

    کُپی چند آگهی قروش آپارتمان و خانه در تهران مندرج در صفحه آگهی های کوتاه روزنامه اطلاعات (صفحه نیازمندی ها) شماره 15 تیرماه 1357 (سال انقلاب) :


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مصوبه شوراي انقلاب و ملّي شدن صنایع ـ انتشار اسامي افرادي كه كارخانه ها و شركت هاي آنان ملي شده بود ـ خروج ايران از وابستگي به نفت
16 تيرماه 1358 (7 جولای 1979) مهندس مهدي بازرگان نخست وزير دولت موقت مصوبّه شوراي انقلاب مبني بر ملّي شدن صنايع را تحت عنوان «قانون حفاظت و توسعه صنايع ايران» اعلام داشت. يك پاراگراف از مقدمه اين مصوبه چنين مي گويد:
    «نظام گذشته صنايع كشور را به صورت وسائلي براي چپاول سرمايه هاي ملّي به دست عُمّال خود و وابستگي اقتصاد ايران به سرمايه داري خارجي و مصرفي ساختن كشور درآورده بود.».
     در پاراگراف ديگر چنين آمده بود:
     «صنايع ايران برپايه صنعت و اقتصاد وابسته به سرمايه داري غارتگر جهاني به وجود آمده بود و ....».
     در اعلاميه نخست وزير دولت موقّت براي توجيه مصوبّه چنين تصريح شده بود:
     «... نجات صنعت و اقتصاد كشور ايجاب کرده است كه اقدامي قاطع در جهت احياء، اداره صحيح و توسعه آنها (صنايع) به منظور رعايت نظام اسلامي در مورد حقوق كار و خروج ايران از وابستگي به نفت و احراز استقلال از طريق توليد نيازهاي داخلي تا سرحد خودكفايي و توسعه صادرات و ... به عمل آيد و قانون حفاظت و توسعه ايران (ملي شدن) به تصويب برسد و ....».
     (متن كامل اين مصوبه در صفحات اول روزنامه هاي عصر تهران مورخ 16 تيرماه 1358 به چاپ رسيده بود.).
    روزنامه اطلاعات كه هنوز مصادره نشده بود در همين روز در صفحه دوم خود فهرست برخي از افراد را كه شركتها، موسسات و كارخانه هاي آنان مشمول اين قانون قرار مي گرفت منتشر ساخته بود، اختصارا از اين قرار:
    
    جعفر اخوان، حبيب ثابت، «فرمانفرما» ها، محمود رضايي، مراد اريه، رسول وهاب زاده، احمد خيامي، محمود خيامي، منصور ياسيني، محمد رحيم ايرواني، محمد تقي برخوردار، اكبرلاجورديان، قاسم لاجوردي، احمد لاجوردي، محمود لاجوردي، حبيب لاجوردي، علي اصغر پيروي، محمدعلي مهدوي، خسرو ابتهاج، آذر ابتهاج، ابوالحسن ابتهاج، حسين دانشور، علي نقي عاليخاني، عبدالحميد اخوان كاشاني، رضا شكرچيان، علي شكرچيان، عبدالمجيد اعلم، مهدي مير اشرافي، مهدي هرندي، سعيد هدايت، محمد ابونصر، برادران عميد، حسن هراتي، مرتضي رحيم زاده خوئي، مهدي بوشهري، علي نقي اسدي، طاهر ضيائي، عنايت بهبهاني، كاظم خسرو شاهي، محمد خسرو شاهي، برادران فولادي، اسدالله رشيديان، علي رضايي، مرتضي رستگار جواهري، مهدي نمازي و ....
    
    بعدا و باتوجه به اين مصوبه، اصل 44 قانون اساسي جمهوري اسلامي، وضعيت موسسات کشوررا روشن ساخت که کدام بايد دولتي باشد. در تيرماه 1385 (جولاي 2006 ميلادي) سياست هاي تازه مربوط به اين اصل اعلام شد. برخي عقيده دارند که اجراي اين سياست ها چون در مفاد اصل 44 تغيير به وجود مي آورد نياز به اصلاح اين اصل و تصويب و يا ردّ بازنگري آن در يک رفراندم عمومي دارد (بازنگري، طبق قانون اساسي با رعايت کامل تشريفات آن) و .... سياست هاي تازه توسط مجمع مصلحت نظام وضع شده است!.
    همين اصحاب نظر گفته بودندکه هر موسسه عمومي نمي تواند «دولتي» بشمار آورده شود. قانون، موسسه دولتي را که داراي رديف بودجه است مشخص ساخته است. موسسات خيريه هم نمي توانند در تعريف، جاي موسسات دولتي را بگيرند و مثلا شرکت هواپیمایی تاسیس کنند که در اصل 44 قانون اساسي جمهوري اسلامي «دولتي بودن» آن تصريح شده است.
    
تیتر متن مصوبه شورای انقلاب برای ملی شدن صنایع در صفحه اول شماره 16 تیرماه 1358 روزنامه اطلاعات

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نماینده اراک: مجلس هنوز نمی داند که قرارداد 25 ساله با چین شامل چه موضوعاتی است ـ شنیده ها درباره کیش ـ اصول 77 و 125 قانون اساسی
محمدحسن آصفری

خبرگزاری خانه ملت [مجلس]: محمدحسن اصفری نماینده اراک و کمیجان در جلسه علنی یکشنبه 15 تیرماه 1399 مجلس شورای اسلامی در اخطاری با استناد به اصل 77 قانون اساسی* گفت: بر اساس این اصل تمام عهدنامه‌ها و قراردادها باید از طریق مجلس مورد تأیید [تصویب] قرار گیرد. در نشست امروز، ما از ظریف وزیر امور خارجه شنیدیم که گفت دولت [جمهوری اسلامی ایران] در حال انعقاد یک توافق نامه 25 ساله با چین است.
    اصفری گفت که متأسفانه مجلس شورای اسلامی در جریان این موضوع نیست و بنابراین؛ وظیفه رئیس، هیأت رئیسه و مجلس است که از دولت بخواهد که روشن سازد بندهای این قرارداد شامل چه موضوعاتی است و چه سرنوشتی برای 25 سال کشور رقم خواهد خورد.
    نماینده اراک و کمیجان در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: اخیرا در فضای مجازی شایعه‌های بسیار گسترده‌ای در خصوص واگذاری جزیره کیش مطرح شده که اسباب نارضایتی برای مردم ایجاد کرده است. در مجلس نهم چندین بار گفتیم که امکان بدهید که یک یا دو نفر از نمایندگان مجلس به انتخاب خود نمایندگان، در مذاکرات «برجام» حضور یابند و حتی کمیسیون امنیت مجلس کتبا این درخواست را ارائه کرد اما این موضوع محقق نشد. شاید حجت الاسلام روحانی فکر می‌کرد اگر قرار است فتح‌الفتوحی باشد باید به نام دولت ثبت شود.
    ایسنا در این زمینه چنین گزارش داده است: محمد حسن آصفری نایب رئیس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها از در جریان قرار نگرفتن مجلس در رابطه با قرارداد 25 ساله با چین انتقاد کرده و خواستار دریافت اطلاعات از دولت در خصوص این قرارداد شده است.
    خبرگزاری موج نیز گزارش داده است که محمدحسن آصفری نماینده اراک در گفت و شنود با خبرنگار این خبرگزاری، با اشاره به تفاهم نامه 25 ساله ایران و چین، گفته است که هیچ پیش نویسی از این تفاهم نامه برای مجلس ارسال نشده است. حال آنکه طبق اصل 77 قانون اساسی جمهوری اسلامی، دولت موظف است تمام توافقات بین المللی را ابتدا به تصویب مجلس شورای اسلامی برساند و سپس اجرا کند. یکسری صحبت ها در رابطه با واگذاری کیش به گوش می رسد و نمی دانیم که چقدر صحّت دارد. چرا که هیچ گزارشی در این باره از سوی وزارت امور خارجه به مجلس یازدهم ارائه نشده است. اطلاعات نمایندگان درباره این تفاهم نامهِ 25 ساله صِفر است، لذا از دولت انتظار داریم هرچه سریع تر این تفاهم نامه را به مجلس ارائه دهد.
    وی با بیان اینکه اگر در مذاکرات و دیدارهای وزارت امور خارجه، پشت پرده‌ای وجود دارد مجلس باید در جریان آن قرار گیرد، اظهار کرد: اگر دولت نسبت به ارائه پیش نویس این قرارداد 25 ساله اقدام نکند قطعا مجلس از رییس جمهور سؤال خواهد کرد.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    * اصل 77 قانون اساسی جمهوری اسلامی صراحت دارد که «عهدنامه‌ها، مقاوله‌نامه‌ها و موافقت‌نامه‌های بین‌المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد» و اصل 125 قانون اساسی «امضای عهدنامه‌ها، مقاوله‌نامه‌ها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولتها و ...» را تنها پس از تصویب مجلس شورای اسلامی، قانونی می‌داند. بنابراین، مجلس و مردم باید [بدون چون و چرا] در جریان جزئیات تفاهم نامه 25 ساله با چين قرار داشته باشند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دو پیام واصله در 17 تیرماه 1399 درباره ناپدید شدن مسئله گرانی مسکن از صفحات اول روزنامه ها و باخت آنان که پس انداز بانکی دارند

    پیام های متعدد به دبیرخانه این تاریخ آنلاین واصل شده است که در حال تنظیم و تجمیع آنها هستیم. ساعت ده و 45 دقیقه و ساعت دوازده (ظهر) 17 تیرماه 1399 = 7 جولای 2020) به وقت تهران دو پیام دریافت شد که یک پیام به طور کامل و از پیام دیگر چند پاراگراف در اینجا درج می شود تا مورد توجه قرار گیرد:
    
    
امروز در صفحات اول روزنامه های تهران از گرانی سرسام آور مَسکن ـ خبر مهم روزـ اثری نبود!

    
    مخاطب:
    
    هر روز تصویر صفحات اول روزنامه های تهران را در وبسایت خبرگزاری مشرق (مشرق نیوز) نگاه می کنم، بعضی تیترها را که جلب نظر کند، با دوستان به اشتراک می گذارم.
    خبرِ مورد توجه روز، گرانی سرسام آور مَسکن در ایران بخصوص تهران است و این گرانی، خارج از قاعدهِ رابطه پول و کالا (گران شدن متناسب با افزایش نقدینگی) و قاعده عرضه و تقاضا (تعیین کننده بها) است و درست مثل رانندگی بی قاعده (به اصطلاح؛ افسار گسيخته) در جاده ای است که راننده بداند پلیس در آنجا نیست.
    تا دیروز(دوشنبه 16 تیرماه) روزنامه های تهران تیترهای اول خود را به موضوع گرانی خانه اختصاص داده بودند و پر از تفسیر و اظهارنظر در این باره که امروز (سه شنبه 17 تیر99) چیزی ندیدم، فقط در یک روزنامه که بدون اشاره به گرانی خارج از قاعده مَسکن، وعده دولت را ـ دولتی که فقط یک سال دیگر بر سر کار است ـ مبنی بر این که در زمین های اطراف شهرها خانه خواهد ساخت، تیتر کرده بود. باید دانست که مردم ایران آن مردم 50 ـ 60 و 80 سال پیش نیستند، در دست هرکس موبایل و تابلت دیده می شود و با خبر از همه چیز و می دانند که از شروع خانه سازی تا تکمیل و توزیع و هزاران دنگ و فنگ سه ـ چهار سال طول می کشد. تا آن وقت چه باید کرد؟، رفت و آمد از آن خانه ها به شهر و محل کار چگونه خواهد بود؟ و تا آن موقع تورّم چند برابر خواهد شد؟. برای اینکه راه حلی برای مسئله تورم پیدا نشده و یا اگر پیدا شده، اعلام نشده است که بدانیم، مثلا ممنوع شدن بانک مرکزی از باز کردن درهای انبار اسکناس کاغذی خود به روی دولت و یا قیمت گذاری خانه ها توسط دولت و دهها راه دیگر ـ اگر بخواهند. راه حل مسئله گرانی مسکن، ساخت خانه در حاشیه شهرها نیست، تنها به این دلیل که در آنجا زمین وجود دارد. برای شکستن گرانی مسکن باید راه حل فوری پیدا کرد و این، کار مجلس و نيز روحانیون است که روحانيون از دستورهای اسلام آگاهی کامل دارند و با مردم در مساجد، مجالس و مجامع تماس دارند و از مشکلات آگاه و همچنين کارشناسان و اقتصاددانان خارج از دولت. دولت اسلامی (مقننه، قضائیه و اجرائیه) باید مسئله گرانی مسکن و تورم را حل کند و سریعا. در ادیان، گران کردن و گران فروشی؛ ظلم و استثمار بندگان خدا تعریف شده است که مجازات دنیا و آخرت دارد. مجلس باید برایش قانون بنویسد و دستگاه قضاء تعقیب و مجازات کند. سازمان های اطلاعاتی هم بررسی کنند که در آن زمینه، نوعی مافیابازی و از این قبیل در کار نباشد. همه آرزوی خانه دار شدن و یا تبدیل خانه خود به خانه بهتری را دارند. گرانی ارز و سکه مسئله مردم نیست. واردات با ارز دولتی تهیه می شود و مسافرت های خارجی به علت ترس از ویروس کرونا به حد اقل رسیده است. داشتن سکه طلا هم که واجب و ضروری (نان و آب) نیست، صد برابر شدن آن هم جز در مَهر خانم ها تاثیری بر زندگی ندارد، ولی خانه، وسائلی مانند یخچال و ... بله. تحریم کشور ربطی به قیمت مسکن ندارد. مسکن یک امر داخلی است. ما نباید این قدر ارز ـ ارز بگوییم، کدام کشور می گوید؟.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    
با این تورّم و روزافزون بودن حجم نقدینگی، بازنده کسانی هستند که در بانک ها پس انداز دارند و ارزش پولشان کم می شود و بیشتر آنان سالمندان هستند

    
    مخاطب:
    
    بزرگترین بازنده تورّم جاری و افزایش پی در پی حجم پول (آسان ترین و فوری ترین وسیله دولت برای هزینه ها و یارانه دادن هایش)، کسانی هستند که در بانک ها پس انداز دارند و بیشتر این افراد مثل من [مخاطب]، از طبقه سالمندان هستند که توان جسمانی و حوصله معامله گری و بکار انداختن پول خود در راههای دیگر را ندارند. دولت و بانک مرکزی باید فکری به حال این پس انداز کنندگان بی دست و پا کند. این افراد پول خود را در بانک سپرده کرده اند و 15 تا 18 درصد و تا سال گذشته 20 درصد بهره می گرفتند که حالا 40 درصد هم ضرر می کنند و طبق خبرها، ارزش پول هر سال 30 ـ 40 پایین می رود و اگر پولشان همچنان در بانک باشد در این شرایط ظرف 4 ـ 5 سال ارزش پولشان نزدیک به هیچ می شود. آیا دولت به این موضوع توجه کرده است؟. موضوع کوچکی نیست.
    [مخاطب در پیام خود، شرح احوال چند پس انداز کننده و بعضا مقیم خارج را ذکر کرده که ممکن است بعدا و هرکدام جداگانه تنظیم و درج شود].
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ایران گرفتار مشکل قطع برق در گرمای تابستان 1400 و در آستانه انتقال دولت
گزارش ششم جولای 2021 (15 تیرماه) خبرنگاران خبرگزاری تسنیم از سراسر ایران حکایت از قطع برق بدون اعلام قبلی، به ویژه در مناطق جنوبی کشور داشت و مردم در این گرمای بالا، تحمل قطع برق منازل و کارگاهها برایشان بسیار دشوار شده است.
    تسنیم نوشته بود؛ در حالی که این روزها، هوای اکثر استان‌های کشور‌ گرم و مردم دمای هوای ‌بالای 40 درجه سانتی گراد را تحمل می‌کنند،‌ ‌قطع شدن برق ‌بدون اطلاع‌رسانی قبلی، سبب گلایه‌های زیادی ‌از سوی شهروندان شده است.
    حسن روحانی رئیس‌جمهور روز سه‌شنبه (15 تیرماه و 29 روز پیش از ترک این مقام) در اقدامی کم سابقه از از شهروندان که در این روزها از قطع برق و مسائل ناشی از آن دچار مشکل و رنج شده اند، عذرخواهی کرد. او قبلا گفته بود که گمان نمی کند وزارت نیرو دولت او در این زمینه مقصر باشند. محمدباقر قالیباف رئیس مجلس و شماری دیگر از نمایندگان خواستار دست‌کم اعلام زمان دقیق خاموشی‌ها شده بودند تا مردم محل آمادگی داشته باشند. طبق گزارش های رسانه ای شماری از نمایندگان مجلس نیز بی برنامگی دولت را از عوامل مسئله قطع برق دانسته اند. خبرگزاری فارس به نقل از مرتضی حسینی، نماینده میانه نوشت: "مردم نباید تاوان بی‌برنامگی، ضعف مدیریت و تکالیف انجام نشده دولت را بدهنند. شهباز حسن‌پور بیگلری نماینده مردم سیرجان در مجلس شورای اسلامی به خبرنگار خبرگزاری فارس گفت: قطعی برق موجب خسارت سنگین به صنعت فولاد کشور شده و می‌شود که این مسئله افزایش قیمت آهن را به دنبال خواهد داشت. حسن‌پور گفت: باید همگان تلاش‌مان بر این باشد که شرایط بهبود یابد نه اینکه در یک شرایط سخت، کشور تحویل دولت سیزدهم داده شود.
    قطع برق بدون اطلاع قبلی و آماده شدن مردم منطقه سبب فاسد شدن مواد غذایی می شود و تأثیر نامطلوب منفی بر کسب‌ و‌ کار دارد. ایلنا به نقل از محسن نقاشی دبیر فدراسیون تشکل‌های صنایع غذایی ایران نوشته بود که در صورت ادامه آشفتگی و بی‌برنامگی در قطعی برق و آب، اثرات منفی آن در بازار مواد غذایی مشاهده خواهد شد. معمولا قطعی برق در واحدهای تولید غذایی همراه با قطع آب است و این موضوع مشکلات را مضاعف می‌کند، چرا که آب برای تولید در صنایع غذایی ضروری است و بدون آن تولید توقف می‌شود.
    تیترهای خاموشی و قطع برق در صفحات اول روزنامه های ایران شماره های 15 تیر 1400:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گزارش میدانی خبرگزاری فارس از گلایه مردم از قطع برق در فصل گرما ـ یافت ریشه مسئله ...
خبرنگار خبرگزاری فارس دوشنبه 14 تیرماه 1400، یک گزارش میدانی از مشکل قطع برق و گفت و شنود با مردم تهیه کرده که با اخبار مربوط انتشار یافته است و آن را در زیر نقل می کنیم:
    ـ قطعی پیاپی و طولانی برق زمینه بحث مردم در اتوبوس شده بود، تقریبا همه حاضران نارضایتی خود را به شکل‌های مختلف بروز می‌دادند، یک نفر می‌گفت بعد از شیوع گسترده کرونا همواره با وسیله شخصی به محل کار می‌رفته اما بامداد امروز، قطع برق سبب شد که درب برقی پارکینگ باز نشود و وسیله نقلیه شخصی او محبوس شود و بناچار، مسافر اتوبوس شهری شده است تا به محل کار برود.
    ـ دیگری از بچۀ 7 ماهه خود سخن می‌گفت که تاب گرما را ندارد و قطعیِ طولانی برق سبب شده تا فرزندش مدام بی‌تابی کند.
    ـ جوانی در یک صندلی میانی اتوبوس جای خود را به یک پیرمرد داد و آن پیرمرد پس از نشستن و تشکر از جوان گفت، فرزندش در شهرک صنعتی، یک کارگاه تولیدی دارد اما نزدیک به یک ماه است که برق کارگاه مدام قطع می شود و تولید کارگاه کاهش بسیار یافته است.
    ـ در این میان، یک مسافر که گوشش به اظهارات سه مسافر قبلی بود، با صدایی بلند گفت: دیروز برق خانه ما، شش ساعت قطع بود و خوراکی های داخل یخچال در این گرانی‌ها از میان رفت، مردم آسیب می بینند. آیا برق ولنجک و لواسان [محل سکونت پولدارها و برخی از مقامات ارشد] هم تا این اندازه طولانی قطع می‌شود؟.
    خبرگزاری فارس در ادامه این گزارش نوشته است: گلایهِ‌ به حق مردم ناشی از قطع برق، بیش از هر مسئله دیگر این سؤال را در ذهن تداعی می‌کند که چرا دولت برای پیشگیری از شرایطِ اتفاق افتاده برنامه‌ریزی نداشت تا از این خاموشی گسترده جلوگیری شود؟. سابقه چنین قطعی گسترده‌ برق، محدود به سال‌های جنگ تحمیلی 8 ساله (جنگ صدام حسین با جمهوری اسلامی ایران) آن هم در مناطق جنگزده بود. باید از خود پرسید آیا جنگی شده که دولت از تامین یکی از مهمترین زیرساخت‌های زندگی شهرئندان یعنی برق ناتوان شده است؟. برای پاسخ به سوال مطرح شده که چرا دولت برای شرایط دشوار فعلی، از قبل برنامه‌ریزی نکرده است، ابتدا باید سری به اسناد بالادستی کشور بزنیم تا این مسئله را دریابیم که آیا کشور برنامه‌ای برای به وجود نیامدن اختلال در تامین برق داشته یا نداشته است؟.
    در همین راستا، واکاوی برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به عنوان مهمترین سند بالادستی سیاست‌های اجرایی که در سال 1394 توسط دولت حسن روحانی تکمیل و به مجلس ارائه شد تا از سال 1396 نصب العین دستگاه‌های کشور شود، می‌تواند تا حد زیادی برنامه برای تامین زیرساخت برق کشور را مشخص کند.
    وقتی درباره برق در این سند 119 صفحه‌ای جستجو کنیم، متوجه می‌شویم، برنامه‌های متعددی برای توسعه زیرساخت‌های این حوزه در نظر گرفته شده است.
    در طول 5 سال اجرای این برنامه (برنامه 5 ساله ششم توسعه اقتصادی، اجنماعی و فرهنگی) باید مجموعا 25 هزار مگاوات به توان تولید برق نیروگاه‌های کشور اضافه می شد و زمینه ارتقاء توان کل به 100 هزار مگاوات فراهم می گردید. ولی وزارت نیرو در طول 5 سال گذشته (از ابتدای سال 1396) به تکلیف خود عمل نکرده است. هرگونه عذر و بهانه وزارت نیرو نمی‌تواند توجیه مناسبی برای تَرک فعل این وزارت در حوزه ارتقاء توان تولید برق کشور باشد.
    به نوشته خبرگزاری فارس، اختلاف 11 هزار مگاواتی مصرف و تولید برق در شرایط جاری زمینه اختلال در زندگی مردم و توقف تولید صنایع و همچنین کشاورزی به سبب قطع برق را به وجود آورده است. این در حالیست که برنامه ششم توسعه به عنوان یک سند بالادستی، تمهیدات متعددی برای رخ ندادن قطعی گسترد برق را در قالب قانون تعبیه کرده بود. بر این اساس، اگر این قانون کاملا اجرا شده بود، امروز نه تنها شاهد قطعی گسترده برق در کشور نبودیم بلکه می‌توانستیم با صادرات قابل توجه برق به کشورهای همسایه زمینه ارزآوری برای کشور را مهیا کنیم.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گزارش های تیرماه 1400 از سرقت کتیبه های تاریخی سَردَرِ خانه های شیراز روایت می کرد
به گزارش های رسانه ای هفته دوم تیرماه 1400، کتیبه‌های تاریخی و قدیمی سَردَرِ ورودی بسیاری از خانه های قدیمی شهر شیراز چند سالی است که ناپدید می‌شوند، و این در حالی است که برخی از خانه‌هایی که کتیبه‌ و علائم و تزیینات سردر ورودی آنها دزدیده شده در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده‌اند. نشانه‌های تاریخی را در هر کوچه و پس کوچه شیراز و شهرها و روستاهای قدیمی ایران می‌توان دید.
    از زمان قدیم در ایران و در دوره های تاریخی تا سده گذشته، در معماری‌ها ازجمله خانه های معمولی بر سَردَر خانه ها تصاویر، اشکال و کتیبه ساخته و نصب می شد و خانه‌های اعیان نشین، سردرهای زیبا و مجلل‌تری داشتند.
     خانه‌های تاریخی و قدیمی شهر شیراز دارای سردر یا کتیبه هایی از نوع کاشی‌های معرّق و لعابی بوده اند و بعضا با آیاتی از قرآن بویژه آیه «وان یکاد» مزین می شدند.
    سرقت کتیبه‌های تاریخی خانه‌ها در حالی انجام می‌شده که هرگونه دخل و تصرف در بناهای به ثبت رسیده در فهرست آثار ملی بر خلاف قوانین است و هرگونه تغییری در آنها باید با مجوز سازمان میراث فرهنگی انجام شود.
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
عدم بازگشت ارزهای صادراتی به کشور
نیمه تیرماه 1400 مدیرکل دفتر توسعه خدمات بازرگانی با اشاره به اینکه شماری از صادرکنندگان واجد تعهدات ارزیِ بیش از 10 میلیون یورو، 363 نفر اند، اظهار داشت که این شمار از صادرکنندگان، 11 میلیارد و 100 میلیون یورو تعهد ارزی خود را به اقتصاد کشور باز نگردانیده‌اند.
    دولت جمهوری اسلامی ایران بارها از صادرکنندگانی که ارز دولتی دریافت کرده اند خواسته است به تعهدات ارزی خود عمل کنند و میلیاردها دلار و یورو ـ ارز را به چرخه اقتصاد کشور وارد کنند. اما از گزارش های رسمی و رسانه ای چنین برمی آید که این خواست و هشدار دولت تا کنون نتیجه‌ای نداده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خبرگزاری فارس: شماری از ایرانیان خواستار بازپَسگیری دو جزیره ایرانی آریانا و زرکوه شده اند که دولت انگلیس آنها را به امارات بخشیده است
به گزارش 15 تیرماه 1401 خبرگزاری فارس، جمعی از کاربرانِ «فارس من» با تشکیل کَمپِینی خواستار بازگرداندن جزایر آریانا و زرکوه از امارات عربی متحده شده‌اند.
    به نوشتهِ خبرگزاری فارس، در این کمپین آمده است: "جزایر آریانا و زرکوه که روی هم 20 کیلومتر مربع مساحت دارند به‌ طور غیرقانونی و بدون هیچ معاهده بین‌المللی، از بدو تأسیس امارات ـ در سال 1971 تاکنون در اشغال دولت ابوظبی قراردارند. پیش از تأسیس امارات متحده، شیخ‌نشین شارجه به سبب نزدیکی به جزایر آریانا و زرکوه، از آنها به‌ عنوان جایی برای پهلوگیری قایق‌های ماهیگیری و کَمپ استراحت غوّاصان استفاده می‌کرد، اما کشف نفت در این جزایر و غفلت حکمرانان دوره قاجار، آنها را برای تصاحب این دو جزیره ایرانی به صرافت انداخت. در سال 1351 ه. ش. و به‌ خاطر بده‌ و‌ بستان‌های سیاسی دولت وقت ایران ـ دوران پهلوی دوم و انگلیسی‌ها که بر این دو جزیره تسلط داشتند و تحولاتی که منجر به اتحاد شیخ‌نشین‌های حاشیه جنوبی خلیج‌فارس و تأسیس امارات متحده عربی شد، توسط انگلستان به صورت خودسرانه در اختیار امارات قرار گرفتند و این نکته‌ای بود که مورد‌ غفلت دولت پهلوی دوم قرار گرفت و حالا برای پس‌گیری آریانا و زرکوه باید وارد دعاوی حقوقی پیچیده و البته طولانی شد. آیا اکنون با وجود انقلابی‌ترین مجلس و همینطور رئیس جمهور مقتدر و ایستاده در برابر استکبار و قوه قضائیه قوی، وقت آن نرسیده که برای همیشه به این اشغالگری دولت کوچک امارات پایان داد و فرزندان دورافتاده از وطن را به مام میهن بازگرداند؟.".
    خبرگزاری فارس افزوده است: "گفتنی است که در سال گذشته نیز جمعی از کاربرانِ «فارس من» با تشکیل کَمپِینِ دیگری خواستار باز پس گیری جزایر «آریانا» و «زرکوه» از امارات عربی متحده شده بودند. کاربرانِ «فارس من» در این درخواست خود از دستگاه‌های مسئول خواسته‌ بودند که هر چه سریع‌تر نسبت به بازپس‌گیری حقوقی و عملی جزایر که حتما مبتنی بر منافع ملی ایرانیان و بازپس‌گیری خاک وطن است اقدام عاجل کنند، چرا که تأخیر مسئولان موجب خسارات جبران‌ناپذیر و سرشکستگی در تاریخ خواهد شد.".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي اقتصاد
کُپي جدول بهاي برابري ارزها با ريال در 15 تيرماه 1357 (سال انقلاب) از صفحه اقتصادي روزنامه اطلاعات (صفحه 29)

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
«فرضيه دمکراسي محدود» و انتخابات اندونزي در سالروز اعلام آن ـ رای دهندگان باید جزئیات دمکراسی و اصول و اهمیت آن را بدانند
احمد سوکارنو
در سالروز اعلام فرضيه «دمكراسي محدود» از جانب دكتر احمد سوكارنو رئيس جمهوري وقت اندونزي، دختر او مِگاواتي (رئيس جمهوري وقت ـ سال 2004) نتوانست در انتخابات پنجم جولای 2004 اكثريت آراء را به دست آورد و يك ژنرال، آراء بيشتري كسب كرد. نفر سوم هم يك ژنرال ديگر بود! و به همين لحاظ هم بود كه فرضيه دمكراسي محدود بار ديگر مورد تحليل قرار گرفته بود.
    دكتر سوكارنو که پدر استقلال اندونزي خوانده مي شود پنجم جولای 1959 پارلمان اندونزي را منحل كرد و اعلام داشت كه تا مردم اهميت و جزئيات دمكراسي را درك نكنند و ارزش و بهاي «آراء» خود را ندانند بهتر است كشور دمكراسي محدود داشته باشد و سران احزاب و كارشناسان دلسوز به جاي منتخبينِ آنان (راي دهندگان) تصميم گيري كنند.
     اندونزيِ يک ميليون و 900 هزار کيلومتري كه از 13 هزار جزيره به وجود آمده، با 270 ميليون نفوس، چهارمين كشور پُرجمعيت و بزرگترين كشور اسلامي جهان است. مردم اندونزي از طريق تماس با بازرگانان هندِ جنوب شرقي (پاکستان کنوني)، عرب و ايراني به اسلام گرويدند و همچنين مالزيايي ها.
مگاواتي دختر سوکار نو


    اندونزی که از مستعمرات هلند بود 17 آگوست 1945 اعلام استقلال کرد. امپراتوری ژاپن قبلا هلندی ها را از اندونزی بیرون رانده بود. اندونزی قبلا از اعضای اوپک (کشورهای صادر کننده نفت) بود که چون دیگر صادرکننده نیست از عضویت آن سازمان کناره گیری کرده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نرود میخ آهنین بر سنگ
Marion Barry
مروری بر کارهای «ماریون بری Marion Barry» شهردار پیشین شهر واشنگتن و متوفی در 23 نوامبر 2014 در 78 سالگی، ضعف انسان و دمکراسی ـ هر دو را ـ به دست می دهد.
    وی در دهه 1990 خبرساز شده بود زیرا به اشارات پلیس شهر که حقوق بگیرش بودند و گفته بودند پلیس فدرال مراقب اوست اعتنا نکرد تا اینکه در اطاق یک هتل هنگام کشیدن کوکائین با یک زن، توسط «اف.بی.آی» دستگر شد و شش ماه در زندان بود. به ماریون بری اشاره کرده بودند که اف بی آی (پلیس فدرال و امنیت داخلی آمریکا) از قبل در اطاق هتل دوربین جاسازی کرده است به آن هتل نرود که باز به خرج او نرفته بود و برای مصرف کوکائین به همان اطاق رفته بود.
     این جنجال، پایان عُمر سیاسی ماریون بری نبود. رای دهندگان شهر واشنگتن به رغم این همه سر و صدا پیرامون وی، باز برای یک دوره دیگر انتخابش کردند و در سمت شهردار پایتخت آمریکا بکار خود ادامه داد. با اینکه یک بار دیگر در سال 2002 با ماری جوانا و کوکائین دستگیر شده بود و این مواد در اتومبیلش به دست آمده بود؛ همین رای دهندگان در سال 2004 اورا عضو شورای شهر واشنگتن کردند.
    ماریون بری (سیاهپوست) در سال 2006 تخلف دیگری کرد و دستگیر شد. قبل از آن و در سال 2005 دولت فدرال اورا به ندادن مالیات بردرآمد متهم و محکوم کرده بود ولی باردیگر در انتخابات بعدی شورای شهر واشنگتن با رای ساکنان شهر انتخاب شد!. باز به خرجش نرفت و در سال 2008 فرم مالیاتی خودرا پُر نکرد و نفرستاد اما همچنان کرسی اش را در شورای شهر حفظ کرد که سوم جولاي 2009، زنی اورا که در آن سال 73 ساله بود (متولد مارس 1936)به اتهام ایجاد مزاحمت خیابانی ـ به پلیس تحویل داد. این زن اورا متهم کرده بود که در معابر عمومی (خیابان، پارک و ...) و انظار اورا تعقیب می کند و مزاحم اوست!. پرونده به دادگاه ارسال و رسیدگی شد. شبکه های تلویزیونی آمریکا همان شبی که ماریون بری به اتهام مزاحمت دستگر شده بود گفتند تعجب نخواهند کرد که اگر بازهم همان مردم اورا انتخاب کنند. قبلا هربار که ماریون بری دستگیر شده بود گفته بود که ماموران دولت (دولت فدرال) برایش این اتهامات را ترتیب داده اند ولی این بار چه خواهد گفت زیرا که رئیس جمهوری آمریکا بمانند او یک سیاهپوست است و دشمن او نیست.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
«تاریخ نگارانِ Bielefeld School» و سَرگروه آنان پروفسور وِهلِر که اخبار حوادث رسانه ها ـ ضعف های جامعه را برای تاریخ نگاری سرنخ می دانند و ...
Hans-Ulrich Wehler از تاریخدانان بزرگ معاصر و یک آلمانی که علاوه بر تاریخ نگاری، پروفسور دانشگاه نیز بود پنجم جولای 2014 و در 82 سالگی درگذشت. او سَرگروه تاریخ نگارانی بشمار آورده شده است که این عقیده را ترویج کرده اند که «تاریخ» را باید بر اساس وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی هر دوره بنویسند تا درس دهد نه بمانند گذشته برپایه جنگ ها و شرح کارهای سیاسی هر دوره. این تاریخ نگاران که شمار آنان رو به افزایش است، حوادث شهری،خلاف ها، جرم ها و جنایات و ضعف های انسانی و مدنیّت را ملاک قضاوت یک دوره و یا یک دولت قرار می دهند، به «تاریخ نگارانِ Bielefeld School » معروف هستند و برای نوشتن تاریخِ یک دوره، به بررسی پرونده های قضایی و پلیسی، مسائل اجتماعی، ناکارآمدی ها و مصاحبه با سالخوردگان و تحقیق بیشتر درباره اطلاعاتی که از آنان بدست می آورند می پردازند و به عبارت دیگر؛ تاریخ را برپایه تحولات انسانی هر دوره و جامعه شناسی آن دوره می نویسنده و از اخبار حوادث روزنامه ها نیز سرنخ بدست می آورند و دنبال می کنند که چرا انسان ها چنین شده اند، علت چیست.
    
Hans-Ulrich Wehler


    وِهلِر که برای یک دوره کوتاه تحصیل به آمریکا رفته بود ضمن تحصیل، شوفری (رانندگی برای دیگران) و کارگری می کرد تا جامعه این کشور و رفتار دولتیان و تأثیرهای آن را بدرستی بشناسد و در بازگشت کتاب «امپریالیسم آمریکا و تفکر امپریالیستی» را نوشت و با انتشار این کتاب و چند رساله دیگر، در برخی رسانه ها، به تاریخدان چپگرا توصیف شد، زیراکه معتقد بود نسل معاصر، فاصله طبقاتی و انتصاب افراد به مقامات دولتی بدون رعایت پیش شرط ها و نیز بدون مشورت با اصحاب نظر و آگاهان در آن رشته را بر نمی تابد و ناراضی و منتقد می شود و ناراضیان یک جامعه به جای کار مثبت و پیش بَر، یا کاری انجام نمی دهند و یا منفی کاری می کنند که وضعیت جامعه بدتر می شود.
    وِهلِر کتاب های متعدد تألیف کرده است ازجمله کتاب «راهنمای تحقیق و کسب حقایق برای نوشتن تاریخ»، «اهمیت دورنگر بودن یک مقام در تصمیم گیری و اقدام»، «اهمیت اندرزدهی و توجه مقامات به اندرزها، نظرات و انتقادهای شهروندان و اصحاب نظر»، «تئوری امپریالیسم»، «... و آلمان هم امپریالست شد ـ از 1871 تا 1918»، «درس گرفتن از کارهای گذشته ـ تاریخ»، «مسائل اروپای معاصر» و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
برگي از تاريخ مطبوعات ایران كه در جايي ديگر نخوانده ايد ـ پيدايش ميز خبر و صفحه حوادث
نيمه تيرماه 1351 (جولای 1972) كتاب «چهره مطبوعات معاصر» تاليف غلامحسين صالحيار، حاوي تاريخچه مطبوعات و شرح احوال و عكس روزنامه نگاران ایران انتشار يافت و به هر روزنامه نگار يك جلد از آن داده شد. در گردآوري مطالب اين كتاب رفرنس (مرجع)، چند روزنامه نگار ديگر ازجمله «منصور رُهباني» همكاري كرده بودند. مطالعه اين كتاب، تا حدّي قابل ملاحظه، مسير تكامل ژورناليسم ايران را كه در این کشور یک حرفه «خودجوش» بوده است و الگوي معیّن (وارداتي) نداشته است به دست مي دهد. تا اواخر دهه 1340، تنها در دو مورد و آنهم در سالهاي 1336 و 1337، دو استاد آمريكايي به ايران آمدند و مُدل اين كشور را به روزنامه نگاران شاغل تدريس كردند.
    تطوّر ژورناليسم ايران بر پايه طرح هاي داخلي هنوز هم ادامه دارد. براي مثال: در نیمه اول دهه 1370شكل و نيز تركيب مطالب روزنامه همشهري زاييده مغز مهندس محمد عطريانفر و روزنامه ايران از دكتر فريدون وردي نژاد بود.
     مطالعه شرح حال «عنايت الله گلستانه» كه تا چند ماه پیش از فوت هنوز در هواي رسانه ها تنفس مي کرد؛ پيدايش يك روش تازه خبرگيري، صفحات حوادث و ميز خبر در مطبوعات ایران را روش مي سازد كه در زير گوشه هايي از آن و عمدتا به نقل از مطلب مندرج در نهم دي ماه اين تاریخ آنلاین (مطلب زادروز گلستانه در سال 1306) مي آيد:
    
عنايت الله گلستانه

... گلستانه كه تا چند ماه پیش از فوت در دیماه 1393، در سازمان راديو تلويزيون ايران به كار ادامه مي داد از اواسط دهه 1320 (دهه 1940 ميلادي) كار روزنامه نگاري را از «كيهان» آغاز كرده بود. در آن زمان نوشتن اخبار حوادث شهري در مطبوعات ايران به گونه اي كه در غرب صورت مي گرفت رسم نبود. روزنامه هاي ايران در رابطه با چنين اخباري (قتل، خودكشي، سرقت، حوادث رانندگي، حريق و ...)، تنها به درج اعلاميه هاي رسمي موسسات مربوط اكتفا مي كردند.
     گلستانه به جاي درج اين اعلاميه ها، از آنها به صورت سرنخ استفاده مي كرد و شخصا همانند يك كارآگاه پليس در محل به تحقيق مي پرداخت كه اين كار در آن زمان خالي از خطر نبود و زحمت زياد داشت، اما مخاطب فراوان. با وجود اينكه اين روش پُرزحمت كسب خبر، مخاطبان كيهان را (كه عصر منتشر مي شد) چند برابر كرده بود دستمزد گلستانه به آن حد نبود كه هزينه زندگاني او را تامين كند. گلستانه كه از ميان يك خانواده معروف (حاجب الدوله) برخاسته بود مجبور شد براي كسب درآمد بيشتر در يك روزنامه صبح نيز بكار پردازد و وي روزنامه معروف باختر امروز (به مديريت دكتر حسين فاطمي) را براي اين كار برگزيد ولي در اينجا او را ماموريت تهيه اخبار سياسي دادند. گلستانه در اينجا هم روش خود را رها نكرد و به جاي كسب خبر از سخنگويان رسمي، به اصحاب اطلاع (عمدتا منشي ها و نزديكان مقامات و كارمندان معمولي ادارات) روي آورد و هر شب به بيش از صد نفر تلفن مي كرد و به چندين محفل و پاتوق سر مي زد بطوري كه با وجود كمبود خط تلفني در تهران، مجبور شدند برايش در تحريريه روزنامه يك تلفن اختصاصي قراردهند. عُمر كاركردن گلستانه در باختر امروز طولاني نبود و با انتشار خبري درباره خلع سلاح عشاير كه قراربود محرمانه بماند مجبور به تَرك اين روزنامه شد. گلستانه خبر ربوده شدن سرتيپ افشارتوس رئيس شهرباني دولت مصدق را هم به همينگونه كشف و منتشر ساخت كه اختصاصي او بود.
    گلستانه بعدا به روزنامه اطلاعات جذب شد و دليل عمده آن اين بود كه اطلاعات درآمد بيشتري داشت و دستمزد نسبتا قابل ملاحظه مي داد و ديگر، گلستانه نياز به كار كردن در دو روزنامه (صبح و عصر) را نداشت. سردبير وقت روزنامه اطلاعات هم روزنامه نگاري حرفه اي تر بود، كار خود را از خبرنگاري شروع كرده بود و ژورناليسم را درك مي كرد و بنابراين به روش گلستانه (كسب خبر از اهل اطلاع و مردم كوچه و خيابان) ارج مي نهاد.
     «مجيد دوامي» سردبير وقت اطلاعات براي گلستانه چند دستيار استخدام كرد زيرا كه تعقيب حوادث شهري مخصوصا موارد جنايي آن و يافتن عكس قاتل و مقتول وقت گير بود و كار يك نفر هم نبود. اين كار به تدريج تكامل يافت و روزنامه اطلاعات (و در رقابت با آن، روزنامه كيهان) در تحريريه خود «ميز حوادث = سيتي دِسك» به وجود آورد. ايجاد ميز اخبار حوادث بعدا باعث شد كه اطاق هاي خبر مطبوعات ايران برحسب گروه حوزه ها و منابع و نوع اخبار، همانند فرنگ داراي ميزهاي مختلف و دبير مربوط (اديتورِ ميز) شوند. چون اخبار حوادث شهري تيراژساز بود و تيراژ ـ آگهي ساز، سردبيران اطلاعات و كيهان تصميم به بازكردن صفحه مستقل حوادث شهري گرفتند، همان صفحه و صفحاتي كه در آمريكا، عنوان اخبار محلي (لوكال) دارد.
     اواخر سال 1350 (1972 ميلادي) سردبير پیشین روزنامه هاي اطلاعات و آيندگان (غلامحسين صالحيار) كه براي راديو ـ تلويزيون ملي يك خبرگزاري تاسيس كرده بود و روش تازه اي براي پخش اخبار در پيش گرفته بود از گلستانه دعوت كرد كه براي بخش اخبار «سر هر ساعت ـ معروف به سه دقيقه اي» گزارش شهري فوري (وقوع در همان ساعت) تهيه كند. گلستانه بدون اطلاع ناشر وقت روزنامه اطلاعات، در ساعات فراغت به سازمان راديو تلويزيون مي رفت و براي اين سازمان خبر تهيه مي كرد. پخش خبرهاي حوادث «به محض وقوع» از راديو، باعث مي شد كه همه روزنامه ها آنها را به دست آورند و از صورت اختصاصي كه منظور ناشر روزنامه اطلاعات بود خارج شوند. همين امر باعث رنجش شديد صاحب روزنامه اطلاعات از گلستانه شد. گلستانه از روزنامه اطلاعات رفت و رسما به سازمان راديو تلويزيون پيوست و پخش حوادث شهري را به صورتي مفصلتر به برنامه «راه شب» بُرد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
حرص قدرت ـ ايرِن سنگدل، زني كه به خاطر قدرت پسرش را كور كرد ـ دسيسه هاي يک قدرت طلب!
سکه زرّين Irene با تصوير او
هفتم جولاي سال 797 ميلادي، ايرن Irene كه پس از مرگ شوهرش «لئون Leo چهارم»، نايب السلطنه روم شرقي (بيزانتيوم يا Byzantine ) شده بود تا پسرش به سن لازم (اصطلاحا؛ قانوني) براي پادشاهي برسد و سلطنت را به او بسپارد، تحت تاثير حس خودخواهي، فرزند را كور كرد كه تا آخر عمر قدرت را منحصرا در دست داشته باشد!.
    يك روز پيش از اين واقعه (کور کردن فرزند)، ژنرالهاي ارتش و مقامات تراز اول كشوري در ملاقاتي به «ايرن» توصيه كرده بودند، حال كه سن پسرش به نصاب مقرر رسيده است بهتر است كه اختيارات را به او بدهد و وي همان شب با ترفندي فرزند را كور كرد كه تا پايان عمر نايب السلطنه «پادشاه نابينا» باقي بماند و با بر خود نهادن لقب Empress عملا امپراتور باشد. چند سال بعد وي چون متوجه محبوبيت «پادشاه نابينا» كه به نام كنستانتين ششم تاجگذاري كرده بود ميان مردم و ارتش شد اورا ترغيب به گرفتن زن دوم كرد و سپس محرمانه قضيه را به سران كليسا اطلاع داد و آنان را وادار به تكفير فرزند کرد كه با ارتکاب تعدّد زوجات، آيين مسيح را ناديده گرفته است. اما، دسيسه هاي ايرن بر ارتش فاش شد و ژنرالها وي را مجبور به كناره گيري كردند كه بعداً چون خانه نشيني، اورا كه شيفته بي قرار قدرت بود رنج مي داد خودكشي كرد. ايرن که در شهر آتن به دنيا آمده بود و در تاريخ، «ايرن آتني Irene The Athenian» هم نوشته شده است قبل از کور کردن پسر، برادر شوهر خودرا مجبور به اُردين Ordain شدن کرده بود تا عنوان کشيش Priest بدست آورد و نتواند ادعاي پادشاهي کند که عنوان کشيشي داشتن يک شاهزاده مانع از پادشاه شدن او (که مقامي دنيوي است) مي شد. ايرن که نگران قدرت گرفتن خلفاي عباسي بود براي داشتن يک متحد نيرومند، يکبار حتي در صدد برآمده بود که دختر شارلماني پادشاه مقتدر فرانک ها را براي پسرش بگيرد!.
    برخي ژنرالهاي روم شرقي و بزرگان اين امپراتوري که علاوه بر آناتولي غربي و مرکزي، بر بخش هايي ازبالکان و منطقه مديترانه حکومت داشت چون از رفتار ايرن و حرص قدرت داشتن او به تنگ آمده و بيزار شده بودند به هارون الرشيد خليفه عباسي در بغداد پناه بردند و اورا تشويق به تصرف قسطنطنيه (استانبول ـ پايتخت ايرن) کردند که ايرن از بيم شکست خوردن با پرداخت پول و ادامه اين پرداخت تا سه سال هارون را که نگران وضعيت خراسان و بپاخيزي ايرانيان استقلال طلب بود راضي به بازگردانيدن سپاه کرد.
    «ايرن» جمعاً 15 سال ملکه (از سال 802 تا 797)، 7 سال (از زمان مرگ شوهرش در سپتامبر 780 تا 797 زمان کورکردن پسر) نايب السلطنه روم شرقي و 5 سال (از797 تا 802) امپراتور Empress اين کشور به پايتختي قسطنطنيه (استانبول) بود. در تاريخ از او به عنوان «ايرن سنگدل» نيز نام برده مي شود.
مجسمه Irene در موزه كه تصوير آن با دوربين از پشت شيشه گرفته شده است

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پادشاهِ ضد یهود فرانسه
لوئي نهم پادشاه وقت فرانسه كه در لشكركشي هفتم صليبيون به خاورميانه شركت كرده بود هفتم جولای 1250 در مصر به اسارت حكمران اين كشور درآمد كه بعدا با پرداخت خونبها، خود را آزاد ساخت.
    وی پیش از این لشکرکشی به سوي خاورميانه، دستورداده بود که یهودیان فرانسه علامت زرد (باژ) بر یقه کُت خود بدوزند تا در معابر و اماکن عمومی شناخته شوند. لوئی نهم یهودیان را متهم به نوسان دادن مصنوعی بهای طلا و نقره با هدف کسب درآمد بیشتر، احتکار و ... کرده بود.
    هفت قرن بعد، هیتلر اقدام مشابهی انجام داد و یهودیان آلمان را موظف به نصب علامت مشخصه زرد به لباس خود کرد و از اشتغال به مشاغل مشخّص محروم ساخت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که جزایر هاوايي ضمیمه آمریکا شدند ـ اشاره اي به تاريخ هاوايي
Kalaka پادشاه هاوايي
هفتم جولای 1898 (16تیرماه 1277 هجری) ویلیام مکینلی رئیس جمهور وقت آمریکا مصوبّه کنگره (پارلمان) این فدراسیون مبنی بر ضمیمه ساختن مجمع الجزایر هاوایی به قلمرو آن دولت را امضاء و این مجمع الجزایر که قرنها کشوری مستقل و دارای پادشاه بود استقلال خودرا عملا از دست داد و از 21 آگوست 1959 ایالت پنجاهم آمریکا شد. هاوايي در مرکز اقیانوس آرام (میان قاره آمریکا، استرالیا و ژاپن) واقع شده است و از ساحل غربی ایالات متحده هزاران کیلومتر فاصله دارد.
     مجمع الجزایر هاوایی مرکب از هشت جزیره بزرگتر و صدها جزیره کوچک جمعا به وسعت 28 هزار کیلومتر مربع در اقیانوس آرام زنجیری بطول 2 هزار و 450 کیلومتر را تشکیل می دهند. بومیان این جزایر از نژاد پولینزیایی (پلی نژی) هستند و تاریخی دو هزار و سیصد ساله دارند. جیمز کوک James Cook انگلیسی در سفر دریایی سوم خود به دور دنیا در دهه 1770 از هاوایی دیدار کرد و درآنجا با مقاومت روبه رو شد و برای نجات خود و همراهانش مجبور شد با پادشاه آنجا ملاقات کند و در این ملاقات اورا به گروگان بگیرد تا اجازه یابد همراهانش را به کشتی بازگرداند که با چهار تفنگدارش به دست عوامل یک خان هاوایی (رئیس قبیله) کشته شد. یادداشتهای برجای مانده از کوک در دو توقف قبلي اش در هاوایی درباره زیبایی و حاصلخیزبودن آن سبب شد که جمعی اروپایی برای کشت نیشکر، موز و آناناس و ... به آن مجمع الجزایر (که کوک نام یک امیرزاده انگلیسی به نام «اِرل سندويچ = ساندویچ» را بر آنها نهاده بود) بروند و متعاقب آنان، بسیاری از آمریکائیان. در زمان این مهاجرت، سلطنت هاوایی در دست دودمان «کامه هامه ها» بود که از 1795 تا 1872 حکومت و با استقرار اروپاییان و امریکاییان در هاوایی و ایجاد درختستان و مزرعه موافقت کردند. یکی از درختستاندارهای آمریکایی سنفورد دل (به ضم دال) بود که بنیادگذار یک کمپانی به نام «دل» است که بیشترآناناس، انبه، موز و سایر میوه های حاره ای مورد نیاز آمریکاییان و ساير ملل را تامین می کند که مارک Dole بر آنها چسبانيده مي شود.
    سلطنت هاوایی از سال 1872 با رای سران قبایل به دودمان «کالاکاوا» منتقل و مشروطه شده بود که به محدود کردن آزادی عمل مزرعه داران خارجی و گرفتن مالیات از آنان دست زد. این مزرعه داران و عمدتا آمریکاییان که خود و کارکنانشان مسلح بودند سر به مخالفت برداشتند بگونه ای که «کینگ کالاکاوا» مجبور شد در سال 1891 کنار رود و جای اورا خواهرش، بانو «لیلیواوکالانی (متولد دوم سپتامبر 1838 و متوفا در 1916)» گرفت و ملکه هاوایی شد که آخرین پادشاه اين مجمع الجزاير بود.
Liliuokalani درجواني


     مزرعه داران آمریکایی [به نوشته برخی از مورخان، به تحریک مقامات واشنگتن که پس از شکست دادن مکزيک در جنگ و وارد ساختن کالیفرنیا به اتحادیه در سال 1846 چشم به هاوایی دوخته بودند] مخالفت را به نافرمانی تبدیل کردند و خواهان برقراری رژیم جمهوری شدند، ملکه هاوایی دست به مقاومت زد و مزرعه داران آمریکایی که با مهاجرت انبوه چینیان و ژاپنی ها به هاوایی هم که اطاعت از حکام محلی می کردند رو به رو شده بودند به بهانه حفظ منافع و املاک و جان کارکنان خود که بعضا اتباع آمریکا بودند به تشکیل «کمیته امنیت» دست زدند. این معارضه به دولت واشنگتن که در انتظار چنین فرصت و وضعیتی بود امکان داد که به رزمناو «بوستون» که در همان نزدیکی بود دستور مداخله دهد. تفنگداران این ناو کاخ ملکه را متصرف شدند و گفتند که مداخله آنان موقتی و برای برقراری نظم است و پس از اطمینان از تامین امنیت خواهند رفت و از ملکه خواستند که (موقتا) تفویض اختیار کند و ملکه که دستخط او باقی است تا برقراری نظم، اختیارات خودرا به مجموعه کمیته امنیت مزرعه داران و نظامیان آمریکا سپرد که این کمیته 17 ژانویه 1993 اورا برکنار و اعلام داشت که نظام جمهوری برقرار خواهد کرد که روسای قبایل بومی مخالفت کردند و دست به مقاومت مسلحانه زدند ولی کاری از پیش نبردند و جمهوری هاوایی چهارم جولای (ژوئیه) 1894 (سالروز اعلام استقلال آمریکا) تشکیل شد. جمهوری هاوایی ملکه لیلیواوکالانی را به اتهام مقاومت مسلحانه (مقاومت قبلی) در برابر کمیته امنیت محاکمه و به پنج سال حبس خانگی (درساختمان سابق کاخ سلطنتی) محکوم کرد. کار به اینجا هم ختم نشد و در واشنگتن، سیاستمداری به نام «فرانسیس نیولاندز» پرچم الحاق هاوایی به قلمرو آمریکارا برافراشت و پس از آماده ساختن زمینه، طرح این الحاق را به کنگره داد که تصویب شد و «مکینلی» که منتظر مجوز کنگره بود آن را امضاء و قانون کرد و هاوایی استقلال خودرا از دست داد و ضمیمه آمریکا شد. این وضعیت خشم ژاپن را (که از پیش منتقد کنترل گوام و فیلیپین توسط دولت واشنگتن بود) برانگیخت و یکی از علل شبیخون هفتم دسامبر 1941 امپراتوری ژاپن به هاوایی (پرل هاربور) همین بود. دولت واشنگتن پس از خرید آلاسکا، ضمیمه کردن هاوایی و تصرف پورتوریکو، گوام و چند جزیره کوچک در اقیانوس آرام به صورت یک قلمرو وسيع بين قاره اي درآمده که فیدل کاسترو آن را «امپراتوری روم نوین» گفته است. استالین نیز مخالف ایالت آمریکا شدن هاوایی و آلاسکا بود و تا او زنده بود این دو منطقه ایالت نشدند.
    هاوایی که اینک ایالت پنجاهم فدراسیون آمریکاست بیش از یک میلیون کارت سبزی (مقیم قانونی) دارد و به همین شمار مقیم موقت. شمار اتباع رسمی ساکن این مجمع الجزایر یک میلیون و سیصد هزار نفر است. (تحولات هاوايي و آلاسکا بر حسب زمان خود به موقع در اين سايت آمده اند).
ملكه «لي ليواكالاني Liliuokalani» آخرين پادشاه مجمع الجراير هاوايي در آخرين ماه سلطنت

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعلاميه سوسياليست هاي متحد در آلمان درباره مشارکت کارکنان در تملّک ابزارهاي توليد
احزاب سوسياليست آلمان كه در ماه می سال 1875 با هم ائتلاف كرده و با گزينش بخش هايي از عقايد و فرضيه هاي «ماركس» و «لاسال»، تحت نام «سوسيال دمكراسي» متحد شده بودند هفتم جولاي اين سال ضمن صدور اعلاميه اي خواستار آموزش عمومي اجباري و رايگان، تعطيل عمومي اجباري يكشنبه ها براي همه، غير قانوني شدن اشتغال زنان در اموري كه براي سلامت آنان زيان آور و خلاف اخلاق است، انتخاب مديران كارگاه ها توسط كارگران و كاركنان و وضع قانوني تازه براي تملك و يا مشارکت در تملک وسايل توليد توسط كاركنان شدند.
    قسمت آخر اعلاميه از نظريه «لاسال» گرفته شده است، زيرا «ماركس» خواهان مالكيت عمومي وسائل توليد بوده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تلاش های بی حاصل «لِفوف» برای آرام کردن روس ها پيش از انقلاب بلشويکي اکتبر 1917 ـ انقلابات روسيه يک تجربه و تکرار آن در نقاط ديگر
Georgy Levov
گئورگی لفوف Georgy Levov شاهزاده روس و رئیس دولت موقت روسیه هفتم جولای (ژوئیه) 1917 پس از اینکه ساویت شهر پتروگراد (سن پترزبورگ) مرکب از نمایندگان کارگران و نظامیان (هر هزار نفر یک نماینده) نظر او در باقی ماندن روسیه در جنگ جهانی اول را ردّ کرد جای خودرا به «الکساندر کرِنسکی» داد تا دامنه اعتراض ها گسترش و انقلاب ادامه نیابد. نیکلای دوم تزار روسیه 15 مارس 1917 به عنوان آخرین اقدام پیش از تفویض اختیارات و کنار رفتن (که همان روز صورت گرفت)، لفوف را رئیس دولت موقت کرده بود تا شاید روس ها آرام شوند. نیکلای دوم که مدت ها با اعتراض و تظاهرات مردم رو به رو بود و تدابیر او ازجمله تشکیل پارلمان (دوما) موثر واقع نشده و تظاهرات و اعتصاب ها پایان نمی یافت پس از مشاهده پیوستن نظامیان به معترضین، تفویض اختیار کرده و از صحنه خارج شده بود.
    لفوف که در جامعه روسیه و بویژه پس از ابتکار ایجاد کمیته های شهر و روستا با هدف حل مسائل محلی به مردمی بودن شهرت یافته بود در دوره کوتاه نخست وزیری اش به هر تدبیری که دست زد موفق به آرام کردن مردم نشد. لفوف در طول سه ماه و 22 روز حکومت بارها به روس ها قول داده بود که مسائل را از راههای دمکراتیک حل خواهد کرد و نتایج منفی انقلاب فرانسه را برایشان گفته بود که موثر واقع نشده بود.
     «لفوف» الکساندر کرنسکی ـ یک سوسیال دمکرات و از فعالان انقلاب را وزیر دادگستری خود کرده بود و کرنسکی مجازات اعدام و سانسور مطبوعات را لغو کرده بود. به رغم حمایت نسبی مِنشویک ها (سوسیال دمکرات های روسیه ـ اقلیت) از کرنسکی، وي هم موفق نشد و عُمر حکومت او به سه ماه نرسید و بلشویک ها (مارکسيست ها) که زمام انقلاب و رهبری معترضین را به دست آورده بودند آن را به پیروزی رسانیدند.
     لفوف که موفق به فرار از روسیه شده بود سالها در فرانسه زندگی می کرد و در 1925 (هشت سال پس از انقلاب) در پاریس درگذشت.
     کارشناسان علم حکومت و جامعه شناسان تجربه حاصل از وضعیت روسیه در سال 1917 را به صورت چند قاعده درآورده اند که یکی از این قواعد این است که دولت ها نباید رفتاری داشته باشند که اعتراض های خیابانی به صورت یک کار روزانه درآید و عادت مردم شود که سلب عادت دشوار و گاهی غیر عملی است. باید «مسئله» درک، تحلیل و سریعا حل شود.
    اصحاب نظر انقلاب سال 1357 (1978 ـ 1979میلادی) ایران را مشابه انقلاب روسیه در سال 1917 دانسته و گفته اند که شاه عینا کارهای نیکلای دوم را تکرار کرد و دو نخست وزیر او در آن سال نقش لفوف و کرنسکی را ایفاء کردند و به همانگونه هم شکست خوردند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کشف کميسيون ويژه سناي آمريکا در جولاي 2004 و 14 ماه پس از اشغال نظامي عراق؛ نبودن اسلحه كشتار جمعي در عراق
ششم جولاي 2004 (14 ماه پس از اشغال نظامي عراق) و در گرماگرم مبارزات انتخاباتي آن سال آمريکا، كشف تازه كميسيون ويژه سناي اين كشور از اخبار اول رسانه ها شد و اين پرسش به ميان آمد که چرا «سيا» پيش از آغاز جنگ عراق اسناد دال بر نبودن اسلحه كشتار جمعي در اين كشور را كه به دستش افتاده بود به رئيس جمهوري و ساير مقامات تصميم گيرنده گزارش نكرده بود؟!.
    كميسيون ويژه سنا اعلام كرده بود كه نتيجه را پس از تکميل تحقيقات منتشر خواهد كرد و اينک (آن زمان؛ جولاي 2004) سرگرم تحقيق است که بداند چرا و به دستور چه مقامي، رئيس جمهوري و کنگره از اين حقيقت آگاه نشده بودند.
     ژنرال پاول (آفريقايي ت آمريکايي) وزير امورخارجه وقت آمريکا که به استناد گزارش منابع اطلاعاتي، در جلسه شوراي امنيت با تاکيد گفته بود که عراق به تلاش براي دست يافتن به اسلحه کشتار جمعي ادامه مي دهد بعدا از اين گفته خود پوزش خواست.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ارزان و ارزانتر شدن بهای لَپ تاپ
جولاي 2015 ارزانترین لَپ تاپ که تا ده ـ دوازده سال پیش از اين بالای هزار دلار بود 149 دلار شده بود. مشاهده تیتر بزرگ یک روزنامه آمریکایی در هفته پایانی ماه ژوئن 2015 روايت از این ارزانتر ـ ارزانتر ـ ارزانتر شدن لپ تاپ ها مي کرد. به باور خبرنگار این روزنامه، در جایی که سِلفون ها و تابلِت ها همان کار را بکنند، چه لزومی به خرید لَپ تاپ است و چون تقاضا (خریدار) رو به کاهش است، طبق قاعده عرضه و تقاضا، بهای آن نیز رو به تنزّل است.
     این خبرنگار نوشته بود که خریداران دِسک تاپ و لپ تاپ در حال حاضر آنهایی هستند که کار تایپی و تحقیقی و ایمیل های فراوان دارند. شرکت های مخابرات، در صورت مشترک شدن، دستگاه سلفون را به رایگان و یا خیلی ارزان در اختیار می گذارند. بهای دوربین عکس و فیلم هم پایین آمده است زیراکه با تلفن همراه هم می شود عکس گرفت.
    در اینجا تیتر این مطلب را می بینید:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گروه 7 از پيدايش تا به امروز ـ «گروه 7» يک اتحاديه چند دولتي با نامي ديگر ـ با اجتماع در برابر جايگاه نشست ها، توده ها هم ابراز نظر مي کنند
گروه 7 كه سران آن از هفتم جولاي 2008 در گوشه اي از جزيره «هوكايدو» ژاپن نشست سالانه خود را برگزار كرده بودند و هفته دوم جولاي 2009 در ايتاليا و ... پيشينه اي از دهه 1970 دارد.
    در پي تحريم صدور نفت از جانب دولت های کشورهای عرب نفتدار در پاييز سال 1973 در واكنش به حمله نظامي اسرائيل به مصر و سوريه و حمايت ضمني غرب از اين تعرض و در نتيجه كمبود نفت و افزايش بهاي آن در كشورهاي بلوك غرب و احتمال ورود آنها به يك ركود اقتصادي؛ در سال 1974سران وقت آمريكا، انگلستان، فرانسه، ژاپن و آلمان ـ در آن زمان آلمان غربي ـ با هدف پيشگيري از يك تحريم ديگر و نيز اقدامات مشابه مللِ داراي مواد خام و نيروي كار و بازار خريد، ميان خود تماس هايي را آغاز كردند و نتيجه اش اين شد كه سال بعد (سال 1975) ژيسكار دِستن رئيس جمهوري وقت فرانسه سران آن ممالك به علاوه ايتاليا را دعوت به تشكيل يك اجلاس مشترك كند و ماحصل اين نشست ايجاد «گروه 6» تحت عنوان فوروم كشورهاي صنعتي ثروتمند شد و قرار شد وزيران دارايي اين كشورها هر سال چهار بار، وزيران امور خارجه هر چند بار كه لازم باشد و سران آنها سالي يكبار و به نوبت در يك كشور عضو گرد هم آيند.
    جهان دو قطبي آن زمان اين فرصت را به دست داده بود تا مفسران بي طرف و چپگرا به انتقاد از تشكيل اين گروه دست بزنند و بنويسند كه تازه مردم معمولي كشورهاي صاحب نفت متوجه اهميت اين متاع خود (نفت) شده اند كه قبلا براثر سازش دولت هايشان با دولت هاي صاحب كمپاني هاي بزرگ نفتي و احيانا توطئه اين كمپاني ها تقريبا به رايگان بفروش مي رسيده و بنابراين زير بار كاهش بها نخواهند رفت. برخي از مفسران حتي كارتِل كشورهاي نفتدار ـ اوپک ـ را «عاملي ساختگي» خواندند. طنزنگاران به نوبه خود مفهوم ايتاليايي فوروم را كه «محلي براي معامله» است پيش كشيدند و نوشتند كه نشست سران كشورهاي ثروتمند براي معاملات و بردن سود است.
    جرالد فورد رئيس وقت فدراسیون امريكا در آخرين سال حكومت خود با اصرار زياد كانادا را هم وارد اين گروه كرد و گروه 6 از سال 1976 «گروه 7» شد. اعضاي گروه 7 که در عين حال خودرا دمكراسي هاي هفت گانه مي خواندند در سال 1994 و سه سال پس از فروپاشي شوروي، با هدف كوتاه كردن زبان يلتسين، او را كه آن امپراتوريِ از لحاظ نظامي، بسيار نيرومند را بدون جنگ و خونريزي فروپاشانده بود به محل نشست دعوت كردند و در حاشيه جلسات با وي هم احوالپرسي كردند و رسانه هايشان عنوان گروه را «گروه 1+ 7» نوشتند. سه سال بعد كلينتون رئيس جمهوري وقت آمريكا پيشنهاد كرد كه بازي حاشيه نشيني روسيه پايان يابد و وارد گروه شود و به تدريج عنوان فوروم هم، گروه 8 نوشته شد. اين گروه هنوز چين، هند و برزيل را هم كه قدرت اقتصادي شده اند در حاشيه مي نشاند.
    تفسیرنگاران رسانه ها در آستانه نشست هوكايدو در جولاي 2008 با توجه به اینکه آن گروه باردیگر خودرا گروه دمکراسی ها خوانده بودند نوشته بودند: كدام دمكراسي؟. ايتاليايي ها مردي با چند پرونده قضايي را دوباره بر سر كار آورده اند، فرانسويان پسر يك مهاجر يهودي مجارستاني با سوابق هوسبازي را بر جاي ناپلئون و شارل دوگل نشانيده اند، در آمریکا تنها دو نامزد براي انتخابات (نوامبر 2008) باقي مانده است كه بنظر نمي رسد بهترين هاي اين كشور بيش از 300 ميليوني هم باشند و اين نشانه کهنه شدن سيستم حزبي اين كشور، جوّسازي رسانه هاي متعلق به كوپوريشن هاي بزرگ و نيز خواست كمپاني هاست كه گفته شده هزينه تبليغات انتخابات را تامين مي كنند ـ انتخاباتي كه در آن، پول حرف آخر را مي زند.
    در چهارم جولاي 2008 و به مناسبت سالروز صدور اعلاميه استقلال آمريكا، يك مولف كه كتابي در اين زمينه نوشته در برنامه تلويزيوني «لو دابز» گفته بود كه برخلاف مفاد اعلاميه استقلال، دولت آمريكا ديگر براي مردم نيست براي كوپوريشن هاي بزرگ است و هرگاه که منافع اينها ايجاب كند قيمت ها بالا و پايين مي رود، همچنين وضعيت واردات و صادرات، بازار پول و سهام و ... .
    چند مفسر رسانه اي نوشته بودند که «گروه 8» يک اتحاديه چند دولتي با نامي ديگر است. توده ها که با قرارگرفتن گذشته و حال در اينترنت و گسترش اطلاع رساني و افشاء توطئه ها و فساد روشن شده اند در برابر جايگاه هر نشست سران گروه، تجمع خواهند کرد و نظر خود ـ توده ها ـ را ابراز و واکنش نشان خواهند داد. مقاله نويسي و نظر دهي، ديگر در انحصار چند نويسنده نيست، هرکس مي تواند وبلاگ بسازد و ابراز نظر کند، اندرز دهد و يا به تصميمات سران ـ چند نفر ـ اعتراض کند.
    در پي بروز مسئله اوکراين، گروه مورد بحث روسيه را از عضويت برکنار کرد و دوباره شد؛ گروه 7.
    
اعتراض به نشست گروه8 در هوکايدو ژاپن (هفتم جولاي 2008)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مرگ دختر ایرانی و دوست پسر آمریکایی او با گلوله که خبر اول رسانه های آمریکا شده بود ـ ايرانيان مهاجر


از گزارش های رسانه های آمریکا در سه روز منتهی به هفتم جولاي 2009 چنین بر می آمد:
    «استیو مکنر» فوتبالیست 36 ساله و بازنشسته آمریکایی (فوتبال آمریکایی، نه ساکِر) دارای زن و چهار پسر از 4 ـ 5 ماه پیش از اين با «ساحل کاظمی» دختر 20 ساله ایرانی که در یک بار ـ رستوران شهر نشویل (ایالت تنسی) کار می کرد دوست می شود. این رابطه به تدریج به صورت «بوی فرند ـ گرل فرند» در می آید. «ساحل» قبلا در جکسونویل (فلوریدا) زندگی می کرد. وی پس از ترک تحصیل از یک دبیرستان در فلوریدا، در همانجا در یک رستوران بکار پرداخته بود (وِیترِس بود) و یک «بوی فرند» داشت که پس از تَرک این بوی فرند به نَشویل در ايالت تنسی رفته بود. استیو هم پس از بازنشسته شدن از بازی فوتبال (که در آمریکا یک پیشه و کسب و کار است) در شهر نشویل و نزدیک دانشگاه یک رستوران دایر کرده بود.
    استیو و ساحل در آن چند ماه بارها با هم دیده شده بودند و همسایه استیو گفته بود که «ساحل» تقریبا هر روز به خانه استیو می آمد. زن و فرزندان استیو در ایالت «می سی سی پی» زندگی می کردند که از نشویل صدها کیلومتر فاصله دارد.
    شنبه (چهارم جولاي) به پلیس نشویل خبر می رسد که استیو و ساحل در آپارتمان مسکونی استیو کشته شده اند. پلیس در بازرسی محل مشاهده می کند که بدن استیو هدف چهار گلوله (دو گلوله به سر و دو گلوله به سینه) قرارگرفته ولی «ساحل» با اصابت یک گلوله به مغزش جان سپرده است. یک سلاح کمری در کنار «ساحل» به دست می آید که قسمتی از آن زیر بدن ساحل قرارداشت. جسد استیو روی کاناپه افتاده بود. تصور پلیس بر این بود که «ساحل» نخست استیو را کشته و سپس خودکشی کرده بود. پلیس گفته بود که باوجود این، تحقیقات برای کشف حقیقت ادامه خواهد داشت. به اظهار پلیس، ساحل چند روز پیش از وقوع حادثه سلح کمری خریده بود.
    پلیس نشویل سه روز پیش از این واقعه، اتومبیل ساحل کاظمی را که نسبت به رانندگی او مشکوک شده بود (در خط خود حرکت نمی کرد) متوقف ساخته بود و با ثبوت مصرف الکل و رانندکی در حال مستی، اورا دستگیر و به دادگاه فرستاده بود که استیو همان روز با سپردن وجه الضمان «ساحل» را آزاد کرده بود. استیو هنگام متوقف ساختن اتومبیل در آن بود ولی «ساحل» رانندگی اتومبیل را برعهده داشت.
    سهیلا خواهر بزرگ ساحل و ساکن فلوریدا گفته بود: ده سال پیش (10 سال پيش از سال 2009) از ایران و از طریق ترکیه به آمریکا آمدیم. ساحل زیاد حرف گوش کن نبود و هرکار که دلِ خودش می خواست انجام می داد. دبیرستان را ترک کرد و بکار پرداخت و وقتی که با استیو آشنا و دوست شد به ما گفت که قصد ازدواج دارند. ما از تفاوت سنی آنان تعجب کردیم، به علاوه نمی دانستیم که استیو دارای زن و چهار فرزند است. ساحل قبلا هم دارای دوست پسر بود. سهیلا گفته بود که خواهرش فردی نبود که آدم بکشد. پلیس برود و تحقیق بیشتر کند. فرزین و سپیده دو تن دیگر از بستگان «ساحل» نيز این تصور را که ممکن است ساحل به کسی آسیب رسانده باشد رد کرده بودند.
    اخبار مربوط به این حادثه و عمدتا به علت شهرت استیو مکنر، روز یکشنبه پنجم جولاي 2009 در صدر گزارشهای رسانه های آمریکا قرارداشت بویژه که این وضعیت از یک دختر ایرانی متولد ایران هم انتظار نبود که تا ده سالگی در ایران اقامت داشت. طبق گزارشهای بعدي رسانه هاي آمريکا، در سالهاي بعد از انقلاب پنج تا هفت ميليون ايران از وطن مهاجرت کرده اند که در ژوئن 2010 يک مقام دولتي در تهران، مهاجرت پنج ميليون را تلويحا تاييد کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
تداوم مسئله يمن
صرف نظر از گذشته دور، مسئله يمن از نيمه قرن گذشته ادامه داشته و هر چند وقت به شکلي و رويدادهاي آن از صفحات روزنامه ها ناپديد نشده است. تيتر و عکس روزنامه که مربوط به جولاي 1978 (تيرماه 1357) است و در زير کُپي آن درج شده است نشان مي دهد که در آن زمان هم اين مسئله به اوج رسيده بود. در آن زمان يمن شمالي و يمن جنوبي دو کشور مستقل و جدا از هم بودند و يمن جنوبي در دست کمونيست ها و مورد حمايت روسيه و کوبا. از قطع استعمار انگليس بر عدن ديري نگذشته بود.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 7 جولای
  • 1753:   پارلمان انگلستان قانون اعطاي تابعيت انگلستان به يهوديان را تصويب كرد.
        
        
  • 1815:   نيروهاي متحدين پس از شكست ناپلئون در جنگ واترلو و تسليم شدنش، وارد پاريس شدند.
        
        
  • 1937:   با تعرض ارتش ژاپن به حومه پكن، جنگ پرتلفات ژاپن با چين اغاز شد.
        
        
  • 1966:   (1345 هجري خورشيدي): قانون ايجاد شوراهاي داوري در مناطق شهري ايران لازم الاجرا شد. اعضاي اين شوراها كه انتخابي بودند اختلافهاي كوچك را از راه داوري و كدخدا منشي حل مي كردند، تقريبا همان كاري كه خانه هاي انصاف در روستاها انجام مي دادند. تشكيل اين شوراها بار دادگستري را تا حدي كم كرد.
        
        
  • 1966:   (1345 هجري خورشيدي) : ايران داراي خطوط هواپيمايي ملي (دولتي) در سطح بين المللي شد. قانون اساسي جمهوري اسلامي هم در اصل 44 دولتي بودن شركتهاي هوايي ايران را تصريح كرده است.
        
        
  • 1978:   (1357 هجري خورشيدي): بخش فارسي راديو دولتي انگلستان (بي بي سي) بر ميزان مطالبي كه ضديت با شاه وقت ايران در آنها آشگار بود به صورتي چشمگير افزود.
        
        
  • 2021:  



        تاکنون کمتر سابقه داشته که بانوان نظامی با کفش پاشنه بلند زنانه در رژه و یا تمرین رژه شرکت داشته باشند، ولی انتشار این عکس که از یک تمرین رژه بانوان دانشجوی دانشکده افسری اوکراین گرفته شده نشان می دهد که چنین شده است. انتشار عکس بی انتقاد نبود و گفته شد که وزارت دفاع اوکراین تصمیم به این کار گرفته بود. در پی انتشار انتقادها، وزیر دفاع اوکراین تصمیم را لغو کرده است.
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    خاطره یک جلسه شورای خبر در سال انقلاب: دستگیرشدن یک تروریست آلمانی با گذرنامه ایرانی در آمریکا!، بهای دلار، مازاد گندم و صدور تریکو و کشباف
    دبیران میزهای اطاق خبر روزنامه اطلاعات (تحریریه) که سالهای سال هر روز یک جلسه تیتر و مطلب تشکیل می دادند، در سال انقلاب (سال 1357) هر روز دو جلسه و در جلسه بعد از ظهر (که پس از انتشار شماره آن روز تشکیل می شد)، مدیر روزنامه هم حضور می یافت. در این جلسات، نخست روی مطالب درج شده در شماره آن روز ـ از لحاظ دنبال کردن موضوع و ... ـ بحث می شد و سپس تصمیم گیری درباره مطالب شماره روز بعد. در آن زمان، روزنامه اطلاعات یک روزنامه عصر بود و سردبیر آن غلامحسین صالحیار.
        پس از گسترش یافتن راهپیمایی ها و اعتراض ها، بحث جلسات دبیران روزنامه از تیرماه 1357، درباره این اعتراض ها و چگونگی پوشش آنها آغاز می شد، ولی در جلسه بعد از ظهر یکم اَمُرداد آن سال (یکشنبه 23 جولای 1978)، سخن از دستگیری یک زن 27 ساله آلمانی در ایالت ورمانت (واقع در شمال شرقی ایالات متحده) و در مرز کانادا و هنگام بازگشت ـ با پای پیاده ـ از آمریکا، از نقطه ای خلوت در این مرز آغاز شد و سئوال ها از من (کیهانی زاده) به عنوان مسئول اخبار بین الملل روزنامه.
         گفتم که طبق گزارش های دریافتی تا آن ساعت، کریستینا براستر ـ بانوی 27 ساله آلمانی هنگام خروج از یک نقطه ناهموار مرزی ایالات متحده با کانادا در ایالت ورمانت (ورمونت) دستگیر شده و در جیب او یک گذرنامه ایرانی به نام «شهرزاد نوبری» به دست آمده که گذرنامه مسروقه است و یا جعلی که با همان نام و مشخصات ایرانی، تنها عکس کریستینا (مارگاریتا کریستینا براستر) روی آن چسبانده و مُهر شده است و به اظهار پلیس فدرال آمریکا (اف. بی. آی)، یک بانو با این گذرنامه، قبلا در لُس آنجلس دیده شده بود [احتمالا گذرنامه را به کارمند هتل جهت گرفتن اطاق نشان داده بود که ثبت دفتر هتل شده بود و ....]. پلیس فدرال گفته بود که طبق تحقیق، کریستینا قبلا با 3 مرد دیگر دو بار از مرز کانادا گذشته و وارد آمریکا شده و بازگشته بود. هنوز معلوم نیست که وی، چرا این بار خواسته بود که تنها و از نقطه ای دیگر از آمریکا خارج شود؟!. شاید که احساس کرده بود نسبت به گذرنامه ایرانی تردید خواهد شد که تصمیم به عبورغیرقانونی از مرز گرفته بود. داشتن اوراق هویت از ایران ولی ندانستن فارسی ایجاد تردید می کند. به هر حال، وی اینک (در جولای 1978) در زندان آلبانی (شهری در ایالت نیویورک) محبوس است. اثر انگشت و عکس و نام او به پلیس امنیتی آلمان (در آن زمان؛ آلمان غربی) گزارش شده که پس از بررسی گفته اند که وی عضو یک دسته تروریست و از دسته های نزدیک به گروه «بادر ماینهوف» است و با سه مرد ازجمله یک دکتر به قاره آمریکا رفته و این دکتر که یک آنارکیست است قادر به ساختن بمب است و قبلا هم دست به خرابکاری زده و بمب بکار برده است و تحقیقات ادامه دارد.
        همچنین گفتم که آخر وقت [آن روز]، اسوشییتدپرس (خبرگزاری متعلق به روزنامه های آمریکا و مشترک میان آنها) عکس رادیویی این زن را مخابره کرده بود که در صفحه دوم شماره امروز (شماره یکم امُرداد) چاپ شده است ولی مشروح خبر دستگیری او در صفحه دیگر است که قبلا بسته شده بود.
        سردبیر گفت که قضیه باید دنبال شود و خبرنگار حوزه شهربانی (پلیس) به اداره گذرنامه برود و ماجرای گذرنامه را دنبال کند و ببیند که چنین شهرزادی وجود و اگر دارد آدرس اورا به دست آورد و با او درباره گذرنامه مصاحبه کند. از من سئوال شد که رویدادهای دگرگون ساز دیگر [آن روز] که لازم است دنبال و فیچر و یا تفسیر نویسی شود چه بوده است، گفتم تصمیم دولت کمونیست افغانستان به ملّی کردن اراضی زراعی فئودال ها و محدود کردن مالکیت اراضی و کارگاهها در حد مشخص و بازگردانیدن کارگران افغان از کشورهای دیگر بویژه ایران ـ از نظر ما مهمتر است. انور سادات هم برنامه ای در مصر اعلام کرده که با اجرای آن، همه رشته های جمال عبدالناصر پنبه خواهد شد و بازگشت مصر به دوران کاپیتالیستی قرون وسطایی و .... از من خواستند که در این زمینه به امضای خودم یک تفسیر دیگر برای صفحه ششم بنویسم. [در شماره آن روز ـ صفحه 6 چنین تفسیری نوشته بودم.].
        در این جلسه، مسئول اخبار اقتصادی روزنامه گفت که دلار آمریکا شده است 7 تومان و 60 دینار (70.60 ریال) ـ ده دینار (یک دهم ِ یک ریال) گرانتر از پیش. وی گفت که اداره کشاورزی کرمانشاه به دولت اعلام کرده که 400 هزار تُن مازاد گندم دارد و آماده صدور آنها است و یا خرید توسط دولت و انبار کردن در سیلوها به عنوان ذخیره. [اینک ـ زمان درج این مطلب در اینجا، سال 2015، گویا یکی از واردات اصلی ایران گندم از خارج است]. مسئول اخبار اقتصادی همچنین از صدور دهها تُن تریکو و کشبافت ایران به خارج خبر داد [که اینک ایران از خارج بویژه چین پوشاک وارد می شود!.]. او گفت که این خبرها که امروز [یکم امرداد 1357] چاپ شده است دنبال خواهند شد.
        پس از او، مسئول اخبار دولتی در اطاق خبر روزنامه اطلاعات از انتقاد تند نصرت الله معینیان از حیف و میل معادل یک میلیارد تومان (پول وقت) و در مواردی مشاهده فساد اداری خبرداد که خواسته شد این موضوع وسیعا دنبال شود زیراکه که شعار و خواست معترضین و انقلابیون هم مبارزه با فساد اداری ـ اقتصادی است. او همچنین گفت که نخست وزیر (جمشید آموزگار) گفته است که در انتخابات آینده، هرکس می تواند نامزد شود و نامزدها لزوما از یک حزب نخواهند بود. حاضران گفتند که مردم باور نمی کنند، اظهار نخست وزیر (رئیس دولت) به خودی خود یک خبر است ولی مخاطبان روزنامه ها جز تیتر آن، مطلب را نخواهند خواند و اهمیت نخواهند داد.
        به مسئول اخبار دیپلماتیک گفته شد که اخطار وزارت امور خارجه به ایرانیانی که درجاده های ترکیه اتومبیلرانی می کنند وسیعا دنبال شود. وزارت امورخارجه همان روز، در پی حمله و سنگ پرانی به سوی اتومبیل های چند ایرانی در جاده های ترکیه اخطار کرده بود که ایرانیان از رانندگی در جاده های ترکیه در شب خودداری کنند و در ساعات روز هم به صورت ستون و باهم اتومبیل برانند. دبیر میز مربوط گفت که حس حسادت اتباع ترکیه که در وضعیت اقتصادی مطلوب قرار ندارند از مشاهده آن همه ایرانی که از اروپا اتومبیل می خرند و با خود ـ از طریق ترکیه به ایران می آورند تحریک شده است و این سنگ پرانی ها از روی حسادت است نه انگیزه دیگر که چرا ما ـ ایرانیان ـ پول داریم و نفت و آنها ندارند.
        در پایان جلسه، صالحیار گزارش فروش شماره آخرین روز هفته پیش روزنامه را (که چهار روز پس از توزیع و رسیدن آمار از شهرستانها به سردبیر داده می شد) به اطلاع دبیران میزهای تحریریه رساند که معلوم شد 839 هزار نسخه بود.
        
    عکس ارسالی (رادیو فتو) اسوسییتدپرس از کریستینا و زیرعکس چاپ شده آن در صفحه دوم روزنامه اطلاعات (شماره یکم امرداد 1357)


        
    تیتر و سطوری از مطلب سیاست ملی کردن ها در افغانستان ـ زمانی که یک دولت کمونیستی داشت

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com